آخر هفته چه فیلمهایی ببینیم؟ | از سال گذشته در مارین باد تا ماما میا
سال گذشته در مارینباد، ماما میا، هرگز روی برنگردان و زغالسنگ سیاه، یخ نازک، فیلمهایی که در آخر این هفته با هم میبینیم.
شمارهی ۳۰۱ام از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» مطابق سهشنبههای هر هفته به معرفی ۴ فیلم برای دنبالکنندگان این سری از مقالهها میپردازد. ما در این نوشتار با درنظرگرفتن سلایق مختلف مخاطبان، سری به سینمای کشورهای آلمان، فرانسه و چین زدهایم و سعیمان بر این بوده که همچنان دنبالکنندگان این مقالهی پرطرفدار را راضی نگه داریم.
فیلمهایی که در این شماره به شما معرفی میشود، آثار جذاب و پرمخاطبی هستند که یا فروش بالایی را در گیشه تجربه کردهاند یا موفقیتهای انتقادی خوبی را در جشنوارههای معتبر بهدست آوردهاند. از اثر موج نویی سال گذشته در مارینباد گرفته تا موزیکال ماما میا همگی علاوهبر اینکه فیلمهای موفقی هستند، مسائل و داستانهای متنوعی را نیز برای مخاطب طرفدار سینمای هنری و جریان اصلی بههمراه دارند.
۱- فیلم سال گذشته در مارین باد
فیلم Last Year At Marienbad
- کارگردان: آلن رنه
- بازیگران: دلفین سیریگ
- سال انتشار: ۱۹۶۱
خلاصه داستان: در هتلی مجلل که ثروتمندان گرد یکدیگر آمدهاند یک آشنایی چالشبرانگیز میان دو نفر شروع میشود.
این فیلم یک اثر مهم موج نویی از سینمای فرانسه و به کارگردان آله رنه یکی از کارگردانان مطرح فرانسوی است. فیلمهای موج نویی در همهی کشورها با چالشهای متعدد انتقادی روبهرو بودند که این فیلم نیز مستثنی از این قضیه نبود. زمانیکه سال گذشته در مارینباد منتشر شد، بین منتقدان فضایی غیرهمگن بهوجود آمد، عدهای آن را دوست داشتند و عدهای دیگر فیلم را بهدلیل نوع روایتاش نپسندیدند. در مکانی مجلل که بیشتر به قصر شباهت دارد و طبقهی بورژاوی فرانسه در حال معاشرت با یکدیگر هستند، مردی به زنی نزدیک میشود و ادعا میکند که او را سال گذشته در ماینباد دیده است اما زن توضیح میدهد و پافشاری میکند که هرگز ملاقاتی بینشان صورت نگرفته است.
همین ایده کافی است که تعلیقی سرگیجهوار خلق شود و فیلم هنوز هم بعد از گذشت ۶ دهه کار کند. Last Year At Marienbad با فضاسازی فوقالعادهای همراه است و همهی آنچه که ما در این اثر میبینیم اعم از نوع نورپردازیها، طراحیهای صحنه، فضای هتل و رفتار آدمها همگی بهعنوان عناصری برای درک آنچه که در ذهن شخصیتهای اصلی میگذرد، کار میکنند. فضای مارینباد کاملا مالیخولیایی است، آدمها با یکدیگر صحبت نمیکنند و معمولا سر جای خود ثابت ایستادهاند که نشانهای بر بیزمانی و بیمکانی قصه خواهد بود.
همهی عناصر و اتفاقات این فیلم با استفاده از ایدهی عدمقطعیت حرکت میکند. دقیقا معلوم نیست که شخصیتها چه تجربیاتی را از سر گذراندهاند یا آنچه را که به یاد میآورند واقعی است یا غیرواقعی. گویی آخرالزمانی در هزارتوی عجیب خاطرات به راه افتاده که همه چیز را زیر سؤال خواهد بود. وجود شخصیتها، خاطرات، روابط و آدمها همهوهمه عین اشباهی هستند که تماشاگر برای درک مسئلهی وجود داشتن یا وجود نداشتنشان وارد یک تعلیق چالشبرانگیز میشود. همهی این ایدهها و اتفاقات مارینباد را بهسمت یک اثر گزیستانسیالیستی میبرد، فیلمی که الهامبخش کارگردانان بزرگی مثل کوبریک شد و بهانهای برای ساخت اودیسه فضایی بود. سال گذشته در مارینباد با اینکه ریتم بیرونی کندی دارد اما بههیچ عنوان خستهکننده نخواهد بود و تماشاگر را تا انتها پای خود نگه میدارد. این فیلم کلاسیک هنری در سال ۱۹۶۲ برنده جایزهی شیر طلایی جشنواره ونیز هم بود.
۲- فیلم ماما میا
فیلم Mamma Mia
- کارگردان: فیلیدا لوید
- بازیگران: مریل استریپ، پیرس برازنان
- تاریخ انتشار: ۲۰۰۸
خلاصه داستان: سوفی قرار است که در جزیرهای یونانی مراسم عروسی خود را برگزار کند. او بهطور مخفیانه و به دور از چشم مادرش مهمانانی پُرچالش را دعوت میکند.
Mamma Mia، فیلمی موزیکال و خندهآور در میان فیلمهای دیگر این فهرست است. اثری حالخوبکن که شما را به سفری جذاب میبرد و با رنگهای دلانگیزاش جهانی رویایی و شگفتانگیز را بهتصویر میکشد. قرار است که بهزودی مراسم ازدواج سوفیا دختر دونا در هتلشان برگزار شود و سوفیا برای پی بردن به یک سری از اصرار خانوادگی سه مرد را دعوت میکند، مردانی که برای مادرش آشنایانی قدیمی هستند.
درواقع فیلم با این سؤال پیش میرود و همهی تعلیقها حول جواب آن اتفاق میافتد: پدر سوفیا ممکن است کدام یکی از این سه مرد باشد؟ یک هتل سنگی، آبهای نقرهای شفاف، نوشیدنیهای خنک، قایقهای تفریحی، لباسهای ساحلی، گشتوگذار در سواحل یونانی، آفتاب سوزان مدیترانه و ترانههای مسحور کننده، بهگمان میتوانند، برای فیلمی زنده و شیرین کافی باشند.
ترانههایی که در ماما میا اجرا میشوند، بدون شک یکی از بهترین اجراهای موسیقی در میان فیلمهای موزیکال است، یک ویژگی مخاطبپسند که منتقدان نیز از آن بسیار تعریف کردهاند. این فیلم که با اقتباسی از یک نمایشنامهی موزیکال انگلیسی ساخته شده به اجرای ترانههای گروه پرطرفدار Abba میپردازد و مریل استریپ با هنرمندی تمام در اجرای این ترانهها مشارکت میکند. درواقع او در این فیلم آنقدر خوب ظاهر میشود که میتوان نقش دونا را یکی از برترین بازیهای او در نظر گرفت. اگر به لایههای زیرین فیلم دقیق شویم متوجه خواهیم شد که ماما میا در بطن خود مقداری ناراحتکننده است: دختری که نمیداند پدرش کیست! که البته کمدی و موسیقی به کمک این ایدهی تلخ میآیند و داستان را تا جائی که امکان دارد، تلطیف میکنند. Mamma Mia به فروش فوقالعادهای در بریتانیا رسید و آنقدر محبوب شد که عنوان سیزدهمین فیلم پرفروش تمام دوران را در این کشور بهدست آورد.
۳- فیلم هرگز روی برنگردان
فیلم Never Look Away
- کارگردان: فلوریان دونرسمارک
- بازیگران: سباستین کخ
- سال انتشار: ۲۰۱۸
خلاصه داستان: کرت بارنر نقاش است و تحت تاثیر خاطراتش از سلطهی نازیها نقاشی میکشد. او قرار است با دختر کسی ازدواج کند که مسئول مرگ عمهاش در اتاقهای گاز هیتلر بوده است.
آلمان بواسطهی گذشتهی دردناک و پرتبوتاب خود، سینمایی بسیار غنی دارد. فیلمسازان و کارگردانان آلمانی بهدرستی به ذات هنر پی بردهاند و محال است که فیلمهایشان را روی زیرمتنهایی از خاطرات دردناک گذشته به روی پردهی سینما نبرند. درست است که از جنگ جهانی دوم و بعد از آن شروع جنگ سرد و سلطهی کمونیستها، بهعنوان روزهای تاریکی در تاریخ آلمان یاد میشود اما هنرمندان آلمانی از این اتفاقات فیلمها و آثاری را خلق کردهاند که تا مدتها در تاریخ سینمای دنیا جاودانه خواهد ماند.
فیلمهای آلمانی فارغ از بحث سبک بصریشان در بحث سبک روایی لایههای متعددی را برای بررسی دارند آنها یا مستقیما به دوران تاریک نازیها و کمونیستها میپردازند یا بهطور غیرمستقیم از ایدههای آن روزها استفاده میکنند. هرگز روی برنگردان، داستان مرد جوانی است که در زمان دیکتاتوری نازیها روزهای کودکیاش را گذرانده و حالا در شرایط جنگ سرد ازدواج کرده و احساسات سرکوبشدهاش را در نقاشیهای خود نشان میدهد.
داستان عاشقانهی این فیلم با ایدههای متعددی حرکت میکند. دونرسمارک در سومین ساختهی خود بهتصویری از ایدئولوژیهای سرکوبگرایانهی دیکتاتورها و کمونیستها میرسد، پرترهی دردناکی از برنامهی اصلاح نژادی نازیها را بهنمایش درمیآید و پس از آن قهرمان داستاناش را در میان چالشها و شرایط سرکوبکنندهی ناشی از جنگ سرد و دیوار برلین قرار میدهد.
قهرمانهای این فیلم میان دو ایدئولوژی ویرانگر در حال تقلا هستند و دقیقا همانجائی که گویا دیگر راه نجاتی نیست، هنر خودش را نشان میدهد و دنیاهای غیرهمگون را به یکدیگر وصل میکند. Never Look Away یکی از فیلمهای پرافتخار آلمان است اثری که سیزده دقیقه مورد تشویق ایستاده قرار گرفت و در جوایز اسکار نیز به نامزدی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان رسید. بد نیست بدانید که این فیلم براساس خاطرات واقعی گرهارد ریشتر نقاش آلمانی ساخته شده، کسی که بهخاطر دردناک بودن آنچه که بر سرش گذشته، حاضر نبود که از نام واقعیاش در فیلم استفاده کنند.
۴- فیلم زغال سنگ سیاه، یخ نازک
فیلم Black Coal, Thin Ice
- کارگردان: دیائو یینان
- بازیگران: لیائو فان
- سال انتشار: ۲۰۱۴
خلاصه داستان: در یکی از استانهای چین و در سال 1999 قتلهایی سریالی اتفاق میافتد. ژانگ که از عهدهی حل معمای این قتلها برنمیآید تعلیق میشود تا اینکه سال 2004 نیز جنایاتی مشابه رخ میدهد.
Black Coal, Thin Ice یکی از آثار مهم سینمای چین است. یک نئونوآر پلیسی که داستانی تلخ از یکسری جنایتهای سریالی را بهنمایش درمیآورد. فیلمساز در این فیلم و در راستای استفاده از قواعد ژانری نوآر دست به خلاقیتهای جالبی زده است. مسئلهای که در نگاه اول بسیار به چشم میآید، ریتم فیلم است. زغالسنگ سیاه ریتم کندی دارد و از طرفی هم قاببندیهایش از سینمای جنایی و پلیسی تبعیت نمیکند و همچون سینمای هنری پیش میرود.
درواقع یینان سنتشکنی کرده و یک سبک روایی را در فرمی به حرکت درآورده که متعلق به آن نیست. قصهای جنایی که ذاتا ریتمی تند دارد در قالبی با ریتمی کند قرار میگیرد که نتیجهاش اثری جذاب و متفاوت است. استفاده از نورهای نئونی، نورپردازیهای پرتعلیق و رنگهای اغواکننده چارچوبی برای داستان فیلم هستند. زغال سیاه لحن سرد و تلخی دارد و فیلمساز با بهرهگیری از شرایط آبوهوایی برفی فضاسازی خوبی را برای رسیدن به این هدف انجام میدهد.
این جمله که میگوید: هنر در محدودیتها اتفاق میافتد، دستکم در سینما بهدرستی کار میکند. فیلمهایی که از کشورهایی با ایدئولوژیهای سفتوسخت میآیند، معمولا از قوامی برخورداراند که شاید در سینمای کشورهای آزاد نمونهشان پیدا نشود. چراکه فیلمساز در چاچوب سانسورها هم اعتراض خود را فریاد میزند و هم استعارههایی را بکار میگیرد که نظیرشان در جای دیگری اتفاق نمیافتد.
سینمای چین نیز همانند سینمای روسیه دقیقا از همین شرایط برخوردار است. فیلم Black Coal, Thin Ice درست است که راوی قصهای جنایی شده اما در زیرلایهای استعاری و با بکارگیری رئالیسم اجتماعی نقدهایی را به حکومت کشور چین وارد میکند و به انتقاد از رویههای سرمایهداری و آمار بالای جنایت و قتل در چین میپردازد. فیلم زغال سیاه، یخ نازک در چین با سانسور و ممیزی همراه شد اما در مجامع بینالمللی نقدهای بسیار مثبتی را بهدست آورد و جایزهی خرس طلای برلین را نیز برد.