والپیپر پروفایل لیان اس کندی

لیان کندی کیست؟ داستان کامل چهره محبوب رزیدنت اویل

سه‌شنبه 9 دی 1404 - 19:30
مطالعه 39 دقیقه
در این مقاله به‌ مرور زندگی پر فراز و نشیب شناخته‌شده‌ترین مامور ایتالیایی-آمریکایی تاریخ هنر هشتم، لیان.اسکات.کندی رفته‌ایم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

خیلی‌ها «لئونِ حرفه‌ای» را با مردی کم‌حرف، عینک دودی گِرد، کلاه نمدی بر سر، بی‌رقیب در استفاده از سلاح گرم و سرد می‌شناسند؛ برای ما گیمرها، «لیان حرفه‌ای» مردی بلوند، بذله‌گو همه‌فن‌حریف است که مدل مو، تفنگ کمری «ماتیلدا»، مهارت بی‌بدیل‌ در سوپلکس و هدشات زامبی‌ها، تک جمله‌های ناب، جواب رد شنیدن از ایدا وانگ و تکمیل ماموریت‌های غیرممکن او را تعریف می‌کنند؛ او مامور لیان.اسکات.کندی است. چهره‌ی همیشگی مجموعه «رزیدنت ایول/Resident Evil».

لیان.اسکات.کندی سال‌ها است که فراتر از مجموعه‌ی رزیدنت ایول، یکی از چهره‌های صنعت بازی و برای هر گیمر، خاطره‌انگیز است. حالا که به‌نظر قسمت نهم از این مجموعه قرار است «مرثیه»ای بر سال‌ها قصه‌سرایی با لیان باشد، بهترین فرصت برای مرور قصه‌ی عجیب این مامور آمریکایی-ایتالیایی فرا رسیده است. همراه زومجی باشید.

پروفایل زندگی‌نامه‌ای «لیان اسکات کندی» او را به‌عنوان یکی از چهره‌های محوری در زیست‌امنیت جهانی معرفی می‌کند؛ لیان که از تبار ایتالیایی-آمریکایی است، هویت خود را در پی یک آسیب بنیادین در دوران کودکی شکل داد. او در خانواده‌ای پرورش یافت که عمیقاً در جرایم سازمان‌یافته درگیر بودند؛ فصل تاریکی که با قتل تمام اعضای خانواده‌اش در جریان یک پاکسازی جنایی به پایان رسید. لیان ، به‌عنوان تنها بازمانده، توسط یک افسر پلیس دلسوز نجات داده شد؛ اقدامی که یک انگیزه‌ مادام‌العمر در او ایجاد کرد تا به نیروهای مجری قانون بپیوندد و از دیگران محافظت کند.

سوابق تحصیلی و حرفه‌ای اولیه

با انگیزه‌ای که از عزم دوران کودکی‌اش نشئت می‌گرفت، لیان در آکادمی پلیس ثبت‌نام کرد و در ۲۱سالگی فارغ‌التحصیل شد. اگرچه نمرات عالی کسب کرد و استعداد ذاتی از خود نشان داد، ارزیابان آکادمی اشاره کردند که او گهگاه خلق‌وخویی «بی‌پروا» یا «شتاب‌زده» دارد. حرفهٔ او تقریباً پیش از آن‌که واقعاً آغاز شود به پایان رسید؛ زمانی که در جریان آموزش، سلاح گرمش به‌طور تصادفی شلیک شد و همکارش را مجروح کرد. با وجود مواجهه با احتمال اخراج، سرپرست‌اش که افسر خوش‌نام و مورد احترامی بود، با استفاده از نفوذ نهادی، به‌جای اخراج، انتقال لیان به ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D.) را تضمین کرد. لیان مشخصاً این پست را به دلیل شیفتگی‌اش به قتل‌های عجیب و حل‌نشده‌ای که در کوه‌های مجاور آرکلِی رخ می‌دادند درخواست کرده بود.

پروفایل زندگی‌نامه‌: لیان اسکات کندی

پروفایل زندگی‌نامه‌ لیان، تکامل زیرساخت پنهان زیست‌امنیتی ایالات متحده را در طول سه دهه ترسیم می‌کند.

• ۱۹۹۸ (سن ۲۱ سالگی): لیان به‌عنوان یک «تازه‌کار» وارد شهر راکون شد؛ او که بعد از یک جدایی/شکست عاطفی با نوشیدن‌های طولانی درگیر بود، اولین شیفت کاری‌اش در اداره پلیس شهر راکون را با تاخیر آغاز کرد.

• ۱۹۹۸–۲۰۱۱: او به‌‌‌اجبار در رسته‌ی USSTRATCOM استخدام شد و تحت آموزش‌های خشن قرار گرفت؛ آموزش‌هایی که او را به یک مأمور ویژهٔ زبده با تخصص در حفاظت از افراد بسیار مهم (VIP) و مقابله با سلاح‌های زیستی (B.O.W.) تبدیل کرد.

• ۲۰۱۱–۲۰۲۸: لیان به «بخش عملیات امنیتی» (D.S.O.) پیوست و به‌عنوان «نوک تیز نیزه» برای دولت‌های پیاپی ریاست‌جمهوری فعالیت کرد.

• ۲۰۲۸ (سن ۵۱ سالگی): همان‌گونه که در جدیدترین تریلر Resident Evil Requiem نمایش داده شد، لیان حالا ۵۱ ساله شده است. فعالیت او در این دوره، ایفای نقش مربی برای مأمور تازه‌کار اف‌بی‌آی، «گریس اشکرافت»، است؛ نقشی که به‌مثابه قاب پایانی بر آغاز خودش در قامت یک تازه‌کار عمل می‌کند.

ویژگی‌های جسمانی و شخصی

پروفایل فیزیکی لیان در طول تاریخ عملیاتی‌اش نسبتاً ثابت مانده است:

• قد: ۱۷۸ سانتی‌متر (حدود ۵ فوت و ۱۰ اینچ)، هرچند برخی سوابق قد او را تا ۱۸۰ سانتی‌متر نیز ذکر کرده‌اند.

• وزن: عمدتاً ۷۰٫۲ کیلوگرم (۱۵۵ پوند) ثبت شده است، با سوابق دورهٔ کهنه‌کاری که به ۷۵ کیلوگرم (۱۶۵ پوند) می‌رسد.

• ظاهر: او با چشمان آبی و موهای خرمایی یا قهوه‌ای شناخته می‌شود و اغلب به‌خاطر مدل موی خاص و رفتار خون‌سرد و بذله‌گویی در سنگین‌ترین و سخت‌ترین لحظات شناخته می‌شود. (همه کجا رفتن؟ بینگو؟)

تبار ایتالیایی-آمریکایی

پروفایل زندگی‌نامه‌ای «لیان اسکات کندی» او را به‌عنوان یک ایتالیایی-آمریکایی با تاب‌آوری چشمگیر تثبیت می‌کند؛ پیشینه‌ای که به‌مثابه پس‌زمینه‌ای برای گذار او از یک یتیمِ آسیب‌دیده به ستونی کهنه‌کار در زیست‌امنیت جهانی عمل می‌کند. هرچند ملیت اصلی او آمریکایی است، منابعی در تاریخچهٔ توسعهٔ این مجموعه نشان می‌دهند که شخصیت او به‌طور مشخص با تبار ایتالیایی طراحی شده است؛ به‌گونه‌ای که برخی یادداشت‌های مفهومی اولیه حتی حاکی از آن‌اند که او در مقطعی از زندگی‌اش از ایتالیا به آمریکا مهاجرت کرده بوده است.

علاقه شدید لیان به حل پرونده‌هایی با محوریت «قتل‌های شدید و نامشخص» او را به‌استخدام در اداره پلیس راکون‌ستی رساند.

میراث خانوادگی و آسیب شکل‌دهنده

عنوان «ایتالیایی-آمریکایی» در بستر گسترده‌ترِ کودکی پرآشوب او بیشترین اهمیت را می‌یابد. لیان در خانواده‌ای رشد کرد که عمیقاً در جرایم سازمان‌یافته درگیر بودند؛ میراثی که سال‌های نخست زندگی او را با سختی و خشونت سیستماتیک تعریف می‌کرد. این فصل از زندگی‌اش با پایانی قطعی و خونین به سرانجام رسید، زمانی که تمام اعضای خانواده‌اش در جریان یک پاکسازی جنایی از میان برداشته شدند و لیان به‌عنوان تنها بازماندهٔ تبار خونی خود باقی ماند.

ورود به سیستم فدرال

نقش «لیان اسکات کندی» به‌عنوان یک مأمور فدرال در «بخش عملیات امنیتی» (Division of Security Operations – D.S.O.) اوج مسیر حرفه‌ای او و نماد دگرگونی کاملش از یک «تازه‌کار آرمان‌گرا» به یک «سلاح دولتی» است. D.S.O. که در سال ۲۰۱۱ به‌عنوان جانشین معنوی «کمیسیون فدرال مقابله با زیست‌تروریسم» (F.B.C.) تأسیس شد، هسته‌ای کوچک و مخفی از مأموران تخصصی است که مستقیماً تحت فرمان ریاست‌جمهوری فعالیت می‌کنند.

مسیر ورود به خدمت فدرال: اجبار و آموزش

ورود لیان به خدمت فدرال نه یک انتخاب داوطلبانهٔ شغلی، بلکه نتیجهٔ اجبار نهادی بود. پس از جان سالم به‌در بردن از حادثهٔ شهر راکون در سال ۱۹۹۸، او توسط ارتش ایالات متحده بازداشت و توسط آدام بنفورد مورد بازجویی قرار گرفت.

• ضرب‌الاجل: دولت با شناسایی لیان به‌عنوان یک «ناهنجاری تاکتیکی» که از یک فاجعهٔ سطح یک جان سالم به‌در برده بود، از «شری بیرکین» به‌عنوان اهرم فشار استفاده کرد. لیان در ازای تضمین امنیت شری و توقف آزمایش‌های دولتی روی او، با خدمت در یک تیم فوق‌محرمانهٔ ضد سازمان آمبرلا تحت USSTRATCOM موافقت کرد.

• دگرگونی: لیان آموزش‌هایی «خشن و کارآمد» را پشت سر گذاشت که او را به متخصصی در استفاده از سلاح گرم، عملیات تاکتیکی و نبرد تن‌به‌تن (CQC) به‌ویژه مهارت در کار با چاقو تبدیل کرد. این تغییر، او را از یک مأمور عمومی و در معرض دید، به یک عامل مخفی و مصون از نظارت عمومی منتقل ساخت.

لیان با کلیدواژه‌های «بی‌پروا» و «شتاب‌زده»، با بیشترین نمرات ممکن از بخش آموزشی سازمان پلیس آمریکا فارغ‌التحصیل شد.

دورهٔ D.S.O. و سابقهٔ عملیاتی (۲۰۱۱–اکنون)

در سال ۲۰۱۱، لیان به‌همراه رئیس‌جمهور بنفورد، D.S.O. را با هدف مقابله با زیست‌تروریسم داخلی و جهانی بنیان گذاشت. او به‌عنوان «نوک پیکان نیزه» برای دولت‌های پیاپی ریاست‌جمهوری، پرمخاطره‌ترین مأموریت‌های عصر مدرن را بر عهده داشته است.

• جمهوری اسلاو شرقی (۲۰۱۱): لیان دستورات عقب‌نشینی را نادیده گرفت تا گزارش‌هایی دربارهٔ استفادهٔ کنترل‌شده از «لیکرها» در یک جنگ داخلی را بررسی کند؛ تحقیقاتی که نهایتاً به افشای توطئه‌ای دولتی برای تولید انبوه انگل‌ها انجامید.

• بحران جهانی ویروس C (۲۰۱۳): این مأموریت نقطهٔ حضیض شخصی لیان بود؛ جایی که پس از آلوده شدن رهبر کشور در دانشگاه آیوی، او ناچار شد مربی خود، رئیس‌جمهور بنفورد را اعدام کند. لیان که توسط درِک سیمونز به قتل رئیس‌جمهور متهم شده بود، مرگ خود را صحنه‌سازی کرد تا این توطئه را در چین دنبال کند و سرانجام با شواهدی که ایدا وانگ فراهم کرد، بی‌گناهی خود را ثابت نمود.

• کشتار مریلند و محاصرهٔ نیویورک (۲۰۱۴): مأموریتی در مریلند به تله‌ای ویروسی انجامید که تمام اعضای گروه لیان را از بین برد و او را به‌عنوان تنها بازمانده برجای گذاشت. با وجود فرسودگی روانی ناشی از این حادثه، لیان به خدمت بازگشت تا جلوی حملهٔ گستردهٔ گلن آریاس به شهر نیویورک را بگیرد.

• حادثهٔ آلکاتراز (۲۰۱۵): لیان که مأمور نجات مهندس رباتیک، دکتر آنتونیو تیلور، شده بود، با جیل ولنتاین و کریس ردفیلد همکاری کرد تا پاکسازی ویروسیِ طراحی‌شده توسط دیلن بلیک را متوقف کند.

زندگی‌نامهٔ لیان در مقام یک مأمور فدرال، با سیر تدریجی و طولانی‌مدت از آرمان‌گرایی به بدبینیِ فرسوده از جهان تعریف می‌شود.

دهه‌ها مواجهه با سلاح‌های زیستی (B.O.W.) لیان را با عذاب وجدان بازمانده و الکلیسم درگیر کرده است؛ موضوعی که به‌ویژه پس از مرگ گروهش در سال ۲۰۱۴ آشکار شد. او بارها ارزش خدمت خود را در جهانی که از شکست‌هایش درس نمی‌گیرد، زیر سؤال برده است.

لیان اغلب «انسان‌ها را مقدم بر سیاست» می‌داند؛ برای نمونه، در سال ۲۰۰۶ نجات کلر ردفیلد را بر پیگیری مدارک جرم‌زا علیه وزیر ویلسون ترجیح داد. با این حال، نقش او به‌عنوان یک «عامل درون سیستم» گاه وادارش کرده است تا برای حفظ ثبات ملی، برخی حقیقت‌ها را سرکوب کند.

سابقه عملیاتی

فاجعه راکون سیتی (۱۹۹۸)

نخستین روز خدمت در نیروی پلیس:

۲۸ سپتامبر؛ ۱۹۹۸. شبی که لیان را برای همیشه عوض کرد. در بستر گسترده‌تر «حادثهٔ شهر راکون» در سال ۱۹۹۸، جایگاه لیان اس. کندی به‌عنوان یک افسر تازه‌کار پلیس، قوس شخصیتیِ بنیادین او را تعریف می‌کند؛ قوسی که گذار از آرمان‌گرایی ساده‌دلانه به بقا-جویی را رقم می‌زند. لیان فارغ‌التحصیل ۲۱ سالهٔ آکادمی پلیس بود که با وجود آن‌که ارزیابان او را «بی‌پروا» و «شتاب‌زده» توصیف می‌کردند، بالاترین نمرات را کسب کرد. او به‌طور فعال برای دریافت پست در شهر راکون فشار آورد، چرا که شیفتهٔ قتل‌های گسترده و حل‌نشده‌ای شده بود که در کوه‌های مجاور آرکلِی به‌طور گسترده در رسانه‌ها بازتاب یافته بودند.

ورود لیان به شهر در ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸، به‌طور مشهور به‌عنوان «اولین و تنها روز» او در مقام یک افسر شهری شناخته می‌شود. ورود او به‌دلیل مجموعه‌ای از بحران‌های شخصی به تأخیر افتاد: جدایی اخیر از شریک عاطفی‌اش او را به شبی از مصرف سنگین الکل در یک مُتل کشاند که در نتیجهٔ آن، خواب سنگین و تاخیر در انجام وظیفه برایش حادث شدند. این تأخیرِ به‌ظاهر ساده، به انحرافی نجات‌بخش بدل شد؛ یک توفیق اجباری. چرا که تا زمان رسیدن او به محدودهٔ شهری، راکون‌سیتی کاملاً تسلیم شیوع ویروس T شده و توسط ارتش قرنطینه شده بود.

با ورود به شهر، چهرهٔ «تازه‌کار آرمان‌گرا»ی لیان بلافاصله با فروپاشی کامل نظم شهری در هم شکست.

در پمپ‌بنزین می‌زولی (یا مازو)، این تازه‌کار شاهد نخستین صحنهٔ هولناک خود بود؛ جایی که یک زامبی در حال بلعیدن یک افسر پلیس دیگر دیده می‌شد. لیان انتظار داشت ساختمان ادارهٔ پلیس شهر راکون (R.P.D.) دژی از نظم و امنیت باشد، اما در عوض با مکانی مواجه شد که نماد شکست سیستماتیک و خرابکاری درونی بود؛ وضعیتی که توسط رئیس برایان آیرنز و در پی آلوده شدن او به نفوذ شرکت آمبرلا رقم خورده بود. تعامل او با ستوان ماروین براناگ - که شدیدا مجروح و در آستانهٔ مرگ بود - آخرین مرحلهٔ تلقین او به واقعیت جنگ زیست‌ـ‌ارگانیک به شمار می‌رفت؛ براناگ مأموریت بقا را به لیان سپرد و او را به اولویت دادن به انجام وظیفه بر احساسات شخصی فراخواند.

در جریان فاجعه راکون‌سیتی و علی‌رغم به‌بازی گرفته شدن حس عدالت‌خواهی و مسئولیت‌پذیری، لیان بر نجات جان «شری بیرکین» پافشاری کرد. لیان بعدها در اعترافات خود، از نجات جان شری به‌عنوان دلیل اصلی‌اش برای تسلیم نشدن و بی‌میلی نسبت‌به خودکشی در میانهٔ آن کابوس یاد می‌کند.

تجربه‌ی کم و آسیب‌پذیری حرفه‌ای لیان، او را هدف اقسام سوء استفاده‌ها قرار داد. مزدوری به نام ایدا وانگ با جا زدن خود به‌عنوان مأمور اف‌بی‌آی، میل لیان به حفاظت و خدمت را دست‌مایهٔ فریب قرار داد تا از کمک او در مسیر دستیابی به ویروس G بهره‌مند شود. با این وجود، حس عدالت‌خواهیِ تزلزل‌ناپذیر لیان دائما ویژگی معرف او باقی ماند؛ او تصمیم گرفت از «شری بیرکین» دوازده‌ساله محافظت کند و بعدها اعتراف کرد که امنیت شری، دلیل اصلی‌اش برای تسلیم نشدن و بی‌میلی نسبت‌به خودکشی در میانهٔ آن کابوس بوده است.

شیوع فاجعه در شهر راکون مثل یک آزمایش کوچک عمل کرد؛ آزمایشی که قبل از شروع واقعی‌اش، به‌کار حرفه‌ای لیان خاتمه داد. از آن‌جا که او شاهد همدستی دولت با شرکت آمبرلا بود، به‌زور سیستم در اداره فدرال استخدام شد. این گذار، یک افسر سادهٔ پلیس را به «سلاحی دولتی» تبدیل کرد و او را تحت آموزش‌هایی خشن قرار داد که خوش‌بینی کودکانه‌اش را با کارآمدیِ تاکتیکیِ جایگزین می‌کرد.

شیوع ویروس T

شیوع ویروس تی (T-Virus) در سال ۱۹۹۸در شهر راکون نتیجه شکست مهار ویروس در یک مرکز تحقیقاتی مخفی متعلق به شرکت آمبرلا بود. ویروس تی، که به نام ویروس تایرنت نیز شناخته می‌شود، یک سویه جهش‌یافته از ویروس پروجنیتور بود که برای ایجاد سربازان مهندسی زیستی طراحی شده بود، به این صورت که با کشتن سلول‌ها و سپس بازآرایی آن‌ها در بدن میزبان عمل می‌کرد. در حالی که حیوانات آزمایشی اغلب به موجودات تهاجمی تبدیل می‌شدند، این پاتوژن معمولاً انسان‌ها را به زامبی‌های بی‌هوش و پرخاشگر تبدیل می‌کرد.

شیوع ویروس با کمک موش‌ها تسهیل شد که ویروس را از مرکز تحقیقاتی مخفی به داخل شهر پخش کردند، و این امر منجر به فروپاشی کامل نظم شهری تا تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸ شد. افسر تازه‌کار، لیون اسکات کندی، برای "اولین و تنها روز" خود به عنوان یک افسر پلیس به شهر رسید، و تنها به دلیل بحران شخصی که باعث شد دیر برسد از قتل‌عام اولیه جان سالم به در برد. وقتی وارد محدوده شهر شد، شاهد مرحله نهایی عفونت - به‌شکل مردگان متحرک - در پمپ بنزین میزو (یا مازو) و رستوران امی بود.

منابع اما ناکامی سیستماتیک نهادها را به عنوان دلیل اصلی سقوط کامل شهر شناسایی می‌کنند. اداره پلیس شهر راکون (R.P.D.) قادر به ایفای نقش پناهگاه نبود، زیرا رئیس پلیس، برایان آیرونز، از شرکت آمبرلا رشوه دریافت می‌کرد تا گزارش‌های قتل‌های آدم‌خواری اولیه در کوه‌های آرکلی را سرکوب کند. شکست روانی آیرونز در پی این فساد باعث شد تا او افسران خود را خراب کند و عملاً پاسخگویی باقی‌مانده نیروهای پلیس شهر را از بین ببرد.

محتوای وسیع‌تر شیوع ویروس، یک توطئه دولتی عمیق را فاش می‌کند، زیرا دولت ایالات متحده یکی از مشتریان برجسته محصولات ویروسی شرکت آمبرلا بود. به گفته منابع، دولت و آمبرلا برای ایزوله کردن شهروندان شهر هماهنگ شده بودند تا منافع آمریکا را حفظ کنند و مدارک هم‌دستی خود را از بین ببرند. این امر در تاریخ ۱ اکتبر ۱۹۹۸ به اوج خود رسید، زمانی که دولت یک عملیات استریل‌سازی (حمله هسته‌ای - گرمافشاری) را آغاز کرد که شهر راکون را از روی نقشه پاک کرد.

لیان بعد از وداعی تلخ با شریک عاطفی‌اش و گرفتاری با نوشیدن‌های بی‌انتهای الکل، اولین شیفت کاری‌اش در اداره پلیس راکون‌سیتی را با تاخیر آغاز کرد. تاخیری که احتمالا به‌نفع او تمام شد.

حادثه شهر راکون به عنوان یک مدل کوچک آزمایشی برای توسعه ساختارهای ترور زیستی مدرن عمل کرد؛ فاجعه‌ای که بازماندگانش مانند لیان را از افراد ایده‌آل‌گرا، به «سلاح‌های دولتی» تبدیل کرد که مجبور بودند وارد خدمت مخفی شوند. این حادثه آغازگر یک چرخه بازگشتی از بیوتروریسم محسوب می‌شود، جایی که شاهدان یا به عنوان مزاحمت از بین می‌رفتند یا برای از بین بردن بقایای میراث آمبرلا استخدام می‌شدند.

ملاقات با کلیر ردفیلد

لیان کندی در تاریخ ۲۹ سپتامبر ۱۹۹۸، در اوج شیوع ویروس تی در شهر راکون با کلیر ردفیلد ملاقات کرد. بسته به روایت خاص، اولین برخورد آن‌ها یا در رستوران امی یا در پمپ بنزین میزو (یا مازو) در حومه شهر اتفاق افتاد. با ملاقات آن‌ها، هر دو فوراً همکاری کردند تا از دست مردگان زنده فرار کنند و یک خودروی پلیس راکون (R.P.D.) را به زور تصاحب کردند. با این حال، همکاری اولیه آن‌ها به طور ناگهانی با انفجار یک تانکر بنزین قطع شد و باعث شد که هرکدام به طور مستقل به سمت اداره پلیس راکون حرکت کنند تا به پناهگاهی برسند.

شراکت بین لیان و کلیر مدل عملیاتی تکرارشونده‌ای را برای لیون ایجاد کرد: ترکیب آموزش‌های تاکتیکی رسمی با خلاقیت‌های غیرنظامی در محیط‌های بیولوژیکی پرخطر. کلیر، دانشجوی دانشگاه، وارد شهر شده بود تا برادرش، کریس ردفیلد از گروه S.T.A.R.S. را پیدا کند، جستجویی که در نهایت باعث شد لیان سال‌ها بعد با کریس ملاقات کند.

در دنباله فیلم Welcome to Raccoon City، لیان و کلیر در مرزهای شهر همدیگر را ملاقات نمی‌کنند. بلکه، لیان در پارکینگ ایستگاه پلیس اسلحه‌اش را به سمت کلیر نشانه می‌رود، زمانی که او رئیس پلیس آیرونز را از یک سگ دوبرمن زامبی‌شده نجات می‌دهد. اگرچه آن‌ها همان شب یکدیگر را ملاقات کردند، اما در حین محافظت از شری برکین، دختر سازنده ویروس G، رابطه‌ای عمیق بین آن‌ها شکل گرفت. در نهایت، آن‌ها با استفاده از یک قطار زیرزمینی از شهر فرار کردند، درست پیش از آن که یک حمله هسته‌ای دولتی، شهر راکون را از روی نقشه پاک کند.

زمانی که آن‌ها سرانجام از خرابه‌ها فرار کردند، لیون و کلیر جدا شدند؛ کلیر به جستجوی خود برای پیدا کردن کریس در اروپا ادامه داد، در حالی که لیون باقی ماند تا از شری ضعیف شده مراقبت کند. ملاقات آن‌ها آغازگر یک اتحاد طولانی‌مدت بود؛ علی‌رغم جدا شدن راه‌هایشان پس از این حادثه، کلیر یکی از معدود افرادی بود که لیون می‌توانست به او اعتماد کند، حتی اگر در آینده آن‌ها در مورد شفافیت دولتی در مقابل ثبات ملی در طول توطئه پنامستان در سال ۲۰۰۶ اختلافات فلسفی پیدا کردند.

ملاقات با ایدا وانگ

ملاقات با ایدا وانگ را می‌توان «سومین» بُعد از ساختار اطلاعاتی عملیات لیان در شهر راکون به‌حساب آورد. اولین تماس آن‌ها معمولاً در پارکینگ ایستگاه پلیس راکون (R.P.D.) اتفاق می‌افتد، جایی که آدا، با هویت مأمور FBI، لیون "تازه‌کار" را از یک سگ زامبی‌شده نجات می‌دهد. در حالی که لیان در ابتدا از وضعیت طبقه‌بندی‌شده او «شگفت‌زده» است، به سرعت به محافظ ناآگاه او تبدیل می‌شود، بدون آگاهی از هدف ایدا در کشف نمونه‌ای از ویروس G.

آغاز یک رابطه پیچیده

مبارزه «زندگی و مرگ» که آن‌ها در داخل شهر در حال فروپاشی تجربه کردند، پیوندی عاطفی قوی ایجاد کرد که زندگی هر دوی آن‌ها را در سه دهه بعدی شکل داد. چندین لحظه کلیدی در دوران حادثه شهر راکون این ارتباط را تحکیم کرد:

در یک نقطه عطف حیاتی، لیان برای نجات ایدا از انِت بیرکین یک گلوله به شانه چپش می‌خورد. یکی دیگر از دقایقی که ارتباط لیان و ایدا را به‌نقطه‌ای ورای پیچیدگی‌های اطلاعاتی و جاسوسی می‌برد. در پروتوتایپ رد شده بازی BIOHAZARD 1.5، ملاقات آن‌ها بیشتر به‌طور واقعی‌تری به نمایش گذاشته شده بود؛ لین ایدا را در یک ون آتش‌گرفته پیدا می‌کند و او را با یک خاموش‌کننده آتش نجات می‌دهد.

ایدا وانگ طی ارتباط طولانی و پیچیده‌اش با لیان، چندین و چند بار از قتل لیان سرپیچی کرد. رابطه‌ی لیان با او آنقدرها هم که به‌نظر می‌آید یک طرفه نیست. مگر نه؟

ملاقات لیان و ایدا در آزمایشگاه NEST به نقطه‌ی بحرانی می‌رسد. زمانی که انِت بیرکین حقیقت را فاش کردکه ایدا یک مزدور است که قرار بود ویروس را به بالاترین پیشنهاد دهنده بفروشد. همکاری لیان و ایدا در سال ۱۹۹۸ به نظر می‌رسید که با یک فاجعه به‌پایان رسیده است.

زمانی که ایدا حین تخریب تأسیسات از یک دره عظیم سقوط کرد، رویدادی که بیشتر به‌یک اختتامیه‌ی تکان‌دهنده بر اولین شب انجام وظیفه لیان در نیروی پلیس بدل شد. اگرچه آن‌ها به‌طور جداگانه از شهر فرار کردند، لیان نتوانست احساسات خود را نسبت به ایدا فراموش کند و بعداً اعتراف کرد که ایدا «بخشی از من شد که نمی‌توانم آن را رها کنم».

پسا-راکون سیتی: استخدام اجباری در STRATCOM

استخدام لیان اسکات کندی در USSTRATCOM نقطه عطفی در زندگی او به شمار می‌آید و انتقال اجباری او از یک «تازه‌کار ایده‌آلیست» به یک «سلاح دولتی» را نمایان می‌کند. پس از زنده ماندن از حادثه شهر راکون در سال ۱۹۹۸، لیان و شری بیرکین توسط ارتش ایالات متحده دستگیر شدند. دولت ایالات متحده لیون را به عنوان یک «ناهنجاری» شناخته بود؛ به‌هرحال این لیان بود که دسیسه‌های و کثافت‌کاری‌های سیستم را دیده بود و به‌سبب مهارت بسیار بالایش، یک ناهنجاری به‌درد بخور محسوب می‌شد.

ورود لیان به شغل دولتی یک انتخاب داوطلبانه نبود، بلکه محصول فشارهای نهادهای دولتی بود.

  • اولتیماتوم: آدام بنفورد، یک مقام ارشد اطلاعاتی، از وضعیت شری بیرکین، دختر دوازده‌ساله، برای تأمین همکاری لیان استفاده کرد.
  • معامله: لیان تنها در ازای تأمین امنیت شری و توقف آزمایش‌های بیولوژیکی دولت بر روی او، موافقت کرد که به یک تیم ضد آمبرلا تحت فرماندهی USSTRATCOM بپیوندد.
  • نتیجه: این توافق باعث شد که لیان به طور دائمی از یک افسر عمومی به یک سلاح مخفی تبدیل شود که از نظارت عمومی محافظت می‌شود.

عملیات خاویر و بحران لوس ایلومینادوس در کنار نجات دختر رئیس جمهور؛ نقاط عطفی که لیان را از پسرک ساده‌لوح و مسولیت‌پذیر به‌یک قهرمان اکشن هالیوودی تمام عیار بدل کردند.

آموزش و پیشرفت تاکتیکی

پس از استخدام، لیون تحت آموزش‌های «سخت و کارآمد» قرار گرفت که امیدواری‌های جوانانه او را از بین برد.

او در مبارزه نزدیک (CQC) و استفاده از سلاح‌های گرم به تسلط کامل رسید و به یک متخصص در دفاع بیولوژیکی و حفاظت از شخصیت‌های برجسته تبدیل شد. دوران اولیه دولتی او شامل عملیات‌های پرخطر مانند عملیات خاوییر (۲۰۰۲) بود که در آن او به همراه شریک خود، جک کراوزر، به تحقیق در مورد تکثیر B.O.W. در آمریکای جنوبی پرداخت.

مسیر شغلی لیان در دولت به سه مرحله عمده تقسیم می‌شود:

  • USSTRATCOM (1998–2011): این مرحله اختصاص داشت به از بین بردن شبکه جهانی آمبرلا و محافظت از خانواده رئیس‌جمهور ایالات متحده، مانند نجات تک‌نفره اشلی گراهام در سال ۲۰۰۴.
  • D.S.O. (۲۰۱۱ - زمان حال): لیان در سال ۲۰۱۱ به تأسیس «دپارتمان عملیات امنیتی» (D.S.O.) به همراه رئیس‌جمهور بنفورد پرداخت و به عنوان «نوک نیزه» برای شاخه اجرایی دولت خدمت کرد.
  • مشاوره کهنه‌کار (۲۰۲۸): تا سال ۲۰۲۸ و در سن ۵۱ سالگی، مسیر شغلی او به موقعیت مشاور ارشد منتهی می‌شود، جایی که او مسئول راهنمایی مأموران تازه‌کار مانند گریس اشکرافت خواهد بود و سفر خود را از تجربه اولیه خود به عنوان یک تازه‌کار در ۱۹۹۸ به پایان می‌رساند.

عملیات خاویر (۲۰۰۲)

عملیات خاوییر (۲۰۰۲) به عنوان پلی حیاتی در مسیر شغلی لیان اسکات کندی عمل می‌کند و نشان‌دهنده انتقال او از یک تازه‌کار تازه آموزش‌دیده به یک مامور همه فن‌حریف است. این عملیات که در طول دوران حضور او در USSTRATCOM یعنی از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۱ انجام شد، اولین مأموریت رسمی لیان در متن یک درگیری بین‌المللی پرتنش بود.

اهداف عملیاتی و شراکت‌ها

در تابستان ۲۰۰۲، لیان به کشور آمپارو در آمریکای جنوبی اعزام شد تا به بررسی جابیر هیدالگو، یک باندی سابق از قاچاقچیان مواد مخدر که عملاً بر این منطقه کنترل داشت، بپردازد. دولت ایالات متحده از بازگشت سلاح‌های بیولوژیکی (B.O.W.) نگران بود، زیرا گزارش‌هایی منتشر شده بود که نشان می‌داد هیدالگو با یکی از محققان سابق آمبرلا ایالات متحده تماس گرفته است.

برای این مأموریت، لیان با جک کراوزر، یک کهنه‌سرباز باتجربه از فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده (SOCOM)، شریک شد. در حالی که لیان تجربه مستقیم با B.O.W.s داشت، کراوزر تخصص نظامی خام و لازم برای مبارزه در محیط جنگلی را فراهم می‌کرد.

پس همه‌تون کجا رفتین؟ بینگو؟
- لیان اسکات کندی - سال ۲۰۰۴ - ماه: نامعلوم

یافته‌های بیولوژیکی و موفقیت تاکتیکی

این عملیات یک شیوع ویروس T محلی و حضور ویروس T-Veronica را تأیید کرد، ویروسی که هیدالگو برای درمان دختر بیمار خود، مانوئلا، از آن استفاده کرده بود. مأموریت به اوج بیولوژیکی خود رسید زمانی که هیدالگو با یک گیاه آلوده ترکیب و به "V-Complex" تبدیل شد، یک موجود عظیم که قادر به آلوده کردن کل حوزه آمازون بود.

  • نتیجه تاکتیکی: لیان و کراوزر موفق به خنثی‌سازی هیدالگو و V-Complex شدند.
  • نتیجه انسانی: مانوئلا هیدالگو نجات داده شد و به حفاظت دولتی ایالات متحده سپرده شد که مشابه پروتکل "شیلد" برای شری بیرکین چهار سال قبل بود.

عملیات جاوییر به طور بنیادی پروفایل روانی و حرفه‌ای لیون را بازسازی کرد:

این مأموریت را باید نقطه‌عطف مهمی در بدل شدن لیان از پسری خام‌دست و زودباور، به‌ماموری باتجربه و همه‌فن‌حریف به‌حساب آورد. علاوه‌بر این موضوع، «عملیات خاویر» با یک حادثه کلیدی و مهم دیگر به‌یاد آورده می‌شود؛ خیانت کراوزر. شراکت لیان و کراوزر زمانی شکسته شد که کراوزر، که در طول مأموریت زخمی شده بود و از «وضعیت ویژه» لیان دلخور بود، مرگ خود را جعل کرد تا به آلبرت وسکر بپیوندد. این خیانت به یک تضاد ایدئولوژیک تعیین‌کننده در آینده شغلی لیان بدل شد.

موفقیت لیان در عملیات خاویر، تاییدکننده‌ای مهم در مسیر بدل شدن لیان به‌یک «سلاح دولتی» و ماموری ویژه در فعالیت‌های خاکتسری دولت آمریکا بدل شد. سلطه بر تاکتیک‌های مبارزه تن‌به‌تن (CQC) در کنار مهارت بی‌چون و چرا در تفنگ‌شناسی و بقا در شرایط فاجعه‌بار، لیان را نه‌تنها به‌یک بقا-جوی همه‌رقمه، بلکه به‌بهترین گزینه برای مهار «فاجعه لوس ایلومیادوس» بدل کرد.

فاجعه لوس ایلومینادوس و عملیات نجات اشلی گراهام - (۲۰۰۴)

حادثه Los Iluminados در سال ۲۰۰۴ به‌عنوان یک نقطه عطف در مسیر شغلی لیان اسکات کندی شناخته می‌شود و نمایانگر ارتقاء او به یک مامور عالی‌رتبه دولتی و متخصص در حفاظت از شخصیت‌های برجسته در شرایط پرخطر است. در این دوره، وضعیت حرفه‌ای لیان از یک مأمور مخفی ضد آمبرلا تحت فرمان USSTRATCOM به عضوی از یک سازمان نخبه تحت کنترل مستقیم رئیس‌جمهور تغییر کرد که به‌طور ویژه به امنیت خانواده رئیس‌جمهور گراهام اختصاص داده شد.

مأموریت و زمینه عملیاتی

در سال ۲۰۰۴، مسئله‌ی ربوده شدن دختر رئیس‌جمهور، اشلی گراهام، توسط فرقه Los Iluminados فعال در نواحی روستایی اسپانیا به‌یک واکنش دقیق، سنجیده و قدرتمند احتیاج داشت. چه کسی بهتر از لیان برای مدیریت این شرایط؟

لیان پس از مهار فاجعه‌ی راکون‌سیتی، پشت سر گذاشتن آموزش‌های طاقت‌فرسای USSTRATCOM و عملکرد درخشان در عملیات خاویر، بهترین گزینه ممکن برای این ماموریت بود. مخصوصا که حال آن لیان کم‌تجربه و ساده‌لوح جایش را به‌مردی زبده، باتجربه و حرفه‌ای داده است.

تهدید انگلی: Las Plagas

مأموریت Los Iluminados لیان را با یک پارادایم بیولوژیکی جدید آشنا کرد: انگل‌های Las Plagas. برخلاف زامبی‌های بی‌روح شهر راکون، این تهدید به میزبانش اجازه می‌داد که هوش خود را حفظ کرده و ساختارهای اجتماعی را تحت فرمان یک "Master Plaga" هماهنگ کنند. مسئله‌ای که لیان را به‌بهره‌گیری از تکنیک‌های پارتیزانی جدید هدایت کرد.

هاستالا ویگو (لیان پیش از مواجعه با هیولایی در ارتفاع یک سیلوی گندم)
- لیان اسکات کندی - سال ۲۰۰۵ - ماه: نامعلوم

عملیات لوس ایلومینادوس از چندین نقطه‌نظر مختلف برای لیان به‌چالشی واقعا بزرگ تبدیل شد. ملاقات با کراوزر و تسویه‌حساب با رقیب قدیمی، رویارویی با انواع تازه‌ای از موجودات جهش‌یافته، آلوده شدن به ویروس و تلاش برای درمان، مواجهه با ایدا وانگ بعد از فجایع راکون‌سیتی و شکست دادن رهبر فرقه لوس ایلومینادوس. همه‌ی این موارد کنارهم نه‌تنها یکی از ماندگارترین ماجراجویی‌ها در جهان بازی‌ها را ساختند بلکه لیان را نیز به‌یکی از چهره‌ی فراموش‌نشدنی صنعت بازی تبدیل کردند. مردی که در این عملیات، به‌یک قهرمان همه رقمه بدل شد.

پیامدهای شخصی و حرفه‌ای

حل موفقیت‌آمیز بحران تأثیرات عمیقی بر پروفایل حرفه‌ای و روانی لیان داشت:

  • گزارش کندی: پس از خنثی‌سازی رهبر فرقه اسمند سادلر، لیان گزارشی محرمانه به نام گزارش کندی تهیه کرد. این اطلاعات با B.S.A.A. به اشتراک گذاشته شد و در آماده‌سازی برای تهدیدات بیولوژیکی آینده، مانند حادثه 2009 در کژوژو، نقشی کلیدی ایفا کرد.
  • تحول شخصیتی: نجات اشلی و پشت سر گذاشتن بحران لوس ایلومینادوس، لیان را از مردی تلخ و منزوی به‌یک قهرمان بذله‌گو هالیوودی بدل کرد که حتی سخت‌ترین، هولناک‌ترین و سکته‌آورترین لحظات یک ماموریت را نیز با تکه‌پرانی‌ها و لفظ‌بازی‌هایش می‌تواند پشت سر بگذارد. احتمالا از نتایج زندگی وحشتناک و غیرعادی لیان که منجر به‌خلق چنین شکلی از مکانیزم دفاعی شد.
  • مبارزه با کراوزر: لیان مجبور شد که شریک و مربی سابق خود، جک کراوزر که ربودن اشلی را برای تأمین نمونه‌ای از Plaga برای آلبرت وسکر طراحی کرده بود، به قتل برساند. اتفاقی که دیر یا زود باید رخ می‌داد و آن را باید از پیامدهای عملیات خاویر بدانیم.
  • ثبات سیاسی: عملیات نجات از وقوع یک فاجعه ژئوپولیتیکی سطح یک جلوگیری کرد. فاجعه‌ای که برای رقم زدن اتفاقی هولناک در کابینه دولت آمریکا برنامه‌ریزی شده بود.

حوادث جهانی (از تال‌اوکس تا لان‌شیانگ - ۲۰۱۳):

بحران جهانی ویروس C در سال ۲۰۱۳، که در تال اوکس و لان‌شیانگ چین رخ داد، اوج مطلق مسیر شغلی لیان اسکات کندی به‌عنوان یک مامور جهانی است. در این دوره، لیان به‌عنوان یک مأمور ارشد و هم‌بنیان‌گذار دپارتمان عملیات امنیتی (D.S.O.) خدمت می‌کرد، واحدی تخصصی که مستقیماً تحت فرمان رئیس‌جمهور قرار داشت.

فاجعه تال اوکس و خیانت سازمانی

مأموریت در تاریخ ۲۹ ژوئن ۲۰۱۳ در دانشگاه آیوی آغاز شد، جایی که رئیس‌جمهور آدام بنفورد - مربی لیان و کسی که او را در سال ۱۹۹۸ به خدمت دولتی جذب کرده بود - برنامه داشت تا حقیقت در مورد هم‌دستی دولت ایالات متحده با شرکت آمبرلا را فاش کند.

دریک سی. سیمونز، مشاور امنیت ملی و رهبر یک سازمان مخفی به نام «خانواده»، حمله‌ای بیوتروریستی‌ را ترتیب داد تا بنفورد را ساکت کند و از ثبات جهانی محافظت نماید. در این شرایط، لیان مجبور شد اقدامی نهایی در مسیر شغلی خود انجام دهد: کشتن مربی زامبی‌شده‌اش به‌منظور نجات مامور سرویس مخفی: هلنا هارپر.

سیمونز از نفوذ خود استفاده کرد تا لیان و هلنا را به‌عنوان قاتلین رئیس‌جمهور معرفی کند. این امر لیان را به‌یک انزوای اجباری کشاند، به‌طوری که او با کمک اینگرید هانیگان مرگ خود را جعل کرد و برای پیگیری سیمونز به چین رفت.

بحران چین

پیگیری سیمونز، لیان و هلنا را به لانشیانگ برد؛ جایی که شیوع بیماری به یک پاندمی جهانی تبدیل شده بود.

این مأموریت شاهد اولین درگیری تاکتیکی تن‌به‌تن مابین لیان و کاپیتان کریس ردفیلد از B.S.A.A. بود. آن‌ها تقریباً به‌دلیل حضور ایدا وانگ (که در حقیقت کارلا رادامس همزاد او بود) به دعوا کشیده شدند، جایی که لیان از کنترل عواطف و رویکرد حرفه‌ای ناتوان شد و کریس به‌دنبال انتقام خون رسته‌ی به‌قتل رسیده‌اش نمی‌توانست وانگ را نادیده بگیرد. لیان با شری بیرکین دوباره دیدار کرد؛ شری که اکنون خود یک مأمور دولتی شده بود و از جیک مولر محافظت می‌کرد.

با کمک ایدا وانگ واقعی، لیان با گونه‌ای هیولاشده از سیمونز در برج Quad درگیر شد. در نهایت، لیان با استفاده از یک لانچر موشکی سیمونز را از بین برد و به‌لطف اسنادی که ایدا در اختیارش قرار داد، توانست دسیسه اطرافش را حل کند.

پیامدها

در چارچوب کلی، سال ۲۰۱۳ آغازگر دوره‌ای از تحول روانی لیان بود؛ جایی که او به‌طور کامل پذیرفت فساد سیستماتیک به‌عنوان یک واقعیت برای حفظ ثبات ملی وجود دارد. مسئله‌ای که همراه با قتل اجباری رئیس جمهور، دیدار نهایی با ایدا و سایر کشتارهای غیرنظامی که در مقابل لیان رخ دادند، یک نقطه‌ عطف دیگر در شخصیت پوچ‌گرا و افسرده او را رقم زدند.

ماموریت‌های اخیر

شیوع ویروس A در نیویورک (۲۰۱۴):

منابع اعلام می‌کنند که وضعیت روانی لیون در سال ۲۰۱۴ توسط یک ترومای بزرگ در بتسدا، مریلند شکل گرفت. در حالی که او هدایت تیم D.S.O. را برای دستگیری سناتور استفن آیر بر عهده داشت، تمام تیم او توسط مواد منفجره از بین رفتند. به‌عنوان تنها بازمانده، لیان مجبور شد اجساد زامبی‌شده‌ی هم‌تیمی‌های خود را در سردخانه به قتل برساند. این رویداد باعث شد که او وارد دوره‌ای از افسردگی شدید و اعتیاد به الکل شود. او برای دوری از خدمت دولتی که از آن نفرت داشت، به یک کلبه دورافتاده در کوه‌های راکی کلرادو پناه برد.

تهدید ویروس A و محاصره نیویورک

منابع ویروس A (ویروس حیوانی) را به‌عنوان یک پاتوژن پیچیده توصیف می‌کنند که توسط گلن آریاس، یک تاجر سلاح، برای انتقام از حمله پهپادی که خانواده‌اش را کشت، توسعه یافته بود. این ویروس بسیار خطرناک بود زیرا از ویژگی‌های مشابه انگل‌های لاس پلاگاس (Las Plagas) استفاده می‌کرد که به B.O.W. ها اجازه می‌داد تا بین متحدان و دشمنان تمایز قائل شوند. در ابتدا، لیان تمایلی به پیوستن به این مأموریت نداشت اما به‌درخواست کریس ردفیلد و ربکا چمبرز، نظرش تغییر کرد و به‌اجبار آنان را همراهی کرد.

عملیات نیویورک بیشتر به‌نمایشگاه توانایی‌های لیان شباهت داشت. جایی که او سوار بر یک موتورسیکلیت «دوکاتی اکس داویل» نه‌تنها قدرت استادگونه‌اش در رانندگی، بلکه مهارت خیره‌کننده‌اش در ترکیب تفنگ‌شناسی و هنرهای رزمی (گان-فو) را به‌شکلی نمایش داد که جان ویک باید جلویش لُنگ بیندازد. لیان در نهایت طی همکاری با کریس موفق شد تهدید نیویورک را خنثی ساخته و یک فاجعه دیگر را با موفقیت پشت سر بگذارد.

جزیره آلکاتراز (۲۰۱۵):

مأموریت به‌عنوان یک عملیات سازمانی D.S.O. برای نجات دکتر آنتونیو تیلور، مهندس رباتیک که به دلیل افشای اسرار نظامی در سان فرانسیسکو ربوده شده بود، آغاز شد. ورود لیان به این مأموریت شامل تعقیب موتور سیکلت در سان فرانسیسکو بود، جایی که توسط ماریا گومز، بازمانده‌ای از شیوع ویروس A در نیویورک ۲۰۱۴ متوقف شد.

هنگام تحقیق در جزیره آلکاتراز، لیون با جیل ولنتاین در تونل‌های فاضلاب جزیره برخورد کرد. این دو بازمانده حرفه‌ای مجبور شدند یکدیگر را در برابر هجوم زامبی‌های گردشگری و لیک‌های دوزیست یاری کنند. این زوج کشف کردند که در یک سایت خاص، لاروهای لیک در حال تکامل بوده و همچنین نقشه‌هایی برای پهپادهای پشه‌ای را پیدا کردند، که یک روش پیشرفته و دقیق برای گسترش پاتوژن‌ها بود.

مخالف ایدئولوژیک: دیلن بلیک

مأموریت آلکاتراز دیلن بلیک، یک عضو سابق U.S.S. را به‌عنوان آنتی‌تز ایدئولوژیک برای لیان معرفی کرد. بلیک در حقیقت یک بازتاب تاریک از لیان بود؛ در حالی که لیون به‌عنوان یک «سلاح دولتی» برای جلوگیری از شیوع بیماری‌های آینده به کار گرفته شده بود، بلیک می‌خواست جهان را با کشاندن نهادهای جهانی مانند D.S.O.، B.S.A.A. و TerraSave به داخل یک کابوس ویروسی، «متعادل» کند.

دیلن بلیک چه از نظر ظاهری و چه از نظر ایدئولوژیک به‌عنوان نسخه‌ای کاملا مخالف با لیان وارد قصه شد.

در حین مأموریت، لیون توسط یکی از پهپادها زخمی و آلوده شد که او را مجبور کرد تا به عزم همکارانش تکیه کند در حالی که خود در مراحل اولیه جهش بیماری رنج می‌برد.

حل و فصل درگیری و همکاری بازماندگان

اوج مأموریت آلکاتراز نشان‌دهنده هماهنگی کارآمد «فارغ‌التحصیلان راکون سیتی» بود.

با وجود آلوده شدنش، لیان از تسلط خود بر مبارزات نزدیک برای شکست ماریا گومز استفاده کرد و در نهایت او را بر روی یک تیر فلزی به قتل رساند. تهدید نهایی شامل دیلن بلیک بود که با یک مگالودون ترکیب شد تا یک هیولای دریایی عظیم‌الجثه خلق کند. لیان تیم را هماهنگ کرد، یک کامیون سوخت برای برخورد با هیولا را مستقر کرد و نهایتا جیل ولنتاین ضربه نهایی را زد و دخل بلیک را آورد.

مرثیه در ویرانه‌های راکون‌سیتی (۲۰۲۸)

احتمالا ایستگاه پایانی لیان. بازگشت به ویرانه‌های راکون سیتی در سال ۲۰۲۸ در جریان اتفاقات بازی Resident Evil: Requim اتفاق خواهد افتاد. جایی که او همراه با گریس اشکرافت باید تازه‌ترین کشفیات از فعالیت‌های نئو-آمبرلا را برای یکی از بزرگ‌ترین گره‌گشایی‌های مجموعه‌ی رزیدنت ایول، کنارهم بگذارند.

طبق گفته خیلی‌ها، «مرثیه» آخرین حضور جدی و رسمی لیان در مجموعه رزیدنت ایول خواهد بود. پایانی که فقط خدا می‌داند قرار است به‌چه شکلی رقم بخورد. لیانِ خسته از سیستم‌ها و فسادی که بارها و بارها و بارها او را در مقابل ترورهای بیولوژیکی قرار داد، احتمالا از این فرصت برای رسیدن به‌بازنشستگی‌اش استفاده خواهد کرد. وداع با یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان صنعت بازی بدون شک لحظه‌ای سنگین و مهم برای کپکام خواهد بود و همه امیدواریم که شرکت ژاپنی از این چالش هم سربلند بیرون بیاید.

زمینه مأموریت ۲۰۲۸

بازگشت لیان به ویرانه‌های راکون سیتی به‌دنبال ناپدید شدن یک افسر پلیس در هتل ورن‌وود و مشکوک شدن او به دکتر ویکتور گیدئون، یک محقق سابق امبریلا، آغاز می‌شود. این پیگیری او را به مرکز مراقبت مزمن رودز هیل می‌برد که در محدوده ویرانه‌های شهر قرار دارد. لیان به‌عنوان راهنمای گریس اشکرافت، یک تحلیل‌گر تازه‌کار اطلاعات در اف‌بی‌آی، منصوب می‌شود. این رابطه به‌طور عمدی انعکاسی از شروع خودش در سال ۱۹۹۸ است، اگرچه نقش‌ها معکوس شده‌اند؛ در حالی که گریس به استدلال‌های استنباطی بسیار قوی است، او به‌عنوان «ترسوترین شخصیت تاریخ مجموعه» توصیف می‌شود که در تضاد با لیان ، با تجربه و شخصیت خونسرد قرار می‌گیرد.

در زمینه کلی مأموریت و بازی، لیان کارهای هیجان‌انگیز و پرآدرنالین را انجام می‌دهد که نیاز به ایجاد تعادل با فصل‌های ترسناک و تمرکز بر وحشت گریس دارد. او با طنز خشک و حرکات امضای رزمی خود با تهدیدات روبرو می‌شود، برخلاف ترسی که ویژگی یک تازه‌کار است.

بازگشت به راکون سیتی در سال ۲۰۲۸ نه تنها فرصتی برای لیان جهت بستن پرونده‌ها و پایان دادن به نبردهای گذشته است، بلکه به‌عنوان یک تحول روان‌شناختی در زندگی او نیز عمل می‌کند. از یک جوان و پرشور که دنیای زیبا و قهرمانانه‌اش به طرز بی‌رحمانه‌ای از بین رفت، به یک بقاجوی خسته و آسیب‌دیده که یاد گرفت به‌طور واقعی و عمیق با دنیای پیچیده و تاریک اطرافش مواجه شود. این مأموریت نهایی اوست که چرخه‌ای از تکلیف، رنج و احتمالا رستگاری را تکمیل می‌کند.

روابط

ایدا وانگ

روابط میان لیان اسکات کندی و ایدا وانگ که اغلب در میان طرفداران به‌عنوان Aeon شناخته می‌شود، در منابع رسمی با عناوین «پیچیده» و «غیر قطعی» ثبت شده است. این ارتباط که بیش از ۱۵ سال از تاریخ مأموریت‌های مشترکشان را در بر می‌گیرد، با یک پارادوکس تعریف می‌شود: ایدا نمایانگر دنیای پنهانی جاسوسی است که لیان از آن متنفر است، اما در عین حال او تنها فردی است که همواره در «خط مقدم» ترورهای زیست‌محیطی در کنار لیان حضور داشته و او را از نظر عاطفی به خود وابسته کرده است.

پایه‌گذاری رابطه: راکون سیتی (۱۹۹۸)

منابع اولین دیدار آن‌ها را در پارکینگ اداره پلیس راکون سیتی (R.P.D.) به‌عنوان نقطه آغاز رابطه طولانی‌مدت آن‌ها معرفی می‌کنند. ایدا که به‌عنوان یک مامور اف‌بی‌آی ظاهر شده بود، از «ایده‌آل‌گرایی خام‌دستانه» لیان برای تأمین حفاظت در حین پیگیری ویروس G استفاده کرد.

تکامل (۲۰۰۴ - ۲۰۱۱)

سال ۲۰۰۴ اما لحظه‌ی دیدار مجدد لیان و ایدا بود؛ جایی که لیانِ حرفه‌ای و باتجربه‌ی قصه، دوباره با جاسوس کارکشته و عشق قدیمی‌اش دیدار می‌کند. لیان اما این‌بار دیگر آن پسرک ساده‌لوح نیست و ایدا هم این را متوجه می‌شود. سرپیچی متعدد ایدا از قتل لیان، حالا این رابطه‌ را به‌فضای تازه‌ای می‌برد. مخصوصا که ایدا به‌شکل دورادور و از دل سایه‌ها، لیان را در ماموریتش کمک می‌کند.

آخرین ملاقات (در بازی‌ها) - سال ۲۰۱۳

در زمینه شیوع ویروس C در سال ۲۰۱۳، رابطه آن‌ها به منبعی از کشمکش‌های شدید درون سازمانی تبدیل شد؛ جایی که لیان برای محافظت از ایدا (که در واقع دابل‌گانگر او، کارلا رادامس بود) با کاپیتان کریس ردفیلد وارد درگیری فیزیکی شد و استدلال کرد که او «شاهد کلیدی» است.

ایدا در نهایت با ارسال سرنخ‌هایی اساسی برای لیان، او را در حل کردن پرونده قتل رئیس جمهور و فاجعه سال ۲۰۱۳ کمک کرد.

یاران نزدیک

روابط لیان اس. کندی و متحدانش با چرخه‌ای تکرارشونده از تروماهای مشترک، حس وظیفه‌ی محافظتی و بدبینی نسبت به نهادهای رسمی تعریف می‌شود. این پیوندها اغلب از مرزهای صرفاً حرفه‌ای عبور می‌کنند و به ساختارهایی شبیه خانواده‌ی جایگزین یا شراکت‌های ایدئولوژیک پیچیده تبدیل می‌شوند؛ شراکت‌هایی که در محیط‌های زیستیِ فوق‌العاده پرخطر شکل گرفته‌اند.

پیوندهای بنیادین: کلر ردفیلد و شری بیرکین

نخستین اتحادهای لیان در جریان حادثه‌ی راکون سیتی در سال ۱۹۹۸، قطب‌نمای اخلاقی تمام دوران حرفه‌ای او را شکل دادند.

  • کلر ردفیلد: همکاری آن‌ها الگویی عملیاتی و تکرارشونده ایجاد کرد که آموزش رسمی تاکتیکی را با ابتکار عمل یک غیرنظامی درهم می‌آمیخت. با وجود اعتماد عمیق و بنیادین میان آن‌ها، رابطه‌شان در نهایت دچار شکافی فلسفی بر سر شفافیت دولت شد؛ در جریان توطئه‌ی پنامستان در سال ۲۰۰۶، لیان تصمیم گرفت ثبات ملی را بر افشاگری عمومی‌ای که کلر خواهانش بود، مقدم بدارد.
  • شری بیرکین: لیان شری را همچون خواهر کوچک‌تر یا حتی دختر کوچکش می‌دید؛ حس وظیفه‌ای محافظتی که مسیر شغلی او را تعریف کرد. جذب لیان به USSTRATCOM نتیجه‌ی توافقی اجباری بود که طی آن، استقلال شخصی خود را در ازای تضمین امنیت شری و توقف آزمایش‌های دولتی بر روی او واگذار کرد. دهه‌ها بعد، در سال ۲۰۱۳، لیان با دیدن شری به‌عنوان یک مأمور فدرال شوکه اما آسوده‌خاطر شد و حفاظت از او را به جیک مولر سپرد.

تعامل لیان با دیگر بازماندگان سطح‌بالا نشان‌دهنده‌ی گذار او از «بقا در مقیاس محلی» به «هماهنگی جهانی در مقابله با بیوتروریسم» است.

  • کریس ردفیلد: با وجود احترام متقابل، رابطه‌ی آن‌ها در سال ۲۰۱۳ و طی درگیری تاکتیکی در چین بر سر ایدا وانگ به چالش کشیده شد. با این حال، آن‌ها در نهایت شکاف میان D.S.O. و B.S.A.A. را پر کردند و در حوادث ویروس A در نیویورک و مأموریت آلکاتراز به‌عنوان یک واحد یکپارچه عمل کردند.
  • جیل ولنتاین: اتحاد آن‌ها در مأموریت آلکاتراز در سال ۲۰۱۵ نمونه‌ای از هماهنگی در بالاترین سطح کارایی بود؛ آن‌ها با هم فاضلاب‌های آلوده را پاک‌سازی کردند و با هم‌زمان‌سازی مهارت‌هایشان، جهش‌یافته‌ی آبیِ مگالودون را از میان بردند.

کلر ردفیلد، شری بیرکین و اشلی گراهام بیشتر از یک سری همراهِ سازمانی، افرادی بودند که لیان را در سخت‌ترین و بحرانی‌ترین بزنگاه‌های زندگی‌اش همراهی کردند. شخصیت‌هایی که رابطه‌شان با لیان وارد مرزهایی از جنس خانواده شده است.

با تبدیل شدن لیان به یک کهنه‌سرباز تمام‌عیار، روابط او با متحدان جوان‌تر بازتابی از مسیر رشد خودش از یک «تازه‌کار ساده‌لوح» به مشاوری ارشد شد.

  • هلنا هارپر: در جریان شیوع ویروس C در سال ۲۰۱۳، لیان نقش نگهبان هلنا را ایفا کرد و پس از آن‌که مجبور شدند مربی زامبی‌شده‌ی خود، رئیس‌جمهور آدام بنفورد را اعدام کنند، به‌جای تبعیت خشک از پروتکل‌ها، تصمیم گرفت نام او را پاک کند.
  • گریس اشکرافت: تا سال ۲۰۲۸، لیان ۵۱ ساله در جایگاه مشاور ارشد، مسئولیت آموزش برای مأمور تازه‌کار FBI، گریس اشکرافت را بر عهده می‌گیرد. این رابطه آگاهانه بازتابی از آغاز کار خود لیان در سال ۱۹۹۸ است؛ با این تفاوت که اکنون او با طعنه‌های خشک و تسلط یک کهنه‌‌سرباز با تهدیدها روبه‌رو می‌شود، نه با ترس عمیق و فلج‌کننده‌ای که گریس تجربه می‌کند.

سایه‌ی خیانت: کراوزر و جیسن

همه‌ی اتحادها پایدار نماندند؛ برخی به کاتالیزورهای ایدئولوژیک بدبینی عمیق لیان نسبت به جهان تبدیل شدند.

  • جک کراوزر: کراوزر که زمانی شریک مورد اعتماد لیان در عملیات خاویر (۲۰۰۲) بود، به‌دلیل حسادت و تنفر نسبت به «جایگاه ویژه» لیان و آنچه شکست‌های اطلاعاتی دولت می‌دانست، به آلبرت وسکر پیوست و به او خیانت کرد.
  • جیسن: «قهرمان پنامستان» همچون آینه‌ای تاریک در برابر لیان قرار گرفت؛ هر دو از کابوس راکون سیتی زخم‌خورده بودند، اما جیسن برای افشای فساد دولتی به دنبال گسترش ترس بود. این مسیر لیان را وادار کرد برای حفظ نظم، او را از میان بردارد.

مهارت‌ها و استعدادها

تسلط بر فنون رزمی و کنترل چاقو: لیان اسکات کندی به‌طور گسترده به‌عنوان ماهرترین مبارز با چاقو در ساختار دولت ایالات متحده شناخته می‌شود. این مهارت، یکی از ارکان اصلی «پروفایل تاکتیکی و فیزیکی» اوست و از جمله مثال‌های بارز تکامل او در طی سالیان فعالیت به‌عنوان یک مامور ویژه عمل می‌کند.

لیان و چاقویی که زیر گردن ایدا را هدف می‌گیرد:

«سعی کن دفعه بعد از چاقو استفاده کنی. تو مبارزات نزدیک به‌دردت می‌خوره»

رویکرد فنی

رویکرد لیان به‌نبرد بر ترجیح آگاهانه‌ی تیغه بر سلاح گرم در درگیری‌های نزدیک (CQC) استوار است. او معتقد است که در فضاهای تنگ، چاقو اغلب از اسلحه مؤثرتر است؛ بینشی راهبردی که او به‌طور مشهور آن را به ایدا وانگ منتقل کرده است.

مهارت‌های او در پی آموزش‌های دولتی «خشن و به‌شدت کارآمد» و پس از جذب اجباری‌اش شکل گرفت. بخش مهمی از این تسلط زیر نظر جک کراوزر توسعه یافت؛ تمرین‌هایی آن‌قدر شدید که «نزدیک بود لیان را بکشد»، اما در نهایت او را قادر ساخت تا در دوئل‌های تیغه‌به‌تیغه با استاد سابقش برابری کرده و سرانجام بر او غلبه کند. به‌هرحال چیزی که تو را نکشد، قوی‌ترت می‌کند.

تبحر فرابشری و کاربرد عملی

منابع، مبارزه‌ی لیان با چاقو را فراتر از محدودیت‌های معمول انسانی توصیف می‌کنند؛ موضوعی که اغلب به تاب‌آوری فیزیکی منحصربه‌فرد او نسبت داده می‌شود. لیان قادر است با یک چاقوی رزمی استاندارد، حملات پرسرعت و سنگین را دفع کند؛ از جمله شلیک‌های تیرکمان تا ضربه‌ی اره‌برقی. آیا این به‌طراحان کپکام برمی‌گردد؟ قطعا نه؛ لیان حتی در مواجهه با چهار اره برقی که به‌سمتش می‌آیند، به‌پشت سرش کله معلق می‌زند. مشخصا همه‌ی این‌ها از جمله توانایی‌های واقعی او هستند و ربطی به‌لیان در قامت یک قهرمان اکشن ندارند. مگر نه؟

لیان از چاقو برای وارد کردن ضربات کاملاً هدفمند به نقاط ضعف مشخص سلاح‌های زیستیِ جهش‌یافته (B.O.W.) استفاده می‌کند. در چندین مورد، از جمله طی جنگ داخلی اسلاو شرقی، چاقو تنها سلاح باقی‌مانده‌ی لیان در برابر تهدیدات رده‌بالایی مانند تایرنت‌ها بوده؛ زمانی که تمام مهمات و تسلیحات دیگر به پایان رسیده‌اند.

در تداوم روایی نسخه‌ی ریمیک، ابزار اصلی لیان یک چاقوی رزمی درجه‌ی بقا (Survival Grade) با دوام بالا است. این سلاح مشخص، هدیه‌ای از ستوان در حال مرگ، ماروین براناگ، بود. فراتر از کارکرد تاکتیکی، لیان این چاقو را به‌مثابه یادآوری دائمیِ شکست‌های گذشته و تعهد بنیادینش به محافظت از دیگران حمل می‌کند؛ تعهدی که حتی با تبدیل شدنش به یک مأمور فدرال بدبین و فرسوده نیز هرگز از میان نرفت.

مهارت‌های رزمی و تسلط بر تفنگ‌شناسی (گان-فو): تبحر لیان اسکات کندی در سبک «گان-فو» (Gun-Fu) اوج مطلق تکامل تاکتیکی او را نشان می‌دهد؛ سبکی که به‌صورت یکپارچه، هنرهای رزمی را با استفاده از سلاح گرم در فاصله‌ی نزدیک ادغام می‌کند. این متدولوژی رزمی، مؤلفه‌ای کلیدی از پروفایل کلی لیان به‌عنوان یک «سلاح انسانی» با حداکثر بازده عملیاتی است و گذار او را از یک تازه‌کار آسیب‌پذیر به پرافتخارترین مأمور تاریخ دپارتمان عملیات امنیتی (D.S.O.) علامت‌گذاری می‌کند.

تکنیک‌ها و دیسیپلین‌های اصلی

بر اساس منابع، گان-فوی لیان با چند دیسیپلین تاکتیکی متمایز شناخته می‌شود:

  • Center Axis Relock (C.A.R.): لیان به‌طور مداوم از این وضعیت تیراندازی تخصصی استفاده می‌کند؛ حالتی که در محیط‌های بسته و پرتهدید، بر حفظ کنترل سلاح و دستیابی سریع به هدف تمرکز دارد.
  • آکروباتیک بداهه: سبک او «متمایز» و «غیرقابل نام‌گذاری» توصیف شده است؛ شامل مجموعه‌ای از پرش‌ها، غلت‌ها و فرودها که به او امکان می‌دهد از زوایای نامتعارف شلیک کند و در عین حال تحرک دائمی خود را حفظ نماید.
  • ضربه‌های تمام‌کننده مبتنی بر پا: یکی از امضاهای پروفایل رزمی او استفاده از ضربات گردشی (Roundhouse Kick) و سوپلکس است. این حرکات معمولاً برای بهره‌برداری از دشمنان «مبهوت‌شده» به‌کار می‌روند تا با نیروی فیزیکی فضا ایجاد کرده و بستر شلیک‌های مرگبار بعدی فراهم شود.

منابع اشاره می‌کنند که توانایی لیان در اجرای این مانورهای پرفشار، توسط پروفایل فیزیکی منحصربه‌فرد او پشتیبانی می‌شود:

گفته می‌شود که لیان هنوز هم ناقل ویروس T است. ویروسی که حالا به‌یک هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با لیان رسیده و به‌منبع توانایی و عملکرد فراتر از معیار انسانی در لیان بدل شده است. مهارت‌های تن‌به‌تن او، مانند کوبیدن سر دشمنان آلوده به زمین، نشان‌دهنده‌ی قدرت فوق‌العاده‌ی میان‌تنه و بالاتنه‌ای است که برتر از حدود استاندارد انسانی عمل می‌کند.

گفته می‌شود که لیان هنوز هم ناقل ویروس T است. او طی فعالیت حرفه‌ای خود آنقدر به‌عنوان ویروس‌ها مبتلا شد که اقسام ناهنجاری‌های زیستی نهایتا در بدن‌ او به‌یک هم‌زیستی مسالمت‌آمیز رسیدند و قدرت‌های فیزیکی‌اش را تقویت کردند. ظاهرا لیان در قسمت ۹ام نیز در تماس با یک ویروس جدید قرار خواهد گرفت. آیا هم‌زیستی این ویروس‌ها همچنان مسالمت‌آمیز باقی می‌ماند؟

منابع تأکید می‌کنند که لیان حتی در محاصره نیز «خونسرد، آرام و مسلط» باقی می‌ماند و حرکات پیچیده‌ی رزمی را چنان اجرا می‌کند که «مثل بازی کودکانه» به نظر می‌رسند.

ادغام فناوری و تسلیحات

گان-فوی لیان با تجهیزات به‌شدت سفارشی‌سازی‌شده برای مهار تهدیدات زیستی تقویت می‌شود:

  • سلاح‌های کمری بهینه‌شده: او از سلاح‌هایی مانند Matilda (با اصلاح شلیک سه‌تیرِه) و Sentinel Nine استفاده می‌کند؛ سلاح‌هایی که برای ایجاد تعادل وزن و لگد مناسبِ سبک پرسرعت و نزدیک‌برد او توسعه یافته‌اند.
  • دوگانه‌به‌دست گرفتن سلاح: در بحران چینِ ۲۰۱۳، لیان با استفاده‌ی هم‌زمان از دو تپانچه‌ی Wing Shooter هماهنگی نخبه‌وار خود را به نمایش گذاشت و در درگیری‌های پُرتحرک، خروجی آسیب را به حداکثر رساند.
  • نبرد روی وسایل نقلیه: در مأموریت‌های متأخر مانند حادثه‌ی نیویورک در ۲۰۱۴، لیان دامنه‌ی گان-فوی خود را به نبردهای خودرویی گسترش داد و با یک Ducati XDiavel تیراندازی دقیق در سرعت‌های بالا را به اجرا گذاشت. تمرکز جدی آخرین تریلر از رزیدنت ایول ۹: مرثیه بر خودروی پورش لیان، می‌تواند نویدبخش مبارزه با ماشین حین تجربه‌ی بازی با لیان باشد.

ناقل ویروس و تاب‌آوری بسیار بالا: وضعیت «اَدَپتور» (Adaptor Status) یا «ناقل» لیان اسکات کندی یک طبقه‌بندی زیستیِ نظری است که برای توضیح گذار او از یک بازمانده‌ی مقاوم به یک «سلاح انسانی» با بازده عملیاتیِ بسیار بالا به‌کار می‌رود؛ فردی که توانایی‌های فیزیکی‌اش از حدود استاندارد انسانی فراتر رفته است. در چارچوب پروفایل کلی تاکتیکی و فیزیکی او، این وضعیت نشان می‌دهد که بدن لیان صرفاً در برابر پاتوژن‌های ویروسی مقاومت نمی‌کند، بلکه به‌طور فعال با آن‌ها پیوند برقرار می‌کند تا ویژگی‌های طبیعی‌اش را تقویت نماید.

لیان: اَدَپتور ویروس‌ها

منابع، «اَدَپتورها» را طبقه‌ای فوق‌العاده نادر از افراد آلوده توصیف می‌کنند که واجد معیارهای ژنتیکی و استعدادهای زیستی خاصی هستند. این فرض مطرح است که لیان در سال ۱۹۹۸ و در پمپ‌بنزین میزولی در حاشیه‌ی راکون‌سیتی، از طریق گازگرفتگیِ یکی از «آلوده‌ها» در معرض ویروس T قرار گرفت. به‌جای دچار شدن به باززایی نکروتیک (زامبی‌شدن) یا آسیب مغزی، بدن لیان خود را با عفونت تطبیق داد و به ویروس اجازه داد با فیزیولوژی او پیوند برقرار کند.

گزارش‌ها حاکی از آن است که لیان در تمام دوران حرفه‌ای خود کنترل سخت‌گیرانه‌ای بر این وضعیت داشته و هرگز وجود ویروس در بدنش را برای دولت فدرال افشا نکرده است. البته که قطعا دولت آمریکا دیر یا زود از این مسئله باخبر شد و اتفاقا از هم‌زیستی مسالمت‌آمیز ویروس با بدن لیان، به‌نفع خود استفاده کرد.

مرثیه؛ ایستگاه پایانی؟

ماجراجویی لیان در «رزیدنت ایول ۹: مرثیه» احتمالا ایستگاه پایانی او در این مجموعه باشد؛ نقطه‌ای روایی که دقیقاً ۳۰ سال پس از حادثهٔ راکون سیتی، او را به ریشه‌هایش بازمی‌گرداند و همچون یک قاب پایانی عمل می‌کند. لیان که اکنون ۵۱ ساله و کهنه‌سربازی باتجربه است، به جایگاهی مشاوره‌ای و ارشد در ساختار FBI منتقل شده و ضمن ایفای نقش راهنما برای نسل جدیدی از نیروهای عملیاتی، همچنان در مأموریت‌های میدانی پرتنش و پرتحرک حضور فعال دارد.

در «سفر قهرمان» لیان اسکات کندی، او حالا به‌نقطه بازگشت و احتمالا، به‌نقطه‌ی «رستگاری» رسیده باشد. جایی که او به‌زادگاه تمامی چالش‌ها، روابط و مسیر اصلی زندگی‌اش بازمی‌گردد. راکون سیتی. همراه با دخترکی که تازه در اولین نقاط از جرم‌شناسی در FBI و مجموعه‌ی رزیدنت ایول است و از موهبت راهنمایی شدن توسط لیان کندی برخوردار می‌شود. کپکام این فرصت را دارد تا یک خداحافظی باشکوه را برای لیان رقم بزند.

خیلی‌ها بر این باورند که نام «مرثیه» اساسا بر پایه‌ی تکمیل قصه‌ی لیان در این مجموعه انتخاب شده است. شخصیتی که خیلی از ما با آن بزرگ شدیم و نسل جدید هم به‌لطف «ریمیک‌»‌ها دید که چطور لیان حرفه‌ای، یکی از چهره‌های صنعت بازی است. خوش‌بختانه کپکام به‌بهترین شکل ممکن از طریق بازآفرینی نسخه‌های کلاسیک، قصه‌ی لیان را برای نسل جدید روایت کرد و حالا در قسمت ۹ام، این ماجراجویی را ادامه می‌دهد. پس برای سوپلکس زدن، هدشات کردن و متلک پراندن به‌زامبی‌ها آماده شوید. قصه‌ی لیان در رزیدنت ایول به‌زودی از سر گرفته می‌شود.

ادامه داستان لیان اسکات کندی در Resident Evil Requiem دنبال می‌شود

نظرات