تلاش بلک پنتر برای نجات واکاندا از دست پادشاه سیاه پوش
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت اول سری کتاب کمیک King in Black: Black Panther را برای شما فاش کند.
.
.
.
در مجموعه شخصیت Black Panther، یولیسس کلا همیشه یکی از بدترین دشمنان پادشاه تی چالا بوده است. او تلاش کرد تا تی چالا را مقابل پسر خود بکشد و در موقعیتهای مختلف هم در تلاش بود تا وایبرنیوم را از سرزمین واکاندا بدزدد. او همچنین بارها تلاش کرد تا این ملت آفریقایی را از بین ببرد. زیرا نفرت خالص جلوی چشمان او را گرفته بود و اجازه نمیداد که متوجه شود تنها با بهرهبرداری از این کشور تا چه اندازه میتواند سود کند. البته این شخصیت همیشه هم به ضرر واکاندا نبوده است. در خط داستانی سری کتاب کمیک King in Black: Black Panther میراث کلا بالاخره یک جا به درد خورد و به سود تی چالا عمل کرد.
چیزی که به این شرور دنیای سینمایی مارول تعلق داشت، کمک کرد تا تمام چیزهایی که برای پادشاه این سرزمین عزیر بود، از دست خدای سیمبیوتی و سیاه مارول در امان باشد. زمانیکه اژدهای سیمبیوتی نال در حال آلوده کردن کل آفریقا بودند و سربازان پیاده هم از هفت نقطه در حال نفوذ در دیوارهی دفاعی واکاندا بودند، تی چالا و شوری ایستادند تا با آنها مقابله کنند. بعد از گذشت مدتی آنها مجبور شدند که نقاط و مناطق مختلف این کشور را تخلیه کنند زیرا لحظه به لحظه در حال از دست دادن اعضای ارتش خود بودند. البته این ارتش تمام مدت حالت دفاعی نداشتند. زیرا بالاخره تی چالا تصمیم گرفت که با استفاده از ساطعکننده صوتی کلا، وارد حالت تهاجمی شود.
او این وسیله را برای مدت زیادی در آزمایشگاه خود داشت و مدام آن را ارتقاء میداد تا بتواند برای اهداف جنگی از آن استفاده کند. حالا هم بهترین زمان برای استفاده از آن به میان آمده بود. کنایه بزرگی در استفاده از این سلاح وجود داشت. زیرا این سلاح صوتی نهتنها باعث کشته شدن پدر تی چالا شده بود، بلکه در تجارت غیرقانونی کلا هم جان افراد بیگناه خیلی زیادی را گرفته بود. نسخه جوانتر تی چالا از این سلاح استفاده کرد تا دست کلا را از بین ببرد. همین اتفاق باعث شد تا این شرور، یک ابزار صوتی خاص را چندین سال بعد بهجای دست مورد استفاده قرار دهد. حالا بلک پنتر با استفاده از همان انتشاردهنده، راه نجات را در میان مرگ و ویرانی بهدست آورد.
او منتظر مانده بود تا اژدها به اندازه کافی به او نزدیک شود؛ آن هم زمانیکه قصد داشت از ارتش شوری و همچنین اوکیه حمله را انجام دهد و از Hand of Bast هم بهعنوان طعمه استفاده کند. متاسفانه در طی همین ماجرا، شوری آلوده شد اما تی چالا مجبور بود که برای نجات همه چیز، ریسک خطرناکی انجام دهد. او بعد از اینکه سلاح کلا را مقاومسازی کرد، به درجه بالایی از قدرت رسید و توانایی این را داشت که نیروی زیادی را از آن بیرون بکشد؛ بیشتر از هر زمان دیگری. کلید همه این اتفاقات، سدی بود که اطراف کشور وجود داشت. تی چالا حالا میدانست که چطور باید از این سلاح صوتی برای ازبینبردن سیمبیوتها استفاده کند.
او نیاز داشت تا کاری کند که این سیمبیوتها در جایی جمع شوند و او فرکانس را بهگونهای تنظیم کند که همه آنها را به آتش بکشد. او سرانجام با قدرت تمام گنبد را منفجر کرد و انرژی آن را به همه جا منعکس کرد. همین اتفاق باعث شد تا واکاندا تبدیل به یک حباب صوتی شود و بهدنبال آن اژدها و همچنین سربازهای سیمبیوتی همگی به واسطه صدای خیلی زیاد، متلاشی شوند. خوشبختانه دادههای بهدست آمده توسط رید ریچاردز و ادی براک بهخوبی کار کرد و تی چالا توانست عزیزان خود را نجات دهد. البته هنوز هم از اینکه مجبور بود از سلاح کلا استفاده کند، نفرت داشت. این نمادی از جرم و جنایت هم محسوب میشد.
زیرا زمانیکه اولتران دست این شرور را گرفت، او مجبور شد که از این سلاح استفاده کند؛ همین موضوع، بیزار بودن تی چالا را بیشتر میکرد. کلا احساس میکرد که استفاده از این سلاح، به او قدرت و اقتدار میدهد اما تی چالا میدانست که برای استفاده از آن باید مسئولیتپذیر باشد. البته چنین زمانهای بسیار سخت و ناامیدانه، راهحلهای عجیب و ناامیدانه را میخواهد. او دوست داشت که استفاده از این سلاح، اتفاقات خوبی را در طی این تهاجم و حمله بزرگ برای سرزمین واکاندا به وجود بیاورد؛ زیرا در گذشته به اندازه کافی به آنها صدمه وارد کرده بود.
نظرات