یک شرور جدید در سری کتاب کمیک Stranger Things معرفی شد
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت ۱ سری کتاب کمیک Stranger Things: Science Camp را برای شما فاش کند.
.
.
.
کودکان دنیای اتفاقات ناآشنا به این موضوع عادت کردند که با چیزهای ترسناک میان بعدی یا ماموران فاسد دولت مبارزه کنند. بنابراین میتوان اینطور گفت که آنها تجربه برخورد با هرگونه خطر یا تهدیدی را دارند. اما در جدیدترین اخبار دنیای کمیک، قسمت اول سری کتاب کمیک Stranger Things: Science Camp نشان داد که یک تهدید جدید از درون جنگل ظاهر شده است. زمانیکه داستین به یک اردوگاه تابستانی رفته بود، سر و کله یک قاتل سریالی پیدا شد که به افراد داخل این اردوگاه حمله میکرد. تجربههایی که داستین به خاطر هیولاها بهدست آورده بود، باعث شد تا او از چیزهای معمولیای که در زندگی پیش میآمد، ترسی نداشته باشد.
اما باز هم آن تجربهها باعث نشد که از یک قاتل سریالی که شبیه به شرورهای فیلمهای ترسناک و اسلشری هستند، نترسد و در مقابل او هم شجاع باشد. در این قسمت ما شاهد این بودیم که داستین مشغول پیدا کردن دوست و همچنین درگیر شدن با قلدرهای این اردوگاه بود. در همین حین هم مسئولان اردوگاه آنها را تماشا میکردند، پشت سر آنها حرف میزدند و حتی روی این موضوع شرط بسته بودند که چه کسی اولین مشت را در این درگیری میخورد. اما زمانیکه یکی از این مسئولان بهتنهایی به سمتی رفت تا مخفیانه نوشیدنیای را بخورد، با یک مرد ماسکدار برخورد کرد. این مرد خیلی زود یک پیچ گوشتی در آورد.
در صفحه آخر این قسمت، ما شاهد این هستیم که این مشاور به خاطر ترس خیلی زیاد در حال فریاد زدن است و آن پیچ گوشتی خاص هم آغشته به خون است. در مقایسه با تهدیدها و دشمنانی که این کودکان در سریال تلویزیونی با آنها برخورد کرده بودند، میتوان گفت که این اسلشر، واقعگرایانهتر و قابل باورتر است. به نظر میرسد که این قاتل یک انسان معمولی است که هیچ قدرت خاصی هم ندارد؛ البته به جز اینکه با ماسک وحشتناک خودش، طعمههای خود را تا آستانه مرگ بترساند. شاید این اسلشر به اندازه موجوداتی مانند دموگورگن یا Mind Flayer وحشتناک نباشد اما باز هم یک تهدید بزرگ و بسیار ترسناک برای تمام افرادی که در این اردوگاه هستند، به حساب میآید.
تازه این موضوع که این اردوگاه در یک منطقه طبیعی و کاملا دور افتاده قرار دارد، ترس ماجرا را چندین برابر میکند. البته ماهیت این تهدید جدید هم چیزی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. داستان در گذشته با دشمنهای انسانی مختلفی برخورد کرده است؛ مانند مامورانی که به آزمایشگاه هاوکینز تعلق داشتند و الون را زندانی کرده بودند، در خیابانها آنها را تعقیب میکردند و حتی در تلاش بودند که به سمت آنها تیراندازی کنند. اما آن مردان و زنان مذکور، عاقلتر رفتار میکردند (البته اگر در رابطه با بیرحمی آنها صحبت نکنیم). آنها منطقی داشتند که تا حدودی میشد آن را درک کرد: آنها دستوراتی داشتند و باید به سمت هدف خود میرفتند.
اگر بچهها میتوانستند متوجه شوند که هدف آنها چیست، جلو افتادن از آنها خیلی هم سخت نبود. اما این موارد اصلا درباره این قاتل سریالی که در جنگل وجود دارد، صدق نمیکند و داستان او کاملا چیز متفاوتی است. در رابطه با مردی که کاملا سرگردان در یک جنگل میچرخد، یک ماسک مخصوص هالووین بر صورت دارد و به مشاوران اردوگاه آسیب میزند، هیچ موضوع منطقیای وجود ندارد. تنها زمانی ما میتوانیم به هدف، دلایل و انگیزهای او پی ببریم، که بفهمیم چه کسی پشت این ماسک قرار دارد. اما از آنجایی که این قاتل کاملا ساکت است (حتی زمانیکه به طعمه خود حمله میکند)، به نظر میرسد که او خیلی تمایل ندارد که هویت خود را با سایر به اشتراک بگذارد.
ترسناکترین احتمالی که وجود دارد این است که این اسلشر فقط یک مرد روانی باشد که از شکار کردن یا به قتل رساندن، لذت میبرد. در همین یک قسمت، دو نفر از مشاوران این اردوگاه، قربانی این اسلشر شدند. این دو نفر میتوانند مقدمهای برای قتلهای بیشتر در داخل اردوگاه باشند؛ جایی که قاتل میتواند در بین قربانیهای زیاد و متنوع، یکی را انتخاب کند و هیچ تفاوتی بین مشاور یا کودکان داخل اردوگاه قائل نباشد.