آخر هفته چی بازی کنیم: از Mirror's Edge تا تجربه‌ای بقامحور

چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۵
مطالعه 5 دقیقه
چهره شخصیت اصلی بازی Mirrors Edge
در این قسمت از مقاله آخر هفته چی بازی کنیم، سراغ اثری از استودیو دایس می‌رویم و یک بازی مستقل با محوریت تلاش برای بقا داریم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

به رسم همیشگی چهارشنبه‌ها، این هفته هم در قسمتی دیگر از مقاله‌های آخر هفته چی بازی کنیم، به معرفی دو بازی خواهیم پرداخت. اولی، اثری از استودیو دایس و الکترونیک آرتز و دومی هم یک بازی مستقل ارزشمند. پس لطفا در ادامه مقاله همراه معرفی بازی‌ها باشید:

Faith روی ساختمان در Mirrors Edge
کپی لینک

بازی Mirror's Edge

استودیو باسابقه دایس را در سال‌های اخیر، بیش‌تر با بازی‌های مجموعه بتلفیلد و آثاری چون Star Wars Battlefront می‌شناسیم. با این حال اثری که امروز از این استودیو به سراغش رفتیم، نه یک شوتر اول‌شخص که یک تجربه اکشن ادونچر اول‌شخص به نام Mirror's Edge و محصول سال ۲۰۰۸ است.

ایده ساخت بازی Mirror's Edge، در سال ۲۰۰۶ مطرح شد؛ زمانی که دایس تصمیم گرفت تا به جای رفتن سراغ نسخه‌ای دیگر از بتلفیلد، تجربه‌ای متفاوت با حال و هوای اول‌شخص بسازد. آن‌ها، بر این باور بودند که بازار شوتر‌های اول‌شخص در زمان مورد‌بحث شلوغ است و اثری با فضایی متفاوت از این آثار، شانس خوبی برای موفقیت خواهد داشت؛ آثاری که به جای کشت و کشتار، روی یک شخصیت و توانایی‌های فیزیکی او در غلبه بر موانع تمرکز دارد. اینگونه بود که ایده‌های اولیه بازی Mirror's Edge شکل گرفت و جالب اینکه سازندگان از صحنه اول تعقیب و گریز فیلم Casino Royale و همینطور صحنه‌های مختلفی از مجموعه Bourne برای ایده‌پردازی این بازی الهام گرفته بودند.

استودیو دایس که در آن زمان هنوز موتور فراست‌بایت را نداشت، اولین مراحل نسخه آزمایشی Mirror's Edge را در موتور بازی بتلفیلد ۲ پیاده کرد و بعدا هم سراغ موتور آنریل ۳ رفت که موتور نهایی بازی به‌حساب می‌آید. در ابتدا ایده‌های بازی، کمی با آنچه که در نسخه نهایی تجربه کردیم تفاوت داشتند و مثلا قرار بود بازیکن امکان استفاده از ماشین و وسایل نقلیه را هم داشته باشد که بعدا کنار گذاشته شد. یکی از نکات جالب بازی Mirror's Edge، سبک طراحی بصری آن است که در آن از رنگ‌های نسبتا محدودی استفاده شده و مثلا در فضاهای بیرونی، بسیاری از بخش‌های محیط سفید رنگ و یک سری از موارد هم به رنگ آبی، زرد و قرمز هستند؛ هدف سازندگان از این کار به گفته تهیه‌کننده بازی، این بود که بازیکنان در حین تجربه Mirror's Edge، بتوانند تمرکز بهتری روی مسیر و پیدا کردن آن داشته باشند و تنوع رنگی بالا باعث سردرگمی آن‌ها نشود. همچنین طراحی انیمیشن‌های اول‌شخص بازی هم در آن زمان چالشی اساسی برای دایس بود.

رنگ بندی جهان بازی Mirrors Edge

داستان بازی Mirror's Edge در آینده‌ای نزدیک روایت می‌شود؛ جایی که جهان بازی تحت‌تاثیر حکومتی که کنترل کاملی بر جریان اطلاعات دارد قرار گرفته و در این بین گروهی زیرزمینی به نام رانر وظیفه حمل و نقل برخی اشیا و اطلاعات مهم را دور از چشم حکومت برعهده دارند. شخصیت اصلی بازی به نام Faith Connors یکی از اعضای همین گروه است که در همان ابتدا و در حین انجام یکی از ماموریت‌هایش، درگیر ماجرایی نسبتا پیچیده می‌شود.

با اینکه Mirror's Edge داستان قابل قبولی هم دارد، اما جذابیت اصلی بازی به گیم پلی آن است؛ جایی که شما باید سعی کنید تا با هدایت Faith به بهترین شکل ممکن،‌ با استفاده از حرکات پارکور موانع مختلف را پشت سر بگذارید و به مقصد برسید. البته که این کار به همین سادگی هم نیست و اکثر مواقع باید آن را در حالی که توسط دشمنان تعقیب می‌شوید انجام دهید؛ موردی که باعث می‌شود سرعت‌عمل نقش پررنگی در بازی داشته باشد و از طرف دیگر، پیدا کردن مسیر درست هم خود چالش مهم دیگری در بازی است. با اینکه تمرکز اصلی Mirror's Edge روی پشت سر گذاشتن موانع مختلف، پرش‌های به‌موقع و استفاده درست از سایر مکانیک‌های پارکور است،‌ بازی در زمینه مبارزه با دشمنان هم کاملا دست شما را خالی نمی‌گذارد؛ به طوریکه ویژگی‌هایی مثل خلع سلاح دشمنان در دسترس است و گاهی حتی می‌توانید با برداشتن اسلحه‌ها به سمت دشمنان شلیک هم بکنید؛ هرچند که معمولا سلاح‌ها مهمات کمی دارند و بازی هرگز حال و هوای یک اثر شوتر را پیدا نمی‌کند و چه بسا این جنبه، جلوی ریتم سریع آن را هم می‌گیرد.

به‌طور کلی، Mirror's Edge اثری است که با‌وجود داشتن برخی ایراد‌ها و مواردی مثل از ریتم افتادن‌های گاه و بیگاه، هنوز هم پس از گذشت زمان نسبتا طولانی ارزش تجربه بالایی دارید و اثری نسبتا متفاوت در سبک اول‌شخص است. همچنین سبک گرافیکی بازی هم به شکلی است که خیلی تاثیر گذر زمان را بر آن حس نخواهید کرد. پس اگر تا به امروز فرصت تجربه Mirror's Edge را نداشتید، شاید بد نباشد که به‌سراغش بروید و بعد هم می‌توانید دنباله بازی را تجربه کنید.

گربه بازی Rain World
کپی لینک

بازی Rain World

برای دومین بازی این هفته، سراغ یک اثر دوبعدی و بقامحور با نام Rain World می‌رویم. بازی که در ابتدای عرضه به‌دلیل برخی مشکلات چندان مورد‌توجه قرار نگرفت ولی به مرور سازندگان مشکلاتش را تا حد زیادی حل کرده‌اند و الان امتیاز بالایی در استیم دارد و کاملا می‌توان تجربه‌اش را پیشنهاد کرد.

Rain World ما را با موجودی گربه‌مانند همراه می‌کند؛ موجودی که در ابتدای بازی می‌بینیم که در اثر جاری شدن یک سیل وحشتناک، از خانواده‌اش جدا می‌شود و حالا باید در جهانی بی‌رحم و به معنی واقعی خطرناک، اولا برای زنده ماندن تلاش کند و بعد هم دنبال اعضای خانواده‌اش بگردد.

سه گربه در بازی Rain World

برای گشت و گذار در جهان بازی، اولا باید دقت خوبی در پشت سر گذاشتن پلتفرم‌ها و موانع داشته باشید. شخصیت بازی به دلیل ماهیت گربه‌مانندی که دارد، از انعطاف بالایی برخوردار است و همین موضوع باعث شده تا شاهد ایده‌های خلاقانه جالبی در طراحی محیط‌ها و موانع باشیم. البته که گاهی هم در همین محیط‌ها تله‌های خطرناکی انتظار شما را می‌کشند و می‌تواند در اثر غفلت، باعث مرگ شوند. اما جدا از بحث موانع محیطی، در جهان بازی دشمنان مختلفی هم حضور دارند و همانطور که شما باید حواس‌تان به گرسنگی شخصیت اصلی باشد و با شکار موجودات کوچک‌تر شکم او را سیر کنید، موجودات بزرگ‌تر هم می‌توانند شخصیت بازی را خیلی راحت شکار کنند.

اینجا است که جنبه مخفی‌کاری بازی خودش را نشان می‌دهد و برای بقا و زنده ماندن، باید حسابی حواس‌تان را جمع کنید. در نهایت یک عنصر تاثیرگذار دیگر در گیم پلی Rain World، بارش باران است که می‌تواند باعث وقوع سیل و غرق شدن شخصیت بازی شود و باید در تلاش برای بقا، به این نکته هم توجه داشته باشید. بازی Rain World همچنین از نظر طراحی بصری هم واقعا چشم‌نواز است و با اینکه با الهام از آثار کلاسیک ۱۶ بیتی با این سبک و سیاق طراحی شده، ولی از نظر هنری با اثری بسیار پرجزییات و با‌کیفیت طرف هستیم. در مجموع اگر به بازی‌های بقا‌محور علاقه‌مند باشید، Rain World ارزش تجربه بالایی دارد.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات