نویسنده: افشین پیروزی
// چهار شنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۰۰

آخر هفته چی بازی کنیم: تجدید خاطره با استودیو پلی‌دد

در این قسمت از مقاله‌های آخر هفته چی بازی کنیم، سراغ بازی‌های یک استودیو می‌رویم تا تجدید خاطره‌ای با این آثار فراموش‌نشدنی داشته باشیم.

به‌رسم همیشگی چهارشنبه‌ها، این هفته هم در قسمتی دیگر از مقاله‌های آخر هفته چی بازی کنیم به معرفی دو اثر خواهیم پرداخت. بااین‌حال تفاوتی که بازی‌های این هفته با هفته‌های گذشته دارند، این است که تصمیم گرفتم برای تنوع هم که شده این هفته را روی یک استودیو متمرکز شویم و دو بازی ارزشمندی را که تا الان تقدیم مخاطب‌هایش کرده، مرور کنیم و چه قبلا آن‌ها را بازی کرده باشید و چه به هر دلیلی به‌سراغ‌شان نرفته باشید، شاید این مطلب بهانه‌ای باشد تا دوباره سری به آن‌ها بزنید.

شخصیت اصلی بازی لیمبو سوار بر قایق

بازی Limbo

همه‌چیز برای استودیو پلی‌دد از سال ۲۰۰۶ آغاز شد؛ آرنت ینسن و دینو پاتی در این سال استودیو خود را در شهر کپنهاگن دانمارک تأسیس کردند و برای اولین بازی، سراغ اثری به نام لیمبو رفتند. ایده بازی لیمبو، به سال ۲۰۰۴ برمی‌گردد. در این زمان آرنت ینسن در استودیو IO Interactive کار می‌کرد و محیط کاری آن استودیو، به فضایی آزاردهنده برایش تبدیل شده بود. همین مسئله باعث شد تا ینسن به مرور ایده‌های شخصی خودش برای یک بازی را یادداشت کند که این ایده‌ها بعدتر، تبدیل به لیمبو شدند.

تلاش‌های ینسن، به ساخته شدن یک تریلر ختم شدند که او با پخش آن، امیدوار بود تا شاید بتواند فردی علاقه‌مند به این پروژه را پیدا کند و باهم روی بازی کار کنند. این تریلر مورد‌توجه افراد زیادی قرار گرفت و زمینه آشنایی ینسن با دینو پاتی را فراهم کرد و آن‌ها، استودیو پلی‌دد را تأسیس کردند. در ماه‌های اول فقط این دو روی بازی کار می‌کردند ولی به مرور افراد بیش‌تری هم به تیم پیوستند. بودجه اولیه بازی لیمبو هم به‌وسیله ینسن و پاتی و کمک‌هایی از دولت دانمارک تأمین شد؛ سازندگان بازی علاقه‌ای به همکاری با ناشر‌های بزرگ نداشتند و می‌خواستند آزادی‌عمل کاملی در ساخت بازی داشته باشند. یک نکته جالب دیگر در طول فرایند ساخت لیمبو، پیشنهاد‌هایی می‌شد که افراد مختلف برای بازی داشتند؛ پیشنهاد‌هایی مثل اضافه کردن حالت دونفره به بازی یا فراهم کردن گزینه‌ای برای تعیین درجه‌سختی آن که اکثر آن‌ها توسط سازندگان لیمبو رد شدند و جایی در نسخه نهایی ندارند!

پسر و دختر کنار هم در بازی لیمبو

بازی لیمبو اولین‌بار در سال ۲۰۱۰ برای ایکس باکس 360 منتشر شد و یک سال هم در انحصار این پلتفرم بود. خیلی از افرادی که در آن زمان لیمبو را بازی کردند، بی‌اغراق می‌توان گفت با اثری روبه‌رو شدند که خیلی کم می‌توان نمونه‌ای مشابه از آن پیدا کرد؛ اثری تاریک، بی‌رحم و حتی خشن که از طرفی پازل‌هایش ذهن را درگیر می‌کنند و از طرفی هم داستانی که در پسِ وقایع ظاهری‌اش در جریان است، می‌تواند مدت‌ها مخاطب را مشغول ایده‌پردازی و مطرح کردن تئوری‌های مختلف کند. همه‌چیز از یک منطقه جنگلی‌مانند تاریک آغاز می‌شود؛ پسری که هیچ نام و نشانی از او در اختیارمان قرار نمی‌گیرد و حتی راهنمایی خاصی هم برای به حرکت درآوردنش نداریم، تحت کنترل مخاطب است و در همان ابتدا، ظاهر شدن عنکبوتی بزرگ و ترسناک، نشان می‌دهد که این بازی قرار نیست یک تجربه پازل/پلتفرمر ساده و معمولی باشد.

به بیان دیگر، لیمبو از همان ابتدا مخاطب را سورپرایز می‌کند و این رویه در ادامه بازی هم در جریان است. خیلی وقت‌ها زمانی‌که به یک تله می‌رسید، اولین اتفاقی که برای‌تان رخ خواهد داد، مرگ شخصیت اصلی است و تازه در تلاش بعدی باید با سرعت‌عمل و فکر کردن، راهی برای نجات او پیدا کنید. پازل‌ها و شاید بهتر است بگوییم تله‌های بازی، همان اندازه که بی‌رحم هستند و گاهی هم به خشن‌ترین شکل ممکن حساب کاراکتر را می‌رسند، خلاقیتی فوق‌العاده هم در خود دارند و همین هم باعث می‌شود تا در حین تجربه لیمبو، مدام سازندگانش را تحسین کنیم و غرق این لذت فوق‌العاده شویم.

درکنار طراحی عالی مراحل، لیمبو از حیث داستان هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. این شخصیت کیست و چرا اینجا است؟ چرا این بلا‌ها به سرش می‌آیند و هزاران سؤال دیگر در طول بازی برای‌تان پیش می‌آید و اتمسفر فوق‌العاده بازی که به‌لطف استفاده درست از قدرت صوت و تصویر پدید آمده، تاثیرگذاری همه‌چیز را چند برابر می‌کند و در پایان هم یک پایان‌بندی ویژه برای همه‌چیز در نظر گرفته شده تا ذهن مخاطب، برای مدتی طولانی‌تر هم درگیر سوالات پرشمارش باشد.

به هر حال لیمبو به‌‌عنوان اولین ساخته استودیو، اثری شدیدا موفق و محبوب بود و نمره متای ۹۰ و جوایز زیادی را هم کسب کرد. اتفاقی که سازندگان بازی را بیش‌ازپیش برای ساخت اثر بعدی خودشان تشویق کرد.

شخصیت اصلی بازی اینساید در حال مخفی شدن

بازی Inside

پلی‌دد تنها پس از گذشت چند ماه از انتشار اینساید، کار روی پروژه بعدی خود را آغاز کرد و در ابتدا اسم پروژه دوم برای آن انتخاب شد. سازندگان برخی از ساخته‌های قبلی خودشان برای لیمبو را در این بازی هم استفاده کرده‌اند ولی در مجموع، خیلی چیز‌ها از نو ساخته شده‌اند. برای مثال موتور بازی در این اثر به یونیتی تغییر یافت و استودیو پلی‌دد، به‌دنبال اثری بود که ثابت کند موفقیت بازی اول‌شان اتفاقی نیست و علاوه‌بر آن، به‌گفته خودشان «دیوانه‌وارتر» و «عجیب‌تر» هم باشد.

یکی از مواردی که نقش پررنگی در شکل گرفتن ایده کلی اینساید داشت، موجودی به نام The Huddle بود. نقاشی اولیه این موجود به‌وسیله هنرمندی به نام Morten Bramsen کشیده شد و پلی‌دد هم انیماتوری برای خلق انیمیشن‌های آن استخدام کرد. جالب است بدانید که مؤسسه فیلم دانمارک بودجه‌ای یک میلیون دلاری در اختیار پلی‌دد برای توسعه بازی اینساید قرار داد.

اینساید از برخی جنبه‌ها آن مواردی که لیمبو را جذاب و ارزشمند کرده بودند، حفظ کرده است. جهانی با اتمسفر سنگین و تاریک، طراحی عالی پازل‌ها و مکانیک‌ها و داستانی حتی پرجزییات‌تر که تئوری‌های مختلفی برای آن مطرح شد و شاید هنوز هم خیلی‌هایمان نمی‌دانیم که واقعیت برخی از جنبه‌های آن به چه شکلی است. این بار هم همه‌چیز با یک پسر مرموز آغاز می‌شود؛ پسری که در ابتدای بازی باید از دست گارد‌ها و سگ‌هایشان مخفی بماند و فرار کند و در ادامه، پایش به محیط‌های دیگری هم باز می‌شود.

انسان ها در حال تماشای شیشه در بازی اینساید

اینساید هم دقیقا آن جنبه از لیمبو را که علاقه داشت مخاطب را مدام شگفت‌زده کند، حفظ کرده و حتی گسترش هم داده است. به‌طور دقیق‌تر، این بار شگفتی اصلی فقط و فقط در مواجهه با پازل‌ها و تله‌ها رخ نمی‌دهد و گاهی مثلا با رسیدن به یک محیط جدید، سازندگان در کل فضا و چیزهایی برای مخاطب تدارک دیده‌اند که فراتر از تصور‌های حتی دیوانه‌وار اولیه او است! نمی‌خوام چیز زیادی از جزییات بازی لو بدهم ولی برخی از موجودات یا برخی از اتفاق‌هایی که در بازی شاهد‌شان هستیم، کاملا ذهن را درگیر می‌کنند و اغراق نیست اگر بگوییم که گاهی حتی همه‌چیز کمی بیش از اندازه ترسناک هم می‌شود! البته بازی از جنبه‌هایی مثل طراحی کلی پازل‌ها و مکانیک‌های مربوط‌به حل آن‌ها هم پیشرفت زیادی کرده و پلی‌دد، واقعا توانسته با آن نشان دهد که موفقیت قبلی‌اش اصلا و ابدا اتفاقی نیست.

بازی اینساید در سال ۲۰۱۶ برای ایکس باکس وان منتشر شد و خیلی زود نسخه پی سی آن هم در دسترس قرار گرفت و به مرور، شاهد انتشار نسخه‌های مربوط‌به سایر پلتفرم‌ها هم بودیم. این بازی هم توانست نمره متای ۹۳ و جوایز مختلفی مثل بهترین بازی مستقل در گیم اواردز آن سال را دریافت کند. پلی‌دد با اینکه تا امروز کلا دو بازی ساخته، ولی شدیدا استودیو موفق و محبوبی است که همین هم انتظار برای بازی بعدی آن‌ها را سخت‌تر می‌کند؛ پس چه چیزی بهتر از تجدید خاطره با دو ساخته قبلی آن‌ها و اختصاص دادن یک آخر هفته به این بازی‌ها.

در پایان لطفا شما هم نظرات خود را راجع به ساخته‌های پلی‌دد با زومجی و کاربرانش به‌اشتراک بگذارید.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده