بررسی بازی UNBEATABLE؛ شورش بیت ها
چهار سال پیش بود که استودیو D-Cell Games کمپین کیکاستارتری برای یک پروژه ماجراجویی ریتمیک راه انداخت. هدف این کمپین جمع آوری ۵۵ هزار دلار بود و این پروژه توانست تنها در پانزده ساعت این رقم را به دست آورد.
در نهایت، پس از اتمام این کمپین یک ماهه، مبلغ ۲۶۷ هزار دلار جمع شد تا این پروژه به موفقیت عظیمی دست بیابد و تیم سازنده بتواند موارد بیشتری در بازی جای دهد و با دست بازتری به سراغ توسعه آن برود.
حال در آخرین ماه از سال ۲۰۲۵، این پروژه با نام Unbeatable روی پلی استیشن 5، ایکس باکس سری ایکس | ایکس باکس سری اس و کامپیوتر عرضه شده است. در این نوشته بررسی خواهیم کرد که آیا این پروژه توانسته است مطابق انتظارات عمل کند یا خیر.
بررسی این بازی روی کامپیوتر و با کد ارسالی ناشر صورت گرفته است.
داستان بازی از این قرار است که شما در نقش بیت، دختری با موهای صورتی قرار میگیرید. او در سرزمینی بیدار شده است که موسیقی جرم محسوب میشود؛ با این حال بیت با افرادی روبرو میشود که در نهایت یک گروه موسیقی تشکیل میدهند!
فرار کردن از دست پلیس راحت نیست و آنها همواره در تلاش برای کسب اطلاعات درباره بیت، دستگیر کردن او و تیمش هستند. مسئله بدتر اینکه بیت بیشتر با افرادی دوست میشود که آنها هم مجرم باسابقه محسوب میشوند!
با اینکه پلیس به دنبال شناسایی او و گذشتهاش است، اما خود بیت هم در ابتدا موارد زیادی از گذشته به یاد نمیآورد. با گذشت زمان به صورت قطرهچکانی با اطلاعات بیشتری از بیت روبرو میشویم و بازی سعی میکند پردازش بهتری از شخصیت او و گذشتهاش شکل دهد.
درباره خط داستانی، باید اظهار کرد بازی به هیچ وجه نمیتواند داستان خوبی منتقل کند و حفرههای زیادی وجود دارند که توسط داستان بازی پر نمیشوند. البته هرکدام از شخصیتهای بازی به طور جداگانه پردازش خوبی دارند و میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد.
غیر از بیت، با کوئِیوِر (Quaver) روبرو میشویم که دختر اعضای یک بَند قدیمی است. او واقعا شبیه به کودکی دوازده ساله عمل میکند و حس همزادپنداری خوبی بین او و بازیکن شکل میگیرد. دو عضو مهم دیگر داستان، ترِبل (Treble) و کلِف (Clef) هستند.
این دو نفر در واقع دوقلویی هستند که به خاطر پخش و اجرای موسیقی، بارها به زندان میافتند. این دو شخصیت هم پردازش خوبی دارند و تربل به خوبی نقش برادر آرامتر و کلف نقش خواهر عصبانی را اجرا میکند و کنش بین این شخصیتها به خوبی صورت میگیرد.
دیالوگهای بازی به طرز ماهرانهای نوشته شدهاند و بار طنز خوبی با خود حمل میکنند. از بازی با کلمات گرفته تا بگو مگو بین شخصیتها و حتی افکار بیت با خودش، در بیشتر موارد دیالوگها شما را ناامید نمیکنند و برای لحظاتی لبخند به لب شما میآورند.
اما بازی نتوانسته است از این موارد به خوبی بهره ببرد و همانطور که گفته شد، حفرههای زیادی در داستان وجود دارند. نحوه روایت داستان و فواصل بین اتفاقات گاهی نامفهوم هستند و به یکباره شاهد جهش بزرگی هستیم که دلیل دیگری برای نامفهوم بودن داستان است.
در نتیجه، بخش داستانی ناامیدی بزرگی برای بازیکنان رقم میزند و خود داستان - با وجود دیالوگهای جالب و شخصیتپردازی مناسب - به هیچ وجه نمیتواند مایه رضایت بازیکنان شود. این قضیه به تنهایی برای یک بازی داستانی ضعف بزرگی محسوب میشود.
گیمپلی بازی از دو بخش تشکیل شده است: یک بخش مربوط به مبارزات و صحنههای ریتیمک، و بخش دیگر مربوط به کاوش و ماجراجویی در محیط بازی. طبیعتا در بخش کاوش دست بازیکن بازتر است و میتواند بازی را به روش خود تجربه کند.
برای نمونه، ممکن است با شخصیت دیگری صحبت کنید، متوجه شوید که باید به نقطه دیگری بروید و حال فرصت داشته باشید در محیط بگردید تا به آن نقطه برسید یا مستقیم به سمت آن هدف بروید. در این بین مینیگیمها، مراحل فرعی و مبارزات هم بخش مرتبط با صحنههای ریتمیک هستند.
در بخش ریتمیک، بازیکن تنها نیاز به فشردن دو دکمه دارد. شاید در ظاهر این بخش آسان به نظر برسد، اما با گذشت زمان این صحنهها پیچیدهتر میشوند و حتی برای همین دو کارکرد به ظاهر ساده هم به مشکل خواهید خورد!
این صحنهها به خوبی طراحی و تنظیم شدهاند و چالش خوبی برای بازیکن ارائه میکنند. بازی پنج درجه سختی هم دارد و سطحهای دشوارتر آن واقعا دیوانهکننده هستند! خوشبختانه میتوان ریتم بیتها را تنظیم کرد تا در صورت دشواری، بازیکن بتواند با بازی هماهنگ شود و تجربه شخصیتری داشته باشد.
غیر از بخش داستانی، بخش آرکید هم وجود دارد که طی آن بازیکنان میتوانند موسیقی دلخواه خود را پخش کنند و از گیمپلی بازی لذت ببرند؛ که احتمالا برای طرفداران بازیهای ریتمیک این بخش دلچسبتر خواهد بود و بارها به سراغ آن خواهند رفت.
بخش آرکید موسیقیهای زیادی دارد و هر قطعه هم چندین درجه سختی دارد؛ در نتیجه، طرفداران اینگونه آثار میتوانند بارها خود را به چالش بکشند و به انواع قطعات موسیقی گوش بسپارند که نکتهای مثبت است.
بخش ماجراجویی بازی یکی دیگر از نقاط ضعف آن است. در خیلی از موارد ممکن است در نقشه بازی گم شوید و ندانید به کجا بروید، یا در محیطهای تکراری کاوش کنید و از همه بدتر پلتفرمینگ بازی بسیار آزاردهنده است؛ طوری که بارها به زمین میافتید و مجبور میشوید دوباره مسیری را طی کنید.
مراحل فرعی بازی هم آنچنان عمیق نیستند و نه دستاورد خاصی دارند و نه طراحی آنها گیرا است. البته بازی مینیگیمهای متنوعی دارد که از نکات مثبت این بخش به حساب میروند و بازیکن میتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
برای نمونه، یکی از مینیگیمهای بازی سرو کردن نوشیدنی برای مشتریان است. مینیگیمی شبیه بیلیارد وجود دارد و یک نمونه دیگر هم بیسبال بازی کردن است و باید به صورت ریتمیک به پرتاب توپها پاسخ دهید. این تنوع حس خوبی به بازیکن منتقل میکند.
در جمعبندی بخش گیمپلی، باید گفت Unbeatable توانسته است به خوبی بخش ریتمیک را طراحی کند و بازیکنان این دست آثار از آن لذت خواهند برد. تنوع مینیگیمها و وجود بخش آرکید هم مزید بر علت شدهاند تا این بخش بیشتر بدرخشد.
همچنین امکان تنظیم ریتم بازی به صورت دلخواه و وجود پنج درجه سختی باعث میشود بازیکنان تازهکار هم بتوانند از پس بربیایند؛ یا افراد حرفهای بتوانند بیش از پیش خود را به چالش بکشند. حتی حالت No Fail Mode هم وجود دارد که در آن دیگر بازیکن گیم اور نمیشود و با وجود اشتباهات زیاد میتواند در بازی به پیش برود.
اما بخش ماجراجویی و به خصوص پلتفرمینگ آنچنان جذاب و گیرا نیستند و در مدت کوتاهی بازیکن را خسته خواهند کرد. داستان نامفهوم بازی هم کمکی به این بخش نمیکند و عملا بازیکن انگیزه زیادی برای تکمیل بخش داستانی ندارد.
بخش گرافیک بازی یکی دیگر از نقاط قوت آن است. سبک گرافیکی بازی بسیار یادآور سری Danganronpa است؛ محیطهای سه بعدی با شخصیتهای دو بعدی طراحی شده به شکل انیمه. خروجی این حرکت جسورانه بسیار مثبت است.
شخصیتها به تنهایی طراحی خوبی دارند و از نظر زیباییشناختی با شخصیتهای خوبی روبرو هستیم. محیطها هم از دامنه رنگی خوبی بهرهمند هستند. تضاد بین سبک طراحی شخصیت و محیط به دل بازیکن مینشیند و درعینحال حسی خلاقانه بین انیمه و بازی منتقل میکند.
از نظر فنی، بازی مشکلات زیادی ندارد و به راحتی اجرا میشود؛ اما گاهی اوقات در میانه مکالمهها، برخی دیالوگها صداگذاری نشدهاند. چه این اتفاق به خاطر باگ باشد و چه نبود صداگذاری، نتیجه جالب نیست و به یکباره در میانه گفتگو دیالوگی وجود ندارد؛ گویی برای لحظاتی از آن مکالمه فاصله میگیریم.
سوای مشکلات گفته شده، صداگذاری شخصیتها به خوبی صورت گرفته است و از صداگذاران خوبی استفاده شده است که توانستهاند ایفای نقش مناسبی داشته باشند و به کاراکترها روح خوبی منتقل کنند.
بازی قطعات موسیقی زیاد و متنوعی دارد و غیر از ترکهای مهمان، برخی قطعات به طور اختصاصی برای آن طراحی شدهاند. این موسیقیها شور و شوق مناسبی در بازیکن ایجاد میکنند و همان چیزی هستند که از یک بازی ریتمیک انتظار دارید.
در مجموع باید گفت UNBEATABLE با وجود تمامی مشکلاتش در بخش داستانی، ارزش تجربه زیادی برای طرفداران آثار ریتمیک دارد؛ به خاطر دامنه بالای موسیقیها و صداگذاری مناسب، گیمپلی چالشبرانگیز و طراحی خوب گرافیکی و شخصیتها. در واقع اگر بخش ماجراجویی و داستان بازی را فاکتور بگیرید، UNBEATABLE در دیگر بخشها به خوبی میدرخشد.
UNBEATABLE
نقاط قوت
- مینیگیمهای متنوع
- شخصیتپردازی مناسب
- موسیقیهای جذاب و پرشور
- دیالوگهای جالب و طنز مناسب
- طراحی زیبای کاراکترها و گرافیک بازی
نقاط ضعف
- داستان نامفهوم
- روایت داستانی پیچیده
- مشکلات مربوط به صداگذاری
- بخش ماجراجویی و پلتفرمینگ آزاردهنده