// شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۵۹

نقد فیلم Don't Worry, He Won't Get Far on Foot

فیلم Don't Worry, He Won't Get Far on Foot با بازی ستارگانی چون جونا هیل، رونی مارا و واکین فینیکس که گاس ون سنت را در مقام کارگردان دارد، یکی از درام‌های مهم، آرام‌سوز و دیدنی ۲۰۱۸ است.

فیلم جدید گاس ون سنت، داستان واقعی زندگی مردی را به تصویر می‌کشد که در ابتدا درون یک تصادف نابود شد و بعد، فرصتی برای شروع دوباره پیدا کرد

در میان آثار فوق‌العاده‌ی هنری یا بلاک‌باسترهایی که هر کدام با شیوه‌های مخصوص به خودشان رکوردهای فروش را جابه‌جا می‌کنند، هنر هفتم هر سال با فیلم‌هایی هم روبه‌رو می‌شود که در جایی مابین این هیاهو، قصه‌شان را به طرز شیرینی تحویل‌مان می‌دهند و آن‌قدر هم نکات مثبت دارند که اشکالات‌شان جلوی لذت بردن تماشاگران جدی‌تر سینما از آن‌ها را نگیرد. فیلم‌هایی که تجربه‌های منحصر به فردی نیستند، در فصل جوایز هم آن‌چنان به چشم نمی‌خورند و برای سودآوری نیز ساخته نشده‌اند. آن‌ها وجود دارند تا دنبال‌کنندگان پروپا قرص هنر هفتم در یک زمان دوساعته‌ی دوست‌داشتنی نگاه‌شان کنند و بعد از کمی فکر درباره‌ی هویتی که داشتند، درون ذهن خود آن‌ها را به لیست فیلم‌های لایق تماشایی که دیده‌اند بیافزایند. Don't Worry, He Won't Get Far on Foot، فیلم جدید کارگردان لایق احترامی که پیش‌تر با Good Will Hunting و Milk دو بار نامزدی اسکار بهترین کارگردانی سال را به چنگ آورده است، چیزی نیست جز یکی از همین فیلم‌های دیدنی، آرامش‌بخش، اشکال‌دار و در نوع خود پراهمیت. فیلمی که با رعایت صحیح بسیاری از کهن‌الگوهای آشنای سینمایی و ترک انداختن به وجود آن‌ها در برخی اوقات، به روایت قصه‌ای واقعی درباره‌ی یک طنزپرداز دوست‌داشتنی می‌پردازد؛ جان کالاهان یا فردی که زندگی‌اش بعد از نابود شدن، تازه فرصت شروع را پیدا کرد.

Don

Don

کالاهان به عنوان یک کارتونیست و طنزپرداز نسبتا شناخته‌شده، فردی دائم‌الخمر بود که بعد از تصادف دهشتناکش فکر می‌کرد دیگر زندگی بی‌معنایی خواهد داشت ولی با پشت سر گذاشتن اعتیادش حتی به ورای داشته‌هایش در زمان گذشته دست پیدا کرد. گاس ون سنت برای اجرای نقش او از واکین فینیکسی بهره می‌برد که به تنهایی جزئیات نقش را افزایش داده است و حتی برای یک ثانیه از فرم ایده‌آل و درگیرکننده‌اش فاصله نمی‌گیرد. اجرای فینیکس در نقش کالاهان خالی از نقص جلوه می‌کند و حتی گاهی اوقات، او را مشخصا به سطحی بالاتر از شخصیت ترسیم‌شده درون فیلم‌نامه می‌رساند. اما این وسط مهم‌ترین ابزار برای بیان زندگی کالاهان، کارگردانیِ هوشمندانه‌ی ون سنت است که از واقع‌گرایی‌هایی بی‌نهایت و رسیدن به مرز فیلم‌های داستانی و مستند در تعداد مشخصی از سکانس‌ها، به فرمی عالی برای روایت قصه‌اش می‌رسد. فرمی نسبتا بدون نظم که سعی می‌کند بیشتر به شخصیت بپردازد و رخدادها را نه بر اساس ترتیب زمانی‌شان که بر پایه‌ی نحوه‌ی مرتب شدن آن‌ها در ذهن چنین انسان پخته‌شده‌ای نشان‌مان دهد. مثلا در همان اوایل فیلم سکانسی وجود دارد که در آن کالاهان موقع حرکت با ویلچر الکتریکی‌اش به روی زمین پرتاب می‌شود و عده‌ای نوجوان می‌آیند و سعی می‌کنند او را دوباره روی ویلچرش بگذارند. این لحظه در نگاه مخاطب بدون شک در قامت سکانسی پرشده از ناامیدی و آزاردهنده ظاهر می‌شود و کالاهان را هم به عنوان یک فرد بازمانده از حرکت و متوقف در زندگی نشان می‌دهد.

انسانی که دیگر توانایی‌های قبلی‌اش را ندارد و عملا باید زندگی نباتی داشته باشد. اما اندکی بعد کارگردان به سراغ قسمت‌های آغازین ماجرا می‌رود و کالاهان را روی دو پایش نشان می‌دهد. یک شخصیت الکلی و کم‌ارزش که دنیایش بر پایه‌ی وقت گذراندن مطلق پیش می‌رود و پس از نابودی، کنار آمدن با مشکلش و کنار گذاشتن الکل، استعدادهایش را پیدا می‌کند. در انتهای فیلم، گاس ون سنت مجددا ادامه‌ی همان سکانس ابتدایی را که در آن کالاهان از روی ویلچرش افتاده بود به تصویر می‌کشد. این‌گونه که پسرهای نوجوان او را از روی زمین بلند می‌کنند، به روی ویلچرش می‌نشانند، با او حرف می‌زنند و طنزپردازی‌های تصویری‌اش را به باد تعریف و تمجید می‌گیرند. این‌جا نگاه مخاطب به همان تصویری که بار اول آزاردهنده به نظر می‌رسید، ستایش‌محور می‌شود و فیلم‌ساز نادرستی قضاوت بیننده را به رخ او می‌کشد. اگر می‌خواهید بهتر از قبل چرایی جذابیت اثر در ارائه‌ی محتوایش را درک کنید، کافی است همین‌قدر بدانید که Don't Worry, He Won't Get Far on Foot با روایت گسترده و خاص داستانش، انواع و اقسام چنین زیبایی‌هایی را درون خود جای داده است.

Don

فیلم همواره هم در حفظ فرمت ایده‌آل خود موفق نیست و بعضی مواقع جنس معناسرایی‌ها و روایتش را گم می‌کند

البته متاسفانه باید پذیرفت که فیلم همواره هم در حفظ فرمت ایده‌آل خود موفق نیست و بعضی مواقع جنس معناسرایی‌ها و روایتش را گم می‌کند. طوری که ممکن است این حرکت‌های مداوم مابین برخی از جنس‌های داستان‌گویی سینمایی، باعث فاصله گرفتن اندک برخی بیننده‌ها از آن هم بشود و کاری کند که نتوان روایت قصه در آن را نیز کاملا ستایش کرد. همچنین وجود اشکالاتی مانند عدم پردازش تمام عناصر تاثیرگذار در داستان و وجود نداشتن ابزارهایی قابل درک برای توضیح آن، باعث می‌شود که چه سطح شخصیت‌پردازی و چه قدرت هم‌ذات‌پنداری فیلم به نوعی کاهش بیابند و اثر نتواند از همه‌ی پتانسیل‌های خود، بهترین بهره را ببرد. نمونه‌ی چنین چیزی را هم می‌توان در ذات کارتونیست و طنزپرداز کالاهان دید که در هیچ‌جایی از فیلم، ریشه‌ی درستی از آن نمایش داده نمی‌شود و همیشه بیننده را از این نظر، اذیت می‌کند. چون ما هرگز درون‌ریزی‌های جان را انقدر نمی‌شناسیم که بفهمیم چرا یک روز روی ویلچر قلم به دست گرفت و شروع به نقاشی کرد. همین هم سبب می‌شود که کنشِ او در داستان، آن‌قدرها اثرگذار جلوه نکند و فارغ از ماهیت جذب‌کننده‌اش، فایده‌ای مبنی بر کاهش فاصله‌ی مخاطب از اثر ون سنت، نداشته باشد.

Don

دیالوگ‌نویسی‌های عالی و شیمی‌های خواستنی حاضر در Don't Worry, He Won't Get Far on Foot هنگام ترکیب با اجراهای فوق‌العاده‌ی جونا هیل و واکین فینیکس و نقش‌آفرینی‌های فرعی راضی‌کننده‌ای همچون بازی‌های رونی مارا و جک بلک در فیلم، تاثیر به‌سزایی در شکل‌گیری بسترهای داستان‌گویی آن دارند و در کنار پرداخت قابل قبول فیلم‌ساز به تمامی کاراکترهای اصلی و فرعی، به خوبی تماشاگر را با قصه همراه می‌کند. همچنین طراحی ساده اما جذب‌کننده‌ی محیط‌ها و لباس‌ها در ساخته‌ی ون سنت تبدیل به دلیلی برای دوست داشتن آن شده‌اند و در عین حال فیلم‌برداری، میزانسن و دکوپاژهای فیلم هرگز آن‌قدر قدرتمند نیستند که بخواهند در ذهن بیننده حکم یک نقطه‌ی قوت بسیار پررنگ را پیدا کنند. هرچند که این حتی برای یک ثانیه به معنی پایین‌تر از حد استاندارد بودن‌شان نیست و صرفا به عدم اثرگذاری جدی آن‌ها در بالا بردن سطح تجربه‌ی خلق‌شده در ساخته‌ی مورد بحث اشاره دارد.

برخورد احساسی، محترمانه و صمیمانه‌ی فیلم‌ساز با تمام شخصیت‌ها، رخدادها و حتی لوکیشن‌های حاضر در فیلمش، این احساسات را به مخاطب نیز منتقل می‌کند و به او اجازه و بعد جرئت نفس کشیدن در جایگاه شخصیت‌های فیلم و بعدتر در میان آن‌ها را می‌دهد. از این جهت که در ابتدای کار درد کشیدن‌های کالاهان و دغدغه‌های پیش پا افتاده و قابل لمسش مخاطب را در چنگ خود می‌گیرند و سپس تاثیرگذاری همه‌چیز روی شکل و معنای زندگی او، ما را از هم‌ذات‌پنداری با کاراکتر به همراهی با کاراکتر می‌رساند. پیشرفتی هیجان‌انگیز که بیننده را در جمع‌ها و صحبت‌ها و دغدغه‌های آدم‌های مقابل دوربین دخیل می‌کند و ورای لبخند زدن یا بغض کردن، حسی برآمده از تعلق به جهان آن‌ها را با ما به اشتراک می‌گذارد. و از آن‌جایی که این جهان دنیای واقعی خودمان است، چنین حسی شدیدا می‌تواند تماشاگر را غرق فیلم کند.

Don

احساس‌گرایی جذاب و به‌جای فیلم‌ساز در خلق اثر، ما را به آرامی به درون دغدغه‌ها، بحث‌ها و دنیای واقعی شخصیت‌ها می‌برد

بزرگ‌ترین درس و آورده‌ی محصول سینمایی جدید گاس ون سنت، نگاه متوازن و بی‌قضاوت او به رخدادی است که شدیدا قضاوت‌خیز به نظر می‌رسد. رخدادی که یک نفر می‌تواند آن را به عنوان فاجعه‌ای تلخ و دهشتناک نگاه کند و تصویری زجردهنده از آن بکشد و یک نفر می‌تواند از آن حماسه‌ای بسازد که انگار همگان را به تجربه‌ی چنین رخداد تلخی دعوت کرده است. ولی ون سنت هم بدی‌ها، هم خوبی‌ها، هم تلخی‌ها و هم شادی‌هایی را که در پس تک‌تک اتفاقات حاضر در داستان واقعی‌اش وجود دارند، بی کم‌وکاست روی پرده‌ی نقره‌ای می‌برد و از مخاطب نه انتخاب یکی از این دو جلوه که پذیرش کل آن را می‌خواهد. پذیرش این که یک تصمیم درست می‌توانست کالاهان را روی پاهایش نگه دارد و آینده‌ای متفاوت را برای وی خلق کند و پذیرش این که نگرفتن همان تصمیم او را به شکست مطلق و تصمیم‌گیری تازه‌ای رساند که شاید بزرگ‌ترین هدیه از سوی کائنات را تقدیمش کرد. همین‌قدر غیر ایده‌آل، همین‌قدر باورپذیر، همین‌قدر غیر قابل فهم، همین‌قدر خالی از دستورات تغییرناپذیر و همین‌قدر یادآور زندگی حقیقی.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده