آرشیو: Dragon Age: Origins؛ به یاد روزهای خوش بایوور
به سیزدهمین قسمت از سری مقالات آرشیو رسیدیم و به رسم قسمتهای فرد، باز هم سراغ یک بازی نسبتا قدیمی خواهیم رفت. البته این بار قرار نیست خیلی به سراغ سالهای دور برویم و دلیلش هم یک اتفاق مناسبتی است؛ ۱۰ سال و ۱۲ روز پیش یعنی در تاریخ ۳ نوامبر ۲۰۰۹، یکی از بهترین بازیهای تاریخ استودیو بایوور یعنی Dragon Age: Origins منتشر شد و از شما چه پنهان به خاطر تمام خاطرات فراموش نشدنی که این بازی به شخصه برایم رقم زده، حیف بود که این اتفاق را نادیده بگیریم و قسمتی از آرشیو را به آن اختصاص ندهیم. درست است که بایوور این روزها آن حال خوش گذشته را ندارد و دو بازی آخر آنها یعنی Mass Effect: Andromeda و مخصوصا Anthem آن چیزی نبودند که از این استودیو با آن سابقه درخشانش انتظار داشتیم، اما زمانی از بایوور بهعنوان استودیویی یاد میکردیم که بلد نیست بازی بد بسازد! به هر حال اجازه بدهید ابتدا خیلی مختصر پیشینه بایوور قبل از Dragon Age: Origins را مرور کنیم و بعد هم کمی به خود این بازی بپردازیم.
بایوور، ۲۴ سال پیش در ادمونتون کانادا توسط رِی موزیکا، گرگ زسچوک، ترنت و برنت اوستر، مارسل زسچوک و آگوستین ییپ تاسیس شد. نکته جالب در رابطه با تاسیس بایوور اینکه موزیکا و گرگ زسچوک فارغالتحصیل رشته پزشکی بوده و در گذشته هم برای استفادههای درسی، کمی برنامهنویسی یاد گرفته بودند. آنها همراه با ییپ، یک برنامه شبیهساز برای مصارف پزشکی طراحی کردند که از قضا به موفقیت خوبی رسید و خب از آنجایی که به بازیهای ویدیویی هم علاقه داشتند، به این نتیجه رسیدند که میتوانند وارد این حوزه شوند و بازی هم بسازند. موفقیتهای شبیهساز مذکور باعث شده بود تا وضعیت مالی آنها هم شرایط خوبی داشته باشد و به همین دلیل با جمع کردن چیزی حدود ۱۰۰ هزار دلار، رسما فعالیت بایوور آغاز شد. اولین بازی آنها، یک سال پس از تاسیس و با نام Shattered Steel از راه رسید؛ یک بازی اکشن که در آن کنترل یک موجود مکانیکی به بازیکن داده میشود. نمونه اولیه این بازی برای ۱۰ ناشر مختلف در آن زمان ارسال و در نهایت این اینترپلی بود که بهعنوان ناشر نهایی بازی انتخاب شد. Shattered Steel نه یک موفقیت فوقالعاده اما تجربهای قابل قبول برای بایوور بود و فروش نسبتا خوبی هم داشت. با این حال اعضای استودیو، علاقه خاصی به بازیهای نقش آفرینی داشتند و به همین دلیل هم تصمیم گرفته بودند پروژه بعدیشان در این سبک باشد. اینترپلی که اخیرا حقوق ساخت بازی بر اساس قوانین Dungeons & Dragons را بهدست آورده بود از این ایده استقبال کرد و نتیجه آن، خلق شدن یک بازی فراموشنشدنی به اسم Baldur's Gate بود؛ بازی که پروسه ساختی سهساله داشت و با اینکه موزیکا، زسچوک و ییپ در آن سالها کنار کار روی بازیها به حرفه پزشکی هم ادامه میدادند، اما دو نفر اول در سال پایانی توسعه بازی قید این حرفه را زدند و تمام وقتشان را پای ساخت Baldur's Gate گذاشتند؛ هرچند که ییپ تصمیمی مشابه نگرفت. Baldur's Gate موفقیت بزرگی برای سازندگان و ناشرش بود و فروشی بیش از دو میلیون نسخه را تجربه کرد که تقریبا نزدیک به فروش بازی Diablo بود.
بایوور پس از Baldur's Gate، دوباره به سراغ سبک اکشن رفت و این بار کار روی MDK2 آغاز شد که قسمت اول آن توسط شاینی اینترتینمنت ساخته شده بود. هرچند این بازی هم تجربهای موفق بود اما نه بهاندازه بالدرز گیت و به همین دلیل پروژه بعدی، دنباله بالدرز گیت انتخاب شد و در سال ۲۰۰۰ هم شاهد انتشار این بازی با نام Baldur's Gate II: Shadows of Amn بودیم. هرچند این نسخه هم فروشی دو میلیونی را تجربه کرد، اما حتی موفقیت بازیهای بایوور هم برای سرپا نگه داشتن شرکت اینترپلی کافی نبود و مانع از ورشکستگی آنها نشد. بایوور پس از این اتفاق مدتی با اینفوگریمز همکاری داشت که بعدها به آتاری تغییر نام داد. در پی این همکاری، بازی Neverwinter Nights خلق شد و پس از آن هم بایوور با همکاری لوکاسآرتس بازی Star Wars: Knights of the Old Republic را ساخت و Jade Empire هم بازی دیگرشان بود که اولین بار در سال ۲۰۰۵ و توسط مایکروسافت منتشر شد. سالهای بعدی، تغییرات زیادی در بایوور بهوجود آوردند؛ آنها ابتدا در نوامبر ۲۰۰۵ اعلام شد که بایوور و استودیو پانادمیک بهنوعی با یکدیگر ادغام میشوند و همکاری میکنند. با این حال در سال ۲۰۰۷ بود که الکترونیک آرتز تصمیم به خرید این گروه مشترک گرفت و از آن پس بایوور با حفظ برند، یکی از استودیوهای EA بهحساب میآید. همکاری با الکترونیک آرتز در اولین قدم منجر به خلق یک بازی نقش آفرینی فراموشنشدنی به اسم Mass Effect شد و دنیای فوقالعاده آن را به گیمرها معرفی کرد. در ادامه بایوور بازی Sonic Chronicles: The Dark Brotherhood را برای نینتندو DS ساخت که اولین تجربه بازیسازی آنها برای یک کنسول دستی بهحساب میآمد. پس از آن EA تصمیم گرفت Mythic Entertainment را با بایوور ادغام کند تا تیم توسعهدهنده بازیهای نقش آفرینیاش وضعیت منسجمتر و متمرکزتری داشته باشد. الکترونیک آرتز در ادامه هم تغییرات ساختاری متعددی در استودیوهای مرتبطش با بایوور اعمال کرد و برای مثال ری موزیکا بهعنوان مدیر کل گروه Bioware Group انتخاب شد و گرِگ زسچوک هم بهعنوان گروه فعال در زمینه بازیهای MMORPG به کار گرفته شد اما با تمام این اتفاقات، اسم و نام بایوور و فعالیتهای آنها بدون تغییر باقی ماند و در نتیجه آن، در سال ۲۰۰۹ شاهد بازی بعدی این استودیو یعنی Dragon Age بودیم؛ بازی که ادامه متن را به آن اختصاص میدهیم.
ساخت Dragon Age: Origins، ابتدا در سال ۲۰۰۲ کلید خورد و در جریان E3 دو سال بعد هم بازی با اسم Dragon Age معرفی شد. با این حال این ساخته بایوور جزو آن دسته از آثاری است که پروسه تولید طولانی را پشت سر گذاشتند؛ به طوریکه بازی یک بار دیگر هم در سال ۲۰۰۸ و این بار با نام Dragon Age: Origins رونمایی و بهعنوان اثری با المانهای فانتزی معرفی شد. بایوور بعدها اعلام کرد که Dragon Age: Origins بهنوعی حکم دنباله معنوی بازیهایی چون Neverwinter Nights و Baldur's Gate را دارد و هدف آنها خلق تجربهای جدید و در عین حال آشنا برای مخاطبان بوده است؛ تجربهای با المانهای غنی فانتزی و حتی الهامگرفته از مجموعههایی چون ارباب حلقهها و A Song of Ice & Fire. دیوید گیدر، نویسنده ارشد بازی، پیش از شروع به نوشتن خود روایت بازی جهان آن را پایهریزی کرده و به همین دلیل هم بدون اغراق، دنیایی که Dragon Age: Origins در آن جریان دارد واقعا از حیث پایههای داستانی بسیار عظیم و پرجزییات است؛ مخصوصا اگر این را در نظر بگیریم که بازی دنیایی کاملا اورجینال دارد و بر اساس مجموعههای فانتزی نام آشنا و از پیش آماده ساخته نشده است. داستان بازی در منطقهای به اسم Ferelden که یکی از کشورهای دنیای خیالی تداس است، جریان دارد. موجوداتی ترسناک به اسم دارکاسپان (Darkspawn) که در لایههای زیرین تداس زندگی میکنند، هر چند سال یک بار به سطح زمین حمله میکنند و این حملات در دنیای بازی با اسم بلایت شناخته میشوند. از زمان اولین بلایت، مبارزینی که با نام گرِی واردنز شناخته میشوند، در برابر حمله دارکاسپانها از سرزمین تداس دفاع کردهاند و وقایع بازی Dragon Age: Origins، در آستانه رخ دادن پنجمین بلایت تاریخِ این سرزمین آغاز میشود.
برای اینکه کمی بیشتر به وسعت و عمق داستانی ساخته بایوور پی ببریم، بد نیست یک مثال را بیشتر شرح بدهیم. طبق ویدیو آغازین بازی، دارکاسپانها زمانی بهوجود آمدند که گروهی هفت نفره از موبدان که با نام Magisters Sidereal شناخته میشوند، وارد گلدن سیتی، جایی که خالق در آن حاضر است، میشوند و به دلیل این ورود بدون اجازه آن را آلوده میکنند. در پی این اتفاق Magisters Siderealها بهنوعی طلسم دچار و بهعنوان اولین نمونه از دارک اسپانها برمیگردند و به مرور هم افراد بیشتری را تبدیل به دارکاسپان میکنند. با افزایش تعداد، دارک اسپانها به لایههای زیرین زمین نفوذ میکنند تا جایی که به آرامگاه یک خدای باستانی به اسم دومات برسند. دومات که در این مکان بهنوعی زندانی شده، توسط دارکاسپانها آزاد و البته به تاریکی آنها دچار میشود. در پی این اتفاق دومات با تبدیل شدن به اولین Archdemon، رهبری دارکاسپانها را برعهده میگیرد و اولین بلایت آغاز میشود.
اما با وجود این توضیحات در افتتاحیه، همانطور که اشاره کردیم دنیای Dragon Age: Origins بسیار چندلایه و پرجزییات است و در حالی که دیدگاه بالا دید گروههای مذهبی به خلق شدن دارکاسپانها است، در نقطه مقابل دوارفها هم باور دیگری دارند و با رد کردن دید مذهبی، فقط از این حیث به دارکاسپانها اهمیت میدهند که آنها روزی وارد مسیرهای عمیق (Deep Roads؛ مسیرهای که دوارفها در طی سالهای مختلف در زیرِ زمین ساختهاند) شدند و بدین ترتیب بسیاری از دوارفها بهدست آنها کشته و ساختههای زیادی هم ویران شدند. حتی به جز این دیدگاه، Tevinter هم بر این باور است که هفت موبد مذکور نقشی در بهوجود آمدن دارکاسپانها نداشتند و آنها همواره در این جهان زندگی میکردند ولی روزی به این نتیجه رسیدهاند که باید وارد مبارزه با نژادهای دیگر شوند و بدین ترتیب اولین بلایت آغاز شده است. هدفم از زدن این مثال، نشان دادن این قضیه است که نویسندگان بازی Dragon Age: Origins تلاش زیادی کردهاند تا دنیایی بسیار پرجزییات و پرمفهوم برای آن خلق کنند و در این راه هم کاملا موفق بودند؛ پیشزمینههای داستانی بازی، روایت کلی آنها و حتی شخصیتهای بسیار پرتعدادی که در این دنیای عظیم مشاهده میکنیم، هرکدام حرف و روایتی برای ارائه دارند. پس بهعنوان اولین نکته، این را در نظر داشته باشید که اگر به جهانهای فانتزی علاقهمند هستید و تا به امروز سراغ این بازی نرفتهاید، خودتان را از یک نعمت واقعی محروم کردهاید!
به شخصیتها اشاره کردیم و خب یکی از ویژگیهای مثبت دیگر Dragon Age: Origins کنترل زیادی است که بازی در زمینه طراحی شخصیت به بازیکن میدهد. در ابتدا قرار بود بازیکنان با ترکیب کلاس و نژاد، بتوانند ۱۲ نوع شخصیت مختلف بسازند و برای هرکدام از این شخصیتها هم یک پیشزمینه داستانی در نظر گرفته شده بود اما این ایده تغییر کرد و در نهایت شاهد ۶ پیشزمینه داستانی بودیم. شخصیتهای بازی از ترکیب سه کلاس Warrior، Rogue و Mage با سه نژاد الف، دوارف و انسان ساخته میشوند و ۶ پیشزمینه داستانی هم Dalish Elf، Dwarf Commoner، City Elf، Mage، Human Noble و Dwarf Noble هستند که با توجه به انتخابهایتان، داستان را به یکی از این ۶ روش آغاز خواهید کرد و پس از پشت سر گذاشتن پیشزمینه داستانی، در یک نکته مشترک به جایی خواهید رسید که از آن پس داستان یکسانی برای همه انواع شخصیتها شاهد هستیم. جدا از گستردگی در زمینه طراحی شخصیتتان در بازی که با اسم «واردن» خطاب میشود، یکی دیگر از مهمترین ویژگیهای مثبت Dragon Age: Origins شخصیتپردازی فوقالعاده برخی از کاراکترهایی است که در داستان بازی نقش دارند و برخی از آنها را میتوانید بهعنوان شخصیت همراه هم در ماموریتها کنار خودتان داشته باشید. برای مثال موریگن بهعنوان یک جادوگر سیاه، یکی از پیچیدهترین و پرجزییاتترین کاراکترهایی است که به شخصه در بین بازیهای نقش آفرینی به یاد دارم و اگر وقت و حوصله گوش دادن به داستانهایی را که وی برای روایت کردن دارد داشته باشید، قطعا این حجم از دقت به جزییات توسط نویسندگان بازی را تحسین خواهید کرد. یا یک شخصیت فراموشنشدنی دیگر آلیستار، یک مبارز و گری واردن است که یکی از بهترین همراهها در زمینه مبارزهها بهحساب میآید. کاراکترهای زیاد دیگری از اِستِن که میتوانید او را در جریان یکی از ماموریتها آزاد و به گروهتان ملحق کنید گرفته تا لیلیانا، زوران و خیلیهای دیگر هم در بازی حضور دارند که همگی گذشته و خصوصیات اخلاقی خاص خودشان را دارند و البته جدا از بحث داستانی، از نظر مهارتهای مبارزهای هم آنقدر متنوع طراحی شدهاند که بتوانید با انتخاب درست از میان آنها، گروهی قدرتمند از مبارزین را در بازی تشکیل بدهید.
در Dragon Age: Origins همچنین شاهد یک سیستم تعامل بسیار قوی بین شخصیتها هم هستیم. چه در ارتباط با کاراکترهای همراه و چه در ارتباط با NPCها، دیالوگهایی که انتخاب میکنید نقش زیادی روی توسعه روابط شما با آن فرد ایفا میکنند و واقعا این اختیار را در بازی دارید که خودتان شکل ارتباطی را که دوست دارید با یک شخصیت داشته باشید، شکل بدهید. این مورد حتی ارزش تکرار بالایی هم به بازی میبخشد و در هر بار تجربه Dragon Age: Origins، انتخاب شخصیتهایی با پیشزمینه داستانی و نژادهای مختلف و در ادامه امتحان کردن شیوههای دیگر تعامل با کاراکترها، میتواند یک تجربه کاملا متفاوت از دفعه قبل برایتان رقم بزند؛ به بیان بهتر شاید کلیت داستان بازی یکسان باشد، اما مسیری که در راه رسیدن به پایان آن طی میکنید انعطاف زیادی دارد و در نتیجه در تجربه چندین باره، اثر دچار یکنواختی نخواهد شد. نکته دیگری که نباید از اهمیت آن غافل شویم، این است که در کنار خط اصلی داستان یا همان مبارزه با دارکاسپانها، تنوع بیاغراق فوقالعادهای از ماموریتهای فرعی و کوچک هم در بازی وجود دارند که باعث میشوند تا گاهی حتی برای مدت خیلی طولانی داستان اصلی بازی را کنار بگذارید و به جای آن، با گشتن در دنیای فانتزی بازی ماموریتهای اینچنینی را انجام بدهید و از پاداش نابی که بازی در قالب ارتقا سطح یا بهدست آوردن آیتمهای ارزشمند برایتان در نظر گرفته است، لذت ببرید. ماموریتهای فرعی بازی از حیث داستانی هم ارزشمند هستند و با پشت سر گذاشتن برخی از آنها میتوانید اطلاعات ارزشمندی راجع به این دنیای عظیم و افراد ساکنِ آن بهدست بیاورید.
اما یک بازی نقش آفرینی، جدا از داشتن داستان و دنیای غنی بیش از هر چیز وابسته به گیمپلی مناسب است و Dragon Age: Origins در این زمینه هم هرآنچه را که برای موفقیت لازم است تیک میزند. اگر از افرادی هستید که علاقه زیادی به بازیهایی با دوربین ایزومتریک دارند، ساخته بایوور این امکان را در نظر گرفته تا بتوان بازی را با چنین زاویه دیدی تجربه کرد یا اینکه نه اگر به دوربین سومشخص علاقه داشته باشید این زاویه هم در بازی قابل استفاده است و زحمت سوییچ بین این دو حالت فقط در حرکت دادن Wheel ماوس است! البته وجود این دو حالت دوربین، دلیل مهمتری هم در بازی دارد و آن اینکه بازیکن بتواند با سوییچ به زاویه ایزومتریک، دید بهتری از بالا نسبت به موقعیتهای نبرد داشته و حتی در صورت لزوم، بتواند با متوقف کردن بازی و دادن دستورات مختلف به شخصیتهای تحت کنترلش پیروز نبردها باشد. یکی از مواردی که بایوور در خلق آن واقعا موفق عمل کرده، ایجاد یک بالانس عالی از حیث چالشها در بازی است؛ به طوریکه در طول تجربه Dragon Age: Origins خیلی کم پیش خواهد آمد که بازی آنقدر برایتان ساده شود که بتوانید با بیحوصلگی و صرفا کلیک کردن پشت سر هم همه را لت و پار کنید و البته اگر بهدرستی شخصیت خودتان را ارتقا دهید و تجهیزات مناسبی داشته باشید، در نقطه مقابل هم بازی هیچوقت دچار سختی آزاردهندهای نمیشود که مجبور شوید برای پشت سر گذاشتن نبردهایش به معنی واقعی کلمه عذاب بکشید. این تعادل عالی باعث شده تا با اثری روبهرو باشیم که در عین چالشبرانگیز بودن، لذتبخش هم هست.
پارتی یا همان گروه شما در بازی، نهایتا میتواند چهار عضو داشته باشد (با احتساب خود بازیکن) و شخصیتهای دیگری که امکان حضور بهعنوان کاراکتر همراه را دارند اما شما آنها را انتخاب نکردهاید، در یک کمپ که حکم هاب را برای بازی ایفا میکند حاضر میشوند و هر زمان که بخواهید، میتوانید شخصیتهای همراهتان را از بین گزینههای موجود تغییر دهید. در جریان نبردها، شخصیتهای همراه توسط هوش مصنوعی کنترل میشوند اما این امکان هم فراهم شده تا شخصا کنترل مستقیم آنها را تک به تک به دست بگیرید و از قابلیتهای ویژه هرکدام استفاده کنید؛ برای مثال اگر راه دیگری برای احیای سلامتی یکی از شخصیتها نداشتید، میتوانید با کنترل مستقیم کاراکتری که قدرت احیای سلامتی دیگران را دارید از این طریق دست به کار شوید و مثالهای دیگری از این دست. مثل هر بازی نقش آفرینی دیگری، با ارتقای سطح شخصیتها، قادر خواهید بود قابلیتهای مربوط به آنها را در زمینههای مختلف بهبود ببخشید یا حتی یک سری قدرت ویژه برایشان فعال کنید. سازندگان بهعلاوه دست بازیکن را هم در ارتقای شخصیتش تا حد خوبی باز گذاشتهاند و با اینکه انتخاب کلاسهای مختلف باعث قوی بودن شخصیت در یک سری زمینهها و ضعفش در زمینههای دیگر میشود، اما کماکان این شانس را دارید تا به مرور با ارتقای کاراکتر قدرت وی در استفاده از انواع مختلف از سلاحهای موجود در بازی را بالا ببرید و کاراکتری بسازید که مثلا هم در استفاده از تیرکمان ماهر است و هم میتوانید در نبردهای نزدیک بهخوبی مبارزه کند. Dragon Age: Origins همچنین به لطف سیستم لوت بسیار کامل و فروشندههای مختلفی که در گوشه و کنار دنیای آن آماده فروختن آیتمهای بهتر و قویتر به بازیکن هستند، آن حس اعتیادآور بودن بازیهای نقش آفرینی و عطش قویتر شدن به مرور زمان را هم دارد و ترکیب همه اینها، منجر به اثری شده است که بعید میدانم کسی حتی اندک علاقهای به این سبک داشته باشد و از بازی کردن و غرق شدن در دنیایش لذت غیرقابل وصفی نبرد.
Dragon Age: Origins پس از انتشار، با استقبال بسیار عالی منتقدین روبهرو شد؛ به طوریکه نمره متای نسخهی پیسی آن در نهایت به ۹۱ رسید و البته با اینکه بازی ابتدا برای پیسی معرفی شده بود، اما پس از تایید در سال ۲۰۰۸ در نهایت برای پلیاستیشن 3 و ایکسباکس 360 هم همزمان با نسخه پیسی در دسترس قرار گرفت و از قضا بهینهسازیهای خوب آن برای کنسولها تمجید منتقدین را هم در پی داشت. جو جوبا، منتقد گیم اینفورمر با تحسین دنیای بینهایت پرجزییات بازی که پیشینه فوقالعادهای هم دارد، از Dragon Age: Origins بهعنوان اثری کاملا اعتیادآور یاد کرد و نمره ۹ را برای آن در نظر گرفت. کوین وانُرد، منتقد گیماسپات که نمره ۸.۵ را برای بازی در نظر گرفته بود، از سیستم مبارزات آن بهعنوان نکتهای مثبت یاد کرد و گفت که طرفداران بازیهای قبلی بایوور قطعا از این بازی هم لذت زیادی میبرند و مخصوصا نبردهایی که بازیکنان با باسها دارند و امکان کنترل شخصیتهای مختلف و شخصیسازی خوب آنها هم باعث میشوند تا تجربه بازی همیشه جذاب و سرگرمکننده بماند. نقدهای مثبت و کیفیت خوب بازی، باعث شدند تا Dragon Age: Origins از حیث فروش هم شرایط خوبی داشته باشد و طبق آماری که در سال ۲۰۱۰ توسط EA منتشر شد، ۳.۲ میلیون نسخه از بازی در یک سال به فروش رفته بود. جایزه بهترین بازی سال و بهترین نقش آفرینی سال از پیسی گیمر، قرار گرفتن نام آن در بین بازیهای کتاب 1001 Video Games You Must Play Before You Die در سال ۲۰۱۰ و انتخاب بهعنوان بهترین بازی پیسی سال، بهترین روایت داستانی سال و بهترین بازی نقش آفرینی سال روی پیسی از IGN هم تنها بخشی از جوایزی هستند که Dragon Age: Origins موفق به دریافت آنها شد.
همچنین بایوور پس از انتشار بازی، تعداد زیادی محتوای اضافی هم برای آن در نظر گرفت که مهمترینِ آنها بسته الحاقی Awakening است که وقایع داستانی آن پس از اتفاقات بازی اصلی روایت میشوند. بهعلاوه در پی موفقیتهای بازی، بایوور تصمیم گرفت تا نسخه دوم آن را بسازد و Dragon Age II در سال ۲۰۱۰ معرفی و یک سال بعد هم منتشر شد و با اینکه اصلا و ابدا بازی بدی نبود، اما کیفیت نسخه اول را هم نداشت و در نهایت نمره متای آن ۸۲ شد. نسخه سوم مجموعه که آن هم بدون شک یکی از مهمترین بازیهای نقش آفرینی سالهای اخیر بهحساب میآید، با نام Dragon Age: Inquisition در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و نمره متای ۸۹ هم برای آن ثبت شده است. به هر حال اگر بنا به هر دلیلی تا امروز فرصت تجربه بازیهای مجموعه Dragon Age را نداشتید، اجازه بدهید بگویم که واقعا به حالتان حسرت میخورم! چرا که کاش من هم این شانس را داشتم تا بتوانم یک بار دیگر لذت تجربه این بازیها و مخصوصا نسخه Origins برای اولین بار را بچشم و یک بار دیگر غرق دنیای عظیم آن شوم، از همراهی شخصیتهای مختلفش لذت ببرم و ماموریتهای متنوع اصلی و فرعیاش را به پایان برسانم. Dragon Age: Origins یکی از همان بازیهایی است که نه فقط طرفداران آثار نقش آفرینی، که طرفداران بازیهای ویدیویی در کل نباید لذت تجربهاش را از دست بدهند.
نظرات