کارتر هال شخصیتی محسوب میشود که با فلز نهم اسرارآمیز ادغام شده است. او به واسطه همین ادغام توانایی پرواز، قدرت و یک زره زنده را به دست آورده است. کارتر هال در قالب کاراکتر جدید و وحشیای به نام هاوک من با تهدیدهای خطرناک مبارزه میکند؛ چه این تهدیدها بیگانه باشند چه عرفانی و جادویی. هاوک من یا همان کارتر هال یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیککه توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این کاراکتر توسط گاردنر فاکس و دنیس نویل ساخته شده است. او برای اولینبار در قسمت اول سری کتاب کمیک Flash Comics که در ماه ژانویه ۱۹۴۰ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. جالب است بدانید که دو نسخه جداگانه برای داستان زندگی و گذشته کارتر هال وجود دارد: یکی نسخه دوران طلایی و یکی هم نسخه بعد از هاوک ورلد (نسخه کنونی).
هاوک من اصلی و ابتدایی همین کارتر هال بود. او تناسخ یک شاهزاده مصر باستان محسوب میشد که «کوفو» نام داشت. او به این کشف رسید که «فلز نهم» میتواند اثرات گرانشی را خنثی کند و به او اجازه پرواز کردن را بدهد. کارتر زمانیکه این تواناییهای جدید را به دست آورد، تصمیم گرفت که به واسطه آنها با جرم و جنایت مبارزه کند. به همین ترتیب هم یک لباس مخصوص برای خودش درست کرد که بالهای بزرگی داشت. این بالها به او کمک میکردند تا قدرتهای پروازی خود را در آسمان بتواند تحت کنترل بگیرد. از آنجایی که هال در زندگی عادی و روزمره خود یک باستانشناس محسوب میشد، به تمام سلاحهای قرون وسطایی دسترسی داشت. به همین دلیل هم میتوانست در فرآینده مبارزه خود با جرم و جنایت از آنها استفاده کند و از موزه قرض بگیرد.
القاب و اسامی مستعار: کارتر هال، هاوک، کوفو، هاوک من وحشی، کاتار هول، فل آندار، چارلی پارکر، کتار و غیره.
تیمها: آرگس، All-Star Squadron، ارتش هاوک منها، آواتارها، ارتش بلک لنترن، کادر، Croatoans، دث برینگرز، مبارزان آزادی، اینسرجنسی، Justice Arcana، لیگ عدالت بینالمللی، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت متحد، لیگ عدالت نامحدود، جامعه عدالت بینهایت، جامعه عدالت بینالمللی، جامعه عدالت آمریکا، افسانهها، سیکرت سیکس، استورم واچ، ابردوستان، ابرقدرتها، Thanagarians، شورای تشخیص، ارتش وایت لنترن و غیره.
متحدان: ادم استرنج، ایجنت لیبرتی، ایروینگ، ال پرت، آلن اسکات، الکساندر بزرگ، امیزینگ من، انیما، انیمال من، آکوامن، آرتور لایت، بری آلن، بتمن، بیست، بیگ رد، بلک کنری، بلک لایتنینگ، بلک والکن، بلک هاوک، بلو بیتل، کاپیتان آمریکا، کاپیتان کومت، کارول فریس، کاتار-اول، کت وومن، چارلز ام مکنایدر، کلویی سالیوان، سیتیزن استیل، کمیسر امت، کریزمون فاکس، دنت ریلی، دنیل هال، کاراگاه اندی گرابز، دیک گریسون، دکتر فیت و غیره.
دشمنان: ابراکسیس، ایس، ایراسترایکر، اموس فورچون، انتی متر من، آرتمیس کراک، آرتور لایت، اتمیکا، اویوا متولا، بد بلاد، بری آلن، بتمنی که میخندد، بلک آدم، بلک هند، بلاک فایر، برین ویو، برادر گریم، محاسبهگر، کاپیتان نازی، کاپرهد، کورسار تال، کنت کریستال، کریپت، دارک ساید، دارل کلاس، دیکن دارک، دث بولت، دث استروک، دبورا دارنل، دیمن گری، دیساد، دسپرو، دکتر دستینی، دکتر تروما، داگی بیل، دکتر آنومالی، دکتر کین و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شده بود، هاوک من توسط گاردنر فاکس و دنیس نویل خلق شده است. این کاراکتر برای اولینبار در ژانویه سال ۱۹۴۰ و در قسمت اول سری کتاب کمیک Flash Comics حضور پیدا کرد. این کتاب کمیک توسط انتشاراتی All-American Publications منتشر شد. لازم به ذکر است که این کاراکتر بیگانه در ۲۲۴۴ کتاب کمیک حضور پیدا کرده که تنها در قسمت اول سری کتاب کمیک Blackest Night به نام Who Will Rise?، قسمت ۳ سری کتاب کمیک Justice League United به نام Justice League Canada, Part 4 of 5 و قسمت ۶ سری کتاب کمیک Death of Hawkman به نام Out of Time Part 6: Blood and Metal جان خود را از دست داده است.
- دوران طلایی: زمین دوم:
هاوک منی که در دوران طلایی حضور داشت، همان کارتر هال بود که یک باستانشناس محسوب میشد؛ کسی که چاقویی را که یک تیغه کریستالی داشت، کشف کرد. او به محض پیدا کردن این چاقو در وضعیت بیهوشی قرار گرفت و رویاهایی از خود را در که قالب یک شاهزاده مصر باستان به نام کوفو قرار گرفته بود، میدید. کوفو در مقابل «هاث-ست» قرار داشت؛ یک کشیش از طرف خدای شاهینی به نام «آنوبیس». به همین ترتیب هم هاث-ست، کوفو و همچنین همسر او را که «شیرا» نام داشت، دستگیر کرد و کاری انجام داد که آنها به واسطه همان تیغه کریستانی قربانی شوند. کوفو به خاطر این اتفاق قسم خورد که روزی برمیگردد و انتقام خود و همسرش را میگیرد. کارتر بعد از دیدن این رویاها به هوش آمد و شروع به پیادهروی کرد تا در رابطه با چیزهایی که دیده بود فکر کند.
همانطور که او مشغول پیادهروی بود، با زنی برخورد کرد که انگار از قبل او را میشناخت؛ زنی که تناسخ مجدد شیرا محسوب میشد. این زن با بیان و توضیح اینکه او هم یک سری رویاهای عجیب و غریب داشته، مهر تاییدی روی این تصور زد. از آنجایی که آنها به خاطر یک فاجعه مترویی یکدیگر را ملاقات کرده بودند، کارتر تصمیم گرفت که در رابطه با این موضوع تحقیقاتی را انجام دهد. به همین ترتیب، کارتر، شیرا را به خانه برد و لباس خود را بر تن کرد. او همچنین به طرز مرموزی از ماجرای فلز نهم هم اطلاع داشت و میدانست که این ماده، خاصیتهای ضد گرانشی دارد. هاوک من به مرور زمان محبوبیت خیلی زیادی به دست آورد زیرا شخصیت جدید و مبتکرانهای داشت. علاوهبر این، این شهرت یک سری ماجراهای مربوطبه سرقت ادبی را هم به وجود آورد.
هم هاوک من و هم هاوک گرل، تناسخ مجدد دو شخصیت از مصر باستان هستند
زیرا شباهتهایی بین شخصیت هاوک من و همچنین یک نژاد متشکل از افراد هاوکی وجود داشت که در کتابهای کمیک فلش گوردن ظاهر میشدند. در طی خط داستانی مجموعه All-Star Comics، هاوک من حضور پیدا کرد و در قسمت سوم همین سری کتاب کمیک بود که او درکنار دیگر اعضای جامعه عدالت آمریکا نشان داده شد. در قسمت ۸ این مجموعه، هاوک من تبدیل به رئیس این گروه ابرقهرمانی شد. زمانیکه شلدون مولداف، شخصیت هاوک من را در دست گرفت، استایل جدیدی را برای او خلق کرد و در طراحیهای جزئیات زیادی را افزود. همین اتفاق هم باعث شد تا محبوبیت هاوک من چندین برابر شود. از طرف دیگر، شیرا ساندرز هم تبدیل به یک شخصیت برجسته شد. او به راز کارتر هال پی برد و بارها و بارها در شرایط سخت او را نجات میداد.
در قسمت ۲۴ سری کتاب کمیک Flash Comics بود که شیرا تبدیل به هاوک گرل شد و درکنار هاوک من به مبارزه میپرداخت. در همین دوران بود که جو کوبرت جایگزین شلدون مولداف شد و از میزان جزئیاتی که در طراحیهای هاوک من به کار برده میشد، کاست. همین کارها هم باعث شد تا سری کتاب کمیک Flash Comics در قسمت ۱۰۴ متوقف شود. اما این توقف باعث نشد که هاوک من دیگر در مجموعه All-Star Comics حضور نداشته باشد. جالب است بدانید که دلیل طولانی شدن حضور هاوک من در این مجموعه، به خاطر این بود که محبوبیت لازم را نداشت. معمولا زمانیکه یک شخصیت مجموعه اختصاصی خودش را میگیرد، توسط کاراکترهای دیگر جایگزین میشود. اینگونه به نظر میرسید که هاوک من آنقدر محبوب هست که مردم دوستش داشته باشند اما این محبوبیت آنقدری نیست که او سری اختصاصیاش را به دست بیاورد. در سال ۱۹۵۱ بود که به نظر میرسید هاوک من برای همیشه ناپدید شده است.
- دوران نقرهای: زمین اول:
در دوران نقرهای، به دستور جولیوس شوارتز تغییراتی در شخصیت هاوک من ایجاد شد. در این دوران جو کوبرت هم تاثیراتی روی این نسخه از شخصیت گذاشته بود. این نسخهای از هاوک من که در دوران نقرهای ظاهر شد، شباهت خیلی زیادی با نسخه دوران طلایی او داشت؛ از نظر ظاهر، قدرتها و رفتار و غیره. البته در این دوران داستان منشاء و گذشته او تغییر کرد. هویت جدید او نام کاتار هول را داشت. کاتار عضو نیروهای پلیس بالدار بود که در سیاره تاناگار فعالیت میکردند. برخلاف سایر شخصیتها که در این دوران دستخوش تغییرات شده بودند، لباس او تقریبا میتوان گفت که اصلا تغییر نکرد. فلز نهم که پیش از این با عنوان Ninth Metal شناخته میشد، حالا دیگر Nth Metal نام گرفته بود.
بعد از بحران، ویراستارهای دی سی دیگر دوست نداشتند که خوانندهها را با شخصیتهای مشابه سردرگم کنند. به همین ترتیب هم آنها تصمیم گرفتد که به کار جامعه عدالت در رویداد Last Days of the Justice Society خاتمه بدهند. در این رویداد ما شاهد این بودیم که این گروه در یک جهنم حضور دارند و در حال مبارزه کردن با راگناروک هستند. به همین ترتیب هم کارتر و شیرا هال که به دوران طلایی تعلق داشتند، از بین رفتند. نسخههای دوران نقرهای آنها برای چند سال در رویدادها حضور داشتند؛ البته پیش از اینکه در رویداد هاوک ورلد، مجدد راهاندازی شوند.
دوران مدرن: زمین جدید:
- کاتار هول:
رویداد Hawkworld در سال ۱۹۸۹ منتشر شد و طراحی آن برعهده هنرمندی به نام تیم ترومن بود. در این رویداد، یک حس تاریکتری نسبت به موضوع اصلی داستان وجود داشت. شخصیتهای داستان با فساد اجتماعی، نژادپرستی و همچنین امپریالیسم درگیر بودند. لباسهای آنها تا حدودی مجدد طراحی شدند و حالا دیگر بالهای مخصوص تاناگاریان از فلز ساخته شده بود. در رابطه با کاتار هول اینگونه اعلام شد که او به مواد مخدر اعتیاد دارد. با اینکه شخصیتِ کاتار هول نسبت به نسخه قبلی خود کمی تغییر پیدا کرده بود، اما هنوز هم نسبت به کارهای قهرمانی و فعالیتهای این چنینی سوق داشت. لازم است بدانید که بین رویداد بحران و همچنین رویداد Hawkworld شکافی وجود داشت و داستانهای نسخه دوران نقرهای واضح به پایان نرسید.
به همین دلیل هم در این دوران اعلام شد که نسخه دوران نقرهای هاوک من و هاوک وومن در تیم لیگ عدالت آمریکا و همچنین جامعه عدالت آمریکا خدمت کردند. در ادامه هم اعلام شد که آن نسخه از هاوک من، فل آندار یعنی یک شخصیت جداگانه بود و شارون هال هم زنی بود که روی زمین بهعنوان هاوک گرل قدیمی فعالیت میکرد. زمانیکه هاوک من و هاوک وومن اصلی بازگشتند، فل آندار به تاناگار بازگشت و شارون هال هم به قتل رسید تا تمام ردپاهای آندار پاک شود. همین ماجراها هم باعث شد تا مشکل غیبت هاوک من برطرف شود اما به نظر میرسید که راهحل این موضوع خیلی رضایتبخش و واضح نبوده است و برخیها را سردرگم کرده است. همین سردرگمی باعث شد تا در طی چند سال آینده، چندین راهاندازی مجدد انجام شود.
- هاوک آواتار:
یک سری اتفاقات جدیدی در دوران ساعت صفر رخ داد. در این زمان، هاوک من یک مجموعه جدید به دست آورد که عملکرد ضعیفی داشت و با سردرگمیهایی که پیش از این به وجود آمده بود، ترکیب شد. یکی از نسخههایی که در این دوران به وجود آمد، هاوک آواتار بود؛ قهرمانی از موجودات مختلف که در شکل انسان ظاهر شده بود. رویداد ساعت صفر، تمام نسخههای قبلی هاوک من را ترکیب کرد؛ این در حالی بود که ظاهر این شخصیت، متعلق به نسخه کاتار هول بود. خیلی از خوانندگان در این زمان معتقد بودند که این کارها، بهجای اینکه واضح باشد، بیشتر گیج کننده شده است. در پایان، هاوک آواتارهای قبلی به قلمروی خدای شاهینی تبعید شدند و به مدت چندین سال از سلسله کتابهای کمیک بیرون رفتند.
- کارتر هال:
بازگشت هاوک من به واسطه هاوک گرل اتفاق افتاد. در این دوران، زوریل، کسی که گفته شده بود هاوک من بعدی است، نشان داد که شیرای خودش، بدن کندرا را تسخیر کرده است. در همین حال، جی گریک که فلش دوران طلایی محسوب میشد، متوجه شد که تاناگاریان فلز نهم را کشف کردهاند. آنها حتی با استفاده از این ماده، تجهیزات مختلفی را ساخته بودند که یکی از آنها هم چنگالهای حوروس بود. او با کمکهای بلک ادم به زمان حال بازگشت و به اعضای گروه جامعه عدالت آمریکا اعلام کرد که هاوک من در حال برگشتن است. همین حین که این اتفاقات رخ میداد، کندرا متوجه شد که یک شیطان به نام «اونیمار سین» به اجساد تاناگاری دستور داده تا به تاناگار حمله کنند. به همین ترتیب هم کندرا به همراه محافظانش، خودشان را مخفی کردند.
کندرا همچنین متوجه شد که فلز نهم با روان در ارتباط است و به احساسات واکنش نشان میدهد. کندرا که دلیل این ماجراها را متوجه نمیشد، پرسید که چرا به تاناگار احضار شده است و در پاسخ به او گفته شد که او قرار است نقش یک چرخ احساسی را برای هاوک من داشته باشد. زمانیکه این توضیحات ارائه شد، ما شاهد این بودیم که دست هاوک من از درون یک استخر حبابی بیرون میآید؛ این هاوک من همان کارتر هال بود که دوباره جوان شده بود.
- بعد از فلش پوینت: زمین صفر:
داستان منشاء این دو شخصیت تغییر کرد و هر دوی آنها تبدیل به افسرهای پلیس بیگانه شدند
در مجموعه جدید دی سی که با نام New 52 منتشر میشد، کارتر هال همچنان هاوک من بود. به نظر میرسید که قرار بود آن چیزی را که جف جانز برای این شخصیت آغاز کرده بود (در جامعه عدالت آمریکا و رویداد روشنترین روز)، ادامه پیدا کند؛ بهجای اینکه بهطور کامل دوباره راهاندازی شود. حالا دیگر فلز نهم بخشی از بدن کارتر شده بود اما ظاهر او آنقدرها هم با نسخههای قبلیاش تفاوت نداشت. در این دوران هاوک من مدام توسط هاوک وومن مورد آزار و اذیت قرار میگرفت؛ آن هم به خاطر اینکه برادرش را به قتل رسانده بود. در همین حین تاناگاریان هم با یک نژاد بیگانه به نام Damonites وارد جنگ شده بودند. اما مدت زیادی نگذشت که آنها تصمیم گرفتند که آتشبس برقرار کنند. در این برهه زمانی، وقتی فلز نهم استخراج شد، خودش کاتور هول را انتخاب کرد.
با اینکه کاتور برادر شایرا را به قتل نرسانده بود، اما از آنجایی که کاتور بالای جنازهی این مرد بود، خواهرش تصور کرد که قتل برادرش همین کاتور بوده است. کاتور بلافاصله به سمت زمین فرار کرد و همانجا ماند تا اینکه هاوک وومن توانست او را ردیابی کند. کاتور با گرین ارو متحد شد تا کاری کند که توسط تاناگاریان مقصر شناخته نشود. او بهعنوان یکی از اعضای لیگ عدالت آمریکا انتخاب شد تا با آکوامن مبارزه کنند. این مجموعه بعد از رویدادهای Trinity War و همچنین Forever Evil به پایان رسید. در طی رویداد Trinity War ما شاهد این بودیم که هاوک من با دشمنان بسیار قدرتمندی مانند شزم، واندر وومن و فرانکشتاین مبارزه میکند؛ چیزی که قدرت فوقالعاده زیاد او را به نمایش میگذاشت.
بعد از این رویدادها، هاوک من به لیگ عدالت متحد پیوست تا درکنار اعضایی مانند مارشن من هانتر، استار گرل، گرین ارو و همچنین انیمال من فعالیت کند. آنها در این دوران به نقشهای پی بردند که قرار بود کودکی با چندین دیانای ترکیبی به وجود بیاید و در آینده دنیا را تحت کنترل خودش بگیرد. این تهدید آنقدر بزرگ و ترسناک بود که اعضای گروه لژیون ابرقهرمانان از قرن ۳۱ به گذشته آمدند تا به قهرمانان زمان حال کمک کنند و جلوی خرابی بیشتر جهان را بگیرند. در این خط داستانی، هاوک من نقش بسیار بزرگ و مهمی داشت. هاوک من جان خود را فدا کرد تا یک شهر را از انفجار نجات دهد. به نظر میرسید که این اتفاق هاوک من را کشته است اما از آنجایی که فلز نهم در خون او وجود داشت، او بهبود پیدا کرد. در خط داستانی Futures End هم دوباره این اتفاق افتاد و او باری دیگر به زندگی بازگشت. هاوک من تا زمان مرگ خود، در تیم لیگ عدالت متحد بود.
دوران طلایی: زمین دوم:
- تولد دوبارهی هاث-ست:
در این خط داستانی، هاوک من در رابطه با پروندهای تحقیق میکرد که در همین حین، یک ژنراتور الکتریکی بزرگ را پیدا کرد. او همچنین با یک مرد به نام «دکتر آنتون هستور» برخورد کرد؛ کسی که اثبات شد که در اصل تناسخ مجدد هاث-ست محسوب میشود. آنها در طی مبارزهای که با یکدیگر داشتند، به وجود فلز نهم پی بردند. خاصیتی که این فلز داشت، این بود که الکتریسیته به وجود نمیآورد زیرا «الکتریسیته... پایه و مبنای... جاذبه بود». دکتر آنتون هم در مقابل به این موضوع پی برد که هاوک من، تناسخ دوبارهی کوفو هست. این به آن معنی بود که در چنین شرایطی، قطعا شیرا هم باید در بدن فرد دیگری زنده شده باشد. به همین ترتیب، دکتر آنتون طلسمی را اجرا کرد تا شیرا را به سمت خودش بکشد.
او امیدوار بود که با این کار بتواند ازطریق شیرا، هاوک من را تحت کنترل خودش بگیرد. زمانیکه هاوک من به خانه بازگشت، متوجه شد که شیرا ناپدید شده است و او را در مخفیگاه دکتر آنتون پیدا کرد. او متوجه شد که دکتر آنتون قصد دارد شیرا را قربانی کند؛ آن هم به وسیله جریان الکتریسیته و در یکی از محرابهای آنوبیس. هاوک من هم برای اینکه بتواند شیرا را نجات دهد، یک ورق از فلز نهم را به روی شیرا انداخت تا با استفاده از آن، در مقابل هر آسیبی از او محافظت کند. بعد هم یک تیر به سمت دکتر آنتون پرتاب کرد.
دوران نقرهای: زمین اول:
- هاوک من روی زمین میماند:
شروری که در این خط داستانی وجود داشت، با نام «بایث» شناخته میشد. به همین ترتیب هم کارتر و شیرا به سمت سیاره زمین پرواز کردند تا این شرور تغییر شکل دهنده را متوقف کنند. زمانیکه آنها به زمین رسیدند، با یک مرد به نام «جورج امت» ملاقات کردند؛ کسی که داستان آنها را باور داشت و به این زوج لباسهای مناسبی را داد. او همچنین چیزهای دیگری را هم برای هاوک من فراهم کرد؛ مانند کار و یک آپارتمان. هر دوی آنها در این خط داستانی متوجه شدند که میتوانند با پرندهها صحبت کنند؛ این توانایی یکی از اثرات جانبی داشتن مغز الکترونیکی بود که آنها برای یادگیری زبان انگلیسی در خودشان کاشته بودند. این زوج که به این توانایی پی برده بودند، تصمیم گرفتند با پرندهها ارتباط برقرار کنند و از آنها بهعنوان جاسوس استفاده کنند.
مدت زیادی هم طول نکشید که آنها محل سکونت بایث را پیدا کردند. مشخص شد که یک کارشناس فلسفه طبیعی که در موزه بود و «مارویس ترنت» نام داشت، با یک پرنده تاناگاری عکس انداخته است. زمانیکه هاوک من به این موضوع پی برد، بایث تبدیل به یک هیولا به نام «برانتادون» شد. این دو نفر هم چارهای نداشتند جز اینکه دو گرز از همان موزهای که هاوک من در آن کار میکرد، بردارند و استفاده کنند. این دو شاهین، به هیولای مقابل خود اجازه دادند تا این گرزها را که حاوی آرامبخش بودند، ببلعد. هیولا بالاخره به همان شکل اصلی خودش بازگشت. به همین ترتیب هم این دو قهرمان، بایث را به تاناگار بازگرداند اما تصمیم گرفتند که خودشان روی زمین بمانند تا مطالعات خود را درباره فعالیتهای پلیسی افزایش دهند.
- ادم استرنج و هاوک من:
بعد از رویداد The Brave and the Bold، این زوج به همراه ادم استرنج به Mystery in Space منتقل شدند. هاوک من و ادم استرنج با اینکه در خیلی چیزها با هم شباهت و اشتراک داشتند، اما در عین حال بسیار با یکدیگر متفاوت بودند. ادم استرنج هم درست مثل هاوک من یک باستانشناس محسوب میشد و در موزی کار میکرد. هاوک من با لقب «پلیس دو دنیا» شناخته میشد و این در حالی بود که استرنج هم با لقب «مرد دو دنیا» شناخته میشد. آنها به خاطر سیارههای خود مقابل یکدیگر قرار میگرفتند. ماجراجوییهای هاوک من معمولا در نیمکره شمالی رخ میداد و این در حالی بود که استرنج بیشتر در نیمکره جنوبی فعالیت میکرد. در طول دوران نقرهای، مارویس ترنت بارها و بارها سعی میکرد که دل هاوک من را به دست بیاورد؛ با اینکه او میدانست که هاوک من متاهل است. شرورهایی که در خط داستانیهای هاوک من ظاهر میشدند، آنقدرها هم عالی نبودند اما Shadow Thief یک شرور کاملا استثنایی محسوب میشد که چندین بار در موقعیتهای مختلف ظاهر شد.
- دوران طلایی با دوران نقرهای ملاقات میکند:
از آنجایی که مفهوم چندین زمین و دنیاهای مختلف وجود داشت، هاوک من و هاوک گرلی که مربوطبه دوران طلایی بودند در این این زمان ظاهر شدند؛ همین دوران بود که اعضای لیگ عدالت و جامعه عدالت با هم برخورد و ملاقات کردند. کارتر و شیرا هالی که مربوطبه زمین ۲ بودند، یک فرزند به نام «هکتور» داشتند؛ کسی که بعدها در آینده تبدیل به «سیلور اسکَرِب» و بعد هم تبدیل به دکتر فیت شد. در سال ۱۹۶۴، هاوک من مجموعه اختصاصی خودش را به دست آورد. در قسمت ۳۱ سری کتاب کمیک Justice League of America بود که هاوک من به جمع اعضای این گروه ابرقهرمانی پیوست. در طی این دورانی که هاوک من با لیگ عدالت بود، حدودا در دهه ۱۹۷۰، کتابهای کمیک به طرز شدیدی سیاسی شدند. از آنجایی هم که هاوک من یک فرد سنتگرایانه بود، مدام با گرین ارو که فردی پیشرو محسوب میشد، درگیریهای مختلف داشت. در سال ۱۹۷۷، هاوک گرل در قسمت ۲۷۲ سری کتاب کمیک World's Finest Comics نام خود را به هاوک وومن تغییر داد و درخواست کرد که به لیگ عدالت آمریکا بپیوندد.
دوران مدرن: زمین جدید:
- کاتار هول: کاتار هول نیمه انسان است:
جالب است بدانید که هاوک گرل یک مامور خفته بود و بعدها هم به لیگ عدالت خیانت کرد
در این دوران، شرکت دی سی تصمیم گرفت که گروه جامعه عدالت را بازگرداند. در خط داستانی Armageddon: Inferno که در سال ۱۹۹۲ چاپ شده بود، یک مسافر زمان به نام «ویو رایدر» اعضای گروه جامعه عدالت را از لیمبو یا همان جهنم خودشان نجات داد. همین اتفاق، این فرصت را در اختیار آنها قرار داد که با یک دشمن دیگر به نام «Abraxis» مبارزه کنند. از همان زمان به بعد هم جامعه عدالت، دوباره به دنیای دی سی بازگردانده شد. باتوجهبه این اتفاق، آنها اجازه دادند که کارتر هال و شیرا هال که به دوران طلایی تعلق داشتند، دوباره بازگردانده شوند. از همین زمان، پاران کاتار که پدر کاتار هول محسوب میشد، ارتباط دوستی خود را در دهه ۱۹۳۰ با کارتر هال آغاز کرد. پاران کاتار مقداری از فلز نهم را به کارتر داد و این اختیار را به او داد که لباس مخصوص خودش را طراحی و بسازد. زمانیکه او به سیاره زمین آمد، عاشق یک زن شد و ثمره ارتباط آنها پسری به نام کاتار هول بود. همان زمان هم مشخص شد که کاتار هول یک نیمه انسان است.
- افسانه هاوک من:
در مینی سری Legend of the Hawkman، کاتار و شایرا یک هویت به دست آوردند تا در موزه شهر میدوی بتوانند با هویت پوششی زندگی کنند. زمانیکه آنها در موزه بودند، متوجه شدند که یک گروه از باستانشناسان، یک دروازه از تاناگار را روی یک صخره در تبت پیدا و به ثبت رساندهاند. زمانیکه هاوک من و هاوک وومن به آنجا رفتند، نوشتهای را که روی دروازه وجود داشت، کشف کردند و متوجه شدند که داستان یک کودک تاناگاری به نام «تاسارو» را بازگو میکند. گفته شده بود که این کودک آنطور شیطان و شرور است که خدایان باستانی تاناگار را تهدید کرده است؛ به همین دلیل هم به درون محفظهای تبعید شده است و در دروازه تاناگار قرار دارد. به محض اینکه کاتار در این محفظه را باز کرد، تاسارو از زندان خود بیرون آمد و آزاد شد.
تاسارو بلافاصله به سمت هاوک من و هاوک وومن حمله کرد اما زمانیکه کاتار هاله خود را به سمت شایرا هدایت کرد تا قدرت لازم را به او بدهد، آنها توانستند شرور مقابل خود را شکست دهند. این محفظه که حالا تاسارو را در خود نگه میداشت، به موزه شهر میدوی فرستاده شد تا کاتار و شایرا همیشه از آن مراقبت کنند. همان شب، مومیاییهایی که در موزه قرار داشتند، به حرکت در آمدند و به سمت باستانشناسانی که در آنجا قرار داشتند، حملهور شدند. کاتار به این موضوع شک کرد که احتمالا حضور تاسارو باعث رخ دادن چنین اتفاقی شده است و از «کراندور وات» خواست تا این محفظه را به تاناگار بازگرداند. نیروهای امنیتی که به همراه وات فرستاده شده بودند تا محفظه را بازگردانند، توسط وزیر تاناگار یعنی «کارتز» و پیروانش کشته شدند و تاسارو یک بار دیگر آزاد شد.
تاسارو قسم خورد که زمین را نابود میکند تا انتقام شکست خوردنش توسط هاوک من و هاوک وومن را بگیرد. به همین ترتیب هم او یک سری پرنده را به شهر میدوی فرستاد تا کار خود را از همانجا آغاز کند. ترینیتی که در سرزمین تاناگار قرار داشت، برای هاوک من توضیح داد که او تنها یک راه برای شکست تاسارو دارد؛ آن هم این است که به شایرا و عشقی که بینشان وجود دارد، ایمان داشته باشد. او به این ایمان رسید و آنها با کمک یکدیگر توانستند تاسارو را آنقدر ضعیف کنند که ترینیتی بتواند باری دیگر او را تبعید کند.
- کارتر هال: چنگالهای حوروس:
در این خط داستانی، کارتر چنگالهای حوروس را استفاده کرد و به محض اینکه این اتفاق افتاد، موجی از ارتش مردهها به سمت او روانه شد. کارتر فکر میکرد که کندرا، همان شیرا است اما کندرا تفکر دیگری داشت. «اتم-اسمشر» توسط دستیارهای «اونیمار سین» یعنی «کریپت» و «فید» خورده شد. در همان لحظه هم خود اونیمار سین ظاهر شد و بهعنوان اولین کارهای خود، «سند هاوکینز» را تجزیه کرد و بلک ادم را هم به نقطه دیگری پرتاب کرد. او بلافاصله به سراغ هاوک من و هاوک گرل رفت و جریان الکتریسیته را به آنها وصل کرد. بعد از گذشت مدتی، هاوک من و هاوک گرل به همراه دیگر اعضای جامعه عدالت آمریکا، در یک زندان به هوش آمدند. همان لحظه اونیمار سین به آنجا آمد و به هاوک من و هاوک گرل درباره مرگشان برای آنها توضیح داد: از روی تختهای میپرید و در دشتی از استخوانها فرود میآیید.
زمانیکه آنها در حال سقوط کردن بودند، کارتر از کندرا پرسید که آیا به او اعتماد دارد یا خیر. کندرا هم پاسخ داد که به او اعتماد کامل دارد. به همین ترتیب، کارتر طناب را پاره کرد و بالای سر کندرا پرواز کرد. او در طی زمان کمی زامبیهایی را که پایین تخته منتظر بودند به قتل رساند و بعد کندرا را در زمین و هوا گرفت. در همان لحظه یک طوفان ماسهای شروع شد و هاوک من و هاوک گرل هم به سمت فید حملهور شدند. مدت زیادی طول نکشیده بود که اونیمار سین در آنجا ظاهر شد زیرا حضور هاوک من را حس کرده بود. در همین حین، بلک ادم که خورده شده بود، بهبود پیدا کرد و با سرعت زیاد به سمت اونیمار سین رفت و او راه به سمت زیر سطح سیاره پرتاب کرد. این در حالی بود که اتم اسمشر هم که هنوز در بدن کریپت قرار داشت، از درون او را نابود کرد.
از طرف دیگر هم اعضای باقیماندهی جامعه عدالت آمریکا به وسیله سرعت جی گریک، توانستند خودشان را از زندان آزاد کنند. اونیمار که حسابی از خراب شدن نقشههایش عصبانی شده بود، خود را تبدیل به یک موجود بزرگ کرد و در تلاش بود که جامعه عدالت آمریکا را نابود کند. هاوک من برای هاوک گرل توضیح داد که بدن جدید او از فلز نهم تشکیل شده است و شامل چنگالهای حوروس هم میشود. او برای کندرا توضیح داد که سرنوشت آنها با هم گره خورده است. به نظر میرسید که این اتفاق دوباره دارد تاثیر مثبت میگذارد زیرا اونیمار سین شکست و منفجر شد.
- بازگشت هاوک من به جامعه عدالت آمریکا:
هر دوی آنها توسط بلک لنترنها کشته شدند تا تبدیل به اعضای این ارتش شوند
از آنجایی که در خط داستانی قبلی قرار بود بین دو دنیا یکی را انتخاب کند، او انتخاب کرد که به جامعه عدالت آمریکا بازگردد اما دیگر رئیس این گروه نشد. در این دوران یک مجموعه جدید از هاوک من هم منتشر میشد که هاوک گرل هم بهعنوان دیگر ستاره این مجموعه حضور داشت. متاسفانه ارتباط بین این دو شخصیت تغییر کرده بود با اینکه کندرا ساندرز تناسخ دوبارهی شیرا هال بود اما اصلا نمیتوانست خودش را بهعنوان شیرا ببیند. او همچنین قادر نبود که ارتباط خودشان را همانند قبل تصور کند. بالاخره کندرا به این موضوع اعتراف کرد و کارتر هم خواسته او را پذیرفت.
با اینکه این مجموعه هاوک من فروش بسیار زیاد و خوبی نداشت، اما بیشتر از دیگر مجموعههای این شخصیت عمر کرد. سردرگمی در این دوراه دیگر به اوج خودش رسیده بود. از یک طرف هاوک من به طرز عمیقی در خط داستانی Countdown to Infinite Crisis حضور داشت. درکنار این مورد، برای خوانندگان این سؤال پیش آمده بود که آیا این خط داستانی برای قبل از رویداد The Rann-Thanagar War است یا بعد از آن. سردرگمیها به همین ختم نشد و هاوک من در خط داستانی مربوطبه لیگ عدالت و جامعه عدالت آمریکا یعنی Crisis of Coincidence هم حضور داشت. جالب است بدانید که او در مجموعه مخصوص به خودش هم به قتل رسید.
- تاریکترین شب:
در این خط داستانی ما شاهد عصبانیت بسیار زیاد کارتر هال بودیم که بر سر ری پالمر فریاد میزد. ری پالمر درخواست داشت که بتواند بر سر قبر «جین لورینگ» برود اما کارتر با عصبانیت زیاد درخواست او را رد کرد. کندرا حتی شاهد این بود که کارتر تلفن را خرد کرد تا ری نتواند ازطریق آن به آنجا بیاید. زمانیکه کارتر از کندرا پرسید که آنجا چه کار میکند، کندرا پاسخ داد که نگران خشم بسیار زیاد او بود. همین پاسخ باعث شد تا صحبت و گفتگوی طولانیای در مورد رابطهای که دیگر بین آنها وجود نداشت، به وجود بیاید؛ همچنین تنشی که در سرنوشت گرهخورده آنها وجود داشت و ناتوانی کندرا در به یاد آوردن خاطراتی که از زندگیهای گذشته داشت. کندرا تلاش کرد تا توضیح دهد که او همیشه مجبور بود غرایز خود را کنترل کند؛ آن هم به خاطر طلسمی که روی آنها بود.
او همچنین به این موضوع اشاره کرد که عشق آنها برای یکدیگر به درجه بالاتری رسیده است و حالا ساعت شنی باید بازگردانده شود؛ به همین دلیل هم آنها هر دو باید پیش از اینکه زمانش برسد، بمیرند. در این برهه زمانی، او تقریبا احساسی را که نسبت به کارتر داشت افشا کرد و دقیقا در همین زمان، از پشت توسط یک نیزه مورد اصابت قرار گرفت؛ نیزهای که توسط سو دیبنی که حالا یک بلک لنترن شده بود، بر بدنش وارد شد. کارتر که حسابی حیرتزده شده بود، بهراحتی توسط رالف دیبنی که او هم بلک لنترن شده بود، مورد اصابت قرار گرفت؛ آن هم با استفاده از گرز خود او که از فلز نهم ساخته شده بود. کارتر که به طرز وحشتناکی که آسیب دیده بود، تلاش کرد تا بهصورت متقابل مبارزه کند اما رالف قلب او را بیرون کشید و او را کشت. بعد از این اتفاق آنها تبدیل به بلک لنترن شدند و درکنار دیگر اعضای ارتش قرار گرفتند. اما بعد از گذشت مدتی، خود هاوک من و عشق زندگیاش یعنی شیرا هال، بهعنوان یکی از بلک لنترنها، بهصورت کامل توسط وایت لنترنها به زندگی بازگشتند.
- فلز نهم:
هاوک من با استفاده از فلز نهم میتواند قدرت پرواز کردن را به دست بیاورد. زیرا این فلز بهگونهای است که میتواند اثرات گرانش را نقض کند. هاوک من توانایی این را دارد که این قدرتها را با استفاده از ذهن تحت کنترل خودش بگیرد. در یکی از خط داستانیهای گروه لیگ عدالت آمریکا به نام Crisis of Conscience، ما متوجه شدیم که فلز نهم به جسم هاوک من اجازه میدهد که تمام زخمها و آسیبها را بهبود ببخشد. جالب است بدانید که در همین خط داستانی، کارتر دست خود را از دست داد و بهطور کامل قطع شد اما در آخر همان قسمت، دستش بهبود پیدا کرد. فلز نهم مقاومت بسیار بالایی را در مقابل فشار بالا به هاوک من میدهد؛ همین توانایی هم به او اجازه میدهد که به ارتفاعات بسیار بالایی پرواز کند. یکی دیگر از چیزهایی که فلز نهم انجام میدهد، این است که قدرت کاربر خود را تا حد زیادی افزایش میدهد؛ البته در دوران طلایی اینگونه به نظر میرسید که قدرت درون کارتر کاملا طبیعی است.
هاوک من سعی میکند که در مبارزات خود، بیشتر از سلاحهای قدیمی مانند گرز، تور، نیزه و سپر استفاده کند. زیرا تواناییهای او بهگونهای است که درکنار سلاحهای قدیمی، خیلی از بهتر از سلاحهای مدرن و جدید کار میکند. علاوهبر این، هاوک من از چنگال حوروس هم استفاده کرده است که یک سلاح بسیار قدرتمند محسوب میشود. همانطور که پیشتر هم به آن اشاره شد، فلز نهم یک قدرت ابرانسانی و مقاومت بسیار بالا دربرابر صدمات را به کارتر میدهد. او توانایی این را دارد که حداقل ۵ تن را جابهجا کند. کارتر به خاطر مقاومتی که دارد، توانسته ضرباتی از سمت شخصیتهای بسیار قدرتمند مانند بلک آدم را تحمل کند و زنده بماند. خود این قهرمان به این موضوع اشاره کرده که فلز نهم به او این توانایی را میدهد که چندین مایل را ببیند. او همچنین به این مورد هم اشاره کرده که قدرت شنیداری او هم تقویت شده است؛ اما هنوز مشخص نیست که این افزایش قدرت به خاطر فلز نهم است یا خیر.
- بالهای مصنوعی:
کاتار هول، پسر پاران کاتار محسوب میشود؛ کسی که بهعنوان آخرین انسان بزرگ در تاریخ تاناگار به حساب میآید. تاناگار یک سیاره است که در منظومه شمسی پولاریس قرار دارد. پاران کاتار مخترع بالهای بزرگ مصنوعی بود. این بالها برای نیروی پلیس این سیاره ساخته شده بود تا راحتتر به کار خود برسند. این پلیسها با نام وینگ منها شناخته میشدند که در مأموریتهای خودشان پرواز میکردند. پاران فلز نهم ضد گرانشی را هم کشف کرد و با استفاده از آن توانست کار خود را گسترش دهد. به همین ترتیب هم خود کاتار هول بالاخره توانست تبدیل به یکی از اعضای وینگ منها شود.
- تواناییهای دیگر:
در موقعیتهای مختلف، هاوک من نشان داده که میتواند با پرندهها صحبت کند. از آنجایی که او این توانایی را دارد، یک بار کاری کرد که هزاران غازی که قبلا با آنها صحبت کرده بود، برای اراذل و اوباش حواس پرتیای را به وجود بیاورند که او بتواند از آنجا فرار کند. لازم به ذکر است که هاوک من توانایی این را هم دارد که در مقابل گلولهها هم جای خالی بدهد، حتی از فاصله کم؛ این سرعت بسیار بالای او را در معرض نمایش قرار میدهد. کاتور این را هم نشان داده که میتواند بالهای خود را، هر زمانیکه دوست داشت، بزرگ یا جمع کند. در رابطه با افزایش توانایی دیداری هاوک من، این را هم جالب است بدانید که او میتواند درون روح افراد را هم نگاه کند تا بفهمد که آیا آنها حقیقت را میگویند یا خیر.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت کارتر هال/هاوک من در آن حضور داشت:
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی مایکل شنکس
- دنیای تلویزیونی Arrowverse محصول سال ۲۰۱۲ تاکنون با بازی فالک هنچل
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی جیمز رمار
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی ویلیام کت
- انیمیشن سریالی DC Super Hero Girls محصول سال ۲۰۱۹ تاکنون با صداپیشگی فیل لامار
- انیمیشن Superman/Batman: Public Enemies محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی مایکل گوگ
- بازی Lego Batman 2: DC Super Heroes محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ با صداپیشگی تروی بیکر
- بازی Scribblenauts Unmasked: A DC Comics Adventure محصول سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸
- بازی Lego Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ با صداپیشگی تراویس ویلینگهام
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی رابرت پاتریک
نظرات