«ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم»؛ رمانی ماجراجویانه از یک بازینامهنویس
نمایشگاه بیناللملی کتاب تهران هماکنون در محل نمایشگاههای شهر آفتاب تهران در حال برگزاری است و تا ۲۳ اردیبهشت ماه هم ادامه دارد. هر کسی اما برای بازدید از این نمایشگاه دلایل خاص خودش را دارد. امروز در زومجی ما جدای از مقالاتی که در زومجی به عرف و سبک سلیقه شما تبدیل شدهاند، قصد داریم تا یک کتاب معرفی کنیم، کتابی که به قلم متین ایزدی نوشته شده و با توجه به سابقه او در زمینه بازیهای ویدیویی و البته حال و هوایی که دارد، میتواند دلیل خوبی برای کسانی باشد که به دنبال یک بهانه برای سر زدن به نمایشگاه کتاب و عمل به شعار آن یعنی «یک کتاب بیشتر بخوانیم» هستند.
من سخن را کوتاه کرده و شما را به مطالعه یادداشت نویسنده این رمان و تماشای تیزر تبلیغاتی آن دعوت میکنم.
«ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم»
متن پشت جلد کتاب:
غراب شیطان کشتی مرموزی بود که جاشوها و ناخداها، قصه ها از آن ساخته بودند. به وقت طوفان با چراغهای نورانی بر آنان ظاهر میشد و نوید مرگ میداد. عدهای میگفتند غراب شیطان ماشوئهای است که صدها جن در آن پارو میزنند. عدهای هم میگفتند موتورلنجی است که با باد عقرب میآید و بر عالیهاش اجساد دریانوردان گناهکاری که به دریا و عظمتش بیاحترامی کردهاند را به ساطور، طنابپیچ کردهاند.
بوکسرعلی از این داستانها ابایی نداشت.
یادداشت متین ایزدی، نویسنده کتاب برای خوانندگان زومجی؛
من، متین ایزدی، سالهاست نویسندهام. همهجوره نوشتهام؛ از یادداشتهای ژورنالیستی سینما و بازی تا بازینامه، نمایشنامه و فیلمنامههای بلند و کوتاه. از بازینامههایی چون «گرشاسپ: معبد اژدها»، «شهر بختکها»، «بیداری» و «تراتئون» بگیرید تا کارگردانی بازی «خروس جنگی» و دبیری جشنوارهی بازیهای رایانهای تهران! در تمام این سالهایی که در صنعت گیم ایران نوشته یا کار کردهام، عاشق گیمرها بودهام؛ همنسلان عزیزم. خودم هم بشدت گیمرم! نسل عجیبی هستیم. ما که زایش پدیدهی بزرگی چون «بازی» را از ابتدای پیدایش تا رسیدناش به اوج شکوفایی تکنولوژیک در این سالها دیدهایم. دنیا برای ما رنگ بوی بازی دارد و باید به همه ثابت کنیم که بازی جدی است. در تمام این سالها، شیفتهی دو هنر قطعی «ادبیات» و «سینما» و یک هنر هنوز قطعینشده(!) به نام «بازی» بودهام. مگر میشود بازیها، آن هنر نوظهور هشتم (در قیاس با عمر طولانی دیگر هنرها) نباشند؟ چقدر باید ما، بزرگشدگان نسل بازیها، در گوش دیگران فریاد بزنیم که «آقایون خانومها... بازیها هنرند»؟ در تمام این سالها و در تمام کارهایی که نام بردم، تلاش داشتم تا پیوندی بین این سه هنر ایجاد کنم. بازیهایی کار کنم که شبیه فیلم باشند، بازینامههایی بنویسم که از اسلوبها و قواعد فیلمنامهنویسی کلاسیک تبعیت کنند، تلاشی بیوقفه کنم جهت بازنمایی لحظات جادویی ادبیات در دو هنر دیگر و... نمیدانم چقدر موفق بودهام؛ اما مسحور این حرکت هستم و خواهم ماند. حرکتی که نسل ما باید انجام دهد و قطعی بودن هنر بازی را به گوش جهان برساند. آنقدر فریاد خواهم زد تا برای همه جدی شود. اولین رمانام «ماجرای غریب و غمانگیز یک قاچاقچی در قشم» نیز تلاش دیگری در همان مسیر است. داستانی ۲۱۰ صفحهای که سعی دارد سفری ماجراجویانه با شمایل غربی (که در بازیهایی چون آنچارتد و تومریدر دیدهایم) را به فضای جادویی و سحرآمیز جنوب کشورمان پیوند بزند. داستان دربارهی «بوکسر علی» مشاور ارشد یک تشکیلات قاچاق سوخت در جزیرهی قشم است که از کار قاچاق خسته شده و میخواهد از تشکیلات بیرون بزند... اما در آخرین روز حمالی ده سالهاش در گاراژ «حاج اسپکتور»، قاچاقچی بزرگ و شهیر قشم، پیشنهاد یک زن خارجی، برای پیدا کردن صندوقچهی گمشدهی مرد عربی مرده در اعماق دریا، باعث میشود بوکسر علی سفری طولانی، در بین خطرناكترین باندهای قاچاق جنوب را آغاز کند. سفری كه از كشتی جنزدهای شروع شده، به صید والكوسهای نادر میرسد و هرچه پیش میرود خطرناکتر و پیچیدهتر میشود، عین بازیها! این رمان را میتوان در گونه رمانهای ماجرایی (Adventure) دستهبندی كرد كه در آن عناصری از رئالیسم جادویی، به واسطهی فرهنگ بومی مسحوركننده جنوب ایران و همچنین حال و هوایی نوآر نیز یافت میشود. شاید خواندش برای همهی همنسلان من در «نسل بازیها» جالب باشد. شاید بشود به دیگران فهماند که الگوهای روایی در بازیها، الزاما مختص بازیها نیستند و ممکن است بتوان این عناصر را وارد ادبیات و سینما نیز کرد؛ همانطور که ادبیات و سینما مدتی است تاثیرات بیبدیلی روی بازیها گذاشتهاند. این روزها که تب نمایشگاه کتاب تهران داغ است، رمان را میتوان در شهر آفتاب، نمایشگاه کتاب تهران، ناشران عمومی، سالن A4، انتهای راهروی چهار، نشر نیماژ پیدا کرد. بعد از نمایشگاه هم طبعا در کتابفروشیها یا خرید تلفنی از نشر نیماژ. در پایان باید ذکر کنم که واقعا جایی را بیشتر از زومجی، خودمانی نمیدانستم برای نوشتن این یادداشت. چون معتقدم زومجی تلاش تحسینبرانگیزی دارد تا ارتباط عمیقتری بین سینما و بازی برقرار نماید. باشد که این یادداشت، مسیر جدیدی باز کند به سمت پیوند ادبیات و آن قبلیها!
متین ایزدی
نویسندهای گیمر