نویسنده: مسیح کریمی
// شنبه, ۲۶ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۵۹

نقد انیمیشن مومیایی ها (Mummies) | ماجراجویی مومیایی ها در لندن

انیمیشن Mummies با نمایش ماجراجویی مومیایی‌ها در زمان حال ایده جالبی را ارائه می‌کند، اما چقدر در اجرای درست این ایده موفق بوده است؟

انیمیشن Mummies جدیدترین محصول بخش انیمیشن‌سازی برادران وارنر است که مدتی می‌شود نسخه با کیفیت آن منتشر شده است. این انیمیشن داستان سه مومیایی را دنبال می‌کند که در زمان حال مجبور می‌شوند شهر مخفی و باستانی خود را برای یافتن انگشتر سلطنتی دزدیده شده توسط یک باستان شناس بلند پرواز را ترک کنند و حالا آن‌ها در لندن زمان حال ضمن اینکه به‌دنبال یافتن انگشتر و یافتن راهی برای بازگشت به شهر خود هستند، باید با مشکلات ناشناخته مواجه شوند و همچنین ببینند که هدف آن‌ها برای آینده خود چیست.

اگرچه در دوره‌ای هستیم که در آن شاهد خیلی ایده جدید و متفاوتی نیستیم، اما حتی یک تغییر کوچک یا ارائه یک موضوع جدید می‌تواند شکل و ظاهر جدیدی به یک اثر دهد. انیمیشن Mummies هم قرار نیست ایده و موضوع جدیدی داشته باشد، اما نمایش یک دنیای پر از مومیایی و قرار گرفتن چند مومیایی در لندن زمان حال می‌تواند همان ایده نسبتا تازه‌ای باشد که بتواند توجه ما را به خودش جلب کند و تجربه نسبتا متفاوتی را به ما ارائه دهد.

مومیایی ها در لندن در انیمیشن Mummies

انیمیشن مومیایی‌ها یک نکته را از همان ابتدا ثابت می‌کند و آن هم این است که فرقی نمی‌کند اگر ایده جدید یا نسبتا متفاوتی را داشته باشید، بلکه اگر نتوانید به درستی از آن استفاده کنید فرقی نمی‌کند که درنهایت اثری خیلی کلیشه‌ای بسازید یا درنهایت ایده جدیدی داشته باشید. انیمیشن مومیایی ها با اینکه در پس زمینه داستانی خود ایده جالبی دارد، اما متاسفانه خبری از استفاده درست از آن نیستیم و خیلی سریع انیمیشن جای ایده جذاب خود را به اثری می‌دهد که ظاهرا از سر اجبار برای کودکان ساخته شده است.

اگرچه تمرکز انیمیشن Mummies روی عاشق شدن دو مومیایی است، اما هیچ رابطه خاص و قابل دیدنی در طول ماجراجویی در لندن شکل نمی‌گیرد و رخ نمی‌دهد

مشخصا هدف انیمیشن کودکان است و نباید هم انتظار یک انیمیشن بزرگسالانه را داشته باشیم، اما کلیت انیمیشن به شکلی است که بیننده در طول تماشا احساس می‌کند که سازندگان انیمیشن انگار صرفا مجبور بوده‌اند که انیمیشن را به هر شکل ممکن به پایان برسانند. با اینکه انیمیشن شروع جالبی دارد، اما کم کم مسیری که انتخاب می‌کند چندان باعث جذب بیننده نمی‌شود. بخش زیادی از اتفاقات انیمیشن خارج از دنیای مومیایی‌ها جریان دارد که باعث می‌شود او جذابیت اولیه و کنجکاوی ما از دنیای جالب آن کم کم از بین برود.

اما انیمیشن Mummies با ورود به لندن دقیقا همان کاری را می‌کند که انتظارش را داریم. در ابتدا از آشنا نبودن مومیایی‌ها با فناوری شاهد خلق چندین شوخی تا پایان هستیم، کودکی که سریع همه فن حریف می‌شود، روندی که همه ما انتظارش را داریم، پایانی کاملا قابل پیش‌بینی و شخصیت‌ها بسیار غیر جذابی که در طول اتفاقات آن نمایش داده می‌شود. اما بخش اصلی داستان انیمیشن Mummies روی دو شخصیت اصلی آن است که در این ماجراجویی غیر معمول قرار است عاشق یکدیگر شوند.

بچه مومیایی و بچه تمساح در انیمیشن Mummies

البته از همان صحنه ابتدایی هم می‌توان این عشق و عاشقی را پیش‌بینی کرد و انیمیشن راه غیر معمول‌تری برای اثبات عشق آن‌ها انتخاب می‌کند، اما نکته جالب توجه ماجرا این است که واقعا رابطه خاصی در طول اتفاقات آن شکل نمی‌گیرد. مسئله این است که در طول اتفاقات انیمیشن Mummies شاهد تلاش این دو شخصیت هستیم که تلاش می‌کنند که اولا حلقه سلطنتی را پیدا کنند و دوما راهی برای بازگشت به خانه پیدا کنند. در ادامه شاهدخت مومیایی تلاش می‌کند تا به آرزوی خودش که خوانندگی باشد دست پیدا کند.

این وسط هم راننده سابق کالسکه هم عملا در بخش زیادی از اتفاقات انیمیشن مومیایی ها همچنان گریبانگیر ترس از آخرین مسابقه خودش است. وقتی تمامی این اتفاقات را کنار هم بگذاریم واقعیتش متوجه نمی‌شویم که جرقه عشق این دو شخصیت در کدام بخش رخ داده است. درست است که هر بیننده‌ای هم به‌راحتی می‌تواند از دعواها و بحث‌های این دو شخصیت به این نتیجه برسد که بالاخره این دو شخصیت قرار است عاشق یکدیگر شوند، اما باز هم این رابطه نیاز به یک اتفاقی برای شکل گرفتن دارد.

بدین ترتیب شاهد هیچ شکل گیری شخصیتی در داستان انیمیشن Mummies نیستیم و درکنار آن شخصیت‌ شرور انیمیشن که یک باستان شناس است، کاملا ناامید کننده ظاهر می‌شود. او تیمی کاملا بی عرضه دارد و کاملا به مادرش وابسته است، اما باز هم توانایی ورود به دنیای مومیایی‌ها و دزدی از آن را دارد و به‌راحتی آن‌ها را شکست می‌دهد. درکل شخصیت‌های انیمیشن حرف خاصی برای گفتن ندارند و صرفا کسانی هستند که قرار است داستان را جلو ببرند و آن را به خط پایان برسانند.

عاشق و معشوق مومیایی در پشت صحنه تئاتر زنده در انیمیشن Mummies

در نقطه مقابل شاهد شوخی‌های انیمیشن مومیایی‌ها هستیم که تا حد زیادی می‌تواند نقطه قوت آن باشد. انیمیشن مومیایی‌ها از نظر فن حرف زیادی برای گفتن ندارد و یک اثر کاملا متوسط با بودجه پایین است که برادران وارنر صرفا آن را برای یک گروه خاص در نظر گرفته است و شاهد طراحی شخصیت‌ها و دنیای آن به ساده‌ترین و بدون خلاقیت زیادی هستیم. اما این انیمیشن در بخش کمدی تا حد زیادی هم بخش فنی و هم داستانی را جبران کرده است و درواقع شوخی‌های آن تا حد زیادی می‌تواند نجات دهنده انیمیشن باشد.

شوخی‌های انیمیشن Mummies با اینکه کاملا ساده و کلیشه‌ای هستند، اما به‌خوبی برای کودکان می‌تواند جذاب باشد

شوخی‌های انیمیشن مومیایی ها هوشمندانه یا جدید نیستند و اتفاقا کاملا کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی هستند، اما از آنجایی‌که هدف آن‌ها جذب کودکان است، سازندگان آن را به‌حدی ساده و قابل فهم به تصویر کشیده‌اند که باعث جذب آن‌ها خواهد شد. درکنار آن شاهد یک تمساح بامزه هم هستیم که مثل یک سگ است و حداقل نسبت به شخصیت‌های اصلی آن، شخصیت به مراتب جالب‌تری است که باعث جذب کودکان می‌شود. انیمیشن Mummies درنهایت به اثری تبدیل می‌شود که قرار نیست از ایده نسبتا جالب خود اصلا استفاده کند و آن را خیلی زود در ابتدا رها می‌کند.

اما انیمیشن باتوجه‌به اینکه زمان کمی دارد و زیر ۹۰ دقیقه است، روند سریع آن باعث می‌شود تا شاهد انیمیشن سریعی باشیم که باعث می‌شود تا تماشا آن حداقل باعث خسته شدن بیننده نشود و وقت زیادی از آن را نگیرد. درنهایت هم انیمیشن Mummies به هدف خودش که جذب کودکان باشد می‌تواند برسد و شاید حتی بتواند یک خانواده را سرگرم کند، اما قرار نیست کار خاصی را که شاید ازش انتظار داشته باشیم، انجام دهد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده