بررسی بازی Battle Princess Madelyn
بازی حتی با همهی اشکالاتش، باز هم در برآورده کردن اکثر قولهایی که به مخاطبان محوریاش داده بود، شکست نمیخورد
همین که در روزگار پر شدن منطقی بازار با بازیهایی که اکثرشان میخواهند بهترین گرافیکهای فنی را یدک بکشند، استودیو .Causal Bit Games Inc پروژهای مستقل که سرمایهاش را از حمایتهای مردمی انجامشده در کیکاستارتر به دست آورده بود، به بازآفرینی حس شیرین تجربهی بازیهای کلاسیک در فرمتی داستانی اختصاص داده است، کاری میکند که سازندگان Battle Princess Madelyn را در اولین قدم ستایش کنیم. به خاطر خلق اثری که حداقل به مذاق قدیمیترها خوش خواهد آمد و در بسیاری بخشها، فکرشده و معنیدار، جلو میرود. Battle Princess Madelyn یکی از آن آثار معدود دنیای ویدیوگیم است که اشکالات متعددشان ابدا به گونهای نیستند که جامعهی هدف بازی را به شکل جدی آزار دهند. به این معنی که در عین عدم امکان چشمپوشی از آنها، بازی با رنج بردن از تکتکشان، باز هم به سختی در برآورده کردن قولهایی که به مخاطبان محوریاش داده است، شکست میخورد.
یکی از مهمترین نقاط قوت بازی، پرجزئیات ظاهر شدن و جذابیت بصریاش در تمامی بخشها با همین گرافیک کلاسیک و شانزده بیتی است
Battle Princess Madelyn، به سادهترین بیان ممکن چیزی نیست جز ارائهدهندهی تجربهی بازآفرینیشدهی بازیهای کلاسیکی همچون Strider و صد البته سری Ghouls 'n Ghosts یا همهی بازیهای آرکید دیگری از کمپانی کپکام که در ژانر ادونچر دوبعدی طبقهبندی میشدند. این تمرکز سازندگان اثر روی ارائهی حس و حال همان ویدیوگیمها، به قدری جدی بود که فرم گرافیکی بازی هم با پیروی از ساختار شانزده بیتی همان محصولات خلق شده است. تا جایی که برخلاف آثاری همچون بازی فوقالعادهی Celeste که در عین پیروی کموبیش از همین تصویرسازیها، موقع نمایش دیالوگها یا نشان دادن تصویر شخصیت بیانکنندهی جملات، طراحیهای گرافیکی به روزی را یدک میکشید، اینجا در تمامی قسمتهای اثر، همهچیز با گرافیک فنی همان محصولات کلاسیک ظاهر میشود. چون Battle Princess Madelyn، میخواست قبل از هر چیز، مثل یک بازی ساختهشده در اواخر دههی هشتاد یا اوایل دههی نود میلادی در سبک خودش باشد که برای کنسولهای نسل هشتمی و رایانههای شخصی امروزی منتشر میشود. هدفی که یقینا انجام صد در صدی آن احتیاج به حضور چنین ویژگیهایی در بازی داشت. یعنی دستهای از موارد که خیلیهایشان، به هیچ عنوان توجیه اقتصادی ندارند و با این که هرگز نمیتوان از آنها در قالب یک اشکال یاد کرد، به شکلی انکارناپذیر جامعهی مخاطبان Battle Princess Madelyn را محدود میکنند.
ولی یکی از مهمترین نقاط قوت بازی، پرجزئیات ظاهر شدن و جذابیت تصویریاش در تمامی بخشها با همین گرافیک سنتی و به خصوص است. در حقیقت خالقان Battle Princess Madelyn به هیچ عنوان از فرم بصری پرشده از احساس نوستالژیشان سوءاستفاده نکردهاند و در آفرینش همهی المانهای تصویری، اعم از محیطها، اشیا، افکتها و از همه مهمتر دشمنان، سنگ تمام میگذارند. بازی همیشه با وارد کردنتان به لوکیشنهای جدید، با تصویرسازیهایش حس به خصوصی را تحویلتان میدهد و یکی از جدیترین نکات دوستداشتنی مبارزاتش هم قرار گرفتن مخاطب در دل آنها مقابل دشمنانی به شدت متفاوت با یکدیگر است. از همه بهتر هم این که چه در حالت آرکید و چه در حالت داستانی، Battle Princess Madelyn از منظر بصری به تکرار نمیافتد و همیشه چشمانتان را با رنگبندیهای متفاوت و به خصوص، نوازش میدهد. البته به شرطی که با ماهیت تصویرسازیهایش مشکلی نداشته باشید. چون اگر اینگونه باشد و نتوانید حس مثبتی نسبت بین خودتان و مدل کلاسیک گرافیک فنیاش برقرار کنید، ساختهی .Causal Bit Games Inc به واضحترین بیان ممکن، ابدا یک اثر مناسب برای شما نیست.
موسیقیها و صداگذاریهای Battle Princess Madelyn نیز با آن که یقینا به اندازهی گرافیک فنی و هنری بازی در القای بینقص حسوحال ساختههای کلاسیکی که اثر از آنها الگو گرفته است، موفق نمیشوند، اما باز هم ابدا نمیتوانند در جایی دور از نکات مثبت آن قرار بگیرند. موسیقیهایی که البته سازندگان به شما امکان شنیدنشان با فرمت بهروزشده یا دقیقا همانند همان بازیهای کلاسیک را میدهند و همین آزادی عمل مخاطب در شکل دادن تجربهاش به کمک آنها، یکی از بهترین ویژگیهایشان به حساب میآید. اما مثل اکثر عناصر دیگر بازی، آنها هم فقط در بخش آرکیدِ Battle Princess Madelyn جذبکننده جلوه میکنند و وقتی به وضعیت خستهکنندهی تلاش مخاطب برای به پایان رساندن قسمتهایی از بخش داستانی بازی میرسیم، نشان میدهند که حداقل نمیتوانند بار زمین افتاده توسط بخشهای دیگر در حفظ شیرینی بازی به دوش بکشند.
Battle Princess Madelyn همانطور که احتمالا خودتان هم تا این لحظه فهمیدهاید، از دو حالت آرکید و کمپین داستانی پشتیبانی میکند که از قضا در یکی از آنها عالی و در دیگری، کمارزش به نظر میرسد. از آنجایی که گیمپلی بازی نه فقط الهامگرفته، بلکه نسخهی نقصدار و کپیشدهای از مدل طراحی مراحل بزرگان این سبک است که اشکالاتی نابخشودنی نیز در بخش کنترل شخصیت دارد، تا وقتی مشغول تجربهی آن در حالت آرکید هستید و میخواهید به پیشرویهای بیپایانتان در دنیایش ادامه دهید، همهچیز را میشود راضیکننده خطاب کرد. همیشه به سبب از راه رسیدن دشمنان جدید و سختتر شدن مسیر پیشروی به جلو، بازی به حفظ جذابیتش ادامه میدهد و خاطرات خوبتان از کلاسیکهای بزرگ و مخصوصا سری Ghouls 'n Ghosts را زنده میکند. چرا؟ چون در این بخش، Battle Princess Madelyn اصلا نیازی به خلاقیت ورزیدن ندارد و میتواند در دنیای خالیشده از بازیهای ژانر خود، با رعایت استانداردهای خلقشده توسط محصولات نامبرده، درخشان ظاهر شود.
متاسفانه همچون اکثر عناصر دیگر بازی، موسیقیهای آن هم فقط در بخش آرکیدِ Battle Princess Madelyn جذبکننده به نظر میرسند و در بخش داستانی، نمیتوانند پوشانندهی ضعفهای جدی محصول مورد بحث باشند
اما متاسفانه در بخش داستانی، ابدا با چنین چیزی روبهرو نیستیم و Battle Princess Madelyn لباس محصولی را به تن میکند که در نود درصد مواقع، تقلیدشده بودنش در ذوق مخاطب خواهد زد و با توجه به سطحِ پایین بودنِ انکارناپذیر خلاقیتهای سازندگان در طراحی مراحل، به شدت بازیکن را آزار میدهد. در حقیقت همهی مشکلات از آنجایی آغاز میشوند که سازندگان بازی برای روایت یک داستان خوب، به بیفکرترین حالت ممکن پا به دنیای آثاری کلاسیک میگذارند و صرفا نه مرحله که بهانههایی برای بلند کردن دقایق کمپین داستانیشان میآفرینند. در اکثر مواقع وظیفهی شما در طول بازی چیزی نیست جز پیدا کردن آیتمهای گوناگون، شکست دادن باسها و از همه بیشتر برگشتن به عقب برای حرف زدن با چند نفر یا تحویل دادن یکی از اشیا پیدا شده به آنها. از همه بدتر هم این که هیچ راهنمای خاصی در دنیای بازی وجود ندارد که درستی یا غلطی مسیرتان را به شما یادآوری کند و از جایی به بعد، Battle Princess Madelyn بیشتر از کشش داستانی، شما را درگیر انجام کارهایی میکند که شاید هیچ توضیح و منطقی برای به سرانجام رساندنشان وجود نداشته باشد. این وسط، خوشبختانه بازی روایت داستانی خوبی دارد که از کتاب خواندن پدربزرگی برای نوهاش به نام مدلین که از قضا اسم مشابهی با شخصیت اصلی قصه داشته است آغاز میشود و در سکانسهایی کارتونی ادامه مییابد. داستانی پرشده از عناصر استعاری که توانایی درگیر کردن احساسات مخاطب را دارد و بار مفهومی مناسبی را نیز یدک میکشد. اما حتی همین داستان خوب، به هیچ عنوان باعث برطرف شدن مشکلات بخش داستانی نشده است. چرا که در این بخش شما در اکثر اوقات، ماجرا را در قالب همان دیالوگها و سکانسهای کارتونی پراکنده دنبال میکنید و به هیچ عنوان کششتان برای شنیدن آن، به حستان نسبت به گیمپلی بازی، گره نمیخورد.
به بیان بهتر، اگر مثلا در برخی از بهترین بازیهای داستانی چند سال اخیر، همهی ثانیههای گیمپلی، مبتنی بر حس مخاطب نسبت به داستان پیش میروند و حرکت شخصیتهای محوری قصه از نقطهی A به نقطهی B، دائما با تهدیدها، فرصتها و احتمالات زیادی همراه میشود که حتی هیجان و تنش نبردتان با دشمنان را نیز افزایش میدهد، اینجا به سختی قسمتی از کمپین اصلی بازی را مییابید که در آن گیمپلی، برایتان مفهومی بیشتر از گشتوگذار در محیطها به هدف پیدا کردن چند آیتم مهم یا کشتن چند باس و رفتن به مرحلهی بعدی را پیدا کند. افزون بر آن که خیلی از چالشهای معطلکنندهی پیش رویتان هم مثلا بر مبنای پانزده دقیقه رفت و برگشت خستهکننده بین دو محیط تکراری برای برداشتن یک شی و آوردنش به نقطهی مورد نظر، خلاصه میشود.
قصهگویی خوب بازی در سکانسهایی کارتونی، عملا به خاطر طراحی قابل پیشبینی و بیش از حد سادهی مراحل کمپین داستانی، تلف شده است
سیستم مبارزات Battle Princess Madelyn را باید در گروه عناصر خنثیشدهی آن در نظر گرفت. چرا که هم نقاط قوت بزرگی مثل دشمنان متعدد با شیوههای نبرد چالشبرانگیز و هیجانبخش را تقدیم بازی کرده است هم هنگام نبرد با برخیهایشان، به شدت با سیستم کنترلی بعضا غیر قابل پیشبینیاش آزارتان میدهد. طوری که پیروزی یا شکست در برخی از مبارزات، الزاما گرهخورده به تسلط گیمر روی گیمپلی نباشد و گاهی مواقع به مواردی همچون شانس گره بخورد. تازه فارغ از آن که مخصوصا در بخش داستانی، بازیکن بارها و بارها روبهروی موانعی قرار میگیرد که به سبب دیده نشدنشان در تصویر تا قبل از طی شدن محیط توسط او، تنها راه آشنا شدن و کنار آمدن با آنها، مردن به خاطر برخورد با آنها است. مرگی که البته بازی در ارائهی آن به شما بیرحم هم نیست ولی اکثرا در گیمپلی سختگیرانه و دشوارش، منجر به بازگشتتان به نقطهی ورودی محیط میشود و به شکلی ناپسند، دقایقی قابل توجه را به عدد زمان گیمپلی بازی، میافزاید.
دنیای بازیهای مستقل، همیشه به خاطر پر بودن از دو دسته از بازیهای ویدیویی، ستایش میشود. اول بازیهای خارقالعادهای چون Celeste و Inside که خلاقیت را به AAAهای بزرگ هم درس میدهند و پرشده از ویژگیهای ستایشبرانگیز هستند و دوم بازیهایی که حتی شکست خوردنشان، نمیتواند باعث زیر سوال بردن کار و هدف بزرگ سازندگانشان شود. به شکلی واضح Battle Princess Madelyn قطعا جایی در گروه اول پیدا نمیکند ولی حداقل پس از به پایان رسیدن، برای من با قرار گرفتن جدی در دستهی دوم، تبدیل به محصولی شد که دغدغه، هدف و مسیر دنبالشده توسط سازندگانش را میفهمم و حتی در برخی لحظهها مثل مبارزهی هوشمندانه با باسفایتی شناور در آب، احترامی جدی به تکتکشان میگذارم. اما آیا این احترام به قدری است که بخواهیم چشمانمان را روی اشکالات جدی این محصول عرضهشده برای ایکس باکس وان، پلیاستیشن 4، ویندوز، پلیاستیشن ویتا، Wii U و نینتندو سوییچ ببندیم و آن را یک بازی لایق تجربه برای اکثر مخاطبان بدانیم؟ به هیچ وجه.
این بازی روی پلتفرمهای پیسی و پلیاستیشن 4 بررسی شده است.
بررسی بازی Battle Princess Madelyn
نقاط قوت
- روایت استعاری و مناسب داستان
- طراحیهای هنری زیبا و نوستالژیک
- وفاداری مثالزدنی سازندگان به هدف اصلی بازی
نقاط ضعف
- تقلیدشده بودن مطلق گیمپلی بازی
- عملکرد ضعیف سیستم کنترل شخصیت مخصوصا در مبارزات
- طراحی سطح پایین اکثر چالشهای حاضر در بخش داستانی