// یکشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۶

نقد فیلم پسرکشی

«پسرکشی» نام فیلمی به نویسندگی و کارگردانی محمدهادی کریمی است. این فیلم در جشنواره فجر سال ۹۸ اکران شد. در این مطلب نگاهی به این فیلم انداخته‌ایم.

محمدهادی کریمی پزشک، فیلم‌‌ساز، نویسنده و شاعر ایرانی است. او همچنین مدیر مسئول و صاحب امتیاز نشریات تصویر روز و سینما جهان است. همین‌طور او مدرس فیلمنامه‌نویسی و عضو شورای داوری و هیئت انتخاب جشنواره‌های فیلم فجر، کودک، مقاومت، یاس، سلامت و جشنواره‌های موضوعی دیگر بوده‌است. محمدهادی کریمی در فیلم‌های «زیر سقف دودی» و «بچه‌های ابدی» که هر دو ساخته پوران درخشنده هستند به‌عنوان مشاور فیلم‌نامه حضور داشته است.

کتاب شعر «برف و شیروانی داغ» در سال ۱۳۹۳ از او منتشر شده است. محمدهادی کریمی تا به امروز ۶ فیلم سینمایی ساخته است. از جمله این فیلم‌ها می‌توان به فیلم «برف روی شیروانی داغ» و فیلم «کمدی انسانی» اشاره کرد. ۵ فیلم قبلی محمدهادی کریمی فیلم‌های متوسط رو به ضعیفی بوده‌اند. فیلم جدید او «پسرکشی» نام دارد که یکی از ضعیف‌ترین کارهای او به‌حساب می‌آید. دلیل اصلی ضعیف بودن این فیلم، ضعف زیاد فیلم‌نامه است. در این فیلم بازیگرانی از قبیل ژاله صامتی، بهاره کیان افشار و لیلا زارع بازی می‌کنند. دلایل ضعیف بودن این فیلم را در ادامه بررسی خواهیم کرد. داستان فیلم در مورد خانواده‌ای است که پدر خانواده به‌دلیل اینکه همسرش پسردار نمی‌شود زن دیگری می‌گیرد.

در ادامه به بررسی این فیلم می‌پردازیم که داستان فیلم را لو خواهد داد.

گلوریا هاردی در نمایی از پسرکشی

ایده فیلم تکراری است و نویسنده هیچ تلاشی نکرده است تا از این ایده تکراری داستانی متفاوت خلق کند

 ایده فیلم تکراری است و نویسنده هیچ تلاشی نکرده است تا از این ایده تکراری داستانی متفاوت خلق کند. ایده فیلم در مورد پدری است که پسر می‌خواهد و زنی که پسردار نمی‌شود. ایده تکراری که بارها دیده‌ایم. اما راه‌حلی که برای متفاوت کردن این فیلم وجود داشت این بود که نویسنده داستانی متفاوت با آنچه بیننده حدس می‌زند را خلق کند. اما متاسفانه چنین کاری صورت نگرفت ه است و ما با فیلمی تکراری، قابل پیش‌بینی و خسته‌کننده مواجه هستیم. یکی دیگر از عواملی که می‌توانست فیلم را جذاب کند خلق شخصیت‌هایی ویژه با رفتاری خاص خودشان بود. اما این اقدام هم در فیلم صورت نگرفته است. بازیگران فیلم هم همگی بازی‌هایی متوسط را از خود ارائه داده‌اند که در جاهایی از فیلم خسته‌کننده هم می‌شوند. البته زیاد تقصیر را نباید به گردن بازیگران انداخت. زیرا وقتی شخصیتی زیاد خوب نوشته نشده است با احتمال زیادی بازیگر هم نمی‌تواند آن را خوب از آب درآورد. از همان ابتدا پلان‌هایی در فیلم قرار داده شده است که تصنعی است و کوچک‌ترین همدردی‌ای را در مخاطب برنمی‌انگیزد. این روند تقریبا تا انتهای فیلم ادامه پیدا می‌کند.

فیلمنامه در نقطه‌ای از فیلم راوی داستان را عوض می‌کند و راوی را از زن به پسر این زن تغییر می‌دهد. با این ترفند نویسنده رازهایی را به‌وجود می‌آورد که پسر از آن‌ها بی‌اطلاع است و همین رازها داستان را پیش می‌یرد. اما سؤال اینجا است که آیا می‌توان زاویه دید را در داستان هرگونه که می‌خواهیم تغییر دهیم؟ آیا نباید منطق خاصی را دنبال کنیم؟ در این فیلم داستان به ناگاه پرش زمانی می‌کند و با این پرش زمانی زاویه دید را هم تغییر می‌دهد و با پسر خانواده همراه می‌شود. در اینجا سؤال پیش می‌آید که اگر قسمت ابتدایی فیلم، یعنی جایی که راوی داستان زن است را حذف کنیم آیا به فیلم لطمه‌ای می‌خورد؟ جواب این سؤال منفی است. آیا نویسنده واقعا به چنین مسائلی ناآگاه بوده است یا اینکه تنها برای افزایش زمان فیلم این‌کار را انجام داده است.

ژاله صامتی در نمایی از پسرکشی

«پسرکشی» در همراه کردن مخاطب با خود ناموفق است. علت این موضوع هم وجود داستانی کم‌رمق و کسل‌کننده است

«پسرکشی» در همراه کردن مخاطب با خود ناموفق است. علت این موضوع هم وجود داستانی کمرمق و کسلکننده است. مشکل اصلی فیلم «پسرکشی» داستان آن است. داستان فیلم بدون دلیل به دو زمان گذشته و حال تقسیم شده است. درحالی‌که به‌راحتی می‌شد زمان گذشته را از فیلم حذف کرد تا هم ماجرای رازآلودی که در زمان حال وجود دارد مهیج‌تر شود و هم ریتم فیلم تندتر شود. وقتی می‌توان حوادث مهم گذشته را در فیلم، به‌صورت خاطره‌ای از زبان شخصیت‌ها شنید و دید چه دلیلی دارد که فیلم را به زمان گذشته و حال تقسیم کنیم؟ اینکار فیلم را از ریتم می‌اندازد و حوصله مخاطب را سر می‌برد. بخصوص اگر روایتمان هم مهیج و جذاب نباشد. 

شاید تنها نکته مثبت فیلم این باشد که وقتی معلوم می‌شود استخوان‌های پیدا شده برای دو مرد هستند که در دعوای با یکدیگر کشته شده‌اند شخصیت پسر تصمیم می‌گیرد حقیقت ماجرا را به رسانه‌ها نگوید و موضوع را آنچنان که مطابق با تصورات افکار عمومی است جلوه دهد. تصورات افکار عمومی هم چیزی نیست جز وجود عشقی جاودان. این فیلم بیان می‌کند: وقتی می‌توان از حادثه‌ای ناگوار که در گذشته اتفاق افتاده است و بیان حقیقت آن کمکی به کسی نمی‌کند ماجرایی زیبا ساخت چه لزومی دارد بر حقیقت ماجرا تاکید کرد؟ البته این موضوعی که بیان شد در مورد موارد اساسی‌ای که پی بردن به حقیقتشان بر عده زیادی تاثیر می‌گذارد صدق نمی‌کند.به جز بازی‌های نسیم ادبی و فرخ نعمتی که خوب است هیچکدام از بازی‌های دیگر فیلم چنگی به دل نمی‌زند. دلیل اصلی این موضوع هم ضعیف بودن شخصیت‌پردازی‌ها است. برای مثال استفاده از گلوریا هاردی در این فیلم چه لزومی داشت؟ همان یک صحنه‌ای که در فیلم بازی می‌کند در گفتن دیالوگ‌ها مشکل دارد. چرا نباید کارگردان متوجه این ضعف شود یا چشم خود را روی این موضوع ببندد؟

این فیلم به ما یادآوری می‌کند سینمای ایران کارگردان‌ها و نویسنده‌هایی دارد که نمی‌دانند چگونه باید حرف خود را در فیلم بیان کنند. این افراد سرمایه‌های زیادی را برای فیلم‌های خود هدر می‌دهند و در انتها هم فیلم‌هایشان فراموش می‌شوند. آن‌ها شاید حرف خوبی برای گفتن داشته باشند اما به‌خاطر اینکه روی نحوه بیان و به تصویر کشیدن آن تسلط ندارند نمی‌توانند نتیجه خوبی به‌دست آورند. ای کاش وقتی یک فیلم ضعیف می‌ساختند برای مدتی بر روی دلایل ناکامی آن فکر می‌کردند و برای برطرف کردن ضعف‌های خود تلاش می‌کردند. محمدهادی کریمی یکی از این افرادی است که در موردشان توضیح دادیم. به امید روزی که تمام این افراد به مشکلات کارهای خود پی‌ببرند و برای رفع آن‌ها تلاش کنند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده