// سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۶

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از The Treasure of the Sierra Madre تا Metropolis

«متروپلیس»، ساخته‌ای عالی و درامدی (کمدی/درام) از کارگردان فیلم The Princess Bride، یک فیلم کلاسیک معرکه از جان هیوستون و اثری کم‌تر دیده‌شده با بازی خاویر باردم و به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو.

زومجی در جدیدترین مقاله‌ی معرفی فیلم خود که همان صد و نوزدهمین قسمت از سری «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» باشد، دو فیلم از دهه‌ی اخیر و دو فیلم از سینمای نیمه‌ی اول قرن نوزدهم را معرفی می‌کند؛ فیلم‌هایی متعلق به کشورهای مختلف و دوره‌های متفاوت که اگر راستش را بخواهید، هرکدام هم مناسب گروه مشخصی از بینندگان هستند. در پایان این مقاله نیز به مانند همیشه یک فیلم ایرانی در حال اکران درون سینماهای داخلی کشور را به‌صورت اجمالی معرفی می‌کنیم که از قضا این بار اثر قرارگرفته درون مقاله قرار است نماینده‌ی رسمی سینمای ایران در اسکار سال ۲۰۲۰ باشد. پس اگر طرفدار قصه‌هایی با محوریت جویندگان طلا، آرمان‌شهری بناشده در آینده‌ی دور، جنگ یک نفر برای بقا در دوران مدرن و تلاش انسان برای پشت سر گذاشتن دشواری‌های خاص دوره‌ی نوجوانی هستید، بهتر است هرچه زودتر با گذر از این مقدمه‌ی کوتاه سراغ خود آثار سینمایی حاضر در مقاله‌ی پیش‌رو را بگیرید.

فیلم کلاسیک

The Treasure of the Sierra Madre

برخی فیلم‌ها بدون شک روی مخاطب امروز همان تاثیری را ندارند که سال‌های سال قبل روی بینندگانی داشتند که با تماشای دستاوردهای بصری آن‌ها به‌معنی واقعی کلمه شگفت‌زده می‌شدند. اما برای بیننده‌ای که از شناخت تاریخ سینما لذت می‌برد و می‌خواهد کهن‌الگوهای داستان‌گویی در این مدیوم را بشناسد، تماشای یک فیلم کلاسیک صرفا نباید کاری سرگرم‌کننده و لذت‌بخش باشد تا ارزشمند شود و می‌تواند مثل ورق زدن صفحات اول یک کتاب برای فهم بهتر فصول دیگر آن به نظر برسد. با درنظرگرفتن همین نکته هم The Treasure of the Sierra Madre را می‌شود ساخته‌ای تحسین‌شده از کارگردان فیلم نوآر The Maltese Falcon دانست که به جریان یافتن حرص و طمع در وجود چند جست‌وجوگر طلا می‌پردازد. جان هیوستون با این فیلم و برخی از دیالوگ‌های اغراق‌آمیز آن فقط چگونگی رسیدن انسان به درجه‌ای جنون‌آمیز از پرستش ثروت را نشان نمی‌دهد و از این می‌گوید که اصلا در وهله‌ی اول، چرا یک آدم ممکن است از نظر فکری به نقطه‌ای برسد که در بیان استعاری برای در مشت گرفتن خروارها سکه‌ی طلا ابایی از فروختن روح خود نیز نداشته باشد. تازه علاوه‌بر تمامی نکات مثبت نام‌برده فیلم اکشن نامتعارف مورد بحث، پرشده از بازیگرانی است که با اجراهای قدرتمند شما را دل بحث‌های کاراکترهای فیلم غرق می‌کنند.

فیلم درام

Biutiful

گونسالس اینیاریتوی مکزیکی که هنوز تعداد فیلم‌های بلند خلق‌شده توسط وی به تعداد انگشت‌های دو دست هم نمی‌رسند، پس از آفرینش «بردمن یا (فضیلت غیرمنتظره‌ی جهل)» و The Revenant انقدر تبدیل به چهره‌ی درخشانی در جهان هنر هفتم شد که اکنون دیگر به سختی می‌توانید فردی را بیابید که اهل دنبال کردن فیلم‌های سینمایی سطح بالا باشد و او را نشناسد.

خاویر باردم

بااین‌حال شگفت‌انگیزیِ (Birdman or (The Unexpected Virtue of Ignorance که درکنار فیلم بعدی ایناریتو موفقیت‌های کم‌وبیش تاریخ‌سازی را در فصل جوایز برای این کارگردان به ارمغان آورد، نباید باعث شود که به سراغ چهار فیلم مهم دیگر او نروید و نگذارید که شناختی دقیق‌تر از سینمای وی تقدیم‌تان شود. از بین این چهار فیلم هم به احتمال زیاد اکثر افراد بیشتر از دو مورد دیگر، جذب «بابل» (Babel) و فیلم Biutiful با نقش‌آفرینی به‌شدت ستایش‌شده‌ی خاویر باردم می‌شوند. مخصوصا این دومی که در فضایی نزدیک‌تر به The Revenant سراغ تمرکز روی مواجهه‌ی ترسناک یک مرد با بخش‌هایی به‌خصوص از زندگی می‌رود و اگر آن‌جا لئوناردو دی کاپریو باید به جنگ با طبیعت رام‌نشده و دست‌وپا زدن درون نبردهای نامنصفانه می‌رفت، این‌جا خاویر باردم گرفتار مریضی، اتهام‌های گوناگون و ترس از عدم موفقیت در ساخت و پرداخت یک آینده‌ی خوب برای فرزندانش شه است. Biutiful آن لحظاتی از زندگی را با دوربینِ غالبا شخصیت‌محور خود به تصویر می‌کشد که طی آن‌ها انسان همان‌قدر که غرق ترسیدن از وضعیت فعلی خود شده است، با به یاد آوردن روزهای سخت حاضر در آینده‌ای نه‌چندان دور هم بیش‌ازپیش وحشت می‌کند. همین هم شرایطی را فراهم می‌آورد که هم‌ذات‌پنداری با داستان‌گویی این فیلم اسپانیایی‌زبان، برای تعداد زیادی از انسان‌ها ممکن به نظر بیاید.

متروپلیس

Metropolis

یک شاهکار صامت از سینمای آلمان که نخستین بار در سال ۱۹۲۷ میلادی اکران شد و تا به امروز بارها و بارها در کشورهای متفاوت با نسخه‌هایی متفاوت و حتی مدت‌زمان‌هایی متفاوت روی پرده‌ی نقره‌ای رفته است؛ «متروپلیس» را به جرئت می‌شود یکی از آن آثار سینمایی باشکوهی دانست که با وجود تاثیر گرفتن از برخی آثار ادبی پیشین توانست حتی روی مدیوم‌هایی فراتر از سینما هم اثر بگذارد و به‌نوعی زبان یا حداقل لحن قصه گفتن در فضای داستان‌های علمی-تخیلی را دچار تغییرات قابل توجهی کند. از تصویر خاص ارائه‌شده در فیلم برای معرفی یک آرمان‌شهر در چند دهه‌ی بعد که هنوز پس از ۹۲ سال گذشتن از زمان پخش، فیلم‌های مختلف برای طراحی محیط‌های آینده‌نگرانه‌ی حاضر در خود از آن الهام می‌گیرند تا شاعرانگی خاص جریان‌یافته در دقیقه به دقیقه‌ی این محصول سینمایی که به منِ مخاطب می‌فهماند سینما چگونه در دورانی که امکان نوشتن و ضبط دیالوگ‌ها را نداشت توانست قصه بگوید و تبدیل به هنر هفتم شود.

یکی از حقایق انکارناپذیر و عجیب مرتبط با فیلم Metropolis آن است که با گذر زمانی نزدیک به یک قرن از اولین روز اکران آن همچنان آثار علمی-تخیلی در مدیوم‌های گوناگون از تصویرسازی‌های حساب‌شده‌ی این اثر الهام می‌گیرند

تازه علاوه‌بر تک‌تک دستاوردهای عظیم و انکارناپذیر اثر مورد بحث در بهره‌برداری از جلوه‌های ویژه غیرکامپیوتری (نخستین کامپیوتر دنیا که حداقل شباهت اندکی به تعریف کنونی ما از آن داشت، ۱۹ سال پس از اکران این فیلم به وجود آمد)، فیلم‌نامه‌ی غنی «متروپلیس» هم باعث می‌شود که حتی همین امروز بتوان پیام‌هایی جهان‌شمول و قابل درک برای اکثر افراد را لابه‌لای دقایق آن پیدا کرد. چون بسیاری از شخصیت‌هایش اهدافی بزرگ‌تر از زندگی شخصی خود را دنبال می‌کنند و دغدغه‌هایی مربوط‌به شرایط زندگی گروه بزرگی از مردم قرارگرفته درون این آرمان‌شهر نه‌چندان امیدوارکننده دارند.

فیلم کمدی Flipped

Flipped

راب راینر به‌عنوان کارگردانی که به ترتیب با The Princess Bride محصول سال ۱۹۸۷ میلادی و Stand by Me محصول سال ۱۹۸۶ میلادی یکی از بهترین اقتباس‌های انجام‌شده از روی آثار ویلیام گلدمن و کتاب‌های استیون کینگ را ارائه کرده است و از This Is Spinal Tap ساخته‌ی سال ۱۹۸۴ او به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های کمدی تاریخ یاد می‌کنند، قطعا در قرن بیست‌ویکم نتوانست به اندازه‌ی سال‌های طلایی فعالیت سینمایی خود درخشان باشد. اما این باعث نشد که در سال ۲۰۱۰ راینر با یک فیلم عاشقانه، درام و کمدی که دو نوجوان حاضر در اواسط نیمه‌ی دوم دوران تحصیل در مدرسه را به‌عنوان شخصیت‌های اصلی داشت، دوباره یک اثر حال‌خوب‌کن و لایق یک بار تماشا را تحویل طرفداران سینمای خود ندهد. Flipped فیلمی درباره‌ی گره خوردن انسان‌هایی است که در ظاهر هیچ ویژگی مشترکی با یکدیگر ندارند و خوش‌بختانه راینر در طول آن این طرح کلیشه‌ای را به شکل شیرینی اجرا می‌کند. مخصوصا به این خاطر که برایس و جولی طی اوقات مختلف طوری با یکدیگر رفتار می‌کنند که همیشه می‌توان گذر سال‌های گوناگون برای هر دوی آن‌ها را در دل دقایق فیلم لمس کرد و حتی وقتی Flipped چه در فیلم‌نامه و چه در کارگردانی لنگ می‌زند، باز هم شیمی حاضر بین این دو کاراکتر و بازیگران‌شان مخاطب هدف را پای اثر نگه دارد. نتیجه هم آن است که ساخته‌ی نسبتا خوب راینر در عین اینکه بین فیلم‌های خارجی فهرست این هفته کمترین توجهات را از سوی منتقدها دریافت کرده است، احتمالا عامه‌پسندترین و شاید آرامش‌بخش‌ترین فیلم حاضر در این مقاله باشد.

انیمیشن آخرین داستان

آخرین داستان

انیمیشن آخرین داستان

قصه‌ی «آخرین داستان» (The Last Fiction) از دوران صف‌آرایی جمشید کی در مقابل سپاه اهریمن و پیروزی او در این جنگ به خواست یزدان آغاز می‌شود و سپس ماجرای گرفتاری وی به غرور به خاطر پیروزی را نشان مخاطب می‌دهد. جمشید که پس از شکست اهریمن خود را دارای فراست ایزدی می‌دانست، به ناگاه پس از فراموش کردن علت اصلی پیروزی در جنگ گرفتار جنون می‌شود و تخت پادشاهی خود را ترک می‌کند. همه‌ی این‌ها هم شرایطی را فراهم می‌کنند که طی آن مرداس و پس از او ضحاک به پادشاهی برسند. در طی همین سال‌ها که سیاهی در حال سیطره یافتن بر سرزمین است اما در منطقه‌ی جکمرد در آغوش یک کشاورز انسانی متولد می‌شود که نام او را آفریدون می‌گذارند و گویا دست سرنوشت، برنامه‌های زیادی برای وی دارد. پرویز پرستویی، حامد بهداد، اشکان خطیبی، اکبر زنجانپور، لیلا حاتمی، فرخ نعمتی، مجید مظفری، بیتا فرهی، حسن پورشیرازی، بانیپال شومون، شقایق فراهانی، باران کوثری زهیر یاری و ملیکا شریفی‌نیا گروه صداپیشه‌های انیمیشن «آخرین داستان» اثر اعضای استودیوی انیمیشن‌سازی هورخش را تشکیل می‌دهند. همچنین لازم به ذکر است که کریستف رضاعی، آهنگ‌ساز و آرمان رهگذر، احسان رهگذر و لورین هال مدیران اجرایی این پروژه بوده‌اند. «آخرین داستان» که ژینوس پدرام و تینا پاکروان را به ترتیب به‌عنوان تدوین‌گر و انتخاب‌کننده‌ی صداپیشه‌ها داشته است، فارغ از برخی حواشی ایجادشده پیرامون استودیوی سازنده طی ماه‌های اخیر، قطعا اکنون حکم یکی از شناخته‌شده‌ترین انیمیشن‌های ایرانی را دارد. فیلمی اقتباس‌شده از روی آثار حکیم سخن و حکیم طوس یعنی ابوالقاسم فردوسی طوسی که سازندگان آن امیدوار هستند که حتی در سطح جهان هم طی ماه‌های آتی به موفقیت‌های بیشتری دست یابد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده