// چهار شنبه, ۲۳ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۰۱

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از The Man Who Would Be King تا Lawn Dogs

شماره ۲۸۶ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» شامل آثاری با نقش‌آفرینی شان کانری، مایکل کین، ریف فاینز، سم راکول و جرارد باتلر است.

درام ماجراجویانه به کارگردانی جان هیوستون، قصه‌ای درباره‌ی برملا شدن دروغ‌ها، یک فیلم پراحساس با درخشش سم راکول و اقتباسی قابل‌توجه از روی نمایشنامه کوریولانوس به قلم ویلیام شکسپیر.

هرکدام از چهار ساخته‌ی سینمایی که این مقاله‌ی معرفی فیلم را تشکیل داده‌اند، به سبک خود از پس درگیر مخاطب با شخصیت‌ها و دغدغه‌های آن‌ها برمی‌آید؛ چه ماجرا درباره‌ی غرق شدن دو نفر در دروغ باشد و چه داستان به دوستی دو شخص بسیار متفاوت بپردازد. آن‌چه که در هر چهار فیلم پررنگ است، تصمیمات کاراکترها و قرارگیری آن‌ها در موقعیت‌های پیچیده برای تصمیم‌گیری است؛ مخصوصا وقتی خیلی‌ها به آن‌ها چشم دوخته‌اند تا تصمیم بعدی‌شان را ببینند.

مایکل کین و شان کانری در فیلم The Man Who would be King

The Man Who Would Be King (1975)

این یک داستان متمرکز روی حقه‌بازی، فرصت‌طلبی و بهره بردن از نیاز انسان‌ها به باور کردن برخی از حرف‌ها است. دو افسر بریتانیایی پس از فعالیت در کشور هند، به منطقه‌ای سفر می‌کنند که ساکنین آن خبر خاصی از نقاط دیگر دنیا ندارند. همین مردم آن‌ها را به‌شدت مورد احترام قرار می‌دهند؛ تا جایی که دو افسر سابق عملا می‌توانند پادشاهی کنند. دروغ آن‌ها با گذر زمان و رخ دادن چند اتفاق، بزرگ‌تر می‌شود. مردم از همه‌جا بی‌خبر، دنیل با بازی شان کانری را به چشم فردی بسیار قدرتمند می‌بینند که به نظر آن‌ها شاید اصلا زمینی و عادی نباشد.

اما این ماجراجویی قرار نیست تا آخر بدون چالش و مشکل پیش برود. نوبت به رخ دادن اتفاقاتی می‌رسد که پرده‌ی دروغ را کنار می‌زنند.

ریف فاینز مقابل ساعت کشورهای مختلف در فیلم Quiz Show

Quiz Show (1994)

Quiz Show از یک جهت بی‌شباهت به The Man Who Would Be King نیست. این‌جا هم قصه از مخاطب می‌پرسد که یک دروغ تا چه اندازه می‌تواند دوام بیاورد و مردم را شیفته‌ی خود کند؟ این‌جا هم دروغ باعث خوش‌بینی و امیدواری کورکورانه‌ی خیلی‌ها به آینده شده است.

اما Quiz Show نه داستان رشدِ اتفاقی یک دروغ پیش مردم ناآگاه یک گوشه از دنیا، بلکه داستان واقعی معاصر راجع به فریب خوردن انسان‌ها از یک برنامه‌ی تلویزیونی را روایت می‌کند؛ داستان تهیه‌کنندگانی که برای کسب ثروت بیشتر، خیلی‌ها را امیدوار به کسب ثروت فراوان کرده‌اند. تلخ‌ترین موضوع در رابطه با چنین اتفاقاتی این است که حتی واقعیت حقیقت رو می‌شود، مشکلی برای برنامه‌ریزهای اصلی که بیشترین پول را به جیب زدند، به وجود نمی‌آید.

سم راکول و بچه ۱۰ساله در فیلم Lawn Dogs

Lawn Dogs (1997)

چه‌قدر آدم‌ها می‌توانند ترسناک باشند. شخص تنهای ۱ را نگاه می‌کنند و در خفا به او می‌خندند. شخص تنهای ۲ را می‌بینند و در خفا به او می‌خندند. بااین‌حال وقتی ناگهان یک روز همان ۲ نفر یکدیگر را پیدا کرده‌اند و بالاخره لبخند روی لب آن‌ها نشسته، آدم‌ها بدبینانه مشغول قضاوت می‌شوند. ناگهان همه نه‌تنها تصمیم می‌گیرند که واقعا این دو نفر را ببینند، بلکه برای بازگرداندن آن‌ها به شرایط سابق می‌جنگند.

Lawn Dogs قصه‌ی دوستی ترنت و دِوِن را تعریف می‌کند؛ دو نفر که شاید هیچ‌کس انتظار نداشت با یکدیگر دوست شوند. پسر جوانی که با حداقل‌ها زندگی می‌کند، در نگاه خیلی‌ها حق ندارد ارتباطی مثبت و بی‌آزار با یک دختربچه‌ی ثروتمند داشته باشد. پس رفاقت آرامش‌بخش بین آن‌ها توسط خیلی‌ها به‌عنوان زشت‌ترین و پلیدترین دوستی ممکن توصیف می‌شود. تهمت‌ها و بدبینی‌ها از راه می‌رسند و خوشی را به چالش می‌کشد.

ریف فاینز کچل در فیلم Coriolanus با اقتباس از تراژدی ویلیام شکسپیر

Coriolanus (2011)

کوریولانوس به اندازه‌ی رومئو و ژولیت، هملت، اتلو، مکبث و شاه لیر معروف نیست. به همین خاطر برخی از افراد وقتی سراغ تماشای فیلم Coriolanus به کارگردانی ریف فاینز رفتند، اطلاع نداشتند که قرار است اقتباس مدرن یکی از تراژدی‌های ویلیام شکسپیر را ببینند.

این اقتباس از چند نقطه‌ی قوت کلیدی بهره می‌برد؛ از جمله نقش‌آفرینی‌های جرارد باتلر و خود ریف فاینز. داستان درباره‌ی یک ژنرال است که اول توسط مردم مورد ستایش قرار می‌گیرد و سپس چون توانایی ماسک زدن به‌صورت و ادا درآوردن را ندارد، توسط آن‌ها رها می‌شود. پس به سراغ انتقام‌جویی می‌رود؛ انتقام‌جویی از شهر رم. دو دشمن سابق به یکدیگر می‌پیوندند تا مردمی را به خاک و خون بکشند که به کوریولانوس پشت کردند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده