بتمن در کمیک Teen Titans به بزرگترین شکست خودش اعتراف کرد
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت ۲ کمیک سالانه Teen Titans را برای شما فاش کند.
.
.
.
بتمن بهعنوان یکی از قدیمیترین اعضای لیگ عدالت و همچنین چهره سرسخت خود عدالت، به ندرت دچار اشتباه میشود. او یکی از بهترین مبارزان جهان محسوب میشود و ذهن او آنقدر تیز و دقیق است که بهعنوان یک متخصص در مسائل جنگی به حساب میآید؛ تا حدی که او لقب بزرگترین کاراگاه جهان را هم بهدست آورده است. یک اشتباه او بیاعتمادی آشکاری است که به دیگران دارد. همین عدم اعتماد باعث شده تا بهشدت محافظهکار باشد و کارهایی انجام دهد که افراد بسیار نزدیک را از خودش دور کند. در قسمت دوم کمیک سالانه Teen Titans ما شاهد این هستیم که بروس وین برای لحظهای از شکل طبیعی خود خارج میشود و روح خود را نشان میدهد.
او در این صحنه نشان میدهد که چه چیزی را بزرگترین شکست زندگی خودش میداند. همین افشاگری برای او بسیار گران تمام میشود. زیرا او یکی از بزرگترین متحدان خود را از دست میدهد و خانواده بتمن را بهگونهای نابود میکند که شاید هیچوقت به شکل سابق خود بازنگردد. در این خط داستانی، بروس با دیمین، به خاطر اینکه برادر بلاد را کشته، مقابله میکند؛ دیمین علاوهبر کشتن برادر بلاد، جنایتکاران را هم زندانی کرده بود و ذهن آنها را پاک کرد. اقدامات او باعث نابودی تیم تایتانها شد و بروس به او دستور داد که برای مدتی کنار بکشد. اما دیمین اصلا این حرف را نپذیرفت و حالا باور داشت که کشتن جنایتکاران، تنها راهی است که میتواند عدالت واقعی را اجرا کند.
مکالمه آنها بهخاطر ورود دث استروک متوقف شد؛ کسی که به محض ظاهر شدن، بلافاصله به سمت قهرمانان حمله کرد. دیمین بعد از اینکه مشکل این مزدور را حل کرد، توجه خود را به سمت پدرش بازگرداند. رابین با حرفهایی که میزد، شوالیه تاریکی را له و تحقیر کرد. دیمین، پدرش را به خاطر قوانین منسوخ شدهای که هنوز هم باعث میشد تا اعضای خانواده بتمن در معرض خطر قرار بگیرند، سرزنش میکرد. دیمین به مرگ آلفرد و همچنین تیراندازی اخیر نایت وینگ اشاره کرد. اما مبارز شنلپوش بهجای اینکه مبارزه کند، اعتراف کرد که حق با دیمین است. بتمن اعتراف کرد که با امن نگه نداشتن آنها، همه اعضای خانواده را ناامید کرده است.
در ادامه، بروس به این موضوع اعتراف میکند که بهعنوان یک پدر هم وظیفهاش را به خوبی انجام نداده است. زیرا او پسرش را بهخاطر انتقامجویی و تاریکی درونیای که برای سالها در وجود دیمین قرار داشت، از دست داده است. حالا کار به جایی رسیده بود که مرگ و آسیبهای افراد عزیز زندگی او، روی شانههایش سنگینی میکرد. تنها راهی هم که او برای سبک کردن این بار میشناخت، این بود که تسلیم هیولای درونش شود. دیمین هم خودش و هم پدرش را بهعنوان هیولا میدید و حالا او تصمیم گرفته بود که ماهیت خود را بپذیرد؛ بهجای اینکه مانند بتمن مدام بخواهد در انکار زندگی کند.
همین مکالمه باعث شد تا اتفاق بسیار بدی رخ دهد؛ دیمین لباس رابین را پس داد و گروه تایتانز را ترک کرد. او ترجیح داد که در ادامه راه تنها باشد؛ بهجای اینکه شانههایش با وجود نفرت و ناامیدی سنگینی کند. در ادامه، بتمن هم آسیبپذیر تنها گذاشته شد؛ در معرض دید و ناامید. حالا باید با این حقیقت روبهرو میشد که پسرش در حال رها کردن او است... و او هم دیگر نمیتواند کاری انجام دهد که این اتفاق غمانگیز رخ ندهد.