از سمفونی شب تا حماسه گابریل؛ نگاهی بهداستان سری بازی Castlevania
در این مطلب از ماجرای شلاق ومپایرکش و سمفونی شب تا انتقام لیان بلمونت و نبرد با دراکولا میگوییم و داستان سری کسلوینیا را زیر ذرهبین میبریم. همراه زومجی باشید.
ماجراهای فانتزی در صنعت بازی همیشه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بودهاند. با گذشت زمان، روزبهروز براهمیت این داستان اضافه شده و هر چند وقت یکبار شاهد تولد یک ویدیوگیم با داستانی فانتزی و جذاب هستیم. یکی از بهترین ماجراهای فانتزی، در سری بازی بازیهای کسلوینیا (Castlevania) روایت میشود. داستان سری بازیهای کسلوینیا یک روایت شدیدا حماسی از رویارویی خیر و شر هستش که با چاشنی فانتزی خاص ومپایری/گرگینهای درآمیخته و یک دنیای بینهایت عمیق و اتمسفریک رو شکل داده. در این بازیها، نبرد دائمی انسانها و ومپایرها رو روایت میشود. جایی که اعضای خانوادهی باقدمت «بلمونت» که شکارچیهای کارکشتهی ومپایرها بودند، باید با دراکولا و سایر خونآشامها مبارزه کنند و آنها را برای همیشه از صحنهی روزگار حذف کنند. نبردی که بهاین سادگیها هم نیست و چندین نسل از خاندان بلمونت را در خودش فرو میبرد. در هفتادونهمین قسمت از سری برنامههای لودینگ، سراغ روایت داستان سری بازیهای کسلوینیا رفتیم که میتوانید آیتم ویدیویی این بخش از لودینگ ۷۹ را در ادامه تماشا کنید.
دانلود از آپارات | تماشا در یوتیوب
خط داستان سری بازیهای کسلوینیا، در بازی Castlevania: Lament of Innocence آغاز میشود. جایی که لیان بلمونت، اولین عضو خاندان بلمونت که شلاق ومپایرکشی را بهدست میآورد، باید برای نجات دادن جان معشوقهاش که سارا نام دارد، سراغ یک ومپایر با نام Walter Bernhard برود که در این مسیر، راهنماییهای دوستش یعنی ماتیاس او را از خطرهای مختلف دور نگه میدارد. لیان با ورود بهقصر والتر، یک شلاق خاص را از شخصی بهاسم رینالدو گاندلفی میگیرد و بهمسیرش ادامه میدهد. این شلاق علاوهبر کمک بهلیان در نابودی هیولاها، بهاو اجازه میدهد تا از قدرتهای جادوییاش در قصر والتر استفاده کند. در ادامه، لیان ازطریق رینالدو متوجه میشود که برای رسیدن بهاتاق بزرگ والتر، باید ۵ هیولای مختلف را از بین ببرد.پس از کشتن ۵ هیولا، لیان بهاتاق والتر رسیده و سارا را آزاد میکند. والتر که ومپایر بود، با خوردن خون سارا او را هم بهیک موجود نیمهومپایر نیمهانسان تبدیل میکند. طبق گفتههای رینالدو، لیان حالا باید با فدا کردن جان سارا، شلاق خود را بهسلاحی ومپایرکش تبدیل کند و سراغ والتر برود.
لیان بعد از فدا کردن سارا و در دست گرفتن شلاق ومپایرکش، یکبار برای همیشه والتر را از بین میبرد. پس از پایان والتر، مرگ وارد این نبرد میشود و روح والتر را بهدوست لیان یعنی ماتیاس پیشنهاد میدهد. ماتیاس اینجا مشخص میکند که برای زنده ماندن و انتقام گرفتن از خدا که همسرش یعنی الیزابت را از او گرفته بود، طلسم ومپایر بودن را پذیرفته و تمام عمرش منتظر چنین لحظهای بوده. ماتیاس در ادامه، روح والتر و طلسم ومپایری را بهلیان پیشنهاد میدهد و با رد شدن درخواستش توسط این فرزند شجاع خاندان بلمونت، بهمرگ دستور کشتن لیان را میدهد. لیان پس از شکست دادن مرگ، قسم میخورد که خاندان بلمونت تا ابد با ماتیاس که حالا بهدراکولا تبدیل شده، مبارزه خواهند کرد و اینگونه است که آتش جنگ بلمونتها و دراکولا در تاریخ جهان کسلوینیا زبانه میکشد. خط داستانی کسلوینیا با بازی Castlevania 3: Dracula’s Curse ادامه پیدا میکند. ۳۰۰ سال پس از اتفاقاتی که لیان بلمونت و دراکولا رقم زدند، پادشاه تاریکی تصمیم میگیرد با حمله بهاروپا، یک بازگشت باشکوه را برای خودش ترتیب بدهد. اینجا است که اعضای کلیسا سراغ خاندان بلمونت میروند که پیشتر، بهخاطر قدرت بالایشان در کشتن ومپیارها، آنها را تبعید کرده بودند! خاندان بلمونت بهرهبری ترور (Trevor) بلمونت و آلوکارد که پسر دراکولا بود و اسم خودش رو با برعکس کردن نام دراکولا ساخته بود، سراغ دراکولا رفته و دخل او را میآورند!
صدها سال بعد از ماجراهای Dracula’s Curse، دراکولا دوباره ازطریق بدن یکی از انسانهای فلکزده، بهزندگی برمیگردد و باز هم این بلمونتها هستند که برای پنجهدرپنجه شدن با شاه تاریکی، توسط اعضای کلیسا فراخوانده میشوند. طی این بازی، گیمرها با کنترل کردن کریستوفر بلمونت باید دراکولا را شکست بدهند و این کار را هم در پایان انجام میدهند. دراکولا در آخرین لحظات اما فرار میکند و ۱۵ سال بعد، دوباره برمیگردد تا اتفاقات بازی Castlevania: The Belmont’s Revenge رقم بخورند. دراکولا در این بازی، پسر کریستوفر بلمونت را گروگان میگیرد و اون را بهیک موجود شیطانی تبدیل میکند. کریستوفر دوباره با پادشاه تاریکی وارد نبرد میشود و بعد از شکست دادن او، طلسم شیطانی پسرش را هم از بین میبرد.
خط داستانی بازیهای کسلوینیا با اولین نسخه از این مجموعه ادامه پیدا میکند و دراکولا پس از یکمدت استراحت، در دورهای که شلاق ومپایرکش در دستان سایمون بلمونت قرار دارد، بهدنیای انسانها حمله میکند. سایمون، دراکولا را شکست میدهد اما قبل از نابودی دراکولا، این ومپایر اسطورهای سایمون را طلسم و سپس فرار میکند. سایمون که حالا طلسم شده، باید از مدت زمان کوتاهی که در اختیار دارد، نهایت استفاده را ببرد و دراکولایی که حالا خودش را به ۵ تیکهی مختلف تقسیم کرد است را از بین ببرد. سایمون با انجام دادن تمامی این کارها، درنهایت هم طلسم را از بین میبرد و دراکولا را شکست میدهد. دراکولا پس از شکست خوردن از سایمون، چندین هزار سال بهخواب میرود و در بازی Castlevania Rondo of Blood برمیخیزد. طی اتفاقات این بازی، گیمرها ریکتر بلمونت را کنترل میکنند. ریکتر که یکی از نوادگان سایمون بلمونت است، برای پیدا کردن معشوقهی خودش یعنی آنت (Annet) پا به قلعهی دراکولا میگذارد و همراهبا دختری بهنام ماریا رنارد، کار دراکولا را تمام میکند.
مقالههای مرتبط:
چهار سال پس از اتفاقات راندو آو بلاد، دراکولای خونآشام سراغ ریکتر بلمونت میرود و او را گروگان میگیرد. در این لحظه است که نه خاندان بلمونت که آلوکارد، فرزند دراکولا، باید شلاق بهدست بهدنبال پدرش و صدالبته ریکتر بگردد. طی جستوجوی آلوکارد بهدنبال ریکتر، ماریا رنارد هم بهاو میپیوندد و پیرنگ داستانی بازی Castlevania Symphony of The Night شکل میگیرد. این ۲ نفر در پایان ریکتر را پیدا میکنند که تحت کنترل دراکولا، بهآلوکارد و ماریا حمله میکند. آلوکارد با شکست دادن ریکتر، طلسم دراکولا را از بین میبرد و پس از آن، متوجه میشود که یکی از دستیارهای این خونآشام که شفت نام دارد، پشت تمامی این قضیهها بوده و هدفش این بوده تا با تسخیر ریکتر و ایجاد جنگ داخلی در خانوادهی بلمونت، آنها را برای همیشه از بین ببرد. در پایان آلوکارد سراغ پدر خونآشامش میرود و بعد از ریکتر، او را هم شکست میدهد. بعد از این ماجراها، ریکتر شلاق ومپایرکش معروف خانوادهی بلمونتها را بهیک خانوادهی دیگر با نام «خانوادهی موریس» اهدا میکند. ریکتر و درکل، خانوادهی بلمونتها پس از این قضیه برای مدتی ناپدید میشوند و در غیبت آنها، سازمانهای مختلفی برای مقابله با خونآشامها شکل میگیرند. چندین سال پس از این اتفاقات اما دوباره خاندان بلمونتها بهصحنه برمیگردند و این ژولیوس بلمونت است که در تاریخ سری بازیهای کسلوینیا از او بهعنوان آخرین عضو خانوادهی بلمونت که مقابل دراکولا ایستاد، یاد میشود.
سری بازیهای کسلوینیا طی دههی اخیر ریبوت شدند و یک خط داستانی جدید برای این مجموعه شکل گرفت. طی این خط داستانی جدید، یکی از اعضای خاندان بلمونت که گابریل نام داشت، برای نجات روح همسرش ماریا و دیگر ارواحی که نمیتوانستند بهجهان پس از مرگ وارد شوند، عازم یک ماجرای عظیم و خطیر میشود که در پایان آن، گابریل بهناچار طلسم دراکولا را میپذیرد و ضمن نجات دادن ارواح مردگان، خودش بهاین موجود شیطانی تبدیل میشود. گابریل که حالا بهدراکولا تبدیل شده و سالیان سال را در تاریکی سپری کرده، با مطلع شدن از بازگشت شیطان بهدنیای انسانها، از تاریکی بیرون میآید و تصمیم میگیرد یک بار دیگه دنیای انسانها را نجات دهد. گابریل/دراکولا در پایان با وجود مبارزات متعددی که با پسرش یعنی آلوکارد انجام میدهد، همراهبا او در مقابل شیطان قرار میگیرد و حسابش را یک بار برای همیشه میرسد.