نویسنده: علی گودرزی
// دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۵۹

بسته الحاقی Bloodline بازی Watch_Dogs Legion؛ بازگشت سگ‌های نگهبان

اکسپنش داستانی بلادلاین با حفظ نقاط قوت و ضعف بازی Watch_Dogs: Legion، داستانی را تعریف می‌کند که طرفداران سری واچ‌داگز ۷ سال انتظار روایت شدنش را می‌کشیدند.

وقتی اسم سری بازی‌های واچ‌داگز می‌آید، موارد خاصی از ذهنمان گذر می‌کنند. چه مواردی؟ مثلا جلوه‌های بصری دروغین نمایش داده شده در دموی E3 قسمت اول این بازی، عرضه‌ی اولین قسمت از این سری و داستان‌، گیم‌پلی، موزیک و سایر جنبه‌های باکیفیت اثر که زیرسایه‌ی مارکتینگ دروغین بازی مورد بی‌مهری منتقدان و بازیکنان قرار گرفتند، فاصله واچ‌داگز از دنیای تاریک، بالغ و جذابش که به قدم گذاشتن در سانفرانسیکو و روایت شدن قصه‌ی یک گروه شوخ‌وشنگ از هکرهای Dedsec ختم شد، اجرای ایده‌ی دیوانه‌وار بازی در نقش هر NPC آن هم از یک کمپانی به‌شدت بیزینس‌محور مثل یوبیسافت. دیگر چه چیزهایی با شنیدن نام واچ‌داگز یادتان می‌آید؟

شما را نمی‌دانم اما برای من، سری بازی‌های واچ‌داگز با یک نام و نام خانوادگی مترادف هستند: ایدن پیرس. ضد قهرمان صدازخمی و انتقام‌جوی قسمت اول که انگار تمام مولفه‌های دنیا و قصه‌ی واچ‌داگز در کاراکتر او جمع شده بود و برای خیلی‌ها، به شناسنامه‌ی سری بازی‌های «واچ‌ـ‌داگز» تبدیل شد. ایدن یک کاراکتر پیچیده و چندلایه بود که به‌لطف نویسندگی باکیفیت داستان و مراحل واچ داگز ۱، طرفداران زیادی پیدا کرد و گیمرهای پرتعدادی توانستند با او ارتباط برقرار کنند. برای همین هم بود که تعداد بسیار زیادی از مخاطبان واچ‌داگز ۱، دوست داشتند دنباله‌ی قصه‌ی قهرمان محبوبشان را تجربه کنند. این درخواستِ هواداران حالا بعد از ۷ سال و به‌لطف محتوای داستانی Bloodline بازی واچ‌داگز لیجن اجابت شده است. اما به چه قیمتی؟ آیا این محتوای داستانی ارزش وقت و هزینه‌ی شما را دارد؟ همراه این مقاله زومجی باشید تا به این DLC نگاهی داشته باشیم.

ایدن پیرس در بازی Watch Dogs Legion Bloodline

بلادلاین یک محتوای داستانی ۱۰ ساعته است که در جریان آن، ذهن آشفته و افسرده‌ی ایدن پیرس را واکاوی می‌کنیم. شخصیتی که حالا آسیب‌پذیرتر، شکسته‌تر و ملموس‌تر از همیشه است

ابتدا باید بگویم که از این محتوای داستانی هرگز انتظار نداشته باشید که مشکلات بازی واچ‌داگز لیجن را اصلاح کند. بازی متاسفانه همچنان از یک سری ایراد در دیزاین مراحل رنج می‌برد. و صدالبته این را هم باید متذکر شوم که گرافیک فنی بازی روی کنسول‌های نسل هشتم «خجالت‌آور»‌ است. در بحث گان‌پلی و کلیت گیم‌پلی اما یک‌سری بهبودها را شاهد هستیم که سراغشان خواهم رفت. بلادلاین جایی است که «قصه» در آن می‌درخشد. شخصا به‌هیچ عنوان انتظار روایت شدن یک داستان حساب‌شده و درست و حسابی را نداشتم. فکر می‌کردم این محتوا یک فن‌سرویس تمام‌عیار جهت خالی کردن جیب گیمر بی‌نوا است. اما خوشبختانه هرگز اینطور نیست و یوبیسافت تورنتو با قصه‌ی بلادلاین، شناخت خود از دنیا و کاراکترهای دنیای واچ‌داگز را نمایش می‌دهد.

سری واچ‌داگز زیر نظر تیم یوبیسافت مونتریال به‌وجود آمد و سپرده شدن تولید سری واچ‌داگز به‌استودیوی یوبیسافت تورنتو، این تردید را ایجاد می‌کرد که نکند شعبه‌ی تورنتو نتواند آنطور که باید و شاید، از پسِ درآغوش کشیدن ایده‌‌ی گیم‌پلی، دنیا، کاراکترها و قصه‌ی واچ‌داگز برنیاید. مخصوصا که DLC بلادلاین قرار است سرنوشت کاراکترهایی مثل ایدن، جکسون و رنچ را به‌دست شعبه‌ی تورنتو بسپارد. قصه‌ی بسته‌ی الحاقی مورد نظرمان، حدود ۲۰ و خوردی سال بعد از اتفاقات بازی واچ‌داگز ۱ جریان پیدا می‌کند. ایدن حالا افسرده‌تر از همیشه است. احساس گناه در تار و پود وجودش رسوخ کرده است. او هنوز از کشته شدن لینا، خواهرزاده‌اش، احساس گناه می‌کند و حالا هم که دیگر به دیدار مجدد با خانواده هیچ امیدی ندارد، به یک مزدورِ پیر و زِهوار در رفته تبدیل شده که بعد از گند به‌بار آوردن در کشورهایی مثل قطر و کانادا، تحت تعقیب پلیس بین‌الملل است؛ روباه قانون‌شکن شیکاگو حالا انسانی بی‌خانمان است که شب‌ و روزش را در ماشین خود، در انتظار مرگ می‌گذارند. ایدن به پایان خط رسیده است.

کاراکتر رنچ در بازی Watch_Dogs Legion: Bloodline

هر کاراکتر (ایدن و رنچ) به‌اقتضای مسیر داستانی که سالیان پیش برایشان نوشته شده بود، در بلادلاین رشد قابل توجهی را طی و پیرنگ داستانی‌شان را تکمیل می‌کنند

ایدن که حالا انگار به یک مرده‌ی متحرک تبدیل شده، با یک تماس از جوردی چین، دوباره به زندگی برمی‌گردد. این فعالیت مزدورانه‌ی جدید انگار با بقیه‌ فرق دارد. ایدن که انگار مدت‌ها است تفنگ و چوب‌دستی معروفش را کنار گذاشته، حالا یک بار برای همیشه می‌خواهد آخرین ماموریت را انجام بدهد. چرا؟ مگر این یکی با بقیه چه فرقی دارد؟ فرقش شهر لندن است. ایدن باید در شهر لندن، یک قطعه‌ی مهم با نام Brocca Bridge را از کمپانی Brocca Tech بدزدد. چرا این ماموریت را قبول می‌کند؟ چون خواهرزاده‌اش جکسون حالا در لندن زندگی می‌کند و ایدن این ماموریت آخر را به چشم آخرین بارقه‌های امید برای بازگشت به خانواده و رستگاری می‌بیند. اما همه چیز به این سادگی‌ها هم نیست.

از قضا، رنچ که در بازی واچ‌داگز ۲ حضور دیوانه‌کننده و شورانگیزی داشت و به یکی از محبوب‌ترین کاراکترهای این جهان تبدیل شده بود هم برای دزدیدن Brocca Bridge مامور شده است. او قطعه را می‌دزدد و ایدن گیرِ اعضای شرکت بروکاتک می‌افتاد. او حالا در مرکز یک دردسر بزرگ‌تر است. اگر ایدن نتواند قطعه را پس بگیرد، رئیس کمپانی بروکاتک یعنی تامس رمپارت، خواهرزاده‌ی ایدن یعنی جکسون را به‌قتل می‌رساند. دیدید؟ ایدن باز هم درحالی که می‌خواست به خانواده‌اش نزدیک شود و یک کار درست را انجام بدهد، دوباره دردسر درست کرد!

تصویری از جکسون پیرس در بازی Watch_Dogs Legion: Bloodline

بازگشت ایدن، جکسون و رنچ باعث تپش دوباره‌ی قلبِ از نفس‌افتاده‌ی سری واچ‌داگز می‌شود. اما آیا یوبیسافت می‌تواند از این فرصت استفاده کرده و Watch_Dogs را به‌بهترین روزهایش برگرداند؟

تامس رمپارت، شخصیت منفی بلادلاین، هم مثل اکثر آدم‌بدهای «واچ‌داگز لیجن» کاراکتر چندان عمیق و درگیرکننده‌ای ندارد. صرفا وجود دارد تا انگیزه‌ی ایدن، رنچ و جکسون برای جلو بردن خط داستان بازی از بین نرود و انرژی روایت اثر پایین نیاید. رمپارت در مرکز یک تار عنکبوت قرار دارد که ایدن، رنچ و جکسون را به‌یکدیگر مرتبط می‌کند. این ارتباط به‌شکلی منطقی ایجاد می‌شود، پرداختش با قدرت انجام شده و گره‌های آن در پایان قصه، به‌خوبی باز می‌شوند. گره‌هایی که باز شدن هر یک از آن‌ها، سوالات بسیار زیادی را پاسخ می‌دهند. سوال‌هایی درباره‌ی گذشته‌ی و سرنوشت ایدن، گذشته و سرنوشت جکسون و صدالبته، پاسخ به‌سوال‌هایی فراوان پیرامون گذشته، انگیزه و سرنوشت کاراکتر رنچ.

اگر سیزن‌پس واچ‌داگز لیجن را خریده باشید، می‌توانید از ایدن و رنچ به‌عنوان اپراتورهای Dedsec در کمپین داستانی بازی Watch_Dogs Legion استفاده کنید. این حرکت، واکنش بسیار خوب یوبیسافت برای اشخاصی بود که عدم وجود یک پروتاگونیست محوری برای کمپین داستانی واچ‌داگز لیجن، نمی‌توانست آن حس هم‌ذات‌پنداری مابین گیمر و قهرمان داستان (که هر یک از NPCهای بازی می‌توانند باشند) را برایشان ایجاد بکند. اضافه شدن قهرمانان کلاسیک دنیای واچ‌داگز به خط اصلی اتفاقات این مجموعه،‌ یک اقدام خوب از یوبیسافت در جهت جلوگیری از پراکنده شدن قصه‌ی این سری بود. روایت قصه‌های سری اسسینز کرید پس از پایان داستان دزموند مایلز، دچار یک پراکندگی تقریبا گیج‌کننده شد و دیگر آن روایت کلاسیک و پیوسته را در سری شاهد نبودیم. این اتفاق برای واچ‌داگز هم داشت رخ می‌داد و حرکت این سری از داستان شخصی ایدن پیرس و روایت تقریبا شخصی مارکوس هالووی به سمت روایت شدن داستان‌ گروه‌های دد سک در شهرهای مختلف دنیا، داشت واچ‌داگز را به‌سرنوشت AC می‌انداخت که بازگشت قهرمانان اصلی سری واچ‌داگز، احتمال پراکنده شدن داستان این مجموعه را کم می‌کند.

ایدن پیرس در بازی واچ داگز لیجن بلادلاین

مهارت‌ها و تفنگ‌های خاص ایدن و رنچ، تنوع بسیار خوبی به‌مکانیزم‌های گیم‌پلی می‌دهند. متاسفانه برخی از ایرادهای گیم‌پلی واچ‌داگز لیجن همچنان اصلاح نشده‌اند

محتوای داستانی بلادلاین از منظر داستانی عملکرد بسیار خوبی را ارائه می‌کند؛ از نظر گیم‌پلی چطور؟ همانطور که در آغاز این مطلب صحبت شد، از منظر گیم‌پلی نباید انتظار یک‌سری تغییر بنیادین را از این محتوا داشته باشیم. برخلاف داستان بلادلاین که یک‌سری از ایرادهای واچ‌داگز لیجن را اصلاح می‌کند، در بخش گیم‌پلی چنین عملکردی را شاهد نیستیم و گیم‌پلیِ لیجن، با همان نقاط مثبت و منفی خاص خودش، همچنان پابرجا است. یکی از ایرادهای واچ‌داگز لیجن که کم‌وبیش به‌چشم می‌آمد، این بود که مراحل بازی علی‌رغم آزادی عمل بالایی که به‌بازیکن می‌دهند، کاملا با تکیه به نگرش مخفی‌کارانه طراحی شده‌اند و اگر یک بازیکن با سبک‌وسیاق اکشن سراغ انجام مرحله برود، آنقدرها به‌چالش کشیده نشود و حتی ناامید هم بشود!

طی تجربه‌ی واچ‌داگز لیجن، متوجه می‌شوید که با یک اثر Immersive sim باکیفیت طرف هستید. واچ‌داگز لیجن را به‌تعداد NPCهایی که برایش طراحی شده‌اند، می‌توان شروع و به پایان رساند! هر مرحله چندین و چند روش مختلف برای پیش‌روی را در مقابل شما قرار می‌دهد. استفاده از ربات عنکبوتی، استفاده از پهپبادها، هک کردن دوربین‌ها و دزدیدن اسناد، هک کردن ادوات جنگی و تماشای لت‌وپار شدن دشمنان از راه دور، خزیدن سالید اسنیک‌وار به داخل و مخفی‌کاری و موارد بیشتر. هزاران راه برای تجربه‌ی مراحل واچ‌داگز لیجن وجود دارد. اما زمانی که بحث تفنگ‌بازی و اکشن به‌میان می‌آید، انگار خود بازی هم آنچنان دلش به تیراندازی و سروصدا و اکشن رضا نیست! حتی در زمانی که وسط جاسوس‌بازی‌هایتان لو می‌روید، نگهبان‌ها به‌جای اینکه یک شاتگان دربیاورند و معز اپراتور عزیز شما را با دیوارهای آجری و باران‌زده‌ی لندن آشنا کنند، ابتدا با مشت و لگد سراغتان می‌آیند!

مرحله Bury your dead بازی Watch_Dogs Legion

تمامی مراحل داستانی و جانبی (مخصوصا مراحل جانبی کاراکتر رنچ) دارای نویسندگی بسیار خوبی هستند. مخصوصا مرحله‌ی Bury your dead که بدون شک، برترین مرحله‌ی طراحی شده در مجموعه‌ی واچ‌داگز است

در بلادلاین هم تقریبا همین وضعیت را داریم. پیش‌تر در بررسی واچ‌داگز لیجن گفته بودم که گان‌پلی بازی واقعا باکیفیت کار شده است؛ کاراکتر ایدن پیرس نیز با مهارت‌ها خاص در بخش تیراندزی، نه‌تنها جان می‌دهد برای تفنگ‌بازی کردن، بلکه ادعای من مبنی بر خوب بودن گان‌پلی بازی را هم اثبات می‌کند! همچنان برایم سوال است که یک بازی با این گان‌پلی خوب و رضایت‌بخش، چرا اینقدر باید از دست‌به‌اسلحه بردن، طفره برود! انگار که بازی از تفنگ و شلیک شدن گلوله می‌ترسد! مشکلی که وجود دارد، این است که مراحل بازی آنچنان که باید، اکشن‌بازها را سرذوق نمی‌آورد و آن‌ها را تا سرحد تمامی محدودیت‌ها و توانایی‌هایشان، به‌چالش نمی‌کشد که خب این یک پتانسیل از دست رفته‌ است؛ چرا یک بازی آن هم زمانی که یک سیستم تیراندازی خوب دارد و آن را با کاراکتر ایدن تقویت هم کرده است، همچنان باید آن را تا یک گزینه‌ی ثانویه یا حتی یک گزینه‌ی ثالث پایین بیاورد؟ این درحالی است که در حالت آنلاین واچ داگز لیجن، خیلی خوب از پتانسیل گان‌پلی بازی استفاده شده و سناریوهای اکشن بسیار خوبی را شاهد هستیم. خیلی عجیب است که تیم تولید بازی این موارد را به کمپین داستانی اثر نیاورده‌اند! خوشبختانه وضعیت هوش‌ مصنوعی نیروهای پلیس هم بهتر شده و سناریوهای تعقیب‌وگریز بهتری [نسبت به کمپین داستانی واچ‌داگز لیجن] را در بازی شاهد هستیم.

مهارت‌ها و تفنگ‌های ایدن پیرس و رنچ کمک بزرگی به متنوع شدن گیم‌پلی کرده‌اند. توانایی ایدن در بهره‌گیری هم‌زمان از هنرهای رزمی و تفنگ‌های مختلف، تجربه‌ی تفنگ‌بازی‌ها و اکشن‌های واچ‌داگز لیجن را به «جان ویک»ی ترین مورد موجود در دنیای گیم‌‌های AAA تبدیل می‌کند. انگار که یوبیسافت برای ساخت یک بازی از سری فیلم‌های جان ویک اعلام آمادگی کرده باشد!  در این میان باید به‌نویسندگی بسیار خوب مراحل اصلی و جانبی اشاره کرد. هر یک از مراحل جانبی، به‌خصوص مراحل جانبی کاراکتر رنچ، قصه‌ای جدا و به‌خصوص را دنبال می‌کند که ضمن پاداش‌های خوبی که به بازیکن می‌دهند، طراحی حساب‌شده و فکرشده‌ای هم دارند که از یکنواخت شدن روال بازی جلوگیری می‌کنند.

در بخش داستانیِ واچ‌داگز لیجن، می‌توانید از تمامی تفنگ‌های ایدن پیرس استفاده کنید و اینگونه، یوبیسافت مشکل کمبود سلاح‌های قابل استفاده در کمپین داستانی واچ‌داگز لیجن را حل می‌کند. به‌دنبال آن موارد منفی واچ‌داگز لیجن که با این بسته‌ی الحاقی هم اصلاح نمی‌شوند، باید به وضعیت فنی خراب و خجالت‌آور بازی روی کنسول‌های نسل هشت اشاره کنم. از افت فریم‌های دیوانه‌وار بخش آنلاین که بگذریم، به باگ‌ها و افت‌ نرخ فریم‌های عجیب و سرسام‌آور بازی می‌رسیم که تا تبدیل شدن به وضعیت سایبرپانک 2077 (اثری که کامل ساخته نشده و تولیدش هنوز ادامه دارد!) فاصله‌ی بسیار کمی دارد!‌ بازی روی کنسول‌های نسل ۹ و پی‌سی‌ها، وضع بهتری دارد. مخصوصا که به‌لطف ری‌تریسینگ، جلوه‌هایی دیدنی و چشم‌نواز را از لندنِ واچ‌داگز لیجن می‌توان دید.

پوستر بازی Watch Dogs Legion: Bloodline

برای تجربه‌ی کمپین داستانی واچ‌داگز لیجن، تمامی دیالوگ‌ها و نویسندگی مراحل با توجه به خصوصیات کاراکتر ایدن/رنچ، یک بار از اول نوشته و ضبط شده‌اند

 اکسپنشن داستانی بلادلاین محیط‌های جدیدی را به لندنِ واچ‌داگز لیجن اضافه نمی‌کند و برای شخصی مثل من که حدود ۶۰ ساعت لیجن را بازی کرده، تجربه‌ی مراحل داستانیِ بلادلاین و مراجعه‌ی دوباره و سه باره و ده باره به لوکیشن‌هایی که پیشتر در کمپین داستانی لیجن سراغشان رفته بودم، توی ذوق می‌زند!

برای جمع‌بندی، باید بگویم که در عین ناباوری، محتوای داستانی Bloodline بازی Watch_Dogs Legion نه‌تنها یک فن‌سرویس در راستای خالی کردن جیب گیمر نیست، بلکه یک قصه‌ی ۷ تا ۹ ساعته‌ی کاملا فکرشده و حسابی است که کاملا ارزش پولی را که برایش می‌دهید دارید. ایدن پیرس قطعا لایق یک بازی کامل و مجزا است اما، قصه‌ی بلادلاین به‌بهترین شکل ممکن به‌واکاوی ذهن پریشان و مملو از شرمندگی ایدن پیرس می‌پردازد؛ داستانی که مدت‌ها بود انتظارش را می‌کشیدیم. داستانی که کاری می‌کند تا عواقب تک تک کارها و قتل‌هایی را که با ایدن انجامشان داده بودیم ببینیم و از بابتشان احساس شرم کنیم!

بلادلاین کنار تمکیل کردن قصه‌ی ایدن که ۷ سال پیش آغاز شده بود، یک شروع دوباره برای این کاراکتر است و به‌مانند دمیده شدن مجدد روح به کالبد نیمه‌جان مجموعه‌ی واچ‌داگز می‌ماند. اینکه یوبیسافت در ادامه چطور می‌خواهد این سری را ادامه بدهد کاملا به‌خودشان بستگی دارد؛ آن‌ها می‌توانند از بازگشت قهرمانان این سری استفاده کرده و یک روایت منسجم را شکل داده و جلو ببرند، یا اینکه نه این فرصت را از بین برده و به شلخته شدن خط داستانی این سری دامن بزنند.

و در پایان، تشکر از یوبیسافت که برای اولین بار در (احتمالا) ۷ الی ۸ سال اخیر، صدای هواداران را شنید و بدون خراب کردن این فرصت، اثری باکیفیت را خلق کرد. تجربه‌ی بلادلاین به‌تک تک طرفداران دو قسمت ابتدایی سری واچ‌داگز [مخصوصا قسمت اول] توصیه می‌شود.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده