معرفی شخصیت پلاستیک من، پاتریک اوبرایان
پاتریک «ایل» اوبرایان یک دزد بیمصرف و بیعرضه محسوب میشد. او در طی یک ماجرای بسیار خطرناک، به خاطر یک محفظه بزرگی که در آن مواد شیمیایی خاصی وجود داشت، قدرتهای خود را به دست آورد. این ظرف و موادی که درون آن قرار داشت، قدرتهایی به او اعطا کرد که بعد از آن جریان پاتریک دیگر میتوانست به هر شکل قابل تصوری که دوست داشت، در بیاورد. امروزه، پاتریک دیگر در هر تیمی که قرار داشته باشد، نقش کمدین آن تیم را برعهده خواهد داشت. با این حال، علی رغم جوکها و طنزهایی که او از خودش در میآورد، یک عضو بسیار مهم و کلیدی در هر شرایطی به حساب میآید.
پلاستیک من یک ابرقهرمان کمیکی است که در ابتدا توسط کمپانی کوالیتی کامیکس (Quality Comics) خلق و معرفی شد اما بعد از گذشت مدتی، کمپانی دی سی کامیکس این شخصیت را از آنِ خود کرد و او را در کتابهای کمیک خود به کار برد. این شخصیت توسط کارتونیستی به نام جک کول خلق شد. پلاستیک من جزو اولین قهرمانانی محسوب میشود که طنز را با خط داستانی اصلی اکشن و ماجراجویی کتابهای کمیک ترکیب کرد. این شخصیت چندین مجموعهی اختصاصی به صورت تنها حضور و برخی اوقات هم با شخصیتهای دیگری مانند بتمن و خیلی از کاراکترهای دیگری که در دنیای بزرگ دی سی وجود دارد، ارتباط داشته است؛ به عنوان یکی از اعضای تیم لیگ عدالت. علاوه بر کتابهای کمیک، شخصیت پلاستیک من در چندین مجموعه تلویزیونی و همچنین بازی ویدیویی اقتباسی هم حضور داشته است؛ مانند یک مجموعه تلویزیونی با نام خودش یعنی The Plastic Man Comedy/Adventure Show.
پاتریک ایل اوبرایان که یک جنایتکار کوچک محسوب میشد، خود را درگیر یک جریان دزدی در کمپانی Crawford Chemical Works کرد؛ دزدیای که آنطور که باید و شاید طبق برنامه پیش نرفت و همه چیز خراب شد. او توسط یک نگهبان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از آن هم با یک اسید عجیب و غریب برخورد کرد. اعضای باند پاتریک، او را تنها گذاشتند و او هم در حالی که قدرتهایش در حال اوج گرفتن و پیشرفته شدن بودند، در خیابانها پرسه میزد. تمام افرادی که درون این خیابانها با پاتریک مواجه میشدند، به شدت از او میترسیدند و تصور میکردند که او یک جور هیولا است. پاتریک در ابتدا از آن وضع عجیب و غریبی که گرفتارش شده بود، خبر نداشت اما زمانی که متوجه شد چه بلایی به سرش آمده، ناامید و دلسرد شد و حتی در طی مدت کوتاهی به جایی رسید که قصد داشت خودش را بکشد.
پیش از اینکه او بتواند از محل بسیار بلندی بپرد و خوش را بکشد، فردی به نام «ووزی وینکز» به سراغ او رفت و نگذاشت تا او خودش را پرتاب کند؛ ووزی یک بیمار روانی محسوب میشد که موسسهای که در آن بستری بود، به خاطر کمبود بودجه و مشکلات مالی او را بیرون انداخته بود. این دو نفر خیلی زود با هم دوست شدند و تصمیم گرفتند که قدرتهای جدید ایل را تبدیل به یک فرصت سودآور کنند. در طی همین جریان، بر حسب اتفاق آنها تصمیم گرفتند که بهتر است پاتریک تبدیل به یک ابرقهرمان شود.
القاب و اسامی مستعار: پاتریک ادوارد اوبرایان، ایل، ایل اوبرایان، گرید، پلاس، رالف جونز، The Pliable Paladin، مستر بندی، سوپر استرچی گای، وکس وورک واکو، ادوارد اوبرایان، کایل مورگان و غیره.
تیمها: الستیک فور، All-Star Squadron، اینسرجنسی، جاستیس آرکینا، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت بینهایت، سوپر فرندز، سوپر پاورز، ترفیکها و غیره.
متحدان: 711، مامور مورگان، ال پرت، الن اسکات، امبوش باگ، آکوامن، بتمن، بیست، بیگ باردا، کاپیتان آمریکا، کاپیتان مورفی، فرمانده استیل، کریپر، دانته رایلی، دکتر فیت، گریس چویی و غیره.
دشمنان: اساسین، بیگ بیور، کاپیتان مکاسنیفر، سایرس اسمیت، دث بولت، دکتر دم، دکتر فورک لیفت، دوپی جویی و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به این موضوع اشاره شد، شخصیت پلاستیک من توسط کارتونیستی به نام جک کول خلق شد. او برای اولین بار در قسمت ۱ سری کتاب کمیک Police Comics ظاهر شد. پلاستیک من یکی از شخصیتهای مهم و نمادین کمپانی کوالیتی کامیکس در طی دوران طلایی به حساب میآمد. ماجراجوییهای او به خاطر ساختار بدنی ناهماهنگ و همچنین شوخیهای عجیب و غریبش معروف و محبوب شده بود. زمانی که در سال ۱۹۵۶ کمپانی کوالیتی کامیکس بسته شد، دی سی کامیکس شخصیت پلاستیک من را از آنِ خود کرد و آن را به دنیای کمیکی خیلی بزرگ خود آورد. حتی به او یک مجموعهی کوتاه در دهه ۱۹۶۰ هم داد. این شخصیت در انیمیشن سریالی خود به نام The Plastic Man Comedy/Adventure Show که در سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ به روی آنتن میرفت، فوقالعاده خوش درخشید و حتی به عنوان شخصیت مهمان در چندین قسمت از انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold حضور یافت. کمپانی دی سی کامیکس قصد داشت تا بیشتر از این کاراکتر استفاده کند اما به خاطر استدلال مالکیت و همچنین شکایات حقوقی، مجبور شد که شخصیت دیگری را با نام «Elongated Man» به عنوان جایگزینی برای او خلق کند.
شخصیت پلاستیک من جاودان است و او میتواند تا حد نامحدودی خود را بکشد و بدن خود را به هر شکلی در بیاورد
با اینکه پلاستیک من اصلا موفقیتهای تجاری چشمگیری را برای کمپانی خود به ارمغان نیاورد اما یکی از شخصیتهای بسیار محبوب بسیاری از خالقان کتابهای کمیک دوران مدرن به حساب میآمد. به طور مثال میتوان به نویسندهای مانند گرنت موریسون اشاره کرد که او را در نسخهی احیا شدهی لیگ عدالت خود در دهه ۱۹۹۰ اضافه کرد؛ آرت اسپیگلمن که جک کول را به مجله نیویورکر معرفی کرد؛ نگارگری به نام الکس راس که اغلب اوقات شخصیت پلاستیک من را روی تصاویر جلد یا داستانهایی که حول محور لیگ عدالت بودند، اضافه میکرد؛ نویسنده و هنرمندی به نام کایل بیکر که مجموعهای اختصاصی را برای پلاستیک من طراحی کرد و داستان آن را نوشت و در نهایت هم این مجموعه توانست جایزه خوبی را کسب کند؛ هنرمندی به نام ایتن ون سیور نزدیکی و وابستگیای را نسبت به این کاراکتر احساس میکرد و همیشه ایدهی اینکه یک مجموعهی منظم و ماهانه را حول محور پلاستیک من منتشر کند، در ذهن میپروراند و حتی در اوقات فراغت خود تصاویری را هم از او میکشید؛ در نهایت هم فرانک میلر که پلاستیک من را در مجموعههای مختلفی مانند All Star Batman and Robin the Boy Wonder و Batman: The Dark Knight Strikes Again، او را به عنوان یکی از اعضای لیگ عدالت به تصویر میکشید.
در طی دوران پس از بحران هم فردی به نام فیل فوگلیو تغییرات خاصی را در این شخصیت پیاده کرد. پاتریک اوبرایان یا همان پلاستیک من در ۱۱۰۰ کتاب کمیک حضور داشته که در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
- دوران طلایی:
در داستانهای ابتدایی و اصلی، ایل اوبرایان بعد از آن جریان سرقت، توسط یکی از راهبان نجات پیدا کرده بود. بعد از این اتفاق، او به افتخار همین راهب، تصمیم گرفت که کارهای جنایتکارانهی خود را کنار بگذارد و مسیر جدیدی را انتخاب کند. پاتریک بعد از اینکه به میزان قدرتهای جدید خود پی برد، به سمت قانون و راههای اجرای آن رفت. در آن زمانهای اولیه، او برای اینکه شناخته نشود، برای مدت زمان کوتاهی، هویت ایل اوبرایان را به عنوان پوشش خود استفاده میکرد. بعد از گذشت مدتی، او به طور رسمی به سازمانهای قانونی پیوست تا بتواند از این طریق کارهای خوبی انجام دهد.
- دوران نقرهای:
در طی برهه زمانی کوتاهی در دوران نقرهای، اینگونه گفته شده بود که پلاستیک من، در واقع پسر همان پلاستیک من اصلی و واقعی است که در دوران کودکی، آن اسید عجیب و غریب را به طور اتفاقی قورت داده بود.
- دوران برنز:
در اکثر مواقع میتوان گفت که نسخههای دوران نقرهای و برنز، شباهت بسیار زیادی به نسخه دوران طلایی این شخصیت داشتند و تا حدی با هم مطابق بودند. در نهایت، تغییراتی در نسخه دوران طلایی پلاستیک من ایجاد شد؛ او دیگر به عنوان یکی از ساکنان و افراد محلی زمین ۲ شناخته میشد که در نهایت در زمین ایکس جان خود را از دست داد.
- دوران مدرن:
بعد از جریاناتی که در رویداد بحران در زمینهای بینهایت اتفاق افتاد، داستان منشاء و گذشتهی این شخصیت تا حدودی تغییر کرد و در نهایت به نسخهی فعلی خود تبدیل شد. بعد از گذشت مدتی، دلیلی که او برای پیگیری مبارزه با جرم و جنایت و کارهای قهرمانانه داشت، تا حد زیادی روی اعمال و حتی روابطش تاثیر گذاشت.
- نسخه اصلی خلق شده توسط جک کول:
پاتریک ایل اوبرایان که یک کلاهبردار محسوب میشد، در سن ۱۰ سالگی پدر و مادر خود را از دست داد و مجبور به زندگی در خیابانها شد. به همین دلیل، او از همان سنین کم به درون زندگی مجرمانه افتاد. زمانی که او به دوران بزرگسالی رسید، عضو یک حلقهی سرقت شد و به عنوان فردی که قفلها را باز میکرد و در این زمینه تخصص پیدا کرده بود، در این تیم به فعالیت پرداخت. در همان شب سرنوشتساز، زمانی که پاتریک به سختی توانست خودش را از درون آن مواد شیمیایی بیرون بکشد، متوجه شد که دوستان و اعضای باندش بدون او از آن فرار کردهاند.
پاتریک که مدت زیادی راه رفته بود و بهشدت به خاطر زخم گلوله و همچنین قرار گرفتن در معرض آن مواد شیمیایی زجر میکشید، در نهایت دیگر نتوانست این حجم از درد و ضعف را تحمل کند و نزدیک شهر و یک کوهپایه بیهوش شد. زمانی که به هوش آمد، متوجه شد که در محل خاصی در همان کوه قرار دارد و یک راهب، در حال مداوا کردن او است؛ کسی که همان روز صبح، او را بیهوش پیدا کرده بود. این راهب، این پتانسیل بسیار زیاد برای خوب بودن و انجام کارهای نیک در پاتریک دیده بود به همین دلیل تصمیم گرفت که نیروهای پلیس را که اوبرایان را تا همان صومعه تعقیب کرده بودند، فریب دهد و به جای دیگری بفرستد. بعد از اینکه پاتریک به هوش آمد، دوباره به این فکر افتاد که اعضای باندش بدون هیچگونه تردید و صبری او را تنها همانجا رها کردند و اصلا برایشان مهم نبود که او گیر نیروهای پلیس بیفتد تا خیر. علاوه بر این هم کار بسیار خوب و پر از محبتی که این راهب انجام داد باعث شد تا پاتریک نسبت به گذشتهی خود و همچنین حرفهی خلافکاریای که مدت زیادی آن را در پیش گرفته بود، حس بدی پیدا کند و پشیمان شود. بعد از این اتفاق، او تصمیم گرفت که خودش را اصلاح کند.
پاتریک در طی دوران کوتاهی که در آن صومعه ماند تا بهبودی کامل خود را بهدست بیاورد، متوجه شد که مواد شیمیاییای که وارد سیستم و جریان خونی بدنش شده، تغییرات فیزیکی فوقالعاده زیادی را به وجود آورده است. بدن او دیگر تمام خواص یک لاستیک را داشت. این موضوع به او اجازه میداد که بدن خود را بکشد، به هر اندازهای که دوست دارد بپرد و خودش را به شکل هر چیزی در بیاورد. پاتریک بعد از متوجه شدن این تواناییها، بلافاصله تصمیم گرفت که از قدرتهای جدید خود در جهت حفظ قانون و برقرار نظم استفاده کند. به همین دلیل یک لباس لاستیکی مخصوص را که رنگهای قرمز، مشکی و زرد در آن به کار رفته بود، بر تن کرد (بعدها به رنگ قرمز و زرد تغییر یافت) و با نام پلاستیک من به دستگیری مجرمان پرداخت. او با یک عینک سفید و همچنین تغییر شکل دادن صورتش، هویت اصلی خود را پنهان کرد. از طرف دیگر، او با هویت اوبرایان خود تصمیم گرفت که بیش از پیش به دنیای زیرزمینی نزدیک شود و ارتباطات خود را در این زمینه گسترش دهد تا بتواند اطلاعات بیشتری در رابطه با فعالیتهای جنایی کسب کند.
پلاستیک من خیلی زود یک همکار خندهدار و بامزه به نام ووزی وینکز پیدا کرد. جالب است بدانید که ووزی پر از قدرتهای جادویی بود به همین دلیل خود طبیعت از او محافظت میکرد تا آسیبی به او وارد نشود. در نهایت این موضوع به طور کامل فراموش شد و ووزی خیلی راحت تبدیل به یک دوست وفادار برای پلاستیک من شد. پلاستیک من در دوران اصلی خود یعنی همان دوران طلایی که مربوط به کمپانی کوالیتی بود، بعد از مدتی فعالیت تبدیل به یکی از اعضای نیروی پلیس شهر و بعد از آن عضو سازمان FBI شد. بعد از گذشت مدتی او دیگر تبدیل به یک افسر فدرال شد و تقریبا به طور کامل هویت ایل اوبرایان خود را رها کرد.
- نسخهی فیل فوگلیو:
پلاستیک من یکی از اعضای تیم لیگ عدالت آمریکا به حساب میآید. در برههای از زمان، او هم یک همکار و همدست داشت
بعد از رویداد بحران در زمینهای بینهایت که در سال ۱۹۸۵ اتفاق افتاد، فیل فوگلیو در سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹، یک مجموعهی کوتاه چهار قسمتی حول محور شخصیت پلاستیک من منتشر کرد. او در این مینی سری، یک نسخهی جدید از پلاستیک من را به مخاطبان معرفی کرد. در این خط داستانی، ایل اوبرایان بعد از اینکه در معرض آن مواد شیمیایی قرار گرفت و دوستانش او را رها کردند، سرگردان در خیابان راه میرفت. افراد مختلفی که در خیابان بودند، آنقدر از او ترسیده بودند که باعث شد توجه نیروهای پلیس و گارد ملی به سمت او جلب شود و تصور کنند که او یک هیولا است. ایل در ابتدا اصلا به تغییراتی که در بدنش رخ میداد، توجه نمیکرد اما زمانی که متوجه شد بقیه به چشم یک هیولا نگاه میکنند و نیروهای پلیس او را تحت تعقیب قرار دادند، تصمیم گرفت که از تواناییهای جدید خود استفاده و از دست پلیسها فرار کند. بعد از گذشت مدتی ایل خیلی نسبت به وضعیت جدیدی که پیدا کرده بود، ناامید و دلسرد شد حتی تصمیم داشت که با پایین پریدن از یک پل، خودش را بکشد.
خوشبختانه همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، او نتوانست این کار را به پایان برساند زیرا ووزی وینکز در کار او مداخله کرد. آنها تصمیم گرفتند که با استفاده از قدرتهای جدید پاتریک، به ثروت زیادی دست پیدا کنند. اما آنها مطمئن نبودند که بیشتر در شغلی پول کسب میکنند؛ در کارهای خلاف یا از راه مبارزه با فعالیتهای مجرمانه. به همین دلیل به طور شانسی، راه مبارزه با جرم و جنایت را انتخاب کردند؛ هر چند که ووزی در ابتدا نسبت به این موضوع شک داشت. به همین ترتیب پاتریک با نام پلاستیک من فعالیتهای خود را آغاز کرد و ووزی هم یک آژانس کاراگاهی در شهر نیویورک تاسیس کرد؛ تصمیمی که بدبختیها و حوادث ناگوار مختلفی را به دنبال داشت.
- ما جدا از هم شکست میخوریم:
در این خط داستانی، اعضای لیگ عدالت از هم جدا شدند. این موضوع تا حدی ادامه داشت که حتی هویتهای قهرمانانه و اصلی آنها، تبدیل به دو موجود کاملا متفاوت و جداگانه شده بودند. برای پلاستیک من، این موضوع به این معنی بود که هویت قهرمانانهی او تبدیل به یک شخصیت کمدی و نسبتا بیفایده میشد و از طرف دیگر، او در قالب هویت اصلی خود، باید با هویت جنایتکارانهی خود دست و پنجه نرم میکرد؛ چیزی که در تمام این مدت بهشدت تلاش میکرد تا آن و حس گناهی را که درونش وجود داشت، سرکوب کند. به همین دلیل، بعد از گذشت دورانی سخت، میتوان گفت که او دلیل اصلی ادغام شدن دوبارهی هویتهای دوگانهی اعضای لیگ شد. به همین دلیل آنها دوباره در کنار یکدیگر جمع شدند و لیگ خود را دوباره به همان شکل سابق تشکیل دادند.
- دوران ابسیدین:
پلاستیک من به همراه دیگر اعضای تیم لیگ عدالت به تحقیق دربارهی موضوع ناپدید شدن شخصیت آکوامن پرداختند. آنها در نهایت تصمیم گرفتند که در بعد زمان به گذشتهی بسیار دور سفر کنند. به همین دلیل آنها به چندین هزار سال قبل سفر کردند تا به آتلانتیس باستان بروند. در آنجا، او به همراه اعضای تیم قهرمانیاش مجبور شدند تا با اعضای لیگ عدالت باستانیها، مقابله و مبارزه کنند. در طی همین مبارزه، پلاستیک من کاملا منجمد شد و طولی نکشید که بدن او به هزاران قطعه تقسیم شد؛ قطعههایی به طور کامل درون اقیانوس گم شدند. او به مدت سه هزار سال روی کف همان اقیانوس باقی ماند تا اینکه در نهایت توسط همتیمیهایش نجات پیدا کرد.
پلاستیک من بعد از اینکه از آن شرایط سخت نجات پیدا کرد، از آنجایی که چندین هزار سال را به صورت قطعه قطعه شده کف اقیانوس و کاملا تنها و بیدفاع به سر برده بود، تصمیم گرفت که برای مدتی تیم را ترک کند زیرا در طی آن مدت رنج و زجر زیادی کشیده بود و این موضوع تاثیر زیادی روی او گذاشته بود. او تصمیم گرفت که برای مدتی، خودش را وقف فرزندش به نام «آف اسپرینگ» بکند و به بزرگ کردن او بپردازد. منتها بعد از گذشت مدت زمانی، او به درخواست و اصرار خیلی زیاد بتمن، دوباره به تیم بازگشت.
- شمارش معکوس و ماجراهای بعد از آن:
در این خط داستانی، شخصیت پلاستیک من توسط «اکلیپسو» فریب خورد و از مسیر اصلی خود منحرف شد. اکلیپسو، پلاستیک من را متقاعد کرده بود که همتیمیها و همچنین دوستانش، به او احترام نمیگذارند. اکلپیسو این قهرمان را متقاعد کرده بود که میتواند احترامی را که او همیشه لیاقتش را داشته، به او تقدیم کند. فساد و طرز فکر او، توسط فردی به نام «بروس گوردن» تغییر پیدا کرد و وارونه شد. پلاستیک من بعد از این اتفاق دوباره به لیگ عدالت پیوست اما مورد توهین و حملهی یکی از اعضا یعنی «دکتر لایت» قرار گرفت. دکتر لایت معتقد بود که پلاستیک من، اصلا قهرمان موثر و خوبی برای گروه نیست.
- Cry For Justice:
پلاستیک من در طی مبارزهای که با «پرومتئوس» داشت، یک مادهی شیمیایی مرموز و نامشخص به او تزریق شد. این مادهی شیمیایی مرموز پاتریک را مجبور کرده بود که تا حد زیادی روی ثابت و محکم ماندن تمرکز کند تا بتواند در یک حالت ثابتی باقی بماند. درست در همین حین، زمانی که او سعی میکرد تا شکل جدیدی به بدنش بدهد و تغییر در خود ایجاد کند، متحمل درد بسیار زیادی میشد که این کار را تقریبا برایش غیرممکن میکرد.
- تاریکترین شب:
پلاستیک من در حالی که هنوز از اثرات آن مادهی شیمیایی پرومتئوس در حال زجر کشیدن بود، توسط «وایب» تیم بلک لنترن مورد حمله قرار گرفت؛ کسی که در طی این مبارزه، قلب پلاستیک من را از سینهاش بیرون کشید. با وجود این زخم بسیار شدید و مرگباری که پلاستیک من متحمل شده بود، اما در نهایت توانست جان سالم به در ببرد. بعد از این اتفاق، او به سرعت به استار لبز فرستاده شد تا تحت درمان مورد نیاز قرار بگیرد.
- لیگ عدالت:
بعد از گذشت مدت طولانیای، زمانی که هم دیگر اثرات باقیماندهی آن مادهی شیمایی از بدن پاتریک خارج و هم آسیب زیادی که به خاطر از دست دادن قلبش متحمل شده بود، درمان شد، باری دیگر توانست به لیگ عدالت بازگردد. زمانی که او به تیم بازگشت، به کمک دیگر اعضای در تلاش بودند تا فردی به نام «مکسول لرد» را پیدا کنند. بعد از این جریان لیگ عدالت قصد داشتند تا به هل سفر کنند؛ سفری که پلاستیک من هم با آنها همراه شد و به همراه بتمن با فردی به نام «گریون» مبارزه کرد. در این برهه زمانی، او تحت تاثیر و کنترل ماسک «دانته» قرار گرفت. بعد از اینکه اعضای لیگ با تلاش بسیار توانستند این ماسک را از روی صورت او بردارند، به نظر میرسد که او به آتش کشیده شده است. با این حال، بعد از گذشت مدتی مشخص شد که او در طی همان جریانها، توسط «Zauriel» به بعد دیگری منتقل شده است.
- لیگ عدالت بینالمللی:
در این برهه زمانی، پلاستیک من درخواست داد تا به عنوان یکی از اعضای لیگ عدالت بینالمللی نام او را هم ثبت کنند اما در نهایت به خاطر غیرقابل پیشبینی و غیرعادی بودن این درخواست او رد شد و او نتوانست در این گروه ابرقهرمانی عضو شود.
- DC Rebirth:
شخصیت پلاستیک من هم درست همانند ددپول، دیوار چهارم را شکسته است
در خط داستانی Dark Days: The Forge، بتمن در بت کیو خود، یک محل نگهدارنده مخصوص را به «مستر ترفیک» نشان داد که روی آن علامت پلاستیک من حک شده بود. بتمن به مستر ترفیک گفت، زمان آن رسیده تا او را آزاد کنند. بعد از این اتفاق و بعد از آزاد شدن، پلاستیک من به مستر ترفیک کمک کرد تا نقشهی فردی به نام «سایمون استگ» را خنثی کنند. سایمون استگ قصد داشت تا با استفاده از «متامورفو»، پورتالی را به سمت دنیای تاریک یا دارک باز کند. متامورفو به Nth Metal تبدیل شده بود. در حالی که آنها در حال تلاش برای بستن پورتالی بودند که سایمون استگ باز کرده بود، مستر ترفیک به همراه پلاستیک من و همچنین متامورفو به درون این پورتال کشیده شدند.
در طی زمانی که آنها در این پورتال قرار داشتند، پلاستیک من تلاش کرد تا با استفاده از بدنش، حفاظی برای آنها ایجاد کند و از آنجایی که خودش در مقابل انرژی دارک یونیورس ایمنی داشت و آسیبی به خودش نمیرسید، تلاش کرد تا با این کار، از آنها در برابر این انرژی محافظت کند. بعد از اینکه آنها به یک دنیایی که هیچ زندگیای در آن جریان نداشت رسیدند، با شخصیتی به نام «فانتوم گرل» برخورد کردند. فانتوم گرل در آن دنیا با شکل لمس ناپذیر خود گیر افتاده بود و اصلا هیچ دانشی نسبت به اینکه سیگنالی در جهت پیدا شدنش بفرستد، نداشت. طولی نکشید که آنها یک کامپیوتر در روده یک موجود غول پیکر مرده پیدا کردند. یک هولوگرام از فردی به نام «تام استرانگ» به آنها خوش آمد گویی گفت و اعلام کرد که آنها باید این جهان را نجات دهند. در همین حین، مستر ترفیک، پلاستیک من و متامورفو متوجه شدند که فانتوم گرل درست از زمانی که یک کودک بود، در همین شکل لمس ناپذیر خود گیر افتاده است. بعد از اینکه این چهار نفر موفق شدند که به دنیای خود بازگردند، مستر ترفیک تلاش کرد تا سه عضو دیگر تیم خود را در همانجا رها کند و به دنیای تاریک بازگردد تا به این طریق بتواند دوباره به سمت دوستان خود بازگردد. اما با توجه به اثرات انرژی دارک مولتی ورس، مستر ترفیک به این نتیجه رسید که آنها نمیتوانند از هم جدا شوند و هر کدام راه جداگانهای را در پیش بگیرند زیرا پیوندی بین آنها به وجود آمده بود.
- فیزیولوژی نرم و قابل انعطاف:
پلاستیک من به واسطهی یک اتفاق عجیب توانست این قدرتهای خود را بهدست بیاورد؛ اتفاقی که باعث شد تا بدن او به طور کامل در یک ترکیب شیمیایی نامشخص صنعتی فرو برود، به طوری که این مواد شیمیایی از طریق زخم گلولهای که روی بدنش ایجاد شده بود، وارد جریان خونیاش شد. همین موضوع باعث شد تا یک فرآیند جهش یافتگی ژنتیکی در سرتاسر بدنش اتفاق بیفتد به طوری که فیزیولوژی او را تا حد زیادی تغییر داد. ایل در یک حالت سیال خاص وجود دارد؛ او نه به طور کامل مایع است و نه به طور کامل جامد. پلاستیک به طور کامل روی ساختار بدنی خود کنترل دارد.
- کنترل چگالی:
پلاستیک من توانایی این را دارد که در هر زمان و به هر اندازهای که دوست دارد، تراکم و چگالی خود را تغییر دهد؛ او میتواند درست همانند یک سنگ، سخت و محکم شود یا درست همانند یک نوار لاستیکی، نرم و قابل انعطاف شود.
- قابلیت انعطاف (قابلیت ارتجاعی/انعطاف پذیری):
او توانایی این را دارد که اندام و بدن خود را آنقدر بکشد که به طول و اندازههای ابرانسانی برسد. هنوز هیچ محدودیتی برای او تعیین نشده که چقدر میتواند بدن خود را بکشد و خود را بلند و کشیده کند.
- تغییر سایز:
پلاستیک من توانایی این را دارد که قد خود را چند اینچی کند و تبدیل به یکی از جیبهای کاربردی بتمن شود، یا خود را آنقدر بزرگ و بلند کند که در نهایت تبدیل به یک تایتان و به اندازهی یک آسمان خراش شود.
- تغییر شکل:
پلاستیک من توانایی این را دارد که بدن خود را به انواع شکلها و اندازههایی که برای انسانهای معمولی و عادی کاملا غیر ممکن است، در بیاورد. او میتواند خود را کاملا مسطح کند تا به طور مثال بتواند از زیر یک در رد شود. او همچنین با استفاده از انگشتهای خود میتواند مدلهای بسیار زیادی از قفلها را باز کند. او توانایی این را دارد که با استفاده از این قدرت بسیار جذاب خود، با تغییر شکل صورت و بدنش، خود را به شکل یک فرد دیگر در بیاورد و خودش را جای او جا بزند. پلاستیک من به لطف وضعیت سیالی که دارد، میتواند حفرههایی را در بدن خود به وجود بیاورد یا خودش را تبدیل به اشیاء مختلف بکند. علاوه بر این، پلاستیک من این توانایی را دارد تا در هر زمانی که دلش خواست، جرم بدنی و همچنین ساختار فیزیکی خود را به هر اندازهای دوست دارد تغییر دهد. همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، تقریبا هیچ محدودیتی برای اینکه او به چه اندازه میتواند خود را بزرگ و کوچک کند یا به چه شکلهایی میتواند بدنش را تغییر دهد، وجود ندارد.
- چابکی ابرانسانی:
این قدرتهای کششی به پلاستیک من این توانایی را میدهند که چابکی و زیرکی خود را افزایش دهد. او انعطاف پذیری خیلی خوبی دارد و میتواند به راحتی خود را هماهنگ و متناسب کند؛ چیزی که فوقالعاده فراتر از محدودیتهای طبیعی بدن یک انسان معمولی است.
- تغییر رنگ:
تنها محدودیتی که پلاستیک من دارد، مربوط به بحث رنگ است. او نمیتواند بدون تمرکز و تلاشهای فیزیکی و ذهنی بسیار زیاد، این کار را انجام دهد. به طور کلی میتوان گفت که پاتریک از این توانایی خود استفاده نمیکند و ترجیح میدهد که همیشه از همان لباس قرمز و زرد رنگ خود استفاده کند.
- آسیب ناپذیری:
قدرتهای پلاستیک من، تا حد فوقالعاده زیادی پایداری و استقامت او را افزایش میدهد. در برخی از داستانهای گوناگون، پلاستیک من را به گونهای نشان دادند که او نسبت به حملات ناگهانی به وسیلهی گلوله، بسیار حساس است. در یکی از همین موارد، او یک مادهی مشابه به پلاستیک مایع از بدن او بیرون آمد. با این حال، در اکثر داستانها اینگونه نشان داده شده که او میتواند در مقابل ضربههای محکم، تصادفها و شرایطی از این قبیل، بدون اینکه متحمل هیچ صدمهای بشود، مقاومت کند. او توانایی این را دارد تا در مقابل ضربههای بسیار سریع مقاومت کند؛ چیزی که به راحتی میتواند یک انسان معمولی را بکشد. او همچنین میتواند در مقابل انفجار سلاحهای پر انرژی مقاومت کند. بتمن در یکی از خط داستانیها به این موضوع اشاره کرده بود که پلاستیک من به احتمال خیلی زیاد میتواند در مقابل یک انفجار هستهای هم مقاومت کند. جالب است بدانید که او ضد گلوله است. جرم بدنی او میتواند پراکنده شود. به طوری کلی میتوان گفت که پلاستیک من تقریبا در مقابل هرگونه هدف و حملهای شکست ناپذیر است.
- احیا:
پلاستیک من توانایی این را دارد که بافتهای از دست رفته یا آسیب دیده را بازسازی یا نمونه شبیه به آنها را بسازد. هر چند لازم به ذکر است که او برای آغاز این پروسه باید کاملا سالم و صدمه نخورده باشد. پلاستیک من در یکی از خط داستانیها تکه تکه شد و مولکولهای او کاملا از هم جدا شده بود و قرنها سرتاسر اقیانوس به همین شکل ماند تا زمانی که بقیه اعضای لیگ عدالت به کمک او آمدند و مولکولهای کافی را جمعآوری کردند تا بتوانند تقریبا ۸۰٪ از جرم بدن او را بازیابی کنند. بعد از این اتفاق، او به بازسازی بدن خود پرداخت؛ آن هم با استفاده از تکههایی که لیگ عدالت آنها را از کف اقیانوس پیدا کرده بودند.
- مصونیت دور اندیشی:
طبق گفتههای بتمن در خط داستانی قسمت ۸۸ سری کتاب کمیک JLA، «ذهن و مغز پلاستیک من دیگر ارگانیک نیست. مغز او اصلا از لحاظ دور اندیشی در دسترس نیست و نمیتوان به آن نفوذ کرد».
- جاودانگی:
اصلا به نظر نمیرسد که سن پلاسیک من افزایش پیدا کند؛ حتی اگر هم این اتفاق بیفتد، سرعت آن آنقدر پایین است که اصلا به چشم نمیآید و به نوعی، چند برابر کندتر از یک انسان معمولی است. همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، در خط داستانی Obsidian Age، پلاستیک من به مدت ۳۰۰۰ سال به صورت تکه تکه شده در کف اقیانوس زنده مانده بود. به همین ترتیب میتوان گفت که او بیش از ۳۰۰۰ سال عمر دارد و همچنان به عنوان یک ابرقهرمان در حال فعالیت کردن است.
- تشخیص فراصوت:
زمانی که یک فرکانس فراصوت در اطراف پلاستیک من وجود داشته باشد، بدن او «موجدار» میشود.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت پاتریک ایل اوبرایان/پلاستیک من در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی Super Friends محصول سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۶ با صداپیشگی نورمن آلدن
- انیمیشن سریالی The Plastic Man Comedy/Adventure Show محصول سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ با صداپیشگی مایکل بل
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی تام کنی
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون
- انیمیشن سریالی Mad محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ با صداپیشگی دانا اسنایدر
- انیمیشن سریالی DC Nation Shorts محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ با صداپیشگی تام کنی
- انیمیشن Justice League: The New Frontier محصول سال ۲۰۰۸
- بازی Batman: The Brave and the Bold – The Videogame محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی تام کنی
نظرات