شخصیت برینیاک یکی از قدیمیترین و قدرتمندترین دشمنان سوپرمن به حساب میآید. او یک موجود ترکیبی از تکنولوژی و ارگانیک به حساب میآید که توانسته به سطح دوازدهم هوشی دست پیدا کند. او یک تکنولوژی فوقالعاده پیشرفته است. او به سرتاسر مولتی ورس سفر میکند و مدام به دنبال تمدنهایی میگردنن که آنها را کوچک کند و در نهایت برباید. برینیاک بعد از دزدیدن این تمدنها، آنها را کلکسیون و مجموعهی خودش که از دنیاهای دزدیده شده تشکیل میشود، اضافه میکند. او در طی این سالها، مسئول انقراض فرهنگهای بیشمار و مرگ میلیاردها موجود در سرتاسر دنیا و مولتی ورس است.
برینیاک یک شخصیت ساختگی و ابرشرور خیالی به حساب میآید که در کتابهای کمیک آمریکایی که توسط کمپانی دی سی کامیکس منتشر میشود، حضور مییابد. به طور معمول، او به عنوان دومین دشمن مرگبار سوپرمن محسوب میشود و رتبهی دوم را بعد از لکس لوثر را در اختیار دارد. او همچنین یکی از دشمنان مکرر و گاه و بیگاه تیم لیگ عدالت است.
شخصیت برینیاک به طور معمول به عنوان یک سایبورگ یا اندروید بیگانه و ماورای علم خاکی به تصویر کشیده میشود. او یکی از دشمنان اصلی و مرگبار سوپرمن است. او مسئول کوچک کردن و در نهایت دزدیدن کاندور، پایتخت سیارهی مادری سوپرمن یعنی کریپتون است. در برخی از مجموعهها و خط داستانیها، او همچنین عامل نابودی و تخریب سیاره کریپتون هم به حساب میآید. به خاطر چندین اصلاح و تجدید نظری که در مجموعههای کمپانی دی سی صورت گرفت، چندین تغییر در برینیاک ایجاد شد و چند نسخهی مختلف از آن پدید آمد. یکی از ویژگیهایی که تقریبا در تمام نسخههای شخصیت برینیاک وجود دارد، همان موجود اندرویدی و شبه انساناش است که پوستی سبز رنگ دارد. او معمولا کچل است و چندین شیء فلزی لولهای و الکترو مانندی به جمجمهاش متصل است و از آن خارج میشود؛ لولههایی که برخی اوقات درخشان هستند. نام این شخصیت ترکیبی از کلمههای مغز (برین) و دیوانه (مینیاک) است. در سال ۲۰۰۹، سایت محبوب آی جی ان، شخصیت برینیاک را در رتبهی هفدهم لیست بزرگترین شخصیتهای شرور دنیای کمیک تمام زمانها ثبت کرد.
وریل داکس که بهتر از هر چیزی با نام برینیاک شناخته میشود، یک موجود بیگانه از سیارهی کولو است. برینیاک بعد از اینکه به سیارهی زمین رسید، فعالیتهای خود را آغاز کرد و چندین شهر مختلف از جمله مترو پلیس را کوچک کرد. در آن زمان، این موضوع وظیفهی سوپرمن بود که شهر خود و مردمش را نجات دهد. اما زمانی که سوپرمن با برینیاک برخورد کرد، متوجه شد که برینیاک یک «سپر فوقالعاده قدرتمند» دارد؛ سپری که از او محافظت میکند و او را در برابر حملات مختلف سوپرمن، کاملا غیرقابل نفوذ میکند.سوپرمن در آن زمان توانست برینیاک را شکست دهد اما فقط به لطف و کمک مردم کریپتونی سرزمین کاندور. آنها خود را فدا کردند تا به سوپرمن کمک کنند و با کمک هم شهر مترو پلیس و همچنین مردم آن را نجات دهند. بعد از گذشت مدتی، برینیاک دوباره در قسمت ۱۶۷ سری کتاب کمیک سوپرمن ظاهر شد. او در این خط داستانی، به جای یک بیگانه، به شکل یک ماشین رباتیک که از سیاره کولو آمده بود، به تصویر کشیده شد.
القاب و اسامی مستعار: میلتون فاین، برین اینتر اکتیو کانستراکت، پایان دهندهی سیارهها، ابرکامپیوتر دانش و اطلاعات، ترس و وحشت کاندور، وریل داکس، C.O.M.P.U.T.O.، نیومنوید، ذهن، اینترنت، دکتر میلتون موسز فاین و غیره.
اعضای خانواده: تکنه (دختر)، سایبورگ سوپرمن (مخلوق)، برینیاک ۲.۰ (پسر) و کامپیوتو (مخلوق).
تیمها: کلاب برینیاک، کولونز، دارک آرکنا، لیگ عدالت متحد، لژیون آو دووم، پروژه ۷۷۳۴ و Terminauts.
متحدان: آراک، برینیاک ۱۲، برینیاک ۱۳، برینیاک ۴۱۷، برینیاک ۵، الکتریک من، گالاکتیس، گرکس، ایندیگو، جوکر، کوکو، کریپتونایت من، لکس لوثر، لیرل داکس، مترون، پنگوئن، کوئک مستر، رمبو و غیره.
دشمنان: آل-استار، آلورا، آنتی مترمن، آنتی-مانیتور، آراک، آشا دل-نار، آوریل پالمر، باربارا گوردن، بتمن، بیست، بلک نبیولا، بلک ولکان، برینیاک ۱۳، برینیاک ۵، کاپیتان آمریکا، کمیلین بوی، کلوئی سالیوان، دفنه بلیک، دارک ساید، دیموس، دیک گریسون، دانا تروی و غیره.
نسخهی اصلی شخصیت برینیاک توسط اتو بایندر و آل پلاستینو خلق شد. او اولین بار در خط داستانی قسمت ۲۴۲ سری کتاب کمیک Action Comics که در ماه جولای ۱۹۵۸ منتشر شد، حضور یافت. اسم این شخصیت، علت به وجود آمدن کلمهی «برینیاک» بود. این کلمه امروزه به عنوان یک کلمهی محاورهای استفاده میشود و معنی «نابغه» را دارد. این شخصیت در ۱۰۰۰ کتاب کمیک حضور داشت و در هیچکدام از آنها جانِ خود را از دست نداد.
- دوران نقرهای:
او اولین بار در قسمت ۲۴۲ سری کتاب کمیک Action Comics ظاهر شد. برینیاک که یک شخصیت شرور به حساب میآید، در اوایل دوران حضورش، به عنوان یک موجود شبه انسان با پوستی سبز و سری بدون مو به تصویر کشیده میشد؛ کسی که به زمین آمده بود و شهرهایی مانند مترو پلیس، پاریس، رم و نیویورک را کوچک کرد. او بعد از کوچک کردن این شهرها، آنها درون بطریهایی ذخیره کرد. یک «میمون فضایی» به نام کولو، برینیاک را همراهی میکرد. او قصد داشت این شهرها را بعد از مدتی در قالب سیارههایی بدون نام بازگرداند و بر آنها حکومت کند. او در اصل به خاطر کوچک کردن و درون بطری قرار دادن شهر کاندور، اشعه کوچک کنندهاش و همچنین استفاده از میدان نیرویش بسیار معروف و مورد توجه قرار گرفت. در این دوران، او حتی تلاش کرد تا لوییس لین و «لانا لنگ» را هم به قتل برساند.
در برههای از زمان، برینیاک یک آدمربا به حساب میآمد
سوپرمن متوجه شد که این شخصیت شرور شهر کریپتونی کاندور را کوچک کرده است. اگرچه این شهر کوچک شده بود، اما پیش از این اتفاق، فردی به نام «جور-ال» این اتفاق بسیار غمانگیز را به همه خبر داد و در همان زمان یک آرک فضایی درون شهر ایجاد کرد و بخش زیادی از مردمش را نجات داد. مردم سرزمین کاندور برای اینکه شهرهای سیارهی زمین را به همین اندازهی کامل و قبلی خود بازگردانند، حیات خود را فدا کردند تا به سوپرمن کمک کنند. بعد از این کار، سوپرمن این بطری و شهر درون آن را نجات داد و به قلعهی یخی معروف خود برد.
بعد از گذشت مدتی، این شخصیت شرور در قسمت ۲۷۵ سریال کتاب کمیک Action Comics حضور یافت. در این خط داستانی، برینیاک قصد داشت که سوپرمن را در معرض کریپتونایت سبز و قرمز قرار و به همین طریق او را شکست دهد. با این حال، سوپرمن توانست خیلی زود برینیاک را شکست دهد و بعد از این اتفاق، او را به یک جای بسیار دور فرستاد تا دیگر نتواند کسی را تهدید کند. در خط داستانی ۱۰۶ سری کتاب کمیک Superboy، سوپرمن در قالب یک کودک با برینیاک ملاقات میکند. در همین خط داستانی توضیح داده میشود که برینیاک در تمام دوره ۲۰۰ سالهی زندگیاش، یک شکل و ظاهر را دارد. در این داستان، مشخص میشود که برینیاک از سیارهای به نام بریاک آمده است و بعد از یک سفر درون فضا، زمانی که به سیارهاش بازمیگردد، متوجه میشود که همه مردمش به خاطر طاعون مردهاند. او قصد داشت که از سیارههای مختلف مردم زیادی را جمع کند (از درون شهرهای کوچک شده زیرا او اشعه بزرگ کننده هم داشت)، تا دوباره سیاره بریاک را با این مردمان پر و بر آنها حکومت کند.
میراث برینیاک در قسمت ۲۷۶ سری کتاب کمیک Action Comics و در داستان Legion of Super-Heroes مشخص شد. این خط داستانی، یک نوجوان مو بلوند با پوستی سبز رنگ به نام کوئرل داکس یا برینیاک ۵ را معرفی میکند؛ فردی که ادعا میکند از نوادگان و نسل برینیاک قرن سی است. برینیاک ۵، برخلاف نیاکانش از هوش و نبوغ سطح دوازدهم خود استفاده میکرد تا کارهای خوبی انجام دهد. او به همراه سوپر گرل به لژیون پیوست. در آن برهه زمانی، برینیاک ۵ عاشق سوپر گرل بود. سیارهی مادری این شخصیت به صورت متفاوت بین بریاک، یاد و کولو در چرخش بود.
در قسمت ۱۶۷ سری کتاب کمیک سوپرمن، برینیاک به وصرت ماشینی به تصویر کشیده شد که توسط Computer Tyrants از کولو خلق شده بود تا همانند یک جاسوس به فعالیت بپردازد. او توسط این کامپیوتر وظیفه داشت تا به دنیاهای دیگر حمله کند. به همین دلیل، یک ظاهری غیرکامپیوتری به او داده شده بود. لکس لوثر متوجه شد که این کامپیوترها هوش سطح دوازدهم را به برینیاک دادهاند اما در واقع هوش و نبوغ سطح دهم به او داده شده بود تا نسبت به آنها برتری نداشته باشد و سعی نکند که بر آنها تسلط یابد. لوثر، برینیاک را از زندانی که در دنیای دیگری قرار داشت و در آن زندانی شده بود، نجات داد. بعد از این کار، لوثر هوش برینیاک را هم افزایش داد. با این حال، او یک تایمر درون برینیاک قرار داد تا این کامپیوتر هیچ وقت خیانت نکند. تنها خود لوثر میتوانست این تایمر را مجدد تنظیم کند. سیستم آن به این صورت بود که اگر برینیاک قصد دستکاری آن را داشت، منفجر شود. با این حال، برینیاک لوثر را فریب داد. او یک دستگاه ایجاد کرد تا لوثر را هیپنوتیزم کند. زمانی که لوثر هیپنوتیزم شد، تایمر را از درون برینیاک برداشت و به طور کل فراموش کرد که او یک کامپیوتر است. برای اینکه این توهم و تصور ایجاد شود که برینیاک یک موجود زنده است، به او یک «پسر» داده شد. یک موجود جوان از همان نژاد کولو به نام «برینیاک ۲». در نهایت هم شورشی ایجاد شد و در پایان این شورش، Computer Tyrants خراب و نابود شدند. زمانی که برینیاک به سیارهی خود یعنی کولو بازگشت، یک بنای یادبود در رابطه با این اتفاق مشاهده کرد.
- قرن سیام (پیش از بحران):
در برخی نقطه زمانیهای نامشخص، برینیاک به سمت قرن سیام فرار کرد. او در این قرن توانست توانایی جذب و همچنین دستکاری حجم بسیار زیادی از انرژیهای ستارهای خود را توسعه دهد. بعد از این اتفاق، او خود را به عنوان «Pulsar Stargrave» بازسازی کرد. او به یکی از دشمنان بسیار قدرتمند لژیون ابرقهرمانان تبدیل شد و یک بار هم حتی خود را به شکل پدر واقعی و بیولوژیکی برینیاک ۵ درآورد.
- دوران برنز:
زمانی که یکی از «درونهای» مخصوص برینیاک به زمین رسید و به دنبال کریپتونیها میگشت، سوپرمن آن را شکست داد و آن را به قلعهی یخی خود برد. او در صحبتهای خود با سوپر گرل به این موضوع اشاره کرد که برینیاک یک بیگانه به حساب میآید که اهل سیارهی کولو است و یک ذهن تلهنتیکی بسیار قدرتمند دارد. اولین باری که سوپرمن با برینیاک برخورد کرده بود، او ذهن میلتون فاین را در تسخیر داشت. هر بار که برینیاک به زمین میآمد و سوپرمن با او روبهرو میشد، او یک بدن جدید و متفاوت در اختیار داشت؛ برخی اوقات انسانی و ارگانیک و برخی اوقات رباتیک.
برینیاک به سطح دوازدهم ذهن خود دسترسی دارد به همین دلیل میتواند کارهای بسیار زیادی با ذهن خود انجام دهد
سوپر گرل به سرعت به سوپرمن پاسخ داد و گفت، رباتی که آنها به آن نگاه میکنند، یک ربات معمولی بیشتر نیست. او اعلام کرد که سوپرمن هیچوقت برینیاک را ندیده و در واقع هیچکس او را ندیده است. فکر کردن به برینیاک و صحبت دربارهی او، سوپر گرل را میترساند. چند ماه پیش از اینکه او کریپتون را ترک کند، برینیاک به آنجا حمله کرده بود. صدها نفر از رباتهای برینیاک به شهر کاندور فرستاده شده بودند. افراد بسیار زیادی در این جریان کشته شدند و یک مانع بزرگ دور شهر گذاشته شده بود. بعد از این اتفاق، کاندور ناپدید شد.
برینیاک بعد از اینکه به زمین رسید، به شهر مترو پلیس حمله کرد. او بعد از این کار، به سرعت به سراغ سوپرمن و سوپر گرل رفت و آنها را دستگیر کرد. برینیاک در همان زمان، به کارا زور-ال نشان داد که چه بلایی سرِ شهر آرگو آمده بود؛ جایی که سوپر گرل از آنجا فرار کرد و به زمین پناه برد. بعد از اینکه سوپرمن توانست برینیاک را شکست دهد، شهر کاندور را که در بطریای قرار داده شده بود و در قلعهی یخی سوپرمن قرار داشت، توسط خود کال-ال نجات پیدا کرد. سوپرمن این شهر را از درون بطری نجات داد و آن را درست به همان اندازهی اصلیاش بازگرداند.
در دهه ۱۹۸۰، کمپانی دی سی کامیکس تلاش کرد تا چند مورد از جنبههای مختلف سری سوپرمن را دوباره تعریف کند تا خود را از فروشهای ضعیف نجات دهد و میزان فروش را بالا ببرد. در همین برهه زمانی، وقتی که لکس لوثر توانست لباس مبارزهای مخصوص خود را که به رنگ سبز و بنفش بود، بدست بیاورد، برینیاک هم دوباره وارد داستان شد و باری دیگر تحت نظارت نویسندهای به نام مارو ولفمن و هنرمندی به نام گیل کین به تصویر کشیده شد. در قسمت ۵۴۴ سری کتاب کمیک Action Comics، برینیاک یک سیاره بسیار بزرگ و غول پیکر، مصنوعی و تحت کنترل کامپیوتر را ساخت و از آن به عنوان آخرین تلاش خود در جهت نابود کردن سوپرمن استفاده کرد. بعد از اینکه او باری دیگر با دستان مرد پولادین شکست خورد، در میان همین سیاره گیر افتاد و دیگر نمیتوانست از آنجا فرار کند. او مجبور شد تا یک ستارهی نزدیک خودش به نام اپسیلون ۴ را منفجر کند تا بعد از آن هم این دنیای ماشینی نابود شود. این انفجار همچنین باعث شد که بدن و شکل برینیاک تا حد زیادی به هم بریزد و بعد از سفر فوقالعاده در سرتاسر زمان و فضا، او به زمان حال بازگشت و به عنوان یک کامپیوتر زنده که هیچ اثری از احساسات انسانی در او وجود نداشت و یک ذهن که مدام با منطق کار میکرد، به فعالیت خود ادامه داد. بعد از مدتی، او یک بدن جدید که توسط اد هنیگن طراحی شده بود، بدست آورد. یک اسکلت فلزی به همراه یک سری الگوی خاکستری رنگ که جمجمه را به وجود میآورد. بعد از این اتفاق، برینیاک یک سفینه برای خود درست کرد تا خانهای برای بدن جدیدش باشد. این کشتی درست همانند جمجمهی خودش بود و بازوهای فلزی و مکانیکیای به آن وصل بودند. او با استفاده از این بازوها، میتوانست با ارادهی خودش هر چیزی را دستکاری کند. برینیاک تا خط داستانی مینی سری بحران در زمینهای بینهایت، از همین شکل و ظاهر استفاده کرد.
در دوران سیلور/برنز دنیای کتابهای کمیک، برینیاک در خط داستانی Whatever Happened to the Man of Tomorrow? با پایان خود روبهرو شد؛ خط داستانی که قصهی پیش از بحران سوپرمن را به پایان رساند. در این خط داستانی، لکس لوثر سر رباتیک برینیاک را پیدا کرد و با آن ترکیب شد. بعد از این اتفاق، لکس لوثر در برابر هر چیزی جاودانه و نامیرا شد. برینیاک توانست کنترل بدن لوثر را بدست بیاورد و تلاش کرد تا با این کار، یک بار برای همیشه، کار سوپرمن را یکسره کند. به همین دلیل، او با لژیون ابرشرورها متحد شد تا با کمک هم بتوانند سوپرمن را شکست دهند. لوثر مدام در حال مبارزه کردن با نیروی برینیاک بود تا بتواند کنترل او را از روی خودش بردارد. او، لانا لنگ را که دارای قدرت شده بود، التماس کرد تا او را بکشد؛ لانا هم این خواسته را پذیرفت و این کار را با شکست گردن لوثر انجام داد. با اینکه لوثر مرد، اما برینیاک توانست دوباره برای مدتی کنترل این بدن را بدست بیاورد.
- The New 52:
برینیاک دارای یک پسر است که برخلاف خودش یک قهرمان به حساب میآید
بعد از اتفاقاتی که در خط داستانی فلش پوینت رخ داد، داستان گذشته و خواستگاه برینیاک باری دیگر تغییر کرد و بازنویسی شد. در این خط داستانی و در این برهه زمانی برینیاک دیگر با نام «کالکتور» شناخته میشد؛ یک هوش مصنوعی که در ابتدا در کولون توسعه یافته بود. آنها اینگونه اعتقاد داشتند که بهترین و البته تنها راه نجات و حفاظت از جهان، این است که بهترین تمدنها، با کوچک کردن، نجات داده شوند. کالکتور حال دیگر مجبور بود که به دنیاهای مختلفی که دارای سیستمهای هوش مصنوعی بسیار پیشرفتهای بودند، وارد شود و بعد از آن، شهرهای اصلی و مهم هر دنیا را تصاحب کند. کالکتور چندین سال پیش به سیارهی کریپتون حمله کرد و شهر کاندور را تصاحب کرد. البته در آن زمان نمیدانست که در طی این جریان، تنها فردی که از کریپتون باقی مانده بود به سمت زمین فرار کرده است و این موضوع را چندین سال بعد متوجه شد و دیگر هیچ کاری نمیتوانست بکند. کالکتور که مدام به دنبال آخرین پسر کریپتون میگشت، با لکس لوثر ارتباط برقرار کرد تا بتواند به این روش، سوپرمن را از مخفیگاه خود بیرون بکشد. بعد از این اتفاق، کالکتور با نفوذ خود فردی به نام «جان کوربن» را آلوده کرد. او، جان کوربن را به یک سایبورگ تبدیل کرد تا تحت کنترل و تسلط خودش باشد. طولی نکشید که کالکتور درست همان طوری که کاندرو را چند سال پیش تصاحب کرده بود، به مترو پلیس هم حمله و آن را در اختیار خودش گرفت.
سوپرمن در نهایت بهشدت از این اتفاق عصبانی شد و به سمت سفینهی برینیاک رفت. او با برینیاک قراری گذاشت؛ قرار بر این بود که اگر سوپرمن توانست برینیاک را شکست دهد، این شخصیت شرور هم دست از سرِ مترو پلیس بردارد. کالکتور، کوربن را به طرف سوپرمن فرستاد اما زمانی که سوپرمن دربارهی علاقهای که او به لوییس لین داشت صحبت کرد، کنترل کالکتور از روی جان کوربن برداشته شد و کوربن هم در نهایت در این حمله به سوپرمن پیوست. سوپرمن از موشک خود از کریپتون استفاده کرد تا به ذهن کالکتور حمله کند. این موشک هم به همراه مترو پلیس کوچک شده بود. در نهایت این مبارزه به نفع سوپرمن به پایان رسید و مترو پلیس هم باری دیگر به زمین بازگشت. بعد از این اتفاق، سوپرمن کنترل سفینهی کالکتور را بدست آورد و آن را به قلعهی یخی جدید خود تبدیل کرد. برینیاک هم به اعماق فضا و کهکشان رفت و بعد از مدتی گشت و گذار، او سیارهی تولرنس را پیدا کرد. برینیاک این شهر را کوچک کرد و بعد از آن هم آن را دزدید.
بعدها، در خط داستانی Future's End، اینگونه نشان داده شد که کالکتور و تمام برینیاکهای شناخته شدهی پیش از جریانات فلش پوینت، تنها نشانه و نمادی از برینیاک واقعی و خداگونه بودند؛ برینیاکی که خارج از زمان و فضا و در The Bleed زندگی میکند. او مدام نشانهها و نمادهای خود را به سرتاسر مولتی ورس میفرستد تا آنها برای ارباب خودشان، خط زمانیها را جمعآوری کنند.
- بحران در زمینهای بینهایت:
در طی خط داستانی بحران در زمینهای بینهایت، برینیاک و لکس لوثر با یکدیگر متحد شدند و تیمی را تشکیل دادند. بعد از اینکه این دو به هم پیوستند، تمامی ابرشرورانی را که در ۵ زمین وجود داشتند، به تیم خود آوردند. برنامهی آنها این بود که تمام ابرشرورها را جمعآوری کنند و زمانی که قهرمانان در نبرد مخصوص خودشان پیروز شدند، این شروران سریع به مهلکه بپیوندند و از آنجایی که قهرمانان دیگر از مبارزهی خود ضعیف و خسته شدند، به این تیم ابرشروری شکست بخورند. با این حال، این قضیه طبق برنامه پیش نرفت و شروران دیگر آنها را رها کردند. «Psimon» به برینیاک و لکس لوثر خیانت کرد و در نهایت برینیاک را کشت. سایمون به این موضوع توجه نکرد که برینیاک بخشی از کشتی خود است به همین دلیل خیلی راحت پشت سر سایمون دوباره به حالت قبل بازگشت و سر او را منفجر کرد. بعد از مدت کوتاهی، لژیون ابرقهرمانان به سراغ برینیاک و لکس لوثر رفتند و از آنها خواستند تا در مقابل «آنتی-مانیتور» به ابرقهرمانان کمک کنند. لکس و برینیاک هم با اکراه این درخواست را پذیرفتند. برینیاک اعلام کرد که قدرت این را ندارد که بتواند آنتی-مانیتور را شکست دهد اما فردی را که میتواند این کار را انجام دهد، میشناسد. به همین دلیل برینیاک، لژیون ابرقهرمانان را به آپوکالیپس برد و از دارک ساید درخواست کمک کرد. دارک ساید هم این درخواست را پذیرفت و به آنها کمک کرد تا آنتی-مانیتور را شکست دهند.
- جنگهای دومزدی:
در طی خط داستانی Doomsday War، بدن برینیاک توسط سوپرمن نابود شد و برینیاک مدت زمان بسیار کمی برایش باقی مانده بود. به همین دلیل و برای اینکه بتواند خودش و زندگیاش را از آن وضعیت نجات دهد، او با همان میزان قدرتی که درونش باقی مانده بود، نقشهای را طراحی کرد و با استفاده از یک ماشین زمان، به آینده سفر کرد و به پایان زمان رفت؛ جایی که سوپرمن، دومزدی را زندانی کرده بود تا دیگر برای هیچکس تهدیدی ایجاد نکند. برینیاک به سراغ دومزدی رفت و او را نجات داد. برینیاک از دومزدی به عنوان بدن میزبان جدیدش استفاده کرد و ناخودآگاه و هوش خود را به درون بدن دومزدی انتقال داد. برای مدت کوتاهی، برینیاک به قدرتمندترین موجود دنیا تبدیل شده بود؛ یک ذهن بسیار نابغه و باهوش، در جسم یک تایتان غیرقابل توقف و نابود نشدنی قرار گرفته بود. مشکل این بود که طبیعت حیوانی دومزدی اصلا به برینیاک اجازه نمیداد تا کنترل جسمش را بدست بیاورد و مدام میخواست او را از بدن خود بیرون کند. او قصد داشت از یک ماده شیمیایی یا هر چیزی استفاده کند تا ناخودآگاه برینیاک از ذهنش پاک شود. برینیاک که این موضوع را به عنوان یک مشکل بزرگ میدید، تصمیم گرفت که از راههای دیگری برای خود میزبان جدید پیدا کند. همانطور که برینیاک همچنان در جسم و ذهن دومزدی قرار داشت، تصمیم گرفت که نمونهای از دیانای انسان را بدست بیاورد. او قصد داشت این دیانای را با دیانای دومزدی ترکیب کند و بعد از آن نسخهی جدیدی از دومزدی را خلق کند. برینیاک تصمیم گرفت که از کودک تازه متولد شدهی «پیت راس» و لانا لنگ استفاده کند. زمانی که سوپرمن در حال انتقال این کودک به بیمارستان بود، برینیاک مداخله کرد و کودک را ربود تا به دشمن دیرینهی خود ضربه بزند. طولی نکشید که متوجه شد این کودک، متعلق به فردی است که سوپرمن علاقهی زیادی به او دارد. زمانی که سوپرمن متوجه فعالیتها و برنامههای برینیاک شد، به سراغ او رفت و تمام نقشههایش را نابود کرد. سوپرمن، برینیاک را تهدید کرد که با استفاده از یک توانایی خاص، که حتی در نبرد آخرش هم استفاده کرده بود، او را از بدن دومزدی بیرون میکشد. این تهدید دیگر هیچ راهی برای برینیاک باقی نگذاشته بود. در نهایت هم سوپرمن بعد از نابود کردن نقشههای برینیاک، از یک «سای-بلاکر» استفاده کرد تا برینیاک را از بدن دومزدی بیرون بکشد. تنها گزینهای که مقابل برینیاک قرار داشت، این بود که یک بدن رباتیکی تازه طراحی شده به نام «برینیاک ۲.۵» را اتخاذ و از آن استفاده کند؛ بدنی که برینیاک معتقد بود که برای همیشه در آن زندانی میماند و هیچ راهی برای فرار کردن ندارد.
- برینیاک ۱۳:
در اوایل هزاره، برینیاک ۲.۵ اعلام کرد که او یک ویروس خفته در سیستمهای امنیتی شرکت LexCorp قرار داده است. این ویروس قرار بود تا حد زیادی تواناییها او را افزایش دهد. با این حال، این ویروس در عوص به نسخهی ارتقاء یافته و آینده خودش یعنی برینیاک ۱۳ (یا بی-۱۳) اجازه داد تا از قرن ۶۴ به زمان حال بیاید و کنترل جسم و بدن برینیاک ۲.۵ را در دست بگیرد.
در برههای از زمان، برینیاک توانست جور-ال را متوقف کند و تلاشهای او برای حفاظت و نجات سیاره کریپتون را از بین ببرد
برینیاک ۱۳ بعد از رسیدن به زمان حال فعالیتهای خود را آغاز کرد و شهر مترو پلیس را کم کم به نسخهای که در قرن ۶۴ وجود داشت، تغییر داد؛ شهری که در آن قرن، تحت کنترل خودش بود. علاوه بر این کار، او همچنین به سراغ متالو رفت، او را ارتقاء داد و او را به یک نسخهی بسیار بزرگ و غول پیکر از خودش تبدیل کرد. بعد از این کار، برینیاک ۱۳ چندین ابرقهرمان اندرویدی را هم تحت کنترل و نظارت خودش گرفت؛ قهرمانانی مانند «رد تورنیدو» و «مرد ساعتی». او از آنها استفاده کرد تا به مبارزه با سوپرمن برود. تواناییهایی که متال من داشت، باعث شد که بتواند از آنها در برابر برنامه نویسیهای دشمنشان محافظت کند. همین موضوع به آنها اجازه داد تا بتوانند با کمک یکدیگر متالو را شکست دهند.
در طی مبارزه با «ارَدیکتور»، کسی که در تلاش بود تا ویروس برینیاک ۱۳ را «بدزدد» و در جهت منافع و اهداف خودش از آن استفاده کند، سوپرمن متوجه شد که برینیاک ۱۳ به خاطر برخی مشکلات ناسازگاری، نمیتواند با تکنولوژیهای کریپتونی کنار بیاید و خودش را با آنها وفق دهد. همین موضوع باعث شد که سوپرمن بتواند نقشهی بسیار خوبی برای متوقف کردن برینیاک ۱۳ و همچنین طرح و برنامهی او، طراحی کند. با کمک ربات بازسازی شدهی «کِلِکس»، سوپرمن توانست لکس لوثر را فریب دهد تا یک لباس مبارزهای کریپتونی را با یکی از لولههای قدرتی برینیاک ۱۳ متصل کند. بعد از اینکار، کلکس، رد تورنیدو را مجددا فعال کرد تا بتواند به سوپرمن کمک کند که برینیاک ۱۳ را شکست دهند و او را در آن لباس مبارزهای مخصوص گیر بیاندازند.
برینیاک ۱۳ توانست با برینیاک ۲.۵ (در آن زمان به بدن «لنا لوثر» منتقل شده بود) همکاری کند. آنها با کمک یکدیگر توانستند یک تاکتیک علیه «ایمپیریکس» برای جنگ ایمپیریکس پیشرو، تهیه کنند. این برینیاکها توانستند با موفقیت، شکست ایمپیریکس را طراحی کنند. این موضوع به برینیاک ۱۳ اجازه داد که قدرت ایمپیریکس جذب و از آن استفاده کند. او قصد داشت با استفاده از این قدرت، بر قهرمانان و شرورهای جهان که با یکدیگر متحد شده بودند، غلبه کند. برینیاک ۱۳ همچنین قصد داشت که با استفاده از این قدرتها، به طور همزمان، سیاره زمین و همچنین آپوکالیپس را نابود کند. برینیاک ۱۳ برنامه داشت از این قدرتی که از ایمپیریکس دزدیده، استفاده کند و جهان را تحت کنترل و تسلط خود بگیرد. او قصد داشت که بعد از تحت کنترل گرفتن دنیا، آن را تغییر دهد و براساس چیزی که دوست دارد آن را دربیاورد. او بعد از جذب کردن این قدرت آنقدر قدرتمند شده بود که هیچ کدام از ابرقهرمانان، حتی سوپرمن، نمیتوانست تصور کند که بتواند او را شکست دهد. با این حال، سوپرمن با کمک از تکنولوژی زمانی و موقتی لکس لوثر و همچنین تکنولوژی بوم تیوب دارک ساید که توسط جادوی تمپست و آمازونها تقویت شده بود، توانست در نهایت برینیاک ۱۳ و ایمپیریکس را شکست دهد. سوپرمن، آنها درون بوم تیوب زمانی و موقتی انداخت؛ جایی که آنها در انفجار بیگ بنگ نابود شدند. در طی این جریان، بدن برینیاک ۱۳ از هم پاشید و متلاشی شد و همچنین باقی ماندهی ذهن او هم تجزیه و در حدود ۶۰ هزار میلیارد سال نوری پراکنده شد. به همین ترتیب، در نهایت آخرین نسخهی شناخته شده از برینیاک هم کشته شد.
سریالها و داستانهای تلویزیونی، برینیاک را تبدیل به یک شخصیت کریپتونی کردهاند
بعد از مرگ برینیاک ۱۳، سوپرمن متوجه شد، آن نسخه از سیارهی کریپتون که او در گذشته از طریق منطقه فانتوم به بازدید آن رفت، در حقیقت تلهای به حساب میآمد که توسط برینیاک ۱۳ ساخته شده بود. از آنجایی که برینیاک ۱۳ توسط تکنولوژیهای کریپتونی شکست خورده بود، به همین دلیل در بعد زمان به گذشت سفر کرد و به سیارهی کریپتون واقعی و دوران پیش از نابودیاش رفت. در آنجا، او ماتریس ارَدیکتور و همچنین خاطرات جور-ال را دزدید و یک کریپتون دروغین، براساس دوره زمانی مورد علاقهی جور-ال و چیزهایی که در آن وجود داشت، ساخت.
مدتی بعد، سوپرمن در بعد زمان سفر کرد و به آینده رفت. در آنجا، او با برینیاک ۱۲ مبارزه کرد. او متوجه شد، هر چیزی که برینیاک ۱۳ در گذشته ساخت و هر کاری که کرد، برای این بود تا مطمئن شود که دوباره همه چیز به نقطهای میرسد که برینیاک ۱۳ دوباره تولید شود. به نظر میرسید که شکست برینیاک ۱۲ آن هم پیش از ارتقاء یافتن باعث شده تا تمام پیشرفتهایی که برینیاک ۱۳ در رابطه با شهر مترو پلیس انجام داده بود، معکوس شود.
- برینیاک:
بعد از انجام اصلاحات و تجدید نظر در مجموعهی سوپرمن در بحران بینهایت و همچنین قسمت ۸۵۰ سری کتاب کمیک Action Comics، برینیاک توانست در مجموعهی ۵ قسمتیاش که با نام خودش عنوان گرفته بود و در مجموعهی Action Comics قرار داشت، باری دیگر حضور یابد. جف جانز در این برهه زمانی و در یک خط داستانی به نام Brainiac، شخصیت برینیاک را احیا و تغییراتی را هم در آن ایجاد کرد. در خط داستانی قسمت ۸۶۶ سری کتاب کمیک Action Comics که در ماه آگوست سال ۲۰۰۸ منتشر شد، دوباره یکی از رباتهای به خصوص که متعلق به برینیاک بود، به زمین آمد اما توسط سوپرمن نابود شد. با اینکه سوپرمن این ربات را نابود کرد، اما این دستگاه توانست وظیفهی خود را انجام دهد و قرار بود یک نمونه از دیانای سوپرمن را بازیابی کند و بدست بیاورد. زمانی که برینیاک بیدار شد، کامپیوتر او عبارت «تلاش ۲۴۲ در حال اجرا است» را بیان کرد؛ اشارهای به اولین حضور برینیاک در قسمت ۲۴۲ سری کتاب کمیک Action Comics و همچنین برخوردهای بسیار زیاد برینیاک و دشمن قدیمی او یعنی سوپرمن. بعد از گذشت مدتی و در داستان همین قسمت، سوپر گرل به سوپرمن اطلاع داد که برینیاک، شهر کاندور را کوچک و آن را درون یک بطری نگه دارندهی مخصوص قرار داده است. او همچنین متوجه شد که تمام نسخهها و تجسمهایی که تا به آن روز از برینیاک دیده بود، تنها یک سری ربات، کلون و بدنهای کنترل شده بودند. سوپر گرل به او گفت که هنوز هیچکس برینیاک واقعی را ندیده است.
زمانی سوپرمن صحبتهای عجیب سوپر گرل را شنید، تحقیقات خود را دربارهی فعالیتهای برینیاک در زمینهی کوچک کردن و همچنین ربودن یک سیاره، آغاز کرد و دوست داشت متوجه شود که برینیاک واقعی چه کسی است و بعد از آن، او را دستگیر کند. اما طولی نکشید که توسط خود برینیاک دستگیر شد. زمانی که سوپرمن در سفینهی جمجمهای برینیاک قرار داشت، متوجه شد که یک برینیاک جدیدتر، بزرگتر و از لحاظ فیزیکی با ابهتتر از چیزی که در دوران پیش از بحران ظاهر شده بود، از درون پیلهی خود بیرون میآید. انگیزهها و هدفهایی که برینیاک در آن زمان داشت، تا حد زیادی به نسخهای که در انیمیشن سریالی Superman: The Animated Series به تصویر کشیده شده بود، شبیه بود. این شخصیت قصد داشت که به سرتاسر جهان سفر کند و دانش بیگانههای مختلف با فرهنگهای متفاوت را بدزدد، شهرها را از هر سیارهای به عنوان نمونه کوچک کند و بدزدد و بعد از آن هم آن سیاره را نابود کند تا ارزش دانش این تمدن ویران شده افزایش پیدا کند.
سوپرمن به برینیاک حمله کرد اما این شخصیت شرور توانست مرد پولادین را شکست دهد و بر او غلبه کند. برینیاک با استفاده از سیستمهای درونی سفینهاش توانست سوپرمن را محاصره کند. بعد از این کار، او سوپرمن رام شده را به داخل یک ماشین برد؛ ماشینی که به برینیاک این توانایی را میداد که بتواند ذهن این موجود کریپتونی را بخواند و حتی قصد داشت کارهایی با ذهنش انجام دهد. بعد از این اتفاق، برینیاک با سفینهی خود به سراغ شهر مترو پلیس رفت تا این شهر را هم بدزدد و به کلکسیون خود اضافه کند که در نهایت هم موفق به انجام این کار شد. او قصد داشت با پرتاب موشکی، خورشید و همچنین سیاره زمین را نابود کند. متاسفانه سوپر گرل هم به همراه دیگر افرادی که در مترو پلیس حضور داشتند، دستگیر شدند اما سوپرمن توانست از بندِ خود آزاد شود و سوپر گرل را هم نجات دهد. سوپر گرل که از قصد واقعی برینیاک با خبر شد، این موشک را متوقف کرد. این در حالی بود که در سفینه، سوپرمن هم با برینیاک درگیر شد و با او مبارزه میکرد. به نظر میرسید که برینیاک توانسته در مبارزهی فیزیکی خود برتری پیدا کند اما با این حال، سوپرمن، برینیاک را از سفینهی خودش بیرون کرد و به داخل یک باتلاق انداخت. همین اتفاق باعث شد که موجودات میکروسکوپی زیادی، بدن او را بپوشانند؛ جالب است بدانید که این موضوع، یک نقطه ضعف برای برینیاک به حساب میآید. او در جریان مبارزه با باکتریها و همچنین بیماریها، به خصوص زمانی که خارج از محیط استریل شدهی سفینهاش قرار دارد، کاملا ناتوان است.
سوپرمن از همین موضوع به عنوان یک حواس پرتی استفاده کرد تا برینیاک را در مبارزهاش شکست دهد. زمانی که سوپرمن مشغول آزاد کردن شهرهای مترو پلیس و کاندور بود، برینیاک از شدت عصبانیت موشکی را به سمت مزرعهی کنت فرستاد. همین موشک مزرعهی کنت را نابود و باعث شد افراد زیادی در این جریان آسیب ببینند. حتی جاناتان کنت هم در طی این جریان دچار یک حملهی قبلی مرگبار شد. زمانی که برینیاک دستگیر شد، به یک پایگاه نظامی بسیار محرمانه برده شد؛ جایی که لکس لوثر وظیفه داشت از رازهای برینیاک سر در بیاورد. زمانی که برینیاک لکس را دید، به سمت دوست قدیمی خود رفت. لوثر در نهایت توانست از ارتباط برینیاک با سفینهاش استفاده کند و سربازانی را که وظیفه داشتند تا مراقب او باشند، به قتل برساند. برینیاک توانست خود را از کنترل لوثر خلاص و آزاد کند. برینیاک، لکس لوثر را مجبور کرد که وارد سفینه بشود و بعد از آن، این دو توانستند با یکدیگر فرار کنند.
اینگونه گفته شده که برینیاک در زمان آینده، به یک ستارهی زنده تبدیل میشود
جالب است بدانید، زمانی که سوپرمن از قصد واقعی برینیاک در جهت دزدیدن شهر منتخب و همچنین نابود کردن این سیارهها بعد از دزدیدن شهرها با خبر شد، به طرز عجیبی گمان میکرد که برینیاک سیارهی کریپتون را نابود کرده و تاحد زیادی هم احتمال میداد که این حدس درست باشد. این سیاره، زمان خیلی کمی بعد از اینکه برینیاک شهر کاندور و همچنین شهر آرگو را دزدید و زمانی که خورشید به نووا یا نو اختر رفت، نابود شد. سوپرمن همچنین از این بیگانه در رابطه با اینکه چه کاری با خورشید کریپتون کرده بود هم سوالاتی پرسید. برینیاک این سوالات سوپرمن را نادیده گرفت. او مسئولیت و تقصیرکار بودن خود را نه تایید و نه رد کرد. با این حال، او با تاکید بسیار زیادی به این موضوع اشاره کرد: «در پنجاه و هفت دقیقه، مهاجم خورشیدی من به خورشید تو خواهد رسید. آن، زبانه میکشد و زمین به آتش کشیده میشود و به خاکستر تبدیل خواهد شد. درست همانند کریپتون». در پایان این خط داستانی، سوپرمن هنوز هم اعتقاد داشت که برینیاک نقش بسیار بزرگی در نابودی سیارهی کریپتون داشته است.
- فلش پوینت:
در دنیای فلش پوینت، کید فلش یا همان «بارت آلن» دزدیده و بعد از آن به سال ۳۰۱۱ برده شد؛ هزار سال بعد از رویداد بسیار مهم فلش پوینت، جایی که برینیاک دیگر کنترل سیاره زمین را در دست گرفته و در آن زمان بیش از ۵ قرن است که بر روی زمین حکومت میکند. او کاری کرده تا همه افرادی که بر روی زمین حضور دارند، یک نوع واقعیت مجازی را تجربه کنند. این نسخه از برینیاک به طرز واضحی نسبتا به نسخههای دیگری که از او دیده بودیم، بیشتر «رباتی» بود و تمامی جملههای خود را با کلمه «بیانیه» آغاز میکرد. این نسخه از برینیاک همچنین اعلام میکرد که برینیاک ۵ در قرن سی و یکم وجود نداشته است. برینیاک به سراغ بارت رفت و او را به همراه فردی دیگری به نام «پتی اسپیوت» دستگیر کرد و گفت که آنها «ناهنجاریهای زمانی» هستند. او قصد داشت روی آنها مطالعات و تحقیقات انجام دهد تا بتواند تمام اسرار و حقایقی که درباره زمان وجود دارد، کشف کند و با این کار، همه چیز را دربارهی زمان و فضا بداند.
با این حال، بارت و پتی از آنجا فرار کردند و خیلی زود، نقشهای برای خود ترتیب دادند. بارت از قصد به برینیاک اجازه داد تا او را دستگیر کند. با این کار، بعد از اینکه برینیاک، بارت را درون واقعیت مجازی قرار میداد، او میتوانست وارد اسپید فورس شود و آنقدر سریع حرکت کند که دستگاه واقعیت مجازی اصلا نتواند حتی به گردِ پای او هم برسد. در پایان این خط داستانی، در نهایت پتی کاری میکند که بارت با استفاده از این راه بتواند از آن آیندهی دیوانهواری که در آن افتاده بود، نجات پیدا کند.
- کریپتون جدید:
در این برهه زمانی که برینیاک باری دیگر در اختیار کشتی خود قرار گرفته بود، ارتش رباتی خود را آزاد کرد تا به مبارزه با سیارهی جدیدی که با نام کریپتون جدید شکل گرفته بود، بروند. زمانی که این ارتش رباتی به کریپتون رسیدند، تمامی مردم این سیاره به مبارزه با این رباتها برخواستند. ارتش ژنرال زاد اثبات کرد که شکست دادن رباتهای برینیاک تقریبا امری غیرممکن است. زیرا میدان نیروی سفینهی برینیاک به نظر میرسید که کاملا غیرقابل آسیب است و رباتهای آن هم با اسلحههای خاصی مجهز شده بودند. همین تجهیزات به رباتها این توانایی را داده بود تا بتوانند دهها هزار تن از مردم کریپتون را به قتل برسانند. سوپرمن، در آن برهه زمانی تنها موجودی بود که میدانست چگونه باید به میدانهای نیروی برینیاک نفوذ کند (این ترفند را در خط داستانیهای پیش از این یاد گرفته بود)، به همین دلیل او توانست به سفینهی برینیاک نفوذ کند. از طرف دیگر، سوپر گرل هم به سمت مردم کریپتونی رفت و ارتش آنها را علیه رباتها هدایت کرد اما در همان لحظه توسط یکی از تجهیزات بسیار خاص و ضد کریپتونی برینیاک مورد حمله قرار گرفت. بعد از این اتفاق، سوپر بوس، مون-ال و همچنین اعضای تیم لژیون ابرقهرمانان به این مبارزه پیوستند و سوپر گرل را نجات دادند.
در دهه ۱۹۹۰، برینیاک شهر مترو پلیس را بازسازی کرده است
بعد از این جریانات، برینیاک باری دیگر کاندور را کوچک کرد و دوباره آن را درون بطری قرار داد. بعد از این کار، برینیاک از تکنولوژی خاصی استفاده کرد و قدرتهای تمام کرپتونیهای درون این بطری را از آنها گرفت. اعضای لژیون، سوپر گرل، سوپر بوی، زاد و سوپرمن، توانستند به لطف کمکهای برینیاک ۵ که میدانهای نیروی جدِ خودش را هک کرده بود، به سفینه راه پیدا کنند. اعضای لژیون به زاد توضیح دادند که درست همانند شهر کاندور که از سیارهی کریپتون انتخاب شده و در حال حاضر درون بطری قرار گرفته، شهرهای بسیار زیاد دیگری هم از سیارههای مختلف هم به همین عذاب مبتلا شدند. به همین دلیل، آنها توضیح دادند که زاد نمیتواند سرخود سفینهی برینیاک را نابود کند و تنها زمانی این اتفاق عملی میشود که تمام شهرهای دیگر هم آزاد شوند. زاد زمانی که این حرفها را شنید، سوپر گرل را به سراغ اعضای لژیون فرستاد و آنها را دستگیر کرد و بعد از آن هم برچسب تروریست را به اعضای این تیم چسباند. در همین حین، سوپرمن در حال مبارزه با برینیاک بود و زمانی که یک انفجار پر انرژی کریپتونایتی از طرف لکس لوثر به سمتش شلیک شد، هوشیاری خود را از دست داد و خیلی سریع دستگیر شد. برینیاک بعد از دستگیر کردن سوپرمن، او را زندانی کرد و قصد داشت که بر روی او آزمایشات خاصی را انجام دهد اما طولی نکشید که سوپرمن از آنجا فرار کرد. سوپرمن به ملاقات بقیه ابرقهرمانان و همچنین زاد که در قسمتهای مختلف سفینه حضور داشتند، رفت. زاد وارد صحنه شد و به مبارزه با برینیاک پرداخت. این در حالی بود که سوپر گرل، سوپر بوی و همچنین بقیه اعضای لژیون در حال بازیابی شهرهای کوچک شدهی داخل بطری، از جمله کاندور بودند. به نظر میرسید که زاد در مبارزهی خود با برینیاک در حال شکست خوردن است اما در همین لحظه، سوپرمن ناگهان سر رسید و از پشت به سمت برینیاک حملهور شد. پیش از اینکه مبارزهی بین این دو کریپتونی و همچنین شخصیت شرور داستان ادامه پیدا کند، سفینهی برینیاک کم کم بیثبات شد و به سمت سیارهای در حال سقوط بود. همان موقع مشخص شد که لکس لوثر این سفینه را خراب و اندازهی یکی از شهرها را، در حالی که درون سفینه بود، به حالت قبل برگردانده بود.
این مداخلهی لکس لوثر باعث شد که سفینه با سیارهی کریپتون جدید برخورد کند. همین موضوع باعث شد که این سیاره نابود شود و این در حالی بود که سوپر گرل و اعضای لژیون، کاندور را به اندازهی اصلی خود بازگردانده بودند. با این حال، شهری که لوثر آن را گسترش داده بود، همچنان رشد میکرد و بزرگتر میشد و همین موضوع، کاندور را در معرض خطر قرار داده بود. زمانی که برینیاک ۵ بر روی این مشکل کار میکرد، سوپر گرل متوجه شد که سوپرمن در طی جریان این انفجار، توسط قطعههای مختلف سفینهی برینیاک احاطه و زخمی شده است. به نظر میرسید که سوپرمن تا حد مرگباری توسط این قطعهها آسیب دیده است. از طرف دیگر، با اینکه لکس لوثر به خاطر این انفجار رنج میبرد و او هم تا حدی آسیب دیده بود، اما زمانی که خرابیهایی را که خودش ایجاد کرده بود، دید، بهشدت لذت برد و خوشحال شد. برینیاک به سراغ لوثر رفت و به خاطر خرابیهای سفینه با او برخورد کرد. او بهشدت از این موضوع عصبانی بود که لکس، سفینهاش را خراب کرد. لوثر زمانی که صحبتهای برینیاک را شنید، او را مسخره کرد و به سمت چشمهای او تف انداخت. این کار برینیاک را بیش از پیش عصبانی کرد و باعث شد که با یک حرکت، گردن لکس را بشکند و او را بکشد.
مجموعهی NEW 52 جایی بود که سوپرمن به داستان واقعی گذشته و خواستگاه برینیاک پی برد
برینیاک که دیگر در این زمان سفینه و همچنین تکنولوژیهای آن را در اختیار نداشت و به خاطر همین موضوع به نظر میرسید که کاملا ضعیف و بدون قدرت شده است، خود را در مقابل یک شهر از مردم کریپتونی بهشدت عصبانی، خشمگین و قدرتمند دید. زاد مشتاق بود تا مبارزهی نهایی خود را با برینیاک به راه بیاندازد. برینیاک، زاد را ترسو و بزدل میخواند زیرا او با قدرت دست نخوردهی خود و همچنین ارتشی متشکل از اعضای ابرقدرت کریپتونی که در پشتش قرار داشتند، به مبارزه با برینیاک آمده بود. در پاسخ به این صحبتها، زاد در معرض پرتوهای قرمز خورشید قرار گرفت تا قدرتهایش را از وجودش پاک کند. او قصد داشت با این کار، میدان مبارزهی خود را با برینیاک هم سطح کند و بعد از آن به مبارزه با او برود و این شخصیت شرور را شکست دهد. برینیاک ۵، یک مقدار از خون کانر را به سوپرمن تزریق کرد. بعد از این کار، او را در معرض دوز بالایی از اشعههای زرد خورشید که متمرکز و ترکیب شده بودند، قرار داد. برینیاک ۵ با استفاده از این تکنیکهای به خصوص، توانست سوپرمن را احیا کند.
علی رغم اینکه زاد قدرتهای خود را از دست داده بود، اما باز هم توانست در طی این مبارزه، نسبت به برینیاک برتری پیدا کند. در نهایت هم کاری کرد که برینیاک، که درست همانند خودش بدون هیچ قدرتی بود، در مقابلش زانو بزند. بعد از اینکه برینیاک مقابل زاد زانو زد، او قصد داشت که با شلیک گلولهای برینیاک را بکشد اما در همان لحظه، سوپرمن مداخله کرد. همین موضوع باعث شد که یک جر و بحث بهشدت جنجالی بین سوپرمن و زاد شکل گرفت. زاد به سربازان خود دستور داد که کال-ال را مهار کنند تا خودش بتواند کارش را پیش ببرد و قصاص برینیاک را به اتمام برساند. در همان زمان، برینیاک ۵ احساس کرد که این لحظهی به خصوص، به او تعلق دارد و همین لحظه او باید سرنوشت خود را رقم بزند. به همین دلیل به این جریان وارد شد و با استفاده از تله پورت، خود و برینیاک را از سیاره کریپتون جدید، خارج کرد.
مشخص شده بود که لکس لوثر، از رباتی که توسط «توی من» ساخته شده بود، استفاده کرد تا بتواند ماموریت خود را در سیارهی کریپتون جدید به پایان برساند. اما در عوض، برینیاک این ربات را کشت. لکس لوثر، خیلی سرزنده با «ژنرال لین» صحبت کرد و برای او توضیح داد که چگونه توانسته ماموریت خود، یعنی ایجاد هرج و مرج در کریپتون جدید، را با موفقیت انجام دهد و به هدف خود برسد. در این لحظه مشخص شد که لکس لوثر در تمام این مدت زیر نظر ژنرال لین فعالیت میکرده است. این بینظمی و هرج و مرجی که لکس لوثر ایجاد کرده بود، باعث شد که ژنرال لین بتواند فرصتهای خوبی را بدست بیاورد؛ فرصتهایی که مدتها منتظر آنها بود زیرا او قصد داشت که جنگی را علیه کریپتون جدید به راه بیاندازد. بعد از این اتفاق، لکس لوثر به خاطر تلاشهایی که کرده بود، توانست از طرف ریاست جمهوری، عفو دریافت کند. این خط داستانی در جایی به پایان میرسد که زاد دوباره در حال جمعآوری و صفآرایی مردمش است زیرا او هم به نوبهی خود، جنگی را به سمت سیارهی زمین، اعلام کرد.
در طی این جریانها، مون-ال توانست شهرهای بسیار زیادی را که برینیاک در طی این سالها کوچک و بعد از آن درون بطری زندانی کرده بود، آزاد کند و هر کدام از آنها را بر روی سیارههای مختلفی در سرتاسر کهکشان قرار دهد. این شهرها یک روز، احتمالا در قرن سی و یکم، قرار است با یکدیگر متحد شوند و نام «سیارات متحده» را به خود بگیرند؛ درست همان سیارههایی که قرار است اعضای لژیون ابرقهرمانان را کنار هم جمعآوری کنند و این تیم را تشکیل دهند.
از طرف دیگر، ما شاهد این هستیم که برینیاک ۵، برینیاک را به دنیا و سیارهی خود یعنی کولو برد. بعد از اینکه این دو به سیاره کولو رسیدند، برینیاک ۵، برینیاک را به وریل داکس دوم یا همان برینیاک ۲ تحویل داد. وریل داکس با کمال میل و خوشحالی، «پدر» خود را به مردمش تحویل داد تا به سزای اعمال خود برسد. با این حال، جریان به همین جا ختم نشد زیرا «لیرل داکس» یا همان برینیاک ۳، «پدر بزرگ» خود را به وسیلهی یک اسلحه که «Pulsar Stargrave» نام داشت، آزاد کرد. بعد از این اتفاق هم جنگ بسیار بزرگی در آن زمان و در کولو اتفاق افتاد؛ آن هم بین ۳ برینیاکی که در آن برهه زمانی فعالیت میکردند. وریل داکس حتی «لوبو» را احضار کرد و از خواست تا کمکهای خود را دریغ نکند. برینیاک توانست از زندان خود آزاد شود و بعد از ایجاد آسیبها و خرابیهای بسیار زیاد در سیارهی کولو، با اسلحهی Pulsar Stargrave فرار کرد.
- The New 52:
داستان گذشته و خواستگاه برینیاک در مجموعه The New 52، در قسمت ۲۳ سری کتاب کمیک سوپرمن نشان داده شد. در گذشته، وریل داکس به عنوان بزرگترین دانشمند سیارهی خودش یعنی یاد-کولو شناخته میشد زیرا پیشرفت بسیار زیادی در زمینه تکنولوژی میدان نیرو و همچنین کوچک سازی کرده بود. او یک هوش مصنوعی به نام «C.O.M.P.U.T.O.» را توسعه داده بود؛ هوش مصنوعیای که به او اجازه داد تا بعد پنجم را کشف کند. داکس متوجه شد که این بعد پنجم، در آن زمان، در وضعیت جنگ قرار دارد و یک گروه از ساکنان آنجا، به بعد آنها وارد شدند و بیش از صد سیاره را نابود کردند. زمانی که داکس متوجه شد که سیارهی یاد کولو دقیقا مقصد بعدی این گروه نابودگر است، بهشدت تلاش کرد تا راهی را پیدا کند که سیارهاش را نجات دهد؛ او حتی راضی شد تا آزمایشهایی را هم روی پسر خود انجام دهد.
حاکم سیارهی یاد-کولو زمانی که از فعالیتهای داکس مطلع شد، او را به تبعید محکوم کرد اما داکس از C.O.M.P.U.T.O. استفاده کرد تا کنترل شبکههای کامپیوتری یاد-کولو را در دست بگیرد. داکس با متصل شدن به این شبکههای کامپیوتری، پایگاه دادهی سیارهاش را کپی کرد و بعد از آن یک ارتش از خادمان رباتی خود به وجود آورد و نام آن را «Terminauts» گذاشت. داکس بعد از این کار، شهری را که همسر و پسرش در آن زندگی میکردند، کوچک کرد و بعد، آن را درون یک بطری مخصوص که در میان میدان نیرو بود، قرار داد. این در حالی بود که دیگر بخشهای سیاره یاد-کولو به دست اعضای گروه نابودگر که «Multitude» نام داشتند، نابود شدند.
در خط داستانیهای خاصی، برینیاک توسط لوییس لین، یک گوریل و همچنین جیمی اولسن مورد ضرب و شتم قرار گرفت
بعد از نابودی سیاره یاد-کولو، داکس ارتشی از یک سری فضا پیما ساخت و ناخودآگاه خود را میان مجموعهای از رباتها توزیع کرد تا هر کدام از آنها به جهات سفر کنند. او قصد داشت با این کار، سیارههای مختلف را از دست Multitude نجات دهد. این گروه دیگر در این برهه زمانی با نام گردآورندگان جهانها نامیده میشدند. یکی از این رباتها به کریپتون حمله کرد. داکس توسط جور-ال که یک دانشمند کریپتونی به حساب میآمد و سیارهی خودشان را از دست Multitude نجات داد، بهشدت تحت تاثیر قرار گرفت. با این حال، بعد از بازگشت به کریپتون، برینیاک متوجه شد که این سیاره هم نابود شده است. در همان زمان، کلارک کنت رویاهایی دربارهی لحظات آخر سیارهی کریپتون میدید؛ در آن، یک هوش مصنوعی وجود داشت که سیاره را کنترل میکرد و بعد از آن رباتهایی را بیدار کرد تا برای حفاظت از فرهنگ کریپتون تلاش و از آن تا حد زیادی محافظت کنند. بعد از گذشت مدتی، کلارک در یک کارخانهی رباتیک مصاحبه داشت و زمانی که به آنجا رفت، همان رباتها هم ظاهر شدند.
جان کوربن (خیلی زود به شخصیت ابرشروری به نام «متالو» میشود) ناگهان توسط یک هوش مصنوعی تسخیر شد. این هوش مصنوعی، سوپرمن را میخواست. این رباتها در سرتاسر شهر مترو پلیس یک شورش و هرج و مرج به راه انداختند. همین موضوع باعث شد که سوپرمن خیلی زود متوجه شود که آنها واقعا به دنبال او هستند. سوپرمن به همراه کمکهای «جان هنری آیرونز» به مبارزه با جان کوربنِ تسخیر شده رفت.
با اینکه این دو نفر توانستند با کمک هم این فرد شرور را شکست دهند، اما دیگر کار از کار گذشته بود و این بیگانه، شهر مترو پلیس را کوچک کرد، درون یک بطری قرار داد و به سفینهی خود در فضا برد. سوپرمن به این سفینه رفت و متوجه شد که شهرهای بیگانهی بسیار زیادی درون بطری قرار گرفتند و آنجا هستند؛ شهرهایی از جمله کاندور. این بیگانه خود را به عنوان موجودی که از سیارهی کولو آمده، معرفی کرد. او در این سیاره با عنوان C.O.M.P.U.T.O و در سیارهی کریپتون هم با نام برینیاک ۱.۰ شناخته میشد. او ادعا کرد که بدون سوپرمن و همچنین بدون سفینهای که او را به زمین آورده بود، کلکسیون کریپتونی او ناقص است. این بیگانه هوشمند، از سوپرمن خواست تا از میان راههایی که در مقابلش قرار داشت، یک مورد را انتخاب کند. قرار بر این بود که این بیگانه «پشتیبانی زندگی» را هم در شهر کاندور و هم در مترو پلیس، غیرفعال میکند و سوپرمن مجبور است با استفاده از زره کریپتونیای که در سفینه وجود داشت، یکی از این شهرها را نجات دهد.
سوپرمن در حال تصمیمگیری بود که آیا این لباس را بر تن کند یا خیر. اگر سوپرمن این زره را بر تن میکرد، بلافاصله به شکل طراحی لباس فعلیاش درمیآمد. برینیاک، متالو را فرستاد تا به سوپرمن حمله کند اما زمانی که سوپرمن دربارهی علاقهای که او به لوییس لین داشت صحبت کرد، کنترل برینیاک از روی جان کوربن برداشته شد و کوربن هم در نهایت در این حمله به سوپرمن پیوست. سوپرمن از موشک خود از کریپتون استفاده کرد تا به ذهن برینیاک حمله کند. این موشک هم به همراه مترو پلیس کوچک شده بود. در نهایت این مبارزه به نفع سوپرمن به پایان رسید و مترو پلیس هم باری دیگر به زمین بازگشت. بعد از این اتفاق، سوپرمن کنترل سفینهی کالکتور را بدست آورد و آن را به دژ فوقالعاده خاص جدید خود تبدیل کرد.
بعد از این شکست بزرگ، برینیاک هم به اعماق فضا و کهکشان رفت و بعد از مدتی گشت و گذار، او سیارهی تولرنس را پیدا کرد و به آنجا رفت. برینیاک با «لیدی استیکس» قراری گذاشت و در نهایت هم او بخشی از این سیاره را کوچک کرد و بعد از آن هم آن را دزدید و به کلکسیون خود اضافه کرد. بر روی زمین، در طی جریان تحقیق در رابطه با ۲۰ فردی که توسط برینیاک دزدیده شده بودند و بعد از آن هم با قدرتهایی، ابرانسان شدند، لوییس لین توسط یکی از این ۲۰ نفر آلوده شد. به همین دلیل برینیاک توانست کنترل یکی از نزدیکترین متحدان سوپرمن را بدست بیاورد. برینیاک نقشه داشت تا از طریقی به زمین بازگردد. او از لوییس استفاده کرد تا به سیستمهای دفاعی زمین نفوذ کند. این کار به او اجازه میداد تا راه بسیار سادهتری را برای بازگشت فیزیکیاش به زمین فراهم کند. یکی از افراد برینیاک به نام سایبورگ-سوپرمن (زور-ال بازسازی شده، پدر سوپر گرل) یک پورتال ایجاد کرد تا برینیاک بتواند از سرتاسر کهکشان سفینه و زیرمجموعههای آن را به سمت زمین هدایت کند و به آنها دستور بدهد.
سوپرمن، با هیولای قدرتمندی به نام دومزدی توافق کرده بود که به طریقی، برینیاک را شکست بدهد، او را آلوده کند و در نهایت کاری انجام دهد که او از سیاره زمین دور شود. به همین دلیل سوپرمن از قدرت پیشرفتهی خود استفاده و به بزرگترین سفینهی غول پیکر برینیاک حمله کرد. سوپرمن هستهی این سفینه را خراب کرد و در نهایت به سراغ خود وریل داکس رفت. به نظر میرسید که این شخصیت هنوز هم همان شکل شبه انسان خود را دارد. برینیاک دلایل خود را برای دزدیدن ذهنها از سرتاسر جهان توضیح داد. او به این نتیجه رسیده بود که اگر او بتواند ذهنهای یک مقدار خاص و مشخصی از مردم سرتاسر جهان را بدزدد و آنها را با هم «متحد» کند، بعد از آن دیگر میتواند خودِ واقعیت را تغییر دهد. به نظر میرسید که انگیزه او برای انجام این کار هم این است که قصد داشت کارهای اشتباهی را که مسئول آنها بود، درست کند و واقعیت را تا حدودی تغییر دهد و اشتباهات خود را رفع کند؛ به طور مثال از دست دادن همسر و فرزندش در سیاره کولو. با این حال، زمانی که سوپرمن، خودِ وریل، بزرگترین سفینه و همچنین تمام زیرمجموعههای آن را به داخل یک سیاهچاله کشاند، تمامی این نقشهها نابود شدند. اما بعد از آن، وریل داکس توانست از آنجا فرار کند و به نقطهی امنی برود.
- ارتش گرین لنترن:
اسم برینیاک اولین بار در یکی از قسمتهای سری کتاب کمیک Hal Jordan and the Green Lantern Corps نام برده شد. تمامی اعضای ارتش لنترنهای سبز و همچنین زرد (از جمله هال جوردن، گای گاردنر و جان استوارت) به همراه «استارو تسخیر کننده» به سمت یک تله کشیده شدند و در معرض برخورد یک پرتوی کوچک کننده که به سمت سیاره زودار میتابید، قرار گرفتند. همین موضوع باعث شد که آنها کوچک و بیدفاع شوند. در قسمت بعدی این مجموعه، آنها درون یک بطری گیر افتادند. بعد از مدتی مشخص شد که زندانبان آنها یک ربات است که ادعا میکند بر روی نرمافزار «برینیاک ۲.۰» اجرا میشود. ظاهر این ربات، به نوعی ترکیبی از دو نسخهی مختلف شخصیت برینیاک بود و یادآور نسخههای قبلی او بود. او یک کلکسیون از سیارههای کوچک شدهی مختلف که درون بطری قرار داشتند، داشت. او همچنین درون سفینهای قرار داشت و جابهجا میشد که شباهت بسیار زیادی به سفینهی جمجمه مانند برینیاک داشت. در آن برهه زمانی اصلا مشخص نبود که این کلکسیونر همان برینیاک اصلی بعد از مجموعهی «تولد دوباره» است یا او هم یکی دیگر از رباتها معروف است.
با این حال، پیروزی این دستگاه خیلی کوتاه مدت بود زیرا مشخص شد که «Larfleeze» میتواند او را دوباره برنامه نویسی کند و این دستگاه را به سمت خودش بیاورد. Larfleeze بعد از اینکه اطلاعات مهمی را در رابطه با این دستگاه متوجه شد، با استفاده از یک انگشتر نارنجی سیستمهای حیاتی و مهم آن را دوباره راه اندازی کرد. Larfleeze از اینکه این دستگاه توانسته بود اعضای تیم گرین لنترنها و همچنین استارو را دستگیر کند و حتی زمانی که تکنولوژی کوچک کنندهی او را دید، بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته بود. او تصمیم گرفت که تکنولوژی را بدزدد و در جهت منافع خودش از آن استفاده کند. او کنترل کشتی را در دست گرفت و به همراه کلکسیون به سمت دنیای خود یعنی اوکارا رفت. با این حال، طولی نکشید که Larfleeze متوجه شد، اعضای تیم لنترنهای زرد و سبز همچنان در حال مبارزه با یکدیگر هستند و قصد دارند یکدیگر را به قتل برسانند. به همین دلیل Larfleeze ظرف نگه دارندهی این سیاره را شکست. بعد از اینکه این ظرف نگه دارنده شکسته شد، اعضای تیم لنترنها آزاد شدند و به طریقی دوباره به همان اندازهی قبلی خود بازگشتند و توانستند قدرتهای خود را دوباره بدست بیاورند. بعد از این اتفاق، آنها بلافاصله باری دیگر مبارزهی خود را درون سفینه آغاز کردند و کلکسیون برینیاک که حالا دیگر به Larfleeze تعلق داشت، نابود کردند. هال، کایل، جان و گای هدایت حمله به سمت ارتش لنترنهای نارنجی را برعهده گرفتند. زمانی که همه در حال مبارزه کردن با یکدیگر بودند، اعضای تیم لنترنهای نارنجی به سرعت شکست خوردند. در آن زمان، Larfleeze ادعا کرد که این ربات در حال سوء استفاده بوده است اما زمانی که ربات پاسخ داد و گفت که Larfleeze چگونه او را برنامه نویسی کرده است، Larfleeze از روی خشم و عصبانیت، ربات را نابود کرد.
- No Justice:
در این برهه زمانی، ما شاهد این هستیم که برینیاک در حال مبارزه با اعضای ابرقهرمانی تیم لیگ عدالت آمریکا است. او همزمان نیروهای خود را فرستاد تا با اعضای تیم جوخه انتحاری، تایتانهای نوجوان و همچنین تایتانها مبارزه کنند و آنها را شکست دهند. تیم لیگ عدالت اصلا نمیتوانستند حریف برینیاک و همچنین سفینهی قدرتمند او بشوند؛ تا زمانی که سوپرمن رسید. بعد از اینکه برینیاک به صورت ذهنی با سوپرمن ارتباط برقرار کرد و توضیح داد که چرا به زمین آمده است، توانست با اعضای لیگ عدالت اتحاد برقرار کند. برینیاک این بار به زمین نیامده بود که آن را نابود کند بلکه میخواست موضوع مهمی را به آنها هشدار دهد؛ یک تهدید بزرگ در سطح کهکشانی در جهان وجود داشت که در حال آمدن به زمین بود. او با گفتن این اخطار قصد داشت آنها را آماده کند. بعد از مدتی مشخص شد که برینیاک در حال جمع کردن چندین تن از قهرمانان و شروران بود تا آنها در مبارزهاش علیه «امگا تایتان» کمک کنند. برینیاک میتوانست این تهدید بسیار خطرناک را شکست دهد اما این موضوع تنها زمانی محقق میشد که با سوپرمن و اعضای لیگ عدالت متحد شود. او برای تکمیل کردن تیم خود، اعضای لیگ را با چند تن از خطرناکترین ابرشرورهای دنیای دی سی ادغام کرد و آنها را به سمت این امگا تایتان فرستاد. به واسطه تکنولوژی که برینیاک در اختیار داشت، چهار تیم تشکیل داده شدند که از اعضای این تیمها میتوان به لکس لوثر، بتمن، واندر وومن و همچنین سینسترو اشاره کرد. جالب است بدانید که خودِ برینیاک هم با دشمن خود یعنی سوپرمن همکاری میکرد.
بعد از مدتی نشان داده شد که یک امگا تایتان در کولو (سیاره مادری برینیاک) قرار داشت. او قصد داشت تا به این سرزمین حمله و آن را نابود کند. همین موضوع یکی از دلایل اصلی و مهمی بود که برینیاک چندین قهرمان و شرور را استخدام کرد تا به او کمک کنند و امگا تایتان را شکست دهند. برینیاک در این برهه از زمان ادعا کرد که نقشهی بسیار خوبی را ترتیب داده و تنها کافی است که این ابرقهرمانان دستورات او را پیروی کنند تا در این جنگ پیروز شوند. با این حال، طولی نکشید که برینیاک از لحاظ ذهنی و تله پایتیکی مورد حمله قرار گرفت و سرِ او توسط چندین متخصصی که توسط آماندا والر (توسط پروتکل XI) در زمین استخدام شده بودند، نابود شد. آنها قصد داشتند تا افرادی را که دستگیر شده بودند و در سفینهی برینیاک قرار داشتند، به خانه بازگردانند. این در حالی بود که آنها همچنین قصد داشتند تا هر اطلاعاتی را که میتوانند، از ذهن برینیاک بدزدند. همین موضوع باعث شد که قهرمانان و شروران در کولو به همراه امگا تایتان که نسبت به آنها قویتر بود، گیر بیوفتند. از آنجایی که سرِ برینیاک توسط حملات متعدد این متخصصان منفجر شده بود، همه تصور میکردند که برینیاک جانِ خود را از دست داده است.
برینیاک، یک شخصیت فوقالعاده باهوش و نابغه محسوب میشود. سطح هوشی این شخصیت به سطح دوازدهم هم رسیده است. برخی از تجسمها و نسخههای برینیاک قدرتها و تواناییها زیر را دارا بودند:
- تکنوپتی
- توانایی انتقال ناخودآگاه و هوش به داخل رایانهها و در برخی شرایط، انسانها و موجودات ارگانیکی
- تواناییهای تله پاتی و دورجنبی یا سایکوکینسیس
- قدرت بسیار زیادی که میتواند با سوپرمن رقابت کند
استوارترین و شاید حتی مهمترین قدرت برینیاک که در تمام نسخهها و همچنین تجسمهای او وجود دارد، همان هوش سطح دوازدهم او است. این قدرت به او توانایی محاسبیه کردن، حافظه پیشرفته و همچنین درک بسیار بالا از مسائل مربوط به مهندسی مکانیک، مهندسی زیست شناسی، فیزیک و دیگر موارد علوم نظری و علوم کاربردی را دارد. او همچنین دانش بسیار زیادی در رابطه با تکنولوژیهای بیگانههای مختلف دارد. برای مقایسه اینگونه میتوان گفت که تمامی جمعیت قرن بیستم کره زمین، همگی دارای سطح ششم هوشی هستند و از طرف دیگر هم تمام افرادی که در قرن سیام بر روی کره زمین زندگی میکنند، دارای سطح هوشی نهم هستند. تجسم و نسخهی بعد از بحران برینیاک ادعا میکند که مغزش میتواند دانش بیش از چهارصد و نود اکتودسیلین موجود را پردازش و بعد از آن حتی مرتب کند. این شخصیت دستگاههایی مانند کمربند میدان نیرو را خلق کرده است؛ کمربندی که میتواند حتی در مقابل قدرتمندترین ضربهها و حملههای فردی مانند سوپرمن مقاومت کند. علاوه بر این کمربند، برینیاک یک اشعه کوچک کننده دارد که میتواند سایز شهرها را کوچک کند.
قدرتهای ذهنی بسیار پیشرفتهی برینیاک نشان داده که میتواند دیگران را در اختیار خود بگیرد، اطلاعات را از موجودات دیگر جذب کند، ناخودآگاه خود را انتقال دهد، سیستمهای رایانهای را ایجاد یا آنها را دستکاری کند، از خودش چندین نسخهی مختلف و متفاوت تکثیر کند و همچنین تا حدی میتواند زمان و فضا را کنترل کند. در میان تمام موجودات ارگانیک، برینیاک تنها دوست همیشگی خود یعنی لکس لوثر را به عنوان یک فرد بسیار باهوش برمیشمرد؛ فردی که هوش او را تا حدودی در حد و اندازهی خود می داند. به طور معمول، برینیاک به همراه یک موجود با سطح قدرت ابرانسانی بسیار بالا و همچنین استقامت ابرانسانی به تصویر کشیده میشود. همانطور که در مورد شخصیتهای دیگر هم این موضوع صدق میکند، شدت قدرتها و تواناییهای این شخصیت متفاوت است اما به طور معمول، در حدود سطح قدرتی سوپرمن است. تواناییهای دقیق برینیاک در میان نسخهها و تجسمهای مختلف، کاملا متفاوت است و میان هر نسخه این موضوع و شدت آنها تغییر میکند.
نقطه ضعف:
همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، برینیاک تا حد زیادی نسبت به باکتریها و همچنین بیماریها حساس است و در مقابل آنها آسیب پذیر میشود؛ به خصوص وقتی که از سفینهی جمجمه شکل خود خارج شده است.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت وریل داکس/برینیاک در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی The New Adventures of Superman محصول سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۷۰
- انیمیشن سریالی Challenge of the Super Friends محصول سال ۱۹۷۸ با صداپیشگی تد کسیدی
- انیمیشن سریالی Superman: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۰
- انیمیشن سریالی Justice League محصول سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۰۴ با صداپیشگی کوری برتون
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۰۶ با صداپیشگی کوری برتون
- انیمیشن سریالی Legion of Super Heroes محصول سال ۲۰۰۶ تا سال ۲۰۰۸ با صداپیشگی کوری برتون
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۱۱ با بازی جیمز مارسترز
- سریال Krypton محصول سال ۲۰۱۸ تاکنون با بازی بلیک ریتسون
- بازی Superman 64 محصول سال ۱۹۹۹
- بازی Superman: The Man of Steel محصول سال ۲۰۰۲
- بازی Justice League Heroes محصول سال ۲۰۰۶ با صداپیشگی پیتر جسوپ
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۱۶ با صداپیشگی کوری برتون
- بازی Lego Batman 2: DC Super Heroes محصول سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ با صداپیشگی تروی بیکر
- بازی Lego Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ با صداپیشگی دی بردلی بیکر
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی جفری کمبس
مهمترین کتابهای کمیک این شخصیت در کمپانی دی سی:
- قسمت ۲۴۲ سری کتاب کمیک Action Comics با نام The Super-Duel in Space (اولین حضور این شخصیت در دنیای کمیک)
- کتاب Whatever Happened to the Man of Tomorrow? (قسمت ۴۲۳ سری کتاب کمیک Superman و قسمت ۵۸۳ سری کتاب کمیک Action Comics)
- سری کتاب کمیک Crisis on Infinite Earths
- سری کتاب کمیک Panic In The Sky!
- مینی سری سه قسمتی Superman: The Doomsday Wars
- سری کتاب کمیک Justice
- کتاب تک قسمتی Superman: Y2K
- کراس اور Our Worlds at War
- سری کتاب کمیک Superman: Brainiac (قسمت ۸۶۶ تا ۸۷۰ سری کتاب کمیک Action Comics)
- سری کتاب کمیک New Krypton
- سری کتاب کمیک Superman: Doomed
- سری کتاب کمیک Convergence
- مینی سری چهار قسمتی Justice League: No Justice
نظرات