گزارش باکس آفیس: Star Wars: The Last Jedi گیشه ها را در نوردید

سه‌شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۹
مطالعه 21 دقیقه
Star Wars: The Last Jedi
در گزارش باکس آفیس این هفته از اکران غول‌پیکر Star Wars: The Last Jedi و دیگر فیلم‌های پرفروش دنیا صحبت می‌کنیم.
تبلیغات

بالاخره روز موعود فرا رسید. «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (Star Wars: The Last Jedi)، مهم‌ترین و پرفروش‌ترین تازه‌اکران این آخرهفته اکرانش را با کسب رقم خارق‌العاده‌ی ۲۲۰ میلیون دلار در گیشه‌ی خانگی شروع کرد. رقمی که پشت سر افتتاحیه‌ی ۲۴۷ میلیون و ۹۰۰ هزار دلاری «جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد» (Star Wars: The Force Awakens) در سال ۲۰۱۵، در رده‌ی دوم بهترین افتتاحیه‌‌های تاریخ گیشه‌ی آمریکای شمالی قرار می‌گیرد. «آخرین جدای» در آخرهفته‌ی افتتاحیه‌اش ۱۱/۲ درصد کمتر از «نیرو برمی‌خیزد» به دست آورد که افت فروش کمتری در مقایسه با افت فروش «هابیت: برهوت اسماگ» (۱۲/۹ درصد افت) نسبت به «هابیت: سفری غیرمنتظره» (Hobbit: A Unexpected Journey) است. با توجه به اینکه «آخرین جدای» قرار بود به اولین دنباله‌ی واقعی «جنگ ستارگان» تبدیل شود که کمتر از قسمت قبلی‌اش بفروشد، این افت فروش اصلا بد نیست. تمامش از صدقه‌سری قدرت بلامنازع آی‌پی «جنگ ستارگان»، نقدهای بسیار مثبت، موفقیتِ «نیرو برمی‌خیزد» در زمینه‌ی معرفی شخصیت‌های پرطرفدارِ جدید به دنیای «جنگ ستارگان» و بازگشت لوک اسکای‌واکر و خداحافظی با کری فیشر بود. قدرت بازاریابی همیشگی والت دیزنی را هم نمی‌توان فراموش کرد که با کمپین تبلیغاتی‌ای که چیزی از فیلم را لو نمی‌داد، تمام پیچ و تاب‌های داستان را دست‌نخورده باقی گذاشتند تا خود تماشاگران کشف کنند. ولی روی هم رفته همین که «آخرین جدای» موفق شده تا به درآمد افتتاحیه‌ی «نیرو برمی‌خیزد» نزدیک شود نشانه‌ی دیگری از قدرت همه‌گیر برند «جنگ ستارگان» و موفقیت «نیرو برمی‌خیزد» در زمینه‌ی برگرداندن این مجموعه به زندگی، بعد از یک خواب نسبتا طولانی بود. این نکته مهم را هم نباید فراموش کنیم که برخلاف «نیرو برمی‌خیزد» که به عنوان «بازگشت جنگ ستارگان» معرفی شده بود و حکم گردهمایی به‌یادماندنی‌ترین ویژگی‌ها و عناصر این مجموعه را داشت، «آخرین جدای» به عنوان فصل جدیدی در این مجموعه تبلیغات شد و بیشتر روی بازگشت رِی و کایلو رن تمرکز داشت.

ساخته‌ی ریان جانسون در روز پنج‌شنبه که حکم پیش‌نمایش را دارد ۴۵ میلیون دلار فروخت که پشت سر درآمد پیش‌نمایش ۵۷ میلیون دلاری «نیرو برمی‌خیزد» قرار می‌گیرد. درآمد روز جمعه‌اش ۱۰۴ میلیون و ۷۸۷ هزار دلار بود که پشت سر درآمد ۱۱۹ میلیون دلاری روز افتتاحیه‌ی «نیرو برمی‌خیزد» قرار می‌گیرد. درآمد روز شنبه‌اش ۶۴ میلیون دلار بود که پشت سر «نیرو برمی‌خیزد»، «اونجرز» و «دنیای ژوراسیک» در رده‌ی چهارم بهترین‌ها قرار می‌گیرد. درآمد روز یکشنبه‌اش ۵۱ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار است که پشت سر «اونجرز»، «دنیای ژوراسیک» و «نیرو برمی‌خیزد» در رده‌ی چهارم بهترین‌ها جای می‌گیرد. اگرچه تمام منتقدان کاملا از فیلم راضی نبوده‌اند، ولی این اعداد و ارقام نشان می‌دهند که این موضوع فعلا تاثیری روی شرایط باکس آفیسی فیلم نگذاشته است. با این حال حتی اگر هم نظر ناراضی‌های اینترنتی با نظر عموم مردم هماهنگ باشد، اکران فیلم قبل از کریسمس استراتژی خوبی است که جلوی خونریزی بیش از اندازه‌ی فیلم را می‌گیرد. راستش، حتی اگر «آخرین جدای» سقوط کند و عملکردی شبیه به «پیشتازان فضا: نمسیس» (Star Trek: Nemesis) با ۱۸ و نیم میلیون دلار فروش افتتاحیه و ۴۳ میلیون دلار فروش نهایی خانگی داشته باشد، کماکان شاهد درآمد خانگی ۵۱۲ میلیون دلاری «آخرین جدای» خواهیم بود. اما نه این «پیشتازان فضا: نمسیس» است و نه رقیبی مثل فیلم جدید «ارباب حلقه‌ها» (The Lord of the Rings)‌، «آخرین جدای» را تهدید می‌کند. بنابراین به نظر تحلیلگران واقع‌گرایانه‌ترین سناریوی بدی که می‌تواند برای «آخرین جدای» اتفاق بیافتد، چیزی شبیه به «من افسانه‌ام» (I Am Legend) است.

star wars the last jedi

بلاک‌باسترِ ویل اسمیت کارش را با کسب ۷۷ میلیون دلار فروش افتتاحیه آغاز کرد (که در سال ۲۰۰۷ بزرگ‌ترین افتتاحیه‌ی ماه دسامبر محسوب می‌شد و کماکان بزرگ‌ترین افتتاحیه در بین فیلم‌های ستاره‌محور حساب می‌شود). با این حال «من افسانه‌ام» مجبور شد تا در جریان کریسمس با ««گنجینه‌ی ملی: کتاب اسرار» (The National Treasure: The Book of Secrets) که با ۴۴ میلیون دلار افتتاحیه کارش را شروع کرده بود درگیر شود. هر دو فیلم عملکرد عالی‌ای از خود نشان دادند، اما «من افسانه‌ام» فقط موفق به کسب ۲۵۶ میلیون دلار فروش خانگی شد. رقمی که اگرچه برای هر فیلمی که در هر زمان دیگری در سال اکران می‌شود خوب است، ولی برای فیلمی اکران شده در کریسمس نه. بنابراین «من افسانه‌ام» تبدیل به فیلمی شد که فروش کمتری نسبت به دو فیلم اول «هابیت»، «ترون: میراث» (Tron: Legecy) و کلا اکثر اکران‌های پیش از کریسمسی که در باکس آفیس مدرن داشته‌ایم داشت. پس به نظر می‌رسد ترکیب قدرت «جومانجی» (Jumanji)، «پیچ پرفکت ۳» (Pitch Perfect)، «فردیناند» (Ferdinand)، «کوکو» (Coco)، «تفکر کن» (Wonder) و «جاستیس لیگ» (Justice League) به‌علاوه‌ی برخی نقدهای منفی و طرفداران ناراضی و تمام فاکتورهایی که کاری می‌کنند تا «آخرین جدای» رویداد سینمایی کوچک‌تری نسبت به «نیرو برمی‌خیزد» باشد، جلوی این فیلم از رسیدن به پتانسیل واقعی‌اش را می‌گیرند.

با این حال کماکان داریم درباره‌ی فروش احتمالی ۷۳۲ میلیون دلاری این فیلم در گیشه‌ی خانگی صحبت می‌کنیم. حتی اگر آمار فروش «آخرین جدای» در طولانی‌مدت کمی بهتر از «من افسانه‌ام» باشد، در آن صورت شاهد عملکردی نزدیک به «روگ وان» (Rogue One)، یا فیلم‌های «هابیت» خواهیم بود. این یعنی ساخته‌ی ریان جانسون می‌تواند به فروش خانگی ۷۴۸ تا ۷۹۲ میلیون دلار هم دست پیدا کند. با وجود تمام اینها حتی اگر «آخرین جدای» شبیه به «پیشتازان فضا: شورش» (Star Trek: Insurrection) عمل کند و نزدیک به ۶۸۰ میلیون دلار در خانه بفروشد هم نباید ترس برمان دارد و هول کنیم. دومین فیلم‌های «جنگ ستارگان» در هر سه‌گانه همیشه کم‌فروش‌ترین فیلم‌های مجموعه بوده‌اند. تازه با وجود افتتاحیه‌ی جهانی ۴۵۰ میلیون دلاری فیلم که آن را پشت سر «هری پاتر ۷- قسمت دوم»، «دنیای ژوراسیک»، «نیرو برمی‌خیزد» و «سریع و خشن ۸» در رده‌ی پنجم بزرگ‌ترین افتتاحیه‌های جهانی قرار می‌دهد، «آخرین جدای» این حق را دارد تا به یکی از آن بلاک‌باسترهای تیپیکالی تبدیل شود که بعد از شروعی طوفانی، آرام می‌گیرند. راستی، «آخرین جدای» فقط ۴۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار از درآمدش را از سینماهای آیمکس به دست آورده است که در این زمینه هم پشت سر «نیرو برمی‌خیزد» در رده‌ی دوم بهترین‌ افتتاحیه‌های آیمکس دنیا قرار می‌گیرد.

تنها تازه‌اکران این هفته که شجاعت لازم برای ایستادن جلوی کولاک «جنگ ستارگان» را داشت، انیمیشن «فردیناند» (Ferdinand) بود. محصول تحسین‌شده‌ی استودیوی «بلو اسکای» که جان سینا را به عنوان صداپیشه‌ی شخصیت اصلی‌اش دارد، یکی دیگر از انیمیشن‌های فاکس است که آن را در فضای پیش از کریسمس به مصاف با یک بلاک‌باستر بزرگ می‌فرستد. در سال ۲۰۰۷ «آلوین و سمورچه‌ها» (Alvin and the Chipmunks) کارش را با کسب ۴۶ میلیون دلار در مقابل افتتاحیه‌ی ۷۷ میلیون دلاری «من افسانه‌ام» آغاز کرد. در سال ۲۰۰۹ دنباله‌ی «آلوین و سمورچه‌ها» یک هفته بعد از «آواتار» (Avatar) عرضه شد و کارش را با کسب ۴۹ میلیون دلار در مقابل افتتاحیه‌ی ۶۲ میلیون دلاری «شرلوک هولمز» (Sherlock Holmes) از برادران وارنر شروع کرد. دو سال بعد این روند شکسته شد. در سال ۲۰۱۵ دنباله‌ی دیگری از «آلوین و سمورچه‌ها» اکرانش را با کسب فقط ۱۴ میلیون دلار در مقابل «نیرو برمی‌خیزد» آغاز کرد. این آخرهفته هم «فردیناند» که با ۱۱۱ میلیون دلار بودجه تهیه شده به افتتاحیه‌ی ناامیدکننده‌ی ۱۳ میلیون و ۳۲۵ هزار دلار در مقابل «آخرین جدای» دست پیدا کرد.

ferdinand

با اینکه انتظار می‌رود فیلم در جریان تعطیلات این شروع ضعیف را جبران کند، اما همزمان فیلم‌های کودک‌پسندانه‌ی متعددی هم‌اکنون روی پرده هستند و روی پرده خواهند رفت. از «پیچ پرفکت ۳» و «جومانجی» گرفته تا «جنگ ستارگان» و «تفکر کن» که هنوز با قدرت پیش می‌رود. حالا باید دید وضعیت این فیلم چطور می‌شود. دو فیلم قبلی «آلوین و سمورچه‌ها» حدود ۶ برابر افتتاحیه‌شان را در آمریکای شمالی کسب کردند. مسئله این است که عملکرد «فردیناند» در حال حاضر خیلی برای استودیوی «بلو اسکای» حیاتی است. نه تنها آخرین دنباله‌ی «عصر یخبندان» آنها فروش خوبی نداشت، بلکه حالا که دیزنی، فاکس را خریده است، بلو اسکای در وضعیت مطمئنی قرار ندارد. باید دید آیا دیزنی که هم‌اکنون دو استودیوی انیمیشن‌سازی پیکسار و والت دیزنی را دارد، جایی برای یک استودیوی انیمیشن‌سازی سوم هم دارد یا نه. البته که استودیوهایی مثل لاینزگیت یا پارامونت می‌توانند یک استودیوی انیمیشن‌سازی قابل‌احترام به دارایی‌هایشان اضافه کنند. پس عملکرد خوب «فردیناند» می‌تواند آن را برای دیزنی یا صاحب جدیدش باارزش‌تر کند. با تمام اینها «فردیناند» اصلا شروع خوبی را تجربه نکرده است. افتتاحیه‌ای که با اختلاف زیادی در رده‌ی آخر بدترین افتتاحیه‌های تاریخ بلو اسکای قرار می‌گیرد.

در زمینه‌ی فروش فیلم‌های قدیمی، «جنگ ستارگان» ضربه‌ی قابل‌توجه‌ای به بسیاری از این فیلم‌ها وارد کرد. چه از لحاظ تبدیل شدن به یک رقیب بی‌رحم برای آنها و چه از لحاظ قاپیدن سینماهای نمایش‌دهنده‌شان. انیمیشن «کوکو» (Coco) درست همانند «فردیناند» دل خوشی از بازگشت جدای‌ها ندارد. جدیدترین ساخته‌ی پیکسار ۵۹۳‌تا از سینماهایش را از دست داد و ۱۰ میلیون دلار دیگر در چهارمین آخرهفته‌ی اکرانش از نمایش در سه هزار و ۱۵۵ سینما به دست آورد و به درآمد ۲۶ روزه‌ی ۱۵۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. فیلم با ۵۰ درصد افت فروش مواجه شد که اگرچه افت فروش بزرگ‌تری نسبت به «موآنا» (Moana) یا «گیسوکمند» (Tangled) است، ولی افت فروش بهتری نسبت به «دایناسور خوب» (The Good Dinosaur) که همزمان با «نیرو برمی‌خیزد» اکران شده بود هم است. در حال حاضر کماکان انتظار فروش نهایی ۲۳۰ تا ۲۴۰ میلیون دلاری این فیلم در باکس آفیس خانگی می‌رود. راستی، فیلم این هفته از مرز ۴۴۸ میلیون دلار فروش جهانی هم عبور کرد. درام «تفکر کن» که همچنان به ایستادگی‌اش ادامه می‌دهد، ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار در پنجمین هفته‌ی اکرانش فروخت و به درآمد ۳۱ روزه‌ی ۱۰۹ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. «تفکر کن» هم‌اکنون دارد به اعداد و ارقامی مشابه «جاستیس لیگ» دست پیدا می‌کند. این فیلم قرار است منهای مجموعه‌های «گرگ و میش» (The Twilight)، «هانگر گیمز» (Hunger Games) و «واگرا» (The Divergent) به یکی از پرفروش‌ترین‌های لاینزگیت تبدیل شود. به محض اینکه فیلم بتواند از درآمد ۱۱۷ میلیون دلاری «حالا مرا می‌بینی» (Now You See Me) و ۱۱۹ میلیون دلاری «فارنهایت ۹/۱۱» (Fahrenheit 9/11) عبور کند، پشت سر «لالالند» (La La Land)، دو فیلم اول «واگرا» و مجموعه‌‌های «گرگ و میش» و «هانگر گیمز» قرار می‌گیرد.

Justice League

«جاستیس لیگ» (Justice League) در پنجمین هفته‌ی اکرانش با ۵۷ درصد افت فروش مواجه شد، ۴ میلیون و ۱۷۰ هزار دلار کسب کرد و به درآمد ۳۱ روزه‌ی ۲۱۹ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. رقمی که کمتر از درآمد افتتاحیه‌ی «آخرین جدای» و کمتر از درآمد افتتاحیه‌ی ۲۲۸ میلیون دلاری «اونجرز» (با احتساب نرخ تورم) است. همچنان فروش خانگی نهایی ۲۴۰ میلیون دلاری «جاستیس لیگ» پیش‌بینی می‌شود که البته با وجود از دست دادن سینماها و پدیدار شدن رقبای بیشتر در هفته‌های آینده ممکن است بدتر از این هم شود. ساخته‌ی زک اسنایدر/جاس ویدن تاکنون ۶۳۴ میلیون دلار در سرتاسر دنیا فروخته که رقم فوق‌العاده‌ای برای هر فیلم دیگری به جز فیلمی مثل «جاستیس لیگ» محسوب می‌شود. اتمام دوره‌ی اکران خانگی «جاستیس لیگ» با ۲۴۰ میلیون دلار به معنی عملکردی شبیه به «دزدان دریایی کاراییب: سوار بر امواج ناشناخته» (Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides) و «ترنسفورمرها: عصر انقراض» (The Transformers: Age of Extinction) است. اما آن دو فیلم در کشورهای خارجی مورد استقبال فوق‌العاده‌ای قرار گرفتند و موفق به عبور از مرز یک میلیارد دلار فروش جهانی شدند. ولی «جاستیس لیگ» هیچ‌وقت قرار نبود به ۷۰۰ میلیون دلار فروش خارجی دست پیدا کند. بنابراین عملکرد قوی آن در گیشه‌ی خانگی از اهمیتی فراوانی برخوردار بود. اتفاقی که رخ نداد. بنابراین فروش حدودا ۴۰۰ میلیون دلاری «جاستیس لیگ» در کشورهای خارجی برای نجاتش کافی نیست. بنابراین این فیلم ۳۰۰ میلیون دلاری به درآمدی حدودا نزدیک به ۶۶۸ میلیون دلار فروش جهانی «مرد پولادین» (Man of Steel) چشم دوخته است.

پس آره «جاستیس لیگ» هم‌اکنون با عبور از «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (۱۳۰ میلیون فروش خانگی / ۶۰۵ میلیون فروش جهانی) رسما به پرفروش‌ترین «شکست» تمام دوران‌ها تبدیل شده است. نه، «جاستیس لیگ» باعث ضرر و زیان نخواهد شد. فیلم بعد از انتشار در شبکه‌ی خانگی ممکن است سرمایه‌اش را برگرداند. اما هیچ فیلمی در تاریخ باکس آفیس وجود ندارد که به اندازه‌ی «جاستیس لیگ» بفروشد، اما کماکان شکست بزرگی محسوب شود که باعث ترس استودیو و تلاش برای تغییر استراتژی‌شان شود. مهم نیست چه نظری درباره‌ی «بتمن علیه سوپرمن» داریم. حداقل آن فیلم آن‌قدر فروخت (۸۷۳ میلیون دلار) که ثابت کرد علاقه‌ی زیادی به فیلم‌های کامیک‌بوکی دی‌سی وجود دارد. البته قابل‌ذکر است که «جاستیس لیگ» جزو اندک فیلم‌هایی قرار می‌گیرد که با وجود کسب ۶۵۰ میلیون دلار شکست‌خورده محسوب می‌شوند. اکثر فیلم‌های ابرقهرمانی، انیمیشن‌های بزرگ و کلا هر فیلم دیگری که فکرش را کنید رسیدن به ۶۵۰ میلیون دلار را جشن می‌گیرند. به غیر از «جنگ ستارگان»، «آواتار ۲»، دنباله‌ی «اونجرز» یا دنباله‌های درجه‌یک پیکسار مثل «داستان اسباب‌بازی ۴». بنابراین می‌توان گفت «جاستیس لیگ» در نوع خودش اتفاق منحصربه‌فردی است. «جاستیس لیگ» اما از آن شکست‌هایی است که به همان اندازه که ناراحت‌کننده است، به همان اندازه هم آموزنده است.

درس اولی که باید از شکست «جاستیس لیگ» بگیریم‌‌‌ این است که دنیاهای سینمایی به درد نمی‌خورند. مارول یک استثنا است. سال ۲۰۱۷ دارد بهمان ثابت می‌کند که مارول دست به حرکتی زد که به نظر می‌رسد تکرارنشدنی است. شاید همین اول‌بودن در انجام دنیاهای سینمایی به‌طور جدی بود که «اونجرز» را ۵ سال پیش به یک موفقیت غول‌پیکر تبدیل کرد. مسئله این است که هیچکدام از فیلم‌های دنیای سینمایی مارول موفق نشدند درآمد یک میلیارد و ۵۰۰ هزار دلاری «اونجرز» را پشت سر بگذارند. در حالی که امثال «نیرو برمی‌خیزد» و «دنیای ژوراسیک» در این کار موفق شدند. شاید «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War) یا «اونجرز ۴» بتوانند به بزرگ‌ترین موفقیت‌های مارول تبدیل شوند، اما نه تنها این مسئله تضمین‌شده نیست، بلکه اگر هم این اتفاق بیافتد باز با موفقیت فیلم‌هایی طرفیم که در نوع خودشان منحصربه‌فرد و دیده‌نشده هستند. پس وقتی داریم درباره‌ی مزیت‌های دنیاهای سینمایی صحبت می‌کنیم باید مارول و «اونجرز» را یک استثنای د‌ست‌نیافتنی تصور کنیم. همان‌طور که امسال با عملکرد ضعیف «مومیایی» (۴۰۹ میلیون فروش جهانی اما ۸۰ میلیون فروش داخلی و نقدهای افتضاح)، «برج تاریک» (۱۱۰ میلیون فروش از ۶۰ میلیون بودجه)، «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (۶۰۵ میلیون فروش جهانی) و «جاستیس لیگ» (نزدیک به ۶۶۸ میلیون فروش جهانی) دیدیم، ایده‌ی دنیاهای سینمایی به تنهایی توانایی جذب تماشاگران به سینماها را ندارد. البته می‌توان گفت که دلایل شکست این فیلم‌ها چیزهای دیگری به جز دنیاهای سینمایی بوده، اما بدون‌شک می‌توان قبول کرد که در نظر گرفتن آنها به عنوان جزیی از دنیا‌های سینمایی اگر ضرری بهشان نرسانده، کمکی هم بهشان نکرده است. در واقع امسال اکثرا فیلم‌های مستقلی مثل «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» (Spider-Man: Homecoming)، «لوگان» (Logan) و «آنابل: خلقت» (Annabelle: Creation) بودند که برندهایشان را قوی نگه داشتند.

Justice League

دومین درسی که باید از «جاستیس لیگ» گرفت این است که باکس آفیس خانگی اهمیت قابل‌توجه‌ای در موفقیت یک فیلم دارد. «جاستیس لیگ» با کسب ۴۰۱ میلیون دلار از بازارهای خارجی، تاکنون بهتر از «مرد پولادین» (۳۳۷ میلیون دلار)، «جوخه‌ی انتحار» (۳۷۱ میلیون دلار) و «واندر وومن» (۴۰۹ میلیون دلار) فروخته است. اما عملکرد ضعیف فیلم در گیشه‌ی خانگی باعث شد تا «جاستیس لیگ» به جای تمام کردن اکرانش با ۷۵۰ میلیون دلار فروش جهانی، به ۶۵۰ میلیون دلار بسنده کند. اگرچه ۷۵۰ میلیون دلار باعث نمی‌شود تا آن را یک پیروزی تمام‌عیار بمانیم، اما حداقل آن را در کنار «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» (The Amazing Spider-Man) یا «افراد ایکس: روزهای گذشته‌ی آینده» (X-Men: Days of Future Past) می‌گذاشت. مسئله این است که وقتی با فیلم بزرگی طرفیم، موفقیت آن در بازارهای خارجی یا چین کافی نیست. «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049)، «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell)، «گارد ساحلی» (Baywatch)، «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (The Transformers: The Last Knight)، «والرین و شهر هزار سیاره» (Valerian and City of Thousand Planets) و «آدم‌برفی» (The Snowman) همه فیلم‌هایی بودند که در کشورهای خارجی به اندازه‌ی کافی خوب ظاهر شدند، اما عملکرد نه چندان قوی آنها در خانه جلوی آنها را از رسیدن به ارقام موفقیت‌آمیز گرفت. از سوی دیگر فیلم‌هایی مثل «واندر وومن»، «مسافرت دختران» (Girls Trip)، «بیبی راننده» (Baby Driver) و «آن» (It) آن‌قدر در آمریکای شمالی عالی ظاهر شدند که موفقیتشان در کشورهای خارجی، اسکناس‌های اضافه محسوب می‌شد. البته که هنوز فیلم‌های بزرگی مثل «کاراییب ۵» (Pirates 5)، «من نفرت‌انگیز ۳» (Despicable Me 3)، «کونگ: جزیره‌ی جمجمه» (King: Skull Island) و غیره هستند که در آمریکای شمالی قابل‌قبول ظاهر می‌شوند و در کشورهای خارجی می‌ترکانند، اما این اتفاقی نیست که همیشه بیافتد و استودیوها نباید روی آن حساب باز کنند.

درس سوم و نهایی که باید از شکست «جاستیس لیگ» آموخت این است که قدرت آی‌پی به تنهایی تضمین‌کننده‌ی موفقیت نیست

اما درس سوم و نهایی که باید از شکست «جاستیس لیگ» آموخت این است که قدرت آی‌پی به تنهایی تضمین‌کننده‌ی موفقیت نیست. این یکی از همه مهم‌تر است. اگر هالیوود باید یک درس از «جاستیس لیگ» بگیرد همین است. روی کاغذ گردهمایی اکثر ابرقهرمانان درجه‌یک دی‌سی باید به یک پیروزی «هلو برو تو گلو» منجر می‌شد. ولی به لطف خاطره‌ی بدی که از «بتمن علیه سوپرمن» در ذهن طرفداران باقی ماند، ایده‌ی دور هم جمع کردن بتمن، سوپرمن، واندروومن، فلش، آکوآمن و سایبورگ به تنهایی کافی نبود. در دنیایی که هر هفته با یک بلاک‌باستر روبه‌رو می‌شویم، ریبوت «مومیایی» با تام کروز، ساخت دنباله برای «ماشین‌ها» (Cars)، اقتباس ناامیدکننده‌ای از «برج تاریک» یا تبدیل کردن «شاه آرتور» به قسمت اول یک مجموعه قرار نیست فقط به خاطر شهرت این اسم‌ها و برندها منجر به اتفاق خاصی شود. اگر «واندر وومن» و «آن» موفق شدند به خاطر این بود که مردم فیلم‌هایی با حضور این کاراکترها را می‌خواستند و کمیاب‌بودن نسبی آنها منجر به فیلم‌های منحصربه‌فردی شد. «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» به این دلیل شکست خورد که ایده‌ی خشک و خالی یک فیلم دیگر با محوریت ترنسفورمرها کافی نبود. در دنیای جدید، آی‌پی‌ها یا برندها و کاراکترهای پرطرفدار تازه شروع کار برای جلب نظر مردم است نه پایان کار. «جاستیس لیگ» هم به لطف واکنش‌های ضعیف به «بتمن علیه سوپرمن»، فیلمبرداری‌های دوباره که باعث شده بود فیلم به یک اونجرز نصفه و نیمه تبدیل شود و تریلرهایی که چیزی خارج از انتظارات ارائه نمی‌دادند، در حالی اکران شد که هیچ ویژگی دیگری به جز جاستیس لیگ‌بودن نداشت.

اما به مناسبت انتشار نسخه‌ی بلوری «آن» (It) و به خاطر اینکه فقط روی بزرگ‌ترین شکست برادران وارنر یعنی «جاستیس لیگ» تمرکز نکنیم، بگذارید سری به بزرگ‌ترین اقتباس استیون کینگی امسال بزنیم. ساخته‌ی اندی موشیتی اکرانش را با رقم فک‌انداز ۳۲۷ میلیون و ۴۸۱ هزار دلار فروش خانگی و رقم باورنکردنی ۶۹۶ میلیون و ۳۸۱ هزار دلار فروش جهانی به اتمام رساند. رقمی که حدودا ۲۰ برابر بودجه‌ی ۳۵ میلیون دلاری فیلم است. این یعنی اگر «آن: فصل دوم» (It: Chapter Two) در ششم سپتامبر ۲۰۱۹ اکران شود و حتی یک دلار هم در گیشه‌ی خانگی و جهانی به دست نیاورد، کماکان یک موفقیت محسوب می‌شود. در رابطه با «آن» با تکرار دوباره‌ی ماجرای «هابیت» و «پنجاه طیف گری» طرف هستیم. جایی که قسمت اول آن‌قدر پول در می‌آورد که یک‌جورهایی خرج کل مجموعه را در می‌آورد. «آن» بدون احتساب نرخ تورم کارش را فقط کمی پایین‌تر از «بتمن علیه سوپرمن» (۳۳۰ میلیون دلار) و احتمالا نزدیک به «ثور: رگناروک» (۳۰۶ میلیون و اندی) تمام خواهد کرد. این در حالی است که فیلم ۸۰ تا ۹۰ میلیون دلار بیشتر از «جاستیس لیگ»‌ فروخت و احتمالا با اختلاف زیادی دار و دسته‌ی بتمن را در گیشه‌ی جهانی هم شکست خواهد داد. راستش «آن» فقط پشت سر «واندر وومن» (۸۲۱ میلیون دلار) در رده‌ی دوم پرفروش‌ترین فیلم‌های برادران وارنر در سال ۲۰۱۷ قرار می‌گیرد. «آن» نمونه‌ی بارز موج جدید موفقیت‌های هالیوود است. فیلم‌هایی که شاید روی کاغذ شبیه یک رویداد سینمایی به نظر نرسند، اما با کمک تبلیغات درگیرکننده، علاقه‌ای که از گذشته در مردم ایجاد کرده‌اند و جذب تماشاگران کوچک و بزرگ به یک اندازه، منفجر می‌شوند.

IT

«آن» حکم «دیو و دلبر» فیلم‌های ترسناک را داشت. یک فیلم نیمه‌پرخرج طولانی درباره‌ی یک ماجراجویی «فولکلور»گونه که چنین نسلی از تماشاگران را هدف قرار داده بود. چه کسانی که کتاب استیون را خوانده یا مینی‌سریال شبکه‌ی ای‌بی‌سی را در سال ۱۹۹۰ دیده بودند و چه تماشاگران کم سن و سالی که این فیلم تبدیل به اولین فیلم ترسناک بزرگ‌سالانه‌‌شان شده بود. بنابراین چه فیلم را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، نکته این است که تمام عناصر لازم برای موفقیت تجاری این فیلم در کنار هم قرار گرفته بود. آن هم چه موفقیتی! «آن» اکرانش را با کسب ۱۲۳ میلیون دلار شروع کرد که در رده‌ی دوم بهترین افتتاحیه‌های فیلم‌های رده‌ی سنی R قرار می‌گیرد و بهترین افتتاحیه‌ی یک فیلم ترسناک با رده سنی R محسوب می‌شود. فروش خانگی ۳۲۶ میلیون و ۴۰۰ هزار دلاری‌اش هم آن را پشت سر فروش ۳۵۰ میلیون دلاری «تک‌تیرانداز آمریکایی» (American Sniper)، درآمد ۳۶۳ میلیون دلاری «ددپول» (Deadpool) و ۳۷۱ میلیون دلاری «مصائب مسیح» (Passion of the Christ) در رده‌ی چهارم پرفروش‌ترین فیلم‌های درجه R گیشه‌ی خانگی قرار دارد و فروش ۶۹۴ میلیون دلاری جهانی‌اش هم آن را پشت سر درآمد ۸۷۰ میلیون دلاری «جنگجوی گرگ ۲» (Wolf Warrior 2)، درآمد ۷۸۳ میلیون دلاری «ددپول» و ۷۴۲ میلیون دلاری «ماتریکس: بارگذاری مجدد» (The Matrix Reloaded) در جمع پرفروش‌ترین فیلم‌های درجه R دنیا قرار می‌دهد. پس، آره شاید «واندر وومن» بهترین موفقیت تجاری برادران وارنر در سال ۲۰۱۷ بود، اما قدرت واقعی وارنر تبدیل کردن فیلم‌هایی مثل «مجیک مایک» (Magic Mike)، «تک‌تیرانداز آمریکایی»، «دانکرک» و «آن» به رویدادهای سینمایی تمام‌عیار است. اگر آنها بتوانند در زمینه‌ی اقتباس‌های استیون کینگ اعتبار و شهرت به دست بیاورند، آن وقت کتاب‌های زیادی هستند که جان می‌دهند برای اقتباس‌های بزرگ و به دست آوردن پول‌های بزرگ‌تر.

ولی از «جاستیس لیگ» و «آن» که بگذریم به «بابا اومده ۲» (Daddy’s Home 2) می‌رسیم که ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دیگر در ششمین هفته‌ی نمایشش کسب کرد و به درآمد خانگی ۹۶ و نیم میلیون دلار دست پیدا کرد. مشکل این فیلم هم درست مثل «گارد ساحلی» بودجه‌ی بیش از اندازه زیادش است (۶۹ میلیون دلار). بنابراین اگرچه فیلم عملکرد خوبی در آمریکای شمالی دارد، اما فروش جهانی ۱۵۷ و نیم میلیون دلاری‌اش کافی نیست. «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnarok) حدود ۳ میلیون دلار دیگر در هفتمین هفته‌ی نمایشش به جیب زد و به درآمد ۳۰۶ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار خانگی و ۸۴۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار جهانی رسید. خبر بد این هفته این است که «هنرمند فاجعه» (The Disaster Artist) ثابت کرد یکی از آن شگفتی‌های یک‌هفته‌ای بوده است. کمدی جیمز فرانکو با وجود افزودن ۱۷۰ سینمای جدید (یک هزار و ۱۰ سینما در کل) با ۵۸ درصد افت فروش مواجه شد و ۲ میلیون و ۶۳۶ هزار دلار فروخت. «هنرمند فاجعه» تا حالا ۱۲ میلیون و ۹۳۰ هزار دلار در ۱۷ روزی که از اکرانش می‌گذرد فروخته است. این فیلم که با ۱۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده به آرامی در حال اکران در کشورهای خارجی توسط برادران وارنر است و فیلم تا حالا ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار هم از خارج از آمریکای شمالی به دست آورده است. «قتل در قطار سریع السیر شرق» حدود ۲ میلیون و ۴۷۰ هزار دلار دیگر در ششمین هفته‌ی اکرانش فروخت و به فروش خانگی جدید ۹۷ میلیون و ۲۵۲ هزار دلار دست یافت. این فیلم که با ۵۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده تا حالا ۲۸۲ میلیون دلار در دنیا فروخته که ۵ برابر بودجه‌اش است.

«لیدی برد» ( Lady Bird) ۶۱۰ تا از سینماهایش را از دست داد، ۴۰ درصد سقوط کرد و ۲ میلیون و ۱۰۸ هزار دلار فروخت. این یعنی ساخته‌ی گرتا گرویگ تاکنون ۲۵ میلیون و ۹۷۷ هزار دلار در خانه فروخته است. این فیلم به زودی از درآمد ۲۷ میلیون دلاری «مهتاب» (Moonlight) عبور خواهد کرد تا به پرفروش‌ترین فیلم استودیوی A24 تبدیل شود. انیمیشن «ستاره» (The Star) یک هزار و ۴۰تا از سینماهایش را در پنجمین هفته‌ی اکرانش از دست داد و یک میلیون و ۷۷۵ هزار دلار فروخت. این فیلم تاکنون ۳۵ میلیون و ۳۷۵ هزار دلار فروخته است. «شکل آب» (The Shape of Water)، محصول فاکس سرچ‌لایت که از آن دسته فیلم‌هایی است که فاکس بعد از خریده شدن توسط دیزنی کماکان باید بسازد، تعداد سینماهایش را در سومین هفته‌ی نمایشش به ۱۵۸ سالن اضافه کرد. ساخته‌ی گیرمو دل‌تورو یک میلیون و ۷۳۸ هزار دلار دیگر فروخت و به درآمد ۱۷ روزه‌ی ۳ میلیون و ۶۲۰ هزار دلار دست یافت. «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» (Three Bildboards)، دیگر محصول در حال اکرانِ فاکس ۶۷۶تا از سینماهایش را از دست داد، یک میلیون و ۶۲۵ هزار دلار به دست آورد و به درآمد ۲۱ میلیون و ۳۷۳ هزار دلاری در ششمین هفته‌ی اکرانش دست پیدا کرد. «مرا به نامت صدا کن» (Call Me by Your Name) تعداد سینماهایش را به ۳۰ سالن اضافه کرد، ۴۹۲ هزار دلار در چهارمین هفته‌ی اکرانش فروخت و به درآمد ۲۴ روزه‌ی ۲ میلیون دلار دست پیدا کرد.

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

۱

Star Wars: The Last Jedi

۲۲۰ میلیون دلار

۲

Ferdinand

۱۳/۳ میلیون دلار

۳

Coco

۱۰ میلیون دلار

۴

Wonder

۵/۴ میلیون دلار

۵

Justice League

۴/۱ میلیون دلار

۶

Daddy's Home 2

۳/۸ میلیون دلار

۷

Thor: Ragnarok

۲/۹ میلیون دلار

۸

The Disaster Artist

۲/۶ میلیون دلار

۹

Murder on the Orient Express

۲/۴ میلیون دلار

۱۰

Lady Bird

۲/۱ میلیون دلار

نگاهی به برخی فیلم‌های تازه‌اکرا‌ن‌شده‌‌ی این هفته:

star wars the last jedi

جنگ ستارگان: آخرین جدای

Star Wars: The Last Jedi

«آخرین جدای» تقریبا لحظاتی بعد از اتمام «نیرو برمی‌خیزد» آغاز می‌شود. جایی که رِی همراه با چیوباکا و R2-D2 به سیاره‌ی مخفیگاه لوک اسکای‌واکر آمده تا تمریناتش برای کنترل «فورس» را زیر نظر استاد شروع کند. اما دیدار لوک و رِی آن چیزی نیست که این دختر تصورش را می‌کرد. چرا که اسکای‌واکر فاش می‌کند که باور دارد اکنون وقت بستن پرونده‌ی جدای‌هاست. در همین حین جنگ نیروهای مقاومت و ارتش «محفل یکم» ادامه دارد و هر دو طرف برای برتری بر دیگری به هرچیزی که دستشان برسد چنگ می‌زنند. از یک طرف ژنرال لیا افراد مورد اعتمادش «پو دامرون» و «فین» را گرد هم می‌آورد و از طرف دیگر رهبر اسنوک هم بر اتمام تمرینات کایلو رن نظارت می‌کند. «آخرین جدای» توسط ریان جانسون نوشته و کارگردانی شده است. کسی که به خاطر ساخت «آجر» (Brick) که یک فیلم کاراگاهی نوآر واقع در یک دبیرستان است و همچنین فیلم سفر در زمان پیچیده‌اش یعنی «لوپر» (Looper) ‌شناخته می‌شود. جانسون در کنار جرج لوکاس تنها کسی است که همزمان نویسنده و کارگردان یکی از فیلم‌های «جنگ ستارگان» بوده است. از آنجایی که «نیرو برمی‌خیزد» چیزی بیشتر از یک بازسازی خوب از سه‌گانه‌ی اول مجموعه نبود و از آنجایی که «روگ وان» هم در وارد کردنِ سری جدید مجموعه به قلمرویی تازه شکست خورد، فشار روی جانسون برای ارائه‌ی چیزی درخور نام بزرگ «جنگ ستارگان» زیاد بود و انتظارات از «آخرین جدای» بسیار بالا. همه امیدوار بودند تا «آخرین جدای» به همان فیلمی تبدیل شود که بدون تکیه بر نوستالژی، داستان و درگیری‌های جدیدی برای روایت داشته باشد. مخصوصا با توجه به اینکه جانسون با فیلم‌های قبلی‌اش نشان داده بود با روایت داستان‌های چالش‌برانگیز و غیرمنتظره بیگانه نیست. سوال این بود که آیا او توانسته این چشم‌انداز را به خوبی به «آخرین جدای» هم منتقل کند یا نه؟ با نگاهی به نظرات اکثر منتقدان به نظر می‌رسد چنین اتفاقی افتاده است. به حدی که عده‌ای به خاطر متفاوت‌بودن بیش از اندازه‌‌ی «آخرین جدای» از آن گله کرده‌اند! حالا اینکه این خوب است یا نه را نمی‌دانیم.

منتقد لس آنجلس تایمز که فیلم را فوق‌العاده دوست دارد می‌نویسد: «"آخرین جدای" به راحتی هیجان‌انگیزترین قسمت "جنگ ستارگان" بعد از دهه‌ها و اولین "جنگ ستارگان" بی‌حرف و حدیث و معرکه‌ از زمان "امپراتوری ضربه می‌زند" در سال ۱۹۸۰ است. این فیلم به همان رویای اصلی لوکاس در پیدا کردن وسیله‌ای برای ابراز درگیری‌های ذهنی‌اش مثل حماسه‌های آکیرا کوروساوا، وسترن‌های جان فورد، سریال‌های علمی‌-تخیلی و ترکیب همه‌ی اینها با تصورات و ذوق خودش دست پیدا کرده است». نویسنده‌ی سن فرانسیسکو کرانیکل که از فیلم راضی است می‌آورد: «داستانگویی مهارت‌آمیز "آخرین جدای" به معنی روبه‌رو شدن با مقدار زیادی غافلگیری‌های بزرگ و کوچک است. به محض اینکه فکر می‌کنید آخر ماجرا را حدس زده‌اید، فیلم دوربرگردان می‌زند. کاراکترها به نوبت حق دارند و اشتباه می‌کنند. هیچ‌کس همه‌چیز را نمی‌داند. جانسون هم با هوشمندی می‌داند چه زمانی از المان‌های سنتی جنگ ستارگان استفاده کند و چه زمانی ما را با استفاده از آنها گمراه‌ کند». منتقد ایندی‌وایر که فیلم را دوست دارد می‌نویسد:‌ «بزرگ‌ترین دستاورد جانسون این است که او در حالی که مجبور است به برخی از تابلوترین اتفاقات داستانی دنیا اشاره کند، همزمان آن را از طریق گمراه کردن تماشاگر و تمرکز روی غافلگیری روایت می‌کند. از همان وقتی که جانسون در "آجر" ویژگی‌های داستان‌های کاراگاهی سخت کلاسیک را با درام‌های دبیرستانی ترکیب کرد نشان داد که علاقه‌ی جدی‌ای به ارائه‌ی کلیشه‌های قدیمی به شکلی نو دارد. حالا این استعداد در ابعاد بزرگ‌تری به این فیلم منتقل شده است». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۶ است.

ferdinand

فردیناند

Ferdinand

جان سینا، کشتی کج‌کار معروف در این فیلم صداپیشگی شخصیت اصلی داستان یعنی فردیناند را برعهده دارد. فیلم محصول جدید استودیوی «بلو اسکای» است که به خاطر انیمیشن «فیلم پینات‌ها» (The Peanuts Movie) و مجموعه‌ی «عصر یخبندان» (Ice Age) شناخته می‌شود. فردیناند در کتابِ منبع اقتباس گاو سربه‌زیری است که به بو کردن گل‌ها و گشت زدن در دشت و غلت زدن روی چمن‌ها علاقه دارد. درست برخلاف گاو‌های دیگر که دنبال دعوا یا به اصلاح خودمان «گاوبازی» هستند. داستان از جایی شروع می‌شود که وقتی فردیناند توسط نیش یک زنبور گزیده می‌شود، عصبانی شده و جفتک می‌اندازد و در نتیجه آدم‌ها او را با یک «گاو خشمگین» اشتباه می‌گیرند و او را برای مراسم گاوبازی به مادرید می‌فرستند؛ مراسمی که در تضاد مطلق با طبیعت آرام او قرار می‌گیرد. در نتیجه فردیناند وسط میدان مبارزه می‌نشیند و از مبارزه کردن امتناع می‌کند. کتاب «داستان فردیناند» در سال ۱۹۳۶ با پشت سر گذاشتن «بر باد رفته»، پرفروش‌ترین کتاب تازه منتشر شده در آمریکا لقب گرفت. جالب است بدانید که پخش این کتاب در زمان حکومت فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا و آدولف هیتلر در آلمان به عنوان پروپاگاندا ممنوع شد. همچنین والت دیزنی در سال ۱۹۳۸ انیمیشنی براساس آن تهیه کرد که برنده‌ی اسکار بهترین فیلم کوتاه شد. سوال این بود که «بلو اسکای» که این اواخر با آخرین قسمت «عصر یخبندان» ناامیدکننده ظاهر شده بود می‌تواند با «فردیناند» جبران کند؟

منتقد ورایتی که فیلم را دوست دارد در یادداشتش می‌آورد: «در سالی که سال کم‌مایه‌ای در زمینه‌ی انیمیشن‌های بزرگ استودیویی محسوب می‌شود، "فردیناند" بهترین‌شان است: صمیمی، دوست‌داشتنی، به‌طرز غافلگیرکننده‌ای بامزه و روی هم رفته وفادار به منبع اقتباسش». نویسنده‌ی شیکاگو تریبیون که چندان از فیلم راضی نیست می‌آورد: «فیلم با وجود صداپیشگی دوست‌داشتنی سینا روح فردیناند را در خود دارد. اما بقیه‌ی داستان که حکم فیلر را دارند اکثرا فراموش‌شدنی هستند». اینترتینمنت ویکلی که از فیلم راضی نیست می‌نویسد: «متاسفانه "فردیناند" پیام داستان اصلی را زیر اکشن‌های دیوانه‌وار و کاراکترهای فرعی غیرجذاب مدفون کرده است و به این ترتیب داستانی کلاسیک را به یک انیمیشن کمدی بی‌خاصیت دیگر تبدیل کرده است». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۵۸ است.

داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات