بعد از مدتها دوری از بخش خوب بد زشت، تصمیم گرفتیم دوباره این سری مطالب محبوب را از کتابخانه زومجی برداریم، خاک رویش را فوت کنیم و دوباره به نوشتنش مشغول شویم. اگر با سری خوب بد زشت آشنایی ندارید، باید بگویم که ما هر چند وقت یک بار، قرار است خوبترین اتفاق، بدترین اتفاق و زشتترین اتفاق چند وقت اخیر دنیای بازی، سینما و تلویزیون را در قالب یک مطلب جامع و خودمانی قرار دهیم و با هم در مورد آنها صحبت کنیم. حال این اتفاق میتواند در مورد یک خبر، یک رویداد یا حتی یک شخص باشد. البته در این بین سعی داریم به حاشیههای ریز و بامزه هم بپردازیم تا خوب بد زشت، حالتی یکنواخت نداشته باشد. پس بدون معطلی برویم و ببینیم کدام رویدادهای دنیای بازی و سینما در این بخش جا گرفتهاند.
مراسمی باشکوه، شایسته تمامی گیمرهای دنیا
اتفاق خوب زیاد داشتیم، اما من دوست دارم همینجا صمیمانه سونی را در بخش خوب ماه قرار دهم. سونی سالهای زیادی است که گیمرها را میشناسد و میداند که آنها از یک کنسول چه میخواهند. بنابراین هر ساله سعی میکند تا بهترینها را برای گیمرها رو کند. آخرین فعالیت سونی در این زمینه جایی نبود جز مراسم Game Week Paris که با دستی پر آمد، دل هوادارانش را برد، مغز آنها را در یکی دو صحنه منفجر کرد و با لبخند و هیجان با آنها خداحافظی کرد. به هر حال وقتی در یک مراسم، هم The Last of Us Part II داشته باشی و هم نمایشی از God of War را رو کنی، دیگر از خدا چه میتوان خواست؟ نمایش نسخه دوم بازی محبوب The Last of Us، جدیدترین اثر استودیو ناتیداگ که فقط خدا میداند چه زمانی منتشر شود، به تنهایی کافی بود تا سونی این ماه برای میلیونها نفر بهترین باشد. همچنین نمایش God of War، معرفی یکی دو تا بازی جدید و حتی تریلری از Spider Man برای خیلیها هیجانانگیز بود. این قدرت بازیهای انحصاری پلیاستیشن از طرفی دیگر وجه خوبی از خود در زمینه رقابت نشان داد. به طوری که فیلاسپنسر چند روز بعد از این نمایش قدرتمند صراحتا اعلام کرد مایکروسافت در زمینه بازیهای انحصاری و فرستپارتی ضعیف عمل کرده و حالا سعی دارند پس از عرضه کنسول ایکسباکس وان ایکس به سراغ تاسیس و خرید استودیوهای جدید برود و بازیهای بزرگ منتشر کند؛ قدرت رقابت را برای سود هر چه بیشتر خود شما، یعنی گیمرها، جدی و به فال نیک بگیرید و رقبای یکدیگر را به باد ناسزا نگیرید!
نابودی اثری که ما را با دنیای ریسینگ آشنا کرد
اما بدترین اتفاق چند وقت اخیر را میخواهم به اثری اختصاص دهم که بسیاری از گیمرهای قدیمی را که از کودکی و نوجوانی مشغول به بازی بودند ناراحت کرده است. خیلی از ما، بازیهای ماشین سواری و ریسینگ را فقط با یک اثر شناختیم، با آن بزرگ شدیم و هیجان رانندگی را با آن درک کردیم؛ Need For Speed. این سری از همان ابتدای کار فوقالعاده و منحصر به فرد بود. راستش را بخواهید اولین نسخهای که از این مجموعه تجربه کردم Need for Speed 2 بود که هنوز هم آن فراری F50 قرمز رنگش را روی آن مانیتور گنده سفید رنگ و کیسی با رم ۲۵۶ مگابایت و ۳۲ مگ حافظه گرافیکی روی ویندوز ۹۸ به یاد دارم. اما بعد از آن بهترین نسخهای که به من چسبید، نسخه Hot Pursuit 2 بود که حتی آن ویدیو اول بازی نیز هیجان وصف نشدنی داشت! بعد از آن دو نسخه Underground را به خاطر دارید؟ تجربه فوقالعاده جدیدی از مسابقههای شهری با شخصیسازی شدیدا جذاب ماشینها که در آن زمان حتی پژو ۲۰۶ش برایمان لذتی بینظیر داشت. اما در نهایت این شاهکار Most Wanted بود که هنوز هم، هیچ ریسینیگ آرکیدی نتوانست آن تجربه بینظیر را تکرار کند. مسابقه با ۱۵ رقیب قدرتمندی که یک دنیای جهانباز جذاب را نیز در اختیارمان قرار داده بود. به نظر من این بازی آنقدر خوب بود که EA برای خلق دوباره چنین تجربهای همیشه ناکام بود و نتوانست چنین هیجانی را دوباره با سری Need for Speed به ارمغان بیاورد. البته در این بین نسخه Hot Pursuit سال ۲۰۱۰ هم تجربه فوقالعادهای داشت، اما بعد از آن شاهد افت این سری بودیم. این سری آنقدر بد کار کرد که در نهایت با آخرین نسخه خود یعنی Payback، حال تک تک آن اشخاصی را گرفت که میدانستند یک زمانی، Need for Speed چه شاهکاری بود و حالا کارش به کجا کشیده. نمیدانم باید الکترونیک آرتز را مقصر دانست یا استودیو سازنده را که با عدم در نظر گرفتن آن کیفیت و هیجان همیشگی این سری، تیر آخر را به نام NFS زد و بسیاری از ما را ناامید کرد. شاید اگر نسخههای گذشته و فوقالعاده این سری را تجربه نکرده باشید، Payback برایتان یک بازی جذاب و قابل قبول باشد، اما برای من به عنوان فردی که بازیهای ریسینگ را با Need for Speed شناختم، Payback فاجعهای بود که شاید برای همیشه پرونده این بازی را بسته باشد.
چگونه یک شبه به بدترین کمپانی تاریخ تبدیل شویم؟
مواد لازم: الکترونیک آرتز، یک بازی خفن، مقداری قفل، تعدادی جعبه و یک حساب بانکی
قطعا شما هم میتوانستید حدس بزنید که چه کسی در جایگاه زشت این شماره قرار میگیرد؛ الکترونیک آرتز. چطور میشود ۶۰ دلار بابت یک بازی پول گرفت، ۶۰ دلاری که واقعا پول کمی نیست، و باز هم درون بازی آیتمهایی قرار داد که بازیکنان را به خریدهای درون برنامهای مجبور کند؟ البته الکترونیک آرتز مقصر نیست، من این مورد را تقصیر بازیهای رایگان موبایل میدانم که نه سمتشان میروم و نه علاقهای به آنها دارم. اما میلیونها نفری که سمت آنها میروند و بازیهایی مثل Clash of Clans میلیاردها دلار پول از این طریق به حساب سازندگانش واریز کردهاند آغازگر این مدل رسمهای زشت هستند. این وسط کمپانیهایی که با بوی پول مست میشوند قطعا هر طور که شده از این استراتژی در بازیهای خود استفاده میکنند. استفاده از چنین روشی در خیلی از کمپانیها باب شده است. از Blizzard بزرگ گرفته تا Electroinc Arts و استودیوهایی که فکرش را نمیکردیم پایشان به چنین قضیهای باز شود؛ مثل Turn 10. اما قطعا کسی که این وسط شورش را درآورد، الکترونیک آرتز بود. آنها در جدیدترین اثر خود سیاستی را اعمال کردند که با پرداخت ۲ هزار دلار، میتوانستیم کل ایتمهای بازی را به دست آوریم! یا برای به دست آوردن این آیتمها عملا جان بکنیم. هدف از یک بازی بزرگ ویدیویی ۶۰ دلاری چیست؟ سرگرم شویم و از بازی کردن لذت ببریم، نه این که برای به دست آوردن آیتمها زجرکش شویم! برایتان یک مثال میزنم، استودیو 343 Industries، شاید در بخش تک نفره سری بازیهای Halo خوب عمل نکرد، اما آنها در بازی Halo 5 Guardians بخش چند نفره فوقالعادهای را ارایه داده بودند که تجربه آن برای خیلیها لذتبخش بود. آنها برای بازی خود نزدیک به ۱۵ نقشه ارایه دادند که تمامی آنها رایگان بود و در عین حال جزییاتش فرقی با مپهای پولی گران قیمت سایر بازیها نداشت! یا درست است که گفتیم بلیزارد نیز وارد چنین سیستمی شده، اما آنها در بازی Overwatch هرگز دست بازیکنان را نبستند و با استفاده از لوتباکسهایی که از بالا بردن سطح به دست میآیند، میتوانستیم آیتمها را به طور شانسی باز کنیم یا با استفاده از پول درون خود بازی که از طریق همین لوت باکسها نیز به دست میآید، آیتم خاص خود را بخریم. اما این که این آیتمها به سختی به دست بیایند و پرداخت پول کار را راحت کند، کاری بود که الکترونیک آرتز به خوبی از پسش برآمد و تبدیل به یگانه زشت این شماره از خوب بد زشت زومجی شد.
اما در این قسمت سعی داریم پرحاشیهترین مطلب این ماه را اعلام کنیم. مطلبی که سر و صدا زیادی داشت و با اشکها و لبخندهای زیادی همراه بود. این مطلب چیزی نبود جز بررسی بازی Assassin's Creed Origins. بررسی این بازی پرحاشیه که توسط میثم خلیلزاده انجام شد، ۷۰ هزار بازدید کننده و ۲۶۳ کامنت را نیز در پی داشت و همچنین بیش از ۳۳ هزار نفر نیز بررسی ویدیویی آن را تماشا کردند. حملههایی که به میثم عزیز نشد و به خونش تشنه نبودید، اما زیبایی کار جایی بود که در آخر بسیاری از شما با رعایت اخلاق و رفتار دوستانه خود، جو سایت را نیز به همان اندازه دوستانه و جذاب نگه داشتید و در نهایت همراه با او به اتفاقات دنیای گیم لبخند زدید.
کاربران نمونه
یکی از بخشهایی که میخواهم در در حاشیه این مقاله به آن بپردازم و شاید این روند را نیز در شمارههای بعدی تکرار کنم، کاربران باحال و جالبی هستند که در سایت ما ثبت نام کردهاند یا کامنت جالبی را از خود به جای گذاشتند. در این شماره میخواهم به چند کاربر با نام کاربری باحال اشاره کنم که حیف است از چشمان بعضی از شما دور بمانند. شخص اول کسی نیست جز کاربری با نام «آخرین قطره از پاک کننده»؛ واقعا چرا؟ از طرفی دیگر کاربرهای دوست داشتنی ما، عاشق بچههای زومجی هستند. به طور مثال باورتان میشود کاربری به نام «سیبیل آقای عیاری» داریم؟ یا کاربری به نام «هوادار رضا حاج محمدی»! هرچند یک بدل نیلوفر ابراهیم پور هم داشتیم! از حالا حواسم به تک تک شما هست تا سوژه بعدی مقاله خوب بد زشت من باشید!
اعضای زومجی
طبق روال آخرین خوب بد زشت شماره قبل، پایان مقاله را میخواهم به یکی از اعضای زومجی اختصاص دهم. در شماره قبل این افشین پیروزی بود که به عنوان پسر شجاع ماه، با نقد بازی Outlast توانست پس از حملههای قلبی پی در پیای که به او دست داد این بازی را نقد کند و به پسر شجاع زومجی تبدیل شود. در این شماره میخواهم این بار به سراغ مدیر شبکههای اجتماعی زومجی بروم و به خاطر عکس غذای خوشمزهای که هر روز ظهر در کانال تلگرام زومجی میگذارد و ول کن ماجرا هم نیست اعتراض کنم؛ نگذار این عکسها را لعنتی!
این بود خوب بد زشت شماره ۸ زومجی. حال منتظر کامنتهای شما عزیزان هستیم.
نظرات