دارث ویدر یک شرور بزرگ را به سری کتاب کمیک Star Wars بازگرداند
در سری کتاب کمیک Star Wars از شرکت مارول کامیکس، دارث ویدر بهتازگی یک شرور آتشین از انیمیشن سریالی Star Wars Rebels را وارد زندگی شخصیت لوک اسکای واکر کرد.
اخطار: ادامه این مطلب ممکن است بخشهایی از داستان قسمت ۶ سری کتاب کمیک Star Wars را برای شما فاش کند.
.
.
.
در سری کتاب کمیک جدید Star Wars از شرکت مارول، ما شاهد این بودیم که لوک اسکای واکر بعد از فهمیدن این حقیقت که دارث ویدر پدر واقعیاش است، با هویت خود دستوپنجه نرم میکند؛ بعد از اتفاقات فیلم Star Wars: The Empire Strikes Back (جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه متقابل میزند). حالا، لوک بهلطف فورس، به سرلیا فرخوانده شده است. در قسمت ۶ این مجموعه نشان داده میشود که سرنوشت لوک، تا حد زیادی با یک جدای سابق یعنی «ورلا» گره خورده است. او بهجای اینکه به لوک کمک کند که لایت سیبر گمشدهی خود را در Cloud City پیدا کند، با اکراه، او را به سمت تمپس هدایت میکند تا یک لایت سیبر جدید پیدا کند.
بااینحال، ورا به لوک هشدار میدهد که فورس تا جایی که لازم است از او استفاده میکند و در آینده او را دور میاندازد. مهم نیست که چه اتفاقی رخ دهد اما لوک مصمم است که کهکشان را از دست ویدر و پالپاتین نجات دهد؛ اما ماجرا بهگونهای پیش میرود که او درست در داخل مرگبارترین تله ویدر میافتد. در کمال تعجب، ما شاهد این هستیم که یک شرور بزرگ از انیمیشن سریالی Star Wars Rebels (شورشیان جنگ ستارگان) به دنیایی کمیکی وارد میشود؛ این شخصیت هم کسی نیست جز گرند اینکویزیتر. ورا درباره یک سرمای خاصی که در این منطقه وجود دارد، هشدار داده بود و توضیح داد که بهطرز مشکوکی شبیه به دارک ساید به نظر میرسد.
زمانیکه لوک در این منطقه میچرخید، یک لایت سیبر زرد پیدا کرد و آن را برداشت؛ چیزی که به یک سنتینل مرموز تعلق داشت. همین لایت سیبر یک تله جادویی را که ویدر مهیا کرده بود، فعال کرد. این تله هم به روح گرند اینکویزیتر اجازه داد که بیرون بیاید و به لوک حمله کند. این شرور بلافاصله به سراغ لوک رفت و به او گفت که او یک شکارچی حرفهای جدای است؛ حتی اگر او در فصل اول انیمیشن سریالی Star Wars Rebels و قسمت Fire Across the Galaxy از بین رفته باشد. اما حالا ویدر متوجه شد که میتواند حتی در زندگی پس از مرگ هم از او استفاده کند و ظاهرا از این معبد استفاده کرد تا روح او را مهار کند.
ویدر، او را بهعنوان یک زندانی نگه داشت و یک تله در آنجا ساخت؛ برای هرکسی که جرئت آمدن به آنجا را برای برداشتن آن سلاح خاص، داشته باشد. ورلا فقط به این طریق از این موضوع خبر داشت، زیرا او زمانی پاداوان یک جدای باتجربه و افراطی به نام فرن بار محسوب میشد؛ همین موضوع باعث شد تا بتواند لوک را به سمت این منطقه هدایت کند. سرانجام، لوک توانست اینکویزیتر را که هنوز در حال سوختن بود، شکست دهد. او با این کار ثابت کرد که برای تبدیل شدن به یک جدای بهتر، آماده است و قول داد که جنبه روشنِ فورس در پایان ماجرا پیروز خواهد بود. زمانیکه ویدر این ماجرا را مورد بررسی قرار داد، اصلا نتوانست نتیجه آن را بپذیرد و اینکویزیتر را به خاطر شکستش سرزنش کرد.
اینکویزیتر به ویدر التماس کرد که او را آزاد کند اما ویدر در مقابل به این موضوع اشاره کرد که او همچنان حکم یک ابزار را برایش دارد. همین اتفاق باعث شد تا این شبح ناامید، دوباره همان حرف خودش را درباره اینکه این وضعیت از مرگ هم بدتر است، تکرار کند؛ آن هم درحالیکه دوباره در سایهها محو شد. این اتفاق ثابت کرد که ویدر هنوز هم برگ برندههای مختلفی را در آستین دارد و هنوز هم میتواند نیروی عرفانی و جادویی را اینطور بازی دهد. خیلی جذاب و هیجانانگیز است که ببینیم این شخصیت دیگر چه حقههایی را در نظر دارد؛ زیرا ورلا به این موضوع هم اشاره کرد که در آن منطقه هولوکرونها هم وجود دارند. درهرصورت، این اتفاق نشان میدهد که ویدر هنوز هم عاشق شکنجه کردن افرادی است که رقیب او محسوب میشوند. علاوهبر این هم ویدر باری دیگر به ما یادآوری کرد که درنهایت همه یک نوع سرباز و وسیله، برای رسیدن او به قدرت بیشتر هستند.