آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از دراکولای برام استوکر تا عطش

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
مطالعه 5 دقیقه
تصاویری از فیلم‌های بگذار وارد شوم به کارگردانی مت ریوز، عطش به کارگردانی پارک چان ووک و دراکولای برام استوکر به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا
دراکولای خالق پدرخوانده، عاشقانه‌ای خونین از پارک چان ووک و اثری ترسناک از کارگردان بتمن؛ در این آخر هفته، به سراغ فیلم‌های خون‌آشامی می‌رویم.
تبلیغات

خون‌آشام‌ها در فولکلور و فرهنگ عامه‌ی غرب، ریشه دارند و حضورشان در ادبیات گوتیک را به قرن‌های هجدهم و نوزدهم میلادی نسبت می‌دهند. داستان کوتاه «خون‌آشام» (۱۸۱۹)، نوشته‌ی جان ویلیام پولیدوری، نخستین اثر ادبی برجسته با محوریت این موجودات در نظر گرفته می‌شود که بسیاری از داستان‌گویان در آینده، از آن الگو گرفته‌اند. اما قصه‌ی خون‌آشامیِ به‌خصوصی که به سینما ارتباط بیشتری دارد، رمان سال ۱۸۹۷ برام استوکر یعنی «دراکولا» است.

فیلم‌های با محوریت خون‌آشام‌ها، سابقه‌ای دور و دراز دارند که تقریبا به قدمت تاریخ سینما است و بخش زیادی از این آثار، به شخصیت مخلوق استوکر می‌پردازند. نوسفراتو: سمفونی وحشت (Nosferatu: A Symphony of Horror) فردریش ویلهلم مورنائو، به عنوان اقتباس غیررسمی رمان «دراکولا»، برجسته‌ترین‌شان است. اما نخستین فیلمی که برای این شماره از سری مقاله‌های «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کرده‌ام، نه‌تنها اقتباس رسمی رمان استوکر است، بلکه نام نویسنده‌ی بزرگ ایرلندی را هم به عنوان‌اش آورده؛ دراکولای برام استوکر (Bram Stoker's Dracula)، اثر فرانسیس فورد کاپولا.

دو اثر منتخب دیگرم اما، در دورانی به تولید رسیدند که رمان‌های محبوب مصاحبه با خون‌آشام (Interview with the Vampire) ان رایس و گرگ‌و‌میش (Twilight) استفانی مایر هم اقتباس‌های سینمایی خودشان را داشته‌اند و تماشاگر قرن بیست‌ویکمی، به‌ قدر کافی با این گونه‌ی داستانی خو گرفته بوده‌ است. اولی، اقتباس خلاقانه‌ی پارک چان ووک از رمان ترز راکن (Thérèse Raquin) امیل زولا است که خون‌آشام‌ها به جهان‌اش اضافه شده‌اند. دومی، بازسازی مت ریوز است از فیلم ترسناک تحسین‌شده‌ی سوئدیِ آدم درست را راه بده (Let the Right One In). این دو فیلم‌ هم مانند اثر کاپولا، یک ارتباط احساسی بعید را در محوریت روایت‌شان می‌پردازند. درباره‌ی این دو اثر صحبت کردم؛ عطش (Thirst) و بگذار وارد شوم (Let Me In).

گری اولدمن با لباسی سرخ و چراغی در دست در نمایی از فیلم دراکولای برام استوکر به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا
کپی لینک

فیلم Bram Stoker's Dracula

کپی لینک

فیلم دراکولای برام استوکر

  • کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
  • بازیگران: گری اولدمن، آنتونی هاپکینز، وینونا رایدر، کیانو ریوز
  • سال اکران: ۱۹۹۲
خلاصه‌ی داستان: کنت دراکولای خون‌آشام که صده‌ها عمر دارد، به انگلستان می‌آید تا مینا مورای، نامزد وکیل‌اش جاناتان هارکر را اغوا کند و سرزمین بیگانه را به آشوب بکشاند.

تلاش جاه‌طلبانه‌ و جسورانه‌ی فرانسیس فورد کاپولا برای اقتباس رمان دراکولای برام استوکر، به خلق یک ضیافت خیره‌کننده‌ی سَبکی منتج شد؛ این فیلمی است که بیش از داستان‌گوییِ منظم و منسجم، به توالیِ تصاویر و اصوات و حال‌و‌هوایی که می‌آفرینند، بها می‌دهد. فیلم کاپولا، به یک انفجار زیباشناختی شبیه است که روی پرده‌ی سینما و صفحه‌ی نمایشگر می‌پاشد و چشم‌ها را به خود خیره می‌کند.

از میان المان‌هایی که باعث شده‌اند دراکولای برام استوکر خوب عمر کند، طراحی صحنه‌ی چشم‌گیر توماس سندرز، جلوه‌های ویژه‌ی بصری سنتی فیلم (اثر رومن کاپولا) و طراحی لباس گران‌قیمت و خلاقانه‌ی ایکو ایشیوکا (با آن زره سرخ‌رنگ به‌یاد‌ماندنی)، برجسته‌ترند.

گذر زمان روی ایرادهای فیلم اما اثری نگذاشته است. البته، پرفورمنس گری اولدمن در نقش کنت دراکولا، همچنان تماشایی است؛ اما کیانو ریوز، هنوز هم به رهگذر گیج و مبهوتی شبیه است که هرچه دست‌و‌پا می‌زند، سردرنمی‌آورد که سر صحنه‌ی فیلمی شبیه به این و در چنین نقشی، چه می‌کند! فیلمنامه‌ی جیمز هارت هم بی‌نقص‌ترین متن قابل‌تصور نیست؛ اما ویژگی جالب رویکرد متن، نگاه به داستان از دریچه‌ی عاشقانه‌ای پرشور است. عاشقانه‌ای که جمله‌ای مانند «از اقیانوس‌های زمان گذشتم تا تو را پیدا کنم» در آن درست و به‌اندازه به نظر می‌رسد!

سونگ کنگ هو و کیم اوک بین در نمایی از فیلم عطش به کارگردانی پارک چان ووک
کپی لینک

فیلم Thirst

کپی لینک

فیلم عطش

  • کارگردان: پارک چان ووک
  • بازیگران: سونگ کنگ هو، کیم اوک بین
  • سال اکران: ۲۰۰۹
خلاصه‌ی داستان: در نتیجه‌ی یک آزمایش شکست‌خورده‌ی پزشکی، یک کشیش دچار خون‌آشامی می‌شود و مجبور است طریقت زاهدانه‌اش را رها کند.

این که بگوییم فیلمی از پارک چان ووک تصاویری خشونت‌آمیز یا حال‌و‌هوایی بیمارگونه دارد، به این شبیه است که بگوییم شب تاریک است و روز، روشن! همین که آدم بفهمد اثری از پارک، داستان دو خون‌آشام را روایت می‌کند، انتظاراتی در ذهن‌اش شکل می‌گیرد. با تماشای عطش، بخش قابل‌توجهی از این انتظارات برآورده خواهند شد؛ این فیلمی است که تحمل تماشاگر در تجربه‌ی تصاویر، اصوات و ایده‌های مشمئزکننده را به چالش می‌کشد و اگر دلِ این‌جور چیزها را ندارید، بهتر است بی‌خیالِ دیدن‌اش شوید!

چیزی که شاید آدم انتظارش را نداشته باشد، مواجهه با جوهره‌ی عاشقانه‌ی قصه‌ی فیلمی با مختصات عطش است! بله؛ پارک موازی با این که تصاویری از دفرمه شدن بدن انسان‌ یا پاشیده شدن خون روی سنگ‌فرش‌های سفید را مقابل‌تان می‌گذارد، قصد دارد احساس‌تان را هم درگیر کند! در واقع، عطش یکی از همان فیلم‌های هوشمندانه‌ی ژانر است که المان‌های دو ژانر سینمایی نه‌چندان شبیه به هم را به کمک موقعیت‌های دراماتیک چندوجهی، درهم‌می‌تند. در نتیجه، شاید کمتر چیزی بتواند برای مواجهه با شیوه‌های نامعمول ابراز میل و علاقه‌ی دو عاشق به یکدیگر، یا پایان‌بندی فیلم،‌ آماده‌تان کند!

کودی اسمیت مک‌فی با کاپشنی بر تن ایستاده مقابل کلوئی گریس مورتس در نمایی از فیلم بگذار وارد شوم به کارگردانی مت ریوز
کپی لینک

فیلم Let Me In

کپی لینک

فیلم بگذار وارد شوم

  • کارگردان: مت ریوز
  • بازیگران: کودی اسمیت مک‌فی، کلویی گریس مورتس، ریچارد جنکینز
  • سال اکران: ۲۰۱۰
خلاصه‌ی داستان: پسربچه‌ای که مورد آزار قرار می‌گیرد، با دختربچه‌ی خون‌آشامی که با قیم‌اش مخفیانه زندگی می‌کند، دوست می‌شود.

بازسازی‌های انگلیسی‌زبان آثار سینمای هنری اروپا، معمولا نه‌تنها اضافی و غیرضروری‌ به نظر می‌رسند، بلکه احمقانه و اعصاب‌خردکن‌اند؛ اما بگذار وارد شومِ مت ریوز، یکی از معدود استثناها است. فیلمی است که نه‌تنها تا اندازه‌ی زیادی به داستان اثر مرجع وفادار می‌ماند، بلکه از منظر سطح غنای زیباشناختی، خیلی هم پایین‌تر از ساخته‌ی تحسین‌شده‌ی سال ۲۰۰۸ توماس آلفردسون یعنی آدم درست را راه بده نمی‌ایستد.

تیم خلاق بگذار وارد شوم، از همان افرادی تشکیل شده‌ است که تا امروز هم با ریوز روی آثاری مانند بتمن (The Batman)، همکاری می‌کنند؛ فیلمبرداری اثر، بر عهده‌ی گریگ فریزری بوده است که باید نتیجه‌ای در حد و اندازه‌ی کار ظریف هویته ون هویتما در فیلم سوئدی ارائه می‌داده و موسیقی فیلم را هم مایکل جاکینو ساخته است.

ریوز -همان‌طور که بعدتر با بلاک‌باسترهای تحسین‌شده‌اش ثابت می‌کند- سلیقه‌ی قابل‌اعتمادی در طراحی نظام سبکیِ وزین و دقیق برای یک فیلم ژانر دارد و این، شاید مهم‌ترین امتیاز بگذار وارد شوم باشد؛ چون فیلم موفق می‌شود که اتمسفر گیرا و ریتم آرام‌سوزِ روایت اثر مرجع‌اش را از دست ندهد. در نتیجه، اگر از طرفداران ساخته‌ی توماس آلفردسون‌اید -بدون این که انتظار دیدن فیلمی بهتر را داشته‌باشید- بد نیست که به نسخه‌ی ریوز هم شانسی بدهید!

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات