// دوشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۸

نقد فیلم جیغ ۶ (Scream VI) | میراث وس کریون

فیلم Scream VI توسط افرادی ساخته شده است که به سینمای اسلشر هالیوود و قوانین داستان‌گویی در مجموعه‌ی جیغ احترام می‌گذارند.

ما این خون‌های تقلبی، احتمال تبدیل شدن هر شخص کوچک یا بزرگ به قاتل پشت ماسک و نمایش اغراق‌آمیز خطرات دنیا را دوست داریم. کدام ما؟ ما که در سینمای اسلشر هم جلوه‌های زیادی از هنر سینما را پیدا کردیم و قواعد آن را زیر سؤال نمی‌بریم. وقتی قدم به دنیای آن می‌گذاریم، خوب می‌دانیم که با چه تجربه‌ای طرف هستیم.

برای این «ما» که شما می‌توانید جزو آن باشید یا نباشید، توهین‌آمیزترین محتوای سینمایی چیزی نیست جز فیلمی که نان سینمای اسلشر را می‌خورد، اما از هویت آن خجالت می‌کشد؛ از تمام جنونِ پذیرفته‌شده‌ای که باعث شد بتوانیم لابه‌لای این خون‌های بیش از حد قرمزرنگ، سرگرمی سینمایی برای دیدن و حتی گاهی حرف برای شنیدن پیدا کنیم.

خودآگاه بودن، یکی از مهم‌ترین مولفه‌های سری فیلم جیغ است و Scream 6 از سکانس افتتاحیه ثابت می‌کند که این را می‌فهمد

البته که حمله به سینمای اسلشر اتفاق عجیبی نیست. همین بس که پس از فروش قابل‌توجه فیلم Scream به کارگردانی وس کریون، یک سری فیلم برای به سخره گرفتن قاب به قاب آن با اسم Scary Movie راه افتاد که در طول سال‌ها به حدود ۹۰۰ میلیون دلار فروش جهانی رسید. ولی این نوع از برداشت از سینمای اسلشر، آزاردهنده نبود. اتفاقا احتمالا میان طرفدارهای آن هم اشخاص زیادی پیدا می‌شوند که چنین طنزی را نیز دوست دارند.

اما وقتی یک فیلم اسلشر از راه می‌رسد که صرفا تمام تلاش خود را برای نشان ندادن خون‌ها می‌کند و حتی کلیشه‌های ژانر را درست نمی‌فهمد، مخاطبِ هدف خشمگین می‌شود. در آن سوی ماجرا، آثار درخشانی مثل X و صد البته Pearl را داریم که سطح کل زیرژانر را در اذهان عمومی بالا می‌برند. ولی قرار نیست همه تی وست باشند یا برای نزدیک شدن به دستاوردهای اساتید سینمای اسلشر بجنگند. ما انتظار نداریم هر سال یک فیلم از راه برسد که سکانسی به تاریخ‌سازیِ رقص صورت‌چرمی داشته باشد.

گاهی تمام چیزی که طرفدارهای یک زیرژانر می‌خواهند، فیلم درست‌وحسابی است که در چارچوب آن زیرژانر جا بگیرد، آن زیرژانر را بفهمد و به خواسته‌های پایه‌ای بسیاری از مخاطب‌های آن زیرژانر پاسخ بدهد. Scream VI در همین گروه از فیلم‌ها طبقه‌بندی می‌شود. مت بتینلی-الپن و تایلر گیلت در همان سال ۲۰۲۲ با فیلم Scream نشان دادند که کورکورانه سراغ مجموعه‌ی جیغ نرفته‌اند. فیلم Scream 6 نه‌تنها در مقایسه با اثر قبلی درجا نمی‌زند، بلکه سری فیلم جیغ را به سوی روزهای بهتر می‌برد. کارگردان‌های نام‌برده با جیغ ۶ ثابت کردند که به میراث وس کریون احترام می‌گذارند.

گوست فیس آماده قتل مقابل پروژکتور در فیلم Scream VI (جیغ ۶)

هر آن‌چه باید درباره‌ی جیغ ۶ بدانیم، در سکانس افتتاحیه‌ی آن پیدا می‌شود. علاوه‌بر اینکه سامارا ویوینگ انتخاب مناسبی برای کلید زدن فیلم Scream 6 بود، خودآگاهی مجموعه در رابطه با کلیشه‌ها و قواعد خود به شکل درستی طی دقایق آغازین نشان داده می‌شود.

بحث در رابطه با کارکرد سینمای اسلشر در فرهنگ عامه، مورد تهدید قرار گرفتن شخصیتِ آشنا با این داستان‌ها و فریب خوردن، همگی اِلِمان‌های کلیدی روایت داستان در سری فیلم Scream هستند. همه‌ی این موارد را می‌توان در سکانس افتتاحیه مشاهده کرد.

در همین حین، برخی از جزئيات به طرز قابل توجهی متفاوت با قبل به نظر می‌آیند. وقتی لورا کرین با بازی سامارا ویوینگ از در بیرون می‌آید، مخاطب به طرز واضحی می‌فهمد که این‌جا هیچ شباهتی به یک خانه‌ی خالی و گیر افتادن با گوست‌فیس در آن ندارد. یک خیابان شلوغ، کوچه‌ای خلوت و اتفاقات قابل پیش‌بینی که به شکل قابل قبول رخ می‌دهند.

از یک جهت، این سکانس اصلا به پای افتتاحیه‌ی درخشان و ماندگار فیلم جیغ سال ۱۹۹۶ میلادی نمی‌رسد. آن‌جا وس کریون با به تصویر کشیدن ضجه‌های غیر قابل شنیدن دختر، از گوش ندادن میلیون‌ها خانواده به صدای فرزند نوجوان خود می‌گفت. ولی این‌جا با چنین تصویرسازی عمیقی روبه‌رو نیستیم.

البته که همین سکانس، اصلی‌ترین وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد. قتل جالب و خونین افتتاحیه که معما را به وجود می‌آورد و گفت‌وگوهایی که متمرکز روی خود سینمای اسلشر هستند، به خوبی در سکانس آغازین فیلم Scream 6 قرار گرفته‌اند. اما تا این‌جا هیچ اتفاق تازه‌ای رخ نداده است. وقتی سازندگان ماسک را از روی صورت قاتل برمی‌دارند، بازی عوض می‌شود. آن‌ها همین‌جا به مخاطب توضیح می‌دهند که اهل وفاداری به ریشه‌های مجموعه هستند، ولی با جیغ ۶ می‌خواهند بیشتر خلاقیت به خرج بدهند.

ماسک خونین و آسیب‌دیده گوست فیس در فیلم Scream 6

الگوی مورد بحث در بخش‌های مختلفی از فیلم به چشم می‌خورد. بسیاری از عناصر مربوط‌به معرفی قاتل پشت ماسک در اسکریم ۶، مثل فیلم‌های قدیمی مجموعه هستند. ولی این وسط تازگی‌هایی هم به چشم می‌آیند. مثلا تیم سازنده از آن‌جایی که می‌دانست خواه یا ناخواه بسیاری از این رخدادهای داستانی کاملا قابل پیش‌بینی شده‌اند، تمرکز روی جنبه‌ی کارآگاهی داستان را افزایش داد.

در بسیاری از خطوط داستانی فیلم‌های قبلی اسکریم، هویت قاتل پشت ماسک به قدری رازآلود است که عملا تا قبل از زمان برداشته شدن ماسک گوست فیس، انتظار نمی‌رود او را بشناسیم. ولی Scream 6 با رفتن به اداره‌ی پلیس و نشان دادن پروسه‌ی تحقیقات، چند مرتبه ذهن مخاطب را به سمت گمانه‌زنی درباره‌ی هویت قاتل می‌برد. این باعث می‌شود که بیشتر از حالت عادی به جزئيات دیالوگ‌ها و زبان بدن بازیگرها دقت کنیم. از قضا چه برای مخاطب آشنا با مجموعه و چه برای کسی که صرفا می‌خواهد یک فیلم اسلشر جدید ببیند، سرنخ‌ها هم به اندازه‌ی کافی درست‌وحسابی و هم به اندازه‌ی کافی گمراه‌کننده هستند.

چرا؟ چون کاملا امکان رفتن ذهن مخاطب به سمت اشتباه وجود دارد. اصلا بعید نیست که هویت قاتل را غلط حدس بزنید و موقع شناخت قاتل اصلی سورپرایز شوید. در عین حال وقتی گوست فیس اصلی نقاب از چهره برمی‌دارد، داستان مزخرف نمی‌شود. چون اگر به عقب برگردید، طی چند سکانس فیلم می‌توانید نشانه‌هایی را پیدا کنید که به قاتل بودن او اشاره دارند.

محیط ترسناک و دلهره‌آور در فیلم Scream 6 (جیغ ۶)

البته که فیلم Scream VI به‌طور کامل پیرو ساختار سینمای اسلشر است و در این نوع از فیلم اسلشر، همه‌ی ترفندهای داستانی باید کم‌وبیش روی دلهره‌آور بودن تاثیر بگذارند. فیلم در زمانی نشان می‌دهد کار خود را بلد است که طی یکی از مهم‌ترین سکانس‌ها، فریب خوردن مخاطب در زمینه‌ی شناخت قاتل اصلی، باعث افزایش تعلیق می‌شود. در حقیقت چون خیلی از بینندگان احتمالا به اشتباه فکر می‌کنند که همه‌چیز زیر سر شخصیت A است، همراهی او با چند کاراکتر در یک مکان بسته واقعا نگران‌کننده به نظر می‌آید.

در این فضای داستانی، همه از پس ایفای نقش خود برآمده‌اند؛ البته در همان حد و اندازه‌ای که چنین فیلمی از بازیگرهای خود می‌خواهد. هیچ‌کدام از نقش‌آفرینی‌ها را نمی‌توان ویژه به شمار آورد و در عین حال هیچ‌کدام از آن‌ها مشکل قابل توجهی ندارد.

ابزارهای داستانی فیلم‌های اسکریم همچون قدرت بیش از اندازه زیاد برخی از کاراکترها در چند موقعیت، این‌جا هم حضور پررنگی دارند. همان ابزارهایی را می‌گویم که می‌توانند به‌شدت این فیلم‌ها را در نگاه افراد بی‌علاقه به نسخه‌ی عامه‌پسند سینمای اسلشر هالیوود، مسخره جلوه دهند. همین ابزارهای داستانی می‌توانند برای خیلی‌ها جذاب باشند؛ مخصوصا باتوجه‌به شجاعت Scream 6 در تبدیل شدن به یکی از خونین‌ترین فیلم‌های مجموعه.

موقعیت‌های عجیب‌وغریب غیر واقعی مثل مورد حمله قرار گرفتن شدید در مترو جلوی چندین و چند نفر بدون اینکه حتی یک آدم ببیند، در ساختار این فیلم‌ها جا می‌گیرند. چون داستان را جلو می‌برند و کاراکترها را بیشتر درگیر فرار از دست قاتل می‌کنند.

همه می‌دانند که یک داستان درگیرکننده باید منطق روایی داشته باشد. ولی بعضی از مواقع فراموش می‌کنیم که منطقِ داستانی یک اثر باید در جهان خود آن قصه برقرار شود؛ نه اینکه همه‌ی داستان‌گویی‌ها بخواهند از منطق دنیای واقعی پیروی کنند. البته که هر مخاطب می‌تواند منطق‌های روایی یک زیرژانر یا یک مجموعه را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. ولی دیدگاه او نباید با منطق روایی داشتن یا نداشتن یک اثر، اشتباه گرفته شود.

گوست فیس با چاقو و لباس سیاه داخل خانه در فیلم جیغ ۶

در این بین یکی از ایرادهایی که فیلم Scream VI هم مثل تعداد زیادی از آثار چند سال اخیر ژانر وحشت از آن رنج می‌برد، شکست خوردن در پر کردن درست سکانس‌های غیرترسناک است. بسیاری از فیلم‌های ترسناک عامه‌پسند چند سال اخیر به‌شدت در حفظ جذابیت روایت داستان در طول همه‌ی دقایق به مشکل خورده‌اند.

ماجرا از این قرار است که در چنین فیلم‌هایی، فیلم‌سازها معمولا الگوهای جواب پس‌داده برای سکانس‌های قتل، سکانس‌های فرار از دست قاتل، سکانس‌های مبارزه با قاتل و سکانس‌های مخفی شدن از دست قاتل را می‌شناسند. مشکل وقتی به وجود می‌آید که برنامه‌ی خاصی برای سکانس‌های دیگر وجود ندارد. یک‌جورهایی مخاطب همواره منتظر است که سکانس قابل‌توجه بعدی از راه برسد. البته که قضیه محدود به سینمای اسلشر نیست. در بسیاری از فیلم‌های ترسناک دیگر هم مانور اصلی روی سکانس‌های ترسناک داده می‌شود. گویا فقط سکانس‌هایی بین آن‌ها وجود دارد تا صرفا در آن‌ها یک‌سری اتفاقات رندوم برای کاراکترها رخ دهند.

هنگامی که به بیشتر از دو دهه‌ی قبل برگردیم و فیلم جیغ سال ۱۹۹۶ میلادی را ببینیم، متوجه می‌شویم که چه‌طور سینمای اسلشر می‌تواند حتی خارج از فضای سکانس‌های کلیدی هم پرمحتوا باشد. وس کریون در آن اثر از تک‌تک فضاسازی‌ها و دیالوگ‌ها برای بحث در رابطه با تاثیر آثار ترسناک روی مخاطب بهره برد و نقش آن‌ها در زندگی افراد متفاوت را به تصویر کشید.

جنا اورتگا، بازیگر فیلم جیغ ۶ و سریال ونزدی

در آخر برای قضاوت منصفانه‌ی فیلم Scream 6 باید به یاد داشت که کارگردان‌های آن، قصه را از شهر خیالی و کوچک Woodsboro ایالت کالیفرنیا بیرون آوردند، بدون سیدنی پرسکات داستان گفتند و هویت یک قاتل ماسک‌دار را طی سکانس افتتاحیه تماشا کردند. آن‌ها در حالی موفق به ساخت یک فیلم جیغ قابل پذیرش شدند که چند اِلِمان کلیدی داستان را چه با انتخاب و چه به اجبار، کنار گذاشتند یا تغییر دادند.

Scream 6 دستاورد تازه‌ای برای سینمای اسلشر ندارد، اما ارزش میراث وس کریون را می‌فهمد و طرفدارهای جیغ را سرگرم می‌کند. سینمای عامه‌پسند امروز، پر از دنباله‌های غیر قابل تحملی است که به هویت مجموعه‌ها توهین می‌کنند. در این شرایط درود بر اثری که از خودش و مجموعه‌اش خجالت نمی‌کشد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده