معرفی شخصیت سوامپ تینگ، الک هالند

معرفی شخصیت سوامپ تینگ، الک هالند

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۵۹

در این قسمت از سری مقاله‌های معرفی شخصیت‌های کمیکی، به سراغ اولین و بزرگ‌ترین محافظ طبیعت و نماینده جامعه گرین یعنی سوامپ تینگ یا همان الک هالند دانشمند رفتیم.

گیاه‌شناسی به نام الک هالند به خاطر یک حادثه هولناک، در یک باتلاق جان خود را از دست داد. بعد از مردن، او تبدیل به نماد گرین یا همان سبز شد که با نام سوامپ تینگ شناخته می‌شد. سوامپ تینگ توانایی این را داشت که هر نوع گیاه زنده را تحت کنترل خودش بگیرد. او از همین توانایی و قدرت استفاده کرد تا هم از انسان‌ها و هم دنیای گیاهان، محافظت کند. سوامپ تینگ یک شخصیت خوب و قهرمانی محسوب می‌شود که در سری کتاب‌های کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر می‌شوند، حضور پیدا می‌کند. او یک موجود بنیادی ترکیبی از انسان و گیاه است. سوامپ تینگ توسط نویسنده‌ای به نام لن وین و هنرمندی به نام برنی رایتسان خلق شده است.

در خط داستانی‌های مختلف، نسخه‌های متفاوتی از سوامپ تینگ در دنیای کمیک ظاهر شده است که یا شکلی هیولایی داشتند یا شبیه به انسان بودند. این شخصیت اولین‌بار در قسمت ۹۲ سری کتاب کمیک House of Secrets که در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۱ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد؛ آن هم در یک داستان ترسناک مستقل که در اوایل قرن ۲۰ جریان داشت. بعد این شخصیت به یک مجموعه اختصاصی بازگشت که داستان آن در دنیای معاصر و پیوستگی معمولی جهان دی سی جریان داشت. این شخصیت، یک هیولای باتلاقی محسوب می‌شود که شبیه به تپه‌ای از گیاهان است که به شکل یک انسان ظاهر می‌شود.

او با تمام قدرت تلاش می‌کند تا از خانه باتلاقی خود، به‌صورت کلی محیط زیست و انسانیت دفاع و محافظت کند؛ آن هم دربرابر هرگونه تهدید تروریستی و ماوراءطبیعی‌ای که وجود دارد. شاید بتوان اینطور گفت که این شخصیت بیشترین محبوبیت خود را در طی دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ به‌دست آورد. این شخصیت باتلاقی آنقدر محبوب شد که به واسطه آن آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی و غیره به وجود آمد. سایت محبوب آی جی ان، فهرستی را از ۱۰۰ قهرمان برتر کمیک بوکی تهیه کرده بود که سوامپ تینگ را در رتبه ۲۸ آن قرار داد.

شخصیت سوامپ تینگ کیست

در اوایل دهه ۱۹۰۰ بود که دانشمندی به نام الکس اولسن روی یک فرمول زیست ترمیمی کار می‌کرد. در همان زمان، آزمایشگاه او به خاطر مواد منفجره‌ای که توسط دوست و همکار او یعنی «دیمین ریج» کار گذاشته شده بود، منفجر شد؛ ریج به همسر اولسن یعنی «لیندا» علاقه داشت. اولسن در این انفجار گرفتار شد و همه جا هم آتش گرفت. به همین ترتیب، او به سمت آب باتلاق‌ها فرار کرد و همانجا بود که توسط نیروهای باتلاق و فرمول زیست ترمیمی، تبدیل به سوامپ تینگ شد. لیندا که باور کرده بود همسر خود را از دست داده است، با دیمین ازدواج کرد. زمانی‌که لیندا کم کم به این موضوع شک کرد که دیمین مقصر مرگ الکس است، دیمین نقشه کشتن او را کشید.

در همان مدت زمانی‌که او روی این نقشه کار می‌کرد، سوامپ تینگ سر رسید و او را متوقف کرد. اما متاسفانه نتوانست به لیندا بگوید که همان الکس است و با ناراحتی بسیار به باتلاق بازگشت. زمانی‌که سوامپ تینگ در سال ۱۹۷۲ مجموعه اختصاصی خود را دریافت کرد، داستان گذشته او تا حدی دستخوش تغییرات قرار گرفت. در دهه ۱۹۷۰، دانشمندی به نام الک هالند وجود داشت که روی یک فرمول محرمانه ترمیمی در باتلاق‌های لوئیزیانا کار می‌کرد. این فرمول توانایی این را داشت که سلامت، قدرت و نیروی فرد را به همان حالت اصلی بازگرداند؛ این فرمول اینگونه توصیف شده که «می‌تواند از درون بیابان‌ها، جنگل‌ها بسازد».

این دانشمند در طی فعالیت‌هایی که انجام می‌داد، به واسطه یک بمب به قتل رسید. این بمب توسط ماموران یک فرد مرموزی به نام «نیستن الری» در آن‌جا قرار داده شده بود؛ کسی که این فرمول را می‌خواست. از آنجایی که مواد شیمیایی در حال سوختن به واسطه این انفجار و آتش بزرگ همه جای هالند پاشیده شده بود، او از آزمایشگاه خود فرار کرد و به درون آب‌های یک باتلاق پر از کود و آشغال افتاد. مدتی بعد از این اتفاق، یک موجود که شباهت زیادی به انسان داشت و از گیاه تشکیل شده بود، از باتلاق بیرون آمد. این موجود که با نام سوامپ تینگ شناخته می‌شد، در حقیقت همان الک هالند بود که به یک موجود سبزیجات مانند تبدیل شده بود.

القاب و اسامی مستعار: فرد منتخب، نماد سبز، بلک آواتار، نکرون، سوامپ تینگ، The Good Gumbo Man، ارل-کینگ، خدای بدون پوست، زایپ-توتک، Prime Founder، عنصر زمین، دکتر هالند، نگهبان طبیعت، هیولای باتلاق، جورنی من، دویل من، خدای باتلاق و غیره.

تیم‌ها: ارتش بلک لنترن، ایزی کامپنی، لیگ عدالت تاریک، لیگ عدالت آمریکا، رژیم زمین یک، پارلمان درخت‌ها، ارتش وایت لنترن.

متحدان: ابی هالند، ابین سور، ایس مورگان، الکس اولسن، الیس کیبل، انیمال من، بتمن، بیفا، بلک جوبال، بلک ارکید، بادی بلنک، چستر ویلیامز، ددمن، دکتر فیت، رویای بینهایت (مورفئوس)، اتریگن، ایام، فلورا بلک، فرانکشتاین، گوراو، جما مسترز، هری کی، هاوک گرل، هاوک من، هی-من، جان کنستانتین، جان استوارت، جون رابینز، کایل رینر، لابو، لیدی جین، لیندا هالند، لیز ترمین، مادام زاندو، متیو کیبل، ناتاشا آیرنز، نایتمر نرس، فانتوم استرنجر، پاگ، پویزن آیوی و غیره.

دشمنان: آنتی مانیتور، آنتون آرکین، بلایت، کلونل استرانگ، کانستس ساندرلند، کرانیوس، دوایت ویکر، فلورونیک من، ژنرال ساندرلند، گولم، هد هانتر، جوزفین، کارن کلنسی، کیلر کراک، کینگ تاد، لکس لوثر، ماتانگو، نایاد، نیتن الری، نبیروس، نکرون، نرگال، نوک فیس، اوفیدین، پچ ورک من، سثه، بد من، نیدل من، وورد، آپساید داون من، ویلیام آرکین، زاناداث.

خلقت شخصیت سوامپ تینگ

همان‌طور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، سوامپ تینگ در دهه ۷۰ توسط نویسنده‌ای به نام لن وین و هنرمندی به نام برنی رایتسان خلق شده است؛ آن هم برای اینکه در مجموعه ترسناک و آنتولوژی House of Secrets از شرکت دی سی کامیکس، حضور پیدا کند. به همین ترتیب، شخصیت سوامپ تینگ برای اولین‌بار در قسمت ۹۲ سری کتاب کمیک House of Secrets که در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۱ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. البته این نسخه از شخصیت، دستخوش تغییرات زیادی قرار گرفت و دیگر همان نسخه‌ای که شهرت زیادی در کتاب‌های کمیک پیدا کرده است، نیست. نسخه اصلی شخصیت سوامپ تینگ، الکس اولسن نام داشت.

اما زمانی‌که سوامپ تینگ تبدیل به یک شخصیت محبوب شد و شهرت زیادی به‌دست آورد، به واسطه خالقان خود کمی ارتقاء پیدا کرد و تبدیل به الک هالند شد؛ شخصیتی که اولین‌بار در قسمت ۱ سری کتاب کمیک Swamp Thing به نام Dark Genesis که در نوامبر سال ۱۹۷۲ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. او در اولین مجموعه اختصاصی خود حضور پیدا کرد و آنقدر محبوب شده بود که این سری کتاب به مدت ۴ سال منتشر می‌شد؛ چیزی حدود ۲۴ قسمت از این مجموعه عرضه شد. تعداد زیادی از شخصیت‌های دیگر دنیای سوامپ تینگ و اعضای اصلی مانند ابیگیل آرکین، آنتون آرکین و متیو کیبل هم در همین مجموعه معرفی شدند. البته در مجموعه دوم بود که همه چیز تغییر کرد.

در سری کتاب کمیک دوم که با نام The Saga of the Swamp Thing منتشر می‌شد، نویسنده‌ای حضور پیدا کرد که توانست شکل جدیدی به سوامپ تینگ بدهد؛ همین تغییرات باعث شد تا این مجموعه تبدیل به یکی از تحسین‌شده‌ترین و بهترین سری‌ها در تاریخ کتاب‌های کمیک شود. در قسمت ۲۰ سری کتاب کمیک Swamp Thing، آلن مور به سراغ این مجموعه آمد و این شخصیت را به‌صورت کامل خراب کرد. بعد هم از صفر شروع به ساختن دوباره‌ی او کرد تا او را تبدیل به یک موجود خیلی ترسناک‌تر و سرسخت‌تر بکند. کاری که آلن مور کرد، این بود که سوامپ تینگ را از یک روح گمشده که تقریبا همیشه ساکت و سرگردان بود، به یک گیاه بنیادی که قدرت بازسازی و سفر به کیهان را داشت، تبدیل کرد.

آلن مور تا قسمت ۶۴ در این مجموعه باقی ماند و بعد از آن نویسنده‌های دیگری مانند ریک ویچ، داگ ویلر، نانسی ای. کالینز (در طی این مدت، این مجموعه در قسمت ۱۲۹ خود به زیرمجموعه شرکت ورتیگو منتقل شد) و مارک میلار سر کار آمدند. اما هیچکدام از آن‌ها نتوانستند به اندازه مور این مجموعه را به موفقیت برسانند. همین اتفاق هم منجر به این شد که این مجموعه در سال ۱۹۹۶ و با قسمت ۱۷۱ کار خود را پایان دهد. در سال ۲۰۰۰ بود که الک هالند به‌عنوان ستاره مجموعه خودش بازگشت. در این سال سومین ولوم از سری کتاب کمیک Swamp Thing معرفی شد که نویسندگی آن را برایان کی. وان برعهده داشت و دختر او هم در این مجموعه بود. اما متاسفانه ناشران در قسمت ۲۰، به کار این سری پایان دادند. تا سال ۲۰۰۴ دیگر خبری نبود تا اینکه ولوم چهارم هم از این شخصیت معرفی شد. این مجموعه در ابتدا کار خود را با یک آرک ۶ قسمتی آغاز کرد که اندی دیگل در آن حضور داشت.

بعد از مدتی، جاشوآ دیسارت تبدیل به نویسنده اصلی این سری شد و کار تا قسمت ۲۹ ادامه داشت. متاسفانه بعد از قسمت ۲۹، انتشار این سری هم متوقف شد. در سال ۲۰۱۰ این شایعه مطرح شده بود که چاینا میویل درخواست انتشار ولوم پنجم سری کتاب‌های کمیک سوامپ تینگ را ثبت کرده است اما شرکت دی سی این درخواست را رد کرد. ناشران دیگر قصد نداشتند کتاب‌های کمیک جدیدی از دارایی‌های خودشان را زیر نظر ورتیگو منتشر کنند. در قسمت ۲۳ سری کتاب کمیک Brightest Day بود که الک هالند به دنیای دی سی بازگشت. لازم به ذکر است که این شخصیت در ۸۴۶ کتاب کمیک حضور داشته که در هیچکدام از آن‌ها جان خود را از دست نداده است.

روند تکامل شخصیت سوامپ تینگ

  • دی سی کامیکس/ورتیگو:

الک هالند بالاخره توسط شرکت شروری به نام Sunderland Corporation شکار شد؛ سازمانی که به‌دنبال اسرار تحقیقات او می‌گشت. ماموران این سازمان بعد از پیدا کردن هالند، او را با بارانی از گلوله، به قتل رساندند. در طی فرایند کالبدشکافی مشخص شد که بدن سوامپ تینگ فقط از نظر ظاهری شبیه به انسان بوده است. در حقیقت اندام‌های او شبیه به اندام‌های انسان‌ها بود اما شکلی گیاهی داشت، کم و بیش زمخت بود و هیچ کاربردی هم نداشت. این نتیجه به این معنی بود که سوامپ تینگ به هیچ وجه نمی‌توانست انسان باشد. این به آن معنی بود که سوامپ تینگ همان الک هالند نبود بلکه فقط فکر می‌کرد که همان فرد است.

هالند در حقیقت در همان آتش جان خود را از دست داده بود و گیاهان باتلاقی بعد از آن اتفاق، ذهن، دانش، خاطرات و توانایی‌های او را جذب کرده بودند و یک موجود فهمیده جدید را خلق کردند؛ موجودی که به این باور رسیده بود که همان الک هالند است. بنابراین، الک هالند هیچوقت درمان نمی‌شد زیرا چیزی برای درمان شدن وجود نداشت. بعدها مشخص شد که در طول زندگی بشر، ده‌ها، شاید هم حتی صدها سوامپ تینگ دیگر به وجود آمده است. تمام نسخه‌های مختلف سوامپ تینگ هم با این هدف خلق شدند که تبدیل به «مدافعانی» برای پارلمان درخت‌ها باشند؛ یک جامعه بنیادی که با نام «گرین» شناخته می‌شوند. این جامعه، نماینده و نشان‌دهنده تمام گیاهان زنده و حیات آن‌ها روی سیاره زمین هستند؛خود سوامپ تینگ اصلی یعنی الکس اولسن هم در میان آن‌ها قرار دارد.

  • بعد از فلش پوینت:

شش هفته بعد از اتفاقاتی که در رویداد Brightest Day رخ داد، الک هالند در حال زندگی کردن به‌عنوان یک کارگر عادی ساخت و ساز بود. او فرمول رشد گیاهی خود و همچنین وظایف ابرقهرمانی‌اش را رها کرده بود. در همین دوران، سوپرمن به ملاقات الک آمد و در رابطه با مرگ عجیب حیوانات در سرتاسر دنیا به او اطلاع داد و قصد داشت بداند که آیا او اطلاعات بیشتری در این زمینه دارد یا نه. او در مقابل به سوپرمن گفت که هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارد و توضیح داد که اخیرا با یک سری خاطرات عجیب و جدید از سوامپ تینگ بودن، بیدار می‌شود. الک در ادامه برای سوپرمن توضیح داد که دیگر دوست ندارد در آینده‌ای نزدیک، در قالب آن موجود بازگردد.

بعد از گذشت مدتی، الک هالند دوباره به شکل سوامپ تینگ بازگشت و به انیمال من کمک کرد تا با «آنتون آرکین» و همچنین ارتش او که با نام ROT شناخته می‌شدند، مبارزه کند. آن‌ها در این نبرد پیروز شدند اما هنوز خیلی نگذشته بود که ابیگیل آرکین و الک هالند توسط همان آنتون آرکین به قتل رسیدند. در این زمان سوامپ تینگ خاطرات الک هالند را به‌دست آورد و به محافظت از درختان ادامه داد و به رئیس گرین و گیاهان تبدیل شد. در همین زمان هم تصمیم گرفت تا هر جایی که به کمک او نیاز داشتند، دست به کار شود و جهان را ترمیم کند. سوامپ تینگ محافظ گرین و دوست صمیمی او یعنی «بادی بیکر» یا همان انیمال من محافظ رد محسوب می‌شود. آن‌ها حتی بعد از اتفاقاتی که در رویداد Rot World رخ داد و تراژدی‌ای که بعد از آن پیش آمد، همچنان دوستی خوب خود را ادامه دادند.

خط داستانی‌های مهم شخصیت سوامپ تینگ در کتاب‌های کمیک

  • الک به تاریخچه گرین پی می‌برد:

الک بعد از یک رویای وحشتناک، به سراغ «کالبریث ای. اچ. راجرز» که سوامپ تینگ فعال در سال ۱۹۴۲ محسوب می‌شد، رفت. راجرز برای الک توضیح اد که چرا از جایگاه خود در پارلمان درخت‌ها دست کشید. او در طی این ملاقات، الک هالند را متقاعد کرد تا دوباره با سوامپ تینگ ادغام شود. راجرز توضیح داد که ارتباط الک با گرین منحصر‌به‌فرد بود و او ارتباط فوق‌العاده قدرتمندی را تشکیل داده بود. راجرز پیش از اینکه بمیرد، توضیح داد که برای شکست یک تهدید در حال رشد، ارتباط الک با گرین کاملا ضروری است؛ تهدیدی که با نام «سثه» شناخته می‌شد. سثه در حقیقت قطب مقابل سوامپ تینگ شناخته می‌شد که نماد رات هم به حساب می‌آمد.

راجرز همچنین پیش از مردن به الک اخطار داد تا مواظب زن مو سفیدی که در خاطرات سوامپ تینگ حضور داشت، باشد. مدت خیلی کمی بعد از این ملاقات، الک هنگام فرار از دست نیروهای رات، دقیقا با همان زن مو سفید برخورد کرد؛ زنی که ابیگیل آرکین نام داشت و بلافاصله لوله‌ی اسلحه خود را در مقابل صورت الک قرار داد. این زن آنقدر الک را ترسناک که باعث شد تا او ناخودآگاه از قدرت‌های گیاهی خودش استفاده کند. بعد از اینکه آن‌ها مشکلات خود را کنار گذاشتند، با هم متحد شدند تا برادر ابیگیل یعنی «ویلیام آرکین» را پیدا کنند؛ کسی که از زندان فرار کرده بود و با سثه ادغام شد. الک و ابی بالاخره توانستند در یک فروشگاه کوچک، ویلیام را پیدا کنند.

ویلیام در این مغازه توسط یک سری حیوانات زامبی شده، احاطه شده بود. الک توانست قدرت‌های خود را به‌گونه‌ای مهار کند که با این حیوانات مبارزه کند. از طرف دیگر هم از یک درخت استفاده کرد تا ویلیام را دستگیر کند. بعد از این اتفاق، الک و ابی حس خود را نسبت به یکدیگر نشان دادند و در همین لحظه بود که ویلیام به آن‌ها خندید و اعلام کرد که آن‌ها محکوم به فنا هستند. بعد، ابی توسط رات تغذیه شد. به همین ترتیب، الک به گرین التماس کرد تا او را تبدیل به سوامپ تینگ بکنند زیرا زامبی‌ها به‌شدت دنبال او می‌گشتند. پارلمان درخت‌ها هم با اکران قبول کردند که قدرت‌های لازم را به الک بدهند. او بعد از گرفتن قدرت‌های مورد نیاز، به سمت سثه رفت تا هم او را شکست دهد و هم ابی را نجات دهد.

  • سوامپ تینگ:

در ابتدا اینطور اعلام شده بود که سوامپ تینگ دقیقا همان الک هالند است که تبدیل به موجود بزرگ گیاه شکل شده است

بعد از خط داستانی قبل، سوامپ تینگ به سمت مخفیگاه سثه پرواز کرد و با سربازهای زامبی او مبارزه کرد. اما خیلی زود متوجه شد که ابی تبدیل به ملکه رات شده است و توسط او مورد حمله قرار گرفت. الک تلاش کرد تا با بُعد انسانی ابی صحبت کند و او دربرابر کنترل سثه مقاومت می‌کرد. مدت خیلی زیادی طول نکشید که سوامپ تینگ توسط سثه مورد حمله قرار گرفت و برتری خود را از دست داد؛ آن هم به خاطر زخم‌ها و آسیب‌هایی که ابی به او وارد کرده بود. ابی از ارتباط خود با رات استفاده کرد تا سثه را شکست دهد و به نجات سوامپ تینگ رفت. ابی، سوامپ تینگ را به خانه قدیمی خود برد تا استراحت کند.

اما در طی همان مدت زمانی‌که سوامپ تینگ در حال استراحت کردن بود، توسط آنتون آرکین مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تا آستانه مرگ پیش رفت. آنتون توانست ابی را دستگیر کند اما در همان لحظه پارلمان درخت‌ها نشان دادند که آنتون بدن انسانی الک را که زیر هویت سوامپ تینگ قرار داشت، نکشته بود. به همین ترتیب هم الک توانست خودش را احیا کند و دوباره زنده شود. الک توانست آرکین و همچنین سربازان نامرده‌ی او را شکست دهد و شاهد این بود که آنتون ازطریق یک پورتال در حال رفتن به سمت رات است. انیمال من و سوامپ تینگ با یکدیگر ملاقات کردند و هر دو ازطریق پورتالی که در باتلاق بود، به سراغ آنتون آرکین رفتند تا با او و ارتش رات مبارزه کنند. سوامپ تینگ و انیمال من حالا تبدیل به نماینده‌های رد و گرین شده بودند و در قالب یک تیم به مبارزه با ارتش آنتون آرکین پرداختند.

  • تاریخچه آنتون آرکین:

داستان قسمت صفر سری کتاب کمیک Swamp Thing در سال ۱۸۹۷ و شهر مانیتوبا در کشور کانادا جریان داشت. در این داستان، یک دختر به کمک نیاز داشت تا از سرمای طوفان زمستانی نجات پیدا کند. یک فرد بومی هم در قالب سوامپ تینگ، این دختر را به خانه خود برد و از او مراقبت کرد و یک آلو به این دختر داد تا او بتواند قدرت خود را دوباره به‌دست بیاورد. اما ناگهان پوست این دختر شروع به ریختن کرد و مشخص شد که در واقعیت، این دختر همان آنتون آرکین است. سوامپ تینگ مبارزه خود را با آنتون آرکین آغاز کرد اما متاسفانه در طی این نبرد توسط آرکین به قتل رسید. چندین سال بعد از این اتفاق ناگوار، دانشمندی به نام الک هالند ظاهر شد.

او به همراه دوستان دانشمند خود در یک خانه زندگی می‌کردند و در زمینه بیوشیمی گیاهان فعالیت داشتند. یک شب، همکار و دوست الک هالند که یک زن بود، درحالی‌که در رختخواب بود، متوجه شد که دوستانش در حال حمله کردن به او هستند. او هم به طبع از یک چاقو برای دفاع از خودش استفاده کرد. در همان لحظه بود که این زن از صدای مهاجمان متوجه شد که افراد مقابلش اصلا دوستانش نیستند. این زن گرفتار و در آخر هم به قتل رسید و آنتون آرکین از پوست او استفاده کرد تا بتواند توجه الک هالند را به سمت خود جلب کند. کاری که آنتون انجام داد، این بود که در آزمایش‌های گیاهان را باز کرد و آن را به آتش کشید و همه چیز را روی زمین انداخت.

شخصیت سوامپ تینگ در حال مبارزه با آنتون آرکین

همین کار باعث شد تا کل آن منطقه به آتش کشیده شود. الک هالند هم که در آب باتلاق قرار داشت، به خاطر آتش‌سوزی فریاد کشید و در آب این دریاچه باتلاقی غرق شد؛ اتفاقی که منجر به تبدیل شدن او به سوامپ تینگ شد. در پایان این خط داستانی ما شاهد این بودیم که آنتون آرکین، در حال حمل بدن دو فرد مرده از جامعه رد و گرین است. این دو جسد به انیمال منِ آفریقایی کنگویی از جامعه رد و سوامپ تینگ از کشور کانادا و شهر مانیتوبا تعلق داشت.

  • دنیای رات:

سوامپ تینگ بالاخره با انیمال من برخورد کرد و آن‌ها با کمک یکدیگر توانستند با رات مبارزه کنند. در آن زمان اینطور گفته شد که او برای یک سال غیبش زده است و حالا سوامپ تینگ و انیمال من از قدرت‌های آنتون آرکین جدا شده‌اند. پویزن آیوی و ددمن در تلاش بودند که مسیر بازگشت خود را پیدا کنند. اما این در حالی بود که سوامپ تینگ به‌دنبال بادی بیکر یا همان انیمال من می‌گشت و هیچوقت متوجه نشد که رد در سن دیگو قرار دارد. سوامپ تینگ درخت‌ها را دید و با آن‌ها صحبت کرد و به آن‌ها قول داد که در مبارزه با آنتون آرکین و ارتش رات او، به آن‌ها کمک خواهد کرد. به همین ترتیب، سوامپ تینگ به همراه پویزن آیوی و ددمن به مبارزه با رات پرداخت.

در پایان آن‌ها در این نبرد پیروز نشدند و به سمت جامعه سبز رفتند؛ آن‌ها مجبور بودند که آن‌جا را ترک کنند زیرا رات می‌دانست که آن‌ها کجا هستند. درست در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، ابیگیل آرکین در هواپیما قرار داشت و به تعطیلات می‌رفت تا از رات دور شود. اما تمام مسافران این هواپیما توسط رات آلوده شده بودند. به همین ترتیب هم ابیگیل مجبور شد تا با آن‌ها مبارزه کند؛ اتفاقی که منجر به سقوط هواپیما و کشته شدن ابیگیل و تمام مسافران آلوده شد. بعد از گذشت مدتی، درختان این خبر ناگوار را به سوامپ تینگ اطلاع دادند. به جز این خط داستانی، یک ماجرای دیگر هم وجود داشت که دوباره منجر به نبرد رات شد.

زمانی که آلن مور نویسندگی داستان‌های سوامپ تینگ را در دست گرفت، تغییراتی در آن ایجاد شد که نشان می‌داد سوامپ تینگ فقط خاطرات و افکار الک هالند را دارد

در رویدادهای گذشته قسمت ویژه سالانه Swamp Thing، پیش از اینکه Rotworld توضیح داده شود، آن‌ها کاری کردند که الک هالند به سمت اروپا سفر کند و آنتون آرکین را ببیند. در همین خط داستانی مشخص شد که آنتون آرکین یک هیولا است که مردم را می‌کشد و از پوست آن‌ها برای پوشاندن هویت واقعی خودش استفاده می‌کند. الک هالند یک سری تحقیقات و بررسی‌هایی را انجام داد و بعد با ابی آرکین ملاقات کرد. آن‌ها درباره گیاهان و شهر کوچکی با هم صحبت کردند که ابی در آن، از عموی خودش یعنی آنتون آرکین مراقبت می‌کرد. بعد از این قرار ملاقات، الک هالند به قلعه بازگشت تا تحقیقات خود را درباره گیاهان و تشعشعات آن‌ها ادامه دهد؛ درباره اینکه چه چیزی در حال کشتن آن‌ها و ذهنشان بود.

در همان زمان، آنتون آرکین به ملاقات الک هالند آمد و قصد کشتن او را داشت؛ زیرا او بخشی از جامعه سبز گیاهان محسوب می‌شد و آنتون هم در مقابل بخشی از رات بود. گرین به آنتون آرکین حمله کرد و پوست او را کند و هویت واقعی این فرد را نشان داد. الک هالند تعدادی بذر گیاه را در رودخانه و آب قرار داده بود و همین کار باعث نجات دادنش شد. گرین برای الک توضیح داد که باید به فرودگاه برود و به سمت آمریکا بازگردد. به همین ترتیب هم الک با فردی به نام «دکتر وودرو» ملاقات کرد که قرار بود او را به فرودگاه و ایالات متحده ببرد. سوامپ تینگ به درختان گفت که ابی هنوز زنده است و خودش هم به سراغ این رفت که ددمن و پویزن آیوی را پیدا کند.

بعد از اینکه سوامپ تینگ از پویزن آیوی درخواست کمک کرد، قبول نکرد که کمکی به سوامپ تینگ برساند زیرا این باور را داشت که چنین ماموریتی بسیار برایش خطرناک است. به همین ترتیب هم سوامپ تینگ به همراه ددمن به این مأموریت شخصی رفت و با استفاده از گیاهان مخصوص، یک قایق درست کرد. آن‌ها به کمک همین قایق به سمت شهر گاتهام رفتند تا سلاح قدرتمندی را پیدا کنند که بتوانند با استفاده از آن، به جنگ رات پایان بدهند، آنتون آرکین را به قتل برسانند و درنهایت هم ابی آرکین را نجات دهند. این سلاحی آن‌ها به آن نیاز داشتند، توسط بتمن ساخته شده بود و قطعا هم در بت کیو و در شهر گاتهام قرار داشت.

زمانی‌که آن‌ها در رودخانه گاتهام در حال قایق‌سواری بودند، یک هشت‌پای خیلی بزرگ سر و کله‌اش ظاهر شد و به سطح زمین آمد. سوامپ تینگ بلافاصله متوجه شد که این هشت‌پا همان ویلیام آرکین (برادرزاده‌ی آنتون آرکین) است؛ کسی که بر رودخانه‌ها و اقیانوس‌ها فرمانروایی می‌کرد و نیزه سه‌سر آکوامن را در دست داشت. سوامپ تینگ در رودخانه شهر گاتهام با ویلیام آرکین مبارزه کرد و او را شکست داد. سوامپ تینگ بعد از این نبرد، به کمک ددمن توانست «استارو» و همچنین یک سری ماهی‌های دیگر را هم بکشد. سوامپ تینگ بالاخره توانست خودش را به بت کیو برساند و بتمن را پیدا کند. او بعد از دیدن بتمن، فهمید که او تبدیل به یک هیولا و بخشی از رات شده است.

با اینکه اندام‌های سوامپ تینگ کاملا الکی و غیرکابردی است، اما گیاهانی که روی او وجود دارند، خوراکی محسوب می‌شوند و با خوردن آنها می‌توان قدرت‌ها را کسب کرد

ناگهان، بتمن توسط باربارا گوردن مورد اصابت گلوله قرار گرفت؛ کسی که برای کمک به آن‌جا فرستاده شده بود. سوامپ تینگ و باربارا گوردن از همانجا همکاری خود را با یکدیگر آغاز کردند و در نظر داشتند که یک بار برای همیشه، رات را از بین ببرند. ابی که در قلعه آنتون آرکین زندانی شده بود، در آن‌جا از توانایی‌های خود استفاده کرد و تا حد زیادی به او آسیب زد. اما این کار فقط باعث شد که سرعت او پایین بیاید؛ زیرا او نماد رات محسوب می‌شد و کسی نمی‌توانست او را به قتل برساند. درست در همین برهه زمانی بود که سوامپ تینگ با سوپرمن روبه‌رو شد و در کمال تعجب دید که او هم به عضوی از رات تبدیل شده است.

زمانی‌که سوامپ تینگ در بت کیو بود، ویدیویی را دید که بتمن پیش از اینکه بمیرد، ساخته بود تا الک هالند آن را تماشا کند. بتمن در آن ویدیو درباره یک فرمولی که می‌توانست ارتش رات را متوقف کند، صحبت کرد. در آن زمان دیگر صورت بتمن آلوده شده بود و همه چیز را برای سوامپ تینگ به جا گذاشت که از آن لحظه به بعد، خودش کنترل امور را در دست بگیرد؛ زیرا دیگر ویروس در همه جای بدنش در حال پخش شدن بود. سوامپ تینگ به همراه باربارا گوردن به تیمارستان آرکهام رفت و در آن‌جا توانست فرمول گیاهی خودش را آماده کند. آن‌ها حالا دیگر آماده حمله به ارتش رات بودند که هرچه زودتر، همه چیز را به حالت طبیعی خود بازگردانند.

از طرف دیگر هم تمام افرادی که از مبارزه کردن دربرابر رات نمی‌ترسیدند، به گروه سوامپ تینگ پیوستند. اعضای تیم آماده شدند و برای ادای احترام به بتمن و رابین، لباس‌هایی را که یاد آن‌ها را زنده نگه می‌داشت، پوشیدند. زیرا هر دوی آن‌ها توسط رات کشته شده بودند. آن‌ها سلاح‌هایی را با آن فرمول مخصوص ترکیب کردند و درکنار سوامپ تینگ قرار گرفتند تا در آخرین نبرد، به مبارزه با ارتش رات بروند. سوامپ تینگ و انیمال من، در نبرد با آنتون آرکین یکدیگر را ملاقات کردند و در قالب نماینده‌های گرین و رد آماده شدند که به مبارزه با آنتون بروند. انیمال من به سوامپ تینگ کمک کرد که بت بات را به آسمان ببرد و با استفاده از آن، ارتش آنتون آرکین و رات را بکشد.

همین کار هم باعث شد که آن‌ها بتوانند در نبرد علیه رات پیروز شوند. اما متاسفانه مشکلی که وجود داشت، این بود که آنتون آرکین توانست از این مخمصه فرار کند و به سمت قلعه خود برود. او به متحدان خود توضیح داد که جنگ هنوز تمام نشده است و اینکه دختر انیمال من در گروه رات قرار دارد. از طرف دیگر هم نامزد سوامپ تینگ دردردسر بود. با اینکه سوامپ تینگ قصد داشت به‌دنبال آرکین برود و او را گیر بیاندازد، اما انیمال به او گفت که الان وقتش نیست. زمانی‌که سوامپ تینگ به سراغ دشمن خود رفت، آنتون در یک گودال ناپدید شد تا به کابوس خود ادامه ندهد و تا زمانی هم که این ماجراها تمام نشده بود، قصد بیرون آمدن نداشت.

شخصیت سوامپ تینگ در قلب یک درخت بزرگ

در همان زمان، انیمال من و سوامپ تینگ یک روح از رات را دیدند که در حال کمک کردن به آن‌ها بود. زمانی‌که این دو قهرمان درباره علت این کمک کردن پرسیدند، این روح و صداها توضیح دادند که هیچوقت نباید به آنتون آرکین اعتماد می‌کردند و اصلا انتظار رخ دادن چنین ماجراهایی را نداشتند؛ آن‌ها معتقد بودند که آنتون آرکین پا فراتر گذاشته است. انیمال من و سوامپ تینگ بلافاصله به درون این گودال رفتند تا با کمک هم، با آنتون آرکین مبارزه کنند و خانواده خود را از دست این شرور نجات دهند. این دو قهرمان دوباره به درون گودال رفتند تا به خانه و خانواده‌های خود بازگردند. به همین ترتیب هم انیمال من به سن دیگو و سوامپ تینگ به لوئیزیانا بازگشت تا نامزد خود را ببیند.

این دو دوباره مجبور بودند که به سراغ آنتون آرکین بروند و او را نسبت به تسخیر کل جهان متوقف کنند. سوامپ تینگ و انیمال من فقط باید یک تغییر ایجاد می‌کردند تا می‌توانستند جهان را از دست کابوس جهنمی آنتون آرکین و رخ دادن دوباره‌ی آن نجات دهند. صداهای رات به آن‌ها گفتند که آن‌ها فقط یک فرصت برای متوقف کردن کارهای شرورانه آنتون آرکین دارند و باید از همان استفاده کنند. سوامپ تینگ و انیمال من به عقب رفتند تا آنتون آرکین و ارتش شرورانه رات او را متوقف کنند. متاسفانه سوامپ تینگ برای رسیدن به چنین هدفی، مجبور بود که نامزد خود یعنی ابیگیل را به قتل برساند تا بخشی از مشکل را از بین ببرد.

سوامپ تینگ آنتون آرکین را به قتل رساند و یکی از سربازان رات، بدن او را در اختیار گرفت. همین اتفاق باعث شد تا آنتون یک بدن جدید و قدرتمندتر را به‌دست بیاورد. او چاقوی خود را وارد بدن الک هالند کرد و او را به قتل رساند. درست در همین لحظه، ابیگل از راه رسید و چاقوی خود را وارد بدن عمویش یعنی آنتون آرکین فرو کرد تا الک هالند را نجات دهند. به همین ترتیب هم روح‌های جامعه رات وارد بدن آنتون آرکین شدند و به سوامپ تینگ اطلاع دادند که خودشان از این به بعد کنترل امور را در دست می‌گیرند. بعد از این ماجراها، سوامپ تینگ به همراه ابیگیل به خانه جنگلی خود در باتلاق بازگشتند. او در مسیر بازگشت، بدن الک هالند و ابیگیل را حمل می‌کرد.

در حالت طبیعی سوامپ تینگ اندازه یک انسان معمولی یا کمی بزرگتر از آن را دارد اما اگر بخواهد، می‌تواند اندازه خود را خیلی خیلی بزرگتر کند

آن‌ها درکنار هم خوشحال بودند و سوامپ تینگ حالا مجبور بود که آن‌ها را دفن کند. سوامپ تینگ با ابیگیل خداحافظی کرد و از درختان شنید که این زن تا حدودی در وجودش شرارت داشت. بعد از اینکه سوامپ تینگ با آن‌ها خداحافظی و آن‌ها را دفن کرد، زمین و خاک، آن‌ها را پوشش دادند و بدن‌هایشان را تبدیل به خاک کردند. بعد از این کار، درختان برای سوامپ تینگ توضیح دادند که او باید از این به بعد از آن‌ها محافظت کند و هر کاری را که درست است، انجام بدهد؛ سوامپ تینگ از آن لحظه به بعد وظیفه داشت که برای محافظت و کمک به گرین، هر کاری را که از دستش برمی‌آید، انجام دهد.

  • در تلاش برای کمک به گرین:

در این برهه زمانی، سوامپ تینگ به مبارزه با دشمن بتمن به نام اسکرکرو پرداخت؛ آن هم با کمک‌های سوپرمن. در این ماجرا، ما شاهد این بودیم که سوامپ تینگ در یکی از بیابان‌های خاورمیانه قرار دارد و به همراه یک ارتش که با گروه دیگری سر جنگ داشتند، در حال مبارزه کردن بود. سوامپ تینگ جلوی این اتفاق را گرفت و همین اتفاق باعث شد تا هر دو ارتش به او حمله کنند و در تلاش بودند که او را بکشند و تبدیل به خاکستر کنند. سوامپ تینگ بعد از اینکه این دو ارتش را با استفاده از قدرت‌های گیاهی که از دستانش خارج می‌شدند، به قتل رساند، آن‌جا را ترک کرد. بعد هم وارد زمین شد و در نسیمی ناپدید شد.

سوامپ تینگ توانست با انجام همین کار به شهر مترو پلیس بازگردد و مکان پر از گیاهی را که در منطقه باغِ پارک مترو پلیس قرار داشت، پیدا کرد. او بعد از رسیدن به آن‌جا، اسکرکرو را دید که بلافاصله به سمتش حمله کرد و از گاز مخصوص خود روی این هیولای گیاهی استفاده کرد. اما در کمال تعجب متوجه شد که این گاز روی سوامپ تینگ اصلا هیچ تاثیری ندارد؛ این موجود گیاهی هم در مقابل توضیح داد که ماهیت گیاهی او باعث می‌شود که دربرابر چنین گازی مصون باشد. اسکرکرو بعد از پی بردن به این موضوع، از یک گاز قوی استفاده و سوامپ تینگ را بیهوش کرد. اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که او دوباره به هوش آمد و اسکرکرو را دستگیر کرد.

در همین حین، تمام گیاهان سوامپ تینگ در حال رشد کردن در سرتاسر شهر مترو پلیس بودند. سوپرمن هم که در همین لحظه در آسمان بود، این گیاهان سبز را دید و اولین چیزی که به ذهنش آمد، اسم الک هالند بود. سوامپ تینگ به همراه سوپرمن توانست با اسکرکرو مبارزه کند و او را شکست دهد و بعد هم به سراغ متوقف کردن آن گیاهان رفتند. سوپرمن با قاطعیت به دکتر هالند گفت که دیگر هیچوقت چنین کاری را انجام ندهد و اگر به کمکش نیاز داشت، فقط کافی است با او ارتباط برقرار کند. در همین زمان سوامپ تینگ متوجه شد که نامزدش یعنی ابیگیل به کمک او نیاز دارد. او یک دهکده و شهری را دید که مردم آن سر چیز مشترکی دعوا داشتند.

سوامپ تینگ به نوعی نامیرا محسوب می‌شود زیرا می‌تواند از درون هر گیاهی که دوست دارد، دوباره رشد کند و بیرون بیاید؛ حتی زمانی که کشته می‌شود

ظاهرا موضوع دعوای آن‌ها چیزی شبیه به دنباله‌های جادوگری بود که به دهه ۱۶۰۰ و کشور فرانسه بازمی‌گشت. در همین زمان، سوامپ تینگ یک نسخه دیگر از خود را دید که او هم بخشی از گرین بود. سوامپ تینگ تمام مشکلاتی را که می‌توانست، حل کرد و ناگهان متوجه شد که به مناطق مرتفع اسکاتلند منتقل شده است. در آن‌جا، تمام درختان و گیاهان از درد خیلی زیاد سوامپ تینگ را صدا می‌زدند و او باید این مشکل آن‌ها را حل و آن‌ها را بهبود می‌داد. در همان زمان سوامپ تینگ در آن‌جا بود، ناگهان مردی را مقابل خود دید که نام «سیدر» را روی خودش گذاشته بود. او بذر گیاهان خود را روی زمین ریخت زیرا قصد داشت ببیند که سوامپ تینگ دقیقا چه کاری انجام می‌دهد.

این مرد پیر اسکاتلندی و همسرش متوجه شدند که کارهای سوامپ تینگ، نتیجه خوبی را برای اسکاتلند دارد. این دانه‌ها تبدیل به درخت ویسکی شدند و بلافاصله نوشیدنی آن جاری شد تا مردم شهر بتوانند از آن استفاده کنند. سوامپ تینگ یک انرژی قدرتمند را در خودش احساس کرد و ناگهان متوجه شد که چیزی آن‌جا اشتباه است. به همین دلیل مسیر خود را از فرانسه به اسکاتلند و این شهر کوچک دنبال کرد. سوامپ تینگ تا حدودی متوجه شد که چه بلایی بر سر این شهر آمده است. به همین دلیل هم خودش را در قالب یک درخت پنهان کرد تا بتواند همه چیز را زیر نظر بگیرد و ببیند که چرا مردم تا این حد از این نوشیدنی عجیب و غریب می‌خورند.

در همین حین هم جان کنستانتین به آن‌جا آمد و توانست سوامپ تینگ را نسبت به دیگر درختان تشخیص دهد و توضیح داد که درباره فردی که باعث می‌شد اشیاء رشد کنند، تحقیق می‌کرده است. سوامپ تینگ و جان کنستانتین که در حال تماشای مهمانی این شهر بودند، متوجه شدند که ناگهان همه چیز دیوانه‌وار شده است و همه در حال حمله کردن به یکدیگر و کتک زدن هم هستند. این دو قهرمان هم بلافاصله به سمت مردم رفتند از رخ دادن این ماجرا جلوگیری کنند اما در طی اتفاقی جان کنستانتین مقداری از این نوشیدنی را خورد و به همه مردم گفت که به سوامپ تینگ حمله کنند. آن‌ها هم قصد داشتند که او را تکه و پاره کنند.

زمانی‌که سوامپ تینگ به زندان این دیوانه‌ها افتاد، پادشاه جان (همان جان کنستانتین) به ملاقات او در زندان رفت. جان برای سوامپ تینگ توضیح داد که کنترل همه چیز را در دست دارد و بهتر است که دیگر مردم دنیا با این موضوع کنار بیایند. سوامپ تینگ از قدرت‌های گیاهی خود استفاده کرد و از زندان بیرون آمد تا جان کنستانتین و گروه او در اسکاتلند را متوقف کند. با اینکه مردم این شهر قصد داشتند سوامپ تینگ را به آتش بکشند، اما او توانست آن‌ها را متوقف کند. بعد گازی را در شهر پخش کرد که باعث شد تا همه مردم از جمله جان، بیهوش شوند. سوامپ تینگ، دختر شاعری را دید که به درخت بسته شده بود. زمانی‌که سوامپ تینگ قصد نجات این دختر را داشت، او گفت که سیدر پیغامی را برای او دارد و او باید آن را ببیند.

شخصیت سوامپ تینگ به همراه بال‌های پر از برگ

سوامپ تینگ این پیغام را دید که با حروف بزرگ روی درخت نوشته شده بود «آن پروفسور زمان است». در کشور سودان، سیدر به سراغ باقیمانده‌های یک ایستگاه رایانه رفت و یکی از روستایی‌ها به او گفت که خود گرین مقصر تمام این اتفاقات بوده است. سیدر این روستایی را در بیابان رها کرد و گفت که دنیا به او نیاز دارد. سوامپ تینگ که به لوئیزیانا رسیده بود، با این زن محافظ فرانسوی درباره این صحبت کرد که چطور می‌توانند سیدر را متوقف کنند. زمانی‌که آن‌ها در حال رفتن به سمت خانه‌ای بودند که در آن استراحت کنند و مستقر شوند، سوامپ تینگ متوجه شد که سیدر به آن‌جا رسیده است و به‌دنبال او می‌گردد. به همین ترتیب هم با بیشترین سرعتی که می‌توانست، به سمت او دوید.

او قصد داشت که یک بار برای همیشه، این فرد را متوقف کند. سوامپ تینگ و آن زن فرانسوی متوجه شدند که سیدر یکی از همکاران پویزن آیوی به نام «دکتر آر جیسون وود درو» است که قصد جلب توجه سوامپ تینگ را داشت که در این کار هم موفق شد. درست زمانی‌که سوامپ تینگ بالاخره توانست او را بگیرد، درختان باید خبری را به او می‌دادند که چیز خیلی خوبی هم نبود. جامعه گرین اعلام کردند که سوامپ تینگ باید بازنشسته شود و فرد دیگری جای او را بگیرد و این فرد جدید هم کسی نبود جز همان سیدر. بعد از گذشت مدت زمان زیادی، سوامپ تینگ به جنگل سبز برزیل رفت تا با سیدر مبارزه کند؛ مبارزه‌ای که خیلی هم خوب پیش نرفت.

سیدر نقشه‌های زیادی برای شکست سوامپ تینگ کشیده بود. او از بذرهای سمی استفاده کرد تا بتواند سوامپ تینگ را در این نبرد شکست دهد. بعد از انجام این کار، سیدر که برتری را در نبرد به‌دست آورده بود، به سوامپ تینگ حمله کرد و او را به واسطه یک پورتال زمانی، به سیاره ماه فرستاد و او را همانجا رها کرد تا بمیرد. سیدر خیلی خوشحال بود که دیگر سوامپ تینگی وجود ندارد و خودش می‌تواند نماد جدید گرین باشد. مدت زیادی نگذشته بود که سیدر درد خیلی زیادی را در خود حس کرد؛ دردی که باعث شد او به داد کشیدن برسد. ناگهان، سوامپ تینگ از درون چشمان او بیرون آمد و او را بیهوش کرد. سوامپ تینگ بلافاصله روی پاهای خود ایستاد و قصد داشت که سیدر را بکشد.

در همین لحظه هم بلو سوامپ تینگ در ذهن او وجود داشت و مدام به او دستور می‌داد که سیدر را به قتل برساند. اما سوامپ تینگ این دستورها را رد کرد و دوست نداشت که کسی را به قتل برساند. به همین دلیل هم پایش را از روی سیدر برداشت و مشغول مبارزه با کنترل ذهنی خودش شد. این مبارزه آنقدر سخت بود که سوامپ تینگ به روی زمین افتاد و پوسیده شد. به همین ترتیب هم سیدر خیلی راحت تبدیل به نماد جدید گرین یا همان جامعه سبز شد.

شخصیت سوامپ تینگ به همراه دیگر نماینده‌های جامعه گرین

  • کمک کردن به لیگ عدالت تاریک و خانه اسرار:

در قسمت ۱۹ سری کتاب کمیک Justice League Dark ما شاهد این بودیم که سوامپ تینگ در خانه اسرار قرار دارد و به دوست انگلیسی خود یعنی جان کنستانتین کمک می‌کند. جان هم در این دوران در خانه اسرار بود و با «دکتر اکالت» مبارزه می‌کرد؛ کسی که از اعضای لیگ عدالت تاریک محسوب می‌شد و حالا با پیوستن به جبهه تاریک، به گروهش خیانت کرده بود. سوامپ تینگ بعد از دیدن دوستش جان کنستانتین، متوجه شد که او نمی‌داند کدام تیم است. در این زمان دیگر گیاهان سوامپ تینگ بخش‌هایی از شهر را گرفته بودند و اعضای لیگ عدالت تاریک هم تلاش کردند که با دکتر اکالت و قدرت‌های او مبارزه کنند.

در همین حین سوامپ تینگ تبدیل به یکی از اعضای لیگ عدالت تاریک شد تا در مبارزه و شکست دکتر اکالت شرور به آن‌ها کمک کند. در همین زمان هم یکی از اعضای لیگ عدالت یعنی فلش به جمع قهرمانان پیوسته بود. سوامپ تینگ به همراه فلش و اعضای لیگ عدالت تاریک در تلاش بود تا به درون خانه اسرار بروند و آن را از دکتر اکالت پس بگیرند. اعضای لیگ عدالت تاریک که قصد کمک به سوامپ تینگ را داشتند، ناگهان در شرایطی قرار گرفتند که مجبور شدند با رویاهای خود مبارزه کنند. از طرف دیگر هم سوامپ تینگ مجبور شد که خودش به سراغ این خانه برود؛ جایی که توسط دکتر هیولایی رویاها که نام خودش را دکتر دستینی گذاشته بود، تسخیر شد.

کاری که دکتر دستینی انجام می‌داد، این بود که مردم را در دنیای خودش و در رویاهای خودشان گرفتار می‌کرد. سوامپ تینگ در خانه اسرار گیر افتاد و به دکتر دستینی گفت که اعضای لیگ عدالت تاریک به‌دنبال او خواهند آمد و از رخ دادن تمام این جنون و دیوانگی‌ها جلوگیری می‌کنند. رویاها همان لحظه در خانه اسرار آغاز شدند. بعد از گذشت مدتی، ددمن به نجات سوامپ تینگ آمد. او که در حال مبارزه با طناب‌های گیاهی بود، به سراغ اعضای لیگ عدالت تاریک رفت تا آن‌ها را نجات دهد. ددمن به سوامپ تینگ گفت که به واسطه درهای درون خانه اسرار، به مکان‌های مختلفی می‌تواند برود. به همین ترتیب هم او تصمیم گرفت که ارتشی از سوامپ تینگ‌ها بسازد.

او نه‌تنها می‌تواند کنترل تمام گیاهان زنده روی زمین را در اختیار داشته باشد، بلکه توانایی این را هم دارد که گیاهان بیگانه را تحت کنترل بگیرد

هنوز مدت زیادی نگذشته بود که ناگهان «مادام زاندو» به دکتر دستینی حمله کرد؛ آن هم درحالی‌که سوامپ تینگ و تمام اعضای لیگ عدالت تاریک را درکنار خود داشت. بعد از شکست دادن دکتر دستینی، مادام زاندو چاقوی خود را درون قلب دکتر فرو کرد و او را کشت. به همین ترتیب، جان کنستانتین قلب او را گفت و در جای مخصوص و امنی قرار داد که دیگر هیچکس نتواند آن را پیدا کند. سوامپ تینگ و دیگر اعضای لیگ عدالت تاریک خیلی خوشحال شدند که همه چیز به پایان رسیده است. مادام زاندو هم درست زمانی‌که این قهرمانان نمی‌توانستند کاری انجام دهند، به آن‌جا آمد و کنترل امور را در دست گرفت. حالا دیگر خانه اسرار هم به حالت طبیعی خود بازگشته بود.

  • سوامپ تینگ یک دختر دارد:

سوامپ تینگ بعد از اینکه با ابیگیل آرکین، برادرزاده‌ی آنتون آرکین آشنا شد، ارتباط احساسی و رمانتیکی را با او برقرار کرد. او حتی در یک برهه زمانی، کنترل بدن دوست خود یعنی جان کنستانتین را در اختیار گرفت تا بتواند به همراه ابیگیل صاحب یک فرزند شود. آن‌ها نام فرزند خود را «تِفه» گذاشتند.

  • روشن‌ترین روز:

در سال ۲۰۱۰ بود که شرکت دی سی اعلام کرد که قرار است شخصیت سوامپ تینگ به‌عنوان یکی از اعضای اصلی به دنیای دی سی بازگردد؛ به‌جای اینکه همچنان زیر نظر انتشاراتی ورتیگو باشد؛ زمانی هم که این شخصیت در خط داستانی Brightest Day حضور پیدا کرد، مشخص شد که این تصمیم دائمی است. در این خط داستانی مشخص شد که الک هالند، «قهرمان زندگی» محسوب می‌شود و قرار است دارک آواتار یا همان نماد تاریکی را متوقف کند. در این دوران پوسته شخصیت سوامپ تینگ (که شباهت خیلی زیادی به نسخه آلن مور داشت)، دیگر هیچ راهنمایی نداشت و به این باور رسیده بود که همان نکرون است؛ ارباب نامرده‌ها.

در این خط داستانی، مارشن من هانتر به عنصر زمین، فایر استورم به عنصر آتش، آکوامن به عنصر آب و هاوک‌ها هم به عنصرهای هوا تبدیل شدند. آن‌ها قرار بود که دارک آواتار را هدایت و راهنمایی کنند. درخت فانوس سفید هم تبدیل به پایه اساسی برای پارلمان جدید درخت‌ها شد. سرانجام، این چهار عنصر به حالت اصلی خود بازگشتند و الک هالند هم تبدیل به سوامپ تینگ شد. برای انجام این کار هم نیاز بود که گرین، از هرگونه نفوذ و تاثیر نکرون پاکسازی شود. بعد از این ماجراها، سوامپ تینگ مأموریت جدیدی به‌دست آورد و آن هم این بود که از سیاره زمین محافظت کند.

قدرت‌ها و توانایی‌های شخصیت سوامپ تینگ

سوامپ تینگ در شکل فیزیکی خود یک موجود عنصری و بنیادی کلروکینتیک-دگرگونی است؛ یک نماد از «گرین». گرین یا همان سبز در حقیقت سطحی از موجودیت برای نیروی زندگی و ذهن کندویی تمام گیاهان زنده روی سیاره زمین محسوب می‌شود. سوامپ تینگ می‌تواند مواد گیاهی را در هر جایی ساکن یا متحرک سازد؛ مانند گیاهان بیگانه، حتی گیاهان دارای ادراک و حس و تبدیل آن‌ها به یک بدن برای خودش. بنابراین، حملات فیزیکی و بدنی، تاثیر خیلی کمی روی او دارند. او همچنین می‌تواند بخش‌هایی از بدنش را که آسیب دیده یا قطع شده، دوباره رشد دهد. سوامپ تینگ حتی توانایی این را دارد که در سرتاسر دنیا خودش را جابه‌جا کند.

به این صورت که شکل فعلی خود را جا می‌گذارد و ناخودآگاه خود را به یک شکل جدید منتقل می‌کند. حالا می‌خواهد این شکل جدید، از هر چیزی که در آن منطقه خاص وجود دارد، رشد کرده باشد و سوامپ تینگ می‌تواند از بین آن ماده‌ها، یکی را انتخاب کند. حتی در یک موقعیت خاص پیش آمده بود که سوامپ تینگ تنباکوی خیلی کوچک جان کنستانتین را رشد داد تا خودش بتواند در آن ظاهر شود. به‌صورت معمول، سوامپ تینگ اندازه یک انسان معمولی را دارد یا کمی از حد معمول بزرگتر است اما توانایی این را دارد که از لحاظ جسمی خیلی بزرگتر از این حرف‌ها شود. او یک بار از سرخ‌چوب استفاده کرد تا بدن خود را به اندازه یک ساختمان اداری افزایش دهد و بزرگ کند. سوامپ تینگ قدرت ابرانسانی دارد اما تا به حال موقعیتی پیش نیامده که نویسنده‌ها بخواهند قدرت او را به اندازه خیلی توانایی‌های دیگر او نمایش دهند.

پیوستگی The New 52 از شرکت دی سی، باعث شد تا یک سری تغییرات در این شخصیت به وجود بیاید. هرچند که بیشتر همان توانایی‌های قبلی برجسته شده بودند و ظاهر فیزیکی او خیلی تفاوت زیادی با نسخه‌های قبلی نداشت. کاری که این پیوستگی انجام داد این بود که سوامپ تینگ را بیشتر وارد دنیای مشترک دیگر شخصیت‌ها کرد. به‌عنوان نمونه، این شخصیت در میان اعضای گروه لیگ عدالت تاریک قرار گرفت که با چهره‌های آشنایی مانند جان کنستانتین، زاتانا و ددمن هم‌تیمی شده بود. قدرت‌های سوامپ تینگ و توانایی‌های او باعث شد تا او تبدیل به نیروگاه اصلی تیم شود. هنوز محدودیت‌های واقعی قدرت او مشخص نشده است.

توانایی رشد از درون هر گیاهی این قدرت را هم در اختیار سوامپ تینگ قرار می‌دهد که تله پورت کند و از درون هر گیاهی که دوست دارد، در هر جایی که تصمیم می‌گیرد، بیرون بیاید

او نشان داده که قدرت‌هایش برای راحت بیرون کشیدن درخت‌های بزرگ از درون زمین و همچنین مبارزه کردن با افرادی مانند اتریگنِ شیطان کافی است. سوامپ تینگ توانایی کنترل کردن هرگونه گیاه زنده را دارد و می‌تواند از آن‌ها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند یا سرعت رشدشان را افزایش دهد. این سطح از کنترل حتی به زندگی بیگانگان هم می‌رسد. در یک نقطه زمانی، او توانست سوپرمن را از یک آلودگی که به خاطر قرار گرفتن در معرض یک گیاه کریپتونی گرفته بود، درمان کند. این آلودگی باعث جنون سوپرمن شده بود و به مرور زمان قدرت‌های سم او را از بین می‌برد. بعد از مجموعه مارک میلار، سوامپ تینگ بر عناصر آتش، زمین، آب‌و‌هوا هم تسلط پیدا کرد.

بعدها، پارلمان‌های هرکدام از این عناصر توسط شخصیت وورد به قتل رسیدند. این اتفاق هم باعث شد تا او توانایی‌های تمام آن‌ها را به‌دست بیاورد و قدرت‌هایی را که یک زمانی آن پارلمان‌ها داشتند، در اختیار داشته باشد. البته هنوز گستردگی این موضوع کامل مشخص نیست و باید توضیح بیشتری درباره آن ارائه شود. سوامپ تینگ جدید (الک هالندی که احیا شده است) هیچ کنترلی روی حلقه قدرت وایت لنترن ندارد. اما هنوز هم می‌تواند همه نوع گیاه زنده را کنترل کند و حتی هر مدلی را رشد دهد؛ حتی اگر آن گیاه خاص، کاملا برایش ناشناخته باشد. او همچنین هنوز هم این توانایی را دارد که در هر نقطه از جهان، از درون هر گیاهی رشد کند و ظاهر شود؛ حال می‌خواهد زنده یا مرده باشد.

این توانایی زمانی دوباره به تصویر کشیده شد که «سیدر»، یک پورتال را به سمت ماه ایجاد و او را به آن‌جا تبعید کرد. در این برهه زمانی، فلورونیک من، قدرت پارلمان درختان را به‌دست آورده بود. علاوه‌بر این، در نتیجه اتفاقاتی که در رویداد بحران بینهایت رخ داد، ذهن او کاملا متلاشی شده بود. بااین‌حال، هالند توانست خودش را نجات دهد. او خیلی راحت خودش را به سیاره زمین بازگرداند؛ آن هم با رشد کردن از درون گیاهانی که روی صورت سیدر در حال ایجاد و بزرگ شدن بودند.

دیک دروک در قالب شخصیت سوامپ تینگ

در انتها به انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و بازی‌هایی اشاره می‌کنیم که شخصیت الک هالند/سوامپ تینگ در آن حضور داشت:

  • انیمیشن سریالی Swamp Thing محصول سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ با صداپیشگی لن کارلوس
  • انیمیشن سریالی Justice League Action محصول سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ با صداپیشگی مارک همیل
  • سریال Swamp Thing محصول سال ۲۰۱۹ با بازی درک میرس
  • فیلم Swamp Thing محصول سال ۱۹۸۲ با بازی دیک دروک
  • فیلم The Return of Swamp Thing محصول سال ۱۹۸۹ با بازی دیک دروک
  • سریال Swamp Thing محصول سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ با بازی دیک دروک
  • انیمیشن Justice League Dark محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی راجر کراس
  • انیمیشن Batman and Harley Quinn محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی جان دیماجیو
  • انیمیشن Justice League Dark: Apokolips War محصول سال ۲۰۲۰ با صداپیشگی راجر کراس
  • بازی Lego Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی جی بی بلانک
  • بازی Infinite Crisis محصول سال ۲۰۱۵ با صداپیشگی مایکل دورن
  • بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
  • بازی Lego DC Super-Villains محصول سال ۲۰۱۸
  • بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی چلیمبوه واشنگتن
منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده