Shadow of the Beast به عنوان بازسازی یک بازی قدیمی با همین نام، چندی پیش به صورت انحصاری برای پلیاستیشن 4 عرضه شد و حال قصد داریم در زومجی نقاط ضعف و قوت این بازی را بررسی کنیم.
Shadow of the Beast اولین بار در سال ۱۹۸۹ و توسط استودیو رفلکشنز برای کنسول آمیگا منتشر شد. بازی در آن زمان هم خیلی نتوانست به اثر موفقی تبدیل شود و در بین بازیهای بزرگ کلاسیک جایی داشته باشد. با این حال این روزها شرایط به گونهای شده که خبر بازسازی هریک از بازیهای کلاسیک به دلیل خاطرات خوبی که ممکن است برای خیلی از ماها خلق کردهاند، میتواند تا حد زیادی موجب خوشحالیمان شود. به همین دلیل هم زمانی که استودیو هوی اسپکتروم (Heavy Spectrum Games) و سونی خبر از بازسازی Shadow of the Beast دادند، انتظارات بالایی از این بازی اکشن/پلتفرمر دوبعدی داشتیم که به دلیل داشتن ماهیت خشن، متفاوت از دیگر بازیهای هم سبک است. ولی پس از تجربه بازی، به این نتیجه خواهید رسید که Shadow of the Beast آن اثر رویایی که انتظارش را داشتیم نیست و از مشکلاتی رنج میبرد که باعث میشوند در بهترین حالت یک بازی متوسط باشد. اگر دوست دارید این مشکلات را بشناسید، در ادامه بررسی بازی با من همراه باشید.
طی سالهای اخیر و به لطف پیشرفت بازیهای ویدیویی، بازیهای دوبعدی هم از سادگی فاصله گرفته و شاهد عرضهی آثار بزرگی چون Ori and the Blind Forest، Child of Light و اخیرا Salt and Sanctuary بودیم که نه فقط از حیث گیمپلی، که از جنبههای هنری و داستانی هم بازیهای این سبک را وارد سطحی جدید کردند و به اقتضای آن انتظاراتمان از آثار دوبعدی را بالا بردند. ولی آیا Shadow of the Beast نیز همتراز این بازیها قرار میگیرند؟ خب اگر نظر من را میخواهید، به جرات میگویم که خیر! دلیل این امر، در وهله اول ضعف بازی در روایت داستان است؛ جایی که شما بازی را در نقش یک موجود دیو مانند با اندامی انسانی و پنجههای تیز آغاز میکنید و در همان مرحله اول شاهد دزدیدهشدن یک نوزاد توسط اربابتان هستید و بنا به دلایلی که برای فاش نشدن داستان از گفتن آنها اجتناب میکنیم، تصمیم میگیرید تا برای حفظ جان این نوزاد با اربابتان مبارزه کنید.

این اتفاق مقدمهچینی خوبی برای روایت یک داستان غنی است، ولی سازندگان بازی در دادن شاخ و برگ به آن عاجز هستند و خیلی زود و بدون هیچ جذابیت خاصی این داستان به انتهای خود میرسد تا حس کنیم که داستان در Shadow of the Beast نه تنها خیلی نقش مثبتی ندارد، بلکه تنها عاملی است برای بردن شخصیت اصلی بازی به دنیاها و جهانهای مختلف که در آنها دشمنان زیادی انتظارش را میکشند. از بحث داستان که بگذریم، به اصلیترین رکن یک بازی ۲ بعدی یعنی گیمپلی میرسیم که «سایهی دیو» به دلیل نمایشهای هیجانانگیزش که مملو از خون و خونریزی بودند، حسابی در این بخش امیدوارمان کرده بود.
ولی در این بخش از بازی هم یک پارادوکس خاص بین المانهای مختلف حاکم است که باعث میشود گاهی از آن لذت ببریم و گاهی هم حسابی توی ذوقمان بخورد؛ برای مثال، مبارزههای بازی که به دور از هرگونه فانتزی و به شکلی کاملا جدی و خشن جریان دارند، به خودی خود جذاب هستند؛ ولی این کمبود تنوع در حرکات شخصیت اصلی بازی است که باعث میشود پس از مدتی حس کنید در حال زدن مداوم کلید مربع بدون هیچ قانون خاصی هستید تا موج دشمنانی که به سمتتان میآیند تمام شود. البته در بازی یک سری حرکات ویژه هم در نظر گرفته شده که تنها عامل تنوعبخش به مبارزات بازی هستند. مثلا با نگه داشتن دکمهی R2 به همراه یکی از ۴ کلید اکشن اصلی میتوانید از حرکات خاصی استفاده کنید و به موجبش سلامتی یا امتیاز بیشتری کسب کنید، یا با کلیک روی قسمت لمسی کنترلر میتوانید تمامی دشمنان حاضر در صحنه را از بین ببرید و در نهایت با زدن همزمان R1+L1 وارد یک حالت خاص میشوید که میتوانید با زمانبندی صحیح در کلید زنی، دشمنان را خیلی سریع یکی پس از دیگری به قتل برسانید.

تضاد بعدی در مورد گیمپلی Shadow of the Beast، به دشمنان بازی مربوط میشود. جایی که در آن شاهد تنوع خوبی از گونههای مختلف دشمنان هستیم که از سربازهای معمولی گرفته تا موجوداتی تخیلی را شامل میشوند. ولی مشکلی که در این بخش دیده میشود، تفاوت اندک بین این دشمنان از حیث رفتاری است. برای مثال مهم نیست دشمن شما یک سرباز باشد یا یک موجود پرنده، تنها کاری که باید برای شکست دادنش بکنید ضربه زدن متعدد به کلید مربع است و در این بین هیچ استراتژی یا تاکتیک خاصی برای از بین بردن دشمنان نیاز نیست که این امر باعث میشود بازی پس از مدتی مزهی بد تکراری شدن بدهد و حسابی حوصلهتان را سر ببرد.
تنها موردی که میتوانید به گیمپلی مبارزات بازی کمی تنوع ببخشد، وجود غولآخرهای جالب در آن است. این نوع دشمنان با اینکه چالش زیادی برایتان ایجاد نمیکنند، ولی حداقل مبارزه با آنان مانند روحی است که در کالبد تکراری بازی دمیده میشود و برای مثال کشتن اژدهای سه سر (هایدرا) آنقدر جذاب است که دوست دارید چندین و چند بار آن را تکرار کنید. همچنین در بازی یک بخش فروشگاه هم وجود دارد که با استفاده از امتیازاتی که در طول بازی کسب میکنید، قادر به خرید آیتمهای مختلفی از آن برای ارتقای شخصیت اصلی بازی هستید که البته این آیتمها تاثیر آنچنانی در روند بازی نمیگذارند. همچنین از این فروشگاه میتوانید نسخه کلاسیک بازی را هم خریداری کنید که تجربه آن خالی از لطف نیست.
گیمپلی Shadow of the Beast در کنار مبارزات، یک جنبه دیگر هم دارد و آن ویژگیهای پلتفرمینگ بازی است. در این زمینه هم متاسفانه شاهد مشکلات زیادی هستیم که به موجب آنها هم به دفعات زیاد خواهید مرد و هم ممکن است گاهی صبرتان به دلیل خشک بودن بیش از حد این بخش لبریز شود. شخصیت بازی به لطف داشتن چنگالهای تیز، قادر است از دیوارها بالا برود و این بالا رفتن و پایین آمدن از دیوار و پرش از یک سکو به سکوی دیگر، تنها کاری است که در بخش پلتفرمینگ بازی انجام خواهید داد. اگر از طرفداران بازیهای این سبک باشید، میدانید که ویژگی مثبت اصلی بازیهایی مثل Child of Light یا Ori and the Blind Forest همین بخش پلتفرمینگ لذتبخش و روان بود که این مساله در مورد Shadow of the Beast صدق نمیکند و به دلیل پرشها و حرکات خشک، به دفعات شاهد مرگ کاراکتر خود خواهید بود. بهعلاوه انجام کارهای تکراری به دفعات زیاد تا آخرین لحظه بازی، باعث میشود تا این قسمت هم پس از مدتی بسیار خستهکننده شود. تنها ویژگی مثبت این بخش، وجود قسمتهای مخفی در محیطهای بازی است که البته پیدا کردنشان کار سختی نیست و در هرکدام از آنها گویهای افزایش سلامتی یا امتیاز و همچنین آیتمهای مخفی را میتوانید پیدا کنید.
البته خوشبختانه بازی بسیار کوتاه است و در نهایت ۵-۶ ساعت میتوانید آن را تمام کنید؛ خوشبختانه از این نظر که مجبور نیستید این کارهای تکراری در مبارزات و بخش پلتفرمینگ را برای ساعتهای طولانیتر تحمل کنید! ولی از حیث مدت زمان بازی در کل با یک اثر کوتاه روبرو هستیم و از آنجایی که بازی خیلی ارزش تکرار بالایی هم ندارد، فقط همان بار اول آن را تجربه خواهید کرد و پس از آن این دیو و ماجراجوییهایش را کاملا به دست فراموشی خواهید سپرد.

البته Shdaow of the Beast، خالی از نقاط مثبت هم نیست. اصلیترین ویژگی که باعث میشود بازی را با تمام مشکلاتش حداقل یک بار به پایان برسانید و تا حدودی هم لذت ببرید، طراحیهای هنری زیبای آن است که در هر بخشی از بازی خودنمایی میکنند. از محیطهای بازی با عمق بسیار زیاد و تنوع بالا که شامل مناطق جنگلی، بیابانهای خشک و حتی دنیای مردگان با تلالو نورهای مختلف میشوند گرفته تا طراحی دشمنان و مخصوصا شخصیت اصلی بازی، به بهترین شکل ممکن صورت گرفته است و برای یک بازی دوبعدی نه تنها قابل قبول، که خیلی هم زیبا است. البته بخش گرافیکی بازی از بعد فنی مشکلاتی نیز دارد؛ با اینکه بازی تقریبا خالی از هرگونه باگی است، ولی مخصوصا در مراحل پایانی (به ویژه در دنیای مردگان) شاهد افت فریم هستیم که گاهی هم شدت آن به درجه غیرقابل تحمل میرسد.
جلوههای صوتی، در یک بازی میتوانند تاثیر بسیار خوبی برای خلق اتمسفر عالی داشته باشند. سازندگان Shadow of the Beast هم با اشراف به این قضیه، موسیقیهای جذابی را در بازی خود گنجاندهاند که به اقتضای هر محیط متفاوت هستند و کاملا در یک هماهنگی خوب با طراحی هنری بازی عمل میکنند. برای مثال، در محیط بیابانی بازی یک موسیقی آرام و تهمایههایی از موسیقیهای عربی را میشنویم که ریتم آن در حین مبارزات تندتر میشود و میتواند هیجان خوبی به گیمر بدهد. در بخش صداگذاری هم با یک اثر متوسط روبرو هستیم، شخصیت اصلی ما یا دشمنان صدای خاصی ندارند و فقط اصواتی نامفهوم را از آنها میشنویم. صداگذاری در بخشهای دیگر مثل مبارزات هم تعریفی ندارد و هرگز به چیزی بهتر از متوسط بدل نمیشود.
Shadow of the Beast در کل یک بازی متوسط است که در بین بازیهای بزرگ سبک دوبعدی جایی ندارد و فقط میتوان صرفا برای یک بار بازی کردن آن را تجربه کرد و سپس برای همیشه بیخیالش شد.
تهیه شده در زومجی
Shadow of the Beast
Shadow of the Beast از یک نظر کاملا وامدار نسخه سال ۱۹۸۹ بازی است و آن، متوسط بودن است. بازی ترکیبی از تضادها در بخشهای مختلف است و هر زمان که کمکم از یک ویژگی خوشتان میآید، بلافاصله یک ویژگی منفی توی ذوقتان میزند. این بازی اگر میتوانست در بخشهای دیگر و اساسیتر خود هم مانند جلوههای بصری و صوتی موفق عمل کند، بدون شک به یکی از بهترین بازیهای دوبعدی تبدیل میشد. ولی در حالت فعلی، Shadow of the Beast خیلی با آن بازی آرمانی که انتظارش را داشتیم فاصله دارد.
افشین پیروزی
نقاط قوت
- - طراحیهای هنری عالی
- - مبارزات لذتبخش با غولآخرهای بازی
- - موسیقیهای متناسب با حال و هوای هر مرحله
نقاط ضعف
- - مبارزات بازی روندی یکنواخت دارند و پس از مدتی خستهکننده میشوند
- - بخش پلتفرمینگ بازی بسیار خشک و خالی از هرگونه تنوعی است
- - افت فریم در برخی از قسمتهای بازی آزاردهنده است
- - ارزش تکرار پایین بازی