نقد فیلم بوی جهان را میکشد (Boy Kills World) | انتقام خونین و خشن
در سالهای اخیر شاهد افزایش تعداد فیلمهای اکشنی هستیم که تمرکز آن بهجای ارائه یک داستان، روی صحنههای اکشن بیمغز و بیکله است و بدون شک مجموعه جان ویک نقش بزرگی در این موضوع داشته است. در طول سالهای گذشته فیلمهای زیادی ساخته شدهاند و حالا نوبت به یک فیلم کمدی اکشن رسیده است. فیلم Boy Kills World یک پسر ناشنوا بهنام بوی (Boy) را دنبال میکند و زمانیکه خانواده او به قتل میرسد، بوی به جنگل میگریزد و در آنجا توسط یک مربی مرموز آموزش میبیند.
فیلم بوی جهان را میکشد که سم ریمی را بهعنوان تهیهکننده دارد، از همان ابتدا وعده یک فیلم متفاوت نسبت به آثار مشابه را میدهد؛ حتی با اینکه تم داستانی آن دوباره انتقامی است. شروع فیلم با مرگ خانواده شخصیت اصلی داستان آغاز میشود که در ادامه توسط فردی برای گرفتن انتقام خانوادهاش آموزش میبیند. او طی سالها قرار است آموزش ببیند تا تبدیل به یک سلاح شود. هدف اصلی درواقع این است که او باعث سقوط یک امپراطوری شود که سالانه باعث مرگ بسیاری از مردم عادی میشوند.
فیلم شروع پر فراز و نشیبی دارد و گنگ بودن روند داستانی تا حد زیادی باعث کاهش جذابیت آن میشود. درواقع به سختی میتوانیم با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کنیم و فیلم تا زمانیکه صحنههای اکشن آن آغاز نشده و همچنان در حال معرفی شخصیتهای مختلف آن است، میتواند باعث دلسرد شدن بیننده شود. شروع فیلم با اینکه روند خیلی آهسته یا کندی ندارد، اما باز هم بهحدی گنگ و مبهم است که واقعیتش نمیدانیم که باید در ادامه منتظر چه اتفاقاتی باشیم و فیلم تا شروع روند اصلی روندی نسبتا آزار دهندهای دارد.
صحنههای اکشن فیلم Boy Kills World با اینکه عمق کافی نداشته و صرفا خشونت بالایی دارند، اما نقطه قوت و مثبت فیلم هستند
اما با شروع روند اصلی فیلم میتوان گفت که فیلم بالاخره فرصتی برای درخشیدن پیدا کرده است. البته این نکته را باید اضافه کرد که در تمام دقایق روایت داستان و شخصیت پردازی مشکلات زیادی دارد و تا پایان قرار نیست این مشکل حل شود. انگیزه برخی از شخصیتها تا پایان مبهم باقی میماند و حتی تغییر نظر شخصیتها میتواند کمی احمقانه بهنظر برسد و فیلم مشکلاتی دارد که درنهایت قرار نیست رفع شود. بااینحال وقتی که صحبت از چنین فیلمی میشود، حرف اول و آخر آن صحنههای اکشن است.
صحنههای اکشن نقطه برتری و قوت فیلم Boy Kills World هستند و با شروع آن روند کلی فیلم تغییر میکند. با اینکه بخش داستانی درنهایت پیشرفت چندانی ندارد، اما بخش اکشن تا پایان قرار است بیننده را پای فیلم حفظ کند و بدون آن واقعا تماشا فیلم غیر ممکن است. صحنههای اکشن فیلم از خشونت بالایی برخوردار هستند و از آنجاییکه شخصیت بوی بهعنوان یک سلاح توصیف شده است، از هر چیزی برای کشتار و ازبینبردن دشمنان استفاده میکند و این موضوع میزان خشونت فیلم را بیشتر کرده است.
حتی شخصیت بوی هم درنهایت قرار نیست از ضربات دشمنان در امان بماند و در طول فیلم بارها زخمی میشود و آسیب میبیند که این نقطه مثبتی در مورد صحنههای اکشن فیلم است. بااینحال مشکل بزرگی که وجود دارد و با اینکه این صحنهها جذاب و سرگرم کننده هستند، اما درنهایت از عمق خیلی کافی برخوردار نیستند. مشکل اینجا است که صحنههای اکشن با اینکه تنوع بالایی دارند، اما در بیشتر زمانها صرفا صحنههای خشن و خونینی هستند که درنهایت به شکلی ساده پیادهسازی شدهاند.
فیلم از نظر طراحی صحنههای اکشن تا حدی مشکل دارد و بهطور مثال در یک صحنه راهرو سازندگان که بهخوبی از این مشکل آگاه هستند در یک تصمیم آگاهانه تصمیم میگیرند تا این صحنهها را با جنون بوی ترکیب کنند. در نتیجه بیننده صرفا در حال جنون بوی است و قرار نیست شاهد کشتار کامل نیروهای ون در کوی باشد و پس از آن میتوانیم نتیجه کار او را مشاهده کنیم. با اینکه دوست داریم چنین صحنهای را در عمل تماشا کنیم، اما این موضوع تا حدی به شخصیت پردازی بوی کمک کرده است.
در مورد تکامل شخصیت بوی در ادامه خواهیم گفت، اما مشکل دیگری که صحنههای اکشن فیلم دارد بدون شک فیلمبرداری آن است. درواقع اگر فیلمبرداری فیلم بهتر و هوشندانهتر میتوانست باشد، میتوانست واقعا به کلیت صحنههای اکشن کمک زیادی کند. بااینحال این صحنهها درنهایت از کیفیت خوبی برخودار هستند که میتوانست باتوجهبه خشونت بالایی که دارد، کیفیت به مراتب بهتری هم داشته باشد تا اینکه بیشتر آنها صحنههایی بسیار فراموش شدنی باشند.
در بخش دیگر شاهد صحنههای کمدی فیلم هستیم که در نگاه اول بهنظر میرسد این صحنهها قرار است به بلای جان فیلم تبدیل شوند، اما فیلم تا حد زیادی ما را غافلگیر کرده است. در ابتدای فیلم صحنههای کمدی بیشتری را شاهد هستیم، اما رفتهرفته میزان این صحنهها کاسته میشود و سازندگان درک خوبی از این موضوع داشتهاند که باید میزان استفاده از این صحنهها را کنترل کنند. درواقع کاهش میزان صحنههای کمدی در خدمت شخصیت پردازی بوی است و با تغییرات آن کمتر صحنههای کمدی را شاهد هستیم.
فیلم Boy Kills World با پلات تویست پایانی خود به رستگاری میرسد
با اینکه فیلم از نظر روایت داستان مشکل دارد و صدای آشنای اچ. جان بنجامین که او را بیشتر برای شخصیت استرلینگ آرچر میشناسیم جذابیت زیادی دارد، اما فیلم بهخوبی روند تغییراتی شخصیت بوی را در طول اتفاقات فیلم Boy Kills World نمایش داده است. شخصیت بوی در ابتدا حالتی کودکانه دارد؛ چرا که او عملا ارتباطی با دنیای بیرون نداشت و همان ویژگیهای کودکانه او در طول این سالها حفظ شده است. اما با شروع روند خشونت و کشتار فیلم شخصیت او کم کم لایههای تاریکی پیدا میکند تا حدی که نسخه خیالی خواهر او هم از برادرش میترسد.
اما نقطه قوت بخش داستانی پلات تویست پایانی آن است که عملا ورق را بر میگرداند. با اینکه در لحظاتی در مورد هویت برخی از شخصیتها میتوانیم شک کنیم، اما پلات تویستی که در پایان از آن رونمایی میشود واقعا غافلگیر کننده است و سازندگان فیلم با وجود مشکلاتی که داشتند درنهایت بهخوبی راز بزرگ فیلم را تا پایان حفظ کردند. درواقع این بخش بهخوبی دلیل اتفاقات و نقش بوی بهعنوان یک سلاح در روند داستان را نشان میدهد.
فیلم با رو کردن آخرین برگ برنده خود حتی با اینکه بسیار کلیشهای بهنظر میرسد باعث میشود تا فیلم ارزش صبر کردن تا پایان را داشته باشد و بیننده از تماشا فیلم لذت بیشتری ببرد. نکته این است که فیلم با وجود مشکلاتی که دارد، اما اثری سرگرم کننده است و در طول زمان آن هم میخواهد بیشتر یک اثر سرگرم کننده باشد. فیلم در انتخاب بازیگرانی مثل بیل اسکاشگورد در نقش بوی تا جسیکا راث و اندرو کوجی موفق عمل کرده است و این انتخابهای درست باعث میشود تا با فیلمی به مراتب بهتری طرف باشیم.
درنهایت فیلم Boy Kills World با اینکه به اثری تبدیل میشود که تنها ارزش یکبار تماشا کردن را داشته باشد، اما حداقل در مقایسه با بسیاری از فیلمهای امروزی تلاش میکند تا در مقایسه با فیلمهای جان ویک کاری متفاوتتر انجام دهد. فیلم با اینکه مشکلاتی در فیلمنامه و کارگردانی دارد، اما با ارائه اکشنهای نسبتا جذاب و سرگرم کننده تا یک پلات تویست جذاب و غیر منتظره به اثری تبدیل میشود که حداقل میتوان به آن یک شانس داد..