// چهار شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۹

نگاهی به عوامل منفی تاثیرگذار روی اعتبار نمرات فیلم‌ها در راتن تومیتوز، متاکریتیک و IMDB

در نگاه رسانه‌های بزرگ دنیای سینما و تلویزیون، درصد رضایت از یک فیلم در راتن تومیتنوز همواره معتبرتر و قابل اعتناتر از میانگین امتیازات متاکریتیک است. ولی هر دو آن‌ها عیوب بسیار زیادی دارند.

در جمع‌بندی نقدهای آثار سینمایی و تلویزیونی، وب‌سایت راتن تومیتوز که البته خود آن هم از ضعف‌های متعددی رنج می‌برد، اعتباری به مراتب بیشتر از متاکریتیک دارد

ارزش‌گذاری آثار هنری نه‌تنها کار اشتباهی نیست، بلکه بارها و بارها می‌تواند منجر به تشخیص الماس‌های سینمایی و تلویزیونی شود. زیرا همه‌ی افرادی که عاشق هنر هفتم هستند، احتمالا چند بار فقط به خاطر مشاهده‌ی یک مقاله که از یک اثر خاص تعریف می‌کرد، به تماشای آن پرداختند. انسان‌های زیادی هستند که براساس نمرات قابل‌توجه مردم به یک فیلم در سایتی به‌خصوص، چند اثر سینمایی درخشان را تماشا کردند و عشق خود به سینما را افزایش دادند.

بااین‌حال در دنیای امروز وضعیت کمی متفاوت به نظر می‌رسد. حالا دیگر تعداد قابل توجهی از انسان‌ها مشغول راهنمایی گرفتن از این امتیازات نیستند. بلکه خود را بنده‌ی آن‌ها می‌دادند. دیگر انگار اوج لذت فیلم دیدن نه به تماشای آثار مختلف که به تماشای نمرات آن‌ها برمی‌گردد. فقط وقتی می‌توانید علاقه‌ی خود به یک فیلم را فریاد بزنید که درصد رضایت منتقدان از آن در راتن تومیتوز بالاتر از ۹۰، میانگین امتیازات منتقدان به آن در متاکریتیک بالاتر از ۹۰ و نمره‌ی مردم به آن در IMDB هم بیشتر از ۸.۵ باشد. اگر یک فیلم حتی یکی از این شرایط را نداشت، به هیچ عنوان نمی‌توانید آن را از نگاه خود به‌عنوان یک شاهکار معرفی کنید. همین و بس.

اما آیا هرکدام از این نمرات واقعا انقدر مقدس هستند یا هرچه بیشتر به آن‌ها می‌نگرید، پوچ‌تر و بی‌معنی‌تر می‌شوند؟ اصلا آن‌ها چه معنایی دارند و چگونه فیلم‌ها را طبقه‌بندی می‌کنند؟

لوگو سفید و زرد متاکریتیک روی بک گراند مشکی

متاکریتیک و نمره‌دهی خودسرانه به نقدهای متفاوت

برخلاف رسانه‌های صنعت بازی‌های ویدیویی که غالبا متاکریتیک را به رسمیت می‌شناسند، بسیاری از رسانه‌های جهان‌های سینما، موسیقی و تلویزیون به هیچ عنوان اهمیتی به متاکریتیک نمی‌دهند. در حقیقت اگر در دنیای ویدیوگیم، متاکریتیک و اپن کریتیک در نگاه رسانه‌ها به ترتیب در مقام‌های اول و دوم قرار می‌گیرند، در جهان سینما متاکریتیک در رتبه‌ی دوم و راتن تومیتوز در رتبه‌ی اول است. به‌گونه‌ای که مثلا به سختی می‌توانید مطلبی سینمایی از یک رسانه‌ی بزرگ مثل ددلاین را پیدا کنید که حتی یک بار در آن اسمی از متاکریتیک آمده باشد. ولی مخاطبان علاقه‌مند به جهان بازی‌های ویدیویی که به‌شدت با متاکریتیک آشنا هستند، معمولا میزان رضایت منتقدان از یک فیلم را در همان متاکریتیک می‌سنجند.

تفاوت بزرگ دیگر رسانه‌های سینمایی با رسانه‌های ویدیوگیمی آن است که بسیاری از این منابع کوچک‌ترین علاقه‌ای به نمره دادن به فیلم‌ها ندارند. ساختار راتن تومیتوز مشکلی با این مسئله پیدا نمی‌کند. ولی برای متاکریتیک، نقد بدون نمره عملا بی‌ارزش است. زیرا نمی‌تواند آن را برای میانگین گرفتن از نمرات منتقدان به کار ببرد. پس دست به انجام کاری عجیب می‌زند که اکثر مخاطبان هیچ اطلاعاتی راجع به آن ندارند؛ نمره دادن خودسرانه از جانب نقدهای بدون نمره!

رسانه‌های متفاوت به اشکال مختلفی متاکریتیک را از خود دور کرده‌اند. مثلا فامیتسو در جایگاه یکی از بزرگ‌ترین مجله‌های ویدیوگیمی دنیا، نزدیک به ۱۵ سال است که به‌صورت قانونی اجازه‌ی قرار گرفتن بررسی‌های خود در متاکریتیک را نمی‌دهد. زیرا به‌گفته‌ی سردبیر مجله، «فامیتسو نمی‌خواهد بخشی از این سیستم تخریب‌گر و بی‌منطق باشد».

متاکریتیک در هر زمان که بتواند، نمره‌ی سلیقه‌ای خود را به نقدهای بدون نمره‌ی رسانه‌های سینمایی بزرگ نسبت می‌دهد؛ صرفا بر این اساس که فرض می‌کند اگر آن منتقد مجبور به نمره دادن بود، احتمالا چنین نمره‌ای را در نقد خود قرار می‌داد!

در همین حین رسانه‌هایی هم پیدا می‌شوند که هیچ‌وقت به ثبت دل‌به‌خواهی بررسی خود در متاکریتیک اهمیت نداده‌اند. ولی مشکلی هم با ثبت شدن این بررسی‌ها توسط خود متاکریتیک ندارند و صرفا به کنترل‌کنندگان آن مجموعه بی‌توجهی می‌کنند. از قضا برخی از این رسانه‌ها مثل ورایتی اهل نمره دادن به فیلم، سریال و موسیقی نیستند و همیشه نقدهایی بدون نمره را به انتشار می‌رسانند. این‌جا متاکریتیک وارد عمل می‌شود و برای دقیق‌تر کردن میانگین خود و افزایش تعداد نقدهایی که برای رسیدن به این میانگین سنجیده شده‌اند، خودسرانه نمره‌ای را به نقد نسبت می‌دهد. به چه شکل؟ این‌گونه که اپراتورهای سایت متاکریتیک مثلا نقد هالیوود ریپورتر از فیلم Avengers: Endgame را می‌خوانند و به این نتیجه می‌رسند که او در کل فیلم را دوست دارد و اگر می‌خواست به آن نمره بدهد، حتما نمره‌ی ۷۰ از ۱۰۰ را تقدیم اثر می‌کرد! ماجرا وقتی عجیب‌تر که بعضا می‌شنویم یک منتقد می‌گوید اگر واقعا قصد نمره دادن به فلان فیلم را داشت، ابدا نمره‌ای را به آن نمی‌داد که متاکریتیک برای نقد او فرض کرده است. در نتیجه بسیاری از منتقدها همیشه به واکنش نشان ندادن رسانه‌های بزرگ به نمره‌دهی دل‌به‌خواهانه‌ی متاکریتیک اعتراض داشته‌اند.

تازه حساب کنید که متاکریتیک این کارها را به کمک یک نفر انجام نمی‌دهد و تیمی از اپراتورهای نمره‌دهنده به نقدهای بدون نمره دارد. در نتیجه شاید اگر بر حسب شانس یک شخص دیگر از تیم متاکریتیک نقد هالیوود ریپورتر از فیلم Avengers: Endgame را می‌خواند، به این نتیجه می‌رسید که نمره‌ی آن ۵۵ از ۱۰۰ است و این‌گونه کل میانگین امتیازات فیلم در متاکریتیک را پایین می‌آورد.

تعداد رسانه‌هایی که مثل VICE، متاکریتیک را از نمره دادن به بررسی‌های بدون نمره‌ی خود منع کرده‌اند، بسیار اندک است. در نتیجه در مدیوم‌های سینما، تلویزیون و موسیقی، درصد قابل توجهی از نقدهای به‌شدت تأثیرگذار و دارای ضریب بالا در میانگین امتیازات منتقدان متاکریتیک، در واقعیت هیچ نمره‌ای ندارند. آیا واقعا تماشاگر می‌تواند مایل به مرجع قرار دادن چنین نمره‌ی شانسی و از آن مهم‌تر، سلیقه‌ای و ضعیفی باشد؟

گوچه فرنگی با کت و شلوار و عینک به عنوان نماد سایت راتن تومیتوز

نمره‌ی یک فیلم در راتن تومیتوز چگونه محاسبه می‌شود؟

راتن تومیتوز تفاوت‌های اساسی متعددی با متاکریتیک دارد. اولا برخلاف متاکریتیک که فقط نزدیک به ۵۰ رسانه‌ی سینمایی/تلویزیونی آمریکایی را به رسمیت می‌شناسد، راتن تومیتوز معمولا برای فیلم‌های بزرگ موفق به ثبت نزدیک به ۴۵۰ نقد می‌شود. همچنین برخلاف متاکریتیک که فقط به نام رسانه توجه دارد، در راتن تومیتوز شخص منتقد هم باید تاییدشده و شناخته‌شده باشد. این یعنی تک‌تک نقدهایی که در راتن تومیتوز ثبت می‌شوند، منتقدها و رسانه‌هایی تاییدشده و بررسی‌شده توسط راتن تومیتوز دارند؛ افرادی که غالب آن‌ها در مراجع لایق احترام دیگر مثل انجمن منتقدان شیکاگو، شناسنامه‌ی کاری رسمی دریافت کرده‌اند.

راتن تومیتوز به‌جای آن که صرفا روی رسانه‌های آمریکایی متمرکز باشد، رسانه‌های اسپانیایی و بعضا چینی را نیز به رسمیت می‌شناسد. هر سه مورد نام‌برده یعنی تعداد بسیار بیشتر نقدها، تایید جداگانه‌ی رسانه‌ها و اشخاص و جهانی‌تر بودن نیز باعث می‌شوند که راتن تومیتوز همواره از متاکریتیک معتبرتر باشد. وب‌سایت راتن تومیتوز به هیچ نقد بدون نمره‌ای از خود نمره نمی‌دهد و صرفا تمام بررسی‌ها را به دو دسته‌ی «مثبت» یا «منفی» می‌فرستد. همچنین برخلاف متاکریتیک که به طرز عجیبی هرگز نمی‌گوید برای هر نقد چه ضریبی را در محاسبه‌ی میانگین در نظر گرفته است، همه‌ی نقدهای ثبت‌شده در راتن تومیتوز تاثیرگذاری برابری در امتیاز کلی آن دارند.

راتن تومیتوز قطعا از متاکریتیک جهانی‌تر است. اما بیشتر از ۹۰ درصد نقدهای ثبت‌شده در این وب‌سایت هم مختص به نقاط محدودی از دنیا همچون سه کشور خاص هستند

راتن تومیتوز با عدد خود به شما نشان می‌دهد که چند درصد از کل نقدهای ثبت‌شده برای یک اثر، مثبت بوده‌اند. مثلا فیلمی که عدد ۳۴ را در صفحه‌ی اصلی راتن تومیتوز دریافت کرده است، لزوما یک فیلم با ارزش ۳۴ از ۱۰۰ نیست. بلکه فقط فیلمی است که ۳۴ درصد نقدهای ثبت‌شده از آن در راتن تومیتوز، آن را دوست داشتند و ۶۶ درصد هم آن را دوست نداشته‌اند.

راتن تومیتوز دقیقا در همین نقطه به شکلی متفاوت دچار همان آفتی می‌شود که اعتبار متاکریتیک را بسیار کاهش داده است؛ دخالت سلیقه‌ی اپراتورهای سایت در شکل‌گیری این عدد. راتن تومیتوز کارمندهای بسیار زیادی در سرتاسر دنیا دارد که هر روز با انتشار نقدهای جدید، به مطالعه‌ی آن‌ها می‌پردازند و «مثبت» یا «منفی» بودن آن‌ها را مشخص می‌کنند. در نگاه اول ساده به نظر می‌آید. ولی همه‌ی نقدها دارای نمرات کامل یا ۰ نیستند. اصلا بسیاری از آن‌ها نمره‌ای ندارند و انقدر هم پیچیده و پراستعاره نوشته می‌شوند که به هیچ عنوان معلوم نیست که درنهایت نظر منتقد راجع به فیلم، مثبت یا منفی بوده است.

حالا همه‌چیز وقتی خنده‌آور به نظر می‌رسد که بین نقدهای منفی یک فیلم با نقدی مواجه می‌شوید که نمره‌ی آن ۸ از ۱۰ بوده است. در همین حین نقدی هم در بخش نقدهای مثبت به ثبت رسیده است که نمره‌ی ۵.۵ از ۱۰ را برای فیلم در نظر می‌گیرد. این‌جا چه معیاری جز سلیقه می‌تواند حکم‌فرمایی کرده باشد؟ چگونه می‌توان مطمئن بود که اگر یکی دیگر از اپراتورهای راتن تومیتوز به مطالعه‌ی همین دو نقد می‌پرداخت، قضاوت متفاوتی راجع به مثبت یا منفی بودن هرکدام از آن‌ها نداشت؟

وب‌سایت راتن تومیتوز به هیچ نقد بدون نمره‌ای به‌صورت سر خود نمره نمی‌دهد. ولی نحوه‌ی طبقه‌بندی شدن نقدها در دو گروه مثبت و منفی توسط اعضای این تیم باعث می‌شود که سلیقه در شکل‌گیری نمره‌ی راتن تومیتوز نقش داشته باشد

علامت فیلم شاهکار در سایت متاکریتیک

تغییر بار معنایی هر نمره در سیستم متاکریتیک

بین رسانه‌هایی که به بررسی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی می‌پردازند، سیتم نمره‌دهی از ۱۰۰، ۲۰ یا ۱۰ اصلا رواج خاصی ندارد. اکثر رسانه‌ها یا اصلا در بررسی خود نمره نمی‌دهند یا نمره‌ی خود را از ۵ ستاره یا از ۴ ستاره تعیین می‌کنند؛ بدون اینکه هرگز به استفاده از نمرات بینابینی مثل ۳.۵ یا ۴.۵ بپردازند.

در این ساختار که از مدت‌ها قبل در مجلات سینمایی با ارزش هم وجود داشته است، فیلم‌ها بیشتر از نمره‌دهی، رتبه‌بندی می‌شوند. به این معنی که مثلا فیلم‌هایی که یک، دو، سه یا چهار ستاره از چهار ستاره را دریافت کرده‌اند، به ترتیب افتضاح، قابل قبول برای گروه خاصی از مخاطبان، عالی و فوق‌العاده هستند. ولی متاکریتیک حتی زمانی‌که به اسم در نمره‌ها دست نمی‌برد، آن‌ها را به‌شدت اغراق‌آمیزتر جلوه می‌دهد. زیرا یک فیلم که مثلا در سایت راجر ایبرت به‌عنوان اثری دارای ۳ ستاره از بین ۴ ستاره بررسی شده است، ناگهان در متاکریتیک نمره‌ی ۷۵ از ۱۰۰ را دریافت می‌کند. زیرا متاکریتیک باید همه‌ی نمرات را تبدیل کند تا بتواند میانگین خود از ۱۰۰ را نمایش بدهد.

این‌گونه درحالی‌که منتقد اصلی فیلم به آن لقب عالی را داده است، ناگهان مخاطب با امتیاز ۷۵ از ۱۰۰ مواجه می‌شود که در نگاه او صرفا یک فیلم متوسط روبه‌بالا است. در نتیجه عملا متاکریتیک فقط در حق فیلم‌هایی بی‌انصافی نمی‌کند که اکثر نمرات آن‌ها کامل هستند. زیرا ۵ از ۵ و ۴ از ۴ تفاوت خاصی با ۱۰۰ از ۱۰۰ ندارند. ولی وقتی نقد ۳ از ۴ تبدیل به ۷۵ از ۱۰۰ می‌شود، بسیاری از بینندگان می‌پرسند: مگر چه‌قدر این فیلم مشکل داشت که منتقد ۲۵ نمره از نمره‌ی نهایی آن کم کرد. درحالی‌که اصلا در سیستم نمره‌دهی آن سایت، هیچ عددی بین ۳ و ۴ وجود ندارد و در اصل این دو نمره صرفا فیلم‌های خارق‌العاده را از فیلم‌های عالی جدا می‌سازند.

مجله‌ی امپایر بارها در نقد فیلم‌هایی که به آن‌ها ۳ ستاره از ۵ ستاره داده است، این فیلم‌ها را خوب، قابل‌توجه و لایق تماشا خطاب می‌کند. اما همین نقد در متاکریتیک تبدیل به یک نقد با نمره‌ی ۶۰ از ۱۰۰ می‌شود. آیا امکان دارد که شما یک نقد با نمره‌ی ۶۰ از ۱۰۰ را در متاکریتیک ببینید و آن را یک نقد مثبت برای فیلم به حساب بیاورید؟ متاسفانه نه.

اکنون به یاد بیاورید که نمراتی مانند ۷۵ از ۱۰۰ و ۶۰ از ۱۰۰ چه‌قدر می‌توانند کمر یک فیلم را در متاکریتیک بشکنند. آن‌ها به‌شدت میانگین نمرات را پایین می‌کشند و عدد نهایی را منفی‌تر جلوه می‌دهند. چه بسیار فیلم‌هایی که در همین سیستم به میانگین نمراتی همچون ۵۹ از ۱۰۰ دست پیدا می‌کنند و در عین داشتن لیاقت فراوان برای دیده شدن توسط بسیاری از بینندگان، به خاطر همین نمره‌ی کم‌معنی هرگز مشاهده نمی‌شوند.

علائم متفاوت و توهین‌آمیز سایت راتن تومیتوز برای نمایش کیفیت یک فیلم سینمایی با گوجه

آیا یک فیلم با نمره‌ی ۲۵ در راتن تومیتوز، قطعا فاجعه‌بار است؟

عده‌ای می‌گویند که اگر روی گزینه‌ی See Score Details در وب‌سایت راتن تومیتوز کلیک کنید و میانگین نمرات داده‌شده به یک فیلم توسط همه‌ی نقدهای ثبت‌شده در راتن تومیتوز یا معروف‌ترین رسانه‌ها را ببینید، به شناخت دقیق‌تری از فیلم می‌رسید. اما این تصور کاملا اشتباه است. زیرا عملا مخاطب با انجام این کار، اصلی‌ترین مزیت راتن تومیتوز نسبت به متاکریتیک را از بین می‌برد. پس اگر قرار بر نظر دادن راجع به یک فیلم با محوریت عدد آن در راتن تومیتوز باشد، بهترین معیار همان عدد اصلی است؛ عددی که درصد رضایت منتقدان از آن محصول را نشان می‌دهد.

اگر از دوران طولانی ثبت نقدهای متعدد برای یک فیلم بگذریم و تا ثبت بیش از ۴۰۰ نقد برای یک فیلم سینمایی صبر کنیم، عدد راتن تومیتوز آن لیاقت مورد اشاره قرار گرفتن را به‌دست می‌آورد. ولی این عدد هیچ حقیقت انکارناپذیری راجع به کیفیت فیلم در نگاه شما یا حتی دیگران را فاش نمی‌کند. برای نمونه فیلم The New Mutants در سایت راتن تومیتوز فعلا درصد رضایت ۳۴ منتقدان را کسب کرده است. راتن تومیتوز هم فیلم‌ها را براساس همین عدد به دو دسته‌ی «گوجه‌ی تازه» (بالاتر از ۶۰) و «گوجه‌ی گندیده» (پایین‌تر از ۶۰) تقسیم می‌کند. اگر هم یک فیلم برای طولانی‌مدت بتواند درصد رضایت منتقدان خود را بالاتر از ۷۵ نگه دارد، راتن تومیتوز به آن صفت «قطعا تازه» را نسبت می‌دهد.

حمله موجودات ترسناک از دیوار به سمت دختر تنها در فیلم ترسناک نیو میوتنتز

ولی وقتی با دقت به ماهیت این عدد فکر می‌کنیم، متوجه می‌شویم که بیشتر از کیفیت فیلم، در حال نمایش احتمال لذت بردن افراد از آن است. زیرا عملا می‌گوید که از بین ۹۲ منتقدی که به نقد فیلم «نیو میوتنتز» پرداخته‌اند، ۳۱ نفر آن را دوست داشتند و ۶۱ نفر آن را دوست ندارند. آیا خون آن ۶۱ نفر قطعا رنگین‌تر از ۳۱ نفری است که از فیلم لذت بردند؟ خیر. آن‌ها نظرات متفاوتی دارند. پس همچنان احتمال این وجود دارد که شما یکی از افراد قرارگرفته در همان ۳۴ درصد باشید. اما به احتمال بیشتر، بین ۶۶ درصد قرار می‌گیرید و از فیلم لذت نمی‌برید.

مارتین اسکورسیزی که سم مندس تمام فیلم‌سازهای زنده‌ی جهان را تاثیرگرفته از او می‌داند، به تندی درباره‌ی راتن تومیتوز و متاکریتیک حرف می‌زند: «راتن تومیتوز و تمام وب‌سایت‌های مشابه که به جمع‌آوری نقدها رو می‌آورند، فضایی را خلق کردند که دشمن جدی فیلم‌سازها است. حتی نام راتن تومیتوز توهین‌آمیز است (با اشاره به‌عنوان Rotten Tomatoes به معنای گوجه‌فرنگی‌های گندیده). نقدهای با شور و شوق و براساس علاقه که توسط عاشقان سینما و افراد دانا نوشته می‌شدند، در حال رنگ باختن هستند.

دیگر دوران تمرکز روی نمراتی است که فیلم‌سازها را نابود می‌کنند. حتی بسیاری از افرادی که این نمرات را می‌دهند، در اصل از فیلم لذت برده‌اند. ولی می‌خواهند نمره‌ی کمی را تحویل آن دهند و منفی باشند تا بیشتر جدی به نظر بیایند. فقط به فیلم !Mother دارن آرونوفسکی نگاه کنید که جماعتی به‌شکلی مذبوحانه و خون‌خوارانه با نمراتی پوچ از خجالت آن درآمدند».

این مسئله متاسفانه همزمان گریبان‌گیر راتن تومیتوز و متاکریتیک است. منتقدها براساس انتظارات از قبل تعیین‌شده به سمت فیلم‌ها می‌روند و این انتظارات را در نمرات خود به نمایش می‌گذارند. مثلا یک فیلم که از هشت ماه قبل از اکران به‌عنوان نامزد احتمالی اسکار معرفی می‌شود و همه می‌دانند که احتمالا یک تماشاگر عام هم به دیدن آن نمی‌پردازد، اگر فقط خوب باشد، نقد مثبت دریافت می‌کند و احتمالا به درصد رضایت ۱۰۰ راتن تومیتوز هم می‌رسد.

جنیفر لارنس در فیلم مادر! دارن آرونوفسکی مقابل دیوار سفید رنگ خورده

در همین حین فیلمی پرخرج، بزرگ و مورد انتظار که قطعا مخاطبان زیادی خواهد داشت، فقط اگر خارق‌العاده ظاهر شود و از پس راضی کردن ۱۰ها سلیقه‌ی متضاد بربیاید، تازه می‌تواند خواب رسیدن به عددی مثل ۸۰ در راتن تومیتوز را ببیند. در نتیجه موضوع بحث صرفا قابل اعتماد بودن یا نبودن هرکدام از این اعداد نیست. بلکه بی‌معنی و احمقانه بودن مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر است.

رسانه‌ی معتبر Vox، استیون فالوز و چندین و چند منبع دیگر بارها با آمارهای موثق ثابت کرده‌اند که افزایش بودجه‌ی یک فیلم و تعداد مخاطبان آن، همواره تاثیر منفی روی نمرات منتقدان می‌گذارد و هرچه‌قدر که فیلم‌ها کم‌خرج‌تر و ناشناخته‌تر باشند، از شانس بسیار بیشتری برای کسب نمرات عالی بهره می‌برند. تازه این مقاله قصد پرداختن به ۱۰ها فاکتور غیرسینمایی دیگر لحاظ‌شده در هرکدام از این نقدها را ندارد؛ فاکتورهایی که تاثیر آن‌ها را مثلا می‌توان در نمرات فیلم Mulan مشاهده کرد.

ظاهرا اعداد نابودکننده‌ی جملات هستند. آن‌ها بارها کاری می‌کنند که ندانید منتقد فقط به خاطر حمایت از یک جنبش سراغ نمره‌ی کامل رفت یا تنها به خاطر مذمت اکران به شکلی خاص، نمره‌ی پایین را تحویل فیلم می‌دهد. همه‌ی حقایق پشت اعدادی گم می‌شوند که انگار مخاطب امروز موظف و مجبور به پذیرش کورکورانه‌ی آن‌ها شده است

یک سالن خالی سینما با صندلی های قرمز و پرده سفید

نتیجه‌گیری بی‌معنی مخاطب جهانی براساس نقدهای محدود

شاید بزرگ‌ترین حقیقتی که مخاطبان راجع به نقدهای سینمایی و تلویزیونی مختلف فراموش می‌کنند، تعلق داشتن آن‌ها به چند کشور به‌خصوص باشد. در حقیقت متاکریتیک و حتی راتن تومیتوز، تقریبا همیشه در بهترین حالت به ما نشان می‌دهند که منتقدهای آمریکایی و بریتانیایی چه نظری راجع به اثر دارند. این موضوع وقتی اوج خطرناکی و غیر قابل اتکا بودن خود را نشان می‌دهد که از تفاوت‌های نظر مردم کشورهای مختلف راجع به فیلم‌ها آگاه می‌شوید.

در بیشتر از ۹۰ درصد مواقع تعداد کشورهایی که نقد رسانه‌های سینمایی برتر آن‌ها بر یک فیلم در راتن تومیتوز ثبت می‌شود، متاسفانه به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد

برای نمونه شرکت برادران وارنر مطابق گزارش رسانه‌ی ددلاین انتظار داشت که فیلم Tenet در ژاپن نهایتا به ۸ میلیون دلار فروش دست پیدا کند. ولی «تنت» فروش خود در این کشور را به بیش از ۲۴ میلیون دلار رسانده است؛ سه‌برابر خوش‌بینانه‌ترین پیش‌بینی‌هایی که استودیوهای برادران وارنر داشتند. چرا؟ چون برخلاف منتقدهای آمریکایی که یک‌چهارم آن‌ها فیلم را آن‌چنان نپسندیدند، در مجله‌ها و سایت‌های معروف ژاپن به سختی می‌توانید نقدی را بیابید که اثر مورد بحث را معرکه ندانند. ماجرا تا حدی بالا گرفت و به‌دنبال این نقدها مردم ژاپن به قدری شیفته‌ی فیلم شدند که چند پروفسور دانشگاه در شبکه‌های تلویزیونی پرمخاطب ژاپن به موشکافی ابعاد علمی اثر پرداختند.

اما قطعا هیچ‌کدام از آن نقدها تاثیری در راتن تومیتوز ندارند و توسط من و شما دیده نمی‌شوند. صرفا به این دلیل که به زبان انگلیسی منتشر نشده‌اند. شاید هم به این خاطر که هالیوود به نقدهای حرفه‌ای کشوری چون ژاپن اهمیتی نمی‌دهد.

خنده‌آورتر آن است که بسیاری از مردم امتیاز سینمااسکور را به‌عنوان بهترین مرجع برای نمایش احساس کلی مخاطبان راجع به یک فیلم می‌شناسند و اصلا نمی‌دانند که این امتیاز چگونه محاسبه می‌شود. تیم تعیین‌کننده‌ی سینمااسکور در اولین شب اکران فیلم در یک سینما معروف آمریکایی دم در می‌ایستد و از افرادی که از سینما خارج می‌شوند، نظرسنجی می‌کند. این یعنی تمام آن‌چه که به‌عنوان «نظر مخاطبان عام جهان راجع به فیلم» معرفی می‌شود، نظر بینندگان فیلم در یک شب و داخل یک سالن سینما است. پس حداقل اگر به هرکدام از این منابع استناد می‌کنیم، بدانیم که آن‌ها دقیقا به چه شکل امتیاز خود را می‌سازند؛ بدانیم که چرا آن‌ها اصلا و ابدا جهانی نیستند و نمی‌توانند مناسب تمام مخاطبان سینما و تلویزیون در جهان باشند.

ادوارد نورتون و مردم در سالن شلوغ و خوش سینما

نمرات مردمی به یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی

درنهایت به همه‌ی پلتفرم‌هایی می‌رسیم که در آن‌ها مردم به نمره‌دهی سلیقه‌ای خود می‌پردازند؛ از سایت‌های داخلی هر کشور تا مجموعه‌های جهانی همچون Letterboxd و IMDB. آن‌ها هرچه‌قدر که بزرگ‌تر و جهانی‌تر می‌شوند، بیشتر می‌توانند تاثیرگرفته از بات‌های برنامه‌ریزی‌شده، اکانت‌های تقلبی و غیره باشند. اما یک نکته‌ی مثبت دارند و آن هم حقیقتی نیست جز آن که بسیاری از افرادی که پس از دیدن یک فیلم به نمره‌دهی به آن اهمیت می‌دهند، در همین پلتفرم‌ها نقد خود را ثبت می‌کنند. فقط حیف که چنین بررسی‌هایی بارها به‌سادگی بین نمرات پیاپی مثبت‌ومنفی نرم‌افزارهای کامپیوتری یا فن‌بوی‌ها و هیترهایی که چشم‌بسته ۰ یا ۱۰ می‌دهند، گم شده‌اند.

در این بین شاید بهترین سیستم نمره‌دهی مردمی را راتن تومیتوز داشته باشد. چون همیشه اپراتورهای آن با مطالعه‌ی سابقه‌ی هر اکانت و متن نوشته‌شده توسط شخص برای نقد فیلم، اکانت‌های واقعی و لایق جدی گرفتن را از اکانت‌های ناامن جدا می‌سازند. در نتیجه هروقت که راتن تومیتوز درصد رضایت مخاطبان را نمایش می‌دهد و تعداد Verified Ratings آن زیاد می‌شود، این عدد را می‌شود جدی گرفت. زیرا اولا هر شخصی از هر نقطه‌ی جهان می‌تواند در آن شرکت کند و ثانیا می‌دانیم که واقعا نظرات واقعی افراد متفاوت را نمایش می‌دهد.

وقتی راتن تومیتوز درصد رضایت مخاطبان از یک فیلم را مثلا ۷۶ می‌داند، می‌توان باور کرد که ۷۶ درصد مخاطبان عام دنیا از آن لذت می‌برند و به آن نمره‌ی ۷ از ۱۰ به بالا می‌دهند. اما حتی این سیستم‌ها هم مشکلات اساسی خود را دارند. زیرا در اوج زمان هیجان‌زدگی مخاطب برای نتیجه‌گیری براساس چند عدد، تنها درصد بسیار پایینی از مردم به فیلم نمره داده‌اند. به بیان بهتر همه‌ی اعداد مورد بحث که حاصل نظرات مردم هستند، معمولا یک سال پس از اکران فیلم یا پخش سریال واقعا قابل اعتنا می‌شوند و دیگر تغییر زیادی را تجربه نمی‌کنند. مخصوصا در سیستمی مثل راتن تومیتوز که نیازمند مطالعه‌ی تک‌تک نقدهای مردمی توسط انسان‌های واقعی است. تازه نباید راجع به فیلم‌های غیرعامه‌پسندی صحبت کرد که اگر آن‌ها را فقط براساس نمرات مردمی در سایتی مثل IMDB بسنجید، احتمالا فکر می‌کنید فاجعه‌بار هستند و هرگز مشغول تماشای آن‌ها نمی‌شوید.

نگاه مردم سینما به نمرات منتقدین و مردم که بسیار خطرناک و غم انگیز است

هرچه بیشتر در این مسیر جلو برویم، شوربختانه بدتر از گذشته به قابل اعتنا نبودن بیشتر از ۹۰ درصد اعداد مورد بحث پی می‌بریم. فراموش کرده‌ایم که قرار بود آن‌ها فقط راهنما باشند و درنهایت شخص مخاطب راجع به هر اثر تصمیم بگیرد. چرا که اکنون همین اعداد بر سینما و تلویزیون حکم‌فرمایی می‌کنند. پربیراه نیست اگر بگوییم که بسیاری از مخاطبان بیشتر از دیدن یک فیلم خوب، عاشق مشاهده‌ی نمرات بالای فیلم مورد علاقه هستند و دیگر سخن خود را به زبان نمی‌آورند؛ مطابق قانون نانوشته‌ای که می‌گوید فقط اگر یک فیلم به اعدادی به‌خصوص رسید، لیاقت عالی خطاب شدن را دارد و در غیر این‌صورت شما حق ندارید که فکر کنید آن فیلم، یک فیلم عالی بوده است. همین‌طور برعکس. خدا نکند که ضعف‌های فیلمی را ببینید که راتن تومیتوز و متاکریتیک آن را بالاتر از ۹۰ و تاریخ‌ساز می‌دانند! اصلا مگر وقتی این اعداد یک فیلم را تایید کرده‌اند، مخاطب حق دارد که بگوید از آن لذتی نبرده است؟!

راه‌حل این مشکل آن‌چنان پیچیده نیست. همیشه بدانید که هرکدام از این اعداد به چه شکل محاسبه شدند و واقعا چه حقیقتی را نشان می‌دهند. همچنین هرگز ذات فیلم را موقع نگاه انداختن به اعداد مورد بحث از یاد نبرید و به مقایسه‌ی اعداد نسبت داده‌شده به دو فیلم کاملا متفاوت نپردازید. این وسط رفتن به سراغ منابع مشخص هم کمک‌کننده است. مثلا شخص می‌تواند سخت‌گیری مجله‌ی توتال فیلم، دقت کم‌نظیر نقدهای رابی کالین در تلگراف فیلم و نگاه جامع نقدهای پیتر برادشاو در گاردین را در طول زمان بشناسد و سپس با ای شناخت نسبی، نقدهای جدید آن‌ها را به‌عنوان راهنمایی‌های قابل اعتنا جدی بگیرد. قطعا برای هر کس چندین و چند منبع لایق اعتنا به هر زبانی پیدا می‌شود. آیا هیچ‌کدام از این منابع نشان‌دهنده‌ی یک نظر واحد و قطعی در دنیا است؟ خیر. نقد فیلم و سریال، تصحیح برگه‌ی امتحان ریاضی نیست که فقط به یک نمره و نظر مشخص و قطعی برسد. در نتیجه اگر یک فیلم به هر دلیلی در خارج از فضای همه‌ی این اعداد نظر اولیه‌ی شما را به خود جلب کرد، آن را تماشا و سپس برای خود قضاوت کنید. در اکثر مواقع، این بهترین راهی است که برای سینمادوستی درست می‌یابیم.

عده‌ای در دفاع از این اعداد می‌گویند که به خاطر آن‌ها موفق به پیدا کردن آثاری عالی شده‌اند؛ فیلم‌ها و سریال‌هایی که شاید هرگز بدون همین جمع‌بندی‌های عددی نمی‌توانستند انقدر مخاطب پیدا کنند. سخن درست و به‌جایی است. ولی من غصه‌ی فیلم‌ها و سریال‌هایی را می‌خورم که به خاطر این اعداد پرایراد، هرگز تصمیم به تماشای آن‌ها نگرفتم و بدون اینکه آثار مورد اشاره را بشناسم، هرگز لذتِ دوست داشتن آن‌ها را لمس نخواهم کرد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده