// سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۵۹

آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Bacurau تا The Wise Kids

«آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» ۱۵۱ زومجی از ۳ فیلم محترمی شروع می‌شود که کمتر کسی دیده است و به اثری می‌رسد که تقریبا همه تک‌تک دقایقش را تماشا کرده‌اند و در عین حال، اکثر افراد آن‌گونه که باید موفق به دیدن آن نشده‌اند.

زومجی بارها و بارها در مقالات معرفی فیلم سینمایی خود به گذشته‌های دور و نزدیک رفته است تا به صفحات متفاوتی از کتاب تاریخ ارزشمند سینما نگاه بیاندازد. اما این هفته هر ۴ فیلم فهرست را آثاری سینمایی تشکیل می‌دهند که متعلق به دهه‌ی گذشته‌ی میلادی هستند. تازه این ۴ فیلم یک ویژگی مشترک دیگر هم دارند؛ آن‌ها هیچ‌کدام به اندازه‌ی که لیاقتش را داشتند، توسط همه با نگاه عادلانه بررسی نشدند.

البته که این وسط ۳ مورد از فیلم‌های این فهرست آثاری هستند که به تعداد بیننده‌ای نرسیدند که لیاقت آن را داشتند. ولی فکر نکنید که دیدن شدن مفصل فیلم آخر نشان‌دهنده‌ی رسیدن آن به نگاهی است که لیاقت دریافت آن از سوی بسیاری از تماشاگرها را دارد. زیرا گاهی شدیدا در چشم بودن یک اثر باعث می‌شود که عده‌ای خواسته یا ناخواسته به مخالفت با آن برخیزند یا حداقل براساس پر زرق و برق‌ترین عناصر سازنده‌ی فیلم، قضاوتش کنند. به قول جک نیکلسون، هنرمند بزرگ دنیای هنر هفتم، بعضا مخاطبان با انسانی مواجه می‌شوند که تقریبا همه‌ی افراد تا حدی او را ستایش می‌کنند و باز هم آن‌ها به درستی به خود می‌گویند که قدر وی به اندازه‌ی کافی دانسته نشده است.

پسر نوجوان با تی شرت سبز در کنار دختر موبلند با تی شرت آبی در حال نشستن روی پله در فیلم The Wise Kids

(The Wise Kids (2011

یکی از جادوهای دست‌کم گرفته‌شده‌ی سینمای درامدی یا همان فیلم کمدی-درام را می‌توان قدرت آن در احساسی‌تر، جدی‌تر و تاثیرگذارتر بودن نسبت به اکثر فیلم‌های کاملا جدی و تلخ دانست. زیرا زندگی واقعی در اکثر اوقات نه تشکیل‌شده از سیلی از بدبختی پشت بدبختی است و نه مثل طنزهای حال‌خوب‌کننده‌ی هالیوودی به شکل پیاپی شما را می‌خنداند. زندگی واقعی در بسیاری از مواقع ترکیبی از این ۲ است و به همین خاطر فیلم کمدی-درام در صورتی که به درستی ساخته شود، می‌تواند به سطحی ویژه از واقع‌گرایی برسد؛ مخصوصا اگر مثل The Wise Kids بدون از دست دادن کمدی آرام و جریان‌یافته در لحظات عادی، بیشتر به سمت درام رفته باشد. همان‌گونه که چارلی چاپلین بزرگ در ابتدای فیلم The Kid، محصول سال ۱۹۲۱ میلادی نوشت: «برای خندیدن و شاید جاری شدن قطره‌ای اشک».

The Wise Kids با اینکه سرتاسر خالی از کلیشه‌های این سبک در سینمای آمریکا نیست، انقدر باورپذیر قصه‌ی کاراکترهایی ساده را روایت می‌کند که می‌توانید با آن همراه شوید. فیلم در کارگردانی قدرت بالایی ندارد. ولی روابط پرداخت‌شده و عمیق شخصیت‌ها با یکدیگر، دغدغه‌های شخصی آن‌ها که انگار همگی بخشی از یک دغدغه‌ی بزرگ‌تر هستند و آرزوهایی که یا برآورده می‌شوند یا به شکلی منطقی از یاد می‌روند، همه و همه The Wise Kids را یک فیلم‌نامه‌ی مستقل خوب جشنواره‌ای می‌کنند که سینمادوست‌ها را ۹۵ دقیقه مشغول خود می‌سازد. این یکی از آن فیلم‌هایی است که بزرگ‌ترین هدف آن‌ها گذاشتن دست بیننده در دست شخصیت‌ها و بردن او به یک سفر احساسی نه‌چندان بلند است. پس اگر چنین تجربه‌ای را می‌پسندید، یک بار به آن فرصت ثابت کردن خود را بدهید.

جامعه روستایی کنار درخت قدیمی و در حال گیتار زدن در فیلم Bacurau

(Bacurau (2019

Bacurau را که یکی از برندگان جوایز جشنواره کن به حساب می‌آید، همه باید یک بار ببینند. البته همه قرار نیست این فیلم را دوست داشته باشند ولی در دل لحظات سورئال و سکانس‌های واقعا تلخ و هیجانی Bacurau، نمی‌توان کم‌شباهتی فیلم به اکثر آثار روز و لزوم مواجهه‌ی مخاطب با آن را منکر شد. این قصه‌ای است که به شکلی غیرمستقیم ضرورت حفظ هویت‌ها و فرهنگ‌ها را به یاد می‌آورد و در دل جامعه‌ای کوچک، تصویری از بسیاری مشکلات حاضر در کل کره‌ی زمین را نشان می‌دهد.

Bacurau یک فیلم غیرانگلیسی‌زبان است که تک‌تک اجراهای آن را همه‌ی مخاطب‌ها می‌توانند احساس کنند. بازیگرها حتی برای یک لحظه غیرواقعی به نظر نمی‌آیند و همواره عین انسان‌هایی هستند که با شرایط تلخ دست‌وپنجه نرم می‌کنند. آن‌ها در جایی روزگار می‌گذرانند که حتی روی نقشه پیدا نمی‌شود. ولی این به‌معنی غیرواقعی بودن خطر نازل‌شده برای آن‌ها یا کم‌اهمیتی نبردشان برای پیروزی نیست. Bacurau را از دست ندهید. این یکی از آن فیلم‌های دیوانه‌واری است که صفت دیوانه‌وار، نشان‌دهنده‌ی به هم‌ریختگی و شلوغی بیش از اندازه‌ی آن‌ها نیست.

مادر در حال در آغوش گرفتن نوزاد خسته مقابل پرده سفید و چراغ خواب خانه در فیلم Things to Come

(Things to Come (2016

برای افرادی که گاهی در ناآرام‌ترین لحظات به‌دنبال آرامش می‌گردند، شاید تماشای Things to Come مثل گذاشتن سر روی شانه‌ی یک هم‌صحبت خوب باشد

دومین فیلم غیرانگلیسی‌زبان این هفته اثری است که جایزه‌ی خرس نقره‌ای جشنواره‌ی فیلم برلین را برای بهترین کارگردانی کسب کرد؛ اثری که به یک زن با نام ناتالی می‌پردازد که یک روز مطلع می‌شود دیگر جایی در زندگی حقیقی همسر خود ندارد. ناتالی پس از دست دادن، مشغول به مبارزه انداختن حال با گذشته می‌شود. از پنجره بیرون را نگاه می‌کند، حسرت می‌خورد و شادترین خاطرات را به یاد می‌آورد. او نماد کاملی از مواجهه‌ی یک انسان با بحران‌های میان‌سالی است؛ وقتی که آدم‌ها به گذشته می‌نگرند و فقط بهترین‌ها را به یاد می‌آورند تا روی نداشتن امروز تاکید کنند و زمانی‌که آن‌ها آینده را صرفا به‌عنوان محلی برای از دست دادنِ بیشتر می‌شناسند. ولی Things to Come در اوج آرامش یک فیلم پر جنب‌وجوش است که حرکت مدام یک انسان بین احساسات متفاوت را به تصویر می‌کشد. میا هانسن-لووه دقیقا به مانند زمان کارگردانی فیلم Eden، تصاویر را پا به پای فیلم‌نامه جلو می‌آورد و باعث می‌شود بارها به خودتان تاکید کنید که امکان نداشت مطالعه‌ی یک رمان بتواند حس‌وحال تماشای این فیلم با بازی درخشان ایزابل هوپرت را تقدیم‌مان کند.

والپیپر فن آرت زیبای یکی از طرفدارها از پرواز موشک به سمت فضا از میان ابرها و در بالای کره زمین درر فیلم اینتراستلار کریستوفر نولان

(Interstellar (2014

طولانی‌ترین فیلم کریستوفر نولان تا به امروز، موارد زیادی را درون خود جا داده است که می‌توانند انقدر توجه برخی از تماشاگرها را جلب کنند که آن‌ها از لمس مقصود اصلی اثر دور بمانند. «میان‌ستاره‌ای» همزمان ماجراجویانه، علمی-تخیلی، درام، حماسی و رازآلود است و برای افراد علاقه‌مند به هرکدام از این ۵ مورد، لحظات جذاب متعددی دارد. اما هیچ‌کدام از این‌ها نباید باعث شوند که مخاطب از یاد ببرد «اینتراستلار» یک فیلم عاشقانه به حساب می‌آید. شاید همان‌قدر که «ممنتو»، دومین فیلم بلند این کارگردان یک فیلم عاشقانه‌ی شدیدا تلخ به حساب می‌آمد.

پوستر فن آرت طرفدارها برای فیلم میان ستاره ای کریستوفر نولان با حضور متیو مک کانهی، جسیکا چستین، کتابخانه، موشک و سیاره یخ زده در نزدیکی سیاهچاله

از آن‌جایی که اکنون دقیقا ۲ روز تا تولد ۵۰سالگی نویسنده و کارگردان این فیلم باقی مانده است و از طرفی به‌تازگی اعلام شد که «تنت»، جدیدترین ساخته‌ی بلند او چه زمانی روی پرده‌های نقره‌ای می‌رود، شاید همین روزها بهترین زمان برای بازبینی فیلم Interstellar باشند. البته اگر به شکل غیرمنتظره‌ای جزو افرادی هستید که هنوز این فیلم را ندیده‌اند، اول از همه به شما حسادت می‌کنم و دوم از شما می‌خواهم که این مقاله را ترک کنید و به تماشای فیلمی ۱۶۹ دقیقه‌ای بپردازید که مخاطب خود را در کیهان می‌گرداند. متیو مک کانهی برنده‌ی جایزه اسکار که خود به خود در سال ۲۰۱۴ با فصل اول سریال True Detective خوش درخشید، این فیلم را هم در همان سال روی پرده‌های نقره‌ای داشت تا بهترین سال دوران کاری خود را تجربه کند.

«اینتراستلار» درباره‌ی تمام قدرت‌هایی است که در سرتاسر جهان پخش می‌شوند و برخلاف مواردی مانند عمر آدم‌ها، در چارچوب زمان و مکان محدود نشده‌اند. کریستوفر نولان با ترکیب علم روز با قصه‌ای پرشده از احساسات انسانی موفق به ارائه‌ی تصویری بزرگ‌تر از یک فیلم می‌شود تا حرف خود را بزند؛ تا از این بگوید که چرا برخی از پایه‌ای‌ترین لحظات زندگی انسان، جلوتر از هر سفری به سمت ماورا، جادویی هستند. در ظاهر قصه‌ی «اینتراستلار» مرتبط با تلاش برای نجات انسان‌ها است ولی در حقیقت، این فیلم لزوم جنگیدن برای نجات انسانیت را فریاد می‌زند.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده