سری کتاب کمیک Batman: White Knight علت تبدیل شدن جوکر را مشخص کرد
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت ۲ سری کتاب کمیک Batman: White Knight Presents Harley Quinn را برای شما فاش کند.
.
.
.
تا به امروز مشخص نشده بود که در دنیای Batman: White Knight دقیقا چه اتفاقی باعث شد تا ذهن جک ناپیر بهصورت کامل نابود شود و به جوکر اجازه دهد که واقعا کنترل ذهن و بدن او را در اختیار بگیرد. سری کتاب کمیک Batman: White Knight Presents Harley Quinn در حقیقت هارلی و جک را بهعنوان یک زوج کاملا معمولی نشان داد که چندین سال پیش با هم زندگی میکردند. باتوجهبه این موضوع، این سؤال در زهن ما پیش میآید که دقیقا چه چیزی باعث شد تا او به یک فرد بداخلاق و سوءاستفادهگر نسبت به هارلی تبدیل شود و مسیر تروریستی خود را در پیش بگیرد. این سری کتاب خیلی اجازه نداد که ما در سردرگمی خود غرق شویم.
قسمت ۲ سری کتاب کمیک Batman: White Knight Presents Harley Quinn مشخص کرد که دقیقا علت این اتفاق چه بوده است و مهمتر از همه هم اینکه خود هارلی نقش بزرگی در این اتفاق داشت. از یک طرف جک ناامنیهای خودش را داشت و از طرف دیگر هم هارلی بیاحتیاطیهایی انجام داد که نتیجه همه این اتفاقات، تولد شاهزاده دلقک جرم و جنایت بود. جک یک تنها یک فرد خلافکار کوچک و ساده بود که در تمام مدت از دست بتمن فرار میکرد. در طی همین ماجراها با هارلی آشنا شد. از آنجایی که شیمی و حس بین آنها بسیار قوی و غیرقابل انکار بود، آنها تصمیم گرفتند که ارتباط احساسی خود را شکل بدهند.
اینطور مشخص شد که هارلی در طی این دوران از نئو-جوکر، که در شهربازی متروکه مورد علاقه جوکر قرار داشت، اطلاعات میگرفته است. آنها در آن زمان یک زوج کاملا معمولی محسوب میشدند که با یکدیگر به قرارهای کارناوالی میرفتند، زمان خود را با یکدیگر میگذراندند و آینده خود را درکنار یکدیگر و درحالیکه با هم زندگی میکنند، تصور میکردند. اما مشکل از جایی شروع شد که اختلال شکاف شخصیتی جک به مرور زمان بدتر و بدتر شد. از طرف دیگر هم هارلی به مستند کردن تمام این موارد ادامه داد تا بهعنوان یک دانشجوی روانشناسی، تمام مراحل زوال را با دقت بررسی کند. او تصور میکرد که با انجام این کار میتواند به یک راه درمان برسد.
هارلی، نقطه بازگشت جک محسوب میشد و به او کمک میکرد تا به درون روشنایی بازگردد اما به مرور زمان تشنجهای او خیلی بیشتر و وحشیانهتر از قبل میشدند. متاسفانه هارلی بعد از اینکه با کسب افتخارات فارغالتحصیل شد، نوشتهای را منتشر کرد که جک را بهشدت عصبانی کرد؛ زیرا او یک حس ناامیدی و شکست را در آن احساس میکرد. او حس میکرد که نقش یک خوکچه هندی را برای هارلی داشته است؛ یک موش آزمایشگاهی که او در تمام این مدت بر رویش آزمایش میکرد و آن را مورد بررسی قرار میداد. به همین ترتیب هم آنها درگیر یک بحث عاطفی شدند؛ بحثی که جک اصلا متوجه نمیشد که هارلی در حال کمک کردن به او بود و تمام تلاشش را میکرد.
جک این احساس را داشت که هارلی دارد با استفاده از شرایط و وضعیت اختلال او، حرفه و آینده خود را میسازد و از او سوءاستفاده میکند. همین تصور هم باعث شد تا او برای مدتی از آنجا فرار کند و برود. هارلی خودش را مقصر اصلی این اتفاق میدید و حسابی نابود شده بود. مدت زیادی طول نکشید که بت به ملاقات او رفت و توضیح داد که جک داشت دیوانه و غیرقابل کنترل میشد. این نکته جدید نشان میداد که جک در تمام این مدت در حال تبدیل شدن به جوکر بود. در ادامه، شوالیه تاریکی به هارلی گفت که اگر واقعا هنوز هم میخواهد او را درمان کند، باید در تیمارستان آرکهام استخدام شود؛ تا بلکه به این طریق بتواند با او مانند یک بیمار برخورد کند، نه عشق زندگیاش.
متاسفانه هارلی نتوانست جک را نجات دهد یا زندگی شخصی را از زندگی حرفهای خود جدا کند. تنها بتمن بود که میتوانست تضاد منافع این دو زندگی را درک کند و درگیریهای هارلی را بفهمد. همین اتفاق هم باعث شد تا هارلی بیشتر و بیشتر به خاطر تبدیل شدن جک به جوکر احساس گناه کند؛ در نتیجه، هارلی کم کم به رابطه پر از آشوب با او تن داد. همین اتفاقات بود که باعث شد هارلی به جهاد و آشوبهای جوکر بپیوندد و تبدیل بهدست راست او شود. البته در تمام این مدت که جوکر بیشازپیش روانی میشد، هارلی از او مراقبت میکرد و مواظبش بود. او اصلا به نابود کردن حرفه، خانواده یا دوستان خود اهمیت نمیداد.
زیرا او دیگر در این برهه زمانی واقعا عاشق جک شده بود و امیدوار بود که بتواند یک روزی او را به حالت قبل بازگرداند. البته در همین حین هم هارلی خودش را مقصر اصلی متولد شدن جوکر میدانست. ما کاملا میتوانیم دلیل نابود شدن جک و تبدیل او به جوکر را متوجه شویم. زیرا او فقط به هارلی اعتماد داشت و احساس میکرد که همین یک فرد قابل اعتماد هم او را رها و به او خیانت کرده است. اما این در حالی بود که هارلی صرفا میخواست به مردی که دوست دارد، کمک کند و از او محافظت کند. تمام این ماجراها به خاطر ارتباط درست و مناسب نداشتن به وجود آمده بود. در حال حاضر، هارلی با یکی از ماموران سازمان افبیآی به نام کوییمبی و همچنین نئو-جوکر همکاری میکند. آنها قصد دارند تا یک قاتل کپیکار را دستگیر کنند. البته مشخص است که این ماجراهایی که هارلی پشت سر گذاشته، هنوز هم او را آزار میدهد.