نویسنده: مرتضی صوفی
// چهار شنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۵۹

نقد انیمه پلوتو (Pluto) | بلع نفرت، درک غم

انیمه پلوتو همچون مانستر، اقتباس قبلی از آثار نائوکی اوراساوا، با قدرت به کاوشی چالش‌برانگیز در دنیای تاریکی می‌پردازد که ذات آن منشأ شکل‌گیری هیولاهای تکرارشدنی در زمان‌های مختلف است.

مشخصات انیمه:

  • اسم فارسی: پلوتو
  • انیمه براساس مانگایی از نائوکی اوراساوا
  • ژانر: اکشن، علمی-تخیلی، درام، رازآلود، کارآگاهی، روانشناسی، دلهره‌آور، سینن
  • کارگردان: توشیو کاواگوچی | فیلم‌نامه: هایسوکه یاماشیتا، تاتسورو ایناموتو
  • محصول: استودیو Studio M2
  • فصل اول: ۸ قسمت ۵۶ الی ۷۱ دقیقه‌ای
  • وضعیت: یک فصل کامل، پایان یافته
  • پخش: ۲۶ اکتبر ۲۰۲۳ از نتفلیکس
  • رده سنی: PG-13

خلاصه‌ی داستان:

در آینده‌ای دور که ربات‌های انسان‌نما در شرایط مختلف زندگی انسان‌ها حضوری نزدیک دارند، مرگ مرموز یکی از هفت رباتِ پیشرفته‌ی دنیا به اسم مونت‌بلانت، که بعداز یک دوره جنگ‌های فرسایشی حالا در قالب یک دوست‌دار طبیعت از محبوبیت زیادی در بین مردم برخوردار است، پای بازرس گجیشت را به این پرونده باز می‌کند. گجیشت یک کارآگاه ارشد یوروپل است که در ادامه در پی کشف ارتباط چند قتل مشابه دیگر و خطری است که به‌نظر می‌رسد زندگی خود او را هم تهدید می‌کند.

در دنیایی که اندرویدها طوری برنامه‌ریزی شده‌اند که نتوانند انسان‌ها را بکشند قتل یک فعال حقوق ربات‌ها با همان نشانه‌گذاری مشترک توسط قاتل باعث ایجاد یک دوگانگی در مورد هویت فراانسانی قاتل می‌شود. گجیشت برای کشف واقعیت از اندروید پیشرفته‌ی دیگری به اسم اتم، که در قالب یک پسربچه ساخته شده، کمک می‌گیرد.

کارآگاه گجیشت بعداز دیدن کابوس در رختخواب - انیمه پلوتو

نائوکی اوراساوا خالق مانگای پلوتو، که تا پیش‌از این در بین‌انیمه‌بین‌ها با سری دارک و درعین‌حال درخشان مانستر (هیولا/ Monster) شناخته می‌شد حالا با ساخته شدن انیمه‌ی پلوتو از روی یکی دیگر از آثارش با قدرت بیشتری به قلب طرفدارانش نفوذ می‌کند. باز هم با داستانی جنایی در فضایی تیره و تاریک به اکتشاف در دنیایی می‌پردازیم که کور سوی نور احساسات انسانی به‌دنبال پیدا کردن روزنه‌ای هرچند کوچک است تا از آن عبور کند.

اوراساوا ایده‌ی اصلی داستان پلوتو را از مانگای کلاسیک آسترو بوی (Astro Boy) اثر پیشرو و ماندگار اوسامو تزوکا گرفته است. درواقع پلوتو یکی از آنتاگونیست‌های مانگای آسترو بوی در آرک The World's Strongest Robot و اتم هم اسم شخصیت اصلی آن سری است. آسترو بوی داستان یک پسر اندرویدی با احساسات انسانی است که توسط اوماتارو تنما در پی مرگ پسرش توبیو ساخته شد. هرچند آسترو به یک سیرک رباتی فروخته می‌شود ولی توسط پروفسور اوچانومیزو از بردگی نجات پیدا می‌کند. اوچانومیزو به آسترو کمک می‌کند تا مثل سایر انسان‌های معمولی یک زندگی عادی داشته باشد. از طرفی پایه‌ی اصلی این داستان مدرن تزوکا از روی شخصیت اصلی رمان مشهور ماجراهای پینوکیو اثر کارلو کلودی ایتالیایی گرفته شده است؛ یک عروسک چوبی که آرزو دارد یک پسر واقعی باشد اما اسیر دروغ‌هایی است که بر زبان می‌آورد.

بیداری اتم در انیمه پلوتو _ Pluto

به‌عبارتی اوسامو تزوکا این داستان را با نگاهی آینده‌نگرانه به دنیایی نوین و در عین‌حال وابسته به تاریخ گره می‌زند که تکامل تکنولوژی امکان خلق یک اندروید تمام‌عیار را پیدا کرده است. یک اندروید رباتی انسان‌نما است که با پیشرفت هوش مصنوعی می‌تواند رفتارها و تصمیم‌های انسانی را از خود بروز دهد. اما ترس همیشه بدیهی‌ترین واکنش بشر از شکل‌گیری اختلال‌های ناشی از هرگونه پیشرفت علم و تکنولوژی است. اگر پینوکیو دروغ می‌گوید و فقط به خودش صدمه می‌زند در تغییر آن نگرش به مرزهای فکری دیگر می‌بینیم که چه می‌شود اگر یک ربات شبه‌انسان توانایی ایجاد یک فریب برای تهدید کردن جایگاه پرهرج‌ومرج انسان را پیدا کند. این همان ایده‌ای است که اساس داستان‌های علمی-تخیلی بسیاری را درباره‌ی شورش هوش مصنوعی علیه انسان شکل می‌دهد.

وقتی اوراساوا تصمیم گرفت این داستان را دستمایه‌ی اقتباس تازه‌ای قرار دهد یک معمای جنایی بارزترین ابزار اوست. اگر در مانستر تصمیمی برای نجات یک زندگی بدون توجه به هیچ پیشینه‌ای به نتایج و عوارض مختلفی منجر می‌شود تا شاهد یک تعقیب و گریز در جریان مسیری مصیبت‌زده و گزنده باشیم، این‌بار در پلوتو ترکش‌های خَلق یک بُعد جدید در شکل زندگی انسانی، به نظریه‌های هشداردهنده و همزمان موقعیت‌های همزاد‌پندارانه ختم می‌شود که نیش و کنایه‌های زیادی را هم نثار شرایط اجتماعی امروز انسان مدعی فضیلت و خلقت می‌کند.

به‌علاوه اگر در داستان‌های رایج مربوط‌به ربات‌های متکی بر هوش مصنوعی، اغلب برتری انسان به ربات را درک احساسات و عواطف می‌دانند در Pluto با عبور از این کلیشه به سطحی می‌رسیم که اندرویدها هم توانایی شبیه‌سازی احساس و ادراک مثبت یک انسان را هم پیدا کرده‌اند. پس رباتی که با درک هیجان و امید به زندگی، عاشق می‌شود و حتی در سطحی بالاتر به بروز کنجکاوانه‌ی عواطف خود با گریه و خنده می‌پردازد می‌تواند در حریم غم، خشم و نفرت هم گام بردارد. یعنی در شرایطی که انسان‌ها می‌توانند درنتیجه‌ی اوج احساسات خود به خشونت و قتل دست بزنند، اگر پیش‌فرض تعریف‌شده برای ربات‌ها جنبه‌های مثبت و عدم آسیب رساندن به انسان باشد باز هم هراسی که ریشه در وجه مخرب هر پیشرفت و بازتاب کمال‌گرایانه‌ی علم از منبع ذهن انسان دارد شکل خواهد گرفت.

گجیشت در محل نگهداری ربات براو ۱۵۸۹ در انیمه پلوتو Pluto

در طول داستان گجیشت شخصیتی گیرا دارد که در پی کشف واقعیت ما را با خود همراه می‌کند. درست از همان ابتدا که بعداز دیدن کابوس همیشگی او را روی تخت و درحالی‌که سایه‌ی پنجره به‌نحوی روی او افتاده که انگار در یک چارچوب متقارن و تعیین‌شده اسیر شده است، حتی زمانی‌که به دیدن ربات برائو ۱۵۸۹ (که بعدا می‌فهمیم چه وجه اشتراکی با هم دارند) و سایر ربات‌انسان‌های پیشرفته دیگر دنیا می‌رود همچنان ما را با خود به‌دنبال آن روزنه‌ی نور حقیقت می‌کشاند. اما طبیعتا بیشتر از همه زوج گجیشت و اتم در طول داستان تعامل ظریف و به‌جایی در قالب مکمل یکدیگر ایجاد می‌کنند. هرچقدر گجیشت یک انسان بالغ و جاافتاده با توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت‌ها است که حتی یک بار ورودش به محدوده‌ی تخلف را از ذهنش پاک کرده‌اند، اتم یک پسربچه‌ی کنجکاو و باهوش است که در پی کسب تجربیات تازه و کشف ناشناخته‌ها حرکت می‌کند و قابلیت تبدیل شدن به هر ظرفی را دارد. پس پروسه‌ی بازگشت اتم به کمک تجمع تمام ذهنیات انسان‌های مختلف به یکی از ترس‌های بزرگ در طول داستان تبدیل می‌شود.

زمینه‌ی داستانی دیگری که اوراساوا در جریان اصلی داستان اولیه تزریق کرده است با تمرکز بر جنگ و خشونت‌طلبی انسان تحت‌عنوان سی و نهمین جنگ آسیای مرکزی شکل گرفته است، اتفاقی که برگرفته از جنگ عراق و حذف دیکتاتوری آشنای آن است که در ترکیب با کنایه‌هایی شامل حال پادشاهی پرشیا و اشاره‌ی خاص به نقش ایالات متحده تراچیا می‌شود. البته این عادت ژاپنی‌ها است که در استفاده از مناسبات و اتفاقات دنیا ابعاد مکانی و زمانی واقعی مختلفی را با هم ترکیب می‌کنند و به یک موشکافی گسترده‌تر دست پیدا می‌کنند که نشود تحلیل متمرکز و مقایسه‌ی برابری با واقعیت روی آن انجام داد. در دنیای پلوتو کنایه‌ها مماس با واقعیت هستند اما داوری خاصی صورت نمی‌گیرد، تمام انگیزه‌ها از درون یک دنیای تیره و آدم‌های منفی با زاویه‌ی دید خاکستری برگرفته از منطق خودشان پیش می‌روند.

گجیشت خشمگین در انیمه Pluto

وقتی ربات‌های پیشرفته در جریان این جنگ موجب صلحی شکننده برای انسان‌ها می‌شوند با بررسی نقش خود در سلاخی ربات‌های دشمن و احساس گناهی که بعد از آن دچارش می‌شوند، به این درک می‌رسند که چگونه خشم و نفرت نتیجه‌ای جز غم و پشیمانی پیدا نخواهد کرد. درواقع این اتفاق همان طعنه‌ی دردناکی است که متوجه انسان‌های واقعی می‌شود. چراکه موجودیت ابتدایی پلوتو اشاره‌ی مستقیمی به سمت گناه انسان قدرت‌طلب دارد.

پس تقابل بعدی بین انسان‌هایی که اندرویدها را ربات‌هایی بی‌احساس می‌دانند و ربات‌هایی است که دیگر یک ماشین برنامه‌ریزی‌شده نیستند و حتی از حس پشیمانی نمایانی رنج می‌برند. هر هفت ربات پیشرفته‌ی خلق شده در طول سریال به‌نحوی درگیر این دوگانگیِ درحال رشد قرار دارند. از معرفی گجیشت به‌عنوان یک ربات آلمانی، شخصیت‌پردازی متناسب هر کدام هم از ملیت‌های مختلف انتخاب شده است تا جغرافیای هدف داستان‌گوی پلوتو به دنیای بدون مرز نزدیک‌تر شود. از همان قسمت اول انیمه پلوتو که مونت‌بلانت (سوئیسی) را در قالب یک دوست‌دار محیط زیست و عاشق کمک به انسان‌ها می‌شناسیم و بعدتر سریال حسرتش از کشتار ربات‌ها را در دل جنگ گذشته نشان‌مان می‌دهد. یا وقتی با یک ربات کهنه‌کار جنگ به اسم نورث شماره ۲ (اسکاتلندی) آشنا می‌شویم که برای خدمت به یک آهنگساز نابغه‌ی نابینا استخدام شده است و برخلاف گشته‌ی خشن خود حالا دوست دارد نواختن پیانو را یاد بگیرد. این کنکاش ذهنی در براندو (ترکی) و هرکولس (یونانی) که به مبارزه‌های نمایشی روی آورده‌اند و دوستی و عشق به خانواده را در زندگی ترجیح می‌دهند و اپسیلون (استرالیایی) که باوجود قدرت شگفت‌آورش راه حمایت و نگه‌داری از کودکان بازمانده از جنگ را درپیش گرفته است هم دیده می‌شود. حتی کاراکتر سحد که از تولد یک توانایی سازنده به سوی برآوردن اهداف مخرب کشیده می‌شود طعنه‌های دیگر داستان به حماقت گسترده و ادامه‌دار تمام انسان‌ها هستند.

پس ما قبل از اینکه بخواهیم اشاره‌های انیمه پلوتو را به مرزبندهای دنیای واقعی تکراری‌مان مورد واکاوی قرار بدهیم باید طعم تلخ سمی را که در پیکره‌ی شیرین زندگی رخنه کرده است قبل از شیوع تباهی درک کنیم. درکی که انسان‌ها و اندرویدها در طول داستان پلوتو سعی در کشف آن در طرف مقابل دارند.

ازخودگذشتگی اپسیلون در انیمه Pluto

اتم به‌عنوان یک ربات نماینده و نماد صلح برای بازگشت باید از بار اجماع این ذهنیات بشری سالم عبور کند. برای همین مهم‌ترین ادارکی که اندرویدها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد دریافت غم و رسیدن به خشم و نفرت است. اتفاقا یکی از صحنه‌های قابل‌ذکر در جنگ آسیای میانه در مورد براندو با ارجاع به اثر شکسپیر نمایش داده می‌شود. جایی‌که پس از درگیر شدن در کشتن هزاران ربات، براندو با وسواس درحال شستن دستانش دیده می‌شود که اشاره مستقیمی به صحنه معروف شستن دست‌های لیدی مکبث و نمادی از مبارزه‌ی براندو با احساس گناه و تأثیر نمایان اعمال او است که در انیمه پلوتو در پس هوش مصنوعی یک ربات انسان‌نما شکل گرفته است. (شستن دستِ خون‌آلوده در مکبث زير شير دستشويی که از آن به‌جای آب خون جاری است رخ می‌دهد و با درجه‌ی سخت‌تری اشاره به این دارد که داغ گناه و عذاب وجدان هیچ‌گاه پاک نمی‌شود.)

انیمه پلوتو با یک شروع جنایی و معمایی کم‌کم به سمت تعلیق ناشی‌از احساسات زنده شده در هوش مصنوعیِ جهش‌یافته می‌رود. هنر داستان‌گویی فوق‌العاده‌ی پلوتو همه‌چیز را در انیمه تحت‌تأثیر قرار داده است. حتی وقتی رازها کنار می‌روند نفوذ به درون فلسفه‌پردازی‌ها از حال همیشگی بشر در دنیایی سرشار از ابهام، آشفتگی، بی‌عدالتی و جنگ قدرت‌ها باعث می‌شود با شدت بیشتری مسئله‌ی جست‌وجو در مرز بین انسان و ربات‌های انسان‌نما مورد کاوش قرار گیرد. اثری شخصیت‌محور که شخصیت‌ها چه انسان چه ربات در هر سطحی از پیچیدگی‌ها تعریف دقیقی دارند و انگیزه و تلاش آن‌ها درگیرکننده و ملموس است. پلوتو چه در قالب یک بیانیه‌ی ضدجنگ و چه در قالب یک اندیشه‌ی هشداردهنده از گسترش تاریکی ذهن، در جایگاهی چشم‌گیر و البته بی‌رمق برای عوض کردن شرایط قرار می‌گیرد. چراکه دنیای تاریک ما تا ابد با کورسوهای امید و روزنه‌های مقطعی به همان مسیر ادامه می‌دهد.

گجیشت در انیمه پلوتو درحال هدف‌گیری با سلاح قدرتمندش

گجیشت در انیمه پلوتو بارها ما را هدف می‌گیرد!


انیمه های شبیه Pluto

برای سر زدن به انیمه‌های مشابه پلوتو گزینه‌های زیادی در دنیای فیلم و سریال در دسترس هستند. درکنار اقتباس قبلی از روی آثار مانگاکای پلوتو که تم‌های آشنایی را در دورانی قدیمی‌تر یدک می‌کشد، پرونده‌ی روان‌شناختی کشف خِرد در هوش مصنوعی و نزدیک شدن احساسات ربات‌گونه به کشف و بروز عواطف و اعمال انسانی را در دو انیمه‌ی بعدی می‌توان مشاهده کرد.

پوستر انیمه مانستر (هیولا)

انیمه Monster

انیمه مانستر که از روی مانگای قدیمی‌تر نائوکی اوراساوا در ۷۴ قسمت به پیامدهای تصمیم‌های انسانی و گذشته‌های تلخ می‌پردازد با روند آرام خود به ماجرای دکتر تنما جراح مغز و اعصاب می‌پردازد که با نجات یک پسربچه که تیری به سرش اصابت کرده درگیر اتهام‌ها و قتل‌های مشکوکی بعداز فرار آن پسربچه می‌شود. بحرانی که از باز شدن زخم یک تراژدی شکل می‌گیرد و لایه‌های روانی اعماق تاریک ذهن‌ها را در خلق هیولا واکاوی می‌کند. تمام تلاش سریال برای رسیدن به نقطه‌ای است که ببینیم آیا دوباره تیری شلیک می‌شود؟

شخصیت اصلی انیمه ارگو پروکسی/ergo-proxy

انیمه Ergo Proxy

در آینده‌ای پسا-آخرالزمانی باقیمانده‌ی انسان‌ها درکنار اندرویدها در شهرهایی با سقف حباب مانند زندگی می‌کنند. یک اختلال ویروسی هوش‌های مصنوعی را به خودآگاهی می‌رساند و باعث قتل‌هایی خشونت‌بار می‌شود. ریئل مِیِر کارآگاهی است که به همراه ربات دستیارش به تحقیق درباره‌ی این قتل‌ها می‌پردازد. ربات‌ها نقش‌های مختلفی درکنار نسل بشر برعهده دارند و پراکسی‌ها هم دارای مقادیر فراوان انرژی، توانایی‌ها و عملکردهای چشمگیر هستند. ماجرا با مشخص شدن ابعاد تازه‌ای در پروژه‌ی پراکسی وارد مسیرهای رازآلودتری می‌شود.

پوستر زیبای انیمه وایولت اورگاردن

انیمه Violet Evergarden

وایولت اورگاردن یک ماشین جنگیِ انسانیِ بی‌احساس است که بعد از جنگ در میدانی خشونت‌بار، حالا درحالی‌که دستانش هم با اندامی روباتیک جایگزین شده، باید به تایپ کردن عواطفی انسانی، که پیش از این از درک سطحی آن نیز بی‌بهره بوده بپردازد. درحالی‌که آخرین چیزی که از جنگ به یاد دارد یک ابراز علاقه در قالب کلماتی است که هنوز درکی از آن ندارد باید معنای دوست داشتن را ابتدا در کلمات دیگران کشف کند تا شاید بتواند این احساس سرکوب شده را از درون خودش هم نمایان کند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده