// چهار شنبه, ۲۸ فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۰۱

گزارش باکس آفیس: از پیش‌بینی افتتاحیه Avengers: Endgame تا تاثیر کلیپ لو رفته از فیلم روی فروش آن

در گزارش باکس آفیس این هفته علاوه‌بر بررسی دلایلِ افتتاحیه ضعیف Hellboy، افتتاحیه Avengers: Endgame را پیش‌بینی می‌کنیم. همراه زومجی باشید.

گزارش باکس آفیس این هفته را با ریبوتِ «هل‌بوی» (Hellboy)، ساخته‌ی نیل مارشال شروع می‌کنیم که همان‌طور که از تریلرهای نه چندان دلگرم‌کننده‌اش و البته سابقه‌ی متزلزل‌ اقتباس‌های قبلی این کاراکتر در سینما دیده بودیم، نه‌تنها با غضبِ منتقدان مواجه شد، بلکه سینماروها هم روی خوشی بهش نشان ندادند. فیلم جدید که با ۵۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده و با پیش گرفتنِ راه «ددپول»، قصدِ جذب مخاطبانِ آن مجموعه را با قهرمان بذله‌گو و خشونتِ بی‌پرده‌اش داشت، طوری در گیشه نادیده گرفته شد که به رقمِ اسفناکِ فقط ۱۲ میلیون دلار افتتاحیه‌ی سه روزه دست پیدا کرد که حتی کمتر از افتتاحیه‌‌های ۱۳ میلیون و ۶۰۰ هزاری دلاری «دنیای زیرین: جنگ‌های خون» (Underworld: Blood Wars) و «رزیدنت ایول: آخرین فصل» (Resident Evil: The Final CHapter) است. شاید لاینزگیت به‌دلیل فروش ناامیدکننده‌ی فیلم‌های گیرمو دل‌تورو یک‌جورهایی حق داشت که با او قطع همکاری کند و به ساخت قسمت آخر سه‌گانه‌ی او چراغ سبز نشان ندهد، ولی راه جایگزین‌شان به نتیجه‌ی بهتری منجر نشده است؛ بله، افتتاحیه‌ی «هل‌بوی» کمتر از افتتاحیه‌ی ۲۳ میلیون دلاری فیلم اول دل‌تورو در سال ۲۰۰۴ و افتتاحیه‌ی ۳۵ میلیون دلاری «هل‌بوی ۲: ارتش طلایی» (Hellboy: The Golden Army) در سال ۲۰۰۸ حساب می‌شود. اگرچه امکان دارد «هل‌بوی» جدید مثل قسمت آخر «رزیدنت ایول» که ۱۵۶ میلیون دلار در چین فروخت، در کشورهای خارجی مورد استقبال قرار بگیرد، ولی فعلا که در گیشه‌ی خانگی مُرده و دفن‌شده حساب می‌شود. این فیلم باید شانس بیاورد تا درنهایت به ۲۶ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند. اولین دلیلِ شکستِ «هل‌بوی» جدید این است که «هل‌بوی»‌های قبلی هم به موفقیت‌های بزرگی در گیشه دست پیدا نکردند؛ مجموعه «هل‌بوی» قبل از فیلمِ نیل مارشال، دو بار برای تبدیل شدن به یک مجموعه‌ی شناخته‌شده و دنباله‌دار تلاش کرده بود و هر دو بار هم با نتایجِ امیدوارکننده‌ای مواجه نشده بود. فکر کنم همگی قبول داریم که «هل‌بوی»‌های دل‌تورو برخی از بهترین فیلم‌های کامیک‌بوکی سینما هستند و فراتر از آن، برخی از بهترین فیلم‌های هیولایی/فانتزی سینما، اما هر دوی آن‌ها عملکردِ رضایت‌بخشی در مقایسه با انتظارات و بودجه‌هایشان در گیشه نداشتند. قسمت اولِ «هل‌بوی» به ۹۹ میلیون دلار از ۶۶ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد و «ارتش طلایی» هم که با ۸۵ میلیون دلار ساخته شده بود، ۱۶۰ میلیون دلار در دنیا فروخت.

سینماروها دو بار «هل‌بوی» را برخلافِ کارگردانش که بین گیک‌ها محبوب است، نقدهای قابل‌قبول و جایگاه منحصربه‌فردش در زمانی‌که فیلم‌های کامیک‌بوکی هنوز فراگیر نشده بودند و در زمانی‌که مردم بیشتر مایل به جذب شدن به سمتِ آی‌پی‌های جدید بودند، تحویل نگرفتند. بنابراین شاید مشکلِ فیلم‌های «هل‌بوی»، خودِ هل‌بوی است. به همین دلیل شاید ساختِ یک فیلم جدید «هل‌بوی»، آن هم در دورانی که فیلم‌های ابرقهرمانی به روتین زندگی‌مان تبدیل شده‌اند، آن هم بدون کارگردانِ محبوبش در بین گیک‌ها و آن هم درحالی‌که هویتِ خودش را برای تبدیل شدن به ترکیبی از «ددپول»/«ثور: رگناروک» رها کرده بود، با امید به موفقیتش، در واقع حکمِ تصورِ «شتر در خواب بیند پنبه دانه»‌واری داشته است. اصلِ باکس آفیس می‌گوید که وقتی فیلمی به کارگردانی گیرمو دل‌تورو ارزشِ دنباله‌سازی دارد، فقط در صورتی آن را بساز که خود دل‌تورو آن دنباله را بسازد. مردم در حالی آرزوی دیدن دنباله‌ی «حاشیه‌ی اقیانوس آرام» (Pacific Rim) و «بلید ۲» (The Blade 2) را داشتند که می‌خواستند چشم‌اندازِ دل‌تورو را ببینند و هر دو مجموعه بعد از عوض کردنِ کارگردانشان برای قسمت بعدی به‌طرز غیرقابل‌جبرانی سقوط کردند. اما دلیل دیگر این است که نقدهای فیلم هم به‌طرز غیرقابل‌چشم‌پوشی‌ و اسفناکی ضعیف بودند؛ «هل‌بوی» با همان واکنش‌هایی از سوی منتقدان روبه‌رو شد که از زمانِ امثال ریبوتِ «فنتستیک فور» و «جوخه‌ی انتحار» به یاد داریم. فیلم امتیاز ۳/۶ از ۱۰ را از منتقدان روی راتن تومیتوز (۱۴ درصد از ۱۰۰ درصد) به دست آورد و آنها از هر چیزی که توانسته بودند ایراد گرفته‌اند؛ از داستانی که بازسازی پرت و پلایی از خط داستانی دو فیلم قبلی است تا اکشنی که بدون اینکه هیجان‌انگیز باشد، فقط سراسیمه است و تنها نکته‌ی فیلم که به زور و زحمت از آن به خوبی یاد کرده‌اند مقدارِ خون و خونریزی و خشونتِ بی‌پرده‌ای است که در سراسر فیلم دیده می‌شود. برخلافِ باور عمومی تاثیر نقدِ فیلم‌های بزرگ روی عملکردشان در گیشه خیلی پیچیده‌تر از این است که اگر یک فیلم با غضب منتقدان مواجه شد در گیشه موفق نمی‌شود و اگر فیلمی مورد تحسینشان قرار گرفت با استقبال مواجه می‌شود.

thank you for your service

حقیقت این است که حتی نقدهای منفی هم می‌توانند تاثیرِ مثبتی روی فروش یک فیلم بگذارند. البته فقط در صورتی که آن نقدهای منفی، به سینماروها خبر بدهند که فیلم شامل همان چیزهایی که می‌خواستند است. نمونه‌اش «بوهمین رپسدی» و دنباله‌های «ترنسفورمرها». هر دو با اینکه برخی از منفی‌ترین نقدهای ممکن در بین پُرفروش‌ترین فیلم‌های دهه‌ی اخیر را دریافت کردند، اما حتی در منفی‌ترین نقدهای آن‌ها به همان اکشن‌های غول‌آسای مایکل بی‌واری که طرفداران خودش را دارد و همان بازسازی اجراهای خیره‌کننده‌ی فردی مرکوری که طرفدارانش می‌خواستند اشاره شده بود. اما برای اینکه این حرکت جواب بدهد، فلان فیلم باید آی‌پی محبوبی باشد. برای اینکه نقدهای منفی «ونوم» به فروشِ بهترش کمک کنند، باید مردم از قبل به کاراکترِ ونوم علاقه داشته باشند تا دوست داشته باشند سروکله زدن تام هاردی با سیمبیوتِ درونی‌اش را ببینند. مردم باید از قبل فردی مرکوری را دوست داشته باشند که به خاطر دیدن بازسازی کنسرت‌هایش به سینما بروند و دیگر نقاط منفی فیلمش را نادیده بگیرند. مردم باید از قبل هل‌بوی را دوست داشته باشند که ایده‌ی دیدن او به‌تنهایی منهای تمام نقاط ضعف فیلم برایشان جذاب باشد. پس «هل‌بوی» در حالی نقدهای افتضاحی دریافت کرده که سینماروها هم هیچ علاقه‌ای به این آی‌پی ندارند. یکی از اصولی که هیچ‌وقت هالیوود یاد نمی‌گیرد این است که فقط به این دلیل که مردم اسم یک آی‌پی به گوششان خورده است، به این معنا نیست که برای دیدن آن علاقه دارند؛ فقط به این دلیل که رابین هود و شاه آرتور مشهور هستند، فیلم‌هایشان در حد امثالِ مرد آهنی‌ها و بتمن‌ها نخواهد فروخت. فقط به خاطر اینکه هل‌بوی، شخصیتِ شناخته‌شده‌ای است به این معنی است که مردم به تماشای فیلم جدیدش خواهد شتافت؛ مخصوصا فیلمی که درنهایت خیلی بد هم از آب در آمده است. اینکه «بتمن آغاز می‌کند» به یک مجموعه‌ی پولسازِ جدید تبدیل شد، به این معنی نیست که حالا هر شخصیتِ تاریخی و اسطوره‌ای که گیر می‌آوریم (رابین هود و مومیایی و پیتر و پن و تارزان) را می‌توانیم با عبور دادن از فیلترِ «بتمن آغاز می‌کند»، به یک مجموعه‌ی پُرطرفدار تبدیل کنیم. این موضوع را بهتر از هر جای دیگری می‌توان در رابطه با «بلید رانر ۲۰۴۹» در مقایسه با «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» دید.

«بلید رانر ۲۰۴۹» تمام تمرکزش را روی محبوبیتِ آی‌پی‌اش گذاشته بود که ۳۵ سال پیش سابقه‌ی شکست در گیشه را داشت. اما در مقابل، «جومانجی ۲» از روز اول طوری رفتار کرد که انگار به هیچ آی‌پی شناخته‌‌شده‌ای تعلق ندارند. هرچه «بلید رانر ۲۰۴۹» می‌گفت که من را به‌عنوان دنباله‌ی «بلید رانر»، فیلم کالتِ ریدلی اسکات تماشا کنید، «جومانجی ۲» می‌گفت من را به خاطر گروه بازیگرانِ پُرستاره‌ام و کانسپت داستانی منحصربه‌فردم تماشا کنید و حالا اگر فیلم اولِ «جومانجی» را می‌شناسید هم که چه بهتر! اگر «پوکمون: کاراگاه پیکاچو» ماه بعد با استقبالِ قوی سینماروها مواجه شود، به خاطر این است که توانایی عرضه کردن چیزی را به غیرطرفدارانِ پوکمون که هیچ اهمیتی به این آی‌پی نمی‌دهند داشته است. چنین چیزی درباره‌ی «مردان سیاه‌پوشِ بین‌المللی» هم صدق می‌کند. «جومانجی ۲» در حالی کلِ کانسپت «جومانجی» را با بُردن کاراکترها به درون بازی به‌جای آوردن بازی به دنیای واقعی مثل فیلم اول عوض کرد که «هل‌بوی» جدید سراغِ مسیرِ ناگواری که «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» و ریبوت «فنستتیک فور» را به ته دره کشاند، رفته است؛ بازسازی همان داستانی که قبلا به شکل بهتر و غیرمنتظره‌تری در فیلم‌های قبلی روایت شده بود. پس «هل‌بوی» بدون ستاره‌های واقعی، یک کارگردانِ ژانر که برخلاف گیرمو دل‌تورو در فرهنگ عامه شناخته شده نیست و تکرارِ همان داستان قدیمی، چیزی برای جلب توجه‌ی کسانی که هیچ اهمیتی به این آی‌پی نمی‌دادند نداشت و همزمان فیلمی که طرفداران سرسخت مجموعه می‌خواستند هم نبود (فیلم سوم دل‌تورو با ران پرلمن).

thank you for your service

دیگر نکته‌ای که ریبوت «هل‌بوی» برای موفقیت نادیده گرفته است این است که این روزها ریبوتِ جماعت جواب نمی‌دهد. هالیوود کم‌کم دارد این درس را یاد می‌گیرد. فیلم «فرشتگان چارلی» (Charlie’s Angels) در همان دنیای سریالِ تلویزیونی و دو فیلم قبلی این مجموعه جریان دارد. جوردن پیل هم قول داده است که فیلم «کندی‌من» (Candyman) که تهیه‌کنندگی‌اش را برعهده دارد، به‌جای بازسازی، حکم دنباله‌ی معنوی فیلم اورجینال «کندی‌من» را دارد و فیلم «شکارچیان ارواح» به کارگردانی جیسون ریتمن هم خودش را به‌عنوان دنباله‌ی دو فیلم اصلی «شکارچیان ارواح» معرفی کرده است که در تضاد با ریبوتِ پاول فیگ در سال ۲۰۱۶ قرار می‌گیرد. هالیوود بعد موفقیتِ «نیرو برمی‌خیزد»، «دنیای ژوراسیک» و «کرید» با سرمایه‌گذاری روی عنصرِ نوستالژی، دارد به همان شکل عمل می‌کند. البته که همه‌ی دنباله‌های نوستالژیک با موفقیت روبه‌رو نمی‌شوند (نمونه‌اش «روز استقلال: بازخیز»)، اما میانگین موفق‌های دنباله‌های نوستالژیک خیلی بیشتر از میانگینِ ریبوت‌ها و بازسازی‌های موفق است. «هالووین ۲۰۱۸» به این دلیل موفق شد که با بازگرداندنِ جیمی لی کرتیس، حکم دنباله‌ی مستقیم فیلم اورجینالِ جان کارپنتر را داشت. اگر «ترمیناتور: سرنوشتِ تاریک» هم موفق شود، به خاطر این است که نه‌تنها توسط همان کسانی که «ترمیناتور» را بهتر از هر کسی می‌شناسند ساخته می‌شود، بلکه لیندا همیلتون را در یک نقش کلیدی بازگردانده است و حکم دنباله‌ی مستقیم «ترمیناتور ۲» را دارد. آیا این حرف‌ها به این معنی است که اگر «هل‌بوی ۳» به کارگردانی گیرمو دل‌تورو ساخته می‌شود و بازیگران و سازندگان دو فیلم اول را دوباره دور هم جمع می‌کرد، می‌توانست به موفقیت برسد؟ الزاما نه. اما در سال ۲۰۱۹، ایده‌ی عرضه کردنِ یک دنباله‌ی نوستالژیک، نقشه‌ی مطمئن‌تری در مقایسه با فراموش کردن گذشته و شخم زدن همه‌چیز از ریشه است؛ در حال حاضر این کار به چیزی جز فراری دادن طرفداران دو فیلم اول منجر نشده است.

دومین و موفق‌ترین تازه‌اکران این هفته اما کمدی «کوچولو» (Little)، محصول یونیورسال بود. این فیلم که به مدیرعامل گنددماغ و زورگویی می‌پردازد که یک روز به‌طور جادویی به یک دختر ۱۳ ساله تبدیل می‌شود و مجبور می‌شود تا روی همکارانش که تا حالا اذیتشان می‌کرد حساب باز کند، ۱۵ و نیم میلیون دلار به‌عنوان افتتاحیه کسب کرد. این فیلم که با ۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده، باتوجه‌به امتیاز ۵ از ۱۰ی که از منتقدان روی راتن‌تومیتوز به دست آورده، چندان خوب ظاهر نشده، ولی اگه عملکردی شبیه به «چیزی که مردان می‌خواهند» (What Men Want)، کمدی بزرگسالانه‌ای که این اواخر داشتیم عمل کند، فروش نهایی ۴۵ تا ۵۰ میلیون دلاری‌اش پیش‌بینی می‌شود. سومین تازه‌اکران هفته فیلم عاشقانه‌ی «پس از آن» (After) که تو ۲ هزار و ۱۳۸ سینما اکران شد. این فیلم براساس رُمانی نوشته‌ی آنا تاد است؛ رُمانی که کارش را به‌عنوان یه داستان فن فیکشنِ آنلاین درباره‌ی دختری که رابطه‌ی عاشقانه‌ای با هری استایلز از گروه موسیقی وان دایرکشن دارد آغاز کرده بود. «پس از آن» با اینکه کارش را با کسب ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش روز جمعه خیلی قوی شروع کرد، ولی با تجربه‌ی افت فروشی شدید به ۵ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروشِ آخرهفته رضایت داد که نشان می‌دهد احتمالا طرفداران منبع اقتباس، فیلم را در همان روز اول دیده‌اند. ولی شاید تراژیک‌ترین شکستِ این هفته نه «هل‌بوی»، بلکه انیمیشنِ «لینک گم‌شده» (The Missing Link)، محصول جدید استودیوی لایکا است که حتما آن‌ها را با انیمیشن‌های استاپ/موشنِ قبلی‌شان مثل «کرولاین» (Caroline) و «کوبو و دوتار» (Kubo and Two Strings) به یاد دارید. «لینک گم‌شده» پس از اکران در سه هزار و ۴۱۳ سینما، فقط ۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار کسب کرد که نتیجه‌ی افتضاحی در مقایسه با افتتاحیه‌های ۱۲ تا ۱۷ میلیون دلاری چهار فیلم قبلی این استودیو است. «لینک گم‌شده» نه‌تنها از قدرتِ مارکتینگِ استودیوی قوی‌تری مثل فوکس فیچرز که ناشرِ فیلم‌های قبلی لایکا بود بهره نمی‌برد، بلکه تریلرهایی که ازش منتشر شدند هم چندان درگیرکننده نبودند. بماند که این فیلم در محیطی عرضه می‌شود که انیمیشن‌هایی که بخشی از مجموعه‌ای بزرگ یا از برندِ شناخته‌شده‌ای مثل ایلومینیشن نیستند، مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرند.

thank you for your service

اما در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول با «شزم!» (Shazam) شروع می‌کنیم که بعد از تجربه‌ی افت فروش شدید ۶۹ درصدی در روز جمعه، با ۷۴ درصد رشد فروش در روز شنبه مواجه شد و ۱۱ میلیون دلار کسب کرد و به ۲۵ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار درآمدِ آخرهفته‌ی دوم دست پیدا کرد. اگر افتتاحیه‌ی فیلم را ۵۳ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار حساب کنیم، یعنی فیلم با ۵۳ درصد افت فروش در آخرهفته‌ی دومش مواجه شده است که بهتر از «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (منفی ۵۶ درصد بعد از افتتاحیه‌ی ۹۵ میلیون دلاری) است و برابر با افت فروش «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (منفی ۵۳ درصد بعد از افتتاحیه‌ی ۳۵ میلیون دلاری) است. همچنین این فیلم ۶۱ میلیون دلار هم از کشورهای خارجی به دست آورد. اگه این ارقام زیاد شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسد تقصیر فیلم نیست. «شزم» به‌عنوان یک فیلم ۹۰ میلیون دلاری که بین «کاپیتان مارول» و «اونجرز: بازی پایانی» عرضه شده، هیچ‌وقت قرار نبود تا به ارقام «جاستیس لیگ» یا «مرد پولادین» دست پیدا کند، چه برسه به تکرار درآمد «آکوآمن» و «واندر وومن». همین که برادران وارنر با این فیلم ثابت کرد که می‌تواند به‌طور پیاپی سه فیلم مستقلِ رضایت‌بخش بسازد برایشان کافی است. همچنین این فیلم با کسب چیزی نزدیک به به درآمد ۱۵۳ میلیون دلاری «مد مکس: جاده‌ی خشم» در گیشه‌ی خانگی و چیزی حدود ۳۸۵ میلیون دلار در دنیا، به یک موفقیت تجاری نسبی برای وارنر تبدیل می‌شود. پیش‌بینی می‌شود که «شزم» درنهایت به چیزی عملکردی داشته باشد که بین «رمپیج» (۴۲۸ میلیون دلار از ۱۲۰ میلیون دلار بودجه) و «راهبه» (۳۵۶ میلیون دلار از ۲۲ میلیون دلار بودجه) دست پیدا کند. اینکه آیا «شزم» حکم فیلمی «بتمن آغاز می‌کند»‌واری را خواهد داشت که به موفقیت‌های بزرگ‌تری با دنباله‌هایش دست پیدا می‌کند یا نه معلوم نیست. اما در حال حاضر «شزم» به همان اندازه شکست محسوب نمی‌شود که «وولورین» (۴۱۲ میلیون دلار از ۱۲۰ میلیون دلار بودجه) و «انت‌من» (۵۱۹ میلیون دلار از ۱۳۰ میلیون دلار بودجه) هم شکست حساب نمی‌شدند. هر دوی آن فیلم‌ها کارشان را با افتتاحیه‌هایی ۵۵ میلیون دلاری، کمتر از استاندارد آغاز کردند، اما درنهایت هر دو به موفقیت‌های قابل‌قبولی منجر شدند که راه را برای دنباله‌های موفق‌تر در قالب «لوگان» و «انت‌من و وسپ» هموار کردند.

اگر سینماروها دنبالِ فیلم‌های ابرقهرمانی متنوع‌تری از لحاظِ ژانر و اندازه و مقیاس هستند، نباید انتظار داشته باشند که تمام فیلم‌های مارول و دی‌سی توانایی رسیدن به ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار فروش جهانی را داشته باشند

اگر سینماروها دنبالِ فیلم‌های ابرقهرمانی متنوع‌تری از لحاظِ ژانر و اندازه و مقیاس هستند، نباید انتظار داشته باشند که تمام فیلم‌های مارول و دی‌سی توانایی رسیدن به ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار فروش جهانی را داشته باشند. بله، البته که «ونوم»، محصول سونی با ۹۰ میلیون دلار به ۸۵۵ میلیون دلار در گیشه‌ی جهانی دست پیدا کرد، اما همزمان همین سونی یک فیلم دیگر در قالب «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» داشت که ۳۷۵ میلیون دلار در دنیا فروخت. اما تقریبا هیچکس را نمی‌توانید پیدا کنید که با ساخته شدنِ دنباله‌ی «به درون دنیای عنکبوتی» موافق نباشد. آن فیلم هرچه نباشد، احتمالا این‌دفعه گیشه‌ی بزرگ‌تری نسبت به قسمت اول خواهد داشت. این روزها حرف‌های زیادی درباره‌ی خُرد و خاک شیر شدنِ «شزم» توسط «اونجرز: بازی پایانی» به محض اینکه کراس‌اور مارول دو هفته‌ی بعد روی پرده برود شنیده می‌شود که راستش را بخواهید این تصور تا حدودی درست است. البته که «شزم» احتمالا به خاطر محتوای کودک‌پسندانه‌اش و طولِ ۱۳۲ دقیقه‌ای‌اش به‌جای طولِ ۱۸۲ دقیقه‌ای «بازی پایانی» در جدول حضور خواهد داشت، اما احتمال اینکه فروش «کاپیتان مارول» با آغاز اکران «بازی پایانی» افزایش پیدا کند، بیشتر از «شزم» است. با این وجود، «رمپیج» در حالی به ۱۰۱ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد که فقط ۳۰ میلیون دلار از این رقم را بعد از اکران شدن «اونجرز: جنگ اینفینیتی» به دست آورد. این در حالی است که «رمپیج» یک هفته کمتر از «شزم» قبل از رویارویی با «جنگ اینفینیتی» فرصت داشت. حقیقت این است که اگرچه «بازی پایانی» برای «شزم» دردسرساز خواهد بود، اما «شزم» اکثرِ درآمدِ اصلی‌اش را قبل از اکران شدن «بازی پایانی» به دست خواهد آورد. «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» اگرچه یک هفته بیشتر از «شزم» تا برخورد با «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز ۲»، «گودزیلا» و «افراد ایکس: روزهای گذشته‌ی آینده» داشت، اما ۸۰ درصد از درآمدش را تا آغاز هفته‌ی سوم اکرانش به دست آورده بود. چنین چیزی درباره‌ی «خشن ۷» (۸۵ درصد از درآمد ۳۵۳ میلیونی‌اش را تا پایان روز بیست و یکم اکرانش به دست آورده بود) و «سریع و خشن ۸» (۸۷ درصد از درآمد ۲۲۶ میلیونی‌اش را تا روز بیست و یکم کسب کرده بود) نیز صدق می‌کند. اگر «شزم» تا زمانی‌که «بازی پایانی» اکران می‌شود، درآمدِ اصلی‌اش را به دست نیاورده باشد، بیش از اینکه تقصیرِ «بازی پایانی» باشد، تقصیرِ خودش است. سرنوشتِ «شزم» قبل از «بازی پایانی» مشخص می‌شود. اینکه آیا «شزم» حکم یک فیلم تحسین‌شده و محبوب را دارد که به فراتر از ۱۶۰ میلیون دلار دست پیدا کرد یا اینکه «شزم» حکم یک فیلم تحسین‌شده و محبوب را دارد که حدود ۱۳۰ میلیون دلار دست پیدا کرد، با عملکردِ این فیلم قبل از اکرانِ «بازی پایانی» مشخص خواهد شد. اگر «شزم» تا قبل از بیست و پنجمِ آوریل کاری که باید انجام داده باشد را انجام داده باشد، دیگر مهم نیست که «اونجرز ۴» چقدر به گیشه‌اش ضربه خواهد زد.

فیلم Us

اما در جایگاه چهارم جدول «غبرستان حیوانات خانگی» (Pet Sematary)، جدیدترین اقتباسِ استیون کینگی سینما را داریم که با تجربه‌ی ۵۹ درصد افت فروش، ۱۰ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفته‌اش فروخت و به مجموع ۱۰ روزه‌ی ۴۰ میلیون دلار رسید. این افت فروش برابر با بازسازی‌هایی مثل «هالووین»، «مُرده‌ی شرور» و «پولترگایست» است و اگر محصولِ ۲۱ میلیون دلاری پارامونت عملکردی شبیه به آن‌ها داشته باشد، فروش نهایی ۵۵ میلیون دلاری‌اش یا کمتر از ۵۷ میلیون دلاری که اقتباس اولِ این رمان در سال ۱۹۸۹ به دست آورد، پیش‌بینی می‌شود. با این حالا هنوز با یک فیلم ۲۱ میلیون دلاری طرفیم که تا حالا ۷۶ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار تو دنیا فروخته است. در جایگاه پنجم به «دامبو» (Dumbo) برمی‌خوریم که  ۹ میلیون و ۱۸۶ هزار دلار در سومین آخرهفته‌اش فروخت و به مجموعِ ۱۷ روزه‌ی ناامیدکننده‌ی ۸۹ میلیون و ۹۴۵ هزار دلار دست پیدا کرد.  این فیلم حتما از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور می‌کند، اما به نظر می‌رسد ساخته‌ی ۱۷۰ میلیون دلار تیم برتون که تا حالا ۲۶۹ میلیون دلار در دنیا فروخته، در بهترین حالت با کسب چیزی حدود ۳۳۰ میلیون دلار به پایان کارش برسد. در رده‌ی ششم «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) قرار دارد که ۸ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دیگر در ششمین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۳۸ روزه‌ی ۳۸۶ و نیم میلیون دلار دست پیدا کرد. پس بله، این فیلم از مرز ۴۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور خواهد کرد و هنوز این شانس را دارد تا درآمدِ ۴۱۲ و نیم میلیون دلاری «واندر وومن» را هم پشت سر بگذارد. «کاپیتان مارول» تا حالا حدود یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار در دنیا فروخته است.

«ما» با ۲۳۶ میلیون دلاری که در دنیا فروخته، درآمد جهانی ۲۵۴ میلیون دلاری «هالووین» رو هم رد خواهد کرد

در رده‌ی هفتم چارت فیلم ترسناک «ما» (Us)، جدیدترین ساخته‌ی جوردن پیل را داریم که ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۲۴ روزه‌ی ۱۶۳ میلیون و ۴۹۰ هزار دلار رسید؛ رقمی که آن را جایی بین درآمد ۱۵۹ میلیون دلاری «هالووین ۲۰۱۸» و درآمد ۱۶۵ میلیون دلاری «هانیبال» در بین پُرفروش‌ترین فیلم‌های ترسناکِ بزرگسالانه‌ی تمام ادوار قرار می‌دهد. این فیلم می‌تواند درآمد ۱۷۵ میلیون دلاری «برو بیرون» را پشت سر بگذارد، ولی عبور از درآمد ۱۸۹ میلیون دلاری «یک مکان ساکت» (A Quiet Place) شاید به چالشِ غیرممکنی برای آن تبدیل شود. همچنین «ما» با ۲۳۶ میلیون دلاری که در دنیا فروخته، درآمد جهانی ۲۵۴ میلیون دلاری «هالووین» رو هم رد خواهد کرد. درام «بهترین خصوصیات دشمنان» (The Best of Enemies)، محصول اس‌تی‌ایکس اینترتینمنت در دومین آخرهفته‌اش با ۵۴ درصد افت فروش مواجه شد و ۲ میلیون دلار کسب کرد. این فیلم که تاراجی پی. هنسون و سم راکول را در گروه بازیگرانش دارد تا حالا به رقم ۱۰ روزه‌ی متسوط ۸ میلیون و ۱۹۰ هزار دلار دست پیدا کرده است و هرگونه امیدی برای دوام آوردن آن به‌عنوان گزینه‌ای سینمایی برای بزرگسالان درکنار بلاک‌باسترهای قبل از تابستان و تابستانی از بین رفته است. راستی، این هفته بالاخره «بوهمین رپسدی» (Bohemian Raphsody) به هر زور و ضربی که بود از مرز ۹۰۰ میلیون دلار فروش جهانی عبور کرد. نسخه‌ی سانسورشده‌ی این فیلم که چند هفته‌ای می‌شود که در چین روی پرده رفته تا حالا ۱۳ میلیون دلار کسب کرده است و همچنین این فیلم رقم نفسگیرِ ۱۱۵ میلیون دلار هم از بازار ژاپن در آورده است تا ثابت کند که چین تنها بازاری نیست که هالیوود باید روی آن حساب باز کند. «بوهمین رپسدی» پُرفروش‌ترین فیلم درام خالصِ تاریخ است که از هیچ المان فانتزی، اکشن و ابرقهرمانی بهره نمی‌برد. «بوهمین رپسدی» که با ۵۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده، به ۶۸۵ میلیون دلار فروشِ خارجی دست پیدا کرده که آن را منهای دنباله‌های «عصر یخبندان» و «آواتار» و «تایتانیک»، به پُرفروش‌ترین فیلم‌های فاکس در گیشه‌ی خارجی تبدیل می‌کند. در زمینه‌ی فروش جهانی هم «بوهمین رپسدی» جایی پشت سر «جنگ ستارگان: تهدید شبح»، «تایتانیک» و «آواتار» در بین بزرگ‌ترین فیلم‌های این شرکت در گیشه‌ی جهانی قرار می‌گیرد.

Avengers: Endgame

اما شاید مهم‌ترین خبرِ هفته‌ی گذشته، لو رفتنِ دقایقی از «اونجرز: بازی پایانی» (Avengers: Endgame) بود. این موضوع باعث شد نه‌تنها طرفداران برای جلوگیری از لو رفتنِ داستان برایشان در شبکه‌های اجتماعی، سراسیمه و هول شوند، بلکه این مسئله مطرح شد که نکند این اتفاق به فروشِ‌ فیلم در گیشه ضربه بزند. اما حقیقت این است که تا دل‌تان بخواهد می‌توانید درباره‌ی مسئله‌ی اول نگران باشید، اما جای هیچ نگرانی‌ای در زمینه‌ی آسیب دیدنِ عملکردِ فیلم در گیشه به خاطر این اتفاق وجود ندارد. ۱۰ سال پیش در اول آوریل ۲۰۰۹ بود که یک نفر تمام نسخه‌ی دی‌وی‌دی «ریشه‌های افراد ایکس: وولورین» را یک ماه قبل از اکران فیلم، روی سایت‌های مختلفِ تورنت منتشر کرد. با اینکه بحث‌های زیادی سر اینکه آیا این اتفاق به فروشِ محصول فاکس آسیب خواهد زد یا نه به راه افتاد، اما آن فیلم که نقدهای ضعیفی دریافت کرده بود، با این وجود به افتتاحیه‌ی عالی ۸۵ میلیون دلار دست پیدا کرد. البته که فیلم بعد از افتتاحیه‌ی بزرگش با سقوط شدیدی مواجه شد، اما نه به خاطر اینکه نسخه‌ی دی‌وی‌دی‌اش فاش شده بود، بلکه به خاطر اینکه «ریشه‌های افراد ایکس» در حالی فیلم بدی بود که درست یک هفته بعد از آن، «استار ترک» که فیلم داغ‌تر و کنجکاوی‌برانگیزتری بود و تمام نظرها را به سمت خودش جلب کرده بود روی پرده رفت. بااین‌حال، آن فیلم که با ۱۵۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود به ۳۷۳ میلیون دلار درآمد جهانی دست پیدا کرد که اگرچه رقم خیلی خوبی نیست، اما برابر با درآمد ۳۸۵ میلیون دلاری «استار ترک» و «ترمیناتور: رستگاری» (۳۷۱ میلیون دلار) که چند هفته بعد اکران شد بود. از قضا لو رفتن دی‌وی‌دی «ریشه‌های افراد ایکس» چند هفته بعد از لو رفتنِ کل نسخه‌ی رده‌بندی‌ سنی‌نشده‌ی «ربوده‌شده» (Taken) به خاطر نمایشش در کشورهای خارجی، قبل از آغاز اکرانش در گیشه‌ی خانگی اتفاق افتاد. اما می‌دانید نتیجه‌اش چه بود؟ فیلم لیام نیسن که در آمریکای شمالی با درجه سنی زیر ۱۳ سال به نمایش درآمد، اکرانش را با ۲۴ میلیون دلار افتتاحیه در جریان آخرهفته‌ی سوپربول آغاز کرد و به ۱۴۵ میلیون دلار فروشِ خانگی رسید و آن‌قدر موفق بود که به آغازگرِ یک زیرژانر کاملا جدید (بازیگران پیرمردی که آدمکش می‌شوند) تبدیل شد. چنین چیزی درباره‌ی «گرن تورینو» (Gran Torino) هم صدق می‌کند که نسخه‌ی دی‌وی‌دی‌اش قبل از اکران جهانی‌اش در فوریه ۲۰۰۹ لو رفت. این فیلم به کارگردانی کلینت ایستوود اکرانش را با ۲۹ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد و رفت تا به ۱۴۹ میلیون دلار فروش خانگی برسد که هنوز پُرفروش‌ترین فیلم ایستوود به‌عنوان بازیگر در گیشه‌ی خانگی حساب می‌شود.

thank you for your service

به‌عنوان یک نمونه‌ی دیگر وقتی نسخه‌ای از «بی‌مصرف‌ها ۳» (The Expendables 3) یک ماه قبل از اکرانش در فضای آنلاین منتشر شد، کسی خوشحال نبود. اما چیزی که به سرانجامِ ناگوار این فیلم منجر شد نه لو رفتن آن در اینترنت، بلکه نقدهای بدش، از دست رفتنِ جذابیت این مجموعه و تصمیم احمقانه‌ی استودیو برای ساختن یک فیلمِ کودک‌پسندانه (برخلاف دو فیلم قبلی که بزرگسالانه بودند) بودند که سومین گردهمایی قهرمانان اکشنِ سینما را به فقط ۳۶ میلیون دلار فروش خانگی و به‌لطف ۷۲ میلیون دلاری که در چین فروخت، به ۲۰۶ میلیون دلار درآمد جهانی رساند. «بی‌مصرف‌ها ۳» در حالی با هدفِ کشیدن بچه‌ها به سینما درجه‌سنی بزرگسالانه‌اش را رها کرد که همان بچه‌ها در عوض به تماشای «نگهبانان کهکشان» و «لاک‌پشت‌های نینجا» رفتند. دقیقا ۲۳ ماه پیش والت دیزنی با یک نمونه‌ی دیگر از این مشکل روبه‌رو شد: نسخه‌ی کامل «دزدان دریایی کاراییب: مردان مُرده قصه نمی‌گویند» که دو هفته قبل از روز اکرانش دزدیده شده بود سر از اینترنت در آورد. گروه هکری که آن را اختیار داشتند، دیزنی را تهدید کردند که در صورت پرداخت نکردنِ پولِ مورد درخواستشان، آن را در اینترنت منتشر می‌کنند. دیزنی از همکاری با آن‌ها امتناع کرد. با این وجود، «کاراییب ۵» با اینکه نقدهای خیلی بدی دریافت کرد و عملکردش آن‌قدر ضعیف‌تر از انتظارات بود که دیزنی را مجبور به فکر کردن به ریبوت این مجموعه کرد، ولی فیلم به ۱۷۷ میلیون دلار فروش خانگی و ۷۹۵ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. همچنین «ازگوربرخاسته»‌ی لئوناردو دی‌کاپریو با اینکه در فضای اینترنت لو رفت، ولی با وجود اینکه یک درام وسترنِ بقامحورِ بزرگسالانه‌ی ۲ و نیم ساعته برای بزرگسالان بود، به ۵۳۲ میلیون دلار درآمد جهانی دست یافت. در نمونه‌‌ای دیگر می‌توان به کسی که «سریع و خشن ۸» را در جریان آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش استریم کرده بود اشاره کنیم که باعث نشد محصولِ یونیورسال به ۵۲۹ میلیون دلار افتتاحیه‌ی جهانی که در آن زمان رکورد حساب می‌شد دست پیدا نکند و درنهایت به یک میلیارد و ۱۲۶ میلیون دلار درآمد جهانی نرسد.

Avengers: Endgame

حقیقت این است که وقتی نوبت به فیلم‌های بزرگ می‌رسد، عموم سینماروها اگر علاقه‌ای به دیدن آن فیلم داشته باشند، سعی می‌کنند تا آن فیلم بزرگ را در یک سینمای بزرگ تماشا کنند و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند روی تصمیمشان تاثیر بگذارد. پایرت کردن فیلم‌ها حداقل در زمینه‌ی بلاک‌باسترها، تاثیری روی عملکردشان نمی‌گذارد. تمام اینها در حالی است که سینماروها همواره از همان روز اولِ اکران فیلم‌ها در معرضِ اسپویل‌های آن قرار می‌گیرند. خلاصه‌ی داستانِ «اونجرز: بازی پایانی» را بلافاصله بعد از اکرانش می‌توان در صفحه‌ی ویکیپدیایش خواند. اگر یادتان باشد «اونجرز: جنگ اینفینیتی» با وجود تمام راز و رمزها و غافلگیری‌هایش کماکان به یک میلیارد و ۵۰۹ میلیون دلار فروش جهانی بعد از افتتاحیه‌ی ۵۳۹ میلیون دلاری‌اش دست پیدا کرد. این به این معنا است که طرفداران و عموم سینماروها حتی بعد از اینکه تمام رازهای بزرگِ فیلم با یک گوگل کردن ساده در دسترس بودند، به تماشای فیلم می‌رفتند. این موضوع درباره‌ی تمام فیلم‌هایی که بزرگ‌ترین سؤالِ پیرامونشان، نحوه‌ی تمام شدنشان است صدق می‌کند. برای مثال با اینکه جوابِ «آیا بتمن زنده می‌مونه؟» از همان هفته‌ی اول «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» در دسترس هر کسی که می‌خواست بدون دیدن فیلم از آن اطلاع پیدا کند بود، اما بااین‌حال آن فیلم به موفقیت تجاری بزرگی دست یافت. چنین چیزی درباره‌ی «اسکای‌فال» (آیا اِم در پایان فیلم می‌میرد؟) و «نیرو برمی‌خیزد» (قهرمان جدای جدید چه کسی است؟) هم صدق می‌کند. عموم مردم به تماشای «بازی پایانی» می‌روند تا ببیند داستان چگونه روایت می‌شود. ماجرا درباره‌ی اینکه فیلم درباره چه چیزی است نیست، بلکه درباره‌ی این است که فیلم به چه شکلی درباره‌ی فلان چیز است. همان‌طور که از «کاراییب ۵» گرفته تا «ازگوربرخاسته» از لو رفتن‌هایشان جان سالم به در بردند، «بازی پایانی» نیز در برابرشان آخ هم نخواهد گفت.

thank you for your service

اما حالا که حرف از فروشِ «بازی پایانی» شد، بگذارید بگویم که کمتر از سه هفته مانده به اکرانِ فیلم، اولین پیش‌بینی‌ها درباره‌ی عملکردش در گیشه منتشر شده است. سوالات و گمانه‌زنی درباره‌ی عملکردِ «بازی پایانی» در گیشه بسیار است؛ آیا فیلم از ۳۰۰ میلیون دلار افتتاحیه‌ی خانگی یا ۹۰۰ میلیون دلار افتتاحیه‌ی جهانی عبور می‌کند؟ آیا فیلم می‌تواند رکورد فروش ۱۱۹ میلیون دلاری «نیرو برمی‌خیزد» در یک روز را بشکند؟ اولین چیزی که باید بدانیم این است که اگر «بازی پایانی» نتوانست به این سوالات جواب مثبت بدهد و کارش را با کسب فقط ۲۳۷ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد، نباید قشقرق به پا کنیم. «بازی پایانی» در صورتی ۲۳۷ میلیون دلار به‌عنوان افتتاحیه خواهد فروخت که با ۸ درصد افت فروش در مقایسه با افتتاحیه‌ی رکوردشکنانه‌ی ۲۵۷/۷ میلیون دلاری «جنگ اینفینیتی» مواجه شود. درست همان‌طور که «اونجرز: دوران اولتران» (۱۹۱ میلیون دلار افتتاحیه) با ۸ درصد افت فروش در مقایسه با قسمت اول «اونجرز» (۲۰۷ میلیون دلار) مواجه شد. وقتی این اتفاق افتاد، خیلی‌ها داد و فریاد به راه انداختند که مارول در خطر افتاده است، اما دیدیم که از این خبرها نیست. بنابراین اگر ماجرای افتتاحیه‌ی کمتر «دوران اولتران» برای «بازی پایانی» هم تکرار شد، حداقل نباید ماجرای ترسیدن از قرار گرفتن مارول در خطر تکرار شود. اما همزمان این احتمال وجود دارد که فینالِ خط داستانی ۱۱ ساله‌ی دنیای سینمایی مارول تمام رکوردهای ریز و درشت باکس آفیس را با اختلاف غیرقابل‌تصوری بشکند. ولی همیشه این احتمال هم وجود دارد که با اختلاف بسیار اندکی بهتر یا بدتر از «جنگ اینفینیتی» ظاهر شود. با این وجود، اول بگذارید با بهترین سناریوی ممکن شروع کنیم؛ اگر «بازی پایانی» در آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش بزرگ‌تر از «جنگ اینفینیتی» ظاهر شود چه می‌شود؟ برای جواب دادن به این سوال باید به تاریخ سر بزنیم: فقط تعداد محدودی فیلم‌های بزرگ هستند که در حالی افتتاحیه‌‌های شگفت‌انگیزی را تجربه کرده‌اند که بعدا آن افتتاحیه‌های شگفت‌انگیز را با افتتاحیه‌های شگفت‌انگیزترِ فیلم‌های بعدی پشت سر گذاشته‌اند. «بتمن» (۴۳ میلیون دلار در سال ۱۹۸۹)، «بتمن بازمی‌گردد» (۴۷ میلیون دلار در سال ۱۹۹۲) و «بتمن برای همیشه» (۵۳ میلیون دلار در سال ۱۹۹۳)، همه رکوردهای قسمت‌های قبلی‌شان را شکستند (البته افتتاحیه ۵۰ میلیون دلاری «پارک ژوراسیک» در سال ۱۹۹۳ هم در بینشان وجود دارد). در صورت استفاده از دو فیلم‌های اولِ بتمنِ تیم برتون به‌عنوان مثال، اگر «بازی پایانی» با ۹ درصد رشد فروش در آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش در مقایسه با «جنگ اینفینیتی» مواجه شود، نتیجه رقم دیوانه‌وار ۲۸۲ میلیون دلار افتتاحیه‌ی خانگی خواهد بود.

thank you for your service

البته قابل‌ذکر است در حالی فقط یک سال بین «جنگ اینفینیتی» و «بازی پایانی» فاصله است که فیلم‌های بتمن تیم برتون با سه تا چهار سال فاصله با یکدیگر عرضه می‌شدند. آن هم در محیطی که فیلم‌هایی مثل «پارک ژوراسیک» یا «بتمن» در مقایسه با حالا که تمام استودیوها به بلاک‌باسترسازی مشغول هستند، گزینه‌های منحصربه‌فردی حساب می‌شدند. اما شاید خوش‌بینانه‌ترین اتفاقی که می‌تواند برای «بازی پایانی» بیافتد (اتفاقی که در محدوده‌ی نامحتمل سیر می‌کند) این است که این فیلم عملکردی شبیه به «پارک ژوراسیک: دنیای گم‌شده» (۹۲ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد؛ افتتاحیه‌ی «دنیای گم‌شده» ۴۸ درصد بهتر از افتتاحیه‌ی «پارک ژوراسیک» ظاهر شد. اگر «بازی پایانی» هم با چنین رشد فروشی مواجه شود، افتتاحیه‌ی ۳۸۲ میلیون دلاری‌اش پیش‌بینی می‌شود. این احتمال هم وجود دارد که «بازی پایانی» رشد فروشِ ۳۵ درصدی «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲» (۱۶۹ میلیون دلار) در مقایسه با قسمت اولِ «یادگاران مرگبار» (۱۲۵ میلیون دلار) را تجربه کند. ولی در بین مقایسه‌های واقع‌گرایانه‌تری که داریم باید به «هانگر گیمز: آتش گرفتن» (۱۵۸ میلیون دلار افتتاحیه) که ۳/۹ درصد بهتر از افتتاحیه‌ی ۱۵۲ میلیون دلاری قسمت اول «هانگر گیمز» مواجه شد اشاره کرد؛ رشد فروشی که «بازی پایانی» را به ۲۶۸ میلیون دلار افتتاحیه می‌رساند که نه‌تنها به‌طرز وحشتناکی خوب خواهد بود، که یک رکورد جدید هم حساب می‌شود. از طرف دیگر «شوالیه‌ی تاریکی برمی‌خیزد» را داریم که تا حدودی به‌لطف چهار سال فاصله‌اش با قسمت قبل به ۱۶۰ میلیون دلار افتتاحیه دست یافت که هنوز بزرگ‌ترین افتتاحیه یک فیلم دوبعدی حساب می‌شود؛ افتتاحیه‌ای که ۱/۹ درصد بهتر از افتتاحیه‌ی ۱۵۷ میلیون دلاری «شوالیه‌ی تاریکی» (که در آن زمان برای خودش رکورد حساب می‌شد) بود. اگر «بازی پایانی» با رشد فروشی ۲ درصدی نسبت به قسمت قبل مواجه شود (که برابر با رشد فروش ۲ درصدی افتتاحیه «گرگ و میش: سپیده‌دم ۲» نسبت به قسمت قبلی‌اش است)، به ۲۶۳ میلیون دلار افتتاحیه‌ی خانگی دست پیدا می‌کند.

Black Widow in Avengers: Endgame

اما اگر بخواهیم وارد محدوده‌ی پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه شویم، باید به رشد فروش افتتاحیه‌ی ۱۵/۸ درصدی «ایندیانا جونز و مقبره‌ی قیامت» (۲۵/۳ میلیون دلار افتتاحیه در سال ۱۹۸۴) در مقایسه با «ایندیانا جونز و آخرین مأموریت» (۲۹/۳ میلیون دلار در سال ۱۹۸۹) اشاره کرد که «بازی پایانی» را به ۲۹۹ میلیون دلار افتتاحیه‌ی خانگی می‌رساند. البته نباید افزایش تعداد سینماها را هم فراموش کنیم. مثلا رشد فروش بین «استار ترک: موشن پیکچر» (۱۱ میلیون و ۹۳۰ هزار دلار روی ۸۵۷ سینما در سال ۱۹۷۹) و «استار ترک: خشم خان» (۱۴/۳ میلیون دلار روی ۱۶۰۰ سینما در سال ۱۹۸۲) به خاطر افزایشِ تعداد سینماهای فیلم دوم بود؛ اگر «بازی پایانی» چنین رشد فروشی را تجربه کند، افتتاحیه‌ی ۳۰۹ میلیون دلاری‌اش پیش‌بینی می‌شود. اما از آنجایی که «بازی پایانی» قرار نیست تعداد سینماهایش را نسبت به فیلم قبلی دو برابر کند، چنین رشد فروشی ازش انتظار نمی‌رود. چنین چیزی درباره‌ی «سوپرمن» هم صدق می‌کند که در سال ۱۹۷۸ با ۷/۵ میلیون دلار روی ۵۰۸ سینما اکران شد و بعد «سوپرمن ۲» در سال ۱۹۸۱ با ۱۴/۱ میلیون دلار افتتاحیه روی یک هزار و ۳۹۷ سینما روی پرده رفت. درواقع فیلم‌های بزرگ زیادی وجود ندارند که افتتاحیه‌ی غول‌آسایی را تجربه کرده باشند و بعد دنباله‌‌شان برای دومین بار آن را تکرار کرده باشد. اکثر افتتاحیه‌های خیلی بزرگ یا دنباله‌های غیرمنتظره (مثل «دزدان دریایی: صندوقچه مرد مُرده») بوده‌اند یا دنباله‌هایی که پایین‌تر از قسمت قبل ظاهر شده‌اند (مثل «جنگ ستارگان: آخرین جدای» یا «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده») یا دنباله‌هایی بوده‌اند که اکرانشان مصادف با تعطیلات رسمی بوده که موجب افزایش فروششان شده است (مثل «مرد عنکبوتی ۲» یا «گرگ و میش: ماه گرفتگی»). همچنین یک سری فیلم‌های دیگر هم داریم که در شرایط متفاوتی نسبت به قسمت قبل اکران شده‌اند؛ مثلا «شرک ۲» در حالی اکرانش را از روز چهارشنبه آغاز کرد که دو فیلم بعدی «شرک» در چارچوب زمانی جمعه تا یکشنبه اکران شدند. «تهدید شبح» در حالی در روز چهارشنبه در سال ۱۹۹۹ اکران شد که «حمله‌ی کلون‌ها» و «انتقام سیث» اکرانش را از روز پنج‌شنبه در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۸ آغاز کردند. رشد فروشِ ۳۵ درصدی که «انتقام سیث» نسبت به «حمله‌ی کلون‌ها» تجربه کرد، «بازی پایانی» را به ۳۴۸ میلیون دلار افتتاحیه می‌رساند. اما «انتقام سیث» در حالی با استفاده از فاکتور «فینال مجموعه» برای افزایشِ افتتاحیه‌اش استفاده کرد که مارول قبلا این فاکتور را برای «جنگ اینفینیتی» خرج کرده است و نمی‌تواند آن را تکرار کند.

thank you for your service

اما به همان اندازه که برای بهتر ظاهر شدنِ «بازی پایانی» نسبت به «جنگ اینفینیتی» مثال داریم، به همان اندازه هم تاریخ نشان می‌دهد که احتمالِ افتتاحیه‌ی ضعیف‌تر «بازی پایانی» نسبت به «جنگ اینفینیتی» هم وجود دارد. مثلا «آخرین جدای» کارش را در دسامبر ۲۰۱۷ با ۲۲۰ میلیون دلار افتتاحیه یا ۸۸ درصد از افتتاحیه‌ی رکوردشکنانه‌ی ۲۴۸ میلیون دلاری «نیرو برمی‌خیزد» در دسامبر ۲۰۱۵ آغاز کرد. اگر «بازی پایانی» با افت فروش مشابه‌ای مواجه شود، به ۲۲۹ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا می‌کند که آن را پشت سر «جنگ ستارگان ۷» و «اونجرز ۳» در جایگاه سوم بهترین افتتاحیه‌های تاریخ قرار می‌دهد. همان‌طور که بالاتر گفتم، «بازی پایانی» با افت فروشی شبیه به «دوران اولتران»، به ۲۳۷ میلیون دلار افتتاحیه می‌رسد که به اندازه‌ی قرار دادن آن در رتبه‌ی سوم بهترین افتتاحیه‌های تاریخ خوب است. اگر «بازی پایانی» مثل دو فیلم اول «هری پاتر» با سه درصد افت فروش نسبت به قسمت قبلی‌اش مواجه شود («سنگ جادو» با ۹۰ میلیون افتتاحیه دربرابر افتتاحیه ۸۸ میلیونی «تالار اسرار»)، آن وقت به ۲۵۲ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا می‌کند. «اونجرز: بازی پایانی» برای اینکه بتواند در آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش از مرز ۳۰۰ میلیون دلار عبور کند، باید با حدود ۱۶/۴ درصد رشد فروش نسبت به افتتاحیه‌ی ۲۵۷/۷ میلیون دلاری «جنگ اینفینیتی» مواجه شود. این سناریو اگرچه غیرممکن نیست، اما به دو دلیل کاملا محتمل هم به نظر نمی‌رسد. اول از همه داریم درباره‌ی فیلمی سه ساعته یا فیلمی که ۳۱ دقیقه طولانی‌تر از «جنگ اینفینیتی» است صحبت می‌کنیم؛ این یعنی فیلم تعداد نمایش‌های کمتری در هر روز خواهد داشت. و دوم اینکه این فیلم قسمت دومِ فیلمی است که سال گذشته طرفداران و عموم سینماروها را با معرفی خودش به عنوان فینالِ خط داستانی‌ای که با «مرد آهنی» شروع شده بود حسابی هیجان‌زده کرده بود و بعد وقتی معلوم شد که «جنگ اینفینیتی» واقعا پایان اصلی مجموعه نبوده و فقط قسمت اولش بوده است، مارول دیگر نمی‌تواند از این ترفند برای فیلم جدید استفاده کند. یا حداقل نه با تاثیرگذاری دفعه‌ی اول. این حرف به این معنی نیست که الان کسی حسابی برای «بازی پایانی» هیجان‌زده نیست، اما «جنگ اینفینیتی» در حالی یک رویداد کاملا جدید بود که «بازی پایانی» حکم ادامه‌اش را دارد، نه یک رویداد جدیدتر از قبلی. با استفاده از تاریخ‌نگاری دنباله‌های بزرگ‌تر از قسمت‌های اول و دنباله‌های کوچک‌تر از قسمت‌های اول به این نتیجه می‌رسیم که «بازی پایانی» احتمالا افتتاحیه‌ای بین ۲۳۰ تا ۲۸۳ میلیون دلار خواهد شد. مهم‌ترین فاکتور تفاوت بین افتتاحیه‌ی بزرگ‌تر یا کوچک‌تر از «جنگ اینفینیتی» به این بستگی دارد که مردم چقدر بیشتر برای «اونجرز ۴» نسبت به «اونجرز ۳» هیجان‌زده هستند. همچنین اگر یکی از دلایل افتتاحیه‌ی بالای «جنگ اینفینیتی» علاقه‌ی مردم به دیدن کاراکتر بلک پنتر بلافاصله بعد از غوغای فیلمِ مستقلش بود، باید دید آیا «بازی پایانی» می‌تواند هیجانِ مشابه‌ای را با استفاده از «کاپیتان مارول» تکرار کند یا نه.

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

ردیفنام فیلمدرآمد آخرهفتهمجموع آمریکای شمالی
۱Shazam۲۵/۱ میلیون دلار۹۴/۹ میلیون دلار
۲Little۱۵/۴ میلیون دلار۱۵/۴ میلیون دلار
۳

Hellboy

۱۲ میلیون دلار۱۲ میلیون دلار
۴Pet Sematary۱۰ میلیون دلار۴۱/۱ میلیون دلار
۵Dumbo۹/۱ میلیون دلار۸۹/۹ میلیون دلار
۶Captain Marvel۸/۶ میلیون دلار۳۸۶/۵ میلیون دلار
۷Us۶/۹ میلیون دلار۱۶۳/۴ میلیون دلار
۸

After 

۶/۲ میلیون دلار۶/۲ میلیون دلار
۹

Missing Link

۵/۸ میلیون دلار۵/۸ میلیون دلار
۱۰The Best of Enemies۲ میلیون دلار۴/۵ میلیون دلار


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده