// چهار شنبه, ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۵۹

نقد انیمه Attack on Titan | قسمت ۱۷ تا ۲۸ فصل چهارم

انیمه Attack on Titan طی قسمت‌های ۷۶ تا ۸۷ خود که همان اپیزودهای ۱۷ تا ۲۸ فصل چهار هستند، درد و غم را به شکلی مثال‌زدنی در آغوش می‌کشد. همراه زومجی باشید.

هر اثر در هر مدیوم می‌تواند با انجام درست کارهایی مشخص به موفقیت برسد؛ مخصوصا اگر چند ایده‌ی جذاب هم داشته باشد و با کیفیت کلی خود از پس جلب توجه مخاطب‌ها بربیاید. همزمان بارها در تلویزیون می‌بینیم که یک سریال پس از مدتی دچار افت می‌شود و بخش زیادی از تاثیرگذاری خود را از دست می‌دهد.

بخش دوم فصل آخر سریال Attack on Titan یک تجربه‌ی احساسی عمیق را تقدیم تماشاگرها کرد و سوالاتی مهم را از آن‌ها پرسید

رخ دادن این اتفاق می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. گاهی سازنده پس از شوکه شدن از میزان استقبال مخاطب، به درک اشتباه از اثر خود می‌رسد. در نتیجه مثلا می‌بینیم که در یک فصل، نویسنده بیش از اندازه روی مواردی مانور می‌دهد که آن‌چنان اهمیتی برای بینندگان نداشتند. در آن سو گاهی تلاش یک سریال برای بزرگ و بزرگ‌تر شدن در هر فصل نسبت به فصل قبل، بالاخره کار دست تیم تولید می‌دهد. چون قسمت‌هایی را به وجود می‌آورد که به پرخرج بودن بیشتر از اصول نویسندگی اهمیت داده‌اند.

چرا این اتفاقات رخ می‌دهند؟ چون وقتی محبوبیت و معروفیت یک سریال تلویزیونی از حد و اندازه‌ی مشخصی فراتر می‌رود، تیم سازنده کم‌وبیش می‌تواند هر کاری در فصل پایانی انجام دهد و مطمئن باشد که بینندگان خود را از دست نخواهد داد. آیا همه‌ی این بینندگان از دیدن قسمت‌های پایانی راضی خواهند بود؟ نه، ولی امکان ندارد که آن را اصلا تماشا نکنند. زیرا انقدر با قصه همراه شده‌اند که خوب یا بد، گویا باید آن را به اتمام برسانند.

در این شرایط سازندگان قدرت عجیب‌وغریبی دارند. آن‌ها می‌دانند که هرچه بسازند، تماشا خواهد شد. پس می‌توانند به انواع‌واقسام روش‌های درست و غلط سراغ استفاده از این قدرت بروند؛ از کم‌کاری با سواستفاده از وابستگی مخاطب به اثر تا انجام کارهای هیجان‌انگیز و تازه‌ای که امکان نداشت بتوانند ریسک رفتن به سراغ آن‌ها را در فصول قبلی به جان بخرند. اتک آن تاینان در بخش دوم فصل آخر با رویکردی ارزشمند قصه می‌گوید و شجاعت به خرج می‌دهد. به همین خاطر در لحن و نوع روایت می‌تواند به‌شدت متفاوت با بسیاری از قسمت‌های سه فصل اول به نظر برسد.

چهره غمگین در بخش دوم فصل آخر سریال اتک آن تایتان

فصل آخر اتک آن تایتان تا این‌جا نمونه‌ی بارز استفاده‌ی درست از محبوبیت و معروفیت برای داستان‌گویی شجاعانه و انجام کارهای جدید است

بسیاری از الگوهای داستان‌گویی معمول که روی ایجاد تعلیق تمرکز می‌کنند تا مدام اشتیاق مخاطب برای تماشای قسمت‌های بعدی را افزایش دهند، در این ۱۲ قسمت جایی ندارند. زیرا انیمه Attack on Titan همچنان در حال کم‌رنگ کردن قهرمان‌ها و پررنگ کردن انسان‌ها است؛ انسان‌هایی که نمی‌دانند در حال انجام چه کاری هستند و هرکدام از آن‌ها صرفا برای دوام آوردن دست‌وپا می‌زند.

در این جهان داستانی که مدام رازهای پلید آن بیشتر از قبل برای افراد مختلف فاش می‌شوند، دیگر خبری از معرفی چند دشمن و چند پروتاگونیست نیست. این‌جا دیگر ماجرا به شکلی جلو نمی‌رود که ما کورکورانه آرزوی کشته شدن شخصیت‌های بد توسط شخصیت‌های خوب را داشته باشیم. زیرا احساسات واقعی در داستان جاری شده‌اند و درگیری‌های اخلاقی قصه به معنای واقعی کلمه پیچیده هستند؛ به‌گونه‌ای که انگار هر شخصیتی هرچه‌قدر هم که یک روز کارهای خوب یا بد کرده باشد، الآن نمی‌شود او را به‌سادگی یک کاراکتر مثبت یا منفی دانست.

(از این‌جا به بعد مقاله، بخش‌هایی از داستان انیمه Attack on Titan را اسپویل می‌کند)

میکاسا و بسیاری از شخصیت های جهان اتک آن تایتان در بخش دوم فصل پایانی انیمه Attack on Titan

بزرگ‌ترین دستاورد داستانی Attack on Titan شاید همین باشد که اکنون به تک‌تک قتل‌ها جلوه‌ای واقعی و ترسناک داده است. سریالی که مدام ما را مشغول طرفدارای از چند کاراکتر می‌کرد و پیروزی در آن براساس کشتن تعداد بیشتری از شخصیت‌های منفی و هیولاها تعریف می‌شد، به جایی رسید که در آن نمی‌توان به طرفداری از شخصیت‌های مختلف پرداخت.

این‌جا دیگر خبری از نبردهای حماسی نیست. دوست در چشم دوست نگاه می‌کند و او را به قتل می‌رساند؛ درحالی‌که می‌داند اگر نکشد، قطعا کشته می‌شود. تنها به این دلیل که آن‌ها در گروه‌های متفاوتی قرار گرفته‌اند و هرکدام نظرهای لعنتی خود راجع به شیوه‌ی درست کردن دنیا را دارند. زیک می‌خواست الدیایی‌ها با گذر زمان منقرض شوند، مردم بیرون از جزیره می‌خواستند که مردم جزیره بمیرند و ارن ظاهرا می‌خواهد با کشتن تمام انسان‌های دیگر، زندگی صلح‌آمیز را برای مردم جزیره تضمین کند.

می‌دانید چرا تک‌تک این باورها و خواسته‌ها به خوبی در فصل آخر سریال Attack on Titan مورد حمله قرار می‌گیرند؟ چون انیمه ابایی از به سخره گرفتن و رد کردن تک‌تک آن‌ها ندارد. مثلا ایده‌ی ارن برای رساندن جزیره به صلح، ازطریق نمایش رفتارهای دیکتاتورگونه‌ی فلوک فورستر و خون‌ریزی‌های داخلی رد می‌شود. همان‌گونه که در قسمت‌های قبلی هم دیدیم، Attack on Titan به خود جسارت این را داده است که آن‌چنان نسبت به انسان‌ها خوش‌بین نباشد. به همین خاطر ما دیگر مشغول طرفداری برای رسیدن شخصیت‌ها به اهداف مختلف نیستیم. چون در اعماق وجود خود پذیرفتیم که هر اتفاقی هم که رخ بدهد، باز یک روز افراد مختلف به جان یکدیگر می‌افتند و جنایت می‌کنند.

چهره نگران گابی براون در بخش دوم فصل آخر انیمه Attack on Titan

در همین حین انیمه اصلا مشغول ستایش جوامع مدرن هم نیست. در حقیقت مشکل صرفا این نیست که مردم جزیره با سلاح، ترس و آمادگی برای مبارزه بزرگ می‌شوند، بلکه افراد پلید حاضر در شهرهای زیباتر و پیشرفته‌تر هم سرشار از آلودگی‌ها هستند. اتک آن تایتان، بحث‌های داستانی را به انتظار کلی مخاطب از آثار هم‌سبک با خود محدود نمی‌کند و از فرصت‌های موجود برای حمله به ظاهرسازی‌های دروغین مدرنیته بهره می‌برد.

ماجرا حتی درباره‌ی ظلم مردم شهر به یک کودک دزد و رفتار دیوانه‌وار آن‌ها در مقابل او نیست. اتفاقا اصل آلودگی این جامعه را در مجلس مثلا متمدنانه‌ای می‌بینیم که آدم‌ها در آن فقط مشغول نظر دادن و رای‌گیری هستند. فلش‌بک کلیدی نشان می‌دهد که ارن یگر دقیقا در همین مکان تصمیم اصلی و عجیبی را می‌گیرد که قدم به قدم دنیا را به مواجهه با رمبلینگ و سلاخی تعداد غیر قابل شمارشی از انسان‌ها می‌رساند.

سریال انقدر جدی و بزرگسالانه جلو می‌رود که انگار دیگر هیچ نیازی به امیدبخشی بی‌دلیل ندارد. درحالی‌که ارتش وحشتناک ارن به مردم شهرهای مختلف نزدیک می‌شود، گروه «قهرمان»های فعلی داستان را شخصیت‌هایی شکسته و نابودشده تشکیل می‌دهند که هیچ رابطه‌ی عمیقی بین آن‌ها وجود ندارد. همین شخصیت‌ها اگر لازم باشد، هم توانایی و هم تمام دلایل لازم برای دریدن یکدیگر را دارند. اصلا یک دعوای شبانه به آسانی نشان می‌دهد که همکاری آن‌ها با هم ذاتا به جوک شباهت دارد.

اکثر کاراکترها انقدر به خاطر مواجهه با ریخته شدن خون برخی از شخصیت‌ها ضربه خوردند و انقدر خودشان خون روی زمین ریخته‌اند که حتی صحبت‌های آن‌ها راجع به تلاش برای کاهش خون‌ریزی‌های ارن را می‌توان طعنه‌آمیز دانست. وقتی داستان انقدر بدون تعارف حاضر است جلوه‌ی واقعی و زشت بسیاری از ادعاها را نشان دهد تا تک‌تک کاراکترها را باورپذیر و پر از عیب کند، اثر عجیبی به وجود می‌آید؛ اثری که بیشتر از آن که به فکر کشاندن شما به قسمت بعدی باشد، متمرکز روی ارتباط عمیق با مخاطب خود و نمایش دردهای واقعی است. چون می‌داند که درهرصورت آن را تماشا خواهید کرد. پس برای دستیابی به اهداف بزرگ‌تری تلاش می‌کند.

فصل چهارم اتک آن تایتان (انیمه Attack on Titan) و نمایش مردها با کراوات در جامعه مدرن

فصل چهارم از همان ابتدا تمرکز زیادی روی پرداختن به مفاهیم ضدجنگ داشت تا بارها به بسیاری از دروغ‌های گفته‌شده در تاریخ جنگ‌ها طعنه بزند؛ از اشاره به اینکه هیچ جنگ بزرگی قرار نیست باعث به پایان رسیدن همه‌ی جنگ‌ها شود تا نمایش میدان نبرد از دو طرف برای تاکید روی اینکه چه‌قدر صفاتی از جنس «قهرمان» و «جنایتکار» وابسته به زاویه‌ی دید هر شخص هستند. این همان اثری است که جسارت به خرج داد و دنیا را از دید گابی و فالکو به تصویر کشید تا ببینیم چه‌قدر ارن و تمام سربازهای جزیره می‌توانند قاتل‌های ترسناکی باشند که اشک بچه‌ها را درمی‌آورند.

حالا همین قصه‌گویی به نقطه‌ای رسیده است که جلوه‌ی جدیدی به کل سریال می‌دهد. چه می‌شود اگر Attack on Titan از ابتدا تا امروز در حال نشان دادن شکل‌گیری یک دیکتاتور دیوانه و خطرناک بوده باشد؟ ارن اکنون در نقطه‌ای قرار گرفته است که می‌توان سرتاسر شخصیت‌پردازی او را الهام‌گرفته از برخی از بزرگ‌ترین رهبرهای افراطی و آدم‌کش در تاریخ دانست. گویا از همان لحظه‌ای که مادر وی توسط یک تایتان بلعیده شد، این موجود ترسناک شبیه به افرادی همچون آدولف هیتلر در حال شکل‌گیری بود.

هرچه ارن قدرت بیشتری را به‌دست آورد، دیدگاه کورکورانه‌ی ما سعی می‌کرد او را متعلق به گروه «شخصیت‌های خوب» بداند؛ درحالی‌که همان نوجوانی که به آن سوی آب‌ها اشاره کرد و می‌خواست از دست همه‌ی مردم دنیا خلاص شود، در واقعیت موجود ترسناکی بود. آرام‌آرام به‌جای اینکه بپرسیم چرا ارن ناگهان در فصل چهار تبدیل به این غول خطرناک شد، درک می‌کنیم که این تغییر خیلی هم ناگهانی به نظر نمی‌آید. او قدم به قدم به سمت جنون و خشم رفت. صرفا برخی از اتفاقات کلیدی، آتش روشن‌شده را شعله‌ورتر ساختند.

گابی، پیک و چند شخصیت غمگین دیگر در بخش دوم فصل پایانی انیمه Attack on Titan

تشکیل حزب یگریست، کشانده شدن افراد مختلف توسط او به دل میدان نبرد، سیری‌ناپذیری ارن برای کسب قدرت بیشتر و جلوه‌ی ترسناکی که او درنهایت به‌عنوان کنترل‌کننده‌ی رامبلینگ دارد، همه و همه وابسته به دیکتاتوری و خشونت ترسناک وی هستند. نمادسازی کلی سریال در حال کامل شدن است. البته که نوع داستان‌گویی اثر باعث می‌شود که تا وقتی به پایان نرسیده است، نتوان تصویر کلی ترسیم‌شده توسط قصه را درک کرد. تماشاگر فقط متمرکز روی برداشت‌هایی است که می‌تواند از داستان روایت‌شده تا امروز داشته باشد.

اما این باعث نمی‌شود که تلاش برای درک اثر با اطلاعاتی که اکنون داریم، ارزشمند نباشد. برای نمونه طی این قسمت‌ها تصویر کامل تایتان جدید و بسیار بزرگ ارن به ما نشان داده نشد. اصلا همین نکته یکی از مواردی است که به شکل زیرپوستی مخاطب را در انتظار کامل شدن داستان نگه می‌دارد. بااین‌حال فعلا واضح به نظر می‌رسد که ارن یک هیولای استخوانی عظیم و توخالی است؛ مثل بسیاری از افراد دیگری که با ادعاهای بزرگ و قدرت‌های ظاهری فراوان، خیلی‌ها را دنبال خود کشاندند، خیلی‌ها را کشتند، خیلی‌ها را به مقاومت واداشتند و درنهایت به زباله‌دان تاریخ پیوستند.

چشم های خسته و غمگین در بخش دوم فصل آخر انیمه اتک آن تایتان

جدا از همه‌ی قصه‌گویی‌های استعاری و حرف‌های مهمی که انیمه Attack on Titan درگیر آن‌ها شده است، همچنان یکی از دلایل موفقیت آن را باید انجام درست بسیاری از کارهای ساده توسط تیم سازنده دانست. اتک آن تایتان همچنان روی بخش‌های کلیدی داستان وقت می‌گذارد و شخصیت‌ها طی دقایق این اثر مشغول انجام کارهایی هستند که می‌شود روند آن‌ها را درک کرد.

وقتی یک سریال به آخرین قسمت‌های خود می‌رسد، بیننده خود به خود انتظار توجه حداکثری سازندگان به جزئیات را دارد. چون وجود نکات جزئی درست در بخش‌های مختلف، این احساس را به مخاطب می‌دهد که مدت‌ها مشغول دنبال کردن اثری محترم و دارای برنامه‌ریزی داستانی بوده است؛ نه قصه‌ای که صرفا یک روز شروع شد و یک روز باید به پایان برسد.

جزئیات می‌توانند خود را در بخش‌های مختلفی از قصه‌گویی نشان دهند؛ چه موقع به تصویر کشیدن گذشته‌ی هولناک یمیر به‌عنوان یک برده و چه در دل مبارزه‌ای که بین راینر و ارن می‌بینیم. برای نمونه وقتی روند طبیعی مبارزه ارن را به روی زمین می‌رساند و او تحت فشار قرار می‌گیرد، استفاده‌ی وی از قدرت تایتان War Hammer سبب می‌شود که به شکل قابل قبول از مهلکه بگریزد. شناختی که از قدرت سلاح گرم قرارگرفته در کنترل گابی و قدرت او در کار با اسلحه داریم، سبب می‌شود که دقت شلیک او به ارن را بتوان باور کرد. این حقیقت که زیک تمرین زیادی برای پرتاب و دریافت توپ داشت، فرود آمدن سر ارن روی دست او را باورپذیر جلوه می‌دهد.

به‌سادگی می‌بینیم که روند طی‌شده برای یک سکانس پرتنش به‌لطف تکیه به شناخت مخاطب از شخصیت‌های مختلف، اصلا غیرمنطقی و مسخره نمی‌شود. در نتیجه داستان‌گویی به خوبی جلو می‌رود و تماشاگر را همراه‌با خود نگه می‌دارد. البته که این وسط تجربه‌ی مخاطب با نقاط قوتی مثل تدوین عالی، استفاده‌ی درست از موسیقی و عملکرد بسیار خوب تیم صداگذاری شکل می‌گیرد. اما انقدر انیمه‌ی مورد بحث را بارها طی بررسی اپیزودهای قبلی از این جهات مورد ستایش قرار داده‌ایم که تاکید روی نکات مثبت آن شاید فقط تکرار مکررات باشد.

آنی لئون‌هارت در بخش دوم فصل پایانی انیمه Attack on Titan (سریال اتک آن تایتان)

آثار فانتزی قدرتی ویژه در به تصویر کشیدن واقعیت دارند. چون می‌توانند براساس قوانین جهان خود و قدرت‌های شخصیت‌های آن، در بعضی از مواقع حتی فراتر از یک اثر واقع‌گرایانه به نمایش برخی از حقایق تلخ بپردازند. اتک آن تایتان با سکانس‌های مربوط‌به سفر ارن و زیک به گذشته موفق به انجام این کار می‌شود؛ همان بخشی از داستان که محتوای اصلی آن در تضاد کامل با آهنگ تیتراژ آغازین قرار می‌گیرد.

تلخی داستان یمیر و فرزندهای او یادآور این حقیقت است که در جامعه‌ی نابرابر، حتی دسترسی به قدرت فراوان هم خیلی‌ها را از بردگی رها نمی‌کند

در تیتراژ آغازین قسمت‌های بخش دوم فصل چهارم انیمه Attack on Titan می‌شنویم که شخصیت ادعا می‌کند: «همواره فقط می‌خواستم کارهای درست را انجام بدهم. قسم می‌خورم که هرگز نمی‌خواستم پادشاه شوم. فقط می‌خواستم جان تو را نجات دهم. قسم می‌خورم که نمی‌خواستم چاقو را به‌دست بگیرم».

این ادعا ما را به یاد بسیاری از تحلیل‌ها درباره‌ی چرایی تبدیل شدن یک فرد عادی به فلان شخص خطرناک می‌اندازد. خیلی‌ها دوست دارند که با تحلیل بخش به بخش گذشته‌ی یک نفر، دیگران را تبدیل به اصلی‌ترین افرادی کنند که او را به وضعیت فعلی رساندند. هیچ‌کس هم این‌جا منکر نقش داشتن افراد غلط در آسیب دیدن جدی اشخاص مختلف نیست. اما شدت تاکید بسیاری از انسان‌ها روی همین موارد انگار سبب می‌شود که به اشتباه بخواهیم نقش شخص و تصمیم‌گیری‌های او در زندگی خود را فراموش کنیم.

در اتک آن تایتان، ارن یگر در ارتباط با پدر، عملا رقم‌زننده‌ی برخی از اصلی‌ترین اتفاقاتی است که او را به شرایط فعلی رساندند. خیلی از ما به اشتباه به‌دنبال پیدا کردن دلایل تغییر کردن او بودیم. می‌خواستیم بدانیم که چه اشخاصی و چه اتفاقاتی آن پسرک کنجکاو فصل اول را انقدر سیاه کردند. ولی در بسیاری از مواقع، جنایتکار دقیقا با برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های شخصی خود مشغول جنایت شده است؛ شاید برخلاف یمیر و فرزندهای او که تنها زیر نظر یک دیوانه‌ی دیگر، به بردگی گرفته شدند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده