بررسی قسمت سوم بازی The Walking Dead The Final Season
پس از تعطیلی ناگهانی استودیو Telltale Games که حسابی همه ما را شوکه کرد، شاید موقع نوشتن بررسی قسمت قبلی بازی، امید چندانی به ساخت ادامه فصل آخر The Walking Dead نداشتم و حتی در بهترین حالت هم پیشبینی نمیکردم که به همین زودی، دستم به قسمت سوم بازی هم برسد. با این همه، کمپانی اسکایباند که در واقع صاحبامتیاز کمیکهای واکینگ دد محسوب میشود، اعلام کرد که از میان پروژههای تلتیل گیمز، ساخت فصل آخر مردگان متحرک را ادامه خواهد داد تا بالاخره ماجراجویی طولانی کلمنتاین به سرانجام برسد. خبری که اگرچه در ابتدا خوشحالکننده به نظر میرسید، اما بعدا سوالهای زیادی را هم در ذهن ما به وجود آورد. به هر حال دست به دست شدن بازی در میانه راه، میتواند لطمههایی را هم به همراه داشته باشد و اگر این صدمهها پایانبندی بازی را تحت تاثیر خود قرار بدهند چه؟ اگر یک پایان بد نصیب یکی از بهترین آیپیهای تلتیل بشود چه؟ اصلا بهتر نبود که بازی همانطور نیمهکاره رها شود تا اینکه با دو قسمت بد همه خاطرات فوقالعاده ما با کلمنتاین را نابود کند؟ همه این سوالها شاید تا قبل از تجربه قسمت جدید کم و بیش در ذهن ما تکرار میشد، اما حالا که اپیزود سوم را تجربه کردهام، باید بگویم که چقدر سوالات بیموردی را در ذهن خودم پرورش میدادم و چقدر باید خوشحال باشیم که اسکایباند تصمیم به ادامه ساخت این سری گرفته و تا به اینجا هم بهترین اپیزود از فصل آخر را دو دستی تقدیممان کرده است.
قسمت سوم بازی علاوه بر یکسوم پایانی عالیاش، همه چیز را برای یک پایانبندی خوب در اپیزود نهایی مهیا میکند
قسمت سوم فصل آخر The Walking Dead از چند جهت بار سنگینی را به دوش میکشد. اولا که طبیعتا این قسمت باید بتواند مقدمهچینی لازم را برای یک پایانبندی فوقالعاده در اپیزود آخر پیریزی کند و گذشته از آن، باید برای محتوای خیرهکننده دقایق پایانی خودش هم، پیشزمینههایی را به وجود آورد که همگی باعث میشوند تا روند آرامی را شاید در ۶۰ الی ۷۰ درصد ابتدایی بازی شاهد باشیم. روندی که شاید کم کم شما را به این نتیجه برسانند که اصلا در این قسمت هیچ خبری از آن درگیری بزرگی که دائما وعدهاش را از این و آن میشنویم نیست و همه چیز به پرده آخر بازی منتقل خواهد شد اما وقتی وارد فاز پایانی قسمت سوم شدید، تازه متوجه خواهید شد که تمام آن چیزهایی که قبل از این تجربه کردهاید چقدر خوب دارند یکی یکی جواب میدهند. در واقع بازی نیاز دارد تا روابط کلمنتاین را با تک تک کاراکترهایش گسترش دهد تا شما سنگینی انتخابهای پایانی را روی قلبتان حس کنید. البته همان بخشهای ابتدایی بازی هم خالی از هیجان نیست و کاراکترهای جدیدی را وارد ماجرا میکند و مهمتر از همه شروع قدرتمند و جذابی هم دارد که شاید از همان اول میخواهد شما تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید. اینکه چه راه و روشی را قرار است در پیش بگیرید و در نهایت چه تاثیری روی AJ خواهید داشت. بدون شک، AJ یکی از مهمترین شخصیتهای این قسمت است که در دو سکانس مختلف از بازی میتوانید تاثیراتی که انتخابهای شما روی روحیات او گذاشته است را به وضوح مشاهده کنید؛ به ویژه لحظه پایانی بازی که شما را در دوراهی سختی قرار میدهد. دوراهی عجیبی که با پررنگتر شدن حضور کاراکتر جیمز در بازی و صحبتهای او، انتخاب در آن سختتر هم میشود.
توجه: دو پاراگراف بعدی بخشی از داستان بازی را برملا خواهد کرد.
بخشهای انتهایی اپیزود سوم از این جهت جذابتر میشود که شما را با نتایج دردناک انتخابهایتان در قسمت قبلی روبرو میکند و گذشته از آن نشان میدهد که هیولای درون کاراکتر لیلی بسیار هولناکتر از چیزی است که انتظارش را میکشیدید. بازی به خوبی همه چیز را برای قسمت چهارم آماده میکند؛ از رویداد بزرگی که اپیزود بعدی با وقوع آن آغاز میشود، تا آنتاگونیستی که بسته به انتخاب شما شاید دیگر وجود نداشته باشد و بعید نیست که در قسمت آخر شاهد حضور کاراکترهای دیگر از کل مجموعه نیز باشیم. شخصیتهایی مثل جین یا کنی که هنوز هم میتوانند با حضورشان ما را شوکه کنند و البته در کنار همه اینها، جنگ بزرگی که افراد لیلی از آن یاد میکنند. همه اینها به خوبی توانسته هیجان ما را برای قسمت بعدی همچنان پرحرارت نگهدارد و در کنار این، چهره خشنتری را هم به قسمت سوم نسبت بدهد. چهرهای که بازی دست شما را در هرچه خونینتر کردن آن باز میگذارد. کلمنتاین در صحنههای زیادی از این قسمت این فرصت را دارد که بیرحمتر از همیشه باشد و درست جلوی چشمان AJ دستش را به کشتارهای ترسناکی آلوده کند که بیشتر از خود شخصیت اصلی، تاثیراتش را در پسر بچه اسلحه به دستی میبینیم که درست مثل پایانبندی قسمت اول از فصل آخر، باز هم دارد راهی را که رفته است، تکرار میکند. در کنار این، نباید از دیالوگهای خوبی که برای کاراکتر AJ نوشته شده است هم بگذریم. دیالوگهایی که به خوبی تغییر و تحولات این شخصیت را در معرض نمایش میگذارد و به بازیکن هشدار میدهد که کاراکتر تحت نظرش در حال نهادینه کردن چیزهایی است که از او برداشت کرده است.
برخی از سکانسهای قسمت سوم سرنخهایی از آینده کلمنتاین به بازیکن میدهند
در قسمت سوم بازی، شاید بتوان به دو سکانس مهم و بهیادماندنی اشاره کرد که به احتمال زیاد یک مقدمهچینی مهم برای پایانبندی نهایی The Walking Dead و داستان کلمنتاین است. با اینکه قاطعانه نمیتوانم بگویم این دو بخش از بازی اشاره مستقیمی به مرگ کلمنتاین در قسمت پایانی بازی دارند، اما حداقل میتوان اینگونه برداشت کرد که بازی دارد ما را برای دیدن صحنههایی تلخ در قسمت چهارم بازی آماده میکند که شاید کلمنتاین بازیگر اصلی آن باشد. یکی از سکانسها همان گفتگویی است که میان اِیجِی و کلمنتاین در مورد احتمال صدمه دیدن کلمنتاین توسط زامبیها رد و بدل میشود و دقیقا ما را به یاد آخرین انتخابمان در فصل اول بازی میاندازد. انتخابی که شاید در همین قسمت انجامش دادیم و قرار است در اپیزود پایانی شاهد نتیجه آن باشیم. سکانس دوم اما مربوط به دیدار دوباره لی و کلمنتاین است که این بار طولانیتر از همیشه به تصویر کشیده شد. نمیخواهم بگویم که دیدن این دو قسمت از بازی لذتبخش نبوده است، اما شاید نشانههای زیادی که بازی در این دو سکانس از آینده کلمنتاین به ما میدهد، کمی بیشتر از حد نیاز باشد و اگر واقعا ماجرای کلمنتاین به همان طریقی که فکرش را میکنیم به پایان برسد، قطعا تاحدودی تاثیرگذاری خودش را از دست خواهد داد. در واقع چیزی که میخواهم بگویم این است که اگرچه این سکانسها قسمت سوم را بهیادماندنیتر از همه اپیزودهای دیگر میکنند، اما اگر همین موارد به پایانبندی بازی لطمه وارد کنند، باز هم ارزشش را دارد یا نه؟ سوالی که برای پاسخش فعلا باید تا ششم فروردین منتظر بمانیم.
گیمپلی بازی همچنان تنوع خودش را حفظ کرده است و سعی دارد به شیوههای مختلفی شما را در صحنههای اکشن درگیر کند
یکی از ویژگیهای خوبی که سازندگان در فصل آخر واکینگ دد به آن اضافه کردند، تنوع بیشتر گیمپلی در صحنههای اکشن بازی بود. در فصول قبلی این بخشهای صرفا به دکمهزنیهای سادهای خلاصه میشدند که چالش بزرگی برای بازیکن به حساب نمیآمد، اما در این فصل در اختیار گرفتن کنترل نسبتا کامل شخصیت اصلی برای اولین بار، این اجازه را داده است تا در هر قسمت، شاهد تجربههای نسبتا جدیدی باشیم. در قسمت سوم با اینکه در نیمه اول بازی اساسا گیمپلی چیز خاصی برای ارائه ندارد، اما با این حال خالی از ویژگیهای جدید هم نیست. شاید یکی از بهترین بخشهای این قسمت به راه رفتن میان زامبیها در داخل اصطبل مربوط میشود که موقع تجربهاش با خودم میگفتم کاش میشد این بخش را با یک هدست واقعیت مجازی بازی کرد. سنگینی نفسهای کلمنتاین و راه رفتن میان زامبیهایی که چند میلیمتر بیشتر از شما فاصله ندارند، حس ترس و اضطراب کمنظیری را القا میکند که به شخصه به یاد ندارم در کل این سری چنین حس عجیبی را تجربه کرده باشم. بازی در بخشهای پایانی خودش هم دوباره تنوع خوبی به گیمپلی میدهد و همگام با رازهای دردناکی که از سرگذشت شخصیتهای مختلف آشکار میکند، شما را هم بیشتر در صحنههای اکشن بازی به کار میگیرد. با این حال، یکی از قسمتهای آزار دهنده گیمپلی به بخش از بازی برمیگردد که باید پشت زامبیها قایم شوید و با طعمه کردن آنها خودتان را به کشتی برسانید، اما در برخی جاها، المانهای دکمهزنی در این بخش به موقع فعال نمیشوند و به همین دلیل هم چندین بار شما را بیمورد به کشتن میدهند.
خوشبختانه گرافیک بازی به جز همان مشکلی که در مورد بخش دکمهزنی اشاره کردم، ایراد فنی خاصی ندارد و در به تصویر کشیدن صحنههای مختلف کاملا موفق ظاهر میشود. البته که شاید در این قسمت خبری از شاتهای فوقالعاده قسمت قبل نباشد، اما باز هم کارگردانی بخشهای مختلف به ویژه بخش اصطبل به خوبی انجام گرفته است. تغییر زاویه دوربین از حالت سوم شخص به اول شخص در این بخش، دقیقا همان چیزی بود که انتقال هیجان به بازیکن را چند برابر میکرد. یا میتوان به سکانس نزدیک شدن به کشتی اشاره کرد که نورپردازی عالی بازی سهم زیادی را در خلق صحنهای هر چه جذابتر برعهده داشته است. همانطور که در بررسی قسمتهای پیشین هم اشاره کردهام، بازی از لحاظ گرافیکی چندین گام از فصول قبلی خود جلوتر است و این هم یکی از همان تغییراتی بود که این سری بدان نیاز داشت.
با کنار هم قرار دادن تمام ویژگیهای قسمت سوم از فصل آخر بازی The Walking Dead میتوانیم به این نتیجه برسیم که بازی افتی نسبت به قسمتهای پیشین خود نداشته است و در زمینه پایانبندی هم قطعا بسیار شوکهکنندهتر از هر دو اپیزود قبلی ظاهر میشود. تنوع در گیمپلی بازی کماکان ادامه پیدا کرده است و متوقف نمیشود و مهمتر از همه، پازلهای سرگذشت کاراکترهای مختلف بازی کم کم تکمیلتر میشوند و همین هم از دست دادن آنها را برای مخاطب سختتر میکند. با وجود چنین تجربه قابل تحسینی که قسمت سوم بازی ارائه داد، حالا همه نگاهها به سمت اپیزود پایانی و کار سختی که اسکایباند در پیش دارد معطوف شده است. حالا همه چیز مهیای یک پایان بهیادماندنی برای کلمنتاین است. پایانی که باید دید تا چه حد رد پای شخصیت لی در آن دیده میشود.
قسمت سوم بازی The Walking Dead The Final Season بر اساس نسخه پی سی بررسی شده است
The Walking Dead The Final Season Episode 3
نقاط قوت
- مقدمهچینی و پرداخت مناسب کاراکترها برای رویداد پایان بازی و قسمت پایانی
- حفظ تنوع در گیمپلی و ارائه تجربههای جدید
- یکسوم پایانی عالی و شوکهکننده
- دیالوگنویسیهای خوب بهویژه برای کاراکتر AJ
- استفاده مناسب از رویدادهای فصل اول برای ارائه درامی بهیادماندنی
نقاط ضعف
- نیمه اول بازی از لحاظ گیمپلی چیزی برای ارائه ندارد
- مشکلات جزئی در بخش دکمهزنی یکی از مراحل