نویسنده: علی ولی خانی
// دوشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۵

نقد فصل اول سریال Dave

سریال Dave از آنچه ممکن است به‌ نظر بیاید هوشمندانه‌تر و حساب شده‌تر است. با تحلیل فصل اول این سریال زومجی را همراهی کنید.

لفظ مردانگی به چه معناست؟ چه چیزی باعث تبلور صفت مردانگی در یک شخص یا کم رنگ شدن آن در شخصی دیگر می‌شود؟ آیا همه چیز به خصوصیات فیزیکی برمی‌گردد؟ جامعه با چه معیار و ارزش‌هایی جایگاه یک مرد را تعیین می‌کند؟ سوال‌ها در رابطه با این موضوع بسیار است و پاسخی مشخص برای آن‌ها وجود ندارد. با وجود آنکه Dave، پربیننده‌ترین سریال کمدی شبکه‌ی FXX، هم در نهایت با قطعیت پرده از ماهیت مفهوم مردانگی برنمی‌دارد، اما در به تصویر کشیدن بعشی ابعاد شخصی و اجتماعی آن و برخی چالش‌های کمتر گفته شده‌ی دنیای مردان عملکرد قابل قبولی دارد. داستان سرایی استعاری Dave فقط به این موضوع بسنده نمی‌کند و در چارچوب روایت برداشتی درآمیخته با تخیل از زندگی دیو برد (Dave Burd)، یکی از دو خالق و بازیگر نقش اصلی سریال که بیشتر با نام هنری خود، لیل دیکی، شناخته می‌شود، به آنچه درون صنعت موسیقی می‌گذرد و برخی آسیب‌ها در روابط عاطفی می‌پردازد.

dave

دیو برد که پیش از پا گذاشتن به عرصه‌ی هنر در یک شرکت تبلیغاتی کار می‌کرد، همیشه رویای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های کمدی خود را در سر می‌پروراند. او با هدف آشنا کردن دنیا با قدرت طنز پردازی خود و به هم زدن سرمایه‌ای اولیه، شروع به ضبط قطعاتی در سبک رپ و ساخت موزیک ویدیو کرد. برد قصد جدی گرفتن کار موسیقی خود را نداشت، اما شوخ طبعی جذاب و متفاوتی که او در آثارش به کار می‌برد و مهارتش در قافیه پردازی، باعث شد او بتواند در اینترنت اسمی برای خود در کند و ویدیوهایش را به چند میلیون بازدید برساند. داستان سریال درست از این نقطه‌ی زندگی دیو برد آغاز می‌شود؛ دیو که حالا یک آهنگ هیت در کارنامه دارد، خود را یک رپر حرفه‌ای می‌بیند و تصمیم دارد تمام تمرکزش را روی پیشرفت در دنیای موسیقی بگذارد تا به یکی از بزرگ‌ترین رپرهای تمام ادوار تبدیل شود، اما پذیرفته شدن در فرهنگ رپ آمریکا برای یک مرد سفید پوست یهودی، که دست برقضا از مثال زدنی‌ترین شخصیت ممکن هم برخوردار نیست، کاری دشوار است.

اولین بار در سریال زمانی با دیو آشنا می‌شویم که در مطب دکتر از نگرانی به خود می‌پیچد و از عدم اطمینانی که همیشه به دوش خود می‌کشد خالی نیست. او که از قضاوت شدن هراس دارد، به محض ورود دکتر لب به سخن گفتن از شرایط خاص فیزیکی خود، جراحی‌هایی که در دوران کودکی متحمل شده و عوارض به جا مانده از آن‌ها صحبت می‌کند. در نهایت مشخص می‌شود که نگرانی‌ دیو بی‌مورد بوده و این مشکل او نه یک محرک داستانی، که جهت آشنایی ما با دیو و برخی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های ذهنی اوست.

dave

تضادهای جالب بین «دیو برد» و «لیل دیکی» و محو شدن تدریجی مرز بین این دو شخصیت در داستان از جذاب‌ترین نکات سریال Dave به‌شمار می‌رود

دیو موردی جذاب و عجیب به‌شمار می‌رود؛ او در رابطه با مردانگی خود، چه به صورت استعاره‌ای و چه به معنای واقعی کلمه، ناامنی شدیدی را در درون خود احساس می‌کند، اما در آثارش همین مسئله را به برند اصلی بدل کرده و با غروری در آمیخته با بی شرمی، هرآنچه که در زندگی واقعی پنهان یا در گوشه‌ای رها کرده را بر پیشانی خود می‌چسباند. بارزترین مشخصه‌ی آهنگ‌های او شوخ طبعی و طنز مضحک مختص خود است، اما دیو در بیرون از چارچوب موسیقی با کسی زیاد شوخی ندارد و می‌خواهد در اکثر موقعیت‌ها جدی گرفته شود. نقاب «لیل دیکی» برای دیو نمادی از اعتماد به نفس و قدرت است؛ در حالی که دیو کماکان در ذهن خود با سایه‌هایی از حال و گذشته‌ درگیر است، او با استفاده از این تغییر نفس ترس‌های درونی خود را کنار زده و با مسائلی روبرو می‌شود که شاید هرگز به عنوان دیو نمی‌توانست به آن‌ها نزدیک شود. همین تضاد جالب بین «دیو برد» و «لیل دیکی» و محو شدن تدریجی مرز بین این دو شخصیت در داستان از جذاب‌ترین نکات سریال Dave به‌شمار می‌رود.

اگر شما به عنوان یکی از طرفداران دیو برد یا موسیقی رپ شروع به تماشای Dave کنید، با توجه به حضور سلبریتی‌ها و چهره‌هایی آشنا در سریال، از YG و Macklemore گرفته، تا Young Thug ،Gunna و Trippie Redd، و اجراهای جذاب رپ، برای مثال فری استایل دیو در قسمت اول یا موزیک ویدیوی «زندان» در ابتدای قسمت آخر، درست از همان ابتدا جذب سریال می‌شوید، در غیر این صورت ممکن است با تماشای قسمت‌های آغازین به این فکر به ذهنتان برسد که این سریال تفاوت چندانی با آثار کمدی متعددی که تکیه‌ی زیادی به اشارات به فرهنگ عامه دارند و هرآنچه ارائه می‌کنند شوخی‌های نامناسب و سطحی است، ندارد. با این حال با پیشروی در داستان متوجه می‌شویم که Dave هدفمندتر از آن است که فکر می‌کردیم و این سریال صرفا محض خنده دار بودن به خصوصی‌ترین نقطه‌های زندگی برد سرک نمی‌کشد، تنها برای جذب طرفداران رپ به نمایش گوشه‌هایی از این خورده فرهنگ نمی‌پردازد و برخلاف آنچه ممکن است در نگاه اول به نظر برسد، به هیچ عنوان یک پارودی از آثاری همچون سریال Atlanta نیست.

dave

دیو به خیال خود یک نابغه‌ی رپ است و اتفاقا همین اعتماد به نفس یا شناخت از خود اوست که باعث می‌شود وی بتواند با وجود تمام مشکلات و موانع پیشرفتی آهسته اما پیوسته داشته باشد. دیو به عنوان یک رپر توییتری شهرت دارد؛ این مسئله شاید آنقدر هم به گوش شما بد نیاید، اما برای کسی که هدف تبدیل شدن به رپری بزرگ را در سر دارد، یک کابوس بزرگ است. در دنیایی که همه در تلاشند تا موفقیت‌های خود در جدول فروش را پررنگ کنند و سابقه‌ی جنایی خود را به رخ یکدیکر می‌کشند، آخرین چیزی که نیاز دارید معرفی خود به عنوان شخصی است که جدی نیست و تمام خصوصیات یک نرد تمام عیار را در خود خلاصه می‌کند. دیو به این مسئله آگاهی دارد و تمام تلاش خود را می‌کند که چیزی بیشتر از یک Meme یا خواننده‌ای تنها با یک هیت باشد.

با وجود تمام این دغدغه‌ها اما او کماکان چند بار چوب بی تجربگی و عدم آشنایی کامل با آب و هوای صحنه‌ای که به آن قدم گذاشته را می‌خورد؛ سرنوشت پول سنگینی که برای حق حضور رپری دیگر در یکی از آهنگ‌هایش پرداخته نامشخص است، او به دلیل اشتباهی استراتژیک در تبلیغ برند خود توسط جامعه کماکان به چشم یک جوک دیده می‌شود، افتادن به دام قراردادی نامناسب با یک لیبل، آزادی هنری او را تا حد قابل توجهی زیر سوال می‌برد و زندگی خصوصی و روابط شخصی‌اش تحت تاثیر روابط کاری و فعالیت حرفه‌ایش قرار می‌گیرد. با اینکه Dave در اکثر مواقع از نگاهی آمیخته با طنز برخوردار است اما این سریال به خوبی می‌تواند زیر و بم صنعت موسیقی و نه فقط جامعه‌ی رپ را به بیننده نشان دهد و نقش یک راهنمای خوب برای کسانی که قصد ورود به این پیشه را دارند بازی کند.

dave

ادامه‌ی متن بخشی از داستان را افشا می‌کند.

با وجود آنکه Dave درست از همان سکانس آغازین مضامین اصلی و لحن خاص خود را به بیننده معرفی می‌کند، ولی از قسمت سه به آنچه که واقعا می‌خواهد باشد تبدیل می‌شود. در قسمت اول، سریال ما را با شخصیت الی، زوج دیو، معرفی می‌کند؛ الی یک معلم در دوره‌ی پیش دبستانی است که چه در زندگی شخصی و چه در فعالیت حرفه‌ای حامی اول دیو است، حتی اگر تماما با او موافق نباشد. با وجود آنکه تا فاز پایانی فصل اول چندان با آنچه در ذهن الی می‌گذرد آشنا نمی‌شویم، تکامل شخصیتی او حتی با توجه به مدت زمان کوتاه این سریال کند به نظر می‌رسد و بیشتر گمان می‌رود او حضور دارد تا به خدمت فرگشت و تکامل دیو درآید، اما رابطه‌ی این زوج و حواشی آن یکی از ثقیل‌ترین بخش‌های داستان، چه از نظر معنایی و چه بار دراماتیک، به حساب می‌آید؛ از ماجرایی در قسمت سوم که بستر پرداختن به مفاهیمی همچون انتظارات در روابط و فشارهایی روانی که از دل آن بیرون می‌آید، تا تلنگرهایی از لزوم مدیریت اولویت‌ها و ابعاد مختلف زندگی در قسمت عاطفی نهم، تماشای فراز و نشیب رابطه‌ی خاموش و روشن الی و دیو خالی از لطف نیست.

الی فرد صبوری است و حقا هم تحمل شخص خودخواهی همچون دیو، که هنوز بخش اعظمی از تصمیم گیری‌هایش را برعهده‌ی کودک درونش می‌گذارد، کار یک آدم واقعا صبور و از خود گذشته است، اما تا چه حد می‌توان با کسی که جز خود مراعات چندانی برای چیزی ندارد کنار آمد؟ چشم دوختن دیو تنها به رویایی که در سر می‌پروراند و همیشگی شماردن شرایط و آدم‌های دور و برش، نه فقط الی، که برخی دیگر از اطرافیان و دوستان وی را آزرده خاطر می‌کند. مسائلی از قبیل دیدن دیگران، لزوم برقراری تعادل در ابعاد زندگی و اولویت‌ها درس‌هایی است که دیو از روش سخت و با مواج شدن رابطه‌اش با الی می‌آموزد؛ در سکانس پایانی فصل اول می‌بینیم دیو برای اولین بار صرفا به خاطر دیگران بر روی میل باطنی خود پا می‌گذارد، اما رسیدن به این شکوفایی شخصیتی هرگز بدون تلنگر شدیدی که الی پیش‌تر به او وارد کرده، امکان پذیر نبود.

dave

این سریال به خوبی توجه و زمان را بین شخصیت‌ها پخش می‌کند و به هر یک از آن‌ها آرک‌های داستانی مخصوصی که سزاوار آن هستند را می‌دهد

در کنار زوج مرکزی سریال، مجموعه‌ای از شخصیت‌ها قرار دارند که هر کدام به نوعی نقشی مهم را در پیشرفت پروژه‌ی موسیقی دیو ایفا می‌کنند. الز از دوران دبستان بهترین دوست دیو به‌شمار می‌رود و وظیفه‌ی آهنگسازی و تنظیم آهنگ‌های او را برعهده دارد؛ با وجود آنکه او بخشی از جامعه‌ی هیپ هاپ است، به خاطر سبک و محل زندگی متفاوتش از نظر رفتاری با دیگر سیاه پوستانی که بخشی از این خرده فرهنگ هستند تفاوت دارد. بعد از ملاقات الز در قسمت اول با گیتا (Gata) آشنا می‌شویم؛ گیتا از دوستان نزدیک دیو برد در دنیای واقعی است و از سال ۲۰۱۳ او را در کنسرت‌ها و اجراهای زنده همراهی می‌کند. با وجود آنکه این اولین تجربه‌ی بازیگری گیتا به‌شمار می‌رود، او بسیار خوب توانسته از پس بازی در نقش این شخصیت کم و بیش پیچیده که ضمن دست و پنجه نرم کردن با مشکلی مثل اختلال دو قطبی، نقش یک راهنما برای دیو را نیز ایفا می‌کند، برآید.

بعد از الز و گیتا، شخصیت مایک با بازی اندرو سانتینو، استند آپ کمدین و بازیگر باسابقه، به دایره‌ی دیو قدم می‌گذارد. مایک هم اتاقی قدیمی دیو و از دوستان نزدیک اوست. او که در بازار بورس مشغول به کار است، از آن دسته مردهای سفید پوستی است که دانش زیادی از هیپ هاپ و فرهنگ آن ندارد. مایک بعد از ملاقات با یک فعال صنعت موسیقی در یک مهمانی، به حضور در این حوزه علاقه‌مند می‌شود و تصمیم می‌گیرد به مدیر برنامه‌های دیو بدل شود. به جز کارکتر اما، که گمان می‌رود تنها با هدف گسترش فرهنگی-جنسیتی گروه دوستان دیو و عرضه‌ی کمدی سارکستیک در داستان گنجانده شده، شخصیت‌ها با وجود همسویی دارای تنوع خاصی هستند، هر یک در این فصل قسمت‌هایی مختص خود را دارند، به خوبی مورد پردازش قرار می‌گیرند و آرک‌های داستانی جذاب خود را دریافت می‌کنند.

dave

درست مثل پروژه‌ی موسیقی «لیل دیکی»، دیو برد با اعتماد به نفس و بی خجالت خود را با تمام لغزش‌ها و کاستی‌ها در Dave منعکس می‌کند و همین مسئله باعث می‌شود این سریال یک کمدی با شوخ طبعی مخصوص نسل «هزاره» نباشد. Dave برخلاف بسیاری از آثار هم سبک داستانی از پشت سر نهادن محدودیت‌ها و در هم شکستن موانع روایت نمی‌کند و برعکس، دیو نه تنها از فقر یا تبعیض رنج نمی‌برد، بلکه او از زندگی آسان و پر از موقعیت‌ برخوردار بوده است و همین مسئله باعث می‌شود او در فضایی که پر از افراد خود ساخته یا سر افراشته از دل محدودیت‌هاست، مثل یک دندان خراب به ‌چشم بیاید. دیو برد در Dave نه به جنگ محیط، شرایط و جبر که با ضعف‌های درونی خود سر شاخ می‌شود و همین مسئله باعث می‌شود روند پیشرفت وی برای بخش بزرگی از بینندگان قابل لمس و آشنا باشد. در پایان فصل اول، رپر و کمدین محبوب جدید ما نشان می‌دهد که کمی بیشتر با دنیای اطراف خود آشنا شده و آماده است تا فعالیت حرفه‌ای خود را به سطوح جدیدی سوق دهد، اما هنوز فاصله‌ی زیادی با دورنمایی که در ذهن داشته دارد و صد البته مشکلاتش به طرز معجزه آسایی محو نشده‌اند. باید دید دیو چطور می‌تواند از تغییرات پیش آمده استفاده کند و با آلبوم اول خود در مسیری که همیشه برای خود تصور می‌کرده قدم بگذارد.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده