۱۰ فیلم برتر بر اساس بازی های ویدیویی (قسمت دوم)
در قسمت اول ۱۰ فیلم برتر بر اساس بازیهای ویدیویی، فیلمهایی را نام بردیم که یک سری حداقلها برای حضور در لیست برترینها داشتند. گر چه از دهها فیلمی که بر اساس بازیهای ویدیویی ساخته شده، فقط تعداد انگشت شماری را میتوان واقعا موفق دانست. در بخش دوم و پایانی این مقاله، ۵ فیلمی را نام خواهیم برد که تا حد زیادی توانستند آبروداری کنند و طرفدارانی را به سمت خود جذب کنند.
Need for Speed
تاریخ اکران: ۲۰۱۴بودجه ساخت: ۶۶ میلیون دلارمیزان فروش: ۲۰۳ میلیون دلارامتیاز در متاکریتیک: ۳۹/۱۰۰
کمتر پیش میآید که خود شرکت بازیساز هم به طور دقیق روی پروژهی ساخت فیلم از محصولش نظارت داشته باشند اما الکترونیک آرتز برای اقتباس سینمایی فیلم Need for Speed ، خود در کنار دیگر کمپانیهای فیلمسازی دخیل در این پروژه قرار گرفت. شاید تا قبل از ساخت این فیلم، هیچکس ذهنیت دقیقی از شیوهی روایت داستان در این اثر سینمایی نداشت، اما به محض رونمایی از آن و سرانجام اکرانش، با چیزی شبیه به فیلمهای سریع و آتشین رو به رو شدیم. البته نا گفته نماند که داستان فیلم تا حد زیادی شبیه به بازی Need for Speed Run بود که البته جزو بازیهای ضعیف مجموعه محسوب میشود.
اولین زمزمهها برای ساخت فیلم Need for Speed در جولای سال ۲۰۱۲ میلادی شنیده شد و کمپانی دریم ورکس توانست حق ساخت این فیلم را از الکترونیک آرتز دریافت کند. برادران گاتینز که برای فیلم پرواز با بازی دنزیل واشنگتن نامزد ۴ جایزه اسکار شده بودند، وظیفهی فیلمنامهنویسی NFS را برعهده گرفتند. در ابتدا قرار بود تیلور کیچ (جان کارتر، مردان ایکس: ولورین، کشتی جنگی، تنهاترین بازمانده) برای بازی در نقش اصلی انتخاب شود و آرون پال که همه او را برای سریال خارقالعاده بریکینگ بد میشناسند، بازی نقش منفی اصلی داستان را برعهده بگیرد. با این حال، کارگردان فیلم و همچنین استیون اسپلیبرگ که رئیس کمپانی دریمورکس است، با این تصمیمات مخالفت کردند و با خارج کردن کیچ، پال را به عنوان نقش اصلی فیلم انتخاب کردند. همچنین در این فیلم مایکل کیتون هم به ایفای نقش پرداخت و ایموگن پوتس نقش اصلی زن داستان را بازی کرد.
عدم استفاده ازجلوههای ویژه کامپیوتری یکی از نکات جالب فیلم Need for Speed بود که بازیگران را مجاب به گذراندن دورههای حرفهای رانندگی کرد. صحنههای پر زد و خورد و تصادفهای سنگین اتومبیلها هم همگی به شکل واقعی فیلمبرداری شد.
Need for Speed به خاطر بازاریابی خوب الکترونیک آرتز و کمپانیهای دخیل در تولید فیلم، توانست در گیشه موفق ظاهر شود و با بودجهی ۶۶ میلیون دلاری، به رقم ۲۰۳ میلیون دلار در سینماهای سراسر دنیا دست پیدا کند. بزرگترین بازار این فیلم در کشور چین بود که حتی بیشتر از آمریکای شمالی توانست فروش کند. با وجود تمام این موفقیتها، منتقدان همچنان در مقابل فیلمهای بر اساس بازی خم به ابرو دارند و این فیلم هم نتوانست از هجوم نمرات پایین در امان باشد.
ظاهرا بازار چین و فروش بالای فیلم در این کشور توانست توجه الکترونیک آرتز را به خود جلب کند و قرار است قسمت بعدی فیلم Need for Speed توسط سه کمپانی فیلمسازی چینی با همکاری EA ساخته شود.
Tomb Raider
تاریخ اکران: ۲۰۰۱بودجه ساخت: ۱۱۵ میلیون دلارمیزان فروش: ۲۷۵ میلیون دلارامتیاز در متاکریتیک: ۳۳/۱۰۰
قسمت اول از اقتباس سینمایی Tomb Raider را میتوان یکی از موفقترین فیلمهای براساس بازی و حتی بیشتر از این محدوده دانست. با داشتن آنجلینا جولی در نقش لارا کرافت، این فیلم توجه بسیاری را به خود جلب کرد به طوری که یک موفقیت تجاری کمنظیر در زمان خود رقم زد. مانند بسیاری از فیلمهای مطرح دیگر، حق ساخت فیلم و فیلمنامهنویسی آن بین چندین کمپانی و نویسنده دست به دست شد که نهایتا فیلمنامه توسط ۵ نویسنده به همراه کارگردان اصلی، سیمون وست به نگارش درآمد.
انتخاب آنجلینا جولی برای ایفای نقش لارا کرافت بحثهای زیادی را بین هواداران مجموعه بازیهای Tomb Raider ایجاد کرد اما نهایتا مشخص شد که این انتخاب بهترین تصمیم بود. فیزیک بدنی جولی و بیش از همه، چهرهی او بسیار شبیه به لارا کرافت داخل بازیهای ویدیویی بود و حتی بازیهای آیندهی این سری، مقداری از چهرهی جولی برای طراحی شخصیت اصلی الهام گرفته شد. در کنار آنجلینا جولی، جان ویت، پدر آنجلینا در این فیلم حضور داشت. دنیل کریگ (جیمزباند) و ایان گلن ( رزیدنت ایول، بازی تاج و تخت) از بازیگران مطرحی بودند که در موفقیت بیش از انتظار تومب ریدر تاثیر به سزایی داشتند.
با اینکه تومب ریدر از دید منتقدین یک فیلم ضعیف تعبیر شد و نقدهای خوبی را دریافت نکرد، اما لارا کرافت توانست فاتح سینماهای آن زمان شود و در هفتهی اول اکران به صدر جدول باکس آفیس تکیه بزند. با ۱۱۵ میلیون دلار بودجه که در زمان خود رقم بالایی محسوب میشد، تومب ریدر به ۲۷۵ میلیون دلار در سراسر دنیا دست پیدا کرد و لقب پرفروشترین فیلم بر اساس بازیهای ویدیویی تاریخ را تا زمان اکران فیلم شاهزادهی پارسی نگه داشت.
فیلم Lara Craft: Tomb Raider دو جایزه از مراسم جوایز امتیوی برنده شد، اما جالب است بدانید که آنجلینا جولی در آن سال نامزد تمشک طلایی بدترین بازیگر زن شد که البته این جایزهی عجیب را نبرد!
Mortal Kombat
تاریخ اکران: ۱۹۹۵بودجه ساخت: ۱۸ میلیون دلارمیزان فروش: ۱۲۲ میلیون دلارامتیاز در متاکریتیک: ۵۸/۱۰۰
مورتال کامبتی که این روزها در جدیدترین قسمت خود در کنسولهای نسل هشتمی حسابی گرد و خاک به راه انداخته، صاحب یک اقتباس سینمایی قابل احترام و با کیفیت در دههی نود میلادی است که حسابی هم غوغا کرد. همزمان با موفقیت نسخههای اولیه بازی مورتال کامبت روی کنسولهای سگا، سازندگان بازی به فکر ساخت اقتباس سینمایی و تکرار موفقیتها در گیشه بودند. کمپانی New Line Cinema وظیفهی ساخت و توسعهی فیلم را برعهده گرفت و پل دبلیو. اس. اندرسون که بیشتر او را به خاطر سری فیلمهای رزیدنت ایول میشناسیم، کارگردانی فیلم مورتال کامبت را بر عهده گرفت. این در واقع اولین تجربهی حرفهای و موفق فیلمسازی اندرسون بود که باعث شد اسم وی بر سر زبانها بیوفتد و آیندهی شغلیش را درخشان کند. از بازیگران مطرحی که در فیلم حضور داشتند میتوان به کریستوفر لامبرت اشاره داشت که به نوعی ستارهی فیلم های علمی تخیلی دههای هشتاد و نود میلادی بود.
فیلم مورتال کامبت با اینکه بر اساس قسمت اول بازی خود ساخته شده بود، اما المانهایی از قسمت دوم را هم به دنبال داشت تا جذابیت و گستردگی بیشتری را به فیلم اضافه کند.فیلم مورتال کامبت جزو اولین آثار سینمایی بر اساس بازیهای ویدیویی است که توانست هم به موفقیت تجاری خوبی دست پیدا کند و هم نظر منتقدان و مخاطبان را تا حد زیادی مساعد نگه دارد. در نقدهایی که به فیلم وارد شده، صحنه پردازی و جلوههای ویژه بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت، اما دیالوگهای به شدت سطحی و بازی بعضا ضعیف بازیگران جزو نکات منفی برجستهی فیلم بود. از طرفی یکی از بزرگترین ایرادات فیلم، فاصلهی بسیار زیاد سطح خشونت آن نسبت به بازیهایش بود. در واقع میشود گفت که هیچ خشونت قابل ملاحظهای در فیلم وجود نداشت و آن حرکات تمامکننده خونین فیتالاتی اصلا به کار گرفته نشدند.
فیلم سینمایی مورتال کامبت در آگوست ۱۹۹۵ اکران شد و توانست تا سه هفته در صدر جدول باکسآفیس قرار بگیرد. افتتاحیهی بسیار طوفانی بود و ۲۳.۲ میلیون دلار را به جیب زد. این رقم در آن زمان بسیار زیاد محسوب میشد. در نهایت مورتال کامبت توانست ۱۲۲ میلیون دلار بفروشد و پس از فیلمهای تومب ریدر، شاهزاده پارسی و پوکمون، در مقام چهارم پرفروشترین فیلم اقتباسی بر اساس بازیهای ویدیویی قرار بگیرد. موفقیت تجاری فیلم زمینهساز ساخت قسمت دوم مورتال کامبت شد اما این ادامه توسط اندرسون کارگردانی نشد و نتوانست موفقیتهای قسمت اول را تکرار کند.
Resident Evil Afterlife
تاریخ اکران: ۲۰۱۰بودجه ساخت: ۶۰ میلیون دلارمیزان فروش: ۲۹۶ میلیون دلارامتیاز در متاکریتیک: ۳۷/۱۰۰
سری فیلمهای رزیدنت ایول شاید به اندازهی بازیهای این مجموعه، محبوب و دوستداشتنی نباشند، اما نباید انکار کرد که از نظر کیفیت بصری و تکنولوژیهای به کار رفته در سطح بالایی قرار دارند که این امر سبب شده تا علاقهمندان سبک علمی-تخیلی را جدا از نام و نشان رزیدنت ایول به سمت سینماها بکشاند. پل دبلیو. اس. اندرسون که سابقهی کارگردانی قسمت اول فیلم موفق مورتال کامبت را برعهده داشت، کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی سری فیلمهای رزیدنت ایول را برعهده گرفت و روایت جداگانهی خود را از این دنیای معروف به نمایش گذاشت. از همان روزهای اول اکران قسمت اول رزیدنت ایول انتقادهایی به وی وارد شد که چرا همان خط داستانی جذاب و دوست داشتنیه بازیها را دنبال نکرد. با تمام این بحثها، اندرسون توانست آمار فروش فیلمهای این مجموعه را یکی پس از دیگری بالا ببرد و در قسمت چهارم این سری به نام Afterlife، رکورد بیشترین فروش و بیشترین سود را به نام خود ثبت کند.
Afterlife داستانش را در دنیایی آخرالزمانی و درست بعد از قسمت سوم به نام Extintion روایت میکند. آلیس، شخصیت اصلی داستان در جستجوی مقرهای دیگر شرکت آمبرلا است تا آنها را به طور کلی نابود کند. ماموریتی که در آن شخصیتهای دیگری مانند کریس و کلیر ردفیلد وی را یاری میکنند. از نظر محتوای داستانی که کاملا از خط داستانی بازی دور بود، با یک فیلم چفت و بست دار و خیلی عمیق روبه رو نیستیم، اما ریتم اکشن فیلم میتواند طرفداران این سبک را راضی کند. Afterlife اولین فیلم در مجموعهی خود است که به صورت سه بعدی فیلمبرداری و اکران شد و برای ساخت آن از همان تکنولوژیهای به کار رفته در فیلم آواتار اثر جیمز کامرون بهره برده شد.
Resident Evil: Afterlife با هزینهای بالغ بر ۶۰ میلیون دلار ساخته شد و توانست با رقم ۲۹۶ میلیون دلار در سینماهای سراسر دنیا به کار خود پایان دهد. این فیلم لقب پرفروشترین اثر سینمایی تاریخ کانادا را یدک میکشد و تا قبل از اکران فیلم شاهزادهی پارسی به عنوان پرفروشترین فیلم براساس بازیهای ویدیویی شناخته میشد.
ناگفته نماند که طبق معمول منتقدان سینمایی روی خوشی به این فیلم نشان ندادند و Afterlife امتیازات بسیار پایینی مانند میانگین ۳۷ از ۱۰۰ در سایت متاکریتیک یا ۲۳٪ در راتن تومیتوز دریافت کرد. البته کسانی هم بودند که دید مثبتی به فیلم داشتند. منتقد لس آنجلس تایمز در بارهی Afterlife گفته بود که اکشن این فیلم به مراتب قابل هضمتر از دیگر فیلمهای هم سبکش است.
Prince of Persia: The Sands of Time
تاریخ اکران: ۲۰۱۰بودجه ساخت: ۲۰۰ میلیون دلارمیزان فروش: ۳۳۶ میلیون دلارامتیاز در متاکریتیک: ۵۰/۱۰۰
فیلم سینمایی شاهزادهی پارسی شاید مهمترین و بیشترین آرزویی بود که ما دوست داشتیم داشتیم به حقیقت بپیوندد. سری بازیهای شاهزاده ایرانی هم در دنیا و به طور ویژهای نزد ما ایرانیها از محبوبیت خاصی برخوردار است و به همین خاطر برای ساخت فیلمی براساس این بازیها لحظه شماری کردیم. خوشبختانه امتیاز ساخت اثر سینمایی از این مجموعه به دست شرکت نام آشنای والت دیزنی افتاد و در آن زمان مطمئن شدیم که این شرکت میتواند فیلمی قابل قبول و زیبا از داستان پر پتانسیل شاهزاده پارسی بیرون بکشد.
مانند هر فیلم دیگری که از روی بازیها ساخته شد، سازندگان فیلم شاهزاده پارسی هم سعی داشتند تا ایدههای خود را هم وارد خط داستانی کنند و مقداری تغییر رویه نسبت به بازی اصلی را اعمال کنند. این تغییرات مقداری در پیچش داستانی، رابطهی وزیر و دستان(شاهزاده پارسی) و همچنین ادغام برخی المانهای قسمت دوم و سوم بازی در فیلم اول بود. تیم سازندهی فیلم «شاهزاده پارسی: شنهای زمان» همان تیمی بودند که مجموعه فیلمهای مطرح دزدان دریای کارائیب را به پردهی سینماها آوردند و به خاطر همین قضیه، جلوههای بصری و سطح فیلمبرداری محصول جدید این تیم قابل قبول بود و کمترین نقص را به دنبال داشت. یکی از اهدافی که تیم سازنده در پی آن بودند، پایه ریزی یک مجموعه بزرگ هم سطح دزدان دریای کارائیب بود تا بتوانند موفقترین فیلم بر اساس بازی را ارائه دهند که تا حدی هم موفق بودند.
کار فیلمبرداری شاهزاده پارسی: شنهای زمان در مارچ ۲۰۰۸ میلادی و در کشور مراکش آغاز شد. جیک جیلنهال (شبگرد، زندانیان، کدمنبع) در قالب دستان، شاهزادهی پارسی به ایفای نقش پرداخت و جما آرترتون در نقش تهمینه هنرنمایی کرد. فیلم شاهزاده پارسی خالی از ستارههای بزرگتر نبود و بازیگرانی مانند سر بن کینگزلی در نقش نظام، وزیر ایران یا آلفرد مولینا در نقش شیخ عمار به بازی در این فیلم پرداختند.
سرمایه گذاری ۲۰۰ میلیون دلاری والت دیزنی برای این فیلم براساس بازی، نشاندهندهی عظم راسخ این کمپانی بزرگ برای هرچه بهتر کردن فیلم بود، اما در زمان اکران، شاهزادهی پارسی: شنهای زمان نتوانست آنطور که باید و شاید انتظارات سران والت دیزنی را برآورده کند. فیلم در سطح خیلی بالایی قرار نداشت، ولی بدون شک یکی از دلایل عدم درخشش کامل فیلم را میتوان آثار ضعیف دیگر بر اساس بازیها دانست که ذهنیت بدی در مردم ایجاد کرده بود.
اکران این فیلم ۱۱۶ دقیقهای در می ۲۰۱۰، نهایتا توانست بودجهی ساخت را جبران کند و رقم ۳۳۶ میلیون دلار را به حساب والتدیزنی واریز کند. در گزارشها آمده بود که والت دیزنی حداقل فروشی معادل ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون دلار یا نهایتا ۶۰۰ میلیون دلار را از شاهزادهی ایرانی انتظار داشت اما نتوانست به این مهم دست پیدا کند.
فیلم شاهزادهی پارسی را میتوان تلفیقی رنگارنگ از تمام فرهنگهای خاورمیانهای و شرقی عنوان کرد. این نکته را باید متذکر شویم که شاهزادهی پارسی نه در بازیها و نه در اقتباس سینماییش، هیچ قسمتی از تاریخ ایران را به تصویر نکشیده و صرفا داستانی خیالی در زمانی خیالی را بیان کرده است. نام دستان که متعلق به شاهزادهی ایران است، بی شباهت به نام اصلی زال، پدر رستم در شاهنامه فردوسی نیست. یا معماری برخی ساختمانها که هم از قلعهی الموت قزوین الهام گرفته شده و هم از قلعهی سرخ واقع در هندوستان که در فیلم چیزی مابین اینها مشاهده میشود. در معماری ساختمانها میتوان عناصر بسیار زیادی را مشاهده کرد. از قلعههایی مشابه قلعهی الموت و قلعهی سرخ هندوستان تا معماریهای باستانی هخامنشی یا گنبدهای بزرگ اسلامی که نشان میدهد فیلم صرفا مربوط به یک برههی زمانی خاص نیست و داستانی تخیلی را روایت میکند.
با تمام این اوصاف، فیلم از انتقادهای تند و تیز صاحبنظران سینمایی در امان نماند. برای مثال منتقد بوستون گلوب در مقالهی خود به سازندگان فیلم تاخت و این مسئله را خرده گرفت که چرا برای ساخت فیلم حتی از یک مشاور ایرانی کمک گرفته نشده است. از سوی دیگر شبکهی بیبیسی در اظهار نظر خود عنوان کرد که فرهنگ و چیزی که از ایران در فیلم به تصویر کشیده شده است، با فرهنگ واقعی ایران باستان تفاوت دارد. البته منتقد نیویورک تایمز نگاهی مثبت به داستان و کلیت فیلم داشته و از اینکه شخصیت شاهزادهی ایرانی و به طور کل ایرانیها در فیلم صلح جویانه به تصویر کشیده شده، ابراز خرسندی کرد.
برآورده نکردن انتظارات والت دیزنی از یک طرف و لقب پرفروشترین فیلم بر اساس بازیهای ویدیویی تاریخ از سوی دیگر، والت دیزنی را در دو راهی ادامه یا حذف مجموعهی شاهزادهی پارسی از برنامهی کاری خود گذاشته است. ۵ سال از ساخت شاهزاده پارسی: شنهای زمان میگذرد و هنوز خبری از ادامهی آن شنیده نمیشود. البته جیک جیلنهال بعدهها ابراز علاقهی خود برای بازی در قسمت دوم این فیلم را اعلام کرد که میتواند ما را تا حدی امیدوار کند.
این هم از لیستی که در زومجی از فیلمهای برتر بر اساس بازیهای ویدویی برای شما در نظر گرفتیم. آیا شما هم طرفدار فیلمهای براساس بازیها هستید؟ کدام یک از این آثار شما را راضی کرد و منتظر چه فیلمهایی از روی بازیهای ویدیویی هستید؟
تهیه شده در زومجی
نظرات