معرفی شخصیت کارنیج، مرگبارترین دشمن اسپایدرمن
پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت کارنیج را باهم بخوانیم:
من از درون پوچ شدم... خالیِ خالی... درست مثل شخصیت دیگرم. هر دوی ما بیمار بودیم... به خاطر اینکه ناقص بودیم... اما دیگر اینگونه نیست. ما یکدیگر را درمان کردیم و شفا دادیم... باعث کامل شدن یکدیگر شدیم. هیچ کدام از ما نمیتواند بدون دیگری زنده بماند. میزبان را فراموش کن. همزیستی و سیمبیوت را فراموش کن. فقط کارنیج است که وجود دارد.
کارنیج فرزند یک سیمبیوت بیگانه به نام ونوم است. او با یک قاتل سریالی دیوانه به نام «کلیتوس کسدی» پیوند خورده است. همین پیوند باعث شده تا یکی از مرگبارترین، وحشیترین و همچنین کشندهترین دشمنان اسپایدرمن به وجود بیاید. کارنیج یک شخصیت ابرشرور است که در کتابهای کمیک آمریکایی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این کاراکتر شرور برای اولینبار در قسمت ۳۶۰ سری کتاب کمیک The Amazing Spider-Man ظاهر شد.
شخصیت کارنیج توسط نویسندهای به نام دیوید میچلین و هنرمندی به نام مارک باگلی خلق شده است. کارنیج به یک نژاد از انگلهای خاص بدون شکل که مربوطبه جو خارج از سیاره زمین هستند و سیمبیوت نام دارند، تعلق دارد. بهطور معمول کارنیج بهعنوان یکی از فرزندان ونوم در کتابهای کمیک به تصویر کشیده میشود. این سیمبیوت تا به امروز میزبانهای مختلف زیادی را از آن خود کرده است. اصلیترین و اولین میزبان این سیمبیوت کلیتوس کسدی بوده است. بعد از آن هم میزبانهای مختلفی مانند «کارل مالوس» و «نورمن آزبورن» را در اختیار داشته است.
زمانیکه سیمبیوت ونوم بازگشت تا یک بار دیگر با ادی براک که حالا به زندان افتاده بود، پیوند بخورد، بهطور ناخواسته فرزند خود را ترک کرد و تنها گذاشت. جالب است بدانید که سیمبیوتها، بهطور غیرمستقیم بهطور نسبی هر نسل یک بار، تکثیر میشوند و فرزند آنها به دنیا میآید. حال این فرزندان هیچ ارتباطی با پدر و مادر خود ندارند و اصلا مسئولیتی برای آنها محسوب نمیشوند. به همین دلیل، سیمبیوت ونوم هیچ نیازی احساس نمیکرد که درباره وجود سیمبیوت جدیدی به ادی براک اطلاع دهد و او را خبردار کند.
بعد از گذشت مدتی، فرزند ونوم راه خودش را به سمت همسلولی ادی براک یعنی همان کلیتوس کسدی باز کرد؛ کسی که یک قاتل زنجیرهای دیوانه و روانی به حساب میآمد. به همین ترتیب فرزند ونوم با خون کسدی پیوند خورد و او را تبدیل به کارنیج کرد (علاوهبر این باعث شد تا سیمبیوت او رنگ قرمز به خود بگیرد). او از زندان فرار کرد و یک سری قتلهای زنجیرهای را دوباره آغاز کرد. او بعد از انجام قتلهای خود، در هر صحنه جرم متن «Carnage Rules» را با خون خود روی دیوارها مینوشت.
القاب و اسامی مستعار: کلیتوس کسدی، تنیس نیوز، بن ریلی، نورین راد، پیتر پارکر، جان جیمزسون، اسپایدرمن، اسپایدر کارنیج، اسپایدر، زندانی ۲۴۷۳۹، گوئن استیسی و غیره.
تیمها: زندانیان تیمارستان آرکهام، انتقام جویان، Frightful Four، سیمبیوتها، تیم کارنیج و سلاح ایکس.
متحدان: کاریون، دمو گابلین، دکتر کارل مالوس، کلیتوس کسدی، جک او لنترن، جوکر، مستر سینسیتر و شریک.
دشمنان: آلانا، انجل، بتمن، بن ریلی، بنجی پارکر، بلک کت، کاپیتان آمریکا، کاساندرا برایر، کلیر دیکسون، سایکلاپس، دگر، دردویل، دیوید ریچاردز، داویدا کربی، ددپول، دث لاک، دکتر اشلی کافکا، دکتر کارل مالوس، دکتر یائو، ارث شیکر، ادی براک، الکترا، السا بلاد استون، فایر استار، فلش تامپسون، فاگی نلسون، گان متال، گوئن استیسی، هایبرد، ایس من، آیرون فیست، آیرون من، جیمز گوردن، جیمز مورفی، لوک کیج و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، شخصیت کارنیج توسط نویسندهای به نام دیوید میچلین و هنرمندی به نام مارک باگلی خلق شده است. کارنیج بهطور جزئی و خیلی هم در قسمت ۳۶۰ سری کتاب کمیک Amazing Spider-Man که در سال ۱۹۹۲ منتشر شده بود، ظاهر شد. اما قسمت بعد همین مجموعه یعنی قسمت ۳۶۱ بهطور کامل حضور پیدا کرد و نقش مهمی هم داشت. شخصیت کارنیج به این منظور خلق شده بود تا نسخه تاریکتر و دارکتر ونوم باشد. علاوهبر این هم نویسندگان اصلا دوست نداشتند که یک جایگزین برای ادی براک در قالب ونوم پیدا کنند. یکی علل اصلی خلقت کارنیج، محبوبیت بسیار زیادی بود که ونوم در میان طرفداران دنیای کتابهای کمیک پیدا کرده بود. این شخصیت در ابتدا قرار بود که «Chaos» و بعد هم قرار بود «Ravage» نام بگیرد اما درنهایت نظر همه تصمیم گیرندگان به اسم «Carnage» رسید. این شخصیت در ۴۸۶ کتاب کمیک حضور پیدا کرده اما در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
کارنیج و کلیتوس همیشه دارای یک خط فکری بودند و از لحاظ ذهنی شباهت زیادی به یکدیگر داشتند؛ هر دوی آنها عاشق کشت و کشتار بودند. کلیتوس کسدی بعد از پیوند خوردن با کارنیج، به کنترل کامل این سیمبیوت در آمد اما در مقابل ادی براک اصلا اینگونه نبود. او هنوز هم با بیگانه خود که با آن پیوند خورده است، درگیریهایی دارد و در اختیار کامل او قرار ندارد. برخلاف ونوم، کارنیج خودش را با ضمیر «من» خطاب میکند نه «ما». زیرا کسدی و کارنیج بعد از پیوند خوردن، به معنای واقعی کلمه تبدیل به یک موجود شدند؛ به طوری که این سیمبیوت بهطور کامل درون خون کسدی زندگی میکند.
میتوان گفت که شاید دیوانگی و جنون بسیار زیاد است که باعث شده قدرت و تواناییهای کارنیج، تا حد بسیار زیادی نسبت به پیشینیان خودش یعنی ونوم و همچنین اسپایدرمن پیشرفت کند و حتی از آنها هم سبقت بگیرد. لازم به ذکر است که این تواناییها و قدرت، با میزان عطش کارنیج نسبت به خون، افزایش پیدا میکند. همانطور که در بخش خلقت هم به آن اشاره شد، در ابتدا قرار بود نام Chaos برای این سیمبیوت انتخاب شود اما به خاطر اینکه در شرکت دی سی کامیکس یک شخصیت دقیقا با همین نام وجود داشت، این نام خط خورد و کنار رفت. از طرف دیگر هم Ravage بهعنوان نام این شخصیت انتخاب شد اما این نگرانیها وجود داشت که این نام، او را به شخصیت «Ravage 2099» ارتباط دهد. به همین دلیل این نام هم رد شد و کنار رفت. درنهایت سومین اسمی که برای این شخصیت انتخاب شده بود، یعنی همان کارنیج بهعنوان نام اصلی انتخاب شد.
- A Web of Spiders:
کسدی بعد از اینکه از زندان آزاد شد، یک قتل عام بسیار بزرگ را آغاز کرد و در سرتاسر شهر، مردم را به قتل میرساند. بعد از گذشت مدتی، او توسط اسپایدرمن پیدا شد؛ آن هم در بقایای یتیم خانهی سنت استیس (جایی که خود کلیتوس کسدی در آنجا بزرگ شده بود) که بهطور کامل آتش گرفته بود. بااینحال، این قهرمان در اولین برخورد خود با کارنیج، به این نتیجه رسید که اصلا دربرابر او حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند با او رقابت کند. از آنجایی که اسپایدرمن هیچ راه دیگری نداشت، تصمیم گرفت که با ونوم توافق کند تا بلکه بتوانند با کمک یکدیگر به مبارزه با کارنیج بروند و او را شکست دهند. درنهایت کارنیج توسط سلاحهای صوتی شکست خورد اما سیمبیوت همچنان در بدن میزبان خود زنده بود زیرا او با جریان خونی کسدی ادغام شده بود و تقریبا اصلا نمیشد این دو را جدا کرد. او بعد از گذشت مدتی تبدیل به اسپایدر کارنیج و درنهایت هم با سیلور سرفر ادغام شد؛ ترکیبی که باعث شد تا کارنیج تبدیل به یک موجود فوقالعاده دیوانه و البته قدرتمند به نام Carnage Cosmic بشود.
بعدها، ونوم تصمیم گرفت تا دوباره سیمبیوت کارنیج را جذب کند و «برای همیشه» از دنیای واقعی و همچنین به وجود آوردن نابودیهای بیشتر دور کند. حال باتوجهبه اینکه کسدی دیگر سیمبیوت خود را از دست داده بود، تصمیم گرفت تا با طراحی و ساخت لباس مخصوصی که رنگ قرمز داشت، خود را تبدیل به شخصیت کارنیج کند. بعد از انجام این کار، او همچنان مسیر کشت و کشتار و قتل عام خود را ادامه داد؛ البته او در این برهه زمانی درست همانند یک انسان معمولی بدون قدرت و بیدفاع بود. حالا که او تبدیل به یک انسان معمولی شده بود، اسپایدرمن دیگر هیچ مشکلی برای دستگیری او نداشت. از همین رو تا حدود به سمت او تار تنید و بعد از دستگیری، او را به زندان انداخت. اما هنوز مدت زیادی از دستگیری و زندانی شدن نگذشته بود که کسدی به درون یک سیاهچاله کشیده شد و بهطور مستقیم به سمت منطقه منفی یا همان The Negative Zone رفت؛ جایی که نبردی بین «Blastaar» و همچنین بمب زندهای به نام «Burst» با ابرقهرمانی به نام «داسک» در جریان بود.
، کسدی با Blastaar متحد شد تا با هم بتوانند قهرمان مقابل خود را شکست دهند. در طی همین ماجرا، کلیتوس متوجه شد که توسط یک سیمبیوت دیگر که در منطقه منفی گیر افتاده، احضار شده است. حال اینکه این سیمبیوت دقیقا یک نسخه کپی یکسان است یا نه و اینکه از کجا آمده، هنوز توضیح داده نشده است. بااینحال، بعد از یک پیوند سریع، کارنیج دوباره بازگشت و در طی همین برهه زمانی، Blastaar خیلی زود متوجه شد که نابود کردن سیاره زمین، منجر به تخریب کل جهان و سیارههای درون آن میشود به همین دلیل تصمیم گرفت که آن را متوقف کند.
البته از طرف دیگر کارنیج اصلا با این موضوع موافق نبود و بهدنبال فرصتی بود که بتواند تعداد زیادی از انسانها را از بین ببرد. به همین ترتیب تلاش کرد تا ماشین نابود کنندهی جهان Blastaar را دوباره فعال کند اما تنها باعث شد که خودش به همراه اسپایدرمن دوباره به زمین بازگردند. بعد از بازگشت به زمین، کلیتوس دوباره توسط پلیس دستگیر شد و به زندان رفت. بنابراین، در این برهه زمانی کلیتوس کسدی در قالب کارنیج دوباره بازگشت و تبدیل به یکی از مرگبارترین و کشندهترین دشمنان اسپایدرمن شد. او دوباره بعد از بازگشت، مسیر شورشی خود را در سرتاسر منهتن ادامه داد و به قتل افراد مختلف پرداخت.
- ماکسیمم کارنیج:
شاید بتوان گفت که مهمترین و معروفترین خط داستانی که کارنیج در آن ظاهر شد، یکی از رویدادهای سری کتاب کمیک Spider-Man به نام Maximum Carnage است که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. در این خط داستانی، کارنیج موفق شد که از یک تیمارستان فرار کند و در همین حین هم دکترهای تیمارستان را به قتل رساند. او همزمان با فرار خودش، یک ابرشرور دیگر به نام «شریک» را هم آزاد کرد و فراری داد. بعد از این ماجرا، این دو شرور با یکدیگر ارتباط برقرار کردند و بعد از گذشت مدتی هم به هم علاقمند شدند. جالب است بدانید که بعد از گذشت مدتی، آنها یک «خانواده» کارنیج را بهطور کامل تشکیل دادند که متشکل بود از «دمو گابلین»، «کریون» و «Doppelganger». آنها درکنار یکدیگر یک آشوب بزرگ در شهر نیویورک به وجود آوردند و یک جریان قتل عام را هم به راه انداختند. در این ماجرا، کارنیح بهطور تصادفی صدها نفر (اگر هزاران نفر نباشد) انسان بیگناه را به قتل رساند و شهر را به سمت یک هرجومرج دیوانهوار کشاند.
سیمبیوت کارنیج، فرزند سیمبیوت ادی براک یعنی همان ونوم محسوب میشود
درنهایت اسپایدرمن، ونوم، بلک کت، کاپیتان آمریکا، نایت واچ، Cloak، دگر، دث لاک، موربیوس و فایر استار درکنار یکدیگر جمع شدند و به سراغ کارنیج رفتند. آنها با کمک یکدیگر توانستند او را شکست دهند و آشوبهایش را متوقف کنند. شراکت او با شریک و همچنین دیگر شروران، کم کم کمرنگ شد و بعد از گذشت مدتی هم بهطور کامل از بین رفت (در طی زمان مبارزه بزرگ او با اسپایدرمن و متحدانی که با خودش آورده بود). در طی این مبارزه، به نظر میرسید که کارنیج به دست دث لاک، آن هم زمانیکه از Magni Illuminizer خود استفاده کرده بود، به قتل رسیده است. بااینحال مدت زیادی طول نکشید که به طرز شوکه کنندهای از درون دریاچه زنده بیرون آمد؛ آن هم درست زمانیکه ونوم به اسپایدرمن شکایت میکرد و میگفت که قصد داشت خودش کارنیج را به قتل برساند.
او در طی آن مبارزه، مرگ خود را جعل کرده بود؛ به احتمال خیلی زیاد با پوشاندن یکی از قربانان خود با لباسی شبیه به سیمبیوت. او به طرز وحشیانهای با دو دشمن مقابل خود مبارزه کرد. همانطور که ونوم بهدنبال او میرفت و قصد متوقف کردن او را داشت، کم کم دچار یک اختلال روانی شد و بهشدت به خاطر این اختلال زجر میکشید. این اختلال دردناک باعث شد تا او دوباره گذشته خونین و بسیار بد خود را در زندان رایکر، یتیمخانهی سنت استیس و حضور در یک قبرستان برای کندن قبر مادرش ببیند و آخرین مبارزه بین او و اسپایدرمن و ونوم آغاز شد. در پایان این ماجرا، ونوم توانست کارنیج را به سمت یک انفجار بسیار بزرگ بکشاند و درنهایت او را شکست دهد.
بعد از این انفجار، کلیتوس از آنجا به محلی برده شد تا به خاطر سیمبیوتی که درون جریان خونی او زندگی میکرد، درمان و دوباره تبدیل به یک انسان معمولی شود. کلیتوس بعد از گذشت مدتی که در آنجا حضور داشت، بالاخره توانست راهی را پیدا کند که دوباره سیمبیوت درون خود را بیرون بیاورد و آزاد کند. او بعد از انجام این کار موفق شد تا راهی برای فرار خود هم پیدا کند. اسپایدرمن بلافاصله خود را به کارنیج رساند و در تلاش بود تا با استفاده از یک سلاح صوتی، او را متوقف کند. بااینحال کارنیج از پلیسهایی که در اطرافشان حضور داشتند بهعنوان یک حواس پرتی استفاده کرد. او با این کار، سلاح صوتی را برای همیشه نابود کرد و مدت خیلی کوتاهی بعد از آن هم پلیسها را به قتل رساند. کارنیج ماشین پلیسها را در اختیار گرفت و با استفاده از آن به جایی رفت که بتواند «بیلی»، اولین و احتمالا تنها دوست زندگیاش، را ملاقات کند و درنهایت او را هم به قتل برساند.
کارنیج اینگونه متوجه شد که مردم اصلا انتظار ندارند که او به سراغ یک هدف مشخص و خاص برود. زیرا او تا به آن روز، تمام قتلهایش را بهصورت تصادفی انتخاب میکرد و هیچ ترتیب خاصی نداشت. این شرایط باعث شده بود تا کشتن بیلی، لذت بیشتری برای او داشته باشد. کارنیج در این ملاقات درباره اولین دیدار و ملاقاتشان با بیلی صحبت کرد و توضیح داد که چرا قصد دارد او را به قتل برساند. او اعلام کرد که «در دنیای مملو از هرجومرج و کشتار، هیچ دشمنی نمیتواند وجود داشته باشد و فقط قربانیها وجود دارد و او قصد دارد این اتفاق را تبدیل به یک مثال و نمونه کامل بکند». همزمان با این اتفاقات، اسپایدرمن در حال ردیابی کارنیج بود و بعد از کمی جستوجو بالاخره توانست او را پیدا کند.
بعد از پیدا شدن کارنیج توسط اسپایدرمن، مبارزهای نسبتا بزرگ بین آنها شکل گرفت. کارنیج تقریبا این مرد عنکبوتی را شکست داد؛ آن هم زمانیکه بن ریلی حواس او را پرت کرد و قصد داشت در شکست دادن حریف خود، به او کمک کند. بااینحال، اسپایدرمن یک ضربه بسیار محکم را در ناحیه فک به کارنیج وارد کرد و باعث شد تا این قاتل بهطور کامل بیهوش شود. کسدی بعد از شکست خوردن به Ravencroft که یک مؤسسه برای مجرمان دیوانه بود، رفت و در همانجا به انتظار نشست. او متوجه شده بود که سایرین انتظار دارند که او از آنجا فرار کند. او دقیقا مخالف این انتظار عمل کرد؛ زیرا اعتقاد داشت که انجام دادن کارهای غیرمنتظره درواقع باعث آزاد شدن او میشود.
- Web of Carnage:
در خط داستانی Web of Carnage که در سال ۱۹۹۶ منتشر شده بود، سیمبیوت کارنیج از مؤسسه Ravencroft فرار کرد؛ آن هم ازطریق لولههایی که به سلول کلیتوس کسدی وصل شده بود. این سیمبیوت قصد داشت که بعد از فرار کردن، با یک میزبان قویتر ادغام شود. او به سراغ بن ریلی رفت؛ کسی که اخیرا بهعنوان جایگزین پیتر پارکر، تبدیل به اسپایدرمن شده بود. بن ریلی در گذشته تا حد کمی با سیمبیوتها برخورد و تجربه داشت. علاوهبر این، او دربرابر دشمنی که کاملا دربرابر حسهای عنکبوتی او مصون بود، اصلا آمادگی نداشت. تمام این عوامل دست به دست هم داد تا بن ریلی تبدیل به اسپایدر کارنیج شود.
این سیمبیوت بعد از ادغام شدن با بن ریلی، هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ فکری او را تحت فشار گذاشته بود تا به سراغ پیتر پارکر برود و او را به قتل برساند؛ کسی که در این برهه زمانی کاملا بدون قدرت و بیدفاع شده بود. البته این کشت و کشتار به همینجا ختم نمیشد. کارنیج، بن را مجبور کرده بود که افراد بیگناه دیگر را هم به قتل برساند. اراده و علاقه این سیمبیوت نسبت به کشتن آنقدر قوی بود که ریلی الهامهای نسبتا واقعی در رابطه با کارنیج داشت که در حال کشتار و قطع عضو کردن بود. ریلی که برای کنترل و متوقف کردن این سیمبیوت بهطور کامل ناامید شده بود، تصمیم گرفت که به مؤسسه Ravencroft برود و با میزبان قبلی کارنیج یعنی کلیتوس کسدی صحبت کند؛ کسی که به خاطر سرطان معده در حال مرگ بود.
کلیتوس کسدی و کارنیج بعد از ادغام شدن با یکدیگر، تبدیل به یک موجود میشوند و یکدیگر را کامل میکنند
کسدی در این ملاقات به ریلی اعلام کرد که هیچ راهی برای کنترل کردن این سیمبیوت وجود ندارد. در همین حین هم این سیمبیوت در تلاش بود تا خود را به کسدی برساند و باری دیگر کارنیج را به وجود بیاورد. ریلی اصلا دوست نداشت که این اتفاق رخ بدهد به همین دلیل زندگی و عقل خود را به خطر انداخت تا بلکه بتواند به این طریق، کارنیج را زندانی نگه دارد و او را از کشتارهای بیشتر دور کند و از جان جیمزسون خواست تا او را درون یک سلول زندانی کند. جان بعد از زندانی کردن ریلی، سپرهای مایکروویوی را فعال کرد تا بلکه به این طریق، این سیمبیوت درون این سلول زندانی بماند. این روش تا حدودی موفق بود اما این سیمبیوت درنهایت سُر خورد و به درون یک سینک رفت و بعد هم دوباره ازطریق لولهکشیها خود را به کلیتوس کسدی رساند و دوباره با او پیوند خورد.
- ونوم مقابل کارنیج:
کارنیج در مینی سری Venom vs. Carnage که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد حضور داشت و نقش مهمی را ایفا کرد. کارنیج در این برهه زمانی تولید مثل کرد و یک سیمبیوت «کودک» به وجود آورد؛ او تلاش کرد مسیر کشتار را ادامه دهد اما هیچ موفقیتی را در پی نداشت. بعد از گذشت مدتی، این سیمبیوت «کودک» با یک افسر پلیس به نام «پاتریک مالیگن» ادغام شد. البته لازم به ذکر است که این میزبان را خود کارنیج برای کودک خود انتخاب کرد، آن هم فقط به خاطر اینکه نزدیکترین فرد مناسب به آنها بود. کارنیج در همان ابتدا این فرصت را داشت که فرزند سیمبیوتی خود را به قتل برساند، آن هم پیش از اینکه به دنیا بیاید، اما این کار را انجام نداد.
کارنیج هیچ حسی به جز نفرت نسبت به این موجود کوچک نداشت و حتی دوباره تلاش کرد تا او را به قتل برساند. اما این در حالی بود که ونوم به سراغ او آمد و از او دفاع کرد؛ این اتفاق فوقالعاده عجیب بود زیرا ونوم «نوه» خود را احساس میکرد و قصد دفاع و محافظت از او را داشت. بعد از گذشت مدتی، ونوم نام این سیمبیوت جدید را «تاکسین» گذاشت. بااینحال، کارنیج بعد از گذشت مدتی دوباره تلاش کرد که تاکسین را به قتل برساند و حتی تا حدودی هم موفق شده بود؛ تا اینکه بلک کت متوجه فریادهای پاتریک مالیگن شد و خود را به آنجا رساند. بلک کت، کارنیج را متوقف کرد و درنهایت پاتریک مالیگن را هم نجات داد.
بعد از گذشت این ماجرا، کارنیج باز هم تلاش کرد تا تاکسین و البته بلک کت را به قتل برساند. اما در همین حین، سیمبیوت پاتریک مالیگن کم کم بیرون آمد، خودی نشان داد و کارنیج را متوقف کرد. زمانیکه تاکسین از قدرتهایی که در درونش وجود داشت، خبردار شد، تصمیم گرفت که به سراغ کلیتوس کسدی برود و او را به قتل برساند. او تا حدودی هم موفق شد اما پیش از اینکه کار احمقانهای انجام دهد، متوقف شد زیرا اصلا دوست نداشت تا به سطحی که کارنیج و کسدی در آن قرار داشتند، نزول کند. بعد از گذشت مدتی، کارنیج و ونوم با یکدیگر متحد شدند تا یک بار برای همیشه تاکسین را به قتل برسانند اما هر دوی آنها متوقف شدند؛ آن هم درست زمانیکه بلک کت، تاکسین و اسپایدرمن با یکدیگر متحد شده بودند تا آنها را شکست دهند. پاتریک مالیگن از همین برهه زمانی در تلاش است تا ماهیت سیمبیوتی و قدرتهای خود را به سمت فعالیتهای قهرمانی هدایت کند نه کشت و کشتار.
- مرگ؟
کارنیج یکی از چندین ابرشرور بود که تلاش کرد تا در خط داستانی قسمت ۱ و ۲ سری کتاب کمیک New Avengers از زندان The Raft فرار کند. بااینحال، در همین خط داستانی شخصیت سنتری به سراغ کارنیج رفت، او را از جو زمین خارج کرد و درنهایت هم او را به طرز وحشیانهای کشت. براساس گفتههای کامپیوتر آیرون من، این احتمال وجود داشت که کسدی اصلا درون این سیمبیوت نبوده باشد.
- بازگشت کارنیج!
در این برهه زمانی، کارنیج که یک مدت توسط میشد به دستان سنتری به قتل رسیده، درون یک مخزن محافظتی بسیار خاص نگه داری میشد؛ آن هم زیر نظر یک سازمان ناشناخته. این سازمان همچنین شریک را هم ربودند و او را به آنجا آوردند و کارنیج را درون این مخزن ببیند. شریک در ابتدا از دیدن او بهشدت وحشت کرد اما زمانیکه متوجه شد که این احتمال وجود دارد تا کلیتوس کسدی هنوز زنده باشد، شوکه شد. شریک مدام به این موضوع فکر میکرد که آیا این احتمال وجود دارد که آنها این لباس سیمبیوتی را به او پیشنهاد بدهند یا خیر. زیرا که او بیشتر از هر فرد دیگری این لباس را در اختیار داشت، البته بدون اینکه آن را نابود کند (به جز خود کلیتوس کسدی). اما برخلاف چیزی که شریک تصور میکرد، این سازمان هدف دیگری را در سر داشت.
آنها قصد داشتند تا با آوردن شریک به آنجا، نفرت و همچنین عطش او نسبت به نابودی و تخریب را به خورد این سیمبیوت بدهند؛ زیرا شریک توانایی این را داشت که احساسات و چیزهای مختلفی به افراد اطرافش منتقل کند و آنها را به اشتراک بگذارد (درست همانند کاری که در خط داستانی Maximum Carnage انجام داد و کاری کرد که تمام شهر یا عطش خون دیوانه و مجنون شوند). بعد از گذشت مدتی، کلیتوس کسدی دوباره بازگشت. زمانیکه این سیمبیوت کنترل بدن فردی به نام «تنیس نیوز» را در دست گرفت، به آشوب و شورش پرداخت. البته بهطور کامل با تنیس ادغام نشده بود و هنوز هم حضور کلیتوس کسدی را احساس میکرد.
کارنیج آنقدر قدرتمند است که اسپایدرمن اغلب اوقات برای مبارزه با او با شخصیتهای دیگر (اغلب ونوم) متحد میشود
اسپایدرمن و آیرون من اعتقاد داشتند که این سیمبیوت قصد دارد به سراغ مردی برود که او را زندانی کرده بود و انتقام خود را از او بگیرد. اما برخلاف انتظار آنها، کارنیج مستقیم به سراغ کسدی رفت؛ کسی که به خاطر کاری که سنتری با او کرده بود، دیگر از پاهای بیو-مکانیکی استفاده میکرد. جالب است بدانید که ارتباط بین سیمبیوت و همچنین میزبان آنقدر قوی بود که در طی جریان اتفاقاتی که در فضا رخ داد، این سیمبیوت تقریبا جان خود را از دست داد تا کلیتوس را زنده نگه دارد. سیمبیوت یک بار دیگر با کسدی ادغام شد و کارنیج دوباره به وجود آمد. او بعد از بازگشت دوباره مسیر آشوب خود را از سر گرفت و مستقیم به سراغ فردی به نام «مایکل هال» رفت اما نیروهای امنیتی Royal Blue و همچنین افراد دیگر بلافاصله خود را به آنجا رساندند تا کارنیج را متوقف کنند.
در همین برهه زمانی مشخص شد که مایکل هال برای ساختن لباسهای مخصوص خودشان، از بخشهایی از سیمبیوت کارنیج استفاده کرده است. کارنیج از ارتباط ذهنیای که بین این بخشها وجود داشت استفاده کرد تا استخوانهای این نیروهای امنیتی را بشکند و همچنین افرادی را هم که این لباسها را بر تن داشتند، به قتل برساند. بعد از این اتفاق، او کم کم فرایند ادغام با این لباسهای مخصوص را آغاز کرد؛ درسا همانند کاری که در Planet of the Symbiotes انجام داده بود. همین فرایند باعث شد تا کارنیج به مراتب بزرگتر شود و قدرت بیشتری هم به دست بیاورد. اسپایدرمن و آیرون من تلاش کردند تا خیلی زود خود را به این ماجرا برسانند، اما زمانیکه آنها به آنجا رسیدند، دیگر خیلی دیر شده بود. این تیم بهشدت تلاش کردند تا کارنیج را شکست دهند اما زمانیکه شریک به همراه Doppleganger خود را به این درگیری رساندند، همه چیز چند برابر بدتر و سختتر شد.
به نظر میرسید که کارنیج خیلی درباره اینکه شریک در آنجا حضور دارد، اهمیتی قائل نیست و بیشتر از هر چیزی روی کشتن افراد مختلف تمرکز کرده بود. بااینحال، موقعیتی پیش آمد که جان کارنیج به خطر افتاد و شریک خیلی زود خود را به او رساند و کارنیج درنهایت به خاطر کمکی که به او کرده بود، تشکر کرد. او تقریبا آیرون من را به قتل رساند اما بیشتر از هر چیزی وسوسه شد که به سراغ اسپایدرمن برود و او را به قتل برساند. در طی همین ماجرا، بخشی از سیمبیوت جدا شد، به تنیس چسبید و او را تبدیل به یک سیمبیوت به نام «Scorn» کرد؛ همین اتفاق باعث شد تا کارنیج برای مدتی متوقف شود. Scorn کاری کرد که شریک یک جیغ بسیار بلند صوتی به سمت کارنیج انجام دهد. همین کار باعث شد تا کارنیج بیهوش شود. او به طرز وحشیانهای توسط اسپایدرمن مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دیگر چیزی با مرگ فاصله نداشت. اما کارنیج پیش از اینکه اتفاق خطرناکی رخ دهد و اسپایدرمن بتواند لباس غول پیکر او را نابود کند، پا به فرار گذاشت و از آنجا رفت. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که کلیتوس به همراه Doppleganger در یک خانه ساحلی پنهان شده است. آنها درواقع در آنجا مشغول برنامهریزی یک بازگشت خیلی خوب و قوی بودند.
- Carnage USA:
کارنیج، سومین نامی بود که برای این سیمبیوت در نظر گرفته شده بود
در این برهه زمانی، کارنیج در یک شهر آمریکایی به نام دوورتون که در ایالت کلرادو قرار داشت، دوباره به عرصه مبارزه و کشتار بازگشت. این سیمبیوت بعد از اینکه تمام گوشتها و بدن کارکنان کارخانه محلی بستهبندی گوشت را مصرف کرد و خورد، ازطریق سینکها و آب گذرها، خود را به سرتاسر شهر رساند و همه مردم ساکن در این شهر را آلوده کرد. کلیتوس تلاش کرد تا با تبدیل کردن مردم ساکن در این شهر به قربانی و گروگان، چیزهایی را که میخواست، درخواست کند. او میخواست که این شهر را تبدیل به یک کشور یا ایالت سیمبیوتی کند؛ کشور مخصوص به خودش. یک تیم متشکل از قهرمانان مختلف از جمله کاپیتان آمریکا، ولورین، هاوک آی و تینگ دور یکدیگر جمع شدند و به سرپرستی و هدایت اسپایدرمن با کارنیج ارتباط برقرار کردند.
زمانیکه آنها خود را به این شهر رساندند، متوجه شدند که کلیتوس تمام مردم ساکن در این شهر را گروگان گرفته است. علاوهبر این، سیمبیوت مخصوص به او هم دور گردن تمام آنها پیچیده شده بود و قصد خفه کردن آنها را داشت. زمانیکه تینگ از یک سلاح صوتی روی کارنیج استفاده کرد، نهتنها باعث بهتر شدن شرایط و شکست او نشد، بلکه اوضاع را چند برابر بدتر کرد. بعد از استفاده از این سلاح، سیمبیوت مخصوص کلیتوس به سراغ قهرمانان آمد و بعد از آلوده کردنشان، آنها مقابل اسپایدرمن قرار داد تا با او مبارزه کنند. زمانیکه قهرمانان دیگر کاربرد و فایده خود را در این شرایط از دست دادند، دولت مجبور شد که به سراغ دیگر نقشههای احتمالی خود برود؛ این نقشه هم چیزی نبود جز رو کردن به ونوم، تاکسین، هایبرد، اسکورن و آنتی ونوم. اسپایدرمن که شرایط را بسیار بد دید، متحدان آلوده شدهی خود را ترک کرد؛ زیرا کارنیج مدام از آنها بهعنوان عروسکهای خود در مقابل اسپایدرمن استفاده میکرد.
او درنهایت به کمک یک سری از مردم شهر که موفق به فرار از دست کارنیج شده بودند، توانست از آن مخمصه نجات پیدا کند. آنها از بمبهای آتشین مولوتف استفاده کردند تا راه فرار خود را از مرکز شهر به خارج از آنجا باز کنند و به پایگاه خود که در یک باغ وحش خصوصی و امن قرار داشت، بروند. درست در طی همین برهه زمانی هم دولت دیگر سربازهای خود را که با سیمبیوتهای مختلف قدرتمند شده بودند، به محل فرستاد تا غائله را ختم به خیر کنند. مأموریت آنها این بود که کارنیج را متوقف کنند و شهروندان این شهر را پیش از اینکه شهر بمباران شود، نجات دهند. آنها قصد داشتند تا با انجام این کار، تمام دنیا را از دست کارنیج و خطر آلوده شدن به سیمبیوت او، نجات دهند. اسکورن هم به آنجا فرستاده شد تا کارنیج را متوقف کند. او زمان زیادی را در پایگاه خودشان گذرانده بود تا بتواند سیمبیوت خود را با دستگاههای مکانیکی ترکیب کند و آنها را دور خودش قرار دهد.
در طرف دیگر این ماجرا هم اسپایدرمن به مردمی که هنوز آلوده نشده بودند و به او کمک کردند، اعتماد کرد و قرار بر این شد که براساس یک نقشه خوب، به سمت کارنیج حملهور شوند؛ آنها این کار را آخرین امید و تلاش خود در جهت نجات دادن این شهر میدانستند. دیگر تا به این لحظه، سربازهای سیمبیوتی هم به شهر رسیده بودند و با موج بزرگی از مردمی که به سیمبیوت کارنیج آلوده شده بودند، مبارزه میکردند. وقتی که آنها دیگر زمانی زیادی تا تمام شدن مهمات نداشتند، کارنیج به همراه اعضای تیم اونجرز که کنترلشان را در اختیار داشت از پناهگاه خود بیرون آمدند تا با این سربازان مقابله کنند. به نظر میرسید که این سربازان دیگر فرصتشان به پایان رسیده و فاصله زیادی تا مرگ ندارند. اما در همین حین، اسپایدرمن به همراه دیگر مردم شهر (کسانی که هنوز آلوده نشده بودند)، به آن مخمصه رسیدند و با استفاده از بمبهای مولوتف بیشتر، به سمت کارنیج حملهور شدند.
کارنیج درحالیکه با اسپایدرمن مبارزه میکرد و با او درگیر شده بود، برتری را به دست آورد و در تلاش بود که چشمهای اسپایدرمن را بهطور کامل بیرون بیاورد. اما درست در همین زمان ونوم (در آن زمان با فلش تامپسون ادغام شده بود) سریع به سراغ آنها آمد و با شلیک کردن یک سری گلولههای صوتی به سمت کارنیج، اسپایدرمن را نجات داد. ونوم در این مبارزه مقابل کارنیج در حال پیروز شدن بود و قصد داشت که در پایان این نبرد او را به قتل برساند. درست زمانیکه ونوم در حال آماده کردن خود برای کشتن کارنیج بود، اسپایدرمن او را متوقف کرد و کارنیج دوباره توانست کنترل خود را روی اعضای تیم انتقام جویان بهطور کامل به دست بیاورد. ونوم و کارنیج آماده بودند تا باری دیگر با یکدیگر مبارزه کنند اما ناگهان یک کامیون که توسط سیمبیوت اسکورن که با دستگاههای مکانیکی ترکیب شده بود، کنترل میشد، از ناکجا آباد به این ماجرا آمد و همه چیز را به هم ریخت. این کامیون هم ونوم و هم کارنیج را گرفت، آنها را در یک مخزن شیشهای گذاشت و درنهایت سیمبیوتهایی را که با آنها ادغام شده بود، جدا کرد.
فلش تامپسون خیلی زود توانست بهبود پیدا کند و به حالت قبل بازگردد. او دوباره به همان شکل انسانی خود که پاهایش را از دست داده بود، بازگشت. او در همین لحظه متوجه شد که کلیتوس کسدی به همراه یک قطعه شیشه بالای سرش ایستاده و قصد کشتن او را دارد. از طرف دیگر، سیمبیوتها هم سرکش شدند و بعد از کمی تلاش توانستند خود را به حیوانات باغ وحش که از منطقه خصوصی خود فرار کرده بودند، برسانند و با آنها ادغام شوند. سیمبیوت ونوم با یک گوریل پیوند خورد؛ این در حالی بود که سیمبیوت کارنیج با چند عدد میمون، یک سری زرافه و حتی یک شیر ادغام شد. درست در همین حین، پاهای مصنوعی و بیونیکی کلیتوس، به خاطر اینکه در این مخزن شیشهای قرار داشتند و فضای آنجا تاثیر زیادی روی او داشت، بهطور کلی از کار افتاد.
کلیتوس برای مدت زیادی از سرطان معده رنج میبرد اما از آنجایی که کارنیج بیماریهای او را درمان میکرد، اصلا متوجه چنین عارضهای نشده بود؛ تا اینکه سیمبیوت کارنیج از او جدا شد
یک مبارزه بسیار بد و وحشیانه بین فلش و کلیتوس آغاز شد. آنها با استفاده از قلابهای گوشتی و همچنین تکههای شیشه، به جان یکدیگر افتاده بودند و به هم آسیب وارد میکردند. گوریلی که با سیبمبیوت ونوم ترکیب شده بود، با کمکهای اعضای تیم انتقام جویان و همچنین اسکورن توانست راه خود را به سمت فلش پیدا کند و به سمت او بازگردد. این سیمبیوت بعد از پیدا کردن فلش، آن گوریل را ترک کرد و دوباره با فلش ادغام شد. فلش از همین موضوع که کلیتوس اندامهای خود را از دست داده بود، به نفع خودش استفاده کرد و خیلی راحت توانست این نبرد را ببرد. اما درنهایت از جان کلیتوس گذشت و او را نکشت. به خاطر همین شرایطی که به وجود آمده بود، دولت نقشهی خود را مبنی بر بمباران کردن کل شهر به یک حمله محلی تغییر داد؛ حملهای که در طی آن، آنها تمام حیواناتی را که متعلق به باغ وحش بودند و با کارنیج ترکیب شدند، به قتل رساندند.
بعد از این اتفاق، اسکورن تمام باقیماندههای سیمبیوت کارنیج را برای خودش جمع آوری کرد تا بعدا برای هدف دوم خود که در آن زمان هنوز نامشخص بود، استفاده کند. حمله علیه حیوانات باغ وحش که با سیمبیوتها ترکیب شده بودند، باعث ویرانی بهشدت زیاد شهر شده بود. در همین حین، فلش تامپسون هم کاری کرد تا کلیتوس زنده بماند تا او را تحویل مقامات بدهد. او به کاپیتان آمریکا توضیح داد که اگر او، کلیتوس را به قتل میرساند، دیگر هیچوقت نمیتوانست با اسپایدرمن روبهرو شود. بعد از این حرف، کاپیتان آمریکا به فلش اطمینان داد که از ابتدا هم قرار بود کلیتوس بهصورت زنده بازگردانده شود. بعد از پایان یافتن این ماجراها، کلیتوس به همراه سیمبیوت خود، از شهر بیرون برده شدند و به زندان رفتند.
- مینیمم کارنیج:
بعد از ماجراهای رویداد قبل، کارنیج دوباره در کمیک تک قسمتی Minimum Carnage Alpha ظاهر شد. او در این برهه زمانی با اعضای گروه Microns همکاری میکرد. اعضای این تیم به کارنیج وعده داده بودند که او میتواند یک دنیای کاملا جدید برای آلوده، فاسد، تسخیر و درنهایت نابود کردن داشته باشد؛ البته آنها شرطی گذاشته بودند که کارنیج باید برای به دست آوردن این دنیا، با آنها همکاری میکرد. قرار بر این بود که کارنیج اعضای این تیم را به سمت گودال پرومتئوس و بعد از آن هم به درون مایکرو ورس ببرد. حال اینکه آیا این اتفاق تقصیر شانس، تقدیر و سرنوشت بود یا تصمیم نویسندگان این کتاب کمیک، اما مامور ونوم یا همان فلش تامپسون به همراه قهرمانی به نام «اسکارلت اسپایدر» پشت سر کارنیج بودند و تمام کارهای او را تحت نظر داشتند. آنها در همین برهه زمانی، «Radu» را نسبت به استفاده از کلونهای کارنیج متوقف کردند؛ او قصد داشت با استفاده از این کلونها، مایکرو ورس را نابود کند و جهان ما را هم همراه آن از بین ببرد.
در خط داستانی Minimum Carnage، کارنیج تا حد زیادی قدرتمندتر از قبل شد؛ او با کلونهای دو رگهای که از خودش و ونوم تشکیل شده بودند، ترکیب شده بود. کارنیج در این خط داستانی، بهطور کامل برتری را از آنِ خود کرده بود. او اولین فردی محسوب میشد که توانست از مایکرو ورس بازگردد. کارنیج خیلی زود توانست به همان اندازه اصلی خود بازگردد؛ این در حالی بود که افراد دیگر مانند ونوم، کین و کیتی کرنان همچنان در همان اندازههای کوچک خود بودند. بااینحال، زمانیکه ونوم از یک دستگاه صوتی روی کارنیج استفاده کرد، باعث شد تا کلیتوس کسدی وارد وضعیت لوبوتومی بشود. جالب است بدانید که در پایان خط داستانی Minimum Carnage یا همان Omega، سیمبیوت کارنیج توانست بهطور کامل کنترل بدن کلیتوس کسدی را به دست بیاورد. زیرا به خاطر کاری که ونوم کرد، کسدی در وضعیت لوبوتومی قرار گرفته بود.
آن سیمبیوت هنوز در جریان خونی او قرار دارد. او هنوز میزبان آن بیگانه محسوب میشود. اما بدون وجود جنبه انسانی... صرفنظر از اینکه ممکن است کسدی اصلا یک انسان نباشد... این سیمبیوت میتواند از لحاظ فنی کنترل کامل جسم را در اختیار بگیرد. ما در حال حاضر فعلا این موجود را آرام کردهایم... اما کارنیج بیشتر از هر زمان دیگری خطرناک شده است.
- کارنیج عالی:
با اینکه کارنیج در این برهه زمانی در بازداشت فدرال قرار داشت، یک ابرشرور به نام «ویزارد» تلاش کرد تا او را از آن زندان بیرون بیاورد. ویزارد قصد داشت تا با آزاد کردن کارنیج از زندان، او را به نسخه جدید تیم The Frightful Four که در حال تشکیل دادن آن بود، اضافه کند. بااینحال، در طی هرجومرج و آشوبی که در طی همین جریان به وجود آمد، ویزارد متوجه شد که به هیچ طریقی نمیتواند ذهن این هیولا را کنترل کند؛ آن هم به خاطر وضعیت بدی که خودش کسدی در آن قرار داشت. خوشبختانه، متحد قدیمی ویزارد و همتیمی تیم The Frightful Four یعنی «کلاو» با یک انفجار بزرگ صوتی به سمت این سیمبیوت حملهور شد. او با همین کار باعث شد تا از کشته شدن ویزارد به دست کارنیج جلوگیری کند.
کلا بعد از متصل کردن کسدی به یک قفس صوتی (برای اینکه از تبدیل شدن دوبارهی او به کارنیج جلوگیری کند)، به همراه ویزارد تصمیم گرفتند که راهی را برای کنترل کردن این هیولا پیدا کنند؛ آنها درنهایت به این نتیجه رسیدند که سیمبیوت را به ذهنی متصل کنند که ویزارد توانایی کنترل کردن آن را داشت. فردی که آنها تصمیم گرفتند تا سیمبیوت را با او ادغام کنند «دکتر کارل مالوس» بود؛ یکی از دوستان دانشمند و همچنین چهارمین عضوی که در تیم The Frightful Four حضور داشت. به همین ترتیب آنها، این دکتر را به زور از صندلی چرخدار مخصوص خود بیرون کشیدند و او را مجبور کردند تا با کسدی یک فرایند انتقال خون را انجام دهد. بعد از این اتفاق، مالوس کم کم تبدیل به کارنیج شد و بلافاصله به کلا و ویزارد حمله کرد.
با اینکه کارنیج و جزئیات شخصیتی و قدرتهای او براساس ونوم طراحی شده، اما منبع الهام اصلی خلق کلیتوس کسدی شخصیت جوکر از دنیای دی سی بوده است
کارنیج قصد داشت که آنها را به قتل برساند. بااینحال خوشبختانه ویزارد خیلی زود کنترل ذهن مالوس را در اختیار بگیرد و او را تبدیل به خدمتکار و سرباز خودش بکند؛ یعنی درواقع همان کارنیج عالی! ویزارد بعد از اینکه تیم The Frightful Four خود را بهطور کامل تشکیل داد، به سمت سیتی هال یا همان ساختمان شهرداری حمله کرد. او قصد داشت که بعد از حمله به آنجا، جی جوناه جیمزسون را به قتل برساند و کنترل شهر نیویورک را بهطور کامل در دست بگیرد. درست زمانیکه آنها خود را به دفتر شهردار رساندند، متوجه شدند که شهردار به یک پناهگاه امن منتقل شده و در عوض، آنها در آنجا با اسپایدرمن و اسپایدر مینیونهای او روبهرو شدند.
به همین ترتیب، این دو تیم بلافاصله به سمت یکدیگر حمله کردند. کارنیج وظیفه این را داشت که اسپایدر مینیونها را نابود کند و آنها را از میدان مبارزه کنار بزند. زیرا بعد از آن، باید مستقیما به سراغ خود اسپایدرمن میرفت و با او مبارزه میکرد. در طی این مبارزه، اسپایدرمن به سراغ ویزارد رفت و بعد از اینکه او را از پنجره به بیرون انداخت، خیلی سریع خود را به خیابان رساند تا مبارزه را ادامه دهد. کارنیج که حالا دیگر از دست کنترل و نفوذ ویزارد راحت شده بود، به سمت کلا حمله کرد. حملهی کارنیج باعث شد تا کلا برای مدت موقتی بیهوش شود. اما زمانیکه کارنیج در حال مبارزه با اسپایدی بود، او سلامت و هوشیاری خود را به دست آورد و خودش هم از طرف دیگر به اسپایدرمن حمله کرد تا از دوست خود یعنی ویزارد محافظت کند.
درحالیکه کلا کاملا سرش با اسپایدرمن گرم بود و با جیغهای صوتی قصد نابود کردن او را داشت، کارنیج به سمت او حمله کرد و یک شمشیر وایبرنیومی را از پشت وارد بدنش کرد. همین کار باعث شد تا لباس مخصوص او بهطور کامل نابود شود و درنهایت با یک انفجار صوتی، او را منفجر کند. این صدای بسیار بلند انفجار صوتی که از لباس کلا به وجود آمده بود، باعث شد تا سیمبیوت کارنیج از بدن مالوس جدا شود و خودش را به ویزارد متصل کند. حال ویزارد به خاطر قدرتهای زیاد کارنیج یک شورش و آشوب به پا کرد. او یک ماشین را به سمت اسپایدرمن و دکتر مالوس که دیگر بیقدرت و بیدفاع شده بود، پرتاب کرد.
اسپایدرمن خیلی زود این ماشین را متوقف کرد و بهصورت تن به تن، مبارزه خود را با کارنیج جدید آغاز کرد. این کارنیج جدید، تلاش کرد که با حرفهای مختلف و ترساندن اسپایدرمن، حواس او را پرت کند به همین دلیل اعلام کرد که او میداند اسپایدرمن، درواقع همان دکتر اختاپوس است. اسپایدرمن همچنان مبارزه خود را با کارنیج ادامه داد و قصد داشت با انجام این کار، فرصت مناسب را برای دکتر مالوس فراهم کند و بتواند از آنجا برود. اما دکتر مالوس دوباره معلول شده بود و حتی قادر به راه رفتن هم نبود. کارنیج که وضعیت دکتر مالوس را میدید، تصمیم گرفت که به میزبان قبلی خود «کمک» کند. از همین رو به سراغ او رفت و با کندن پاهای اضافه و ناکارآمد او، تلاش کرد تا او را از دست آن اندامهای آزار دهنده خلاص کند.
اسپایدرمن که بعد از این ماجراها هیچ چارهی دیگری نداشت، از آخرین گزینه خود استفاده کرد. او بدن کلیتوس کسدی را که میزبان اصلی کارنیج محسوب میشد، به آنجا آورد. سیمبیوت کارنیج که متوجه حضور کلیتوس شد، میزبان فعلی خود را رها کرد و دوباره همانند قبل به کسدی چسبید و یک بار دیگر خودش را به وسیله این میزبان کامل کرد. به خاطر یک سری دلایل نامشخص، بعد از اینکه کارنیج دوباره خودش را با کسدی ادغام کرد، مغز او را درمان کرد و باعث شد تا یک بار دیگر او به همان سطح از هوش و نبوغی که قبل از ماجراهای Minimum Carnage داشت، دست پیدا کند. هنوز مدت زیادی از ادغام کارنیج و کسدی نگذشته بود که بلافاصله توسط یک رعد و برق که به وسیله باقیمانده روح کلا به وجود آمده بود، مورد اصابت قرار گرفت. به همین ترتیب اسپایدرمن توانست کارنیج را یک بار دیگر دستگیر کند و به زندان ببرد.
- ددپول مقابل کارنیج:
بعد از اتفاقات رویداد Superior Carnage (خط داستانیای که سیمبیوت توانست مغز کسدی را درمان کند)، کارنیج دوباره به یکی از شورشهای مرگبار و ترسناک خود بازگشت و در طی آن، به یک کافی شاپ کوچک حمله کرد. ددپول که اعتقاد داشت شکست دادن کارنیج در سرنوشت او نوشته شده است، تصمیم گرفت که به سراغ او برود. با اینکه اولین تلاش او میتوانست موفقیت آمیز باشد، اما شریک در این ماجرا دخالت کرد و باعث شد که وید نتواند با موفقیت مأموریت خود را به پایان برساند. بااینحال، بعد از چندین بار تلاش و مأموریتهای مختلف، ددپول بالاخره توانست کارنیج را با کمک چهار سیمبیوت دیگر شکست دهد. در پایان این خط داستانی، کارنیج به خودش قول داد که در آینده حتما انتقامش را از ددپول و دیگر سیمبیوتها میگیرد.
- Axis:
کارنیج یکی از شرورهایی بود که به درخواست مگنیتو برای مقابله و متوقف کردن Red Onslaught پاسخ داد. اما بعد از اینکه اسکارلت ویچ و همچنین دکتر دووم یک طلسم خاص را اجرا کردند، شخصیت او بهطور کامل برعکس شد و این بار آرزو میکرد که تبدیل به یک قهرمان شود. کارنیج بعد از انجام چندین کار «قهرمانانه» در شهر نیویورک، به چند تن از شرورهای برعکس شدهی دیگر پیوست تا در مقابل قهرمانان برعکس شده بایستند و با کمک هم با آنها مبارزه کنند. در پایان این خط داستانی ما شاهد این بودیم که کارنیج فداکاری بزرگی انجام داد. او سیمبیوت خود را دور یک بمب بسیار خطرناک پیچید؛ بمبی که قرار بود تمام افرادی را که در این سیاره زندگی میکنند و جهش یافته نیستند، به قتل برساند.
سیمبیوتی که با کلیتوس کسدی ادغام شده بود، قدرت بسیار زیادی دارد و میتواند قدرتها و تواناییای ابرانسانی مختلف زیادی را برای میزبانی که با آن ادغام شده، فراهم کند. بخش زیادی از قدرتهای کارنیج شباهت بسیار زیادی به قدرتها و تواناییها دارد که اسپایدرمن و البته ونوم در اختیار دارند. البته تعدادی از قدرتهای او، نسبت به اسپایدرمن و ونوم پیشرفتهتر هستند. براساس توضیحاتی که ونوم ارائه کرده، سیمبیوت کارنیج با تواناییهایی به دنیا آمده که حتی نسبت به قدرتهایی که پیشینیان او داشتند، منحصر به فردتر است؛ آن هم به خاطر اینکه او شرایط تولد متفاوتی نسبت به سایر سیمبیوتها داشت و بعد از تولد هم در یک محیط بیگانه مانند محیط سیاره زمین زندگی کرده بود. علاوهبر این، اراده دیوانهوار و جنون فکریای که کلیتوس کسدی از سن ۸ سالگی به بعد داشت، باعث شده بود تا کارنیج فوقالعاده نسبت به همنوعان خودش پیشرفته و منحصر به فردتر باشد.
اسپایدرمن همیشه برای مبارزه با کارنیج به کمک دیگران نیاز داشت و اصلا نمیتوانست بهتنهایی با او مقابله کند؛ به همین خاطر اغلب اوقات از ونوم برای مبارزه با او کمک میخواست. در مقابل، کسدی هم به خاطر پیوند و فرایند ادغامش با سیمبیوت کارنیج، ویژگیهای ابرانسانی مختلف و فوقالعادهای را به دست میآورد. علاوهبر قدرتهای ویژه و منحصربهفرد، نحوه ادغام کارنیج با میزبانهای خود هم با سیمبیوتهای دیگر مانند ونوم متفاوت بود. اگر ونوم در سیستم عصبی با میزبان خود (بهطور مثال ادی براک) ادغام میشد و پیوند میخورد، ادغام کننده کلیتوس و سیمبیوت خود در سطح سلولی قرار داشت و درواقع سلولهای خونی انسان را با سلولهای سیمبیوتی پیوند میداد.
کارنیج در ابتدا به این منظور خلق شده بود که بعد از مرگ ادی براک ظاهر و جایگزین ونوم شود اما از آنجایی که ونوم محبوبیت بسیار زیادی داشت، نظر نویسندگان عوض شد
از آنجایی که سیمبیوت ازطریق جریان خونی به کلیتوس کسدی پیوند میخورد، به همین دلیل از روشهای مرسوم هم نمیشد آنها را از یکدیگر جدا کرد زیرا این سیمبیوت دیگر بخشی از وجود و جسم میزبان میشد. علاوهبر این، اینگونه نشان داده شده که سیمبیوت کارنیج، میتواند در جریان خونی کلیتوس کسدی پنهان شود و حتی توانایی این را دارد که یک جهش هم در خون کلیتوس کسدی به وجود بیاورد. به همین خاطر، زمانیکه به نظر میرسید که سیمبیوت نابود شده است، کلیتوس کسدی توانست لباس سیمبیوتی خود را از صفر «بازسازی» کند؛ آن هم فقط ازطریق مقداری خونریزی. تنها یک قطره از خون کلیتوس کسدی میتواند این بیگانه را تا حد زیادی قدرتمند کند.
بااینحال، بعدها شدت این موضوع کمی کاهش پیدا کرد و سیمبیوت کارنیج دیگر میتوانست از میزبان خود جدا شود و او را به همان شکل بدون قدرت، رها کند. زمانیکه کسدی، میزبان این سیمبیوت محسوب میشد، کارنیج قدرت فیزیکی فوقالعاده زیادی را در اختیار او قرار میداد. او با استفاده از این سیمبیوت آنقدر قدرتمند میشد که میتوانست چیزی در حدود ۵۰ تن را بلند کند یا بکشد. او حتی در طی این سالها نشان داده که از ترکیب اسپایدرمن و ونوم هم قدرتمندتر است. جالب است بدانید که در حال حاضر سقف قدرت او بالاتر رفته است و میتواند چیزی در حدود ۸۰ تن را بلند کند یا بکشد.
پاهای کارنیج که قدرت ابرانسانی فوقالعاده زیادی را درون خودش دارد، به میزبان خود این توانایی را میدهد که با سرعت بسیار زیادی بدود و حرکت کند؛ سرعتی که تا حد خیلی زیادی از حد طبیعی قدرت فیزیکی انسانهای معمولی (حتی بهترین ورزشکارها) بیشتر و بالاتر است. خود کارنیج اعلام کرده که سرعت او، حدود ۱۰ برابر انسانهای معمولی است. رفلکسها، چابکی، تعادل، زمان واکنش و همچنین هماهنگیای که در بدن کارنیج وجود دارد، همگی چندین برابر نسبت به حد فیزیکی انسانهای معمولی و حتی بهترین ورزشکارها، بالاتر و عالیتر است. حتی گفته شده که تواناییهای فیزیکی ذکر شدهی او، از اسپایدرمن هم بهتر است. همین موضوع به او اجازه میدهد که بتواند در مقابل گلولهها جای خالی بدهد.
کارنیج میتواند چیزی در حدود ۲۴ ساعت بدون حتی لحظهای استراحت، بدود، مبارزه کند یا دیگر فعالیتهای فیزیکی سنگین را انجام دهد؛ بدون اینکه حتی ذرهای احساس خستگی کند. اما بعد از این زمان، کم کم سموم خستگی در جریان خونی او ساخته میشود و بهطور کلی روی تمام تواناییهای فیزیکی او تاثیر میگذارد. کارنیج میتواند دربرابر گلولههایی که کالیبر بالا دارند، مقاومت کند. علاوهبر این، او میتواند سقوط از یک ارتباط بسیار زیاد، ولتاژ بالایی که میتواند یک انسان معمولی را در عرض چند ثانیه بسوزاند و همچنین حملههای فوقالعاده قدرتمند را تحمل کند؛ آن هم بدون اینکه ذرهای درد در او به وجود بیاید یا از لحاظ فیزیکی آسیب ببیند. کارنیچ همچنین میتواند نیروهای بسیار قدرتمند و ضربههای آسیب زننده و قوی را از طرف ابرانسانهای قدرتمندی مانند ونوم، اسپایدرمن یا تاکسین تحمل کند؛ ضربهها و نیروهای بسیار قدرتمندی که میتواند بهراحتی یک انسان معمولی را جا در جا بکشد یا حتی ابرانسانهای دیگر را به آستانه مرگ بکشاند.
کارنیج میتواند با سرعت خیلی بالا، اندامها و بافتهای آسیب دیدهی خود را درمان و بازسازی کند؛ با سرعت و کارایی بسیار بیشتر دربرابر انسانهای معمولی. این فاکتور بهبودی این توانایی را به او میدهد تا حجم زیادی از آسیبها و جراحتهای خود را درمان کند یا اگر لازم شد، آن بخشها را در عرض مدت زمان بسیار کم، بازسازی کند؛ حتی بافتهای بسیار مهم که میتواند برای یک انسان معمولی مرگبار و کشنده باشد. سیمبیوت کارنیج همچنین نشان داده که میتواند آسیبهای مغزی را هم درمان کند؛ آسیبهایی که هم برای ویزارد اتفاق افتاده بود و هم برای کلیتوس کسدی. بااینحال، در حال حاضر مشخص نیست که آیا کارنیج میتواند اندامهای قطع شده یا ارگانهای از بین رفتهی درونی را بازسازی کند یا خیر. هرچند که او در یک خط داستانی توانست نیمه پایینی بدن خود را دوباره رشد دهد یا حتی زمانیکه در مایکرو ورس بود، توانست سر خود را که توسط ونوم جدا شده بود، دوباره به بدن خود متصل کند.
بااینحال، زمانی هم پیش آمد که کلیتوس کسدی اندامهای خود را از دست داده بود اما نتوانست آنها را درمان کند و به شکل قبل خود بازگرداند. این سیمبیوت همچنین میتواند اندامهای از دست رفته را با خودش جایگزین کند اما این موضوع تا زمانی ادامه دارد که میزبان، پیوند خود را با سیمبیوت حفظ کند. فاکتور بهبودی پیشرفته کارنیج باعث شده تا سیستم ایمنی او تا حد زیادی قدرتمند شود. به طوری که او تقریبا دربرابر تمام بیماریها، عفونتها، آلودگیها و مریضیهایی که در سیاره زمین شناخته شدند، مصون است. درست همانند دیگر سیمبیوتها، کارنیج هم قدرت تغییر شکل پیشرفته اما محدودی را در اختیار دارد. او با استفاده از این قدرت میتواند اندازه، شکل، رنگ (معمولا قرمز و مشکی)، بافت و همچنین سختی (او در موارد نادر این کار را انجام داده است) سیمبیوت خود را تغییر دهد.
در خط داستانی Spider-Man and Batman: Disordered Minds کارنیج با منبع الهام خود یعنی درواقع همان جوکر، متحد شده بود
این سیمبیوت هم درست همانند ونوم، آن محدودیت را در توانایی تغییر شکل خود دارد اما میتواند با استفاده از آن، بلافاصله بعد از دیدن یک لباس معمولی یا پوشاکی که کسدی آن را دوست دارد، شکل و جنس آن را به خود بگیرد. البته این اتفاق در موقعیتهای خیلی کمی رخ داده است. جالب است بدانید که این سیمبیوت میتواند خود را با محیط اطرافش یکدست کند و کاری انجام دهد که کاملا نامرئی شود و دیگر کسی او را نبیند. کارنیج میتواند سایز اندامهای خود را افزایش دهد و حتی تعدادی هم به آنها اضافه کند. او اغلب اوقات از این توانایی در مبارزهها یا شکست دادن حریف خود استفاده میکند. علاوهبر این، کارنیج میتواند بخشی از سیمبیوت خود را مانند سلاحهای محکم مثل دارتها، نیزه، چاقو، تیزی و غیره پرتاب و آن را هدایت کند که درنهایت به بدن قربانی خود متصل شود. این بخش از سیمبیوتها میتوانند از درون با قربانی ادغام شوند و او را تبدیل کنند.
همانطور که در خط داستانی مربوطه به آن اشاره شد، کسدی درحالیکه در یک شهر آمریکایی کوچک به نام دوورتون کلرادو قرار داشت، توانست با مصرف گوشتهای چهار هزار گاو و همچنین افرادی که در کارخانه بستهبندی کار میکردند، اندازه و سایز خود را تا حد زیادی افزایش دهد. کارنیج میتواند بخشهای مختلف بدن خود مثل دستها یا پاهایش را تبدیل به یک سری سلاح تیز و ابزارهای محکم مانند میخ، شمشیر، سپر، قداره، چنگالهای غول پیکر، پنجه یا تبر بکند؛ آن هم با استفاده از حجم بدن خودش. او با استفاده از این توانایی، میتواند اعضای بدنش را به ابزار مبارزهای تبدیل و آنها را در بدن هر کسی که دوست دارد فرو کند یا حتی بدن بیگناهان را تکه تکه کند. این توانایی در چندین شرایط و موقعیتهای مختلف نشان داده شده است که در آن کارنیج انگشتان و دستان خود را تبدیل به چیزی میکرد که شباهت زیادی به شمشیر بزرگ داشت.
برخلاف ونوم، کارنیج همچنین میتواند از سیمبیوت خودش سلاح تولید و آن را به هر سمتی که بخواهد پرتاب کند. البته این موضوع هم لازم به ذکر است که هر سلاحی که از جسم خودش ساطع شود، بعد از یک مدت زمان تقریبا ۳۰ ثانیهای، بعد از ترک بدن کارنیج، بهطور کامل نابود و تبدیل به خاکستر میشود. کارنیج همچنین نشان داده که میتواند دیگران را هم آلوده و بدن آنها را تسخیر کند. او بدن از مصرف تمام آن گوشتها، همه افرادی را که در آن شهر کوچک زندگی میکردند، به همراه یک سری ابرقهرمان یعنی کاپیتان آمریکا، تینگ، ولورین و همچنین هاوک آی را تبدیل به عروسکهایی شبیه به خودش کرد تا از آنها علیه اسپایدرمن استفاده کند. این سیمبیوت میتواند خیلی زود خودش و همچنین میزبانش را با محیطهای جدید وفق بدهد. به همین ترتیب، کارنیج میتواند برای مدت طولانیای در مناطق خطرناک هم زنده بماند مانند زیر آب یا درون گازهای سمی. به طوری که سیمبیوت یک فیلتر هوا برای کسدی ایجاد میکند تا او بتواند به خوبی نفس بکشد.
جالب است بدانید که سیمبیوت کارنیج با افراد مختلفی ادغام شده است؛ حتی سیلور سرفر و گرین گابلین
علاوهبر این، زمانیکه کسدی توسط سنتری به فضا رفت، این سیمبیوت قادر بود با ایجاد کردن کیسههای کوچک درکنار دهان او، زندگیاش را نجات دهد. این کیسهها میتوانست دی اکسید کربن را به اکسیژن تبدیل کند. همین کار به کسدی اجازه داده بود تا زمانیکه او بتواند بهبودی کامل خود را به دست بیاورد، در آنجا زنده بماند. علاوهبر اینکه کارنیج میتواند اندامهای خود را تا حد زیادی کش دهد، اخیرا اینگونه نشان داده شده که او میتواند با کاهش دادن اندازه خود تا سطح سلولی، خودش را ازطریق خطوط تلفن از نقطهای به نقطه دیگر انتقال دهد؛ درست مانند همان خط داستانی که کارنیج سیمبیوت خود را ازطریق لولههای آب و سینکها منتقل کرد. درست همانند تمام سیمبیوتهای دیگر، کارنیج هم تواناییهای خاص تله پاتی را دارد. همین قدرت به او اجازه میدهد که بتواند با یک تکه از سیمبیوت خود، افکار مختلف را در ذهن مخاطب خود ایجاد کند. در خط داستانی Carnage: Mind Bomb یک متخصص روانپزشکی به نام «متیو کورتز» تلاش کرد که کارنیج را درمان کند.
کورتز تصور میکرد که کسدی را بهطور کامل تحت کنترل خودش دارد. اما درنهایت مشخص شد که یک تکه سیمبیوت در بدن او وجود دارد و درون سر او در حال تکان خوردن است. به همین ترتیب کسدی توانست تصاویر ذهنی مختلفی را در مغز کورتز ایجاد کند و با آنها به او نشان دهد که دنیا واقعا چگونه است. در نتیجه، متیو کورتز هم دیوانه و مجنون شد و درنهایت از طرف نگهبانان Ravencroft مورد اصابت گلوله قرار گرفت. سیمبیوتها یک حافظه ژنتیکی هم دارند. این حافظه به آنها اجازه میدهد که اطلاعات پدر و مادر خود را مورد بررسی قرار دهند تا بتوانند تمام اجداد خود را بشناسند. از همین رو، زمانیکه کارنیج به سیلور سرفر برخورد کرد، آن احساس بسیار بد و تراژدی را احساس کرد و همچنین به یاد آورد که زمانی، گالاکتوس دنیایی را نابود و از آن تغذیه کرده بود که سیمبیوتهای زیادی در آن زندگی میکردند.
سیمبیوت کارنیج این توانایی را هم دارد که ازطریق روانی، فرزندان خود را تشخیص و همچنین آنها را ردیابی کند. به همین ترتیب، او میتواند همین قدرت را معکوس کند و کاری انجام دهد که ونوم نتواند رد او را بزند و تعقیبش کند. درست همانند اسپایدرمن و ونوم، کارنیج هم میتواند با کنترل شار جاذبه بین اتمی بین لایههای مولکولی مرزی، تقریبا به هر سطحی بچسبد و روی آن حرکت کند. کارنیج میتواند روی تمام سطوح حتی سطحهای صاف و لیز، راه برود، بخزد یا حتی بدود. کارنیج میتواند بخشهایی از ماده بیگانه خود را در قالب تارها، به سمت حریف خود پرتاب کند. به طوری که در برخی شرایط خاص، او این تارهای خود را تا فاصله ۲۱ متری هم پرتاب میکند. کارنیج اغلب از این توانایی خود برای آویزان شدن از ساختمانها و چرخیدن بین آنها استفاده میکند. این تارها آنقدر قدرتمند هستند که حتی میتوانند استخوانهای بهترین ورزشکاران زمین را هم در هم بشکنند.
کارنیج همانند اسپایدرمن، از یک سری حسهای خاص برخوردار است. البته این حسها به پیچیدگی حسهای عنکبوتی اسپایدرمن نیست. اما این بیگانه میتواند خطر را از هر جهت یا هر زاویهای تشخیص دهد و از قبل کسدی را نسبت به خطرهای پیشرو خبردار کند. این حسها کارامدتر و بهتر از حسهای عنکبوتی هستند زیرا زمان کمتری را برای تشخیص خطر نیاز دارند. از طرف دیگر هم سرعت رفلکس کسدی، بیشتر از اسپایدرمن است. از آنجایی که سیمبیوت کارنیج، فرزند سیمبیوت ونوم محسوب میشود (اسپایدرمن هم اولین میزبان ونوم بوده است)، به همین ترتیب در رادار حس ششم یا همان حس عنکبوتی اسپایدرمن قرار نمیگیرد و او اصلا نمیتواند کارنیج را پیدا کند. از همین رو، کارنیج میتواند بدون هیچگونه هشداری به اسپایدرمن حمله کند؛ این توانایی، کارنیج را تبدیل به یک دشمن مرگبار کرده است.
در برخی از نسخهها و خط داستانیهای مختلف، سیمبیوت کارنیج یک خون آشام است و میتواند تنها با کوچکترین لمس قربانی خود، او را به قتل برساند یا از او تعذیه کند. اگر ونوم یک سیمبیوت یا یک حجم و توده محدود باشد، کارنیج در مقابل بهطور کداوم مولکولهای جدیدی را ایجاد میکند و بهطور خستگی ناپذیری میتواند مواد مورد علاقهی خود را در قربانیهایش پیدا کند و درست همانند یک خون آشام واقعی، با یک تماس کوچک از آنها تغذیه کند. اینگونه به نظر میرسد که اگر کارنیج، سیمبیوتهای دیگر را بخورد تا از آنها تغذیه کند (درست همانند کاری که در خط داستانی Planet of the Symbiotes انجام داد)، میتواند اندازه خود را تا حد زیادی افزایش دهد به طوری که تبدیل به یک موجود غول پیکر شود. براساس آن خط داستانی، اگر کارنیج سیمبیوتهای زیادی را بخورد و آنها را از بین ببرد، میتواند قد خود را به چیزی حدود ۱۰۰ فوت هم برساند.
علاوهبر اینکه او میتواند بخشهایی از سیمبیوت خود را پرتاب و آنها را هدایت کند، میتواند آنها را دوباره به سمت خودش بازگرداند یا به این تکهها دستوراتی بدهد که آنها اصلا نمیتوانند در مقابل مقاومت کنند. همانطور که در خط داستانیهای مختلف هم نشان داده، این تکهها توانستند استخوانهای «Iron Rangers» را در هم بشکنند؛ آن هم زمانیکه لباس سیمبیوتی و تکنولوژیکالی را پوشیده بودند که با سیمبیوت ترکیب شده بود و با اعتماد به نفس خیلی زیاد، کارنیج را به چالش کشیدند. کارنیج با استفاده از این قدرت و توانایی خود، توانست این پنج Iron Rangers را جذب کند. او با این کار، بلافاصله قد خود را تا حد زیادی افزایش داد و رنگی آبی را به خود گرفت. از آنجایی که این سیبیوت زیر نظر شرکت Hall Industries مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته بود، این توانایی را در خود به وجود آورد که بتواند نسخههای کاملا تکراری و کپی را از خود به وجود بیاورد.
این کپیها بهگونهای بودند که توسط بدن اصلی هم کنترل میشدند. با اینکه کسدی هیچ آموزش خاصی ندیده بود اما تواناییهای طبیعی و ذاتیای که این سیمبیوت به او میداد و تمایلات بسیار زیاد آدمکشی که در کارنیج وجود داشت، باعث شده بود که او تبدیل به یک دشمن بسیار خطرناک و دیوانه شود؛ کسی که رفتارهای دیوانهواری انجام میداد و اصلا قابل پیشبینی نبود. حتی بدون حضور سیمبیوت، کلیتوس کسدی باز هم افراد بیگناه و مختلف را به قتل میرساند، بدون اینکه حتی ذرهای تردید داشته باشد.
نقطه ضعف:
سیمبیوت کارنیج هم درست همانند دیگر موجوداتی که همنوع خودش محسوب میشدند، در مقابل گرمای شدید (خیلی بیشتر از سیمبیوت ونوم) و همچنین حملات صوتی (خیلی کمتر از سیمبیوت ونوم) آسیبپذیر بود. این دو مورد میتوانند درد و ناراحتی فیزیکی را در این سیمبیوت به وجود بیاورند، درحالیکه حملات «بسیار قدرتمند» هیچ نتیجهای روی او ندارند و باعث شکست او نمیشوند. البته کارنیج خیلی برای گرمای شدید اهمیتی قائل نمیشود، البته اگر خودش این آتش و گرمای شدید را به وجود آورده باشد؛ زیرا در یک خط داستانی، او یک اردوگاه را بهطور کامل به آتش کشید. کسدی بدون سیمبیوت خود، تنها یک انسان معمولی است.
درجه همجوشی و ترکیب کلیتوس کسدی با سیمبیوت خود آنقدر زیاد است که او از لحاظ فیزیکی بهطور کامل به سیمبیوت خود وابسته است. به همین دلیل زمانیکه این سیمبیوت با بن ریلی ادغام شد، کلیتوس کسدی خیلی زودتر و سریعتر از زمانهای دیگر پیر میشد زیرا بدن او با سرعت خیلی زیادی در حال فاسد شدن و از نابود شدن بود. او در طی این مدت زمان، حتی سادهترین و راحتترین کار را هم نمیتوانست انجام دهد. اما به محض اینکه سیمبیوت به بدن کلیتوس بازگشت، او دوباره سلامتی کامل خود را به دست آورد. بلافاصله بعد از این اتفاق، مشخص شد که این ضعیف شدگی و همچنین گذر عمر طولانی، به خاطر یک عارضه سرطان معده بود و زمانیکه سیمبیوت در بدن کسدی حضور داشت، این عارضه را از بین میبرد (درست همانند سرطانی که ادی براک داشت و ونوم آن را برایش درمان میکرد).
درست زمانیکه این سیمبیوت، سرطانی را که کلیتوس کسدی داشت درمان کرد، دیگر او میتوانست بدون حضور سیمبیوت خود هم زنده بماند؛ این واقعیت زمانی نشان داده شد که ونوم بهطور کامل آن را به سمت خود جذب و آن را از کلیتوس جدا کرد. اینگونه تشخیص داده شده بود که کلیتوس کسدی یک بیماری ذهنی بسیار بد و شدید به نام اسکیزوفرنی دارد. حتی بدون حضور سیمبیوت هم، کلیتوس یک جنون خاص داشت که آن را ازطریق روشهای جنایتکارانه برطرف میکرد. به خاطر برخوردی که کلیتوس کسدی اخیرا با شخصیتی به نام «اسکارلت اسپایدر» داشت، بهطور کامل فلج شد. همین اتفاق باعث شده تا او بهطور کامل به سیمبیوت کارنیج وابسته باشد تا بلکه به کمک او بتواند حرکت کند.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت کلیتوس کسدی/کارنیج در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی Spider-Man: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ با صداپیشگی اسکات کلوردون (در نقش کلیتوس کسدی) و کریستوفر دانیال بارنز (در نقش کارنیج)
- انیمیشن سریالی Spider-Man Unlimited محصول سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ با صداپیشگی مایکل داناوان (در نقش کارنیج)
- انیمیشن سریالی Ultimate Spider-Man محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی دی بردلی بیکر و فرد تاتاسیور
- انیمیشن سریالی Guardians of the Galaxy محصول سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹
- بازی The Amazing Spider-Man 2 محصول سال ۱۹۹۲
- بازی Spider-Man and the X-Men in Arcade's Revenge محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴
- بازی The Amazing Spider-Man: Lethal Foes محصول سال ۱۹۹۵
- بازی Spider-Man and Venom: Maximum Carnage محصول سال ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵
- بازی Venom/Spider-Man: Separation Anxiety محصول سال ۱۹۹۵
- بازی Spider-Man محصول سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ با صداپیشگی دی بردلی بیکر
- بازی Spider-Man: Shattered Dimensions محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
- بازی Spider-Man: Friend or Foe محصول سال ۲۰۰۷ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
- بازی The Amazing Spider-Man 2 محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی دیوید اگرانوو
- بازی Marvel Super Hero Squad Online محصول سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲
- بازی Lego Marvel Super Heroes 2 محصول سال ۲۰۱۷
- بازی Marvel: Contest of Champions محصول سال ۲۰۱۴
نظرات