آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از حقیقت تا چند مرد خوب
دادگاهها، اساسا دراماتیکاند! صحنهی صفآراییِ دو نیروی متضاد که برای دستیابی به اهداف جبههی خودشان، با یکدیگر میجنگند. عرصهی اجرای نمایشی پرشور مقابل دیدگان گروهی از تماشاگران، با هدف تحتتاثیر قرار دادنشان. بازیگرانی روی صحنه میروند و روایاتی فکرشده را ارائه میکنند تا روایت جبههی مقابل را بیاعتبار جلوه دهند. با این اوصاف، تعجبی ندارد که ژانری سینمایی به نام «درام دادگاهی» داریم؛ عجیب میبود اگر چنین ژانری نداشتیم!
دو مورد از سه اثری که برای این شماره از سری مقالههای «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» انتخاب کردهام، درامهای دادگاهی سرراستیاند؛ از این منظر که با روند و فرایند بررسی قضایی پروندهای بهخصوص درگیرند و همه یا بخش قابلتوجهی از دقایقشان، داخل فضای دادگاه میگذرد. آنچه این دو اثر را تمیز میدهد، پرسپکتیوی است که برای دیدن موقعیت دارند؛ اولی سنتشکنی میکند و تماشاگر را در جبههی موافق متهم قرار میدهد. دومی اما متعارفتر است، نظام اخلاقی سادهتر و دغدغهی برقراری و اجرای عدالت دارد. به ترتیب دربارهی این دو فیلم حرف زدم؛ حقیقت (La Vérité) به کارگردانی آنری ژرژ کلوزو و چند مرد خوب (A Few Good Men) به کارگردانی راب راینر.
فیلم منتخب سومم، اشتراکات واضحی با جهان درامهای دادگاهی دارد؛ اما بیشتر میتوان یک تریلر حقوقی (Legal Thriller) و یک درام رویهای (Procedural Drama) به حساب آوردش. دربارهی این اثر صحبت میکنم؛ مایکل کلیتون (Michael Clayton) به کارگردانی تونی گیلروی.
فیلم La Vérité
فیلم حقیقت
- کارگردان: آنری ژرژ کلوزو
- بازیگران: بریژیت باردو، سمی فری
- سال اکران: ۱۹۶۰
خلاصهی داستان: وکلای پاریسی، بر سر پروندهی دختری که دوستپسرش را به قتل رسانده است، داخل دادگاه با یکدیگر میجنگند.
شاید این نکته، بهانهی مناسبی برای معرفی ساختهی سال ۱۹۶۰ آنری ژرژ کلوزو باشد؛ حقیقت، یکی از آثاری است که ژوستین تریه، در ساخت آناتومی یک سقوط (Anatomy of a Fall) ازشان الهام گرفت. این الهامگیری، مستقیما به یکی از خصوصیات اصلی حقیقت برمیگردد؛ با درامی دادگاهی مواجهایم که از کلیشههای داستانگویی ژانر، پیروی نمیکند. اینجا، نه جبههی خیر و شر روشنی داریم و نه قهرمانی که در مسیر برقرار ساختن عدالت، هوادارش باشیم.
در ساختهی چالشبرانگیز کلوزو، هم از رخ دادن قتل مطمئنیم و هم، فیلمساز میفرستدمان در جبههی موافق قاتل؛ دختری فریبنده که تجربهی پیچیدهاش با دوستپسر ناکاماش را از طریق قطعات گذشتهنگر روایی، میشناسیم. در این بخشها، «حقیقتی» چندوجهی مقابل دیدگانمان ترسیم میشود که روایات یکسویهی قضایی، قادر و مایل به ثبتاش نیستند.
حقیقت، تولیدی بسیار پرحاشیه و بیشازحد طولانی داشته است. در طول شش ماه فیلمبرداری اثر، یکی از بازیگران مرد فیلم اخراج و کلوزو به سکتهی قلبی دچار میشود، بریژیت باردو با همکارش سمی فری، رابطهای را آغاز میکند و در نتیجهی آن، از شوهرش طلاق میگیرد. او بعدتر، حتی اقدامی ناموفق به خودکشی را هم تجربه میکند. با تمام این حواشی، حقیقت در گیشهی فرانسه، بریتانیا و آمریکا، به موفقیت قابلتوجهی رسید.
فیلم A Few Good Men
فیلم چند مرد خوب
- کارگردان: راب راینر
- بازیگران: تام کروز، جک نیکلسون، دمی مور، کوین بیکن، کیفر ساترلند
- سال اکران: ۱۹۹۲
خلاصهی داستان: یک وکیل نظامی که وظیفهی دفاع از دو تفنگدار دریایی متهم به قتل را بر عهده دارد، تصمیم میگیرد که ثابت کند آنان تنها در حال اجرای دستور فرماندهشان بودهاند.
مانند اکثر آثاری که آرون سورکین فیلمنامهشان را نوشته است، چند مرد خوب را هم بیش از آن که فیلمِ کارگرداناش بدانند، به نویسندهاش نسبت میدهند! نخستین تجربهی سورکین در فیلمنامهنوسی -با اقتباس از نمایشنامهی خودش- دو ویژگی برجستهی اصلی قلم او را فریاد میزند؛ سلیقهای متمایز در دیالوگنویسی و وطنپرستی اغراقآمیز! چند مرد خوب، یک درام دادگاهی سرراست است با جبههی خیر و شر روشن، نظام اخلاقی ساده و سبک و لحن اغراقآمیز نمایشی.
چند مرد خوب، از آن دسته فیلمهایی است که سینهفیلها میپرستندشان! اثری که میشود بارها بهش برگشت و تمام یا چند صحنهی نمادیناش را، در انتظار آن لحظه یا جملهی بهخصوص، تماشا کرد و پس از فرا رسیدن بخش محبوب -مانند میمِ مشهور لئوناردو دیکاپریوی «روزی روزگاری در هالیوود»- صفحهی نمایش را با انگشت نشان داد و ذوق کرد!
فریاد جک نیکلسون در سکانس دادگاه، یکی از بهیادماندنیترین لحظات سینمای چهار دههی اخیر آمریکا است. اما این تمام چیزی نیست که فیلم برای ارائه دارد. اگر از جروبحثهای پرشور و جدالهای کلامی کاراکترها لذت میبرید، راه را درست آمدهاید! آرون سورکین، استاد انتخاب و تنظیم فکرشدهی کلمات برای دستیابی به دیالوگهای هوشمندانه است و آدمی روی کرهی زمین، مانند کاراکترهای او، صحبت نمیکند! به جز این، کارگردانی ماهرانهی راب راینر را داریم که استانداردی مطمئن را ارائه میدهد و تام کروز جوان را که یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را به نمایش میگذارد.
فیلم Michael Clayton
فیلم مایکل کلیتون
- کارگردان: تونی گیلروی
- بازیگران: جرج کلونی، تیلدا سوئینتن، سیدنی پولاک، تام ویلکینسون
- سال اکران: ۲۰۰۷
خلاصهی داستان: پس از این که یک وکیل حین دفاع از شرکتی گناهکار در پروندهای چند میلیون دلاری، دچار فروپاشی میشود، یک موسسهی حقوقی، کارچاقکناش را فرامیخواند تا وضعیت را جمع کند.
تونی گیلروی این سالها به واسطهی سریال آندور (Andor)، به شهرت بیشتری رسیده است؛ اما پیشتر هم به عنوان یکی از خالقان مجموعه فیلمهای بورن (Bourne)، وارد جریان اصلی سرگرمیسازیِ آمریکا شده بود. نخستین تجربهی او در کارگردانی یک فیلم بلند داستانی، در سال ۲۰۰۷ و با مایکل کلیتون رخ داد و اتفاقا، موفق بود؛ دربارهی فیلمی صحبت میکنیم که نامزد هفت جایزهی اسکار شد و یکی را هم برد. عجیب است که امروز، افراد زیادی دربارهی این فیلم حرف نمیزنند؛ اما گول این شهرت کم را نخورید و اگر فیلم را ندیدهاید -و خودتان را تماشاگر باحوصلهای میدانید- هرچهزودتر به تماشای مایکل کلیتون بنشینید!
گیلروی، شیفتهی تریلرهای جاسوسی است و مایکل کلیتون هم این شیفتگی را کاملا نشان میدهد؛ متنی که اگرچه در جهان قاعدهمند و ملالآور پروندههای حقوقی شرکتهای بزرگ میگذرد، قهرمانی تکرو، مرموز و یاغی دارد؛ مردی با اخلاقیات خاکستری که اساسا برای دور زدن قانون، فراخوانده میشود.
از سوی دیگر، با یکی از آن متون پرجزئیاتی مواجهایم که عطش تماشاگر شیفتهی «درامهای رویهای» را با توجهی ویژه به اصطلاحات تخصصی و روندهای حرفهای، سیراب میکند. فیلم گیلروی هم مانند «چند مرد خوب»، چند فصل بهیادماندنی دارد که میشود بارها بهشان برگشت و جزئیات متن و اجراشان را مرور کرد. برخی از امتیازات اجرایی برجستهی فیلم، به بازیگران برمیگردند؛ پرفورمنس کنترلشده و ظریف جرج کلونی، از بهترینهای کارنامهاش است و بازی تحسینشدهی تیلدا سوئینتن، به جبههی شرور فیلم، نمایندهای فراموشنشدنی میبخشد.