معرفی شخصیت مارشن من هانتر، جان جونز
جان جونز تنها و آخرین بازمانده مردمان مریخی محسوب میشود. او چندین دهه پیش، توسط فردی به نام «دکتر ساول اردل» به سیاره زمین تله پورت شده است. درست از همان زمان، او سیاره زمین را بهعنوان خانه اصلی خود در نظر گرفته است. او در طی این مدت زمان طولانیای که روی زمین بود، نقشهای مختلفی را برای انسانها ایفا کرد: کاراگاه، مامور مخفی، کاوشگر و حتی یکی از اعضای موسس و اصلی گروه لیگ عدالت. مارشن من هانتر یا همان جان جونز، یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط نویسندهای به نام جوزف ساماچسون خلق شده است. طراحی و تصویرپردازی این شخصیت را هم جو سرتا انجام داده است.
مارشن من هانتر برای اولینبار در خط داستانی The Manhunter from Mars که در قسمت ۲۲۵ سری کتاب کمیک Detective Comics (ماه نوامبر سال ۱۹۵۵) منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. مارشن من هانتر یکی از هفت عضو اصلیای محسوب میشود که در تیم لیگ عدالت آمریکا حضور داشتند. او همچنین یکی از قدرتمندترین موجودات دنیای کمیکی دی سی هم به حساب میآید. از آنجایی که او بسیار قدرتمند است و یکی از اعضای موسس تیم قهرمانی دی سی محسوب میشود، محبوبیت خیلی زیادی به دست آورده است. به همین دلیل هم در آثار و محصولات مختلفی از شرکت دی سی کامیکس حضور دارد. از ظرف دیگر هم سایت محبوب آی جی ان در فهرست بزرگترین قهرمانان کتابهای کمیک، مارشن من هانتر را در رتبه ۴۳ قرار داده است.
رویدادهای فعلی:
- لیگ عدالت:
بعد از رویداد و خط داستانی Justice League: No Justice، مارشن من هانتر جایگاه رهبر و رئیس گروه لیگ عدالت را به دست آورد. او در این برهه زمانی به همراه دیگر اعضای لیگ توسط World Forger دستگیر و در آپوکالیپس زندانی شد.
یک نسخه از داستان گذشته و منشاء او به این شکل است که جان جونز یک من هانتر محسوب میشود؛ یک شخصیت نگهبانی برای صلح و اقتدار در سیاره مریخ. او مهارتهای خیلی زیادی داشت که در همه آنها هم حرفهای و مسلط بود؛ مهارتهایی از جمله تله پاتی، تغییر شکل یا شیپ شیفتینگ و دستکاری انرژی. او ذهن یک کاراگاه مشتاق و همچنین یک قلب بسیار دلسوز و مهربان داشت. جانز جزو بزرگترین افرادی محسوب میشود که بهعنوان یکی از من هانترها فعالیت میکرده است. او به مدت چندین سال، از خانه خود محافظت کرده است. در سال ۱۹۵۵، یکی از دانشمندان سیاره زمین به نام دکتر ساول اردل مخفیانه در حال آزمایش و تست یک فناوری بیگانه (احتمالا مریخی) بود. در همین حین، بهطور اتفاقی، جانز را از سیاره مریخ بیرون کشید و به سیاره زمین آورد.
همین اتفاق باعث شد تا ناگهان یک بیگانه با قدی بسیار بلند و عجیب و غریب مقابل دکتر اردل ظاهر شود. ساول با دیدن این بیگانه آنقدر شوکه شد که دیگر قلبش کشش نداشت و به خاطر ایست قلبی جان باخت. مردن دکتر اردل باعث شد تا جان در یک سیاره بیگانه سرگردان شود و بدون هیچ هدفی دور خود بچرخد. زمانیکه او به زمین آمده بود، حتی نمیتوانست از تکنولوژی تله پورتی خود استفاده کند زیرا کاملا از کار افتاده بود. به همین دلیل هم هیچ راه سادهای وجود نداشت تا او به خانه خود بازگردد. جانز با دیدن این شرایط، تصمیم گرفت که از زمان خود که روی سیاره زمین بود استفاده کند و به دیگران کمک برساند. او قصد داشت تا درست همانند همان سالهایی که در سیاره مریخ بود، اینجا هم برای تحقق حقیقت و عدالت تلاش کند و آن را زنده نگه دارد.
او در طی سالها، چندین شکل مختلف به خود گرفت و نقشهای زیادی را هم ایفا کرد: کاراگاه، جاسوس، ابرقهرمان، دیپلمات، رئیس شرکت و غیره. جان همیشه از قدرتها و تواناییهای گسترده خود استفاده میکرد تا از افراد ضعیف محافظت کند و همانند نقش من هانتر که در مریخ داشت، اینجا هم برای رسیدن به اهداف خوب تلاش کند. نسخه دیگر شخصیت مارشن من هانتر که در مجموعه The New 52 معرفی شده بود، در صفحات خاصی از سری کتاب کمیک مخصوص لیگ عدالت آمریکا ظاهر شد. در اینجا هم مارشنها دوباره یک نژاد تله پاتیکی بودند که هم با یکدیگر میتوانند خیلی خوب ارتباط برقرار کنند و همچنین این ارتباط را با خود سیاره هم داشته باشند. مارشنهایی که پوست سفید و مارشنهایی که پوست سبز داشتند، در صلح زندگی میکردند؛ برخلاف نسخه قبلی که از آنها نمایش داده شده بود.
این شخصیت آخرین بازمانده از نژاد خود محسوب میشود که در کتابهای کمیک کاراگاهی معرفی شده است
جان قرار بود تا تبدیل به رهبر بعدی مردم خود شود. به همین دلیل هم او باید یک کار خاص را انجام میداد تا میتوانست این جایگاه را به دست بیاورد. او به واسطهی همین مراسم، باید خودش را از مردم خودش جدا میکرد تا بهطور کامل متوجه شود که تنها بودن واقعا به چه شکل است. نژاد مریخیها و مارشنها اصلا چنین مفهومی نداشتند. زیرا آنها یک نژاد خیلی ارتباطی و اجتماعی محسوب میشدند. از طرف دیگر هم جان یک سری تمرینهای خاصی را نیاز داشت تا بتواند مردم خود را هدایت و رهبری کند. جان بعد از اینکه بازگشت، متوجه شد که آن بهشتی که زمانی آن را میشناخت، در حال سوختن بود و هیچ چیزی جز خاکستر از آن باقی نمانده است. جان هیچ حضور روانی را نمیتوانست احساس کند و متوجه شد که دیگر واقعا تنها و بیکس شده است. جان همانطور در میان خرابههای سوخته و باقیماندههای بهشتی که زمانی آن را میشناخت، ایستاده بود. او در همان لحظه تصمیم گرفت که نام «من هانتر» را برای خود برگزیند. او دیگر تنها شده بود و تصمیم داشت تا بهدنبال فردی بگردد که مقصر اصلی این فاجعه شده بود.
القاب و اسامی مستعار: جان جونز، اتلس بیگانه، جان جانستون، جین جونز، ژان ژونز، جی جی، ام ام، بتی نرینگ، بیگ گرین، بلاد ویند، برین ویو، برنز ریث، چارلی دایمز، فرنوس، جید واریر، هینو ری، دریل وسل، هنک هنشاو و غیره.
تیمها: آرگس، لژیون بتمن، ارتش بلک لنترن، دارک استارز، گرین مارشنز، اینسرجنسی، لیگ عدالت بینالمللی، لیگ عدالت بیگانه، لیگ عدالت آمریکا، جاستیس لیگ تسک فورس، لیگ عدالت متحد، لیگ عدالت بینهایت، لردهای عدالت، جاستیس رایدرز، بیگانهها، بخش هشتم، استورم واچ، ابرقدرتها، ارتش وایت لنترنها و غیره.
متحدان: اکسس، ایجنت لیبرتی، الکس دنورس، آل-استار، انجل، انیمال من، آکوامن، آرتور لایت، ازتک، باربارا گورن، بری آلن، بتمن، بیست، بیگ باردا، قناری سیاه، بلک سایرن، بلاد ویند، بوستر گلد، بریچ، برنز تایگر، کامرون چیس، کاپیتان آمریکا، کاپیتان اتم، کاپیتان هاردینگ، کت من، کاترین کوبرت، کت وومن، چیسر بران، کلیر فاستر، کلیف بیکر، دریل وسل، کاراگاه چیمپ، دیک گریسون، دکتر فیت و غیره.
دشمنان: ای-مورتال، امور، ابنر، ایس، ادل، الکس لوتر، امیزو، آکوامن پریدتور، آرتور لایت، ازمودل، برت، بک لش، بت نوآر، بلک ادم، بلایند فیث، برادر آی، کابال، کاپیتان کلد، چیمرا، کلی فیس، فرمانده سین، کرو بار، دارک ساید، دبورا دارنل، دیساد، دسپرو، دکتر ترپ، دومزدی، دکتر آنومالی، دکتر بلیزارد، دکتر استرنج فیت، انتروپی، ایو، فیلکس فاست، فرنوس، فایر فلای، ژنرال توزیک، گیتوی کینگ، گری من و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، مارشن من هانتر توسط نویسندهای به نام جوزف ساماچسون و همچنین هنرمندی به نام جو سرتا خلق شده بود. این شخصیت برای اولینبار در قسمت ۲۲۵ سری کتاب کمیک Detective Comics به نام If I Were Batman حضور پیدا کرد. این کاراکتر در ۳۰۰۲ کتاب کمیک حضور داشته است و تنها در قسمت اول سری کتاب کمیک Final Crisis به نام D.O.A.: The GOD of WAR!، قسمت ۳ سری کتاب کمیک Flashpoint: The Outsider به نام Part Three: Men From Space، قسمت ۲۹ سری کتاب کمیک Injustice: Gods Among Us به نام Chapter 29، قسمت ۲ سری کتاب کمیک Martian Manhnter به نام Weapon! Part 2 و قسمت اول سری کتاب کمیک Final Crisis: Requiem به نام Caretakers of Mars جان خود را از دست داده است.
جان جونز در ابتدا نقش یک کاراگاه را داشت که پیچ و تابهای بیگانهای به او داده شده بود. هر چقدر که زمان بیشتر پیش میرفت، او هم بیشتر از قبل رفتارها و ویژگیهای اصلی یک ابرقهرمانی را به خود میگرفت. این ماجرا تا زمانی ادامه داشت که دوران نقرهای کم کم به پایان رسید و ابرقهرمانها دوباره توانستند شهرت قبلی خودشان را به دست بیاورند. در طی دهه ۱۹۶۰، جان یکی از اعضای ابرقهرمانی اصلی و اولیهی دنیای دی سی یعنی همان لیک عدالت آمریکا به حساب میآمد. خط داستانی مجموعه اختصاصی خودش هم به این شکل بود که او مدام با گامگسترها یا خلافکارهایی که لباس مخصوصی میپوشیدند، مبارزه میکرد. بعد از مدتی او دیگر با تهدیدهای عجیب و غریب، علمی تخیلی و فانتزی برخورد میکرد، بهعنوان فردی به نام «مارکو اگزاویه» در قالب یک ابرجاسوس فعالیت میکرد و در یک برهه هم با حلقه جاسوسی شرورانهای به نام «ولچر» مبارزه کرد.
در دوران برنز، جونز گروه لیگ عدالت آمریکا را ترک کرد و به مردم خود که حالا در سیاره مریخ ۲ قرار داشتند، پیوست. او برای یک سری خط داستانیها و ماجراهای خاص برمیگشت و مدت کمی را میماند. اما در دهه ۱۹۷۰ بهطور کامل ناپدید شده بود و در هیچ داستانی دوباره ظاهر نشد. در اوایل دهه ۱۹۸۰ بود که تکان شدیدی به لیگ عدالت آمریکا و اعضای آن داده شد. به همین دلیل هم جان دوباره در سال ۱۹۸۴ و خط داستانی جنگ دنیاها، به این تیم ابرقهرمانی پیوست. او تا چندین دهه بعد از این خط داستانی، همچنان بهعنوان یکی از اعضای ثابت در این تیم باقی ماند و به فعالیت خود ادامه داد. شخصیت جان بهگونهای طراحی شده بود که کم کم المانهای کاراگاهی نوآر در آن تاکید بیشتری پیدا کرد. علاوهبر این، دیگر در این برهه زمانی، بیگانه بودن او در میان زمینیان بیشتر از قبل به چشم میآمد.
بعد از خط داستانی بحران در زمینهای بینهایت، جان تبدیل به یکی از شخصیتهای بزرگ دنیای دی سی شد. او بهصورت ثابت در کراس اورهای مختلفی مانند Legends، Invasion و Millennium هم حضور داشت. او همچنین در گروه محبوب لیگ عدالت بینالمللی هم حضور پیدا کرد و اغلب اوقات نقش رهبر این تیم را داشت. دیگر در این برهه زمانی، داستانهای شخصی و اختصاصی مارشن من هانتر، گرایش فلسفی و وجودی به خود گرفته بود. براساس ظاهری که جان در مجموعههای مختلف لیگ عدالت داشت، مینی سری اختصاصی از او منتشر شد که به بررسی گذشته او میپرداخت. بعد از آن هم یک مجموعه دیگر از او منتشر شد که داستان آن مربوطبه اواسط دهه ۶۰ و در طی انقلاب فرهنگی جریان داشت.
اعضای لیگ عدالت آمریکا، بعد از اینکه گرنت موریسون آنها را ریبوت کرد، توانستند محوبیت خیلی زیادی نسبت به قبل به دست بیاورند. مارشن من هانتر از سیاره مریخ هم توانست در بهترین و بیشترین حالت خود در معرض نمایش قرار بگیرد. بعد از این اتفاق محبوبیت مارشن آنقدر زیاد شد که او یک مجموعه اختصاصی بزرگ به دست آورد که ۳۷ قسمت از آن مجموعه منتشر شد. نویسندهای به نام جان آسترندر به سراغ سیاره مریخ رفت و تاریخ آن را گسترش داد. او همچنین در این خط داستانی یک جنگ را با سیاره آپوکالیپس به وجود آورد. این نبرد تقریبا باعث شده بود تا نژاد مارشنها از بین برود و منقرض بشود؛ آن هم به خاطر دسیسههایی که «مالفیک» راه انداخته بود. علاوهبر این، این نویسنده ارتباطها و تعاملات قدیمی بین زمین و مریخ را هم به نمایش گذاشت که از دوران باستانی آغاز شده بود.
او همچنین نژادهایی که در سیاره مریخ و در سیاره زحل زندگی میکردند، به هم ارتباط داد و فهرست هویتهای مخفی را برای Sleuth که در اعماق فضا قرار داشتند، گسترش داد. از آنجایی که در دهه ۲۰۰۰ بحرانهای مختلف زیادی به وجود آمده بود، مجموعه اختصاصی جان هم متوقف شد. از همان زمان دیگر او بیشتر و بیشتر نسبت به قبل به حاشیهها کشیده میشد و دیگر همانند قبل در داستانها نقش بزرگی نداشت. رویداد و خط داستانی The One Year Later باعث شد تا او یک مینی سری جدید به دست بیاورد که در این مجموعه هم ظاهر جدیدی پیدا کرده بود. او همچنین در این خط داستانی برخورد ارتجاعیتر و واکنشیتری پیدا کرده بود. در همان بخشهای اولیه رویداد بحران نهایی، جان به قتل رسید. چند سال بعد از این ماجرا، بهعنوان بخشی از خط داستانی تاریکترین شب، احیا شد و دوباره به زندگی بازگشت.
داستان اختصاصی و انفرادی او در مجموعه روشنترین روز باعث شد تا ما شاهد بازگشت او به ویژگیهای فکری و دلسوزانهتر خود باشیم. همچنین او در این خط داستانی ظاهری آشناتر پیدا کرده بود که البته یک سری پیچ و تاب هم داشت. البته این تفاوتها هم عمر کمی داشتند و خیلی زود از بین رفتند. زیرا مدت خیلی کمی بعد از آن، این شخصیت بهشدت دستخوش تغییرات قرار گرفت و خیلی متفاوت شد. در مجموعه The New 52 که انتشار دوباره دنیای دی سی بهصورت کامل محسوب میشد، جان دیگر یکی از اعضای رسمی و موسس لیگ عدالت به حساب نمیآمد. در این برهه زمانی او بیشتر از هر زمان دیگری در سایهها قرار داده میشد و به حاشیه رفته بود. او اغلب اوقات در پشت صحنهها فعالیت میکرد. جالب است بدانید که او معمولا با قدرت تله پاتی خود، ذهن هر کسی را که به او کمک کرده بود، پاک میکرد تا اثری را از خودش به جا نگذارد.
بااینحال او هنوز هم بهعنوان یکی از اعضای سابق تیم لیگ عدالت شناخته میشود و همه عموم هم او را با نام «ابرقهرمان» میشناسند. من هانتر با اینکه در مجموعه جدید همان رفتار و شخصیت «جنگجویانه» خودش را حفظ کرده بود، اما میتوان گفت که نسبت به قبل پرخاشگرتر شده بود و تمایل بیشتری برای استفاده از تواناییهای تله پاتیکی خودش داشت؛ آن هم به شکلی وحشیانهتر و خشنتر. بخش زیادی از داستان گذشته و منشاء او هنوز فاش نشده است اما قدرتهای ساده و معمولی او، هنوز به همان شکل قبل است. نویسنده مجموعه کتاب کمیک لیگ عدالت آمریکا یعنی جف جانز اینگونه اعلام کرده که قصد دارد «مارشن من هانتر را تبدیل به خطرناکترین شخصیت دنیای دی سی بکند».
مارشن من هانتر یک همسر و یک دختر داشت؛ به نامهای «میریا» و «کیم» که فوقالعاده به آنها عشق میورزید. مریخیها یا همان مارشانها، برای قرنها یک نژاد کامیاب و فضاپیما محسوب میشدند. آنها حتی در موقعیتهایی مختلف که نیاز میشد، به سیاره زمین هم آمده بودند. آنها بهطور ناخواسته، الهامبخش مصریان برای ساختن اهرام عظیم و بسیار بزرگ خودشان بودند. بااینحال، همینطور که آنها زندگی میکردند، به عذاب خودشان نزدیک میشدند. برادر خود جان که «مالفاک» نام داشت، به خاطر جنایتها و جرمهایی که مرتکب شده بود، تمام آن قدرتهای تله پاتیکی درونیای که همه مارشنها و مریخیها دارند، از دست داد؛ او همچنین با گذشت زمان مدام تلخ و تلختر میشد. او در میان عصبانیت و جنون خود، چیزی را خلق کرد که بعد از گذشت مدتی با نام Hronmeer's Curse شناخته میشد؛ آن هم به خاطر خدای مرگ مریخیها.
در همین برهه زمانی یک طاعون به وجود آمد که باعث شد مارشنها بهطور کامل نابود شوند و دقیقا همان چیزی که از آن میترسیدند، برایشان رخ دهد. جان متوجه شد که برادر او چه نقشهای دارد و در تلاش است تا نژاد خودشان را از درون نابود کند. با اینکه او به این موضوع پی برده بود، اما نمیتوانست برادر خود را متوقف کند. همین ماجراها باعث شد تا جونز تبدیل به آخرین فرزند باقیمانده نژاد خودش شود و تقریبا عقل و هوش خود را از دست بدهد. جان در طی سالهای اولیه خود که روی سیاره زمین بود، بدون هیچ هدفی میچرخید و کاملا سرگردان بود. مارشن من هانتر که از سیاره مریخ آمده بود و آخرین باقیمانده از نوع خودش بود، متوجه شد که در یک دنیای عجیب و غریب و کاملا متفتوت است. جان که میدانست هیچ راهی برای بازگشت به سیاره مردهی خودش ندارد، تصمیم گرفت که بین همین انسانها بماند و به زندگی خود ادامه دهد. او در تلاش بود تا یک زندگی جدید را در میان آنها پیدا کند.
جونز بعد از اینکه نابودی نژاد خود را دیده بود، بهطور کامل عقل و هوش خود را در مریخ از دست داده بود اما متوجه شد که میتواند حالا در زمین زندگی خود را بگذراند. به همین ترتیب هم آن رضایتی که در این سیاره به دست آورده بود، باعث شد تا او یک حس راحتی و خوشحالی میان انسانها داشته باشد. همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شده بود، جان از قدرت شیپ شیفتینگ و تغییر شکل گسترده خود استفاده کرد و شکلهای مختلفی به خود گرفت تا در سرتاسر زمین بتواند زندگی کند. او به این واسطه توانست زندگی از زاویههای مختلف و شکلهای احتمالی ببیند. او شکل مردان و زنان مختلفی را به خود میگرفت تا بتواند کارهای مفیدی انجام دهد. او حتی شکل حیوان هم به خود گرفته بود. او مدت زمان زیادی از عمر خود را در نقش مردی به نام جان جونز که یک کاراگاه مرحوم محسوب میشد، گذراند.
مارشن من هانتر قدرتمندترین موجود روی زمین محسوب میشود و قدرت تغییر شکل او تقریبا هیچ محدودیتی ندارد
جان کم کم از این شخصیت مبدل خودش خوشش آمد و هنوز هم که هنوز است، علاقه و اشتیاق زیادی نسبت به مبارزه با جرم و جنایت دارد. جان در ابتدا خودش را بهعنوان یک ابرقهرمان رسمی معرفی کرد؛ آن هم زمانیکه بهعنوان «برنز ریث» به تیم Justice Experience پیوست. او در این برهه زمانی، فقط از قدرت فیزیکی و همچنین تواناییهای ذهنی خودش استفاده کرد. او خیلی توجه و دقت داشت که تواناییهای تغییر شکل گسترده خودش بهعنوان یک مارشن را به نمایش نگذارد. بااینحال، زمان فعالیت او با اعضای این تیم خیلی کوتاه بود. زیرا تمامی آنها خیلی زود توسط فرد شروری به نام «دکتر ترپ» شکست داده شدند. در این نبرد، جان تنها باقیمانده بود اما توانست عدالت را برای دکتر ترپ اجرا کند؛ آن هم با کمک اعضای گروه جامعه عدالت آمریکا. هنوز مدت زیادی نگذشته بود و جان نتوانست خیلی در نقش برنز ریث هنرنمایی کند که احساس کرد یک فضاپیمای بیگانه کوچک در حال رفتن و رسیدن به شهر کانزاس است.
او تلاش کرد تا این فضاپیما را مورد بررسی قرار دهد اما مدام این فضاپیما و چیزی که در آن قرار داشت، دربرابر اینکه عمیقا مورد بررسی و اسکن قرار بگیرد، مدام مقاومت میکرد و به جان اجازه نمیداد تا کاری انجام دهد. زمانیکه کنتها به آنجا رسیدند، جان خودش را نامرئی کرد تا آنها متوجه حضور او نشوند. بعد از مدت کوتاهی، جان آنجا را ترک کرد و به این نتیجه رسیده بود که این کودکی کریپتونی درکنار کنتها سالم و امن زندگی میکند. اما او بیشتر از هر چیزی نگران قدرتهایی بود که این کودک قرار بود روزی به دست بیاورد و از آنها استفاده کند. به همین ترتیب، او بعد از هشت سال در قالب فردی به نام جاش جان استون به آنجا بازگشت و بهعنوان یک فرد استخدام شده، در مزرعه کنت شروع به کار کرد. او دوست داشت ببیند که زندگی این کودک بیگانه به چه صورت است و اینکه چگونه او با جامعه انسانها ادغام شده است. او با دیدن ظاهر و زندگی کلارک کنت، به این نتیجه رسید که او خود را درست مانند یک انسان معمولی میبیند. در طی مدت زمانیکه جان در آنجا حضور داشت، یک سری اراذل نژاد پرست در حال آزار و اذیت او بودند و زمانیکه کلارک متوجه شد، به کمک او رفت و از او دفاع کرد؛ همین اتفاق باعث شد تا جان خیالش از بابت ماهیت قهرمانانه این پسر بچه هم اطمینان پیدا کند.
- لیگ عدالت آمریکا:
جان بعد از گذشت چند سال که درکنار اعضای گروه Justice Experience بود و فعالیت میکرد، به گشتوگذار خود در سرتاسر زمین ادامه داد. او در طی این مدت، شکلها و هویتهای مختلفی را به خود میگرفت تا راحتتر اهدافی را که داشت محقق کند. در ابتدا، او به این موضوع اعتقاد داشت که اگر دوباره هویت واقعی خود را بهعنوان یک ابرقهرمان برای همه فاش کند، اینگونه خیلی زود توجه همه را به سمت خود جلب میکند و همین توجه، مشکلات زیادی را هم بهدنبال خود میآورد. بااینحال، اتفاقی خیلی زود نظر و طرز فکر او را تغییر داد. در همان زمان، محافظ قدرتمند و ابرانسان شهر مترو پلیس یعنی سوپرمن، هویت خود را برای کل دنیا فاش کرد. همین اتفاق الهامبخش افراد زیادی بود و خیلی زود پارتیزانهایی با لباسهای مخصوص مختلف در سرتاسر دنیا قیام کردند که جان بیگناهان و مظلومان را نجات میدادند.
درنهایت، یک حمله و تهاجمی که صورت گرفت، هال جوردن، فلش، آکوامن و قناری سیاه با هم متحد شدند و بلافاصله به سمت این نبرد رفتند تا آن را خنثی کنند. جان هم که این شرایط را دیده بود، بلافاصله آن ترسی را که نسبت به فاش کردن هویت واقعیاش داشت، کنار گذاشت. از همین رو هم دوباره لباس مریخی و مارشنی خود را بر تن کرد اما ظاهر کلی خود را به همان شکلی انسانی حفظ کرد. او به محض رسیدن به میدان نبرد، درکنار دیگر قهرمانان به مبارزه پرداخت. طولی نکشید که این قهرمانان با پیروزی، میدان مبارزه را ترک کردند. درست از همین نقطه زمانی به بعد، این پنج قهرمان به همراه سوپرمن، بتمن و واندر وومن تیم لیگ عدالت آمریکا را تشکیل دادند و درکنار یکدیگر با تهدیدهای مختلف مبارزه میکردند.
این تیم خیلی زود تبدیل به مرکز و محوریت اصلی دنیای دی سی شد. آنها بهصورت مداوم در حال محافظت از زمین بودند؛ آن هم دربرابر تهدیدهایی که از دنیاهای دیگر میآمد یا حتی مشکلاتی که داخل سیاره زمین به وجود میآمد. جان جونز به خاطر مدت خیلی زیادی که درکنار دیگر اعضای گروه لیگ عدالت بود، توانست یک مقدار آرامش را در میان دوستان جدیدی که پیدا کرده بود، به دست بیاورد. مردمی که در سیاره زمین سکونت داشتند و همچنین ابرقهرمانی که در این تیم بودند، به خوبی جان جونز را پذیرفتند. بااینحال، او همچنان هویتهای مخفی زیادی در سرتاسر دنیا داشت که از آنها استفاده میکرد. او یک سیستم داخلی را با دقت ساخته بود که میتوانست با استفاده از آن، همه چیز را در رابطه با دوستان زمینی خود به دست بیاورد.
- لیگ عدالت دیترویت:
در این برهه زمانی، اعضای گروه لیگ عدالت تصمیم گرفتند که به دیترویت نقل مکان کنند و در آنجا مستقر شوند. در همین حین هم یک تغییر بسیار بزرگ در میان اعضای این گروه به وجود آمد و باعث شد که فقط جان، آکوامن، «زاتانا» و Elongated Man در تیم باقی بمانند. بعد از گذشت مدتی، چهار قهرمان دیگر هم که با نامهای «ویکسن»، «جیپسی»، «استیل» و «وایب» شناخته میشدند، به لیگ عدالت پیوستند. جان تاثیر خیلی زیادی در روند رشد و توسعه این قهرمانان داشت و کمک زیادی به آنها کرد. او خیلی زود تبدیل به نزدیکترین فرد به جیپسی جوان شد؛ او یک نوجوان فراری محسوب میشد که میتوانست با قدرتهایش، خود را نامرئی کند. او در خیابانهای دیترویت بیخانمان بود و تنها زندگی میکرد و از قدرتهایش استفاده میکرد تا از خود محافظت کند. سرانجام آکوامن هم لیگ عدالت را ترک کرد تا به سراغ وظیفههایی که در آتلانتیس داشت، برود و آنها را انجام دهد. بعد از اینکه لیگ عدالت آمریکا هم با گروه Godhead ادغام شد، زاتانا تصمیم گرفت که این تیم را ترک کند.
دیگر نزدیک به پایان کار تیم شده بود و از اعضا کسی باقی نمانده بود؛ اعضای باقیمانده هم جان، Elongated Man، ویکسن، جیپسی، استیل و وایب بودند. ماجرا زمانی بدتر از قبل شد که جیپسی یک اخطار قبلی از یک اتفاق بد دریافت کرد؛ او متوجه شد که دو تن از همتیمیهایش یعنی استیل و وایب قرار است در آیندهای نزدیک جان خود را از دست بدهند و کشته شوند. در طی رویداد افسانهها، دارک ساید کاری کرد تا انسانها علیه ابرقهرمانان بشوند و مقابل آنها بایستند. دارک ساید در طی این رویداد چندین تن از افراد خود از جمله «گلوریس گادفری» و «بریم استون» را به سیاره زمین فرستاد. گادفری از تواناییهای خود استفاده میکرد تا افراد مختلف را کنترل کند؛ او فقط به انسانها میگفت که باید چه کاری انجام دهند. او در قالب فردی به نام جی. گوردن گادفری ظاهر شده بود و به مردم سیاره زمین میگفت که به ابرقهرمانان اعتماد نکنند.
مارشنها یا همان مریخیهای سفید، دشمن قسم خوردهی مارشن من هانتر محسوب میشوند
خیلی زود او ارتشی را از پیروان خود تشکیل داد. آنها کاملا آماده بودند که به سمت کاخ سفید حمله کنند و کنترل دنیای آزاد و رها را در دست بگیرند. اعضای لیگ تلاش کردند تا به هر طریق، افکار عمومی را به همان حالت قبل بازگردانند؛ آنها همچنین در تلاش بودند تا نبردی را با بریم استون راه بیاندازند. درهرصورت، آنها موفق نشدند که بریم استون را شکست دهند و او را متوقف کنند. بعد از این نبرد هم بریم استون آسیب خیلی بزرگی را به آنها وارد کرد. در همین حین بود که خود ابرقهرمانان هم با دستور اجرایی «رونالد ریگان»، تبدیل به افرادی شدند که غیرقانونی فعالیت میکردند. دیگر در این برهه زمانی همه چیز به ضرر قهرمانان و اعضای لیگ پیش میرفت. بعد از این رویداد، Elongated Man تصمیم گرفت که لیگ عدالت را ترک کند. همین اتفاق باعث شد تا جان مجبور شود کاملا تنها این چهار عضو جدید و تازهکار را هدایت کند. مدت زیادی هم نگذشته بود که جان متوجه شد، چاره دیگری به جز منحل کردن تیم ندارد.
همین ماجراهای مداوم، لیگ و اعضای آن را فوقالعاده ضعیف کرده بود و دشمنان فرصت زیادی برای حمله به این قهرمانان داشتند. به همین ترتیب هم فردی به نام «پروفسور ایوو» تصمیم گرفت که از این فرصت به نفع خودش استفاده کند و تمام اعضای جوان لیگ عدالت را به قتل برساند. درست همانند اخطار و پیشبینی جیپسی، اولین نفری که در طی این ماجراها جان خود را از دست داد، وایب بود. او به دست یکی از اندرویدهای مخصوص پروفسور ایوو جان خود را از دست داد؛ درست در همان ورزی که جان خبر منحل شدن تیم را اعلام کرده بود. پروفسور ایوو یک اندروید را به سراغ جیپسی فرستاد تا او را هم به قتل برساند. اما جیپسی توانست یک باطن و ضمیر خوب را در این اندرویدی که به سراغش فرستاده شده بود، پیدا کند و جان خود را نجات دهد. جیپسی این اندروید را متقاعد کرد که نهتنها از خیر کشتن او بگذرد، بلکه او را سالم و ایمن به خدمت پدر و مادر خودش ببرد.
در همین حین، استیل هم که با یکی از اندرویدهای ایوو درگیر شده بود و تلاش میکرد تا آن را نابود کند، بهشدت مجروح شد. جان بلافاصله استیل را که در حال مرگ بود، به سراغ پدر بزرگ خودش برد (استیل اصلی و اولی). این پدر بزرگ هم نوهی خود را به سیستمهای حیاتی و پشتیبان وصل کرد و او را داخل کما نگه داشت تا بلکه به این طریق زنده بماند. بعد از این اتفاق، جان و ویکسن موفق شدند که ایوو را متوقف کنند اما آسیبی که نباید وارد میشد، وارد شده بود و دیگر نمیشد کاری کرد. جان در طی آخرین مبارزه این تهاجم، در میدان نبرد با خط نهایی دفاعی حریف هم برخورد کرد تا آنها را شکست دهد. دکتر فیت، افراد مختلفی مانند سوپرمن، بتمن، کاپیتان مارول، گای گاردنر، مارشن من هانتر، واندر وومن، قناری سیاه، اعضای تیم تین تایتانز یعنی چنجلینگ، کید فلش و بلو بیتل را دور یکدیگر جمع کرد تا با هم یک بار دیگر تلاش کنند و گادفری را شکست دهند. اما در کمال تعجب همه کسانی که در این نبرد شرکت داشتند و درگیر بودند، یک لژیون کوچک از کودکانی که تخت تاثیر کنترل ذهنی گادفری بودند، به آنجا آمدند.
همین لژیون کوچک باعث شد تا اختلافی بین قهرمانان و همچنین ارتش او به وجود بیاید. بااینحال، هنوز مدت زیادی طول نکشیده بود که گادفری یکی از این کودکان را کتک زد. همین اتفاق باعث شد تا مینیونها و سربازهای گادفری که تحت کنترل ذهنی او بودند، از آن وضعیت خلسه بیرون بیایند و از ماجرا خبردار شوند. به همین ترتیب، گادفری بلافاصله مغلوب شد و به همین واسطه، مردم ساکن در زمین توانستند یک بار دیگر به محافظان ماسکدار خود اعتماد کنند. در پی پایان یافتن ماجراهای پر از آشوب تهاجم گلوریس گادفری، یک نسخه جدید از لیگ عدالت از میان خاکستر برخاست. نسخه جدید لیگ عدالت در چندین سفارتخانه سازمان ملل متحد که در نقاط مختلف زمین قرار داشت، مستقر شده بودند. در این برهه زمانی، رهبری این لیگ برعهده مارشن من هانتر و فرد دیگری به نام «مکسول لرد» بود. فهرست جدید اعضای لیگ عدالت، از افرادی مانند بوستر گلد، گای گاردنر، کاپیتان مارول، بلو بیتل، «آیس»، «فایر»، «میستر میراکل» و غیره تشکیل میشد.
- لیگ عدالت بینالملل:
در این دوران، نسخه جدید لیگ عدالت دیگر با نام لیگ عدالت بینالملل شناخته میشد؛ زیرا فعالیت این گروه بیشتر ازطریق سازمان ملل متحد انجام میشد. در اصل، جان اغلب اوقات بیشتر کارها را به همراه بتمن انجام میداد. او بیشتر کارهای تاکتیکی را انجام میداد، تیم را سازماندهی و هدایت میکرد و آنها را به مأموریتهای مختلف اعزام میکرد. بعد از اینکه لیگ ماهیتی بینالمللی پیدا کرد، جان تبدیل به رهبر این گروه شد. همین اتفاق به بتمن اجازه میداد که در پشت صحنه بماند و نقش کمرنگتری نسبت به او ایفا کند. این نسخه از لیگ که رهبری آن برعهده جان بود، چندین سال به فعالیت خود ادامه داد.
اما مکس لرد به شکلی بزرگ صاحب لیگ محسوب میشد. اعضای لیگ، زیر نظر جان و به واسطه رهبری او بهترین سالهای فعالیت خود را پشت سر گذاشتند. با اینکه اعضای بااستعداد و قدرتمند زیادی در این تیم وجود نداشت، اما یک فضای خانوادگی و دوست داشتنی در میان اعضا جریان داشت. همیشه یک بحران خاصی در لیگ و میان اعضای آن وجود داشت اما آنقدر ارتباط بین آنها عمیق و واقعی بود که خیلی زود این بحران را پشت سر میگذاشتند و مشکلات را حل میکردند. این لیگ، اعضای موقتی داشت که به مرور زمان میآمدند و میرفتند اما هسته اصلی این گروه برای چندین سال به همان شکل باقی ماند و تغییری در آن ایجاد نشد. جان، بلو بیتل، بوستر گلد، فایر، آیس و گرین لنترن «واقعی» یا همان گای گاردنر هسته اصلی لیگ محسوب میشدند.
جالب است بدانید یک چیزی را که جان در طی این مدت در لیگ توسعه داد، یک نوع اعتیاد به بسکوییتهای محبوب اورئو بود که با نام Chocos هم شناخته میشد. بوستر گلد و بلو بیتل که علاقه زیادی به جوکهای عملی داشتند، به این نتیجه رسیدند که این کار خیلی خندهدار است؛ اینکه تمام بسکوییتهای اورئو را بخرند و همه آنها را پنهان کنند. آنها در تلاش بودند تا با انجام این کار، جان را دیوانه کنند و مجبورش کنند که آنها را پیدا کند. اینگونه شوخیها هم مانند خیلی شوخیهای دیگر، در ابتدا خیلی خوب بودند اما سرانجام برای بوستر گلد و بلو بیتل خیلی بد تمام شدند و مشکلات زیادی را به همراه داشتند. در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، ماجرای بسیار بدی برای جیپسی پیش آمد. هنوز مدت زیادی از رسیدن او به خانه نگذشته بود که فردی به نام «دسپرو» به آنجا آمد و والدین او را به قتل رساند. دسپرو تلاش کرد تا خود جیپسی را هم به قتل برساند اما اعضای جدید تیم لیگ عدالت به کمک او آمدند و جانش را نجات دادند.
نسخه مریخی که از جان در کتابهای کمیک نمایش داده میشود، خیلی هم مریخی نیست
دسپرو بلافاصله به مقر لیگ عدالت حمله کرد، به سراغ استیل که هنوز در کما بود، رفت و او را به قتل رساند. جیپسی که حسابی به خاطر مرگ پدر و مادرش نابود شده بود، تصمیم گرفت که دوباره به همان حرفه ابرقهرمانی خودش بازگردد و فعالیتش را ادامه دهد. بوستر گلد خودش کارهای مربوطبه جیپسی را برعهده گرفت و بهعنوان یکی از اعضا به گروه جدیدی برد؛ تیم جدید خودش که Conglomerate نام داشت. بعد از مدت زمانیکه جان و جیپسی با یکدیگر سپری کرده بودند، این دو خیلی به یکدیگر نزدیک شدند و ارتباط آنها عمیقتر از قبل میشد. کم کم آنها یک ارتباط پدر/دختری بین خودشان شکل دادند. بعد از گذشت مدتی یک نسخه دیگر از لیگ به وجود آمد. در این نسخه هم این دو نفر درکنار یکدیگر فعالیت میکردند و در گروهی که جاستیس لیگ تسک فورس نام داشت، حضور داشتند.
- جاستیس لیگ تسک فورس:
تیم جاستیس لیگ تسک فورس در اصل به این منظور به وجود آمد که یک سری قهرمانهای خاص در آن قرار بگیرند که فقط مأموریتهای تخصصی را انجام دهند. اما سرانجام ماجرا بهگونهای پیش رفت که این گروه هم به یک تیم ابرقهرمانی معمولی مانند همان لیگ عدالت اصلی تبدیل شد. بااینحال، این لیگ کم کم رویکردی جنگطلبانه و ارتشیتری نسبت به گروههای دیگر گرفته بود؛ آن هم تحت رهبری و هدایت جان. او دیگر اعضای این گروه را مجبور کرده بود که یک سری یونیفرمهای مطابق و یکی بپوشند. درنهایت، درست همانند گروهها و لیگهای دیگر، این مدل هم خیلی زود منحل شد. در طی سالهای بعدی، جیپسی به قتل رسید اما به طرز معجزهآسایی توسط جان دوباره به زندگی بازگشت. ظاهرا او به خدای خود یعنی Hronmeer التماس کرده بود که جان جیپسی را به او بازگرداند.
- لیگ عدالت آمریکا:
در این برهه زمانی و بعد از تهاجم وایت مارشن یا همان مریخی سفید، لیگ دوباره تشکیل شد و تعدادی از قهرمانان برتر و قدرتمند سیاره زمین در آن حضور داشتند. جان دوباره در این تیم هم یکی از بخشهای جدایی ناپذیر و اصلی گروه بود؛ درکنار اعضای دیگر گروه مانند سوپرمن، بتمن، واندر وومن، فلش (والی وست)، گرین لنترن (کایل رینر) و همچنین آکوامن. او اغلب اوقات با استفاده از توانایی خود اعضای گروه را تله پاتیکی با یکدیگر ارتباط میداد تا آنها با کمک یکدیگر بتوانند نقشهها را با هم هماهنگ کنند. ارواح میراث مریخی بیشتر از یک بار برای جان مشکلساز شد و مدام مانعی را برای او به وجود میآورد. اما از طرف دیگر هم اغلب اوقات او فرد کلیدیای بود که میتوانست به آنها آسیب وارد کند. زمانیکه مریخیان سفید دوباره به سیاره زمین حمله کردند، این جان بود که وسایل و راههای مناسب را برای شکست دادن آنها فراهم کرد.
او تقریبا در فرایند کمک کردن به دوستان خود و همچنین نابود کردن این مهاجمان، جان خود را فدا کرد. علاوهبر این کارها، او مجبور بود که طرح و نقشههای برادر خودش یعنی مالفاک را هم نقش بر آب کند. جان اصلا از این موضوع خبر نداشت که برادرش از آن طاعونی که جان تمام مردم سیارهاش را گرفته بود، جان سالم به در برده است. او قصد داشت که آن نقشهای را که برای مردم سیارهشان داشت به پایان برساند و کار جان را هم یکسره کند. جان یکی از قدرتمندترین اعضای لیگ محسوب میشد. زمانیکه یک بخش دیگر از میراث مریخیها به سیاره زمین آمد، این برتری جان مشکلساز شد؛ این بخش دیگر، برنینگ مارشن یا همان فرنوس نام داشت. جان در طی این مدت در تلاش بود تا به کمک «اسکورچ»، به ترس خود دربرابر آتش غلبه کند و آن را از بین ببرد. همین کار باعث شد تا یک سری خاطرات ژنتیکی باستانی به وجود بیاید.
نگهبانان جهان این خاطرات را سرکوب کرده بودند و رخ دادن همین اتفاقها باعث شد تا جان تبدیل به یک موجود تشکیل شده از آتش و نفرت شود. او در قالب فرنوس، تلاش کرد تا خودش را بهصورت غیرعادی دوباره تولید کند؛ آن هم با تولید کردن یک حمله هستهای در ژاپن. اعضای لیگ نمیتوانستند از پس قدرتهای بینظیر جسمی و همچنین هجوم روانی او بربیایند و اصلا حریف او نبودند. بااینحال، مدت زیادی طول نکشید که اعضای لیگ تلاش و قدرتهای خود را با یکدیگر ادغام کردند و با کمک اسکورچ و پلاستیک من، توانستند بهگونهای به جان کمک کنند؛ آنها به جان این فرصت را دادند تا دوباره کنترل بدن خود را در دست بگیرد. در پایان این خط داستانی، جان ادعا کرد که بر ترس خود نسبت به آتش غلبه کرده است؛ مگر اینکه این آتش شعلههای جنبه روانی یا جادویی داشته باشد. این موضوع اغلب اوقات در ماجراجوییهای اخیر به آن پرداخته شده است.
- یک سال بعد و 52:
بعد از وقایعی که در رویداد بحران بینهایت رخ داد، جان به یک ماجراجویی جدید رفت تا همانند قهرمانان دیگر، او هم بتواند به یک شناختی از خودش برسد. بعد از خط داستانی این مینی سری، اینگونه نشان داده شده بود که این شخصیت در طی حملهای که به مقر اصلی لیگ عدالت شده بود، به قتل رسیده است. اما بعدها، مشخص شد که او زنده است و الکساندر لوتر جونیور هم او را زندانی کرده است. بعد از ماجرای بحران بینهایت، اکثر مجموعههای مختلف دی سی، یک سال عقب افتادند. در طی این مدت زمان مجموعهای به نام 52 منتشر شد که این زمان خالی از کتاب کمیک را جبران میکرد. در طی خط داستانی 52 ما متوجه شدیم که جان بهصورت مخفیانه در حال فعالیت کردن است و قصد دارد فردی به نام «چک میت» را نابود کند.
او همچنین در تلاش بود تا با این کار، انتقام مرگ بلو بیتل را که هم به واسطهی بلک کینگ سابق یا همان مکسول لرد رخ داده بود، بگیرد. چندین هفته پیش از جنگ جهانی سوم، مارشن من هانتر خودش را به شکل یک دختر جوان درآورد و در تلاش بود که بلک ادم را به واسطهی قدرتهای تله پاتیکی در بیالیا شکست دهد. او به خاطر قرار گرفتن در معرض تاریکترین خاطرات بلک ادم، توسط خود او شکست خورد. به همین دلیل هم از آنجا و سیاره زمین فرار کرد. بعد از این ماجراها، داستان مینی سری جنگ جهانی سوم، از دیدگاه او برای مخاطب بیان شد. دی سی کامیکس از خط داستانی و همین رویدادهای اخیر خود استفاده کرد تا ظاهر شخصیت مارشن من هانتر را کمی دستخوش تغییرات قرار دهد. این شرکت، لباس مارشن را عوض کرد و ظاهری را به او داد که شباهت بیشتری به ریشههای خود یا همان مریخی بودنش داشت.
مارشن به خاطر قدرت زیادی که دارد، جزو مهمترین اعضای لیگ عدالت محسوب میشود و در برهه زمانیهای طولانی هم نقش رهبر آنها را داشته است
این تغییرات در مینی سری تک قسمتی که دی سی از مارشن من هانتر با نام Brave New World منتشر کرده بود، بیشتر از قبل مورد بررسی قرار گرفت. این مینی سری من هانتر را به شکلی به تصویر کشیده بود که بیاعتمادی بیشتری نسبت به بشریت و همچنین اقداماتی که نسبت به یکدیگر انجام میدادند، پیدا کرده بود. در این مینی سری، داستان بیشتر به این میپردازد که جونز در تلاش است تا دیگر بازماندههای سیاره مریخ را پیدا کند. بعد از این مینی سری، قرار بود که جونز عضوی از گروه Outsiders باشد. او در قسمت سوم مجموعه Outsiders: Five of a Kind به همراه «تاندر» ظاهر شد و بعد از آن هم رسما به تیم پیوست. به خاطر اینکه نویسندههای این مجموعه تغییر کردند، او از دو قسمت آخر حذف شد و دیگر حضور پیدا نکرد.
بعدها اینگونه اعلام شد که او بهصورت مخفیانه در طی رویدادهای مجموعه محدود Salvation Run فعالیت میکرد اما در پایان مجموعه جونز دستگیر و تنها در یک سیاره بیگانه رها شد. در قسمت ۱ سری کتاب کمیک بحران نهایی، این شخصیت به قتل رسید. اما بعدها مرگ او در تک قسمت Final Crisis: Requiem بیشتر مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعدی، این شخصیت در خط داستانی تاریکترین شب، آن هم بهعنوان یک بلک لنترن حضور پیدا کرد. در پایان این مینی سری، مارشن من هانتر دوباره به زندگی بازگردانده شد. در پی این اتفاق، مارشن در مجموعه روشنترین روز که بهصورت هفتگی منتشر میشد، حضور پیدا کرد. در طی این سری، جونز با یک مریخی سبز دیگر که «دکای دراز» نام داشت و بازمانده محسوب میشد، برخورد کرد. او یک روانی گیج و سردرگم شده بود که دوست داشت جونز، دوست او باشد.
در خط داستانی رویداد روشنترین روز، مارشن من هانتر یک شخصیت مهم و برجسته محسوب میشد. او یک منبع آب در مریخ پیدا کرده بود. علاوهبر این، او با دختر دکتر اردل یعنی «ملیسا» هم ملاقات و به گفتوگو نشست. او بعدها در آزمایشگاه قدیمی اردل ظاهر شد. بااینحال، گیاهانی که در آنجا قرار داشتند، هر دفعه به محض نزدیک شدن جونز جان خود را از دست میدادند. بعد از گذشت مدتی، جونز به سراغ فردی به نام «مگان مورز» که در استرالیا قرار داشت، رفت. اما متوجه شد که مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. جونز درحالیکه به مگان میرسید و او را درمان میکرد موجودی به نام «انتیتی» با او ارتباط برقرار کرد. انتیتی به جونز دستور داد که آن جنگلی را که تازه شکل گرفته بود، بسوزاند. زمانیکه جونز از مگان سؤال کرد که چه کسی این بلا را سرش آورده بود، مگان پاسخ داد که توسط یک مریخی سبز مونث مورد حمله قرار گرفته است. بعد از این ماجرا، جونز حس کرد که ماجراهایی در استار سیتی به وجود آمده است. او بلافاصله خو درا به جنگل جدید استار سیتی رساند و تلاش کرد تا وظیفه خود را به پایان برساند.
بااینحال، خیلی طول نکشید که توسط خود انتینی متوقف شد. انتینی به جونز اعلام کرد، آن جنگلی را که باید بسوزاند، روی سیاره مارس قرار دارد. بعد از اینکه جونز در جنگل جدید استار سیتی ماجراهایی را پشت سر گذاشت، تصمیم گرفت تا به خانه بازگردد. اما در طی همین مدت زمان گرین ارو توانست جونز را پیدا کند و بلافاصله هم به سمت او حمله کرد. بعد از این گرین ارو، جونز را بیهوش کرد و او را از جنگل بیرون آورد. جونز برای گرین ارو توضیح داد که این جنگل بهنوعی به خاطر تواناییهای تغییر شکل مارشن نابود شده است و او بهطور موقت عقل خود را از دست داده بود. به محض اینکه جونز وارد خانه خود شد، با همان مارشن سبز مونث برخورد کرد که دکای دراز نام داشت. این مارشن دوست داشت که دوست و همسر جونز باشد اما او بلافاصله این موضوع را رد کرد. اما دکای هم که روانی بود نتوانست رد شدنش را تحمل کند، به سمت جونز حمله کرد و وارد ذهن او شد.
جونز تلاش کرد تا دربرابر کنترل ذهنی دکای مقاومت کند اما در همین حین تصویری از یک دنیای فانتزی را دید که تمام مریخیها و همچنین خانواده خود جونز هم توسط انتیتی احیا شده بودند. جونز به محض اینکه به خانواده خود پیوست، فهمید که این تصاویر دروغین است. جونز هم که بهدنبال انتقام بود، گردن دکای را گرفت و فشرد. بعد از پایان یافتن تمام این ماجراها، انتیتی از جونز خواست تا بین زمین و مریخ یکی را انتخاب کند. جونز هم بعد از انتخاب زمین، به خانه خودش بازگشت. اما فهمید که خانهاش توسط انتیتی نابود شده است. زمانیکه «دارک آواتار» ظاهر شد، مشخص شد که جونز هم یکی از عناصر و المانها محسوب میشود. به همین دلیل مارشن من هانتر به انتیتی تبدیل شد تا شکل المان زمین را به خود بگیرد. او قصد داشت تا از جنگل استار سیتی دربرابر دارک آواتار محافظت کند؛ کسی که مشخص شد همان نسخه بلک لنترنی سوامپ تینگ است. المانها و عناصر با بدن الک هالند ترکیب شدند. قصد آنها این بود که هالند توسط انتیتی تبدیل به سوامپ تینگ جدید شود و با دارک آواتار مبارزه کند. بعد از اینکه دارک آواتار شکست خورد، سوامپ تینگ، جونز را به حالت طبیعی بازگرداند.
- The New 52:
در این برهه زمانی، جونز دوباره بهعنوان یکی از اعضای سازمان مخفی استورم واچ معرفی شد. در قسمت ابتدایی سری کتاب کمیک Stormwatch اینگونه اعلام شده بود که جونز، یکی از اعضای سابق جاستیس لیگ محسوب میشود. البته بعدها این ماجرا حذف شد و جونز اعلام میکرد که به خاطر تعهداتی که به استورم واچ داشته، هیچوقت تلاش نکرده که به لیگ بپیوندد. این ماجرا یک بار دیگر در قسمت ۶ سری کتاب کمیک Legion Lost به میان آمد. بااینحال، بعدها کمیکهای لیگ عدالت نشان دادند که جونز برای یک برهه زمانی، عضوی از این تیم محسوب میشده است. بعد از گذشت مدتی، دی سی تصمیم گرفت که مارشن من هانتر را به سمت لیگ عدالت آمریکا ببرد و در این مجموعه ظاهرش کند. در قسمت ۱۲ Stormwatch، جونز از این گروه بیرون میآید و از قدرت تله پاتی خود استفاده میکند تا وجود خود را از ذهن تمام همتیمیهای خودش پاک کند.
او دیگر در لیگ عدالت آمریکا رهبر نبود و از آماندا والر و استیو ترور دستور میگرفت. او همچنین در رویداد تهاجم دسپرو به واچ تاور هم حضور داشت. زمانیکه دسپرو، فایر استورم، المنت وومن و اتم را شکست داد، مارشن من هانتر به آنجا رفت و با حمله تله پاتیکی دسپرو را شکست داد. در یک رویداد مهم، لیگ عدالت، لیگ عدالت آمریکا و همچنین لیگ عدالت تاریک در کراساور Trinity War با هم برخورد کردند. زمانیکه مشخص شد که Outsider همتای شرور آلفرد پنی ورث از زمین سوم است، این سه لیگ کنار یکدیگر جمع شدند. آنها شاهد این بودند که لیگ عدالت شرور هم از زمین سوم آمدند؛ یعنی همان Crime Syndicate. این سه لیگ به طرز خیلی بدی شکست خوردند و مارشن من هانتر هم داخل ماتریک فایر استروم به همراه دیگر دوستانش گیر افتاد؛ آن هم توسط همتای شرور فایر استورم یعنی دث استورم.
در همین حین هم دسپرو مدام به سیندیکا کمک میکرد تا اعضای این سه لیگ را زندانی نگه دارد. در آخر در قسمت ۷ سری کتاب کمیک Forever Evil این قهرمانان بالاخره آزاد شدند. جونز هم به همراه گرین ارو بهدنبال این رفت که هسته یک لیگ عدالت جدید را تشکیل دهند؛ لیگی که قرار بود در کانادا مستقر باشند و لیگ عدالت متحد نام بگیرند.
- تولد دوباره دی سی:
جان در سال ۲۰۱۸ و در قسمت ۵ مجموعه DC Metal دوباره به کتابهای کمیک بازگشت. او توضیح داد که به تاناگار رفته بود تا برای سؤالهای خود پاسخی را پیدا کند. در قسمت چهارم سری کتاب کمیک No Justice او دوباره به لیگ عدالت پیوست و این بار نقش رئیس این گروه را داشت.
جونز تواناییهای خیلی زیادی را در وجود خودش دارد که اکثر آنها قدرتهای بومی یک مریخی سبز محسوب میشود؛ چیزهایی مثل قدرت ابرانسانی، استفامت، دوام، پرواز، بازسازی، تغییر شکل، لمس ناپذیری، نامرئی بودن، تله پاتی، دور جنبی، حسهای ابرانسانی و دید گرمایی. تعداد زیادی از قدرتهای جونز، شبیه به تواناییهای سوپرمن است.
- فیزیکی:
مارشن من هانتر تواناییهای تغییر شکل و شیپ شیفتینگ دارد. او اغلب اوقات شکل انسانهایی مانند کاراگاه جان جونز را به خود میگیرد. او اغلب اوقات اینگونه نشان داده که میتواند یک جفت دست اضافه به وجود بیاورد و از آنها برای افزایش قدرت و بهعنوان سلاح استفاده کند. او میتواند محکم یا نرم شود و همچنین توانایی این را دارد که اندازه و طول اندامهای خودش را تغییر دهد. او در طی مبارزه، بخشهایی از خودش را کشیده تا همانند سلاحهای تیز شود. تراکم او هم متغیر است و بسته به چیزی است که خودش دوست دارد. او میتواند از این توانایی برای نامحسوس شدن و حرکت میان اشیاء استفاده کند یا اجازه دهد که ضربهها خیلی راحت از داخل او عبور کنند؛ این در حالی است که میتواند تراکم خود را افزایش دهد و شکست ناپذیر شود. او میتواند نامرئی هم شود. علاوهبر این قدرتها، او میتواند پرواز کند و قدرت ابرانسانی دارد.
- ادراک ماورای انسان و تواناییهای ذهنی:
آسیبپذیری مارشن من هانتر دربرابر آتش، درست همانند ضعف سوپرمن دربرابر کریپتونایت است
جونز قدرتمندترین تله پات کننده زمین محسوب میشود. او میتواند حتی روی اسپکتر یا دکتر فیت هم با توانایی تله پاتی خود تاثیر بگذارد یا آنها را کنترل کند. آکوامن اعلام کرده که تله پاتی مارشن من هانتر حتی از تواناییهای دیگر مریخیهای نژاد خودش هم بهتر است. جونز توانایی این را دارد که ذهن تمام ابرقهرمانان را در یک مسافت طولانی در آنِ واحد ارتباط دهد. او همچنین میتواند یک در زمان واحد، ذهن تمام ساکنان زمین را بخواند. تواناییهای تله پاتیکی او این اجازه را به جونز میدهد که توهمهای بسیار واقعی، ردیابی مردم، خاموش کردن ذهن دیگران، انفجار ذهنی، سپر ذهنی، افکار تأثیرگذار، کنترل ذهن، دستکار خاطرات، برون فکنی اختری، مالکیت، القای خواب، برنامهریزی مجدد یا تنظیم دوباره ذهن و انتقال اطلاعات به ذهن مردم، آن هم بهصورت مستقیم، را انجام دهد. تواناییهای کنترل ذهن مارشن من هانتر به او اجازه داده که بتواند جوکر را هم کنترل کند.
او کاری کرده بود که جوکر بهطور موقت عاقل شود. او همچنین در یک زمان واحد چندین مریخی سفید را از لحاظ ذهنی تحت کنترل گرفته بود. او همچنین میتواند از لحاظ ذهنی سپری را به دور افرادی که نزدیکش هستند به وجود بیاورد و از لحاظ تله پاتیکی از آنها محافظت کند. دفاع ذهنی خود جونز هم آنقدر محکم است که میتواند با تواناییهای تله پاتیکی سپری را دور خودش به وجود بیاورد که قدرت چندین مارشن سفید را در بر دارد.
- حسهای پیشرفته مارشن:
جونز یک «دید مریخی» دارد. همین دید به چشمان او اجازه میدهد که سرتاسر طیف الکترومغناطیسی، از جمله اشعه ایکس را هم ببیند. او همچنین میتواند پرتوهای انرژی را که «پرتوهای مریخی» نام دارند، پرتاب کند. البته تاثیرات این پرتوها در دهههای مختلف تفاوت دارد و میتواند از اثرات آتشسوزی تا تاثیرات گیجکننده و تجزیه باشد. جونز همچنین ۹ حس دارد که نسبت به انسانها پیشرفتهتر است. همین حسها باعث میشوند تا او درک واضحتر و گستردهتری داشته باشد.
- تواناییها و استعدادهای طبیعی:
گذشته از تواناییهای فوق بشری بهعنوان یک مریخی و مارشن، جونز یک کاراگاه و آدم بسیار توانا هم به حساب میآید. بتمن یک بار در فایلهای او به این موضوع اشاره کرده بود: «از بسیاری از جهات، مارشن من هانتر انگار که ترکیبی از سوپرمن و خود شوالیه تاریکی است».
- محدودیتها و نقطه ضعفها:
یکی از چیزهایی که جونز دربرابر آنها آسیبپذیری دارد، آتش است. اگرچه این موضوع تقریبا از همان ابتدای آغاز فعالیت، عنصری از این شخصیت محسوب میشد، اما در طی این مدت طولانی، نویسندهها به شکلهای مختلفی آن را به تصویر کشیده بودند. جونز در ابتدای حضور خود نشان داده بود ضعفی دربرابر آتش دارد؛ با وجود اینکه آتش در شکل مریخی اصلی او بود. به مرور زمان، این ضعیف دیگر تبدیل به پایرو فوبیا شده بود و آتش «پاشنه آشیل» این مریخی به حساب میآمد؛ درست همان ضعفی که سوپرمن دربرابر کریپتونایت دارد.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت جان جونز/مارشن من هانتر در آن حضور داشت:
- فیلم Justice League of America محصول سال ۱۹۹۷ با بازی دیوید اوگدن استایرس
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی فیل موریس
- دنیای تلویزیونی Arrowverse محصول سال ۲۰۱۲ تاکنون با بازی دیوید هیروود
- انیمیشن سریالی Justice League محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ با صداپیشگی کارل لامبلی
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی دوریان هاروود
- انیمیشن سریالی The Batman محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی نیکولاس گست
- انیمیشن سریالی Justice League Action محصول سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ با صداپیشگی کریسپین فریمن