// یکشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۵۹

نقد انیمیشن اژدهای آرزو (Wish Dragon) | داستان غول چراغ جادو

انیمیشن Wish Dragon «اژدهای آرزو»، محصول مشترک آمریکا و چین همان قصه‌ی معروف غول چراغ جادو را صرفا با اندکی تفاوت ظاهری تحویل مخاطب داده است. آیا این باعث می‌شود که تماشاگر از اثر لذت نبرد؟

شروع انیمیشن Wish Dragon بسیار ساده، قابل لمس و زیبا است. زیرا به سرعت یک سؤال را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند و سپس بدون اغراق، دشوار به نظر آمدن شرایط برای دو بچه را به تصویر می‌کشد. بعد در مونتاژی دیدنی و بدون استفاده‌ی آن‌چنانی از دیالوگ‌ها، نشان می‌دهد که چگونه دین و لی نا تبدیل به دوست و همراه یکدیگر شدند. هرچه‌قدر هم که شرایط زندگی و جهان پیرامون می‌توانست در حالت عادی غیر ایده‌آل به نظر بیاید، دو کودک یکدیگر را داشتند و همین کافی بود. اما اوضاع به این شکل نمی‌ماند.

افتتاحیه‌ی مناسب نمی‌تواند کل بار قصه‌گویی اثر را به دوش بکشد؛ مخصوصا به این خاطر که تیم سازنده شدیدا به تقلید واضح از روی عناصر آشنا در داستان‌های کلاسیک پرداخته است. بدون تعارف بخش قابل توجهی از این قصه همان انیمیشن Aladdin را به یک شهر مدرن آسیایی می‌آورد. برای درک بهتر ماجرا صرفا در ذهن خود یاسمن و علاءالدین را به ترتیب تبدیل به لینا و دین کنید و به‌جای غول چراغ جادوی آبی‌رنگ، یک اژدهای صورتی را داخل قوری چای چینی بگذارید. پس پربیراه نیست اگر بپذیریم که هر مخاطب بزرگ‌سال یا حتی نوجوان پس از چند دقیقه می‌تواند تقریبا کل قصه‌گویی انیمیشن Wish Dragon را به‌سادگی پیش‌بینی کند.

اژدهای صورتی در حال تلاش برای شنیدن آرزوی پسر در انیمیشن Wish Dragon

شوربختانه حتی همین رنگ‌آمیزی مجدد طرح قدیمی نیز به شکل بسیار سطحی در انیمیشن Wish Dragon انجام شده است. مثلا به‌عنوان اثری که به خانواده‌ی چینی می‌پردازد، محصول نام‌برده طبیعتا می‌توانست مقداری از فرهنگ، سبک زندگی و حتی مدل‌های داستان‌گویی مرسوم این کشور را به نمایش دربیاورد؛ تا مخاطب احساس کشف یک قصه‌ی آشنا از زاویه‌ی دید متفاوت را داشته باشد. ولی وقتی اژدهای آرزو مطابق عادات اکثر محصولات انیمیشنیِ کاملا متعلق به هالیوود جلو می‌رود، سازندگان نهایتا موفق به ظاهرسازی شده‌اند.

Wish Dragon به‌عنوان یک محصول اورجینال معرفی شد؛ درحالی‌که ایده‌ی تازه‌ای ندارد و صرفا چند داستان کلاسیک بسیار شناخته‌شده را با تغییرات ظاهری سطحی تحویل مخاطب می‌دهد

در نتیجه اگر قیافه‌ی شخصیت‌ها و موارد ظاهری دیگر همچون تابلوهای شهر محل سکونت آن‌ها را تغییر بدهیم، انیمیشن اژدهای آرزو بدون هیچ تغییر قابل‌توجه می‌توانست راجع به شخصیتی آمریکایی در شهر نیویورک باشد. از آن سو خود قابل حدس بودن روند فیلم نشان می‌دهد که تیم سازنده هیچ اهمیت خاصی برای ایجاد چند تغییر به‌جا و معنی‌دار در داستان کلاسیک قائل نشده است.

ماجرا به این شکل نیست که هیچ‌کدام از مخاطب‌ها شانسی برای لذت بردن از یک مرتبه تماشای انیمیشن Wish Dragon نداشته باشند. زیرا در عین تاثیرگذاری منفی شدت آشنا به نظر آمدن همه‌جانبه‌ی اثر، باز هم قصه وظایف اصلی خود را به خوبی انجام داده است. تماشاگر به سرعت شخصیت را می‌شناسد، احتمالا مقداری به او علاقه‌مند می‌شود، بدون مشکل می‌فهمد که وی چه خواسته‌ای دارد و در همین حین درک می‌کند که کدام چالش‌ها مقابل دین قرار گرفته‌اند تا رسیدن پسر جوان به دوست دوران کودکی و دختر آرزوها را سخت کنند.

انیمیشن Wish Dragon و بچه ها مشغول تماشای تلویزیون در کنار یکدیگر

تازه نباید فراموش کرد که در دسترس بودن قابل‌توجه انیمیشن Wish Dragon برای مخاطب کودک به نفع آن تمام می‌شود. چرا که قطعا بینندگانی در سنین پایین‌تر وجود دارند که شاید هیچ‌کدام از منابع الهام اژدهای آرزو را نشناسند و این محصول عملا نخستین تجربه‌ی آن‌ها از داستان مورد بحث را رقم بزند. این وسط قطعا پررنگ بودن دوستی‌ها و پیام‌های اخلاقی مثبت فیلم‌نامه‌ی نوشته‌شده توسط کریس اپلهانس هم در نوع خود منجر به افزایش ارزش پخش انیمیشن Wish Dragon برای کودک شده است.

سازنده جلوی شعاری شدن غیر قابل تحمل اثر خود برای مخاطب هدف را می‌گیرد و با زمینه‌چینی قابل پذیرش به لحظات کلیدی می‌رسد. به همین خاطر با اینکه از همان ابتدا می‌دانیم چنین محصولی چگونه می‌خواهد قصه را جمع‌بندی کند، سکانس‌های متمرکز روی تغییر دادن تصمیمات کلیدی شخصیت‌ها توسط بیننده احساس می‌شوند.

اژدها صورتی و اعضای خانواده مشغول تماشای تلویزیون در انیمیشن Wish Dragon

اگر همراهی کلی بین مخاطب و داستان تکراری انیمیشن Wish Dragon شکل بگیرد، شوخی‌های جاگرفته در دل دیالوگ‌ها و تصویرسازی‌ها می‌توانند او را تا پایان نگه دارند. کارگردان با استفاده از حرکات فیزیکی اغراق‌آمیز اما نسبتا قابل باور شخصیت‌ها بارها موفق به نشاندن لبخند روی لب تماشاگر کودک می‌شود؛ همچنین با عناصر بامزه‌ی آشنا همچون نمایش کشف شدن خوراکی‌های روز توسط شخصیت قدیمی.

انیمیشن Wish Dragon هیچ دستاورد تازه‌ای ندارد و حتی نمی‌خواهد یک قدم متفاوت بردارد. تکرارهای قرارگرفته در آن هم از ویژگی ‌به‌خصوص یا تغییر قابل توجهی برخوردار نشده‌اند. اما عناصر اصلی آن محصولی را به وجود می‌آورند که بی‌خاصیت نیست و کار می‌کند؛ تا هم نتفلیکس یک اثر دیگر را به آرشیو عظیم خود بیافزاید، هم مخاطب کودک شبکه‌ی آنلاین بتواند سرگرم شود و هم اعضای خانواده‌ی بچه، زمان بد و غیر قابل پذیرشی را به اجبار با انیمیشن سپری نکنند.

دین مشغول اجرای کونگ فو در انیمیشن Wish Dragon نتفلیکس

محصول مشترک شرکت‌های بزرگ و ثروتمند همچون تنسنت، نتفلیکس و کلمبیا پیکچرز در برخی از سکانس‌ها واقعا کیفیت بالایی در انیمیشن‌سازی دارد و بعضی مواقع هم از این نظر کمی ناامیدکننده ظاهر می‌شود؛ لحظاتی که برای نمونه با محوریت جزئیات اندک تغییر حالات چهره‌ی بعضی از شخصیت‌ها فرعی، محدودیت بودجه‌ی اثر را درکنار فاصله‌ی قابل‌توجه آن با انیمیشن‌های هالیوودی پرخرج روز نشان می‌دهند. وقتی این جنس از مقایسه‌ها به شکل ناخواسته در ذهن بیننده ظاهر شوند، شباهت فراوان ساخته‌ی کریس اپلهانس به آثار دیگر نیز بیشتر به چشم می‌آید.

در آخر آن‌چه که فارغ از اکثر نکات مثبت و منفی دیگر کاری می‌کند که انیمیشن Wish Dragon یک سکانس واقعا ارزشمند داشته باشد و یک پیام اخلاقی کاملا شناخته‌شده را تحویل تماشاگر بدهد، وقت گذاشتن فیلم‌نامه روی معرفی چند کاراکتر است. هرچه‌قدر هم که این شخصیت‌ها کپی‌شده به نظر بیایند، باز نمی‌توان انکار کرد که فیلم بارها برای معرفی هرکدام و حتی معرفی کامل جنس ارتباط آن‌ها وقت گذاشت. به همین خاطر با اینکه مخاطب بزرگ‌سال بخش قابل توجهی از زمان تماشای اثر را احتمالا صرف به یاد آوردن منابع الهام آن می‌کند، ناگهان به خودمان می‌آییم و متوجه اهمیت دادن به پایان‌بندی قصه می‌شویم.

پس چه‌قدر حیف که سازنده ضرورت پرداختن به شخصیت‌ها را می‌دانست و نحوه‌ی انجام این کار را بلد بود، اما شدیدا از طراحی قصه و کاراکترهای واقعا اورجینال هراس داشت. بعید به نظر می‌رسد که کسی پس از دیدن انیمیشن Wish Dragon از آن متنفر شود. اما کم‌وبیش همه آن را به سرعت کاملا فراموش خواهند کرد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده