بررسی بازی Moonlighter
راستش را بخواهید، این روزها آنقدر بازی با حس و حال تکراری منتشر میشود که وقتی تجربهای خلاقانه به چشمم میخورد، ناخودآگاه برای بازی کردن آن، حتی بیش از بازیهای بزرگی چون God of War یا Detroit که این روزها در صدر اخبار هستند، ترغیب میشوم. Moonlighter یکی از همین دست بازیها است که چند روز پیش منتشر شد و تجربهای با ایدههای خلاقانه است و در این مطلب، آن را بررسی خواهیم کرد.
Moonlighter یک بازی اکشن و نقش آفرینی است که المانهای مدیریتی هم در آن نقش پررنگی ایفا میکنند. در این بازی گیمر نقش فردی به نام ویل را ایفا میکند؛ یک مغازهدار ساده در شهری که در نزدیکی تعدادی سیاهچال بنا شده است و ماجراجویان زیادی برای پیدا کردن آیتمهای ارزشمند، وارد این سیاهچالها میشوند که البته تعداد زیادی از این ماجراجویان هم در این راه جانشان را از دست میدهند. هدف گیمر در طول بازی Moonlighter این است که در نقش شخصیت ویل، وارد این سیاهچالها شود و پس از مبارزه با دشمنان و پیدا کردن آیتمهای مختلف، آنها را در مغازهاش بهفروش برساند و از این طریق، درآمد کسب کند. به مرور زمان امکان دسترسی به سیاهچالهای جدیدتر فراهم میشود و حتی میتوانید مغازه خودتان را هم در شهر گسترش بدهید یا یک سری مغازه دیگر را به مدیریت مردم شهر، افتتاح کنید که هرکدام شغل خاصی دارند و شامل مواردی مثل آهنگری یا معجونفروشی میشوند.
زمانی که به ماهیت بازی Moonlighter نگاه میکنیم، متوجه میشویم که این ساخته استودیو دیجیتال سان، از آن دست بازیهایی است که با نداشتن داستان قوی و پیچیده هم میتوان از آن لذت برد. خب Moonlighter در اصل دقیقا چنین شرایطی دارد و در بازی، شاهد داستان خاصی نیستیم. به جز ابتدای بازی که توضیحاتی در مورد چگونگی ساخته شدن شهر بازی، چگونگی پدید آمدن سیاهچالها و همچنین انگیزههای شخص ویل ارائه میشود، در ادامه داستان خیلی پرمحتوایی را در بازی تجربه نمیکنیم و صرفا یک سری اطلاعات و جزییات بیشتر در قالب متنهایی که در سیاهچالها پخش شدهاند، قابل دسترسی است که البته، اهمیت خاصی هم ندارند. همانطور که اشاره کردیم، شاید این مساله مشکل خاصی برای بازی مثل Moonlighter نباشد، ولی خب اگر نظر من را بخواهید، باید بگویم که Moonlighter در صورت داشتن داستان مناسبتر، میتوانست چندین مرتبه از تجربه ارزشمندی که در حال حاضر است، بهتر باشد. اما اجازه بدهید پیش از آنکه به چرایی این موضوع بپردازیم، سراغ گیمپلی بازی برویم و در نهایت آن را به اهمیت داشتن داستان ربط بدهیم.
Moonlighter بازیای نیست که مشکلات زیادی داشته باشد، ولی تنها مشکل آن، تاثیرش را روی تجربه بازی میگذارد
Moonlighter به معنی واقعی کلمه، گیمپلی بسیار خوبی دارد. در ابتدا بازی به شکلی جادویی شروع میشود و گشتن برای اولین بار در یکی از سیاهچالهای بازی و مبارزه با دشمنان، لذتی غیر قابل توصیف دارد. این حس و حال در ادامه هم حفظ میشود و باز کردن مغازه برای اولین بار و کسب درآمد از طریق فروش آیتمهایی که به زحمت در سیاهچال جمعآوری کردهاید، امری سرگرمکننده است؛ مخصوصا که میتوان با استفاده از پولهای بهدست آمده، تجهیزات بهتری را پس از باز کردن مغازه آهنگری خریداری کرد یا به گسترش دادن مغازه همت ورزید. ولی این وسط، بازی عاری از مشکل هم نیست و راستش را بخواهید، خیلی از امتحان گذر زمان موفق و بینقص عبور نمیکند و کمکم، آن حس و حال جادویی شروع بازی، شروع به رنگ باختن میکند. دلیل این مساله، این است که روند کلی Moonlighter، یک حالت یکنواخت و خطی دارد و از ابتدا تا انتهای بازی، گیمپلی را میتوان در یک سری کارهای از پیش تعریفشده خلاصه کرد.
منظورم از این حرف، این است که گشتن در سیاهچالها، کشتن انواع و اقسام دشمنان، فروختن آیتمها در مغازه و گسترش دادن شهر با مغازههای جدید یا ارتقای مغازه خودتان، به خودی خود جذاب است، ولی این جذابیت، زمانی رنگ میبازد که حس کنید برای یک مدت زمان طولانی، صرفا در حال تکرار کردن این کارها هستید. این مشکلی است که Moonlighter پس از گذشت چندین ساعت، به آن دچار میشود و با اینکه سازندگان سعی کردهاند تنوعهایی به بازی بدهند، ولی تلاششان برای این مقصود، کافی نبوده است و بازی پس از گذشت مدتی آن لذت غیرقابلوصف اولیه را تا حدودی از دست میدهد و درگیر تکرار میشود. البته اگر بخواهیم انصاف را در مورد Moonlighter رعایت کنیم، باید گفت که این حس تکراری شدن در آن حدی هم نیست که بازی ارزش تجربه کردن را به کل از دست بدهد، ولی خب در طولانی مدت، دیگر آن لذت اولیه را نخواهید چشید.
گرافیک بازی واقعا زیبا است و محیطها طراحی بسیار متنوعی دارند
خب حال به چند خط بالاتر و همان مساله داستان برگردیم. در واقع مشکلی که Moonlighter پس از گذشت مدتی به آن دچار میشود، کمرنگ شدن هدف در بازی است. بله جمعآوری آیتمها و فروختن آنها و صد البته رسیدن به دانجنهای سختتر، هدف ارزشمندی است، ولی نه آنقدر ارزشمند که بتواند از Moonlighter یک بازی فوقالعاده بسازد و خب اگر در بازی شاهد داستان بهتری بودیم و سازندگان با موفقیت انگیزههای داستانی را هم وارد بازی میکردند، قطعا این بازی مستقل که در حال حاضر هم کیفیت خیلی خوبی دارد، به تجربهای به معنی واقعی کلمه بینقص تبدیل میشد. در واقع حس میکنم چون تا اینجا بیشتر در مورد مشکل بازی توضیح دادم، این حس به شما دست خواهد دارد که Moonlighter بازی باکیفیتی نیست. ولی خب اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد و این ساخته دیجیتال سان، از آن دست بازیهایی که است که فقط یک مشکل دارند و آن هم همان مساله تا حدودی تکراری شدن بازی در طولانیمدت است و به جز این مورد، تقریبا همهچیز در Moonlighter در بهترین شرایط است.
اول، بد نیست کمی در مورد مبارزات بازی توضیح بدهیم. در Moonlighter خبری از درجه سختی آسان نیست و راحتترین درجه سختی بازی، نرمال است و البته خود سازندگان هم در ابتدا تجربه بازی روی حالت سخت را پیشنهاد میکنند. این میزان سختی، شاید در ابتدا ظاهری به نظر برسد، ولی پس از کمی پیشروی در همان اولین سیاهچال بازی، متوجه خواهید شد که Moonlighter واقعا قدرت به چالش کشیدن گیمر را دارد. در سیاهچالهای بازی، شاهد دشمنان متنوعی هستیم که هر کدام، الگوریتم مبارزهای مخصوص به خود را دارند و مخصوصا مبارزه کردن با دشمنان وقتی اولین بار با آنها روبهرو میشوید، کار سختی خواهد بود. در دفعات بعدی چون سیستم حرکت و مبارزه دشمن را یاد گرفتهاید، نبردها کمی راحتتر میشوند، ولی در این موقع هم سازندگان، شما را با انواع جدید دشمنان یا افزایش تعداد آنها به شکلی بیرحمانه، غافلگیر میکنند. علاوه بر این، نحوه چینش محیطها در سیاهچالها همیشه به شکل ثابت نیست و هر بار که وارد یک سیاهچال میشوید، با محیطهای جدیدی روبهرو خواهید شد و چینش دشمنان هم متفاوت خواهد بود. البته در طول تجربهای که از بازی داشتم، گاهی محیطهای کاملا شبیه به هم را مشاهده کردم، ولی این مساله خیلی کم در بازی پیش میآید.
دشمنان بازی هرکدام الگوریتم خاصی دارند و مبارزه با آنها چالش خاصی ارائه میدهد
علاوه بر این، بازی از حیث داشتن سلاح و تجهیزات مختلف هم شرایط خوبی دارد. پس از اینکه مغازه آهنگری را در شهر بنا کنید، میتوانید با جمعآوری منابع و البته داشتن پول، انواع و اقسام سلاح را از طریق آن به دست بیاورید که مبارزه کردن با هریک از آنها، حس و حال مخصوص به خود را دارد و میتواند به کل سیستم مبارزهای شما را دگرگون کند. البته با اینکه مبارزات بازی جذاب هستند، مخاطب را به چالش میکشند و تجهیزات هم در بازی تنوع بالایی دارند، ولی یک مشکل هم این وسط وجود دارد و گاهی، کنترلهای بازی کمی بدقلق ظاهر میشوند. این مساله مخصوصا زمانی که از کیبورد استفاده کنید بیشتر به چشم میآید و گاهی حسابی دردسرساز میشود. به همین دلیل هم سازندگان تجربه بازی را با کنترلر پیشنهاد کردهاند. علاوه بر این، یک سری باگها هم در گیمپلی بازی هر از گاهی تاثیرگذار میشوند و مثلا، ممکن است دشمنان به اجسامی که در محیط قرار دارند گیر کنند که این مورد، در مواقعی باعث میشود تا کشتن یک دشمن که قرار بود حسابی بازیکن را به چالش بکشد، به کار بسیار سادهای تبدیل شود.
اما در کنار تمام این موارد، Moonlighter یک ویژگی بسیار مثبت دیگر هم دارد و آن، قرار دادن بازیکن در موقعیت تصمیمگیری است؛ البته نه آن تصمیمگیریهایی که بتوانند در روند داستان بازی اثر داشته باشند و خب Moonlighter اصلا داستان غنیای ندارد که چنین موردی را در آن شاهد باشیم. تصمیمگیریها در این بازی، بیشتر با محوریت گیمپلی هستند؛ به این صورت که در سیاهچالهای بازی، این خود شما هستید که باید تصمیم بگیرید با آیتمهایی که بهدست آوردهاید به شهر برگردید یا اینکه به پیشروی در سیاهچال ادامه بدهید و شانس خود را برای رسیدن به درجات بالاتر سیاهچال و موازات آن بهدست آوردن آیتمهای باارزشتر امتحان کنید. ولی خب در این حالت، ریسک مرگ هم وجود دارد و با مرگ، تمام آیتمهایی که جمع کردهاید از دست خواهند رفت. این حس تصمیمگیری، حتی در فروش آیتمها هم صدق میکند و باید مثلا ابتدا یک مورد از آیتمها را قیمتگذاری کنید و پس از بررسی واکنش مردم نسبت به آن، قیمت آیتمهای بعدی را تعیین کنید. چنین مواردی لذت خوبی به بازی بخشیدهاند و تا حدودی آن حس یکنواختی را که در بالا به آن اشاره کردیم، از بین میبرند.
Moonlighter به عنوان یک بازی مستقل، از بعد هنری هم شرایط بسیار خوبی دارد. گرافیک بازی از همان اولین باری که جلوهای از بازی را میبینید، شما را جذب خواهد کرد و طراحیهای تقریبا کارتونی و پیکسلی بازی، با اینکه از بعد فنی خیلی قابل بررسی نیستند، ولی از منظر هنری واقعا جلوه زیبایی دارند. این مساله به خصوص در طراحی متنوع سیاهچالهای مختلف به چشم میآید و پس از ورود به سیاهچالی جدید، محیطی کاملا متفاوت را به نسبت سیاهچال قبلی مشاهده خواهید کرد. از حیث طراحی دشمنان، با اینکه گاهی سازندگان به تغییر رنگ دشمن برای خلق گونهی جدید بسنده کردهاند، اما در مجموع تعداد دشمنان آنقدر زیاد است که نتوان خردهای به طراحی آنها گرفت. چنین سطح کیفی در رابطه با موسیقیهای بازی هم صدق میکند و چه زمانی که درگیر مبارزه در سیاهچالهای بازی و چه زمانی که در آرامش مشغول فروش آیتمها در مغازه باشید، موسیقی متناسبی پخش خواهد شد و Moonlighter نهتنها از حیث صوتی مشکلی ندارد، که از قضا کیفیت بسیار بالایی هم ارائه میدهد.
در مجموع استودیو دیجیتال سان، توانسته آن انتظاراتی را که پیش از انتشار از بازی Moonlighter میرفت، تا حدود خیلی زیادی برآورده کند. با این حال مشکلی که بارها در طول متن به آن اشاره کردیم، جلوی تبدیل شدن Moonlighter به اثری شاهکار را میگیرد و باعث میشود تا بازی پس از گذشت زمانی، آن جذابیت فوقالعاده اولیه را از دست بدهد. ولی حتی در این حالت هم کماکان با اثری روبهرو هستیم که هر از گاهی، دلمان برای سرک کشیدن به سیاهچالهایش، مبارزه با دشمنان و باسهای چالش برانگیزش و گشت و گذار در محیطهای زیبایش تنگ میشود.
این بازی روی پلتفرم پیسی بررسی شده است.
Moonlighter
نقاط قوت
- گرافیک هنری زیبا و طراحی متنوع محیطها
- موسیقی گوشنواز
- گیمپلی کلی جذاب
- دشمنان متنوع با سیستم مبارزات چالشبرانگیز
- تنوع بالای تجهیزات و سلاحها
- جذاب بودن مواردی مثل مدیریت مغازه یا فروش آیتمها
نقاط ضعف
- یکنواخت شدن به مرور روند بازی که داستان بهتر میتوانست آن را بهبود ببخشد
- یک سری باگها در رفتار دشمنان
نظرات