// سه شنبه, ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۹

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از هاروی کایتل تا فیلیپ سیمور هافمن

چهار اثر قابل‌توجه که شخصیت‌های خود را شدیدا به چالش می‌کشند؛ کاراکترهایی که غالبا نمی‌دانند چه‌طور باید خودشان را از مخمصه بیرون بکشند.

زومجی شماره‌ی ۲۸۷ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» را با یک نئو-نوآر جنایی آغاز می‌کند که فقط و فقط برای مخاطب بزرگسال ساخته شد؛ اثری دلهره‌آور و تلخ از سینمای مستقل با هنرنمایی تکان‌دهنده‌ی هاروی کایتل.

آثار بعدی قرارگرفته در این مقاله‌ی معرفی فیلم سینمایی نیز هرکدام به نوبه خود جدی هستند؛ یک علمی-تخیلی معنادار با بازی جنیفر کانلی و کیفر ساترلند، یک درام رازآلود با درخشش فیلیپ سیمور هافمن و روایتی دلهره‌آور با اجرای نیکلاس کیج. همه‌ی آن‌ها نه‌تنها بازیگرهای معروف و محبوبی را در تیم تولید دارند، بلکه از توانایی‌های این هنرمندها به شکل درست برای تقویت فیلم‌نامه بهره می‌برند.

هاروی کایتل با تفنگ به سمت دوربین در فیلم Bad Lieutenant (ستوان بد)

Bad Lieutenant (1992)

گاهی به نمایش گذاشتن تصویر سیاه از شخصیت‌ها در فیلم‌های سینمایی بزرگسالانه هم به شکل جدی کنترل می‌شود. چون فیلم‌ساز نمی‌خواهد انقدر جهان تاریکی را به تصویر بکشد که بسیاری از مخاطب‌ها نتوانند آن را ببینند. بااین‌حال در دنیای هنر هفتم آثاری پیدا می‌شوند که در خلاف جهت همه‌ی محافظه‌کاری‌ها قدم برمی‌دارند؛ فیلم‌هایی که ترجیح می‌دهند گروه کوچک‌تری از تماشاگرها را هدف بگیرند، اما در نمایش سیاهی‌ها و تلخی‌ها به‌شدت جدی باشند.

فیلم Bad Lieutenant از همان ابتدا یک شخصیت منفی را معرفی می‌کند؛ منفی به‌معنی واقعی کلمه. او انقدر پراشکال است که قضاوت وی اصلا کار سختی نیست. ستوان بد که اسمش را نمی‌دانیم، خاکستری نیست. سیاه است. سیاهی او همه‌ی افراد پیرامون وی را هم خفه می‌کند. چون این مرد ظاهرا به قدری در آلودگی غرق شده که در کل هیچ حد و مرزی را به رسمیت نمی‌شناسد. سواستفاده از جایگاه؟ با آن زندگی می‌کند. نشان ندادن احساسات انسانی؟ در قبال بچه‌های خود بی‌محبت به نظر می‌رسد. انجام هرگونه کار غیرقانونی یا غیراخلاقی برای کسب ثروت یا خوش گذراندن؟ از هیچ‌چیز ابایی ندارد.

سیاهی او شوکه‌کننده و ترسناک به نظر می‌آید. ما عادت نداریم کاراکترهایی را در نقش اصلی ببینیم که متنفر بودن از آن‌ها کار سختی نیست. در نتیجه حتی وقتی ستوان بد با یک مشکل بسیار بزرگ مواجه می‌شود، تلاش او برای بیرون کشیدن خود از کثافت را به چشم شانس آخر قهرمان برای رستگاری نمی‌بینیم. بلکه مردی را تماشا می‌کنیم که تماشاگر حق دارد از خود بپرسد «آیا او اصلا لیاقت نجات یافتن را دارد؟».

محفل عجیب در فیلم Dark City با بازی جنیفر کانلی

Dark City (1998)

شهری که خورشید هرگز در آن طلوع نمی‌کند. کابوسی که گویا راهی برای بیدار شدن از آن وجود ندارد. مردی با حافظه‌ی پاک‌شده که نمی‌داند قربانی است یا جنایتکار.

این غریبه‌ها که شهر را در کنترل خود درآورده‌اند، متعلق به چه فرقه‌ای هستند؟ جان به‌عنوان شخصیت اصلی قصه چرا صاحب قدرت‌های ویژه‌ای است که توانایی غریبه‌های مورد بحث را هم جلب می‌کند؟ اِما به‌عنوان همسر فریبا و مرموز او دقیقا در این ماجرا چه نقشی دارد؟

الکس پرویاس، فیلم‌ساز استرالیایی-یونانی متولد مصر، بیشتر به‌خاطر فیلم The Crow با نقش‌آفرینی برندن لی و فیلم I, Robot با بازی ویل اسمیت شناخته می‌شود. Dark City تحسین‌شده‌ترین فیلم او به شمار می‌آید. اگر یک فانتزی سینمایی خاص با قاب‌های به یاد ماندنی می‌خواهید، بدون خواندن اطلاعات بیشتر درباره‌ی فیلم Dark City به سراغ آن بروید.

مریل استریپ در فیلم Doubt، محصول سال ۲۰۰۸ میلادی

Doubt (2008)

ترسناک‌ترین حقیقت درباره‌ی شک چیزی نیست جز اینکه می‌تواند تبدیل به یقین شود. شک می‌تواند بدون مدارک لازم، همه‌چیز را به اشتباه، درست جلوه دهد. وقتی شک بتواند هم‌سو با عقاید و خواسته‌های فرد باشد، طوری چشم‌های او را کور می‌کند که فرد بخش قابل توجهی از بینایی خود را از دست می‌دهد.

فیلم Doubt تقابل شخصیت‌هایی را نشان می‌دهد که رفتارهای آن‌ها در تضاد با یکدیگر است. همه در ظاهر زیر یک سقف کار می‌کنند و بخشی از یک سیستم تربیتی هستند، اما تفاوت‌های پررنگی دارند. قدرت فیلم وقتی به چشم می‌آید که شک در وجود مخاطب هم ریشه می‌دواند. حق با کدام شخصیت است؟ آیا مدیر سخت‌گیر به درستی نسبت به رفتارهای ظاهرا مهربانانه‌ی کشیش شک کرد؟ آیا مهربانی و تصمیمات تحسین‌شده‌ی کشیش، حسادت مدیر را برمی‌انگیزد و باعث شک او می‌شود؟ البته که آن‌ها تنها کاراکترهای این تقابل نیستند.

نیکلاس کیج در فیلم Joe، محصول سال ۲۰۱۳ میلادی

Joe (2013)

تاثیری که یک انسان می‌تواند روی یک انسان دیگر بگذارد، توانایی تغییر زندگی فرد را دارد؛ مخصوصا وقتی که یک بزرگسال بتواند جهان‌بینی فرد نوجوان را تحت تاثیر خود قرار دهد.

فیلم Joe همین مسئله را بررسی می‌کند. داستان درباره‌ی مردی است که در ظاهر هیچ صلاحیتی برای تحت تاثیر قرار دادن یک پسر ۱۵ساله ندارد، اما تصمیم می‌گیرد فراتر از پدر پلید او از وی مراقبت کند. دیوید گوردون گرین این‌جا حوصله‌ی نمایش یک قهرمان بی‌نقص را ندارد. او شخصیتی را انتخاب کرده که اهل مسموم کردن درخت‌ها و آسیب زدن به طبیعت باشد؛ تا اصلا نتوانیم تصمیم به نجات پسر را مربوط‌به طبیعت رفتاری او بدانیم. مرد این‌جا یک انتخاب می‌کند و همین انتخاب باعث تغییر عمیق زندگی پسر نوجوان می‌شود.

این قصه خون دارد و انتقام‌جویی. در آن به‌دنبال اکثر داستان‌گویی‌های مرسوم دوران بلوغ نگردید. به‌دنبال یک بزرگسالِ بی‌نقص هم نباشید که درس‌های زیادی برای نسل جوان دارد. جو از بسیاری جهات یک مرد لعنتی است. فیلم Joe به شکلی قابل درک تاکید می‌کند که گری در دنیای لعنتی پیرامون خود دقیقا فقط می‌توانست امیدوار به کمک همین مرد لعنتی باشد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده