رویداد ترسناک کمیک King in Black یک قهرمان دیگر را به نابودی کشاند
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت ۲ سری کتاب کمیک King in Black را برای شما فاش کند.
.
.
.
رسیدن خدای سیبمبیوتها یعنی نال به سیاره زمین، تا به این لحظه ویرانگر بوده است. حتی ادی براک هم در این ماجرای وحشتناک هیچ شانسی ندارد؛ آن هم حالا که دیگر سیبمبیوتی به او متصل نیست و در شرایط بسیار بدی که توسط خدای تاریک سیمبیوتها ایجاد شده، تنها رها شده تا بمیرد. البته او یک همسایه دوستداشتنی به نام اسپایدرمن را دارد که از او مراقبت میکند. همانطور که قسمت ۲ سری کتاب کمیک King in Black به ما نشان میدهد، اسپایدرمن بعد از اینکه به نجات ادی براک میرود، در یک وضعیت بد گیر میکند. اما این مرد عنکبوتی هم خودش یک ناجی دیگر را دارد؛ این ناجی هم کسی نیست جز جانی استورم.
همانطور که در اخبار قبلی هم عنوان شد، نال سیبمبیوت ونوم را از ادی براک جدا کرد و او را از صدها فوت به سمت زمین انداخت. ادی هم که در حال سقوط به سمت زمین بود، درست همانند یک پینبال انسانی، به نردهها و مسیرهای فرار برخورد میکرد. ادی که حسابی نابود شده بود و در آستانه مرگ قرار داشت، به سختی توانست درخواست آخر خود را به گوش پیتر پارکر برساند. اسپایدرمن با اینکه تلاش کرد تا ادی را نجات دهد، اما از آنجایی که تنها بود، تنها چارهای که داشت، این بود که برای کمک فریاد بزند و در همین حین آخرین حرفهای ادی را هم گوش کند. یک ارتش کوچک از قهرمانان که حالا توسط نال کنترل میشدند، حس عنکبوتی پیتر را از بین برده بودند.
او همچنین به سختی توانست دربرابر یکی از انفجارهای چشمی سایکلاپس جای خالی بدهد و از خود دفاع کند. پیتر پیش از اینکه برای فرار کردن تلاش کند، متوجه یکی از قدیمیترین دوستان و رقیبانش شد. تنها فردی هم که میتوانست پیتر را از آن وضعیت نجات دهد، هیومن تورچ بود. جانی استورم به سمت پایین آمد و به پیتر گفت که با بیشترین سرعتی که دارد، ادی را به آزمایشگاه تیم چهار شگفتانگیز ببرد. پیتر به دوست خود اخطار داد که آتش نمیتواند همانند سایر، به هیچکدام از این سیبمبیوتها آسیب بزند. اما این موضوع اصلا عضو قدیمی چهار شگفتانگیز را نگران نکرد. او نمیدانست که آتش نووای او نمیتواند به افرادی که توسط تاریکی زنده نال تسخیر شدهاند، آسیبی وارد کند.
پیتر از جانی خواهش کرد که همراه آنها بیاید اما تنها چیزی که در ذهن جانی قرار داشت، این بود که برای آنها زمان کافیای را ایجاد کند که آنها بتوانند از آنجا فرار کنند؛ او فقط در تلاش بود تا از این مطمئن شود که پیتر بعد از رسیدن به نقطه امن، چیزهای خوبی از جانی بگوید و ظاهر او را خوب نگه دارد. پیش از اینکه پیتر بتواند بیشتر از این بحث کند، جانی تا جایی که توانست، انفجار بزرگی را به وجود آورد و در یک گردباد جهنمی زندگی خود را فدا کرد؛ چیزی که مهاجمان خود را درگیر کرد و باعث شد که پیتر و ادی با سرعت زیادی از آنجا دور شوند. آتش نووای جانی چیز جدیدی نیست و کاملا امضای این شخصیت محسوب میشود.
درضمن این اولینباری هم نیست که خوانندگان او را در شرایطی میبینند که بهعنوان آخرین راه چاره از آتش نووای خود استفاده میکند. این فداکاری قهرمانانه در شعلههای شکوه و جلال دوباره در این سری کتاب کمیک اجرا شد (درست همانطور که در قسمت ۵۸۷ سری کتاب کمیک Fantastic Four) انجام شده بود. این بار هم جانی کاملا از این موضوع خبر داشت که چقدر دربرابر این توانایی آسیبپذیر است و بعد از این اتفاق دستگیر میشود. به احتمال خیلی زیاد، دفعه بعدی که ما هیومن تورچ را میبینیم، تحت تاثیر نال قرار گرفته است و در قالب یکی از اعضای ارتش او ظاهر میشود. اما باز هم این اتفاق یک یادآوری بود که تورچ تا چه اندازه میتواند در میان همرزمان خودش بدرخشد.