بهترین بازی های سال 2017 هر پلتفرم از نگاه زومجی
امسال هم مانند سه سال گذشته، ما در زومجی مراسم بهترینهای سال را برگزار کردهایم. همانطور که قطعا میدانید، مراسم بهترینهای امسال، دستخوش تغییراتی شده است و به جای انتخاب برترین بازیهای هر سبک، امسال تصمیم گرفتهایم که بازیها را بر اساس هر پلتفرم طبقهبندی کنیم و اولین بخش از بهترینهای سال را نیز به بهترین بازیهای هر پلتفرم اختصاص دادیم. پلتفرمها، به ۵ بخش اصلی پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، ویندوز، نینتندو سوییچ و موبایل تقسیم شدهاند که ۱۰ بازی به عنوان نامزد دریافت بهترین بازی هر پلتفرم، توسط تیم تحریریه زومجی، انتخاب شده است.
امسال هم، برای تمامی پلتفرمها، بازیهای شاخص انحصاری و غیر انحصاری بسیار زیادی عرضه شد که سال ۲۰۱۷ را به سالی بیاد ماندنی برای گیمرها تبدیل کرد. یکی از نکات بسیار هیجانانگیز امسال، عرضه شدن کنسول جدید نینتندو یعنی نینتندو سوییچ بود که همین مساله هم در تغییر رویه دادن ما برای انتخاب بازیها بر اساس پلتفرم، تاثیر بسزایی داشت. همانطور که پیش از این نیز وعده داده بودیم، با اولین برندگان مراسم امسال، همراه زومجی باشید. همچنین شما میتوانید در قسمت انتهایی هر بخش، از طریق نظرسنجی گزینه مدنظر خودتان را انتخاب کنید. در نظر داشته باشید که نتایج نظرسنجی تمام بخشها، روز جمعه ۱۵ دی ماه اعلام خواهد شد.
بهترین بازی پلیاستیشن 4: Horizon Zero Dawn
تا به امروز استودیوهای بازیسازی زیادی در این صنعت فعالیت کردهاند که مهارت اصلیشان، ساخت بازی در یک سبک و زمینه خاص است. مثلا برخی استودیوها با بازیهای پلتفرمرشان شناخته میشوند و برخی هم عاشق بازیهای جهانباز بوده و شهرتشان را مدیون این بازیها هستند. گوریلا گیمز، یکی از همین دست استودیوها بود که آن را تا پیش از این با سری بازیهای Killzone میشناختیم؛ بازیهای شوتر اول شخص و انحصاری کنسولهای پلیاستیشن که معمولا هدفشان در کنار ارائه گیمپلی جذاب، به رخ کشیدن قدرت گرافیکی کنسولهای سونی نیز بود.
اما این استودیو، چند سال پیش تصمیم گرفت تا ریسک بزرگی بکند؛ ریسکی که کنار گذاشتن سری Killzone و کلا بازیهای شوتر اول شخص و رفتن به سراغ یک بازی و سبک جدید با نام Horizon Zero Dawn بود. آخرین ساخته این استودیو یک بازی اکشن نقش آفرینی با محوریت شخصیتی به نام الوی بود که راستش را بخواهید، پس از معرفی آن و مخصوصا پس از تاخیرهایی که بازی تجربه کرد، کمی در کیفیت آن تردید داشتیم. با این حال پس از انتشار Horizon Zero Dawn در اوایل سال ۲۰۱۷، تمامی طرفداران بازیهای نقش آفرینی و حتی منتقدین بازیهای ویدیویی، شیفته ساخته گوریلا گیمز شدند. در واقع این استودیو با اینکه ریسک بزرگی کرده بود، ولی این ریسک به بهترین شکل ممکن جواب داد و نتیجه اثری بود که تحسین همگان را در پی داشت.
Horizon Zero Dawn داستانی آخرالزمانی را با محوریت شخصیت الوی روایت میکند. در دنیای این بازی موجوداتی رباتیک با ظاهری شبیه به دایناسورها همه جا دیده میشود و الوی نه تنها باید با آنها مبارزه کند، که باید حواسش به تهدیدهای دیگری هم باشد. داشتن جهانی بزرگ و غنی، روایت داستانی عالی، سیستم نقش آفرینی کامل با زیربخشهای متنوع که قدرتهای مختلفی به شخصیت اصلی میدادند و صد البته معرفی یک شخصیت دوستداشتنی در قالب الوی، از جمله ویژگیهای مثبت این بازی به شمار میروند. از همه مهمتر، گوریلا گیمز نشان داد در دورانی که اکثر بازیهای ویدیویی روی ارائه تجربه چندنفره تمرکز میکنند، هنوز هم میتوان یک بازی تکنفره و داستانی خوشساخت عرضه کرد که بتواند ساعتهای طولانی گیمرها را سرگرم نگه دارد.
با اینکه سال ۲۰۱۷ سال بزرگی برای سونی بود و شاهد انتشار بازیهای انحصاری و مولتیپلتفرم مختلفی برای پلیاستیشن 4 بودیم، این در نهایت Horizon Zero Dawn بود که از دید اعضای تحریریه زومجی به عنوان بهترین بازی سال این کنسول انتخاب شد. البته ساخته گوریلا گیمز در این راه رقبای سرسختی هم داشت؛ از آخرین نسخه آنچارتد یعنی Lost Legacy گرفته تا بازیهای شرقی بسیار موفقی مثل NIOH و Nier: Automata و همچنین مولتیپلتفرمهای باکیفیتی مثل Wolfenstein 2 یا Destiny 2 و این اسامی ثابت میکنند که هورایزن چه کیفیت بالایی داشته که توانسته از نظر اعضای تحریریه زومجی، بهترین بازی سال PS4 باشد. حال نوبت شما است که از طریق نظرسنجی زیر، گزینه منتخبتان را برای بهترین بازی سال پلیاستیشن 4 انتخاب کنید:
بهترین بازی ایکسباکس وان: Cuphead
گاهی اوقات، از زمانی که برای اولین بار نمایش یک بازی را میبینید، در اعماق وجودتان میدانید که آن بازی، یک بازی خاص است و به موفقیت آن شکی ندارید. حتی اگر مجبور باشید انتظاری سه ساله را برای تجربه این بازی بکشید، میدانید که این انتظار، نتیجه فوقالعادهای خواهد داشت. در سال ۲۰۱۴ و در نمایشگاه E3، مایکروسافت در کنفرانس خبری خود برای اولین بار از بازی کاپهد رونمایی کرد و از همان زمان مشخص بود که با بازی فوقالعادهای طرف هستیم. زمانی که مایکروسافت این بازی را برای اولین بار به صورت عمومی نشان داد، برادران مولدنهاور، ۴ سال بود که در استودیو خودشان که نام MDHR را برای آن برگزیده بودند،در حال کار روی بازی بودند. بازی Cuphead، به طور کامل تحت تاثیر کارتونهای دهه ۳۰ میلادی ساخته شده است و این روح کلاسیک، در تکتک فریمهای آن دیده میشود. اگر این سوال برای شما مطرح شده است که چرا یک بازی مستقل، برای ساخته شدن به حدود ۷ سال زمان نیاز داشت، بد نیست بدانید که نه تنها برادران مولدنهاور از لحاظ بصری از کارتونهای دهه ۳۰ الهام گرفته بودند، بلکه برای کشیدن تصاویر بازی نیز از تکنیکهای آن زمان استفاده کرده بودند و تمام تصاویر و شخصیتهای بازی را از ابتدا با دست و روی کاغذ کشیدند!
شاید با خود بگویید این مسائل، دلیل نمیشود که یک بازی به اثری موفق تبدیل شود اما توجه به جزئیاتی که در کاپهد وجود دارد را به اضافه گیمپلی معتاد کننده و بسیار سخت بازی کنید تا بدانید چرا در مقابل بازیهای دیگری مانند فورز موتوراسپورت ۷ و دیگر بازیهای خوبی که امسال برای کنسول ایکسباکس وان عرضه شدهاند، استودیو MDHR توانست با عرضه بازی Cuphead، عنوان بهترین بازی این پلتفرم مایکروسافت را به دست بیاورد. استودیو MDHR و برادران مولدنهاور که در کانادا زندگی میکنند، نشان دادند که برای ساخت یک بازی فوقالعاده، نیازی به خرج کردن میلیونها دلار نیست و کماکان «ایده» و «توجه به جزئیات» است که میتواند یک بازی را به اثری تبدیل کند که تا سالها در خاطرات شما باقی بماند. اما فقط فکر نکنید که جزئیات بصری کاپهد، تنها نقطه قوت آن است. سازندگان بازی، برای ساخت تکتک المانهای بازی، مانند موسیقی، طراحی شخصیتها، نوع گیمپلی و همه موارد دیگر، وسواس فوقالعادهای به خرج دادند. به همین دلیل است که در میان تمام بازیهای بزرگ عرضه شده، بازی Cuphead توانست به عنوان بهترین بازی ایکسباکس وان شناخته شود و حتی در میان نامزدهای بهترین بازی سال، با بازیهای بزرگ دیگری نیز به رقابت بپردازد.
بهترین بازی نینتندو سوییچ: The Legend of Zelda Breath of the Wild
در سالهای آینده، در تقویم نینتندو، مطمئنا از سال ۲۰۱۷، به عنوان یکی از مهمترین سالها یاد خواهد شد. سالی که در آن، نینتندو با عرضه کنسول نینتندو سوییچ، نه تنها توانست وضعیت بد خود در بازار کنسولهای خانگی را سر و سامان بدهد، بلکه به دلیل عرضه بازیهای فوقالعادهای، دوباره نشان داد که چرا از آنها به عنوان پدر سرگرمی یاد میشود. در سال اول حیات نینتندو سوییچ، بازیهای فوقالعادهای برای آن عرضه شدند که تنها محل تجربه آنها نیز، کنسول نینتندو سوییچ بود. اما در این میان، نسخه جدیدی از سری زلدا نیز با نام Breath of the Wild برای این کنسول و وی یو عرضه شد که به آسانی توانست دیگر رقبای خودش را، که آنها هم در نوبه خود بازیهای فوقالعادهای بودند، کنار بزند و به تنهایی در راس قله بهترین بازی کنسول جدید نینتندو قرار بگیرد. بازی نسیم وحش، با اینکه از تمام بازیهای قبلی مجموعه زلدا الهام گرفته است، اما شبیه به هیچکدامشان نیست. نینتندو توانسته با ساخت این بازی، ضمن ادای احترام به تک تک بازیهای این مجموعه کلاسیک، اثری تهیه کند که نوآوری از سر و روی آن میبارد. بازیای که مرزهای بازیهای جهانباز را فرسنگها جابجا کرد و باعث شد گیمر، بتواند هر کجای نقشه که بخواهد، سر بزند. فلسفه اصلی سازندگان بازی Breath of the Wild، این بود که گیمر اگر بتواند محلی را در نقشه ببیند، میتواند به آن برسد. پویا بودن نحوه حل معماهای بازی نیز، باعث شد که هرگز تنها یک راه حل درست برای رد کردن مراحل و اتمام معابد بازی، وجود نداشته باشد. اگر در هنگام حل معما، روشی به ذهن شما آمد که در ابتدا بسیار غیر معقول به نظر میرسد، مطمئن باشید از آن طریق هم میتوانید آن معما را حل کنید.
اما خاص بودن و بهترین بودن زلدا، به مراحل و تنوع در گیمپلی خلاصه نمیشود. کافی است بازی را برای اولین بار اجرا کنید تا دهانتان از توجه به جزئیات باز بماند. همه المانهای بازی از گرافیک هنری گرفته تا موسیقی تا گرافیک فنی آن، نشان میدهد که چرا این بازی لیاقت قرار گرفتن در جایگاه اول بهترین بازی سوییچ را دارد. در سالی که بازیهای فوقالعادهای از قبیل اودیسه سوپر ماریو، Arms و Splatoon 2 برای کنسول نینتندو سوییچ عرضه شدند، The Legend of Zelda Breath of the Wild توانست با فاصلهای فاحش، تمام این بازیها را کنار بزند و بدون هیچ شک و شبههای به عنوان بهترین بازی سال اول عرضه نینتندو سوییچ شناخته شود. جادوی این بازی، آن است که حتی پس از ۲۵۰ ساعت بازی کردن، باز هم المانهایی برای شگفتزده کردن شما در خود دارد و واقعا نمیتوان حدس زد چند ساعت باید بازی را بازی کنید تا تمام جزئیات دنیای آن را کشف کنید. به خاطر همین دلایل، نسخه جدید زلدا را به راحتی میتوان بهترین بازی نینتندو سوییچ و یکی از بهترین بازیهای نینتندو در چندین سال اخیر نامید.
بهترین بازی ویندوز: Cuphead
محمدحسین جعفریان در نقدش از Cuphead، ساختهی مستقل و دیوانهواری که امسال در همهی محافل گیمینگ صحبت از آن میشد، مینویسد: «Cuphead از آن ساختههای معرکهای است که میتوانیم آنها را با افتخار، یک بازی ویدیویی بنامیم». در میان این حجم از بازیهای بزرگی که به صورت انحصاری یا مولتیپلتفرم برای ویندوز و کامپیوترهای شخصی منتشر شدند، Cuphead به دلایل گوناگونی در این رشته لقب بهترین اثر سال از نگاه زومجی را دریافت میکند. دلایلی که شاید مهمترینشان را بتوان «اوریجینال» بودن تمام و کمال Cuphead دانست. عنصر مهمی که در لحظه به لحظهی تجربهی این اثر شیرین درکش میکنید و از مواجهه با آن لذت میبرید. چون Cuphead تقلیدی از ساختهای دیگر در دنیای گیم نیست، ادای کسی را درنمیآورد و روی همان چیزهایی متمرکز شده که باور دارد میتواند در آنها عالی باشد. بعضیها ممکن است بگویند مگر یک بازی با گرافیک کارتونی، میتواند در برابر آن حجم از بازیهای AAA تبدیل به بهترین بازی پلتفرم بزرگی چون ویندوز بشود و این در حالی است که Cuphead، رسالت اول و آخر یک بازی یعنی سرگرم کردن مخاطب را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد. چون یک بازی، ورای گرافیک و صداگذاری و موسیقی و گیمپلی و همهی این اسامی خاصی که برای بخشهای مختلفش میگذارند، آنجایی عیارش را نشانتان میدهد که ببینید وقتی سراغش میروید، رها کردن آن و بلند شدن از پای لحظاتش دشوار هست یا نه؟ اگر جواب بله بود و پس از شروع یک بازی، مدام دلتان تجربهی دوبارهی آن و غوطهور شدن در ثانیههای خاصش که از جهان سادهی اطراف جدایتان میکردند را میخواست، بدانید سازندگانش کارشان را به درستی انجام دادهاند و با اثر معرکهای روبهرو هستید. Cuphead نیز یکی از همین بازیها است. از همانهایی که بلند شدن از پایشان هنر میخواهد. هرچند که این ساختهی خواستنی در بخشهای فنی و قسمتهای گوناگون نیز، به عنوان یک بازی مستقل عملکردی مثالزدنی دارد.
موسیقی متن Cuphead، سمفونی بامزه و شیرینی است که در ترکیب با صداگذاری جذاب آن، حتی برای لحظهای اجازهی قطع شدن اتصال ذهنتان به دنیای بازی را نمیدهد. در بعضی لحظهها که به خاطر سختی انکارناپذیر بازی چندین و چند بار باختهاید، روی مختان میرود و در لحظاتی که یک باس قدرتمند را پس از مدتها تلاش شکست دادهاید، احساس پیروزی را در وجودتان زنده میکند. این وسط، طراحی گرافیکی بازی هم که با زحمت بسیار و به تقلید از کارتونهای دههی سی میلادی ساخته شده، در کنار گرافیک هنری زیبای اثر، چشمانتان را نوازش میدهد. گیمپلی آن هم که به کمک باسهای گوناگونی که احتمالا برای طراحی هر کدامشان روزها و حتی ماهها وقت گذاشته شده، سرگرمی نابی را تقدیمتان میکند که در یک کلام حوصلهسر بر نمیشود! این وسط داستان ساده و چندخطی این ساختهی MDHR Studios هم به اندازهای که برای شیرجه زدن در دنیای بازی به آن نیاز داریم قابل قبول و سرگرمکننده است. دیگر از یک بازی چه میخواهید تا بپذیرید که محترم است و لیاقت تجربه شدن را دارد؟
بهترین بازی موبایل: Monument Valley II
بیایید خاطرات بهترین لحظاتمان را در بازی Monument Valley مرور کنیم، جایی که با شخصیت ایدا، وارد دنیایی پر از اشکال هندسی غیر منطقی میشدیم که به شکل شگفتانگیزی زیبا بودند و با رنگها میتوانستند در ذهن و قلب بازیکنان رسوخ کنند. استودیوی آستو گیمز هرچند دنیایی با متریالهای نسبتا ساده داشت، اما با قدرتی بی نظیر توانسته بود تا با ارائهی ترکیبی جادویی از معما، هندسه، موسیقی و بیشک روانشناسی رنگها، بازیکنان را غرق در ماجراجویی کند که نمونهاش را پیش از این حداقل در گوشیهای موبایل ندیده بودیم. مانیومنت ولی همانطور که سزاوارش بود، توانست جوایز بسیاری از بفتا بگیرید تاGame Developers Choice Awards، را از آن خود کند و به همگان ثابت کرد که یک بازی موبایل تا چه اندازه میتواند لحظاتی شیرین و لذتبخش را به ارمغان بیاورد. اما مسیر رو به جلوی مجموعه مانیومنت ولی، با ارادهی طراحان خوش ذوق آستو گیمز در دومین شماره این بازی نیز ادامه پیدا کرده است. هرچند سال ۲۰۱۷ مملو بود از بازیهای موبایل زیبا نظیر Cat Quest ، اما این دومین Monument Valley بود که باز هم توانست با ارائهی داستانی احساسی از جدایی یک مادر و دختر بگوید و یک بار دیگر بازیکنان را در دنیای خود غرق کند. بازی مانیومنت ولی 2 با وجود معماهای ساده، هنوز هم یکی از زیباترین آثاری است که در زمینه گرافیک هنری منتشر شده و کافی است تا با ورود به هر یک از مراحل بازی، به سرعت به اهمیت استفاده از رنگها پی ببرید.
در جریان بازی وظیفهی کنترل مادری به نام Ro را دارید که به دنبال اتفاقی از دخترش جدا شده است. با هدایت Ro، دخترک نیز مسیر حرکت مادر را تقلید میکند به همراه مادرش قدم در مسیری از ناشناختهها میگذارد. در پیچ و خم بازی، هرچند آشفته بازاری را شاهدیم، اما نظم خاصی بر مراحل حاکم است و عشق مادر به فرزندش را در لحظه لحظه بازی میتوانید حس کنید. احساسی که با موسیقی، در خون شما جریان پیدا میکند و سپس با رسیدن به قلبتان، شما را به پیشروی ترغیب میکند. مانیومنت ولی ۲ ماجرایی کوتاه، با زیبایی وصف ناپذیر است که باید آن را تجربه کرد تا به خصوصیات آن پی برد. هرچند این بازی ایراداتی نسبت به اولین شماره دارد، اما با جرات میتوان گفت که هنوز هم یکی از بهترین و زیباتری بازیهایی است که برای موبایل منتشر شده و از لحاظ گرافیک و صداگذاری حرفی را برای کسی باقی نمیگذارد. باوجود معماها بسیار ساده که متاسافانه قادر به ایجاد چالش برای بازیکن نیستند، این بازی در زمینه داستان میتواند روند رشد کودکی را نشان دهد که به مرو برای رویارویی با چالشها رشد میکند. اگر تاکنون بازی Monument Vally 2 را تجربه نکردهاید، حتما یک بار هم که شده این بازی را تجربه کنید. در فهرست زومجی نیز این بازی توانست با قرار گیری در صدر فهرست بهترین بازی موبایل، نشان دهد که آستو گیمز در ارائه یک بازی دیگر از این سری موفق بوده است.