بررسی بازی Goodnight Universe | غُربتِ فضایی
وقتی بازی Before Your Eyes در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، استودیوی GoodbyeWorld Games بلافاصله بهعنوان یکی از استودیوهای مستقل آیندهدار در ذهنم جای گرفت؛ آن هم به یک دلیل خاص. آنها از تکنولوژی جالبی به نام Eye tracking یا ردیاب چشم (از طریق دوربین یا وبکم) برای داستانسرایی Before Your Eyes استفاده کرده بودند که هر پلک بازیکن میتوانست از چند دقیقه تا چند سال از خاطرات شخصیت اصلی را جلو ببرد. این رویکرد، همانقدر که در جنبهی روایی خلاقانه بود، همانقدر هم در به تصویر کشیدن گذر عمر، ترسناک و تأملبرانگیز عمل میکرد.
حالا اعضای ارشد همان تیم، تحت عنوان استودیوی جدیدی به نام Nice Dream کنار هم آمدهاند تا دقیقا با همان تکنولوژی، داستانی تازه با نام Goodnight Universe را روایت کنند. از آنجایی که روی نسخهی کنسولی به دوربین اختصاصی دسترسی نداشتم، تصمیم گرفتم پس از پایان بازی، سری به نسخهی پیسی بزنم تا چیزی از قلم نیفتد. همچنین به این علت که ردیابی چشم، جزئی کلیدی از تجربهی ایدهآل بازی است، به شما پیشنهاد میکنم که بازی را روی پلتفرمی تجربه کنید که به دوربین یا وبکم اختصاصی مجهز باشد.
بازی Goodnight Universe ما را در نقش آیزاک قرار میدهد؛ نوزادی که از ناکجا قابلیتهای ماورایی دارد و میتواند اشیای اطراف را با ذهنش به حرکت درآورد. داستان بازی با صدای لوئیس پولمن (Lewis Pullman) روایت میشود که عملکرد فوقالعادهای در بروز احساسات و هیجانات متناقض دارد و در عین حال، فردیت مستقل خود را بهعنوان راوی حفظ میکند. بیتعارف بگویم، میشود ساعتها پای صحبتهای راوی این بازی نشست.
بازی در نسخهی پیسی از همان ابتدا، چشمان شما را در حالت باز و بسته اسکن میکند، چهرهی شما را در حالت شادی و غم میسنجد و حرکات سر را هم ارزیابی میکند. البته همهی اینها به انتخاب بازیکن است و میتوانید درست مثل نسخهی کنسولی، بازی را بدون دوربین تجربه کنید. حالا شاید بپرسید که اصلا ردیابی چشم به چه کاری میآید و اگر میشود بدون دوربین بازی کرد، چه اصراری به تجربهی آن با دوربین است؟
درست مثل Before Your Eyes، پلک زدن در Goodnight Universe برای پیش بردن داستان ضروری است اما در اینجا به جای پلک واقعی، باید تریگر راست (R2) کنترلر را نگه داشته و رها کنید. به جای حرکات چهره برای خندیدن و گریستن، حرکات بالا و پایین استیک (Stick) چپ را دارید. در نهایت، پرتاب اشیا که با حرکت سر ممکن است، با نگه داشتن تریگر و رها کردنش همراه با تعیین جهت دلخواه از طریق استیک صورت میگیرد. متأسفانه همهی این جایگزینها، فرسنگها با تجربهی غرقکننده و عمیق حرکتی-تعاملی چهرهی بازیکن فاصله دارند.
Goodnight Universe تجربهای داستانمحور با مؤلفههای ادونچر است؛ بازی در طول سه بخش خود به شمایل سایکدلیک، سورئال و علمیتخیلی داستانش را روایت میکند. اگر بخواهم داستان Goodnight Universe را در یک واژه خلاصه کنم، آن واژه «بیگانگی» است. خالقان بازی توانستهاند این بیگانگی و غربت را در لایههای گوناگونی از داستان جای دهند تا صرفا یک اشارهی آشکار و تغییر لحن اتفاقی در روایت بازی نباشد.
از آنجایی که دوست دارم خودتان این بازی را دستِاول تجربه کنید، تا حد امکان از اسپویل داستانی خودداری میکنم. Goodnight Universe از آن دست آثاری است که داشتن پیشزمینهی ذهنی میتواند از شگفتیها و غافلگیریهایش بکاهد. همانطور که اشاره کردم، آیزاک، نوزادی با قدرتهای ماورایی است اما طولی نمیکشد که همین قدرتها، او و خانوادهاش — که دستِ کمی در عجیبوغریب بودن از او ندارند — را به دردسر بیندازند.
در اولین نگاه، بازی Goodnight Universe برای برخی از بازیکنان شاید شبیهساز کودکی باشد که بیراه هم نیست. بخش اول بازی، این خیال را در ذهن بازیکن میکارد که قرار است روند بزرگ شدن آیزاک را تجربه کنیم و به آن نقطهای برسیم که راوی در آن قرار گرفته است. اما هرقدر که در داستان جلوتر میرویم، با تصویری بزرگتر و پیچشهای عجیبتری روبرو میشویم که برخی از آنها را میتوان پیشبینی کرد و برخی آنقدر ناگهانی اتفاق میافتند که در پایان بازی، هدف حضورشان را درک میکنیم.
در تجربهی چهار ساعتهی بازی، بازیکن در استیجهای گوناگونی قرار میگیرد که میتواند به سادگی مرتب کردن یک اتاق با قابلیت دورجُنبانی (Telekinesis)، پرتاب اشیا به دشمنان، انتخاب جملات ذهنی یا بستن چشمها برای یک پدیدهی عمیقتر همچون شنیدن افکار ذهن یا پریدن از موانع باشد. در خصوص تعامل بازیکن، واضح است که استودیوی Nice Dream پیش از هر چیزی این تجربه را برای بازیکنان پیسی ساخته و این موضوع حتی از حضورِ نشانگر (Cursor) موس در گیمپلی و طراحی تایتلاسکرین بازی مشخص است.
اما تجربهی Goodnight Universe روی کنسول عاری از مشکلات فنی نیست. در مراحل پایانی بازی شاهد چندین سافتلاک (Soft Lock) بودم که هیچ پیشرفتی در بازی حاصل نمیشد و یکی-دو بار مجبور به خروج کامل برای برطرف کردن چنین مشکلاتی شدم. همچنین در یکی از مراحل که بازیکن برای پریدن باید چشمانش را ببندد، تصویر از صفحه رفت و تنها صدای دویدن در لوپی بیانتها تکرار میشد. البته نیمهی پر لیوان این است که اگر چندین بار در مرحلهای گیر کنید یا شکست بخورید، قابلیت Skip در اختیارتان قرار میگیرد.
اگر قرار بود فقط یک بار از Skip استفاده کنید، قرین به یقین مرحلهی مخفیکاری آیزاک بود که باید از دست پهبادها (Drones) فرار کنید و جلوی گریهاش را هم بگیرید. این مرحله به شکل احمقانهای بد طراحی شده و پهبادها حتی پس از برخورد به دیوار، بازیکن را تشخیص میدهند و یکراست به چکپوینت برمیگردید؛ این مرحله آنچنان هم کوتاه نیست که بگوییم میشود با آزمون و خطا سپری کرد و بالاخره یکجایی گلویتان را میگیرد. فارغ از اینها، سازندگان میتوانستند از قابلیتهای دوالسنس بهره بگیرند اما حداقل روی نسخهی PS5 حتی لرزش (Vibration) ساده برای لحظات کلیدی تعریف نشده که شاید این مورد در آپدیتهای بعدی به همراه پشتیبانی از Adaptive Triggerها اضافه شود.
در نهایت، Goodnight Universe تجربهای دنج و گرم با ایدههایی غیرعادی، مضامینی تلخوشیرین و روایتی دلنشین است. نسخهی کنسولی بازی شاید در مکانیکها و سیستمهای تعاملی بهترین نباشد، اما دستکم تلاشش را میکند تا بهعنوان اثری خاص و بهیادماندنی در خاطرهی بازیکنان نقش ببندد.
بررسی بازی Goodnight Universe
نقاط قوت
- روایت دلنشین یک قصهی تلخوشیرین
- تنوع خوب مراحل و تلفیق مکانیکهای تعاملی
- صداگذاریها و موسیقی عالی
نقاط ضعف
- مشکلات فنی همچون سافتلاکها و باگهایی در ورودیهای (Inputs) حرکتی
- کنترل کنسولی آن حس غرقکنندهی ردیاب چشمی را تداعی نمیکند
- مراحل مخفیکاری خستهکننده
بررسی بازی Goodnight Universe با کد ارسالی ناشر و براساس نسخهی پلیاستیشن 5 صورت گرفته است.
Zoomg has received a review code for Goodnight Universe on PS5 from the publisher