معرفی شخصیت انجل، وارن ورثینگتون سوم
وارن یک جهش یافته و یکی از اعضای اصلی تیم مردان ایکس محسوب میشود. او در سنین کمی بالهای فرشتهای خود را دریافت کرد؛ درحالیکه یک فاکتور بهبودی منحصربهفرد هم در خون خود داشت. وارن بعد از اینکه در مسیر تبدیل شدن به اسلحه آپوکالیپس قرار گرفت، تبدیل به شخصیت جدیدی به نام آرک انجل شد؛ کسی که روحیه سردی داشت و تقریبا از همه دوری میکرد. در طی چندین سال بعد از آن ماجراها، او مدام بین این دو هویت متفاوتی که دارد، در حال جابهجا شدن است. وارن کنث ورثینگتون سوم، کسی که در ابتدا با نام انجل و بعدها با نام آرک انجل شناخته میشد، یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود.
او در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند و یکی از اعضای موسس تیم مردان ایکس به حساب میآید. این شخصیت توسط استن لی نویسنده و جک کربی هنرمند خلق شده است. او برای اولینبار در قسمت ۱ سری کتاب کمیک The X-Men که در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۳ منتشر شده بود، حضور پیدا کرده است. انجل عضو یکی از زیرگونههای انسان که با نام جهش یافتهها شناخته میشوند، است؛ کسانی که با تواناییهای ابرانسانی متولد شدهاند. این شخصیت از همان ابتدا دارای یک جفت بال پردار بود که از پشت او بیرون میآمد و او را قادر به پرواز کردن میکرد. او وارث ثروت خانواده ورثینگتون محسوب میشود.
همین پیشینه ممتاز این شخصیت باعث شد تا این کلیشه درباره او به وجود بیاید که او فردی خودخواه است که نمیتواند با سختی دستوپنجه نرم کند؛ موضوعی که در آن سالهای اولیه فعالیتش به همراه تیم مردان ایکس وجود داشت. در اواخر دهه ۸۰ بود که این شخصیت سرانجام با شخصیت دیگری که درونگراتر و کج خلقتر بود، جایگزین شد؛ آن هم درست زمانیکه هویت این شخصیت تغییر پیدا کرد و تبدیل به هویت تاریکتری به نام آرک انجل شد. با اینکه بالهای انجل در ابتدا پردار بودند، اما تغییر او به آرک انجل باعث شد تا او بالهای فلزی بهدست بیاورد و قدرتهای جدیدی پیدا کند. آرک انجل بهعنوان یکی از اعضای اصلی تیم مردان ایکس در طی این سالها بهصورت مکرر در کتابهای کمیک مربوطبه این تیم قهرمانی حضور پیدا میکرد. اما درکنار این، در انیمیشنهای سریالی و بازیها و دیگر آثار مردان ایکس هم حضور پیدا میکرد.
وارن ورثینگتون سوم در یک خانواده فوقالعاده ثروتمند به دنیا آمد. زندگی او بسیار راحت و بیدردسر بود اما در اواخر دوران نوجوانی این زندگی راحت به پایان رسید. در همین زمان بود که قدرتهای جهش یافته وارن ظاهر شدند و بالهای او هم کم کم رشد کردند. وارن در ابتدا این بالها را زیر لباسهای خود پنهان میکرد و حتی یک مهار کننده خاص هم میپوشید که آنها را در کمر خود حفوظ کند. زیرا قصد داشت تا با این کار مانع از این شود که دیگران بالهایش را ببینند. یک شب در مدرسه، آتشسوزی رخ داد و وارن هیچ گزینهای جز اینکه از پنجره بیرون بپرد نداشت؛ او امیدوار بود که این بالها بتوانند سرعت پایین افتادنش را کمتر کنند.
اما او در همین زمان متوجه شد که میتواند با استفاده از آنها پرواز کند. به همین ترتیب هم دیگر پسرانی را که در خوابگاه حضور داشتند، از آتشسوزی نجات داد. همین فرایند نجات الهامبخش وارن شد تا در قالب یک فرشته انتقامجو به مبارزه با جرم و جنایت بپردازد. همین اتفاقات منجر به این شد که توجه پروفسور ایکس به سمت انجل جذب شود. پروفسور چارلز اگزاویه مدرسهای را برای جهش یافتهها داشت که بهصورت مخفیانه در آن افراد مختلفی را پرورش میداد تا تیم ابرقهرمانی خود به نام مردان ایکس را تشکیل دهد. زمانیکه انجل برای اولینبار با دیگر اعضای تیم مردان ایکس یعنی سایکلاپس و آیس من ملاقات کرد، در ابتدا فکر کرد که آنها دزد هستند.
زیرا همان شب او یک داروی کوچک را از یک سری سارق بازیابی کرده بود و دقیقا همان دارو را دست دیگر اعضای تیم مردان ایکس دید. بااینحال مدت زیادی طول نکشید که مشخص شد این «دارو» در حقیقت یک بمب هستهای کوچک بوده است. انجل توانست با بالهای خود به خارج از جو پرواز کند؛ جایی که او رفت آنقدر سرد بود که توانست بمب را خنثی کند. بعد از این اتفاق انجل تبدیل به یکی از اعضای موسس تیم ایکس من شد؛ این اتفاق را یک جهش یافته جوان به نام «مری مارگارت» سالها پیش پیشبینی کرده بود. وارن در ابتدا صورت خود را با یک ماسک میپوشاند. اما بعدها این ماسک را کنار گذاشت زیرا احساس میکرد که زیبایی و جذابیت ظاهری او باعث میشود که تیم محبوبیت عمومی پیدا کند.
در برههای از زمان انجل توسط سائورون هیپنوتیزم شد و به دستور او به سراغ اعضای تیم مردان ایکس رفت
انجل در ابتدا نسبت به جین گری علاقه پیدا کرده بود اما خود جین بهصورت مخفیانه با سایکلاپس ارتباط داشت. به همین ترتیب هم هر جایی که قرار بود جین و وارن با هم بروند، جین بهنوعی اسکات را هم دعوت میکرد و با خودشان میبرد. در طی نبردی که با «کوکولکن» به وجود آمده بود، سایکلاپس دچار اشتباه شد و بهصورت تصادفی، انجل را بهجای دشمن خود مورد هدف پرتوی چشمی خود قرار داد. انجل بعد از این اتفاق ادعا کرد که سایکلاپس از قصد این کار را انجام داده است زیرا او نسبت به جین علاقه داشت. از آنجایی که انجل به اسکات توهین کرده بود، روز بعد از آن اتفاق از او معذرتخواهی کرد. بعد از این ماجرا انجل از جین دست کشید تا او بتواند با سایکلاپس باشد. بعد هم ارتباط خود را با یک دوست قدیمی به نام «کندی ساوثرن» آغاز کرد.
القاب و اسامی مستعار: انجل، وارن ورثینگتون سوم، دارک انجل، فرشته انتقامجو، سقوط کرده، آپوکالیپس، دث، اسب سوار مرگ، آرک انجل.
تیمها: چمپینز، Cheyarafim، دیفندرز، اکس کالیبر، هل فایر کلاب، هولی گارد، اسب سواران آخرالزمان، اسب سواران رستگاری، آکادمی جین گری، Renegades، شدو ایکس، سیکس، وی-لاکس، سلاح ایکس، ایکس کلاب، شرکت ایکس، ایکس فاکتور، ایکس فورس، ایکس من، ایکس پانکس، ناجیان ایکس، ایکس ترمینیترز، مؤسسه اگزاویه.
متحدان: ایب جنکینز، اکسس، ادم کراون، ادم وارلاک، آلانا، البیون، آمادئوس چو، آرتی مدیکس، اسکانی، اطلس، ارورا، اویا، بانشی، بارت آلن، بیست، بدلم، بن گالاگر، بیشاپ، بلک بولت، بلک کنری، بلک کت، بلک پنتر، بلک ویدو، بوم بوم، بریز جیمز، بالک، کیبل، کالیبان، کالیستو، کندی ساوثرن، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کارمن کروز، سلست کوکو، شارلوت جونز، کریس لارموث، کلاود، کالکتیو من، کلونی، کلوسوس، کریستال، سایکلاپس، دردویل، دارک انجل و غیره.
دشمنان: آلیا گرگور، آملیا وات، انیمکس، ان-ماری کورتز، آپوکالیپس، آرکید، آرک لایت، ارس، اسایلم، اوت مسترز، آواتار، بانشی، بارباروس، باربیکن، باراژ، بسشن، بیست، بل دان، بلدم، بلا دانا، بانازیر کاور، بندیکت کین، بندیکت رایان، برزرکر، بلک نایت، بلک مامبا، بلک تام کسیدی، بلک هیث، بلوب، بلک باستر، بلاد برادرز، بلو هارد، بون بریکر، بومرنگ، باونسینگ بتی، برین چایلد، بریک، بو جون، بالک، بولت، بولز آی، برک، برنر، برست، کالیستو و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، انجل توسط استن لی و جک کربی خلق شده است. او اولینبار در قسمت اول ولوم اول سری کتاب کمیک The X-Men که در سال ۱۹۶۳ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. او بلافاصله تبدیل به یکی از شخصیتهای ثابت شد تا زمانیکه لن وین و دیو کاکرام در سال ۱۹۷۵ All New, All Different X-Men را معرفی کردند. بعد از اینکه انجل کتابهای کمیک مردان ایکس را ترک کرد، تبدیل به یکی از اعضای تیم چمپینز شد؛ به همراه آیس من. بعد از گذشت مدتی هم در تیم مدافعان و بعدها هم در گروه ایکس فاکتور فعالیت کرد. انجل بعد از مرگ آشکاری که در قسمت ۱۵ ولوم اول سری کتاب کمیک X-Factor در سال ۱۹۸۷ داشت، تبدیل به آرک انجل شد.
او با نام دث و همچنین شکل آرک انجلی خود برای اولینبار در قسمت ۲۳ و ۲۴ همین مجموعه حضور پیدا کرد. البته در قسمتهای قبل هم حضور داشت اما حضورهایی کوتاه و نامشخص. شخصیت انجل در ۶۹۹۲ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت اول سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام God جان خود را از دست داد.
- مردان ایکس:
انجل در سالهای اولیه خود بهعنوان یک قهرمان، هنوز هم رگههایی از غرور و بیملاحظگی را در رفتارش داشت؛ آن هم به خاطر دوران کودکی بسیار راحت و ممتازی که تجربه کرده بود. بعد از نبردی که با «گروتسک» به وجود آمده بود، اینطور به نظر میرسید که پروفسور ایکس جان خود را از دست داده است. همین اتفاق باعث شد تا یکی از مامورین سازمان افبیآی به نام «فرد دانکن» به تیم مردان ایکس دستور دهد که گروه خود را منحل کنند. بعد از این اتفاق وارن همچنان به مبارزه خود علیه جرم و جنایت و ارتباطش با کندی ادامه داد. در طی یکی از قرارهایی که وارن با کندی داشت، یک سری مردان نقابداری وارد خانه انجل شدند و پدر او را به قتل رساندند.
این مردان به دستور شروری به نام «دزلر» این کار را انجام داده بودند؛ کسی که تظاهر میکرد ابرقهرمان/خواننده بسیار مشهورتری به نام دزلر است. بعد از این اتفاق، انجل خودش را مقصر مرگ پدرش میدانست. زیرا فکر میکرد که خانه کنار پدرش میماند، میتوانست آنها را متوقف کند. درست در طی مدت زمانیکه انجل در رابطه با دزلر تحقیق میکرد، کندی هم توسط این شرور ربوده شد؛ او بهدنبال این بود که به این طریق بتواند همکاری وارن را بهدست بیاورد. دزلر، انجل را مجبور کرد که ماسک خود را در بیاورد. او بعد از اینکه متوجه شد انجل همان وارن ورثینگتون است، هویت خود را هم فاش کرد و او کسی نبود جز عموی انجل یعنی برت ورثینگتون.
برت از شرکت صنایع ورثینگتون بهعنوان یک پوشش استفاده کرده بود تا بتواند یک سری الماس قاچاق کند. زمانی هم که پدر انجل به این موضوع پی برده بود، به افراد خود دستور داد تا او را بکشند که خبرش جایی درز نکند. در طی نبردی که آنجا صورت گرفت، کندی هم متوجه شد که وارن ورثینگتون همان انجل است. در همین حین، دزلر از یک ارتفاع بسیار زیاد به پایین افتاد و ظاهرا جان خود را از دست داد. در طی این دوران، اعضای تیم مردان ایکس تصمیم گرفتند که به حرف فرد دانکن گوش نکنند. به همین دلیل هم گروه خود را دوباره شکل دادند. هاووک که آخرین عضو گروه محسوب میشد، در طی نبردی که با سنتینلها داشتند، آسیب دید.
زمانی که انجل به سوج لند رفته بود، مگنیتو با فریب و کلک خودش را به انجل نزدیک کرد و در آخر هم خودش را جای او جا زد
از همین رو هم اعضای گروه هاووک را به سراغ «دکتر کارل لیکاس» بردند تا او را درمان کند. متاسفانه مشخص شد که دکتر لیکاس یک جهش یافته است که انرژی را از درون بدن قربانیهایش بیرون میکشد و آن را جذب میکند. همین تخلیه انرژی از هاووک باعث شد تا دکتر کارل لیکاس تبدیل به شخصیتی شبیه به دیوپکفالوس به نام «سائورون» شود. با اینکه سائورون کارهای مجرمانه مختلفی انجام میداد، اما به خاطر شباهتهایی که بین قدرتهای او و انجل وجود داشت، همه تصور میکردند که انجل مرتکب این سرقتها میشود. انجل، سائورون را تحت تعقیب قرار داد و رد او را زد اما کار به جایی رسید که هیپنوتیزم شد و مجبور بود که با مردان ایکس مبارزه کند.
از طرف دیگر هم اعضای گروه ایکس من برای اینکه بتوانند بدون هیچگونه آسیبی انجل را متوقف کنند، مجبور شدند که او را ببندند؛ بعد هم به سوج لند رفتند تا بتوانند سائورون را متوقف کنند. انجل که توانسته بود خودش را آزاد کند، بهدنبال همتیمیهای خود به سوج لند رفت اما توسط خزندگان بالداری که در آنجا قرار داشتند، محاصره شد. درست همان زمانیکه به نظر میرسید انجل قرار است بمیرد، مرد مرموزی به نام «Creator» ظاهر شد؛ او یک پناهگاه برای جهش یافتهها تأسیس کرده بود. این مرد مرموز به زخمهای انجل رسیدگی کرد و یک لباس جدید هم در اختیار او قرار داد. اعضای تیم مردان ایکس به سوج لند رسیدند و بهدنبال دوست خود میگشتند.
آنها در همین حین با «کا-زار» برخورد کردند که به آنها گفت Mutates به مردم او حمله کردهاند. مردان ایکس با Mutates و انجل برخورد کردند؛ همه آنها متقاعد شده بودند که Creator یک قهرمان است. در همین نقطه زمانی بود که اعضای تیم برای انجل درباره حملههایی که علیه Fall People صورت گرفته، توضیح دادند؛ همین موضوع هم منجر به این شد که انجل تصمیم به مقابله با Creator را بگیرد. همین زمان بود که مشخص شد Creator کسی نیست جز مگنیتو؛ بزرگترین دشمن تیم مردان ایکس. سرانجام اعضای گروه مردان ایکس با هم متحد شدند و مگنیتو و همچنین Mutates را شکست دادند. بعد از آن هم آنها موفق شدند که به خانه بازگردند.
مدت خیلی کمی بعد از این اتفاق، اگزاویه بازگشت و اعلام کرد که در حقیقت این «Changeling» بود که به قتل رسید. این در حالی بود که او خودش در حال آمادهسازی برای یک حملهای بود که یک نژاد بیگانه به نام Z'Noxx قصد اجرای آن را داشتند. هنوز خیلی نگذشته بود که اگزاویه دوباره اعضای گروه را به سوج لند فرستاد تا مطمئن شوند که آیا واقعا همانطور که باور کرده بودند مگنیتو مرده یا نه. در طی این مأموریت انجل با «آویا» ملاقات کرد؛ یک زن پرندهای که بومی همان سوج لند بود. از آنجایی که آنها قرار بود به دنیای خودشان بازگردند، انجل از آویا جدا شد. اما توسط سربازانی دستگیر شدند که قصد داشتند آنها را به مردی به نام «کروگر» بفروشند.
به همین ترتیب مردان ایکس به کمک و نجات آنها رفتند. آنها در همین حین هم مزدوران کروگر را شکست دادند و هم اعضای انجمن برادری جهش یافتههای شرور را. در همین برهه زمانی بود که کندی ساوثرن فاش کرد که برت ورثینگتون هنوز زنده است و قصد دارد که با مادر انجل ازدواج کند. برت در نظر داشت که با انجام این کار، کنترل ثروت ورثینگتونها را در دست بگیرد. ایکس من موفق شدند که برت ورثینگتون و همچنین دکتر آنها که از جهش یافتهها متنفر بود، شکست دهند. اما متاسفانه خوشحالی انجل خیلی طول نکشید زیرا مادر او به خاطر ضعف قلبی و سمی که دکتر ورثینگتون وارد بدنش کرده بود، جان خود را از دست داد.
چندین ماه بعد از این ماجراها، مگنیتو مخفیانه به مدرسه نفوذ کرد و اعضای تیم مردان ایکس را شکست داد. در همین حین مشخص شد آن لباسی که مگنیتو در قالب شخصیت Creator به انجل داده بود، در حقیقت مقداری از انرژیهای جهش یافته انجل را به مگنیتو منتقل میکرد. به همین ترتیب هم زمانیکه او این لباس را بر تن کرد، به اوج قدرت خود رسید. این لباس با یک کلاه مخصوص و یک جفت بال قلابی کامل میشد؛ مگنیتو با این لباس خیلی راحت تبدیل به انجل شد. در همین حین اعضای تیم انتقام جویان به آنجا آمدند و ایکس من را با خود بردند؛ آنها اصلا به این موضوع شک نکردند که «انجل» در حقیقت همان مگنیتو است.
در همین حین هم انجل واقعی توسط سیکرت امپایر مورد حمله قرار گرفت. مدت زیادی طول نکشید که مردان ایکس و انتقام جویان به راز مگنیتو پی بردند و توانستند با کمک دردویل او را شکست دهد. اما متاسفانه بعد از گذشت چندین هفته نتوانستند انجل را پیدا کنند. ایکس من با کمک کاپیتان آمریکا و فالکون توانستند همتیمی خود را نجات دهد و به همان زندگی سابق خود بازگردند. آنها مجدد به زندگی سابق خود بازگشتند تا اینکه توسط «کراکوآ جزیره زنده» دستگیر شدند. بعد از گذشت مدتی اعضای این گروه توسط تیم جدید مردان ایکس نجات پیدا کردند. زمانیکه اعضای اصلی این وضعیت را دیدند، همگی به جز سایکلاپس تصمیم گرفتند که تیم را ترک کنند و زندگی شخصی خودشان را داشته باشند؛ زیرا حالا یک تیم جدید روی کار آمده بود و جایگزین آنها شد.
- چمپینز:
انجل همیشه به آرمانها و آرزوهای پروفسور ایکس وفادار بود. اما در این دوران به همراه آیس من، بلک ویدو، هرکول و گوست رایدر به گروه چمپینز پیوست. علاوهبر این، انجل لباس خود را هم عوض کرد و دیگر صورت خود را نمیپوشاند. حالا که دیگر پدر و مادرش را از دست داده بود، احساس میکرد که دیگر نیازی نیست هویت خود را پنهان کند. وارن درحالیکه از لباس جدید استفاده میکرد و در گروه چمپینز هم حضور داشت، برخی اوقات یک گرز را بهعنوان سلاح خود مورد استفاده قرار میداد. در این زمان، انجل ثروت خانوادگی خود را هم بهدست آورد. با اینکه افراد مختلف و خوبی در گروه چمپینز حضور داشتند، اما این گروه بهصورت کلی عملکرد خوبی نداشت.
زیرا اعضا مشکلات مختلفی با هم داشتند؛ به همین دلیل هم گروه منحل شد. انجل بعد از اینکه از گروه چمپینز جدا شد، در طی رویداد و خط داستانی Dark Phoenix Saga به اعضای تیم مردان ایکس کمک کرد تا این چالش را پشت سر بگذارند. او برای مدت کوتاهی دوباره به این تیم پیوست اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که متوجه شد نمیتواند با هویت وحشیانه و خشن ولورین کنار بیاید و با او همکاری داشته باشد.
- مدافعان:
در یک دوران کالیستو، انجل را ربود و استورم برای نجات او مجبور شد با کالیستو مبارزه کند و او را به چالش کشید
مدت خیلی کمی بعد از ماجراهای خط داستانی قبل، انجل توسط «کالیستو» ربوده شد؛ کالیستو رهبر مورلاکها محسوب میشد. کالیستو فکر میکرد که انجل زیباترین مرد روی زمین است. خوشبختانه اعضای تیم مردان ایکس توانستند دوست خود را نجات دهند و مورلاکها را متوقف کنند. بعد از این اتفاق انجل به همراه بیست و آیس من به مدافعان پیوست. بعد از اینکه تیم مدافعان جدید تشکیل شد (دیگر اعضای این گروه هم موون دریگن، ولکری و گارگویل بودند)، توسط «پروفسور پاور» ربوده شدند. پروفسور پاور تصور میکرد که پروفسور ایکس پسرش را کشته است. به همین ترتیب هم تلاش کرد تا اعضای مدافعان را شستشوی مغزی دهد تا جهش یافتههای جدید را به قتل برسانند.
موون دریگن موفق شد که اعضای این گروه را نجات دهد و بعد از این اتفاق هم مدافعان جدید توانستند مجوز لازم را از دولت بگیرند. متاسفانه در همین دوران بود که موون دریگن به واسطه یک موجود به نام «اژدهای ماه» تبدیل به فرد شروری شد. او از قدرتهای تله پاتیکی خود استفاده کرد تا وارن را نابینا کند. این نابینایی وارن تا زمانی ادامه داشت که موون دریگن بالاخره تصمیم گرفت که بینایی او را بازگرداند. متاسفانه اولین چیزی که وارن دید، گلوی کندی ساوثرن بود که به طرز فجیعی بریده شده بود؛ موون دریگن بازگشته بود تا اعضای تیم مدافعان را به قتل برساند. به جز آیس من، بیست و انجل، دیگر اعضای گروه مدافعان همگی جان خود را فدا کردند تا موون دریگن را متوقف کنند. بعد از همین رویداد بود که تیم مدافعان منحل شد.
- فاکتور ایکس:
زمانیکه اعضای تیم انتقام جویان یک پیله مرموز را در اعماق اقیانوس پیدا کردند، آن را برای تیم چهار شگفتانگیز فرستادند تا بررسیهای لازم روی آن انجام شود و متوجه شوند که اوضاع از چه قرار است. در داخل این پیله بدن جین گری قرار داشت که ظاهرا زنده بود. باتوجهبه اینکه جین بازگشته بود، ۵ عضو اصلی تیم مردان ایکس توافق کردند که یک گروه جدید به نام فاکتور ایکس یا ایکس فاکتور را تشکیل دهند. در ابتدا اینطور به نظر میرسید که آنها شکارچیهای جهش یافتهها هستند. اما بعدها مشخص شد که در حقیقت آنها بهدنبال افرادی میگشتند که به آنها کمک کنند و نحوه کنترل قدرت را به آنها آموزش دهند.
زمانیکه Marauders کشتار مورلاکها را که یک سری جهش یافتههای بد قیافهی زیرزمینی محسوب میشدند، آغاز کردند، انجل هم در این ماجرا گرفتار شد. او بعد از اینکه آسیب زیادی دید، به صلیب کشیده شد؛ آن هم درحالیکه در بالهای او میخهایی را فرو کرده بودند. بعد از اینکه او نجات پیدا کرد، بالهای او آنقدر آسیب دیده بود که بهصورت کامل از بدنش جدا شد. در همین حین، دوست سابق او یعنی «کامرون هاج» تلاش کرد تا او را به قتل برساند. او این قتل را درست به شکل یک خودکشی نشان داده بود اما بالاخره وارن توسط یک شرور بسیار قدیمی و باستانی به نام آپوکالیپس که جهش یافته هم بود، نجات پیدا کرد.
- آرک انجل:
آپوکالیپس پیشنهاد کرد که بالهای انجل را بازگرداند اما از این فرصت استفاده کرد تا وارن را تبدیل به یکی از چهار اسب سوار خودش بکند؛ انجل قرار بود تبدیل به دث شود. پوست وارد در این شکل رنگی آبی به خود گرفته بود و حالا بالهای فلزیای داشت که فوقالعاده تیز و برنده بودند. در همین حین، آیس من، وارن را فریب داد و کاری کرد تا او فکر کند که دوستش را کشته است. به همین ترتیب هم انجل توانست روی برنامهریزی آپوکالیپس غلبه کند و به همان راههای ابرقهرمانی خود بازگردد؛ البته با نامی جدید یعنی آرک انجل. انجل بعد از اینکه شستشوی مغزی آپوکالیپس را از ذهنش پاک کرد، بلافاصله به تیم فاکتور ایکس بازنگشت.
اول از همه، او دوست قدیمی خود یعنی همان کامرون هاج را تحت تعقیب قرار داد؛ کسی که کندی ساوثرن را ربوده بود. کامرون، کندی ساوثرن را به قتل رسانده بود. به همین ترتیب هم آرک انجل برای اینکه تلافی کند، سر او را به وسیله بالهای فلزی و تیزی که داشت، برید. انجل بعد از اینکه در رویداد Inferno نقش مهمی را ایفا کرد و مفید واقع شد، بهصورت رسمی نام آرک انجل را برای خودش انتخاب کرد. آرک انجل بعد از یک مأموریت طولانی مدت که در فضا بود، به یک پلیس خانم به نام «شارلوت جونز» کمک کرد؛ کسی که از یک هلی کوپتر بیرون افتاده بود. در طی همین دوران، آرک انجل متوجه شد که بالهای او فقط زمانیکه او عصبانی است، بیرون میآید. او همچنین متوجه شد که برای کنترل کردن آنها، باید تمرکز و دقت زیادی را به خرج دهد.
مدتی بعد آرک انجل توسط «ریونها» که یک نوع موجودات نیمه جاودانه بودند، ربوده شد. از آنجایی که انجل یکی از اعضای آنها را به قتل رسانده بود، مجبور شد تا در جایگاه همان عضوی که مرده بود، قرار بگیرد. تاثیری که پیوستن به این گروه روی وارن میگذاشت، دائمی بود زیرا او یک نفر را به قتل رسانده بود. شارلوت جونز، زنی که چند ماه پیش آرک انجل او را نجات داده بود، حالا قرار بود توسط وارن قربانی شود. منتها مدت خیلی زیادی طول نکشید که وارن به این موضوع پی برد که شارلوت یک مادر تنها است و همسر او در طی یکی از مأموریتها کشته شده است (او هم یک پلیس بود). شجاعت شارلوت، به انجل اجازه داد که از دست ریونها فرار کند؛ آن هم بعد از اینکه او رهبر این گروه یعنی کریزمون را به قتل رساند. آنها خیلی ضعیفتر از قبل شده بودند. مدت کمی بعد از این رویداد، شارلوت و وارن ارتباط احساسی خود را آغاز کردند.
- X-Tinction Agenda:
در طی خط داستانی یک رویداد به نام X-Tinction Agenda، اعضای تیم مردان ایکس متوجه شدند که کامرون هاج هنوز زنده است. او با یک دیو معامله کرده بود و حالا یک بدن سایبرنتیکی شبیه به عقرب داشت؛ بدنی که تقریبا غیرقابل تخریب محسوب میشد. در این دوران هاج سرپرستی و هدایت جینوشا را برعهده داشت. هر سه تیم مردان ایکس، ایکس فاکتور و جهش یافتههای جدید با هم متحد شدند و به سمت جینوشا رفتند. بااینحال همگی آنها خیلی راحت شکست خوردند و راهی زندان شدند. هاج در طی دورانی که تیمهای ایکس را زندانی کرده بود، کاری کرد تا آرک انجل و ولورین در مقابل هم قرار بگیرند.
انجل در زندگی خود هم به صلیب کشیده شد، آپوکالیپس او را تبدیل به دث کرد و به آرک انجل تبدیل شد
هاج کاری کرد تا یک کینه و دشمنی قدیمی که خیلی وقت بود بین این دو جهش یافته وجود داشت، دوباره ظهور پیدا کند. سرانجام تیمهای ایکس توانستند خود را آزاد کنند و مقابل هاج قرار بگیرند. سایکلاپس، هاووک و آرک انجل توانستند تمام قسمتهای بدن کامرون را نابود کنند؛ البته به غیر از سر او. جهش یافته جدیدی به نام «ریکتور» دژ جینوشایی را روی سر هاج واژگون کرد و او را برای همیشه همانجا دفن کرد. چندین هفته بعد از این اتفاق، آرک انجل باری دیگر به تیم مردان ایکس پیوست؛ آن هم بعد از ماجراهای رویداد Muir Island Saga. وارن به یکی از اعضای تیم طلایی که توسط استورم هدایت میشد، تبدیل شد.
با اینکه مدت زمان خیلی زیادی گذشته بود، اما وارن همچنان به خاطر کارهایی که آپوکالیپس با او انجام داده بود، احساس بدی نسبت به خودش داشت و نمیتوانست کارهایی را که به خاطر نفوذ آن شرور انجام داده بود، فراموش کند. در طی همین برهه زمانی بود که مورلاکها علیه شهر قیام کردند. به همین ترتیب هم وارن به همراه دیگر اعضای گروه مردان ایکس به تونلهای زیر شهر نیویورک رفتند. در آنجا آرک انجل با نقطهای برخورد کرد که به صلیب کشیده شده بود. جین گری به وارن کمک کرد تا چشمان خود را باز و به آن نقطه نگاه کند تا بلکه به این طریق بتواند با اتفاقاتی که رخ داده، کنار بیاید. او همچنین به این نتیجه رسید که بالها زمانیکه او عصبانی میشود، آنطور که باید عمل نمیکنند.
- X-Cutioner's Song:
چند روز بعد از این ماجراها، در طی رویداد X-Cutioner's Song، آپوکالیپس از خواب احیا کنندهی خود بازگشت و یک نبرد با «استرایف» داشت. آپوکالیپس بعد از اینکه تقریبا توسط استرایف به قتل رسید، قبول کرد که با اعضای تیم مردان ایکس همکاری کند و با هم در مقابل دشمن مشترکشان بایستند. وارن مهارتها و تواناییهای خیلی خوب آپوکالیپس را بهعنوان یک متخصص ژنتیک تایید کرد. به همین دلیل هم آنها پذیرفتند که با هم در شرایطی که اگزاویه فوقالعاده آسیب دیده بود، همکاری کنند. بعد از یک نبرد با دارک رایدرها، آپوکالیپس فوقالعاده آسیب دید و از وارن خواست تا او را به قتل برساند؛ آن هم درحالیکه او یکی از قدرتمندترینها محسوب میشد. آرک انجل این کار را قبول نکرد و نشان داد که از آپوکالیپس بهتر است.
- The Phalanx:
به مرور زمان، آرک انجل ظاهرا قرار گذاشتن با شارلوت جونز را متوقف کرد. در طی همین برهه زمانی بود که آرک انجل و جین گری به خانه مخصوص وارن رفتند و متوجه شدند که کندی ساوثرن ظاهرا زنده و سالم است؛ آن هم بعد از مرگ آشکاری که داشت. کندی توضیح داد که ماموران کامرون هاج بهنوعی او را زنده نگه داشتند. ظاهرا بعد از اینکه کندی به قتل رسیده بود، آنها یک سری جراحی روی بدنش انجام داده بودند. در همان زمان، کامرون هاج ظاهر شد و اعلام کرد که او و کندی از یک نوع فرم هستند؛ موجودات تکنو-ارگانیک فلنکسی با موج مغزیای که از بدن اصلی برداشته شده بود و در بدن جدید قرار داده شده بود. بعد از یک نبرد کوتاه و مختصر، کندی خودش را قربانی کرد تا کامرون هاج را به قتل برساند.
- سایلاک:
در پی این نبرد، آرک انجل و سایلاک دعوت شدند تا به حلقه درونی هل فایر کلاب بپیوندند؛ بهلطف «شینوبی شاو» آنها داشتند فعالیت خود را از سر میگرفتند. هر دوی آنها این دعوت را رد کردند و بعد از اینکه با نبردهای مختلف از آن مکان بیرون رفتند، به این نتیجه رسیدند که چقدر با هم تفاهم و وجه اشتراک دارند. بلافاصله بعد از اولین جرقههای جذابیت، سایلاک و آرک انجل تصمیم گرفتند که ارتباط خود را آغاز کنند. بعد از گذشت مدتی، ذهن سایلاک در بعد زمان به گذشته برده شد تا لژیون را نسبت به کشتن مگنیتو متوقف کند؛ آن هم بهعنوان بخشی از Legion Quest. همین اتفاق باعث شد تا وارن بالاخره ارتباط خودشان را زیر سؤال ببرد.
به همین ترتیب هم وارن به ارتباط خودشان پایان داد؛ زیرا او یک رابطه کامل را با سایلاک میخواست. مدت کمی بعد از این اتفاق، سایلاک توسط سیبرتوث دستگیر و زندانی شد و بعد از اینکه قصد فرار از آنجا را داشت، توسط خود او مجروح شد. جراحت سایلاک آنقدر زیاد بود که در بیمارستان بستری شد. وارن به همراه دیگر اعضای تیم مردان ایکس ردِ سیبرتوث را زدند و بالاخره او را پیدا کردند. اما متاسفانه در طی نبردی که آنها با هم داشتند، یکی از بالهای انجل تا حد زیادی آسیب دید. با اینکه یکی از بالهای وارن آسیب زیادی دیده بود، اما از اینکه متوجه شد بالهای اصلی خودش بازگشتند، تا حد زیادی خوشحال شد.
از آنجایی که جان سایلاک به خطر افتاده بود، وارن با ولورین و دکتر استرنج متحد شد تا با استفاده از یک نیروی مرموز که با نام «کریزمون داون» شناخته میشد، زندگی او را نجات دهند. بعد از اینکه سایلاک بهتر شد و بهبود یافت، او و انجل خودشان را بازنشسته کردند تا به کلبه مخصوص انجل بروند.
- Onslaught:
زمانیکه یک موجود اسرارآمیز که فقط با نام Onslaught شناخته میشد، حضور پیدا کرد، سایلاک و آرک انجل تصمیم گرفتند که خیلی زود به سراغ تیم مردان ایکس بروند. آنها قصد داشتند به همتیمیهای سابق خود کمک کنند؛ آن هم بدون اینکه حتی به ذهنشان خطور کند که آنسلات در حقیقت همان مربی خودشان یعنی پروفسور ایکس است. آنسلات توانست بدون کمترین تلاش اکثر اعضای تیم مردان ایکس را شکست دهد. سایلاک، آرک انجل، کنون بال، سایکلاپس و فینکس همگی به Muir Island سفر کردند تا بتوانند پروتکلهای اگزاویه را بخوانند؛ پروتکلهای اگزاویه، فایلهایی بودند که درون آنها اطلاعات کاملی درباره هر عضو مردان ایکس وجود داشت و آنها میتوانستند بفهمند که هرکس را چطور میتونند به قتل برسانند. زمانیکه آنسلات بالاخره توسط تعداد زیادی از قهرمانان زمین شکست خورد، پروفسور اگزاویه به خاطر جرائمی که در قالب این شخصیت مرتکب شده بود، دستگیر شد.
- Operation: Zero Tolerance:
سایلاک و آرک انجل تصمیم گرفتند تا به خانه وارن که در سوهو قرار داشت بروند تا فاصله کمتری با اعضای تیم مردان ایکس داشته باشند؛ اگر اتفاقی افتاد و مسئله اضطراری پیش آمد، خیلی زود بتوانند خودشان را به آنها برسانند. در این زمان هم وارن و هم بتسی کم کم عوارض جانبی عجیبی را از آسیبهای خود نشان دادند؛ یک تتوی قرمز روی چشم چپ سایلاک ظاهر شد و حالا میتوانست ازطریق سایهها تله پورت کند. یکی دیگر از تغییراتی که در این زمان ظاهر شد، این بود که او حالا بیشتر و بیشتر از وارن فاصله میگرفت. خود وارن هم از طرف دیگر بالهای فلزیاش را از دست داد؛ زیرا بالهای پر دار خود کم کم از زیر پوسته فلزی شروع به رشد کرد و بیرون آمد.
بعد از طغیان سنتینلها در طی رویداد Operation: Zero Tolerance، آرک انجل و سایلاک با «مگت» متحد شدند تا اعضای تیم مردان ایکس را شکست دهند. آنها توانستند دوستان خود را در Antarctica پیدا کنند؛ آن هم با یک «اریک قرمز» جدید که گامبیت را در محاکمه قرار داده بود. در همین حین مشخص شد که در حقیقت این گامبیت بوده که Marauders را به سمت تونلهای مورلک هدایت کرد؛ البته او در این محاکمه ادعا کرد که اصلا از هدف و انگیزههای Marauders خبر نداشت. زمانیکه اعضای گروه ایکس من به همان جای قبلی خود بازگشتند، آرک انجل خبردار شد که یکی از Champscraftهای قدیمی، مربوطبه زمانیکه گروه چمپینز تشکیل شده بود، توسط هاوک آی دزدیده شده است. به همین دلیل کار به جایی رسید که وارن با تیم جدید هاوک آی یعنی تاندر بولتها وارد مبارزه شد. اما مدت کمی بعد از این اتفاق، شرایطی پیش آمد که مجبور شد به آنها در متوقف کردن Graviton کمک کند.
- مبارزه با مرگ:
آرک انجل و سایلاک برای مدتی به خانه بازگشتند اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که سایلاک آنجا را ترک کرد تا به ملاقات برادرش برایان یا همان کاپیتان بریتین برود. در طی مدت زمانیکه آرک انجل نبود، اعضای فعلی تیم ایکس من، اگزاویه را از زندان آزاد کردند. اما مشکلی که وجود داشت، این بود که اگزاویه از لحاظ ذهنی ثبات نداشت و کم کم ایکس من را مجبور میکرد تا کارهای عجیب بکنند. به همین دلیل هم استورم با سایکلاپس و فینکس ارتباط برقرار کرد و از آنها خواست اگزاویه را سر عقل بیاورند. آنها نتوانستند به اگزاویه کمک کنند زیرا پروفسور به آنها گفته بود که هیچ کاری با بازندهها ندارد و بهتر است که زودتر آنجا را ترک کنند.
پیش از اینکه سایکلاپس و فینکس آنها را به قصد Anchorage ترک کنند، «نینا» از Mannite با آنها تماس گرفت و از ایکس من کمک خواست. آنها به همراه آرک انجل، ولورین و کیبل یک گروه جدید از مردان ایکس را تشکیل دادند. این گروه جدید به ماموریتی برای متوقف کردن یکی از اسب سواران آپوکالیپس یعنی دث رفتند؛ کسی که مِنایتها را مورد تهاجم قرار داده بود. در طی این نبرد، دث ظاهرا ولورین را به قتل رساند اما خیلی زود مشخص شد که این «ولورین» در حقیقت یک اسکرال بوده است. زمانیکه ولورین اصلی شستشوی مغزی داده شده بود و تبدیل به جدیدترین اسب سوار آپوکالیپس یعنی دث شد، این اسکرال هم خودش را به شکل ولورین درآورد و جای او را گرفت.
بعد از اینکه ولورین واقعی در قالب دث به عمارت حمله کرد، وارن یکی از مردان ایکسی بود که برای شکست دادن و دستگیر کردن او انتخاب شد؛ به همراه نزدیکترین دوستان لوگان یعنی شدو کت، سایلاک، نایت کراولر و جوبیلی. به دلایل خاصی، انجل زمانیکه در نزدیکی محصول جدید آپوکالیپس قرار میگرفت، یک قدرت جدید را تجربه میکرد. یک نوع انرژی زندگی در قالب یک جفت بال جدید برای انجل ظهور پیدا کرد. به همین دلیل هم انجل این انرژی زندگی را به سمت یکی از اسب سوارانِ جنگِ سابق آپوکالیپس یعنی آبراهام لینکلن کروس آزاد کرد و باعث شد که فلجی او درمان شود. بعد از این ماجراها، وارن و سایلاک دوباره ارتباط خود را از سر گرفتند. اما زمانیکه سایلاک ارتباط مخفیانه خود را با یکی دیگر از اعضای گروه به نام «نیل شارا» که با نام «تاندر برد» شناخته میشد، آغاز کرد، رابطه خود با وارن را از بین برد. وارن هم که دیگر آیندهای را برای خودش و سایلاک نمیدید، به این رابطه پایان داد.
- بازگشت به حالت طبیعی:
بعد از رویداد نابودی جینوشا، وارن دوباره به تیم مردان ایکس بازگشت تا بهعنوان یکی از اعضای همیشگی و ثابت فعالیتش را از سر بگیرد. وارن در طی یک نبرد با جهش یافتهای به نام «بلک تام کسیدی» به همراه تیم خود توسط موجودات گیاهمانند این شخصیت دستگیر شدند. این موجودات انرژی وارن و دیگر اعضای گروه را بهصورت کامل تخلیه میکرد. آنها بالاخره توانستند از دست این شاخکها فرار کنند اما همین فرایند تخلیه انرژی تاثیر عمیقی روی وارن گذاشته بود. به واسطه همین فرایند وارن از دست پوست آبی رنگ خود خلاص شد و دوباره به همان پوست سفید خود بازگشت. زمانیکه وارن دوباره به تیم ایکس من پیوسته بود، یک رابطه را با یکی از جهش یافتههای بسیار جوان دیگر به نام «پیج گاتری» که با نام هاسک هم شناخته میشد، برقرار کرد.
انجل به خاطر نفرت و خشمی که از کامرون هاج داشت، سر او را از بدن قطع کرد
هاسک یکی از اعضای سابق گروه Generation X بود و حالا یکی از جدیدترین اعضای ایکس من به حساب میآمد. درست در همین برهه زمانی بود که وارن متوجه شد یک جهش جدید که دومین جهش هم محسوب میشد، در او به وجود آمده است؛ نعمتی که حالا او دیگر میتوانست به وسیله خون خود، دیگران را هم بهبود دهد. سرانجام پیج و وارن به این نتیجه رسیدند که رابطه آنها، چیزی را که دوست داشتند برایشان به ارمغان نمیآورد. به همین ترتیب هم تصمیم گرفتند که از هم جدا شوند و همانند یک دوست باشند. وارن همچنان فعالیت خود را بهعنوان یکی از اعضای مردان ایکس ادامه داد و در چندین نبرد مختلف درکنار آنها مبارزه کرد.
- Messiah Complex:
در طی خط داستانی و رویداد Messiah Complex، تیمی تشکیل شد تا درباره تولد یک جهش یافته جدید در آلاسکا تحقیق و بررسی انجام دهند؛ انجل هم عضوی از همین گروه بود. بعد از گذشت مدتی او در تیمی قرار گرفت که قرار بود بهدنبال Acolytes سابق باشند. او همچنان عضو همین تیم بود اما بعد از گذشت مدتی توسط Marauders مورد حمله و تهاجم قرار گرفتند. در این دوران وارن به سراغ مستر سنیستر رفت تا با او مقابله کند اما خیلی زود شکست خورد؛ آن هم بلافاصله بعد از اینکه توسط اما فراست مورد حمله ذهنی قرار گرفت. او بیهوش شد اما خیلی زود بهبود پیدا کرد و درکنار اعضای تیمهای ایکس قرار گرفت؛ قرار بود که آنها برای آخرین بار برای سرنوشت این کودک مبارزه کنند.
- Divided We Stand:
در خط داستانی Divided We Stand ما شاهد این بودیم که انجل در حال پرواز کردن در آسمان شهر سان فرانسیسکو است. او قصد داشت که به ملاقات آیس من، «وار پث» و «Hepzibah» برود. اما در همین حین با منطقهای برخورد کرد که انگار دهه ۱۹۶۰ اصلا در آن به پایان نرسیده است. او با اسکات و اما ارتباط برقرار کرد و از آنها کمک خواست. اما نمیدانست که این منطقه روی ذهن او تاثیر میگذارد و در آن تغییرات به وجود میآورد؛ مشخص شد که این اتفاق به واسطه «مارتینیک جیسون» رخ داده است. انجل و سه عضو دیگر تیم مردان ایکس که گرفتار شده بودند، توسط مارتینیک به سراغ اسکات و اما فرستاده شدند تا جلوی آنها را بگیرند. اما بالاخره توانست آنها را از شر این توهم آزاد کند. در طی نبردی که آنها داشتند، انجل توانست شهردار شهر سان فرانسیسکو را نجات دهد. شهردار این شهر که از کمک انجل خوشحال بود و ایده داشتن ابرقهرمانان واقعی در شهر را دوست داشت، تصمیم جدیدی گرفت. او با سایکلاپس و انجل درباره این صحبت کرد که به آنها کمک کند و در شهر سان فرانسیسکو به آنها اقامت بدهد.
- بازگشت آرک انجل:
تیم ایکس فورس که بهتازگی دوباره دور هم جمع شده بودند، تصمیم گرفتند که از Aerie که به انجل تعلق داشت، بهعنوان پایگاه عملیاتی خود استفاده کنند. در طی اولین ماموریتی که آنها داشتند، «Rahne» توسط «پیوریفایرها» دستگیر شد. اعضای تیم ایکس فورس توانستند همتیمی خود را نجات دهند اما مشخص شد که این نجات ظاهری در حقیقت یک فریب است. Rahne وظیفه داشت که بهعنوان یکی از «ماموران خفته» و ناشناس پیوریفایرها، ماموریتی را انجام دهد. به همین ترتیب هم او به شفادهندهی خود یعنی «اکسیر» حمله کرد و به طرز وحشیانهای بالهای وارن را از بدنش جدا کرد. بعد هم به سراغ پیوریفایرها برگشت.
«ادم هارکینز» یک سری آزمایش را روی تعدادی از پرهای وارن انجام داد تا محل دقیق Apocalypse Strand را پیدا کند؛ یک تکنولوژی سلستیال که آپوکالیپس زمانیکه میخواست وارن را تبدیل به اسب سوار مرگ خود بکند، آن را به او پیوند زد. پیوریفایرها از این فناوری استفاده کردند تا موجودات مشابهی را با نام The Choir خلق کنند. در Aerie مخصوص انجل، اکسیر آسیبهای وارد شده به وارن را درمان کرد و بعد از آن تلاش کرد تا بالهای او را دوباره پرورش دهد. وارن در همین لحظه متوجه شد بالهای پر داری که دوباره پشت کمرش درآمده بود (بعد از اینکه از شخصیت دث به حالت طبیعی بازگشته بود)، متعلق به خودش بودند.
اما این موضوع اصلا صحت نداشت و این بالها به خودش تعلق نداشتند؛ بلکه شکل دیگری از همان بالهای فلزی آپوکالیپس بودند. زمانیکه اکسیر تلاش کرد تا تکنولوژی سلستیال را دور بزند و به انجل کمک کند که بالهای مخصوص به خودش را رشد بدهد، آن فناوری قدرتمند مانع از این اتفاق شد. خیلی زود، وارن دچار یک تشنج بزرگ شد و بدن او دوباره به همان شکل مخصوص اسب سواران بازگشت. او حالا دوباره آن پوست آبی رنگ و همچنین بالهای فلزی را بهدست آورده بود. فرایند خلق Choir بود که باعث شد چنین تشنجی به وجود بیاید؛ زیرا سیستم عصبی انجل را بهصورت کامل به هم ریخته بود و او را در یک وضعیت دردناک و غیرقابل تحمل قرار داد.
در همین لحظه، اعضای تیم ایکس فورس به آرک انجل حمله کردند؛ کسی که بالاخره درمانی میخواست تا درد از دست دادن بالهایش را فراموش کند و به همین خاطر هم تبدیل به آرک انجل شد. این اتفاقات سرانجام منجر به این شد که آرک انجل شبانه فرار کند و به سراغ پیوریفایرها برود و از آنها انتقام بگیرد. مشخص شد که آرک انجل در این دوران در بالاترین سطح قدرتی خود قرار گرفته است. زیرا او اعضای تیم ایکس فورس را شکست داد، تقریبا از یک جت سبقت گرفت و بعد هم به سراغ پیوریفایرها رفت. وارن خیلی زود به پایگاه پیوریفایرها رسید و تمام اعضای آنها را به قتل رساند. او در تلاش بود که با این کار بالهای خود را که از او دزدیده شده بود، دوباره بازگرداند.
او تک تک اعضای Choir و همچنین تعدادی از استخدامیهای جدید پیوریفایرها را هم به قتل رساند. بااینحال، به محض اینکه نبرد به پایان رسید، او دوباره به همان ظاهر فرشتهای خود بازگشت؛ آن هم درحالیکه بالهای پر دار داشت. با تمام این اوصاف، او برای لوگان توضیح داد که هنوز میتواند بالهای فلزی را درون خود احساس کند و آنها در تلاش هستد تا دوباره بیرون بیایند. براساس گفتههای اکسیر، تغییرات وارن دائمی است؛ او این را توضیح داد که انجل کاملا قادر است هر زمان که دوست دارد دوباره به همان شکل آرک انجلی خود بازگردد. ولفزبین و انجل برای اینکه متوجه شوند که دقیقا چه بلایی سرشان آمده است، با یکدیگر در یک اتاق قرار گرفتند.
بعد از اینکه انجل تبدیل به آرک انجل شد، قدرتهای مختلف زیادی به دست آورد و بالهای او فلزی شود
این در حالی بود که Rahne مجبور شد در تمام این مدت به وارن خیره شود. همان چند لحظه اول که Rahne به وارن نگاه کرد، باعث شد تا او دوباره تبدیل به همان قاتل وحشی شود. او تلاش کرد که یک بار دیگر بالهای وارن را از بدنش جدا کند. دیدن ولفزبین روانی و همچنین ترس دوباره از دست دادن بالهای واقعی باعث شد تا یک واکنش دفاعی در وارن به وجود بیاید. به همین ترتیب هم او دوباره به همان هویت وحشی آرک انجل خود بازگشت. سایکلاپس مجبور شد برای مدتی با وارن صحبت کند تا او را مجبور کند که کنترل بدن خود را دوباره در دست بگیرد. آرک انجل به همراه دیگر اعضای تیم ایکس فورس، به دستور سایکلاپس، حدودا ۹۰۰ سال به آینده سفر کردند.
آنها در این دوران درگیر نبردی با یک سری از افراد استرایف شدند. در همین برهه زمانی بود که وارن یک صدای مرموزی را شنید که او را صدا میکرد. آرک انجل ناگهان نبرد را ترک کرد و به کوهستان رفت. او توانست منبع این صدا را در این منطقه پیدا کند و از دیدن آن حسابی شوکه شد. او متوجه شد که منبع این صدا، مربی سابق خودش و کسی که او را تبدیل به دث کرد، یعنی آپوکالیپس، بود. آرک انجل با یک تصمیم بسیار مهم روبهرو شد: تبدیل به شخصیت دث خودش شود و آپوکالیپس را به قتل برساند یا اینکه به او اجازه زنده ماندن بدهد. آپوکالیپس به آرک انجل دستور داد تا تبدیل به دث شوند و همان کاری را انجام دهد که اسب سواران برای انجام آن خلق شدهاند.
اما در مقابل آرک انجل تبدیل به شکل پر دار خود شد و قبول نکرد که آپوکالیپس را به قتل برساند. زیرا دوست نداشت با انجام این کار هیچگونه حس رضایتی به آپوکالیپس دست بدهد و بعد هم گفت که دیگر به او تعلق ندارد. در همین لحظه، آپوکالیپس اعلام کرد که انجل را احضار کرده بود تا به زندگی او پایان دهد اما حالا متوجه شده بود که انجل دیگر دث نیست. آنها به همراه هم به سراغ استرایف رفتند و او را به کمک دیگر اعضای تیم ایکس فورس، شکست دادند. بعد از این اتفاق، آپوکالیپس نوزادی به نام هوپ را طلب کرد تا جانشین او باشد؛ اما در عوض این کودک را به ازای جانش به وارن داد. وارن بعد از بازگشت به شخصیت آرک انجل خود، هم در گروه ایکس من و هم ایکس فورس، عضو شد.
البته سایکلاپس به او اعلام کرد که اصلا در رابطه با بازگشت قدرتهای آرک انجل به هیچکس چیزی نگوید. سایکلاپس میدانست که اگر انجل تغییرات خود را آشکار کند، آخرین تجسم ایکس فورس هم افشا خواهد شد و آخرین تلاش سایکلاپس برای رهبر بودن از بین میرود؛ زیرا اگر حقیقت مربوطبه تیم قاتل او افشا میشد، همه چیز به پایان میرسید. در این دوران، انجل و بیست ماموریتی را آغاز کردند و به سرتاسر دنیا رفتند تا یک سری از بهترین و بینظیرترین ذهنهای زمین را جمعآوری کنند تا بتوانند برای فعال کردن دوبارهای ژن ایکس، تلاش کنند. آنها در طی ماجراجویی خود، «دکتر نمسیس»، «مدیسون جفریز» و «دکتر یوریکو تاکیگوچی» را استخدام کردند.
زمانیکه آنها در حال استخدام کردن دکتر تاکیگوچی برای گروه «جوخه دانش» بیست بودند، انجل محبور شد تا دوباره به هویت آرک انجل خود تغییر کند تا یک هیولای وحشی و یاغی را نابود کند. بیست خیلی ناراحت و عصبانی شد که انجل اصلا درباره این موضوع و بازگشت قدرتها/هویت «دث» به او نگفته است. همین اتفاق باعث شد تا تنش بزرگی بین این دو دوست به وجود بیاید. در طی جریان حمله به انجمن خواهری جهش یافتهها در تاسیستان گری مالکین، آرک انجل و جوخه دانش در آزمایشگاه زندانی شدند و دیگر اجازه نداشتند که مداخله کنند. مشخص نبود که آیا رویدادهای Uncanny X-Men قبل از زمانیکه اعضای تیم ایکس فورس در آینده سپری کرده بودند، رخ داد یا بعد از آن.
زمانیکه قدرتهای انجل برای اولینبار ظهور کردند، بدن او یک متابولیسم پیشرفته و بالاتری را ایجاد کرد. به همین ترتیب هم تمام چربیهای اضافی بدن او از بین رفت و عضلهایتر شد. از طرف دیگر هم استخوانهای او تو خالی و پوچ شدند و همین موضوع به او اجازه میداد تا سریعتر بدود و پرشهای بلندتری داشته باشد. بعدها مشخص شد که وارن در بالاترین سطح یک انسان معمولی قرار دارد؛ به طوری که حسها، قدرت، سرعت و رفلکسهای او چندین برابر بهتر از انسانهای عادی بود. مشخص شد که انجل یا از نوادگان جهش یافته نژاد Cheyarafim است یا جهش او شباهت خیلی زیادی به جهشهای این نژاد مخصوص دارد.
در دوران نوجوانی بود که بالهای انجل جوانه زدند و به مرور زمان بزرگ و بزرگتر شدند. این بالها قدرتی ابرانسانی دارند و میتوانند خیلی راحت استخوانهای یک مرد را بشکنند و یک نفر را به سمت یک دیوار پرتاب کنند. این بالها به انجل اجازه میدهند که بتواند ۲۰۰ پوند اضافی را بلند کند. او بینایی و شنوایی بسیار تیز و ابرانسانی دارد؛ چشمهای او میتواند بادهایی با سرعت فوقالعاده زیاد را تحمل کند. بدن وارن به دمای بسیار پایینی که در ارتفاعات زیاد وجود دارد، عادت کرده است. از طرف دیگر هم زمانیکه او در حال پرواز کردن با سرعت خیلی بالا است، میتواند خیلی راحت با ریههای خود نفس بکشد. وارن ترجیح میدهد که زیر ابرها پرواز کند.
او معمولا میتواند یک نیم روز، بدون ذرهای توقف یا استراحت، پرواز کند. البته اینگونه ثبت شده که او میتواند به بالاترین ارتفاع یک پرنده هم برسد (چیزی که با ارتفاع کوه اورست برابری میکند)؛ اما خب همین ارتفاع باعث میشود که او خیلی زودتر خسته شود. در برههای از زمان این موضوع مطرح شده بود که انجل یک نوع ارگان پرواز داخلی در بدن خود دارد. اما احتمالا این ارگانها خیلی کوچک هستند و در سرتاسر بدنش وجود دارند. در حقیقت این بالهای او هستند که ثبات و قدرت بیشتری را برای پرواز واقعی برای او فراهم میکنند. این حرف میتواند این موضوع را توضیح دهد که چطور انجل میتواند برای یک مدت زمان طولانی شناور باشد.
از طرف دیگر هم ثابت میکند که چطور او درحالیکه در حال پرواز کردن است، خستگی بسیار کمی را در پاها و دستهای خود احساس میکند. از طرف دیگر این موضوع هم عنوان شده بود که پرهای انجل از نوعی سیلیکون یا مادهای تشکیل شده که همانند پنلهای خورشیدی عمل میکنند. ظاهرا همین پرها مقدار خیلی زیادی از انرژی را در خود ذخیره میکنند تا وارن بتواند پرواز پایدارتری داشته باشد؛ البته این فرضیه هنوز تایید نشده است. بعدها یک جهش ثانویه هم در بدن او به وجود آمد: یک فاکتور بهبودی و بازسازی کننده که در خون وارن وجود داشت و او را قادر میساخت که با سرعت فوقالعادهای آسیبهای خود را بهبود بدهد.
با وجود این فاکتور بهبودی، ضربات و آسیبهای سطحی تقریبا بلافاصله بهبود پیدا میکنند و صدمات شدیدتر مانند شکستگی استخوانها یا آسیب اندامهای داخلی در طی چند روز از بین میروند. این فاکتور بهبودی به واسطه انتقال خون قابل انتقال به افراد دیگر هم هست. به محض اینکه خون وارن به یک فرد آسیبدیده یا مریض منتقل شود (خصوصا اگر گروه خونی آنها مشترک باشد)، بافتهای او بازسازی میشود یا حتی اخیرا هم جان خود را از دست داده باشد، احیا میشود. اما نکتهای که درباره این قدرت وجود دارد این است که این توانایی به میزان خونی که انجل میتواند منتقل کند، محدود میشود. خون انجل به خاطر ماهیت Cheyarafim که دارد، برای نژاد جهش یافته Neyaphem، از جمله نایت کراولر، سمی و آسیبزننده است.
تغییرات خاصی که آپوکالیپس در انجل ایجاد کرد، باعث شد تا او تواناییهای متفاوت و بسیار بهتر و بزرگتری را بهدست بیاورد. پوست او رنگی آبی پیدا کرد و بافتهای او هم تا حد زیادی تقویت شدند. او حتی قدرت، استقامت و دوام ابرانسانی هم بهدست آورد. او بعد از این تغییرات، بالهای بسیار تیز و جمعشدنی بهدست آورد که با یک ماده فلزی ناشناخته ساخته شده بود. این بالها همچنین میتوانستند پرهای فلزیای را پرتاب کنند که فرد مورد نظر را مسموم میکرد. وارن بهصورت مستقل روی تک تک پرهای بالهای خود کنترل داشت. البته این نکته هم لازم به ذکر است که برخی اوقات دستور دادن و کنترل کردن بالها کار بسیار سختی میشد.
خصوصا زمانیکه وارن احساسات بسیار شدیدی داشت، نمیتوانست به خوبی بالهای خود را تحت کنترل بگیرد. وارن بعد از اینکه بهصورت کامل خود را تسلیم شخصیت آرک انجل کرد و نقش خود را بهعنوان وارث آپوکالیپس پذیرفت، قدرتهای آرک انجل تا حد خیلی زیادی افزایش پیدا کردند و تقویت شدند. قدرتهای الهی جدید وارن، او را قادر ساخت که تک تک اعضای تیم فاکتور ایکس را بهتنهایی شکست دهد. جالب است بدانید که او در قالب این شخصیت جدید، حتی توانست جین گری را که قدرتهای فینکس را در بدن داشت و از دنیای Age of Apocalypse بود، شکست دهد. گفته شده که او در این حالت تغییر یافته، میتوانست چیزی حدود ۲۰ تن را بلند یا جابهجا کند.
انجل یک مبارز بسیار ماهر محسوب میشود؛ خصوصا در نبرهای تن به تن هوایی. او زیر نظر پروفسور ایکس، بلک ویدو و هرکول آموزش دیده است. او بهعنوان بهترین مبارز هوایی در دنیا شناخته میشود و میتواند از حریفهای خیلی سریعتر مانند هیومن تورچ، کوییک سیلور و آیرون من پیشی بگیرد و آنها را شکست دهد. از طرف دیگر هم وارن یک تاجر بااستعداد محسوب میشود. او با استفاده از ثروتی که دارد، توانسته در رتبههای پایین فهرست Fortune 500 قرار بگیرد.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت وارن ورثینگتون سوم/انجل/آرک انجل در آن حضور داشت:
انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ با صداپیشگی ویلیام کالاوی
انیمیشن سریالی X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی استیفن اویمت
انیمیشن X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی مارک هیلدرث
انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی لیام اوبرایان
فیلم X-Men: The Last Stand محصول سال ۲۰۰۶ با بازی بن فاستر
فیلم X-Men: Apocalypse محصول سال ۲۰۱۶ با بازی بن هاردی