9 دنباله در بازی های ویدیویی که مجموعه خود را به نابودی کشاندند
ساخت دنباله برای بازیهای ویدیویی موفق، اتفاقی عادی و رایج در دنیای بازیهای ویدیویی است. بااینحال این دنبالهها همیشه هم موفق نیستند و گاهی آنقدر ضعیف ظاهر میشوند که کل موفقیتهای نسخههای قبلی و دستاوردهای آنها را هم زیر سؤال میبرند. فهرستی که در ادامه مطالعه میکنید، چند مثال از دنبالههایی را شامل میشود که بازخورد ضعیفشان قبر یک مجموعه را کند و هنوز در انتظار این هستند تا شاید کسی گرد و خاک از سرشان پاک و همه چیز را از ابتدا آغاز کند.
۹- Medal of Honor: Warfighter
جدا از اسم دهن پرکنی که برای بازی انتخاب شده بود، لذت چندانی در Medal of Honor: Warfighter وجود نداشت. این بازی برای مجموعه جاهطلبانهای که با یک شوتر اول شخص محبوب در پلیاستیشن 1 (با الهام از فیلم استیون اسپیلبرگ) کارش را آغاز کرد، پایانی بهشدت غمانگیز بود، البته بدون اینکه وجود رقیب قدرتمندش یعنی مجموعه Call of Duty را در نظر بگیریم.
Medal of Honor در تلاش بود تا خودش را برای ساخت یکی دو شوتر مدرن آماده کند، اما Warfighter پایان راه بود. از همان ۱۰ دقیقه ابتدایی Warfighter متوجه میشدید که بازی با عجله زیاد ساخته شده است. هوش مصنوعی دشمنان بسیار ضعیف بود و هیچ چالشی به وجود نمیآورد و کلی باگ ریز و درشت وجود داشت که با اعصاب و روانتان بازی میکرد. بازی یک کپی نصفه نیمه از Call of Duty بود درحالیکه نوآوری به مراتب کمتری هم داشت. بهگفته الکترونیک آرتز بازخورد بد منتقدین از بازی آینده این سری را در هالهای از ابهام فرو برد و امید کمی برای ساخته شدن نسخه جدید از این مجموعه وجود دارد.
۸- Alone In The Dark
اولین قسمت از Alone In The Dark بهعنوان یکی از اولین بازیهای سبک وحشت و بقا ساخته شد، اما این مجموعه هرگز به محبوبیت رقبایی قدرتمندی چون Silent Hill یا Resident Evil نرسید. The New Nightmare برای مدت کوتاهی شیرینی بازی را به کام مخاطبان مدرن چشاند، تا اینکه فیلم سینمایی فاجعه و ریبوت ناامید کننده سال ۲۰۰۸ ضربه تمامکننده را به سری وارد کرد.
نسخه سال ۲۰۰۸ بازی Alone In The Dark پروژهای با بودجه هنگفت و اهدافی پلندپروازانه بود که درنهایت همه آنها با شکست مواجه شدند. ویژگی بزرگ بازی برای فروش این بود که بازیکنان میتوانستند آن را از هر بخشی که میخواهند آغاز کنند و معماها و رشتههای داستانی، آنها را برای آگاهی هرچه بیشتر از باقی چیزهایی که از دست داده بودند، ترغیب میکرد. کلی ویژگی پیشگامانه در سرتاسر بازی جریان داشت که از بین آنها میتوان به مکانسیم پویای آتش اشاره کرد؛ چیزی که خاموش کردنش، بیشتر باعث آزار روانی بازیکن میشد. وضع سیستم انتخاب آیتمها هم چندان بهتر نبود و میتوانستید آیتمهای گوناگون را از ژاکت شخصیت اصلی بردارید و با هم ترکیب کنید؛ مثلاً با فشنگ و سوخت فندک گلولههای آتشین برای سلاحتان بسازید، درحالیکه نیازش در هیچ کجای بازی احساس نمیشد.
نتیجه درنهایت یک فاجعه از آب در آمد و Alon In The Dark شانس تبدیل شدن به یک مجموعه عظیم را از دست داد. در سال ۲۰۱۵ یک اسپینآف از سری به نام Illumination منتشر شد، اما لابد دلیل منطقی وجود دارد که اسمش برایتان آشنا نیست.
۷- Street Of Rage 3
هر کسی که Street of Rage (به قول خودمان شورش در شهر) کنسول مگا درایو را با بازی کرده باشد، از خرد کردن چوب بیسبال در سر لات و لوتهای مو سیخ سیخی و قورت دادن یک مرغ کامل پس از شکستن باجه تلفن و فریاد از عصبانیت به خاطر فشردن اشتباهی دکمه A و راکت باران کردن تصادفی منطقه خاطرات زیادی خواهد داشت. آه که چه دوران خوبی بود. Street of Rage 2 نیز بر همین پایه ساخته شد تا یک تجربه جذاب Beat 'em up دیگر را ارائه دهد.
از طرفی Street of Rage 3 آن طعم شیرین گذشته را نداشت و در عین حال که در پی تغییرات بزرگی در گیمپلی بود (معرفی ویژگیهای جدید و داستانی عمیقتر) درکنار بازیهای دیگر توخالی و غیرضروری به نظر میرسید. حتی موسیقی متن هم در مقایسه با نسخههای قبلی ضعیف به نظر میرسید و منجر به پایانی غمانگیز برای این مجموعه شد.
Street of Rage 4 در درست ساخت بود، اما پس از اختلاف سگا با سازنده بازی به Fighting Force تبدیل شد. بااینحال اخیرا دوباره سازندگان تصمیم گرفتهاند این بازی را بسازند و امیدواریم Street of Rage 4 بتواند مثل دو نسخه اول مجموعه، اثر موفقی شود.
۶- Perfect Dark Zero
Perfect Dark از استودیوی Rare قرار بود بهنوعی دنبالهای برای GoldenEye 64، یکی از بهترین بازیهای شوتر اول شخص تاریخ باشد. با اینکه بازی نتوانست در این حدواندازه ظاهر شود، همچنان یک شوتر خوب و نوآورانه محسوب میشد، اما به خاطر محدودیتهای کنسول نینتندو 64 از مشکلات گرافیکی و نرخ فریم پایین رنج میبرد.
بازی حسابی درخشید، بنابراین Rare برای ساخت یک پیش درآمد چند سالی را وقت صرف کرد که درنهایت به یک اثر انحصاری برای کنسول ایکسباکس 360 تبدیل شد. این بازی Perfect Dark Zero نام داشت و با اینکه اثر قابلقبولی بود اما دیگر طراوت قسمت اول را نداشت و تنها یک شوتر معمولی بود که بهدلیل انتشارش در اوایل عرضه کنسول ایکسباکس 360 موفق به فروشی نسبتاً خوب شد.
هیچ کس بازی را خیلی دوست نداشت و این سری درنهایت به فراموشی سپرده شد. انتشار یک آپدیت HD برای نسخه اصلی طرفداران را برای مدتی خوشحال کرد اما پس از انتشار Zero به بعد هیچ خبری از بازی Perfect Dark نبوده و بعید است که این قاعده تغییر کند.
۵- Soldier of Fortune: Payback
بازیکنان از اولین شماره Soldier Of Fortune لذت زیادی بردند. درست است که بازی شوتر چندان شسته رفتهای نبود و گرافیکش حتی برای زمان خودش قدیمی به نظر میرسید، اما سیستم قطع اعضای بدن چیزی نبود که کسی بهسادگی از کنارش بگذرد. امروزه ترکاندن دستها، پاها و کلهها در بازیها المانی معمولی به شمار میرود، اما در آن زمان لذت زیادی به همراه داشت.
Soldier Of Fortune با رویکرد درست میتوانست به یک مجموعه با دوام تبدیل شود، اما دنباله متوسط Double Helix بازی را مجروح کرد و آخرین قسمت یعنی Payback به کارش پایان داد. Playback هیچ ارتباطی با دو بازی اول نداشت و قهرمان جدیدی را معرفی میکرد که دور دنیا میچرخد و دشمنان بدون هویت را ناکار میکند. بازی همچنان خشن بود، اما تجربه کلی به قدری بازیکن را خسته میکرد که حتی فضای خونینش هم پس از مدت کوتاهی خسته کننده به نظر میرسید.
طرفداران سری از Payback نفرت داشتند و بازخوردهای ضعیف منتقدین مجموعه را گوشه نشین کرد و الأن ۱۰ سالی میشود که بازی در همان گوشه نشسته است.
۴- Army of Two: The Devil’s Cartel
در عین حال که Army Of Two هرگز به آن محصول درجه یک الکترونیک آرتز تبدیل نشد، باید گفت که دو بازی اول شوترهای کوآپ (Co-op) استانداردی با دو پروتاگونیست دوستداشتنی مثل «رایت» و «سلیم» بودند. سازندگان این فرمول را در The Devils Cartel تغییر دادند و دو قهرمان جدید معرفی کردند و خب همانطور که حدس میزنید یک بازی بیسروته به بازار عرضه شد.
The Devils Cartel حتی نمیتواند در دسته بازیهای بد قرار بگیرد و تنها یک اثر بدون خلاقیت است که هیچ چیز جدید یا جالبی انجام نمیدهد. قهرمانان جدید بینهایت بیمزه بودند و بازی با بافتهای خام و باگهایی که باید قبل از انتشار رفع میشدند، شتابزده به نظر میرسید.
همچنین طرفداران مجموعه بهدلیل تبدیل شدن سلیم به یک نقش منفی بسیار خشمگین بودند و این احساس را داشتند که به شخصیت مورد علاقهشان خیانت شده است. بازخوردها نسبت به The Devils Cartel مأیوسکننده بودند و از آن زمان تاکنون هیچ بازی جدیدی از سری در دست ساخت قرار ندارد.
۳- Crash Bandicoot: Mind Over Mutant
نینتندو با «ماریو» معروف بود و سگا هم «سونیک» را داشت، پس سونی هم برای رقابت با چنین غولهایی باید قهرمان خودش را رو میکرد، بنابراین شخصیت «کراش» را ساخت که بازیهای اول ساختهشده براساس او آثاری بسیار عالی بودند.
Crash پس از جدایی از ناتی داگ، استودیوی سازنده اولش، اوضاع چندان مساعدی نداشت و انتقالش به پلتفرمهای نسل بعد چندان جذاب به نظر نمیرسید. مجموعه پر شد از شمارهها و اسپینآفهای غیرضروری و ضعیف و زمانیکه Crash Bandicoot: Mind Over Mutant منتشر شد، بازیکنان دیگر از این شخصیت خسته شده بودند.
با همه اینها نباید فراموش کرد که Mind Over یک پلتفرمر خشک و تکراری بود و هیچ نشانهای از جذابیت قسمتهای اول را در خود نداشت. حتی خود کراش نیز کج و معوج به نظر میرسید و ظاهر عجیبی داشت! اکتیویژن در دو سال گذشته تلاش خوبی برای احیای این مجموعه داشته و شاید روزی یک نسخه کاملا جدید باکیفیت هم از آن شاهد باشیم.
۲- Dino Crisis 3
Dino Crisis یک مجموعه ساخته و پرداخته بود. تلفیق وحشت Resident Evil با دایناسورها بدون شک جواب میداد. دو بازی اول هم از لحاظ تجاری و هم از نظر منتقدین موفق عمل کردند، اما Dino Crisis 3 همان اشتباه تاکتیکی را که بیشتر مجموعههای ترسناک سینمایی مرتکب میشوند تکرار کرد: سفر به فضا! شاید اگر این ایده مسیر درستی پیش میگرفت یک بازی درست و حسابی از درونش بیرون میآمد، اما Dino Crisis 3 آن بازی موعود نبود.
Dino Crisis 3 به خاطر یکی از بدترین دوربینها در تاریخ بازیهای ویدیوی معروف شده است؛ طوری که گویا به شکل عمد برای حداکثر آزار بازیکن به کار رفته است. از طرفی تنوع پایین دشمنان باعث میشود به سرعت از کشتن مکرر آنها خسته شوید و درنهایت باید گفت که بازی برای یک اثر وحشت و بقا خالی از حس تنش و ترس به نظر میرسد. واکنش طرفداران به Dino Crisis 3 بد بود و خود کپکام اعتراف کرد که بهدلیل این بازخورد ضعیف طی چند سال گذشته سراغ این مجموعه نرفته است.
۱- Duke Nukem Forever
Duke Nukem Forever با کلی دلیل منفی معروف شده است. عرضه بازی بیشتر به ظهور شباهت داشت و ۱۵ سال تمام طول کشید که محقق شود اما پس از انتشار با آن شوتر اول شخص آرمانی که انتظار میرفت، فرسنگها فاصله داشت. درواقع بازی یک طراحی شلخته و زشت با شوخیهای بیمزه و گیمپلی خسته کننده بود.
Forever مثل هیولای فرانکشتاین از وصله زدن بخشهای مختلف چندین بازی خوب خلق شد. حتی طنز معروف «دوک» هم تهوع آور به نظر میرسید و او را به احمقی تبدیل میکرد که گویا از فجایع اطرافش لذت میبرد. مرحله «کندو» به خاطر فضای چندشآورش به یکی از بدنامترین مراحل در بازیهای ویدیوی تبدیل شد، اما نابخشودنیترین گناه Forever این است که بازی کردنش هیچ کیفی ندارد.
سازندگان سر مقصر اصلی این افتضاح بحث داشتند و آوازه Forever به قدری خدشهدار شد که خیلی عجیب نیست اگر قسمت بعدی ۱۵ سال دیگر منتشر شود؛ تازه اگر دوکی در کار باشد!
نظر شما درباره این فهرست چیست؟ اگر بازی دیگری برای اضافه کردن به فهرست در نظر دارید با زومجی به اشتراک بگذارید.