پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت جین گری را باهم بخوانیم:
ما تنها به این دنیا میآییم و به همان شکل هم از دنیا میرویم. زمانیکه ما در طی این مدت سپری میکنیم، زمانیکه زندگی میکنیم، چیزهایی را به اشتراک میگذاریم، با هم آموزش میبینیم و... همینها باعث میشوند که زندگی کردن و خود زندگی، ارزش پیدا کند.
جین گری یکی از اعضای اصلی تیم مردان ایکس محسوب میشود. جین یک جهش یافته در سطح امگا است که هم قدرت دورجنبی و هم تلهپات دارد. از آنجایی که این شخصیت در برهه زمانیهای مختلف میزبان نیروی فینکس میشد، توانست قدرتهایی تقریبا بینهایت و بسیار زیادی را به دست بیاورد. او همسر مرحوم سایکلاپس محسوب میشود و به خاطر بازگشتهای مداومی که از مرگ داشت، شهرت زیادی به دست آورده است. جین الین گری یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت با القاب و اسامی مختلفی مانند مارول گرل، فینکس و دارک فینکس هم شناخته میشود.
جیم گری توسط نویسندهای به نام استن لی و هنرمندی به نام جک کربی خلق شده است. این شخصیت برای اولینبار در قسمت اول سری کتاب کمیک The X-Men که در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۳ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. جین یک جهش یافته مادرزادی محسوب میشود که از همان بدو تولد خود، تواناییهای ابرانسانی را داشته است. جین گری یک فرد بسیار مهم و محبوب در میان شخصیتهای دیگر دنیای مارول محسوب میشود؛ خصوصا همان تیم مردان ایکس، از جمله همسرش سایکلاپس، مربیاش چارلز اگزاویه که حکم پدر را هم برایش دارد، ولورین که عشقی یک طرفه به او دارد، بهترین دوستش استورم که حکم خواهر را برایش دارد و همچنین فرزندان ژنتیکیاش یعنی ریچل سامرز، کیبل، استرایف و ایکس من.
در سال ۲۰۰۶، سایت محبوب آی جی ان در لیستی که از ۲۵ عضو برتر تیم مردان ایکس ۴۰ سال اخیر تهیه کرده بود، جین گری را در رتبه ۶ قرار داد. علاوهبر این، این سایت در سال ۲۰۱۱، لیستی از ۱۰۰ قهرمان کامیک بوکی هم تهیه کرده بود که جین را در رتبه ۱۳ قرار داد. شخصیت دارک فینکس او هم در رتبه ۹ فهرست ۱۰۰ شرور برتر کامیک بوکی تاریخ، در سایت آی جی ان قرار گرفت؛ بالاترین رتبهای که یک شخصیت زن به دست آورده بود.
جین گری کوچکترین فرزند دختر جان و الین گری بود. پدر او بهعنوان یک پروفسور در دپارتمان تاریخ کالج بارد که در اناندیل-روی-هادسون قرار داشت، فعالیت میکرد. جین بهعنوان یک دختر کاملا عادی و معمولی به دنیا آمد و در شهر نیویورک هم بزرگ شد. اما زمانیکه در حال بازی کردن با بهترین دوست خود یعنی «انی ریچاردسون» بود، شاهد تصادف دوستش با یک ماشین بود. استرس احساسی بسیار بالایی که این اتفاق ایجاد کرده بود، باعث شد تا قدرتهای جهش یافته جین در همانجا ظاهر شوند؛ درست پیش از اینکه او حتی به دوران بلوغ خود برسد. این اتفاق به ندرت برای جهش یافتههای دیگر به وجود میآمد. زیرا تعداد زیادی از آنها، در اوایل دوران نوجوانیشان قدرتهای خود را کشف میکردند.
این اتفاق ناگهانی و ظاهر شدن قدرت تلهپاتیک باعث شد تا جین به بهترین دوست خود متصل شود؛ همین اتفاق هم منجر به این شد که جین، تمام اتفاقاتی را که در آن لحظه برای انی رخ میداد، احساس کند. این اتفاق آنقدر برای جین سنگین و وحشتناک بود که باعث شد او به مدت سه سال، به وضعیت روانگسیختگی کاتاتونی دچار شود. زمانیکه جین به سن یازده سالگی رسید، یک روانپزشک، والدین او را به پروفسور چارلز اگزاویه معرفی کرد؛ یک متخصص در زمینه جهش یافتگی، خصوصا در بحث تلهپاتی. آقا و خانم گری بنا بر توصیههای پزشک، دختر جوان و کوچک خود را به عمارت چارلز اگزاویه که در بخش وسچستر قرار داشت، بردند. پروفسور اگزاویه بعد از یک سری تجزیه و تحلیل اولیه، به جین و والدینش اطلاع داد که او یک جهش یافته است.
پروفسور پیشنهاد کرد که جین در سیلم بماند و در مدرسه مخصوص اگزاویه برای جوانان بااستعداد مشغول به تحصیل شود. او در این مدرسه میتوانست بیاموزد که چگونه میتواند قدرت ذهنی بسیار بزرگ و قدرتمندی را که در درونش وجود داشت، تحت کنترل بگیرد و آن را مهار کند. جان و الین اصلا از آینده خبر نداشتند اما همین اتفاق باعث شد تا جین، اولین قدم را برای تبدیل شدن به یکی از اعضای موسس تیم مردان ایکس پروفسور اگزاویه را بردارد. این تیم متشکل بود از افراد جوان و عمدتا جهش یافتهای که قرار بود بیاموزند که چگونه میتوانند قدرتهای جهش یافته خود را برای بهبود و پیشرفت تمام بشریت به کار بگیرند؛ جهش یافته و غیرجهش یافته دقیقا به یک اندازه.
القاب و اسامی مستعار: فینکس، مارول گرل، لیدی جین گری، بلک کویین، وایت فینکس، آپوکالیپس، دارک فینکس، کارن گرنت و غیره.
تیمها: ای فورس، اونجینگ هاست، برایدز آو ست، قبیله شورشیان، کلاب هل فایر، شورای عالی انسانی، هیستریز، زامبیهای مارول، شدو-ایکس، سنیستر ایکس، لایت بریگید، ایکس فاکتور، ایکس من، ایکس ترمینیتد، ایکس ترمینیترز، مؤسسه اگزاویه و غیره.
متحدان: اکسس، ادم کراون، ادم ایکس، البیون، الکس پاور، الکسی واژین، انجل، انی ریچاردسون، آرماگدون، آرتی مدیکس، اسکانی، بانشی، بیست، بدلم، بلک بولت، بوم بوم، بوست، بریز جیمز، برایان لوگان، بالک، کیبل، کالیبان، کندی ساوترن، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کاپیتان آمریکا-ایکس، کارمن کروز، کارول، چارلز سامرز، سایفر، کلوسوس، کریستال، سایکلاپس، دارک انجل، دزلر، دبرا لوین، درک مورگان، دکتر اختاپوس، دامینو، داست، الین گری و غیره.
دشمنان: مامور کپلر، املیا وات، آناییس، انیمکس، ان-ماری کورتز، آپوکالیپس، آرکلایت، استرا، بانشی، بارباروس، بارون کارزا، باراژ، بسشن، بیگ کازینو، بلک دث، بلک هیث، بلاستار، بلیس، بلاب، بلاد برادرز، بلادی بس، بلو-هارد، بولیوار ترسک، باند، بون دنسر، برین چایلد، برک، برنینگ موون، کامرون هاج، کاساندرا نووا، سلستیال دیستراکتور، چیمرا، کلاود رانر، کوبالت من، کلوسو، کنت نفاریو، کاتر، سایبر، سایکلاپس، دانیکا تروانی، دارک بیشتر، دیوید جود، دزلر، دیفندر و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، جین گری توسط استن لی و جک کربی خلق شده است. او برای اولینبار با نام مستعار مارول گرل در قسمت ۱ سری کتاب کمیک X-Men که در سال ۱۹۶۳ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. جین اولین و تنها (در ابتدای تشکیل گروه) عضو خانم این تیم ابرقهرمانی بود. در این دوران، جین گری جزو اعضای ثابت و منظم گروه به حساب میآمد. او کار خود را بهعنوان شخصیتی آغاز کرد که تنها یک توانایی داشت و آن هم دور جنبی بود. سالها بعد، نویسندهها تصمیم گرفتند که توانایی تلهپاتی را هم به این کاراکتر بدهند. نویسندهها توضیح دادند که جین از همان ابتدا این توانایی را داشت اما به خاطر سرکوب کردن و نادیده گرفتن آن، خاموش شده بود. در طی اولین حضور فینکس، داستان گذشتهی جین گری تا حدودی دستخوش تغییرات شد.
او در طی این دوران تبدیل به محفظه و میزبانی برای نیروی کیهانی فینکس شده بود. همین اتفاق منجر به این شد که او ظاهرا تبدیل به یکی از ضعیفترین اعضای تیم مردان ایکس شود. اما در حقیقت بدون شک او یکی از قدرتمندترین موجودات در سرتاسر دنیای مارول بود. لازم است بدانید که جین گری، پتانسیل جهش یافتگی سطح امگا را دارد و حتی بدون نیروی فینکس هم از قدرتمندترین شخصیتها محسوب میشود. این شخصیت محبوب در ۷۱۹۷ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت ۱۵۰ سری کتاب کمیک New X-Men به نام Phoenix Invictus، قسمت اول سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام God و قسمت ۱۰ سری کتاب کمیک Jean Grey به نام Psych Wars Part 3 جان خود را از دست داد.
- اولین کلاس:
زمانیکه پروفسور اگزاویه به این نتیجه رسید که جین بهصورت کامل روی قدرتهای دور جنبی خود تسلط پیدا کرده است، تصمیم گرفت که او را تبدیل به پنجمین عضو از گروه مردان ایکس بکند. در آن زمان، دیگر اعضای تیم عبارت بودند از اسکات سامرز (سایکلاپس)، هنری فیلیپ مککوی (بیست)، وارن کنث ورثینگتون سوم (انجل) و رابرت دریک (آیس من). زمانیکه جین دید که همه اعضای گروه یک اسم مستعار برای خود دارند، او هم تصمیم گرفت که نام مارول گرل را برای خود انتخاب کند. اعضای گروه بهصورت مداوم در حال مبارزه با دیگر جهش یافتهها بودند (و البته انسانهایی که جنایتکار محسوب میشدند)؛ جهش یافتهها و انسانهایی که در تلاش بودند تا ایدهآلهای موسس و مربی خود را نقض کنند.
به مرور زمان، ارتباطی که بین اعضای گروه به وجود آمده بود قویتر و عمیقتر شد و کار دیگر به جایی رسید که آنها یکدیگر را بهعنوان اعضای یک خانواده میدیدند. اعضای اصلی تیم ایکس من سالها درکنار یکدیگر باقی ماندند و در تلاش بودند که جهان را نجات دهند. بارها و بارها هم پیش میآمد که نام این گروه به خاطر کارهایی که انجام داده بودند، سر زبانها میافتاد؛ چه به خوبی و چه به بدی. متاسفانه به خاطر مشکلاتی که پیش آمده بود، اعضای گروه ایکس من هرگز دیگر همانند دیگر ابرقهرمانان، توسط جامعه پذیرفته نشدند. این اتفاق هم به این خاطر رخ داد که مردم ترس زیادی نسبت به جهش یافتهها داشتند و نسبت به آنها بیاعتماد بودند. بهطور معمول، مردم از چیزی که آن را درک نمیکنند، ترس زیادی دارند.
این نوع قضاوت و پیشداوری هم همیشه یکی از مشکلات بزرگی بود که بر سر راه اعضای این گروه قرار داشت. حتی امروزه هم صلح بهصورت کامل بین انسانهای معمولی و جهش یافتهها به وجود نیامده است. در طی این دوران، با اینکه انجل علاقه زیادی نسبت به جین داشت و سعی میکرد آن را ابراز کند، اما جین به یکی دیگر از اعضای گروه یعنی سایکلاپس علاقه داشت. به خاطر کمرویی و ترسی که هم در جین و هم در اسکات وجود داشت، این دو نفر کم کم علاقه خود را نسبت به یکدیگر ابراز کردند. البته سایکلاپس بیشتر از جین ترس داشت زیرا قدرتهای او ماهیتی مخرب داشتند و او اصلا دوست نداشت که به جین آسیب وارد کند؛ قدرتهای او پتانسیل این را داشتند که هر لحظه، به کسی که نزدیک به سایکلاپس میشود، آسیب وارد کند.
جین گری/فینکس، بهنوعی قرار بوده همان ثورِ تیم مردان ایکس باشد، با این تفاوت که بهصورت مادرزادی جهش یافته است
بااینحال، آنها بالاخره افشا کردند که چقدر به هم علاقه دارند و برای هم ارزش قائل هستند. بعد از گذشت مدتی، اگزاویه تصمیم گرفت که دانش آموزان جدیدی را به مدرسه خود بیاورد. به همین دلیل هم اعضای اصلی گروه ایکس من آنجا را ترک کردند، البته به جز سایکلاپس، تا بهدنبال زندگی خود بروند و مسیر دیگری را طی کنند. سایکلاپس ارتباط خود با جین را ادامه داد؛ ارتباطی که چندین سال به طول انجامید. آنها در طی این ارتباطی که با یکدیگر داشتند، چالشهای خیلی زیادی را پشت سر گذاشتند که درنهایت همین چالشها و سختیها هم منجر به این شد که آنها بعد از چندین سال با یکدیگر ازدواج کنند. بعد از مدتها، نیروی بیگانهای به نام «Z'Nox» تلاش کرد که به سیاره زمین حمله کند. به همین دلیل هم اگزاویه مجبور شد که برای مدتی از گروه مردان ایکس فاصله بگیرد.
او در طی این مدت، دشمن سابق این گروه یعنی «کوین سیدنی» را که حالا تبدیل به فرد خوبی شده بود، در جایگاه خودش قرار داد تا کنترل اوضاع را در دست بگیرد. او مجبور شد تا بخش زیادی از مانعهای ذهنیای را که روی جین قرار داده بود، بردارد تا اجازه دهد که قدرتهای تلهپاتیکی او دوباره نمایان شوند؛ در آن زمان اینگونه توضیح داده شد که اگزاویه بخشی از تواناییهای تلهپاتی خود را هم به جین داده بود اما این مورد بعدها تغییر کرد. اگزاویه امیدوار بود که جین باتوجهبه سن و سطح بلوغی که دارد و آموزشی که سالها تحت نظر خود پروفسور دیده، بتواند آن حجم از قدرت را کنترل کند. از طرف دیگر هم جین که تصور میکرد اگزاویه مرده است، نهایت سعی خود را کرد که بتواند پا جای پای مربیاش بگذارد؛ هرچند که چجلینگ در جایگاه او قرار داشت. جین گری تلاش کرد تا با استفاده از قدرتهای تلهپاتیکی و همچنین دور جنبی بسیار پیشرفتهای که دارد، از هر راهی که به ذهنش میرسد، اعضای تیم ایکس من را همراهی و کمک بکند.
- مردان ایکس جدید:
زمانیکه نسخه اصلی تیم مردان ایکس توسط «کراکوآ: جزیره زنده» دستگیر شد، اگزاویه واقعی به ناچار به این نتیجه رسید که یک گروه از جهش یافتههای دیگر را استخدام کند که تیم اصلی را نجات دهند. در ابتدا، او با عشق سابق و همکار فعلی خود یعنی «مویرا مکتاگرت» ارتباط برقرار کرد. او هم از قبل در حال تربیت کردن و آموزش دادن یک تیم جهش یافته مخصوص به خود بود که ظاهرا نام آنها را Islanders گذاشته بود؛ برای چنین موقعیتهایی که نیاز به یک گروه جدید پیدا میشد. بااینحال، برخلاف تصور این گروه هنوز برای چنین مأموریت بزرگی آماده نبودند که بخواهند با سرتاسر یک جزیره مبارزه کنند؛ به همین دلیل هم خیلی زود شکست خوردند و کنار رفتند. دو تن از اعضای این گروه نابود شدند و دو عضو دیگر هم گم شدند؛ به طوری که برای سالها همه تصور کرده بودند که آنها مردهاند.
مدت زیادی طول نکشید که این جزیره زنده، سایکلاپس را آزاد کرد تا جهش یافتههای بیشتری برای تغذیهی کراکوآی عجیب و غریب بیاورد. به همین دلیل هم اگزاویه باری دیگر مجبور شد تا یک گروه جدید از جهش یافتهها را تشکیل دهد؛ گروهی که نام آنها را New X-Men گذاشته بود. اعضای این تیم به همراه سایکلاپس توانستند کراکوآ را شکست دهند. در پی این رویدادها، جین و دیگر اعضای نسخه اصلی تیم مردان ایکس (به استثنای سایکلاپس)، گروه خود را ترک کردند و اجازه دادند که اعضای جدید بهجای آنها فعالیت کنند. تصمیم اسکات هم مبنی بر باقی ماندن در نسخه جدید تیم، در ابتدا کمی جین را ناراحت کرد. با وجود تمام این اتفاقات، جین همچنان ارتباط خود را با تیم ایکس من حفظ کرد؛ به طوری که تبدیل به بهترین دوست استورم شد.
جالب است بدانید که استورم درکنار پولاریس، تنها شخصیت زنی بود که به تیم مردان ایکس پیوست و همچنین دربرابر نبرد با کراکوآ، جان سالم به در برد. پولاریس هم کسی بود که جزیره زنده را تقریبا با دست خالی به قتل رساند. جین علاوهبر ارتباط با استورم، به رابطه خود با سایکلاپس هم ادامه داد. چندین ماه بعد، اعضای ایکس من با یک تهدید بسیار بزرگ دیگر برخورد کردند؛ به نظر میرسید که آنها در مقابل یک منبع بینهایت دردسر و تهدید قرار دارند. در این دوران، یک شعله خورشیدی نمایان شد که با فاصله بسیار کمی از زمین قرار گرفته بود. یک ایستگاه فضایی مداری به نام استارکور شاهد این واقعه فاجعهآمیز بود و بلافاصله این شعله را اولویت اول خود قرار داد. خدمهای که در این ایستگاه فضایی قرار داشتند، نیاز داشتند تا به این حقیقت پی ببرند که چه چیزی باعث شده بود تا زمین چنین شعله قدرتمندی را صدها هزار مایل از سطح خود به سمت زمین پرتاب کند.
ایستگاه استارکور بالاخره با «دکتر پیتر کوربیو» ارتباط برقرار کرد. کوربیو بهترین فرد در رابطه با مسائل مربوطبه شعلههای خورشیدی و پرتوهای مربوطبه آن بود. به همین دلیل هم بهترین فرد برای چنین شرایطی محسوب میشد. او در گذشته هم یک فضانورد بسیار خوب و هم خلبان یک شاتل فضایی بود. دکتر اخیرا یک نسخه اولیه از کاوشگر خورشیدی را ساخته بود که یک سپر بسیار مقاوم و قوی دربرابر پرتو هم داشت. او قرار بود که تیمی از فضانوردان را در یک شاتل استارکور به ایستگاه فضایی هدایت کند. این شاتل هم قرار بود که توسط خود کوربیو هدایت شود و آن کاوشگر مذکور را هم به همراه داشته باشد. کوربیو بعد از فرود آمدن روی ایستگاه فضایی به همراه تیم مخصوص خود، متوجه شد که این ایستگاه فضایی توسط یک فعال مشهور ضد جهش یافتهها به نام «استیون لنگ» تسخیر شده است.
لنگ برنامه داشت تا یک نسل جدید از سنتینلها را آزاد کند. او تعدادی از اعضای تیم مردان ایکس را هم دستگیر کرده بود تا بهعنوان یک سری خوکچه هندی روی آنها آزمایشهای مختلفی را انجام دهد. همانطور هم که انتظار میرفت، آن ایستگاه فضایی به خاطر نبرد بزرگی که بین قهرمانان قدرتمند و رباتهای غول پیکر ایجاد شده بود، از بین رفت. همین اتفاق هم منجر به این شد که اعضای ایکس من بلافاصله پیش از اینکه ایستگاه منفجر شود، آنجا را ترک کنند. اعضای تیم و دیگر فضانوردان هم توانستند به سختی از آنجا فرار کنند؛ آنها شاتل را به راه انداختند و درست پیش از اینکه ایستگاه فضایی منفجر شود، از آنجا رفتند. با اینکه آنها از آنجا رفته بودند، اما همچنان مشکلاتی آنها را دنبال میکرد.
فینکس با قدرت خیلی زیادی که داشت، نهتنها یک سیاره با میلیاردها موجود زنده، بلکه یک منظومه شمسی را نابود کرد
بهطور مثال یکی از این مشکلات، آسیبی بود که شاتل به خاطر انفجار متحمل شده بود؛ این آسیب باعث شده بود که قابلیت خلبانی خودکار غیرفعال شود. به همین دلیل هم یک نفر مجبور بود که در اتاقک خلبانی بنشیند و بهصورت دستی این وسیله نقلیه را هدایت کند تا سایر به سلامت به سیاره زمین برسند. تنها گزینهای که آنها در آن وضعیت داشتند، جین بود. جین میتوانست بهصورت تلهپاتیکی آموزشهای پروازی دکتر کوربیو را به ذهن خود وارد کند. او همچنین میتوانست با توانایی دور جنبی خود، سپری را ایجاد کند که از او دربرابر تابش شدید، محافظت کند. به همین ترتیب دیگر افرادی که در شاتل قرار داشتند، به داخل کاوشگر رفتند و در قسمت عقبی شاتل تحت محافظت قرار گرفتند.
این در حالی بود که جین کنترل شاتل را در دست گرفت و خودش را آماده کرد که به سمت زمین برود. بعد از اینکه آنها به بالاترین لایه جو زمین وارد شدند، سپرهای ذهنی جین از بین رفت و آن پرتوها و تابش شدید کم کم در حال تغذیه کردن از بدن او بود و به آرامی او را به قتل میرساند. زمانیکه دیگر قدرت زیادی در بدن جین وجود نداشت و او در حال از بین رفتن بود، با تمام قوای باقیماندهاش جیغ زد و درخواست کمک کرد. به همین ترتیب هم درخواست او توسط نیروی فینکس شنیده شد.
- فینکس:
فینکس پیشنهاد کرد که جین را نجات دهد اما اعلام کرد که به زمان زیادی نیاز دارد تا بدن او را بهبود ببخشد. زیرا بدن جین به طرز بسیار بدی آسیب دیده بود؛ آنقدر که ذهنش به او اجازه نمیداد تا شدت این آسیبدیدگی را متوجه شود. جین پیشنهاد و کمک این موجود را پذیرفت و فینکس بخش کوچکی از ذات جین را به سمت خود کشید. او قصد داشت با استفاده از این کار، یک نسخه کپی از بدن جین را برای خودش به وجود بیاورد. این موجود همچنین بدن آسیبدیده و پژمردهی جین را گرفت و آن را داخل یک پیلهی شفابخش قرار داد. قرار بود که این پیله دقیقا در همان نقطهای که شاتل سقوط کرده بود، قرار بگیرد؛ هیچکس به جز خود فینکس اصلا از این موضوع اطلاع نداشت. زمانیکه شاتل به داخل آب رفت و ساکن شد، آن کاوشگر خورشیدی از درون شاتل بیرون آمد.
به همین ترتیب هم تک تک اعضای باقیماندهی ایکس من و همچنین دیگر اعضای پرسنل شاتل بیرون آمدند و خود را نجات دادند. بااینحال، زمانیکه همه بیرون آمدند، جین دیگر دیده نشد و کسی نمیتوانست او را پیدا کند. درست همان زمانیکه سایکلاپس تلاش کرد تا به داخل آب شیرجه بزند و بهدنبال ردی از زنده بودن عشق خودش پیدا کند، آب کمی درخشید و جین (در اصل فینکس بود اما هیچکس برای مدتی این را متوجه نشد)، از درون آب بیرون آب و در هوا شناور شد. او حالا یک لباس جدید برتن داشت و با صدای بلند اعلام کرد که «من فینکس هستم». به همین ترتیب هم موجود ترکیبی فینکس/جین متولد شد. فینکس که حالا در بدن جین قرار داشت، به دیگر اعضای مردان ایکس پیوست و در چندین مأموریت کنار آنها قرار داشت.
او حتی بهدنبال آنها به کهکشان Shi’ar رفت و کاملا تنها و بدون کمکی شکافی را که در کریستال M’Kraan به وجود آمده بود، بهبود داد. «لیلاندرا» که خواهر «D'Ken» محسوب میشد و وارث تاج و تخت بود، متوجه شد که آن «جین گری» فانی چه قدرتهای زیادی داشت و برای سرنوشتی که این نیروی مخرب میتوانست به وجود بیاورد، نگران شد. اما او تمام نگرانیهای خود را به خاطر عشق خودش یعنی اگزاویه، از همه پنهان کرد. بعد از گذشت مدتی، زمانیکه فیکس و بیست در مقابل مگنیتو قرار داشتند و مبارزه بزرگی را با او انجام میدادند، تصور کردند که دیگر اعضای مردان ایکس، جان خود را از دست دادهاند. فینکس که حالا سایکلاپس و همچنین دیگر اعضای خانواده خود را از دست داده بود، تصمیم گرفت که به سمت تشکیلات مویرا برود.
در طی این سفر، جین یا همان فینکس به درون یک توهم بسیار قدرتمند کشیده شد؛ توهمی که توسط یکی از اعضای حلقه درونیِ کلاب هل فایر یعنی «جیسون وینگارد» به وجود آمده بود. وینگارد ازطریق این توهمهای شدید و وحشتناکی که به وجود آورده بود (به کمک یکی دیگر از اعضای حلقه درونی یعنی اما فراست)، توانست فینکس را متقاعد کند که او تاکنون همه چیز را راجع به زندگیاش خواب دیده است. این دو نفر کاری کردند تا او به این باور برسد که واقعا یک نجیبزاده انگلیسی از قرن هجدهم است؛ کسی که در حال رفتن به آمریکا ازطریق راه دریایی بود تا با وینگارد ازدواج کند. متاسفانه این وضعیت ذهنی که برای فینکس به وجود آمده بود و روانش را دوباره برنامهریزی کرده بود، برای چندین ماه به طول انجامید.
- دارک فینکس:
اعضای تیم مردان ایکس، بعد از اینکه فرزند مویرا یعنی «پروتئوس» را شکست دادند و دوباره به هم پیوستند، باری دیگر همگی آنها به عبارت بازگشتند. در همان لحظه، آنها مطالبی را از طرف «سربرو» دریافت کردند که در رابطه با دو جهش یافته بسیار قدرتمند و جدید توضیح داده بود. به همین ترتیب هم اعضای گروه تقسیم شدند تا هر کدام بهدنبال بخشی از اطلاعات به دست آمده از طرف سربرو بروند و درباره آن تحقیق کنند. فینکس به یکی از کلابهای شبانه در شهر نیویورک رفته بود و بهدنبال یکی از همان جهش یافتهها میگشت؛ زیرا محلی که او در آن قرار داشت، در آن کلاب ذکر شده بود. در همین حین بود که متوجه شد دوباره به درون آن توهم وحشتناک کشیده و در آن غرق شده است. این بار توهمش ادامه پیدا کرده بود و فینکس در مراسم عروسی خودش با جیسون وینگارد بود.
جین بلافاصله از آن توهم و زمانیکه مراسم عروسی در حال پایان یافتن بود، بیرون آمد و متوجه شد که جیسون هم در آن کلاب قرار دارد. پیش از اینکه جین یا سایکلاپس بتوانند نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند، دزلر (همان جهش یافتهای که توسط سربرو پیدا شده بود)، ظاهر شد و برای شروع خوانندگی خود به روی صحنه آمد. خارج از این کلاب، یکی دیگر از اعضای تیم مردان ایکس یعنی نایت کراولر تماسی را از طرف کیتی پراید دریافت کرد؛ او به واسطه این تماس متوجه شد که جهش یافته دیگر در شیکاگو دیده شده است. کیتی پراید در حال اخطار دادن به نایت کراولر بود زیرا بخش دیگر گروه دستگیر شده بودند. اما هنوز مدت زیادی طول نکشید که نایت کراولر هم توسط افراد یکی از اعضای معروف حلقه درونی مورد حمله قرار گرفت.
علاوهبر فامکه یانسن، لوسی لاولس، ماریا بلو و پیتا ویلسون هم کاندیدهای بزرگی برای ایفای نقش جین گری بودند
داخل کلاب، سایکلاپس و فینکس هم توسط پاونها مورد حمله قرار گرفتند؛ به نظر میرسید که آنها سلاحهایی دارند که بهصورت بهخصوص، برای خنثی کردن قدرتهای آنها ساخته شده است. آنها بالاخره توانستند با کمک دزلر، مهاجمان خود را شکست دهند. بعد از این ماجراها، آن چهار جهش یافته به هم پیوستند و آنجا را به مقصد شیکاگو ترک کردند تا همتیمیهای دیگر خود را نجات دهند. زمانیکه آنها در حال ترک کردن آنجا بودند، سایکلاپس، جیسون وینگارد را در خیابان دید و متوجه شد که سایهی او، با خود بدن جیسون تطابق ندارد و متناقض است. اعضای تیم در شهر ویندی توانستند کیتی را نجات دهند؛ زیرا او هم نزدیک بود که توسط پاونهایی که به حلقه درونی تعلق داشتند و توسط اما هدایت میشدند، دستگیر شود.
این اتفاقات باعث شد تا کمی اعصاب و روح و روان فینکس به هم بریزد. زیرا او خیلی خوب به یاد میآورد که اعضای کلاب هل فایر، از جمله افرادی بودند که در توهمات وحشتناکش حضور داشتند. اعضای تیم توانستند به کمک کیتی و دزلر، همتیمیهای دیگر خود را که اسیر شده بودند، نجات دهند. این در حالی بود که فینکس و اما یک نبرد درونی و روانی داشتند؛ نبردی که باعث شد ظاهرا اما جانش را از دست بدهد. اعضای گروه بعد از این نبرد تصمیم گرفتند که مدتی را استراحت کنند و بعد به سراغ مبارزه با کلاب هل فایر بروند. به همین ترتیب هم آنها به پناهگاه مخصوص انجل که در نیو مکزیکو قرار داشت، رفتند. در طی دوران استراحت، فینکس عینک مخصوص سایکلاپس را برداشت تا چشمان او را ببیند.
اسکات در ابتدا تردید داشت اما بعد جین به او گفت که میتواند به وسیله قدرتها و تواناییهایش انرژی بعد دیگر را که نورهای انفجاری چشمانش را به وجود میآورد، از بین ببرد. درست است که اسکات توانست برای مدتی از شر عینک خود خلاص شود اما مدام نگران قدرتهای بسیار زیادی بود که فینکس در اختیار داشت و نمیدانست که آیا او میتواند همه آنها را کنترل کند یا خیر. اعضای تیم بعد از مدتی استراحت با کمک انجل توانستند به درون کلاب هل فایر نفوذ کنند. جین بلافاصله بعد از اینکه به آنجا رسید، دوباره به درون یک توهم کشیده شد. زمانیکه وینگارد، فینکس را تا اتاق ناهارخوری عمارت همراهی میکرد، سایکلاپس هم به دنبالشان افتاده بود و آنها را تعقیب میکرد.
او بلافاصله توانست وینگارد را بهعنوان دشمن سابق خودشان که در انجمن برادری جهش یافتههای شرور بود و «مستر مایند» نام داشت، بشناسد. زمانیکه او وارد اتاق غذاخوری شد، توسط ضربه پر انرژی فینکس مورد اصابت قرار گرفت. فینکس اعلام کرد که او حالا ملکه سیاه حلقه داخلیِ کلاب هل فایر است. سر و صداهایی که این درگیری به وجود آورده بود، باعث شد تا نبرد دیگر اعضای گروه هم با دشمنان خود آغاز شود؛ استورم و کلوسوس با رهبر کلاب و پادشاه سیاه یعنی «سباستین شاو» مبارزه میکردند، ولورین با بلک بیشاپ یعنی «هری لیلاند» درگیر شده بود و نایت کراولر هم با وایت بیشاپ یعنی «دونالد پیرس» مبارزه میکرد. بعد از یک نبرد سریع و کوتاه، کل اعضای تیم شکست خوردند.
زیرا اعضای حلقه داخلی زمان زیادی را صرف مطالعه قدرتها و سبک مبارزه تک تک اعضای تیم مردان ایکس کرده بودند اما ایکس من هیچ ایده و نظری در رابطه با اینکه با چه چیزی طرف هستند، نداشتند. علاوهبر این، اینگونه تصور شده بود که ولورین توسط قدرت دستکاری گرانش لیلاند به قتل رسیده است. بعد هم اعضای حلقه داخلی، در طی اقدام بعدی خود، قدرتهای جهش یافتهای سایر اعضای گروه مردان ایکس را از بین بردند و به آنها اجازه دادند که به همان شکل زندگی کنند و شاهد پیوستن جدیدترین عضو خودشان باشند. زمانیکه اعضای کلاب هل فایر در حال معرفی کردن ملکه جدید خود و جشن گرفتن برای او بودند، ولورین از راههای زیرزمینی بیرون آمد و قسم خورد که انتقام این ماجراها را خواهد گرفت. ولورین تک تک افرادی را که در زیرزمین قرار داشتند، شکست داد؛ این در حالی بود که دیگر اعضای گروه هنوز زندانی بودند.
فینکس هنوز در داخل یکی از توهمهای مستر مایند قرار داشت و کنترل دنیای واقعی را در دست نداشت. سایکلاپس تلاش کرد تا به وسیله راه روانی مخصوصی که آنها بهعنوان دو فرد عاشق با هم داشتند، به فینکس برسد. زمانیکه سایکلاپس توانست به ذهن فینکس وارد شود، با چشمانداز و فضایی برخورد کرد که به طرز عجیبی به عمارت خود کلاب هل فایر شباهت داشت. او با مستر مایند برخورد کرد که در ذهن جین، انتظار سایکلاپس را میکشید تا او را به یک چالش ذهنی دعوت کند. سایکلاپس این چالش را قبول کرد اما مدت زیادی طول نکشید که متوجه شد در حال باخت به مستر مایند است؛ هم در زمینه شمشیربازی و هم تواناییهای دستکاری ذهنی. سایکلاپس، مستر مایند را صدا کرد و از او خواست این توهمها را به پایان برساند و مثل یک مرد واقعی مبارزه کند.
مستر مایند با شنیدن این حرف به حریف خود خندید که به اصل ماجرا پی نبرده بود. مستر مایند برای سایکلاپس توضیح داد که او هیچ مسئولیتی در قبال هیچکدام از این ماجراها ندارد، البته به جز همان شمشیربازی. این خود فینکس و ذهن او بود که با قهرمان ما مبارزه میکرد. سایکلاپس که با شنیدن این حرف کمی حواسپرت شده بود، در ناحیه قلب توسط حریفش مورد اصابت چاقو قرار گرفت. سایکلاپس در دنیای فیزیکی و واقعی، از شوک اینکه روان و درون خود را از دست داده بود، از حال رفت. تمام افرادی که شاهد این ماجراها بودند، تصور میکردند که سایکلاپس جان خود را از دست داده است. بااینحال، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که او به خاطر دردهایی که متحمل شده بود، ناله کرد و آنها متوجه شدند که اسکات هنوز زنده است.
شاو که شاهد این ماجراها بود، مستر مایند را توبیخ سرزنش کرد و گفت که کنترل او روی فینکس کامل نیست؛ زیرا قطعا سایکلاپس به خاطر ارتباط روانیای که با جین دارد، توانسته از این واقعه جان سالم به در ببرد. اتفاقاتی که در این برهه زمانی رخ داده بود شوکی به فینکس وارد کرد و باعث شد که او مجبور شود از آن قابی که در آن محبوس شده بود، بیرون بیاید. درست در همان لحظه، ولورین توانست وارد اتاق شود. فینکس از همین حواسپرتیای که ولورین ایجاد کرده بود، استفاده کرد تا محافظ مخصوصی را که روی چشمان سایکلاپس قرار داشت، بردارد. او بلافاصله از قدرتهای خود استفاده کرد تا دیگر اعضای تیم را آزاد کند. به همین ترتیب هم خیلی زود همه چیز به نفع مردان ایکس پیش رفت.
زمانیکه وینگارد در حال فرار کردن بود، مدام به این فکر میکرد که باز هم میتواند فینکس را تحت کنترل خود بگیرد اما خیلی زود آنها تنها در یک راهرو با یکدیگر برخورد کردند. جیسون بلافاصله تلاش کرد تا دوباره جین را به درون توهم مخصوص خودش بکشاند اما فینکس خیلی خوب متوجه حقه او شد و بدون هیچ زحمتی تمام نقشههای او را از بین برد. جین بعد از اینکه به تلاشهای جیسون خندید، تمام توهمهایی را هم که او دور خودش به وجود آورده بود، از بین برد و خود واقعیاش را به وینگارد نشان داد. همین کارها باعث شد تا مغز جیسون خاموش شود و جان خود را از دست بدهد. زمانیکه تمام اعضای مردان ایکس در بلک برد دور هم جمع شدند، قدرت درون فینکس بیشتر شد و حالت مخربتر و قدرتمندتری را به خود گرفت.
وضعیت جین آنقدر بد شده بود که با قدرتهای دور جنبی خود، جت را تکه تکه کرد. او زمانیکه در میان مرگ و هرجومرج قرار داشت، تبدیل به دارک فینکس شد. دارک فینکس بلافاصله مبارزه خود را با تمام اعضای تیم مردان ایکس آغاز کرد؛ نبردی که خیلی کوتاه بود و فقط دارک فینکس در مقابل قهرمانان قرار داشت. در همین حین که او دوستان سابق خود را درست مانند عروسکهای کوچک به اطراف پرتاب میکرد، حرفهای مختلفی هم به سایکلاپس میزد. سایکلاپس از فینکس پرسید که چرا بعد از بهبود موفقیتآمیز M'Kraan Crystal، هنوز در بدن و ذهن جین گری باقی مانده است. فینکس هم در مقابل اعلام کرد که او، هیچوقت در گذشته با احساسات و عواطفی که در بدن انسانها قرار دارد، برخورد نکرده بود.
شخصیت جین گری بهگونهای است که شاید هیچوقت نتواند بمیرد و همیشه به زندگی بازمیگردد
فینکس که نمیتوانست احساسات سایکلاپس را نسبت به جین درک کند، تلاش کرد تا باری دیگر او را نابود کند. اما زمانیکه فینکس تلاش میکرد تا سایکلاپس را به آستانه مرگ بکشاند، بخشی از جین که هنوز در اعماق فینکس وجود داشت، مانع از این کار شد. جین بلافاصله فینکس را به درون فضا برد. او به یک منظومه شمسی که در نزدیکیهای آنجا بود و D’Bari نام داشت، رفت و خود را به اعماق خورشید آن فرو برد. یکی از وسیلههای نقلیه متعلق به Shi’ar که در حال گذر از آنجا بود، این خودکشی را مشاهده کرد. آنها معتقد بودند که این موجود خودش را کشته است. اما اسکنرهای کشتی نشان داد که فینکس نهتنها از این واقعه جان سالم به در برده، بلکه در حال تغذیه کردن از انرژی درون خورشید و قدرتمندتر شدن است.
خورشید بعد از اینکه تمام انرژی خود را از دست داد، سوپر نووا شد. انرژی فوقالعاده زیادی که از آن ساطع میشد، تمام سیارههایی را که در آن منظومه شمسی قرار داشت، نابود کرد؛ از جمله همان سیارهای که میلیاردها موجود زنده در آن ساکن بودند. از طرف دیگر، وسیله نقلیه Shi’ar که انفجار خورشید را پیشبینی میکرد، خود را از این ماجرا نجات داد. این کشتی فضایی بلافاصله به فینکس حمله کرد تا هم این اتفاق را تلافی کند و هم از رخ دادن یک فاجعه دیگر جلوگیری کند. فینکس در یک چشم به هم زدن این تهدید را از بین برد و بعد هم به سمت زمین بازگشت.
- Shi'ar و مرگ ظاهری:
از آنجایی که نژاد Shi'ar از نابود شدن وسیله نقلیه خود خبردار شده بودند، لیلاندرا، گلادیاتور را احضار کرد. لیلاندرا به گلادیاتور خود دستور داد که یک تیم جمعآوری کند تا برای رفتن به سیاره زمین آماده شوند. درست در همین حین، اتفاقاتی که در منظومه شمسی D'Bari رخ داده بود، در حال افشا شدن بود. به همین ترتیب هم اعضای تیم مردان ایکس در حال نقشه کشیدن بودند که چطور میتوانند فینکس را متوقف کنند؛ آنها قصد داشتند که این دو موجود ادغام شده را برای همیشه از هم جدا کنند. بیست به این نتیجه که اگر آنها عملکردهای فیزیکی و بدنی جین را که در لایههای زیرین قرار داشت، خاموش کنند (یعنی واکنشهای عاطفی، شنوایی، بویایی و غیره)، فینکس مجبور میشود که ذهن جین را ترک کند.
به همین ترتیب هم او به همراه پروفسور یک دستگاه خاصی را طراحی کردند. این دستگاه اگر به سر جین متصل میشد (خصوصا جایی که جین نسبت به فینکس از کنترل بیشتری برخوردار بود)، میتوانست این کار را انجام دهد و جلوی بدن جین را از فراهم کردن واکنشهایی که فینکس بهدنبال آنها بود، بگیرد. آنها ازطریق راه ارتباطیای که سایکلاپس با جین داشت، متوجه شدند که او در حال بازگشت به سیاره زمین است. آنها دریافتند که او قصد دارد دقیقا به همان جایی بازگردد که پیش از پی بردن به جهش یافتگیاش، در آنجا قرار داشت. فینکس به منزل والدین جین بازگشت، آن هم در اواسط شب. این خانه خالی بود زیرا اعضای تیم مردان ایکس از قبل به اعضای خانواده اخطار داده بودند و آنها را به منطقه امنی منتقل کردند.
زمانیکه فینکس در حال گشتن داخل خانه بود و چیزهای زیادی را به یاد میآورد، سایکلاپس با ماشین پروفسور گری به سمت خانه آمد. فینکس تصور کرد که پدرش به خانه آمده است و به سمت در دوید تا او را ببیند. زمانیکه او بیرون رفت، متوجه شد که آن منطقه با مه غلیظی پوشیده شده است. در همان لحظه بیست به روی او پرید و آن دستگاه مخصوص را به سر فینکس چسباند تا کار خودش را انجام دهد. درست زمانیکه فینکس قصد داشت بار دیگر به سمت آنها حمله کند، بیست این دستگاه را فعال کرد. اما او متوجه شد که این دستگاه نهتنها نمیتواند طبق انتظار عمل کند، بلکه درست همانند یک یخ در حال آب شدن است. اگزاویه که متوجه شد زمان آنها در حال پایان یافتن است، تصمیم گرفت که از ضعف فینکس به نفع خودشان استفاده کند.
به همین ترتیب هم در میدان نبردی که در ذهنشان به وجود آورده بود، به مبارزه با او رفت. فینکس درحالیکه از قدرت فوقالعاده زیادی برخوردار بود، اما باز هم در مقابل دو تن از قدرتمندترین ذهنهای جهان شکست خورد. بعد از این اتفاق، پروفسور یک سری مانعهای ذهنی را در بدن جین قرار داد تا این موجود را برای همیشه در آن زندانی کند. زمانیکه اگزاویه و «جین» از آن نبرد بسیار سختی که داشتند بهبود مییافتند، اعضای تیم مردان ایکس متوجه شدند که توسط لیلاندرا و گارد شاهنشاهی احاطه شدهاند. لیلاندرا به اگزاویه اطلاع داد که طبق دستور قدیمی و باستانی نژاد Shi'ar/کری/اسکرال، فینکس یا همان جین گری باید از بین برود. لیلاندرا اعلام کرد که فینکس فوقالعاده قدرتمند است و نباید چنین موجودی زنده بماند. او همچنین در رابطه با منظومه شمسی نابود شده هم برای آنها توضیح داد.
اگزاویه به لیلاندرا التماس کرد اما هیچ فایدهای نداشت. به همین ترتیب به ذهن این امپراطور وارد شد تا بتواند یک راه مخفی را پیدا کند. تنها راهحلی که برای این اتفاق وجود داشت، این بود که اعضای تیم مردان ایکس به مبارزه با گارد شاهنشاهی برود و آنقدر ادامه دهند تا یک سمت این نبرد کشته شود. چند ساعت بعد، ایکس من به همراه اعضای گارد شاهنشاهی به قسمت آبی رنگ ماهِ زمین منتقل شدند. بلافاصله نبرد آغاز شد. متاسفانه برای ایکس من، اعضای گارد شاهنشاهی هر کدام قدرتهای ابرانسانی زیادی داشتند؛ در اصل این گارد از موجودات ابرقدرتی که در سرتاسر فضا قرار داشتند، تشکیل شده بود. این اعضا در بهترین حالت خود قرار داشتند و بهگونهای آموزش دیده بودند که بتوانند هر موجود شناخته یا ناشناختهای را شکست دهند.
همانطور که انتظار میرفت، ایکس من شکست خوردند؛ خیلی سادهتر از چیزی که اگزاویه یا هرکس دیگری آن را پیشبینی کرده بود. تنها اعضای این تیم که هوشیار باقی مانده بودند، همان دو مرغ عشق بودند. از آنجایی که سایکلاپس مهارتهای تهاجمی و فینکس هم سدهای دفاعی زیادی داشت، توانستند تا حد زیادی به جبهه مخالف خود آسیب وارد کنند. فینکس به سایکلاپس اخطار داد که او ارتباط تلهپاتیکی خود را با دیگران از دست داده است و خودشان آخرین بازماندههای این نبرد هستند. این دو بعد از اینکه با هم خداحافظی کردند، آخرین تلاش خود را برای شکست دشمن انجام دادند اما سایکلاپس متحمل آسیب زیادی شد و هوشیاری خود را درست همانند دیگران از دست داد.
از آنجایی که حجم احساسات بسیار زیاد بود، نه فینکس و نه مانعها توانستند این حجم از تاریکی را تحمل کنند. به همین ترتیب هم دارک فینکس دوباره ظاهر شد و تنها با یک اشاره گارد شاهنشاهی را از بین برد. لیلاندرا که شاهد این موضوع بود، مجبور شد که اقدامات جدی اتخاذ کند و از طرف وسیله نقلیه خود، یک پرتوی عظیم پر انرژی را به سمت فینکس پرتاب کند. به نظر میرسید که این پرتو باعث کشته شدن جین و ناپدید شدن فینکس شد.
- احیا و ایکس فاکتور:
دارک فینکس از نیروی زندگی دیگران تغذیه میکند و با استفاده از همین خودش را زنده نگه میدارد
چندین سال بعد از مرگ جین، اعضای تیم انتقام جویان توانستند پیلهای را که بدن او را در خود نگه داشته بود، پیدا کنند؛ بدن جین دیگر بهصورت کامل بهبود پیدا کرده بود. آنها متوجه نشدند که این پیله چیست. به همین دلیل هم آن را به آزمایشگاه رید ریچاردز از تیم چهار شگفتانگیز بردند تا آزمایشها و مطالعه بیشتری روی آن انجام دهد. زیرا آنها تصور میکردند که این هم یکی دیگر از ساختههای هایو مانند ادم وارلاک یا کیسمت است. جین خیلی زود از خواب بیدار شد و از درون آن پیله بیرون آمد. اما هیچ چیزی از مرگ خود، نبرد بر سر کریستال، حلقه داخلی یا هر چیزی را که در زندگی قبلیاش رخ داده بود، نمیتوانست به یاد بیاورد. به همین ترتیب، اعضای تیم انتقام جویان و همچنین گروه چهار شگفتانگیز به او کمک کردند که بتواند خاطرات خود را بازگرداند.
آنها به همین وسیله متوجه شدند که جین واقعی پیش از اینکه «او» چندین ماه پیش بهعنوان فینکس ظاهر شود، در پیله افتاده بود و از همان زمان در آنجا گیر کرده بود. جین همچنین به این موضوع پی برد که قدرتهای تله پاتیکی خود را هم از دست داده است. این در حالی بود که تواناییهای دور جنبی و ذهنی او، حالا قدرت بسیار بیشتری نسبت به قبل گرفته بود و چند برابر شگفتانگیزتر شده بود؛ البته به پای چیزی که فینکس داشت نمیرسید اما او بدون هیچ زحمتی میتوانست از دور جنبی برای پرواز استفاده کند. درست در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، سایکلاپس با یک زن جوان دیگر به نام «مدلین جنیفر پرایر» آشنا و عاشقش شده بود. ظاهرا این زن جوان، از لحاظ فیزیکی و ظاهری، کپی عینی جین بود.
در حقیقت مدلین پرایر یک نسخه کلونی از جین بود که توسط مستر سنیستر خلق شده بود. مستر سنیستر در این فکر بود که بتواند در غیاب جنیفر، با این کار یک فرصت دوباره برای به دست آوردن فرزند سامرز، کسب کند؛ فرزندی که از لحاظ ژنتیکی کامل و بینقص بود و او میتوانست از این کودک برای مقاصد خود استفاده کند. هیچکس (حتی مدلین) تا مدتها اصلا به این موضوع پی نبرده بود. او و سایکلاپس خیلی زود با یکدیگر ازدواج کردند و به آلاسکا رفتند تا در آنجا ساکن شوند و تشکیل خانواده دهند. بااینحال، همانطور که انتظار میرفت، آرامش برای این زوج بخت برگشته خیلی طولانی مدت نبود. زیرا اولین و تنها فرزند آنها یعنی نیتن (ملقب به کیبل) گم شد. مدلین و سایکلاپس که دستشان به هیچ جا بند نبود، به سراغ تیم مردان ایکس رفتند.
این زوج از همتیمیهای سابق خود درخواست کردند که در پیدا کردن محل دقیق فرزندشان، به آنها کمک کنند. از آنجایی که مدلین نسخه کلون جین بود، بخشی از قدرتهای جهش یافتهای او را هم داشت و توانست بهعنوان یکی از اعضای این گروه، در کنارشان فعالیت کند. مدلین بعد از چندین ماه که با تیم ایکس من بود، با یک سری شیطان قراری گذاشت (یکی از چندین گروهی که ایکس من در طی این سالها بارها و بارها با آنها مبارزه کرده بودند) و مشغول جمعآوری قدرت بهعنوان ملکه گابلین شد. در طی همین برهه زمانی بود که جین (همان جین گری واقعی) دوباره به زندگیای که پشت سر رهایش کرده بود، بازگشت. مدلین بلافاصله متوجه شد که جین به این منظور بازگشته تا رابطه خود را با اسکات از سر بگیرد.
به همین دلیل هم اطلاعاتی را که قرار بود ایکس من از ایکس فاکتور ببینند، ویرایش کرد تا تنها چیزی که آنها میبینند و خبردار میشوند، چیزهای بدی باشد. او قصد داشت با انجام این کار، جلوهی بدی از جین گری را به دیگران نشان دهد. تمام این ماجراها زمانی به اوج خودش رسید که مدلین برای اینکه بتواند قدرتهای مورد نیاز خود را به دست بیاورد، تصمیم گرفت که به وسیله فرزند خودش، منهتن را تبدیل به یک تصویر وحشتناکی از جهنم شیطانی بکند؛ فرزندی که او و اسکات بهتازگی توانسته بودند با کمک ایکس من، به آغوش خودشان بازگردانند. درست در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، ایکس من به مبارزه با ایکس فاکتور رفت. اعضای تیم مردان ایکس به واسطه اخبار و رسانههای دستکاری شده، تصور میکردند که تیم فاکتور ایکس غیرقابل کنترل است.
البته این نبرد خیلی زود به پایان رسید زیرا هر دوی این تیمها متوجه شدند که این آتشها را چه کسی درست کرده است. به همین ترتیب هم همگی آنها تصمیم گرفتند که به سراغ مدلین بروند تا به خاطر این خیانت و آشوب از او پاسخ و توضیح بخواهند. متاسفانه آنها در طی رسیدن به مدلین مجبور شدند که با مستر سنیستر هم مبارزه کنند. هر دو تیم ایکس به مبارزه با سنیستر رفتند. البته این در حالی بود که یک نبرد زهنی بسیار شدید بین جین و کلون خود به وجود آمده بود. آنها در تلاش بودند تا با این نبرد، مشخص کنند بالاخره چه کسی قرار است کنترل این زندگی را در دست داشته باشد؛ همچنین لازم به ذکر است که مدتی پیش، جین به خاطر مبارزهای که با دارک رایدرها داشت، توانست قدرتهای تلهپاتیکی خود را باری دیگر به دست بیاورد.
جین بالاخره توانست با تلاش فراوان، مدلین را شکست بدهد و آخر هم او را به قتل برساند. او با انجام این کار نهتنها تهدید ملکه گابلین را متوقف کرد، بلکه همچنین موفق شد که آن قسمت از روح خود را به خاطر فینکس از دست داده بود، دوباره به دست بیاورد؛ همان بخشی که فینکس از آن استفاده کرده بود تا جین را برای چندین ماه زندانی کند. زمانیکه آن بخش از روحش بازگشت، به یکباره تمام خاطراتی را که فینکس و مدلین تجربه کرده بودند، با سرعت زیادی به روح و روان جین آمدند؛ هم خاطرات خود و هم خاطرات بد. او و اعضای اصلی و موسس گروه ایکس من رویارویی دوبارهی احساسیای داشتند. اما بازگشت دوبارهی خاطرات ترسهای جین را از اینکه زندگیاش از او گرفته شده است، تایید شد.
زمانیکه تانوس آن بشکن معروف را زد، جین گری هم یکی از کسانی بود که ناپدید شد و جان خود را از دست داد
همین حسهای و شک و تردیدهایی که در جین به وجود آمده بود، باعث شد تا او درخواست ازدواج سایکلاپس را رد کند. همچنین دیدار جین با دختر خود که متعلق به آینده بود و ریچل سامرز نام داشت، اصلا تنش و دردهای او را تسکین نداد. زیرا او متوجه شد که ازدواج این دو مرغ عشق با هم، یک اتفاق اجتناب ناپذیر است. به نظر میرسید که این فشار غیرقابل تحمل است. در همین حین، او خبردار شد که اعضای گروه مردان ایکس جدید، در حال مبارزه کردن با جنبشهای ضد جهش یافتهها بودند؛ آن هم با رهبری و کمک دشمن بزرگ خودشان یعنی مگنیتو. همین اتفاقات و اخبار باعث شد تا پنج عضو اصلی گروه به تلاشهای قهرمانانه خود ادامه دهند و برای مدتی با نام ایکس فاکتور فعالیت کنند. البته مدت زیادی طول نکشید که تیم فاکتور ایکس و همان مردان ایکس جدید، با یکدیگر ادغام شدند. زیرا پروفسور ایکس برای شکست دادن «شدو کینگ» به تمام اعضای این دو گروه نیاز داشت.
- بازگشت به ایکس من، ازدواج و آینده:
جین زمانیکه تمام این ماجراها را پشت سر گذاشت و دوباره به وضعیت قبلی زندگی خود بازگشت، تصمیم گرفت که باری دیگر به اتفاقاتی که غیرقابل اجتناب هستند، فکر کند و نظر خود را تغییر دهد. به همین ترتیب هم همه چیز را تغییر داد و خودش از اسکات خواستگاری کرد. سایکلاپس هم که هیچوقت احساسات شدید خود را از دست نداده بود، این پیشنهاد را پذیرفت. این دو نفر که بالاخره با هم ازدواج کردند، ریچل را هم که در واقعیت دیگری دخترشان محسوب میشد، به زندگی خود آوردند. بااینحال، هنوز مدت زیادی از عروسی نگذشته بود که ریچل به یک جریان زمانی دیگر کشیده شد تا همتیمی خود یعنی «کاپیتان بریتین» را نجات دهد. زمانیکه اسکات و جین در ماه عسل خود بودند، توسط ریچل (که حالا مادر اسکانی بود) به درون همان جریان زمانی کشیده شدند. در این واقعیت، این دو قهرمان با نامهای رد و اسلیم فعالیت میکردند تا به این طریق هویتهای واقعی خود را پنهان کنند. از همینرو، آنها توانستند از امنیت و سلامتی کیبل مطمئن شوند.
- Onslaught:
زمانیکه آنها به زمان و دنیای خودشان بازگشتند، جین باری دیگر نام مستعار فینکس را برای خود گذاشت تا به این طریق به ریچل احترام بگذارد. او تصور میکرد که ریچل جان خود را از دست داده است اما خیلی نگذشته بود که مشخص شد او فقط گم شده است. در طی همین دوران بود که جین به همراه دیگر افراد به حقیقت وحشتناکی پی بردند؛ آنها متوجه شدند که یک موجود بسیار قدرتمند و هیولایی به نام Onslaught به وجود آمده است. این اتفاق زمانی رخ داد که ذهنهای پروفسور ایکس و همچنین مگنیتو در طی یک نبرد بسیار شدید، با یکدیگر ادغام شد. تقریبا زمانیکه نبرد بین اکثر قهرمانان زمین و Onslaught در حال پایان یافتن بود، این موجود به سراغ جین رفت.
او به جین گفت که میتواند تمام اسرار و افکار پروفسور را فاش کند؛ حتی آنهایی که از همه عمیقتر هستند. این موجود همچنین با روشهای دیگری هم جین را تهدید کرد و حتی گفت که میتواند قدرتهای مخصوص نیروی فینکس را دوباره به او بدهد. اما مدت زیادی طول نکشید که این موجود هیولایی هم توسط قهرمانان شکست داده شد.
- دوازده:
متاسفانه یک روز خوش به قهرمانان ما نیامده است. آپوکالیپس در همین برهه زمانی از «مرگ» بازگشت و تلاش کرد تا از حواس پرتیای که Onslaught به وجود آورده بود، به نفع خودش استفاده کند و آن شکوه دوبارهی خود را بازگرداند. در طی همین دوران، او به این نتیجه رسید برای اینکه بتواند به هدف نهایی خودش که همان تسخیر و سلطه جهان است برسد، باید قدرت ۱۲ تن از قدرتمندترین جهش یافتههای زمین را تسخیر کند و تحت کنترل خودش در بیاورد. آپوکالیپس معتقد بود که قدرت آنها توانایی این را دارد که سرنوشت انسانها و همچنین نژاد جهش یافته را تعیین کند. به همین دلیل هم داشتن چنین قدرتی را حق خودش میدانست. قطعا چندین تن از این ۱۲ نفر، اعضای تیم مردان ایکس بودند؛ به جز جین و سایکلاپس. آپوکالیپس با استفاده از یک دستگاه آخرالزمانی دیگر توانست قدرت اکثر آن دوازده نفر را به سمت خود جذب و آنها را تسخیر کند.
همین قدرتها باعث شده بود که او فوقالعاده قدرتمند و غیرقابل شکست شود. به جرئت میتوان گفت که قدرتمندترین فردی که بین این ۱۲ نفر وجود داشت، ایکس مَن بود؛ فرزند دیگر جیم و سایکلاپس که مربوطبه خط زمانی دیگری میشد و قدرت روانی و ذهنی او آنقدر زیاد بود که میتوانست مرده را زنده کند. ایکس من به این منظور انتخاب شد که نگهدارندهی آپوکالیپس باشد. ساختار ژنتیکی ایکس من چندین برابر بهتر از آپوکالیپس بود و میتوانست بهتر از او چنین قدرت زیادی را تحمل کند. پیش از اینکه پسر سایکلاپس توسط این مرد دیوانه تسخیر شود، سایک تلاش کرد تا او را از مسیر خطر دور کند. با اینکه اقدامات سایکلاپس جان پسرش را نجات داد، اما باعث نشد که از ادغام شدن آپوکالیپس با خود اسکات جلوگیری کند. اعضای تیم ایکس من، از بدترین وضعیت فرماندهی خود میترسیدند. بااینحال جین و کیبل توانستند خیلی زود، اسکات را از آپوکالیپس جدا کنند.
- تلهپاتی:
جین گری یکی از قدرتمندترین تلهپاتها محسوب میشود؛ البته بهتر است اینطور بگوییم که به خاطر سطح بسیار بالای توانایی جین، او قدرتمندترین تلهپات محسوب میشود. جین میتواند از توانایی تلهپاتی خود به روشهای مختلف استفاده کند؛ مانند ارتباط ذهنی، خواندن ذهن، انتقال ذهن، تشخیص ذهن، جراحی روانی، انتقال تقریبا بینقص توهمها، انتقال شکل استرال خود، برقراری ارتباط ذهنی با موجودات دیگر و همچنین دستکاری ذهنی. صحبت از دستکاری ذهنی شد. لازم است به این موضوع هم اشاره کنیم که جین میتواند به روشهای مختلف ذهنها را دستکاری کند؛ مانند کنترل ذهن، تسخیر آن، هیپنوتیزم، القای فلجشدگی، دستکاری یا پاک کردن خاطرات یک نفر، فراموشی، جلوگیری یک جهش یافته دیگر در استفاده از قدرتهایش، افزایش قدرتهای یک جهش یافته دیگر، القای درد و تغییر شخصیت یک نفر.
در فواصل کوتاه، جین میتواند تعداد زیادی از ذهنها را بهصورت همزمان دستکاری کند. او همچنین میتواند از لحاظ ذهنی به دشمن خود آسیب برساند، او را مبهوت کند یا بکشد؛ آن هم با استفاده از کمربندهای خالصی از نیروهای ذهنی. ذهن و روان جین گری آنقدر قوی است که میتواند دربرابر تجاوز ذهنی افرد دیگر از خود محافظت کند. بعد از اینکه قدرتش با سایلاک تعویض شد، او بهصورت موقت یک علامت ققنوس دریافت کرد که در شکل استرال او، بالای چشم سمت راستش ظاهر میشد.
- خدای دور جنبی:
او میتواند با استفاده از انرژی دور جنبی خود، میدان نیروهای مختلف را به وجود بیاورد. جین گری توانایی این را دارد که با همان انرژیهای دور جنبی خود، انفجارهای مختلفی را به وجود بیاورد. او میتواند با استفاده از همین قدرت، پرواز هم بکند. در خط داستانی Here Comes Tomorrow، سابلایم توانست با استفاده از قدرت دور جنبی جین گری، فاکتور بهبودی ولورین را خنثی کند.
- نیروی فینکس:
جین زمانیکه با نیروی فینکس ادغام شد و قدرتهای آن را به دست آورد، دیگر بر تمام مواد بهصورت کامل کنترل داشت؛ آن هم در مقیاس زیر اتمی. این قدرت دیگر به جایی رسیده بود که او میتواند سرتاسر جهان را دستکاری کند و بر تک تک ذرات آن کنترل داشته باشد. او توانایی این را دارد که مقدار بیپایانی انرژی تولید کند و همچنین انرژی بیپایانی را هم به سمت خود جذب کند. جین توانایی این را دارد که در هر محیطی بدون اینکه آسیبی ببیند، زنده بماند. توانایی جالب جین این است که او میتواند فاصلههای زمانی را در فضا ایجاد کند تا بدون هیچگونه محدودیتی از سمت فضا و زمان، به هر جایی سفر کند تا جریان زمانی را بهراحتی برعکس کند. به همین واسطه، او به طبع توانایی ایجاد و دستکاری کردن خطوط زمانی جداگانه را هم دارد.
در این حالت، قدرتهای تلهپاتیکی جین گری آنقدر پیشرفته میشوند و افزایش پیدا میکنند که کاملا برای دنیای فیزیکی قابل رویت است. بهطور معمول، او یک ققنوس بسیار بزرگ و غول پیکر را میسازد اما بهصورت کلی توانایی ساخت هر چیزی را که میتواند به آن فکر کند، دارد. نیروی فینکس همچنین میتواند مردهها را هم زنده کند و نیروی زندگی را از درون هر موجود زنده دیگری بیرون بکشد تا خودش را تقویت کند. جین بعد از مرگ فیزیکیاش، بهصورت کامل با فینکس ادغام شد و از درون او White Phoenix of the Crown به وجود آمد. این حالت، قدرتمندترین نسخهای است که یک میزبان نیروی فینکس میتواند به آن دست پیدا کند. محدودیتهای کامل این حالت و همچنین نیروی فینکس، هنوز نشان داده نشده است؛ البته اگر اصلا محدودیتی وجود داشته باشد.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت جین گری/مارول گرل/فینکس در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی کاترین دیشر و تریسی مور
- انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی ونوس ترزو
- انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی جنیفر هیل
- انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی هیدن والش
- فیلم X-Men محصول سال ۲۰۰۰ با بازی فامکه یانسن
- فیلم X2: X-Men United محصول سال ۲۰۰۳ با بازی فامکه یانسن
- فیلم X-Men: The Last Stand محصول سال ۲۰۰۶ با بازی فامکه یانسن
- فیلم X-Men: Apocalypse محصول سال ۲۰۱۶ با بازی سوفی ترنر
- فیلم Dark Phoenix محصول سال ۲۰۱۹ با بازی سوفی ترنر
- بازی Marvel Contest of Champions محصول سال ۲۰۱۴
- بازی Lego Marvel Super Heroes محصول سال ۲۰۱۳
- بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی اپریل استوارت
- بازی Marvel Avengers: Battle for Earth محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ با صداپیشگی لورا بیلی
- بازی Marvel Super Hero Squad Online محصول سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ با صداپیشگی تارا استرانگ